688
استاد: بسم الله الرحمن الرحیم. الحمد لله رب العالمین وص لی الله علی محمد و علی آله الطاهرین.
استاد: ما به وجهٍ عام اگر مصدر لغوی وادبی و فصاحی و بلاغی(مشخص نیست) قرآن باشد خطامون خیلی کمرنگه، البته خطا هست از نظر اینکه ما معصوم نیستیم، قرآن معصوم هست و فوق جمیع عصمتها و معصومین علیه السلام از رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) و أئمه هدی علیهم السلام و فاطمه سلام الله علیها این چهارده معصوم در اوج اعلی عصمتاند به قرآن و بعد از قرآن؛ بنابراین استفاده معصومین از قرآن، استفاده معصوم از معصوم است و معصوم ادغام در معصوم است و در نتیجه خطا هرگز ندارد. اما اگر مستفیض معصوم نیست و مرجَع و مدرکش نیز معصوم نیست، که قرآن نیست که حدیث مخلوف و روایت و اجتماعات و شهرتها و قلتهاست؛ در نتیجه خطأً علی الخطإ. و ضلع سوم این مثلث مراجعات اسلامی از نظر راجع و مرجَع عبارت است از کسانی که غمر علمیشون به اهتمام در استفاده از قرآن شریف است، البته خطای قصوری دارند خطای تقصیری هم أحیاناً ولکن کسانی که خطای تقصیری در مراجعه به قرآن ندارند و خطای قصوری به معنای عدم عصمت دارند خطاشون بسیار کمرنگ است و ما در زمان غیبت کبری ولی امر (صلوات الله و سلامه علیه) دنبال تالی تلو عصمت دریافت معصوم از قرآن معصوم هستیم با اونکه راه مهدی صلوات الله و سلامه علیه رو باز کنیم. یوسعون طریق المهدی یا یوضعون طریق المهدی. اینجور نیست که ما معنای لغات قرآنی را از غیر قرآن و معنای الفاظ قرآنی را، آداب قرآنی را، موازین فصاحت و بلاغت قرآنی را و جمله بندی قرآنی را بر میزان غیر قرآن استفاده کنیم، چون لغت و ادب و فصاحت و بلاغت غیر قرآن از هرکه باشد و هرچه باشد معصوم نیست. أمّا در تمام این مراحل قرآن شریف معصوم است آنچه از نظر لغوی و عرفی در أذهان ماست در أذهان حوزههاست، ولو اجماعی باشد و ضروری باشد قابل اعتماد نیست چون معصوم نیست بلکه حتی تکرار میکنیم باید در معانی لغات نیز به قرآن مراجعه شود مانند مکروه مانند لاینبغی مانند کُتِبَ مانند امر مانند نهی و سایر مانندها بحث حاضر ما در لغت أنعام است در قرآن شریف سی و دو لفظ أنعام ذکر شده است و در هیچ یک از این سی دو بار حتی اشاره ضعیفی به این نیست که أنعام ثمانیت أزواجاند. و عجیب است این اشتباه بزرگ که بزرگان و مفسرین وفقهاء و غیرمفسرین و فقهاء حتی لغویین دچار این اشتباه شدهاند که أنعام ثمانیت أزواج است. من البقر اثنین من المعز اثنین من الچی که گاو و گوسفند و شتر و بز باشد و حالی که أنعام از نظر سی و دو آیه قرآن که لفظ أنعام درش ذکر شده است هرگز اشارهای ولو اشاره ضعیفی به این اختصاص نیست، بلکه در دو آیه قرآن لفظ ثمانیت أزواج ذکر شده اما ثمانیت أزواج مفسَّر است به سی آیه دیگر أولاً، بلکه ثانیاً و أولاً از آیه خود ثمانیت أزواج، آیه قبل و آیه بعد میفهمیم که این هشت جفت نمونهای است زمینی از تمامی از أنعام، أنعام هوایی دارد، زمینی دارد، دریایی دارد؛ ولکن نمونهای زمینی از أنعام ثمانیت أزواج است حالا سوره أنعام رو باز کنید آیه عرض میشود که صد و چهل و دو و من الأنعام اون دو آیه رو داریم بحث میکنیم که ثمانیت أزواج درش ذکر شده و من الأنعام حمولةً و فرشاً کلوا مما رزقکم الله ولاتتبعوا خطوات الشیطان إنّه لکم عدو مبین آیه قرآن به چی، قرآن به اندازه کافی هست ثمانیت أزواج من الضأن اثنین و من المعز الثنین قل ءالذکرین حرم أم الأنثیین أما اشتملت علیه أرحام الأنثیین نبئونی بعلم إن کنتم صادقین من الإبل إلی آخر به این ثمانیت چهار نوع حیوانه و این چهار نوع مذکرش چهار و مونثش چهار ثمانیت أزواج میگویند و آیه أزواج هم بر خلاف آنچه گمان میشود هشت دوتا نیست هشت جفته برای اینکه مذکر جفت دارد پس مذکر جفت داره یک مذکر جفت داره مونث جفت داره جفتش مذکره پس مونث یکیش دوتاست. این مذکر و مونث که چهارتاس، هشتتا میشه ثمانیت أزواج از نظر (مشخص نیست) شونزدهتا میشه کجا سیزدهتا چهارتا زوج من و کل شیء خلقنا زوجین زوج یعنی اونی که جفت دارد نه دوپا. دوپا دوپاس اثنین دوپاس ولکن زوج دوپا نیست زوج اینکه دوپا دارد یک است اما دو دارد حالا آیه اول و من الأنعام حمولةً و فرشاً خداوند داره نعمتهارو ذکر میکنه قبل از اینکه وارد در عمق بحث برمبنای این دو آیه و آیه دیگر أنعام بشویم بحثی از نظر آیه لازمه. ما یک أنعام داریم و یک نِعَم داریم أنعام جمع نِعمت است و نِعَم هم جمع نعمت است اما نِعَم جمع نعمت کلیست و أنعام جمع نعمت حیوانیست
طلبه: مشخص نیست
استاد: نه این مفرده ما جمع رو داریم میگیم نه این مفرده نه این مانع محض مفرده. منتهی نعمت مصدر است و نعیم عرض میشود که صفت مشبه است. جمع أنعام دو مفرد دارد یک مفردش تمام نعمتها رو شامله نِعمت نه نَعمت، نَعمت مقابل نَعمه. ولکن یک جمع محدودتر دارد که نعمت حیوانی، نِعمت که جمع بسته میشود به طور مطلق میشود نَعَم. نِعمت الله نِعَم. هرچه نعمت است، نعمت فکری، نعمت مادی،نعمت روحی، عقلی، عقیدتی، اخلاقی، عملی، فردی، اجتماعی، ملبوس، مأکول، مشروب همه اینها همه اینها زن خوب، شوهر خوب، غذای خوب، لباس خوب، مکان خوب، جو خوب، هوای خوب، پول خوب، فکر خوب، علم خوب عرض میشود خوب همه نعمتاند اینا نِعمتاند و جمعش نِعَم است یعنی أنعام نیست جمعش نِعَم اما حیوان خوب که خوبیش رو امروز بحث میکنیم حیوان خوب که نسبت به انسان مصیبتی ندارد در گرفتنش، درکشتنش، در خوردنش مصیبتی و چنگ زدنی و حملهای و هجومی ندارد این نعمته منتها نِعمت و نِقمت چند جزء داره گاه نعمت است کلاً گاه نقمت است کلاً گاه مشروحیست است از نعمت و نقمت. چنگ میزنن میشه گرگ هم نقمت است هم نعمت. پنجه میزنن میشه(مشخص نیست) اما نعمت مطلقه اونی است که اولاً و اخیراً نعمت است البته محور حیوانی داریم بحث میکنیم بله
طلبه: مشخص نیست
استاد: در نعمت حیوانی که أنعام است نعمت حیوانی که جمعش أنعام است حیوان نعمت، گاو نعمت، گوسفند نعمت، خرگوش نعمت، بز نعمت، کبوتر نعمت، کلاغ نعمت، ماهی نعمت،(مشخص نیست) نعمت، (مشخص نیست) نعمت، نعمت است نعمت مطلق است. در گرفتنش نعمت است زحمت داره ولی نعمت است، در ظرفش نعمت است در نهرش نعمت است، در خوردنش نعمت است، هیچجا نقمت نیست، هیچ جا حمله نیست، هیچ جا گاز گرفتن نیست این نعمت مطلق است.پس أنعام جمع عرض میشود که نعمت حیوانیست نه هرحیوان ولکن نِعَم جمع نِعمت است کل نعمت. این تحقیق لغویش که لازم بود باید دنبال کنیم حالا و من الأنعام من الأنعام با الأنعام فرق داره الأنعام جمع محلی به لام است یعنی کل أنعام ولکن من الأنعام تبعیضه. بعضی از أنعام. بعضی از حیواناتی که نعمتاند مطرحه، کلی نیست کما اینکه ثمانیت أزواج هم بعضه بعض از رو
طلبه: مشخص نیست
استاد: این نعمت حیوانی، حیوان نعمت أرضی است، حیوان نعمت جوی است، حیوان نعمت دریایی است؛ امّا اون حیوانی که در دسترسی انسانها است نوعاً حیوان نعمت زمینی است دیگه حیوان نعمت هوایی را از هوا باید گرفت حیوان نعمت دریایی را از دریا باید گرفت حیوان نعمت زمینی هم یا صید است یا غیرصید، صید هم مطرح نیست حیوان زمینی غیرصید که اهلی است ثمانیت أزواج است و ثمانیت أزواج ذکر شده است به عنوان بعض اون بعضی است که دردسترس ما هست حالا و من الأنعام بعضی از أنعام حمولةً و فرشاً بعضی از أنعام حمولة هستند باروراند. و فرشاً، فرش دو بعد دارد یک بعد فرش متصل و یک بعد فرش منفصل. فرش متصل سوارش میشی سوار شتر میشوی سوار گاو میشوی سوار قاطر میشوی سوار الاغ میشوی سوار اسب میشوی فرشه این فرش متصله فرش منفصل از پشم گوسفند یا شتر میکنی و لباس درست میکنی فرش لباس است فرش درست میکنی روش میشینی فرش نشیمنگاه است فرش درست میکنی روش خیمه میزنی فرش خیمه فرش هوایی فرش لباسی فرش زمینی فرش، و من الأنعام حمولةً و فرشاً حمولةً گوسفند را نمیگه گوسفند سواری نیست، بز سواری نیست، شتر سواریه گاو سواریه اما گوسفند سواری نیست و من الأنعام حمولةً بذارید مهلت بدید من. معنای فرش بالرکوب برای سوار شدن(مشخص نیست) مثلاً زن بلند شه رکوب خاص میگن چرا رکوب عام نشستن است یا زمینه نشستن است یا وسط است پوشیدن است یا هوایی است طاق زدن و همینطور که خیمه زدن است حالا و من الأنعام بعض از أنعام نه همه أنعام و من الأنعام حمولةً و فرشاً خب بعض دیگر فرش شدن اول که سوار بز بشید نیست و سوار بر گوسفند بشید نیست، چون متصله. فرش منقطله چون از روی بز و از پشم گوسفند عرض میشود که انسان بر میداره فرش رشد میکند در هربعدی از ابعاد. خب و من الأنعام حمولةً و فرشاً بعضی از أنعام هستند که نه حموله هستند و نه فرش هستند نه میشه سوارشون شد و مو و پشمی دارند ازش فرش در بعد دوم استفاده کرد این مقتضای میل و تکمیله. و من الأنعام حمولةً و فرشاً خب بعد کلوا، کلو از چی کلوا از حمولة و فرش حیوانی که حموله است أنعام است نعمت است أحلت در سوره مائده آمده است أحلت لکم بهیمةٌ الأنعام بهیمةٌ الأنعام چه فرش باشد چه حموله باشد چه فرش نباشد حموله نباشد همه حلاله اما اینجا جای کلوا نیستش که اینجا جای حمولة و فرشا است پس چرا میفرماید کلوا مما رزقکم الله سه بعد دارد یک بعد میخواد بگد که أنعامی که سواری هستند و فرش هستند أکلشون هم حلاله به عنوان اطعام و به عنوان کاشت آیه سوره مائده أحلت لکم بهیمةٌ الأنعام گاو باشد شتر باشد اسب باشد بز باشد الاغ باشد چه باشد چه باشد درست است که در بعد دوم حرام است خوردن گوشت خر خوردن گوشت فرض کنید که حیوانی که گرانتر است خیلی از حیوان گوشتش رو میخورند مثلاً یک اسب تازی سواری که صد هزار میارزد این گوشتش به اندازه یک گوسفندی است که بیشتر میارزه بنابراین خوردن این اسب حرام است در بعد دوم که اسراف است. نه اینکه گوشت این اسب حرامه پس این حلیتی که هست حلیت مضاف نیست حلیت اصلی است اصل گوشت حیوان سواری حلال است اما در فرض حیوانی که سواری میدهد اولاً و حیوانی که ارزشش بیشتر است از حیوانی که گوشت میخورند این(مشخص نیست) و این صفاحت است که اسب تازی و سواری را انسان بکشد و بخوره کلوا در چه جهته، کلوا مما رزقکم الله بعد اول کلوا عبارت است از همین حمولةً و فرشاً، این حمولةً و فرشاً که همان حیوان سواری است در حموله است و أعم از سواری و غیرسواری در فرش است که در فرش اگر متصل باشد که سوار قاطر شدن و سوار شتر شدن اگر منفصل باشد سوار گوسفند و بز انسان نمی تونه بشه ولی از پشمم میتونه فرش درست کنه پس هم کلو است و هم غیرکلوا است ولکن کلو درچند در بعد است که در اینجا مناسبه کلوا مما رزقکم الله از آنچه خداوند به شما روزی داده است که از جمله أنعام حموله و فرش است و از جمله أنعامی است که نه حموله و فرش است أنعامی که نه حموله و نه فرش است یا فقط فرش است یا حموله نیست ثمانیت أزواج است که بعداً ذکر میشه ولا تتبعوا خطوات الشیطان إنّه لکم عدو مبین ثمانیت أزواج، ثمانیت بدل چی از چیه کلوا مما ثمانیت أزواج مفعول دیگه این بدل مفعوله اون مأکول آیا عرض میشود که حمولةً و فرش است فقط یا اینکه مأکول بهتر داریم نه خیر ثمانیت أزواج بدل بعض از کلّه کما اینکه این عرض میشود که و من الأنعام حمولةً و فرشاً حمولةً و فرشاً بعض بود از أنعام کذلک ثمانیت أزواج بعض است از أنعام بعضُ البعضه بدل بعض از کل ثمانیت أزواج من الضأن اثنین و من المعز اثنین إلی آخر. پس آقایون بزرگوار فقهاء مفسرین لغویین چتونه شما چتونه که مسلم گرفتید که أنعام یعنی چهارپایان چهارگونه گاو و گوسفند و بز و عرض میشود که شتر کی این حرف رو به شما زد این آیه اول.
طلبه: مشخص نیست
استاد: شیطنت نکنید در خوردن، مال مردم رو نخورید، بد نپوشید، چه نکنید اینا مطالبی است که خارج بحثه. خب بله
طلبه:مشخص نیست
استاد: عرض میشود که آیه دیگر که ثمانیت أزواج داره ما از المعجم برای آقایون ذکر میکنیم آیه دوم ثمانیت أزواج عرض میشود که سوره سی و نه آیه شش سوره زمر آیه شش زمر سی و نه آیه شش بله بله عرض میشود که خلقکم من نفسٍ واحده صفحه چهارصد و پنجاه و نه خلقکم من نفسٍ واحده ثم جعل منها زوجها و انزل لکم من الأنعام ببینید آخه من آورده بابا أنزل لکم الأنعام (مشخص نیست) بچسبید به ثمانیت أزواج بگید أنعام فقط هشتتا است نه آقا من الأنعام عزیزم و أنزل لکم من الأنعام آخه من را میکشید شما خیلی عجیبه و أنزل لکم بعضی از أنعام رو منتها کدام بعض، اون بعضی که در دسترس ما هست در بعد اول؛ در دسترس ما هست در بعد اول این چهارتاست گاو و گوسفند و شتر و بز. در درسترس ما هست در بعد دوم صیدهای زمینی فراری، در دسترس ما هست در بعد سوم و جهارم صیدهای هوایی و دریایی در این مربع درسترس اول مِنه، این من را که بیان کرده است تبعیض نسبت به حیوانی که در درسترس ما هست نه صید میخواهند، نه فراری هستد، نه دریایی هستند، نه هوایی هستند، زمینی اصلاً صید میشند، اینه پس چرا شما این تحدیث به کل لغویین است و کل مفسرین است و کل فقهاست کل(مشخص نیست) است این اصلاً باید ضروریات رو باید شک کنیم کم کم ضروریات لغوی ضرویات ادبی، ضروریات عقیدتی ضروریات فقهی ضروریات اصولی ضروریات فلسفی عرفانی غیرعرفانی همه رو باید تأمل کنیم و فکر کنیم که اینکه در ضروریات تقلید نیست کدام ضروریات ضروریاتی که آقایون ضروری کردند خب این ضروریات لغوی از ضروریات لغویه مخصوصاً ضروریات عرفیه اصطلاحیه علمیه حمایت کرد أنعام عبارت است از چهارپایان مخصوص، چهارپایان چهارتا فقط ببینید خلقکم من نفس واحده ثم جعل منها زوجها و أنزل لکم من الأنعام ثمانیت أزواج همان ثمانیت أزواج است که در سوره أنعام خوندیم یخلقکم فی بطون أمهاتکم خلقاً من بعد إلی آخر این دو آیه خب این تفسیر دو آیه که ثمانیت أزواج ذکر شده است نص است ثمانیت أزواج که بعض أنعامه عزیزم خب بنابراین آیاتی که لفظ أنعام دارد این شامل کل حیواناتی است که نعمت دارند زمینی باشند، هوایی باشند دریایی باشند حالا دستور مائده سوال عرض میشود که أحلت لکم بهیمة الأنعام إلّا ما یتلی علیکم إلّا قاعدش استثنای متصل است دیگه استثنای منقطع دلیل میخواد أحلت لکم بهیمة الأنعام اصلاً استثنای منقطع اینجا جاش هم نیست گفتیم دلیل هم میخواد اینجا جاش هم نیست برای اینکه مأکولات خیلی زیادن خیلی زیادن اینجور نیست مأکولات مأکول باشند استثنای منقطع بخواد أحلت لکم بهیمة الأنعام إلّا ما یتلی علیکم غیرمحلی الصید غیرمحلی الصید إلّا ما یتلی خب عرض میشود صید همین چهارتاست سوال سوال این است که صید در اینجا آیا غیرمحلی الصید و أنتم حرم صید دریایی هم میگیرد یا صید هوایی و زمینی به دلیل آیات حرمت صید صیدی در حال احرام و در حرم یا در هردو حرام است که این هوایی باشد یا زمینی صید دریایی حلاله أحل لکم صید البحر و طعامه متاعاً لکم و للسیاره این کلاً خب این سوال تکرار میکنم سوال رو که شما میگید که أنعام حیوانات دریایی و صید دریایی و صید هوایی و صید زمینی میگیرد آیه اختصاص دارد به صید غیردریایی چون صید دریایی که حلاله برحسب آیات دیگر چطور أحلت لکم بهیمة الأنعام إلّا ما یتلی علیکم غیرمحلی الصید یعنی از اول ما یتلی علیکم این است که صیده چه صیدی، صید عرض میشود که زمینی هوایی و نه صید دریایی بنابراین صید دریایی جزو أنعام نیست جواب جواب اولاً، اولاً در خود این است که صیدی که حرام است از صیدی حلال است این صیدی که حرام است در حال احرام این صید دریایی نیست نه خیر آیه مطلق است آیه عموم دارد غیرمحلی الصید الصید مفرد است محلی به لام است یا لام استغراق است یا لام جنس است هرصیدی حلال نباید بدانید صید را در حال احرام صید زمینی باشد دریایی باشد هوایی باشد؛ بنابراین صدق لغوی صید بر زمینی و هوایی هست چنانکه بر دریایی است بر دریایی هست چنانکه بر زمینی و هوایی است بله آیه دیگر استثناء کرده ولکن دقت کنید از نظر لغوی غیرمحلی الصید استثنای اولی که از بهیمة الأنعام شده است صیده و صید در این آیه أعم است از صید دریایی، هوایی و زمینی. اشکال دارید شما
طلبه: (مشخص نیست)
استاد: و أنتم حرم، در حال ببین حرام است در حال احرام از صید استفاده کنید پس صید باید از بهیمة الأنعام باشه اگر صید از بهیمة الأنعام نیست پس چرا استثناء شد حالا سوالی که هست تکرار مختصر میکنم که اون صیدی که در حال احرام حرام است صید دریایی که نیست پس صید دریایی در اینجا استثناء نشده جواب اولاً و ثانیاً. اولاً مگر در این آیه صید دریایی استثناء شده صید صیده أولاً. ثانیاً آیا صید جواب دوم آیا اگر هم دراین آیه در خود همین آیه قید شده بود غیرمحلی الصید غیربحر آیا این دلیل میشد که صید بحری صید نیست بسم الله در سوره نمل بسم الله است در سایر سور بسم الله نیست صید بحری در حال احرام حلال أمّا صید هست یا نیست خب صیده پس مرکز صیده غیرمحلی الصید و أنتم حرم پس صید بودن صید فرق نمیکنه از نظر موضوع از نظر حکم نه از نظر موضوع صید صید فرق نمیکند در حال احرام حلال باشد مانند دریایی یا حرام باشد مانند زمینی و هوایی در صید بودن فرق نمیکند پس دو جوابه یه جواب هم کافیه دو جوابه یگ جواب این است که در خود این آیه استثناء نشده غیرمحلی الصید این جواب اول جواب دوم اگر در خود همین هم غیرمحلی الصید غیرالبحری بود نمیشه قید بحر و صید غیربحر در نظر موضوع که صید است در حکم فرق میکنه صید بحر و صیر غیربحر در موضوع که صیدن، در حکم فرق میکنند حکم که موضوع را عوض نمیکنه حکم حکم است از برای موضوع
طلبه: (مشخص نیست)
استاد: چون بعض قرار میدیم بعضه(مشخص نیست) خب این عرض میشود که و دوم که اینو تکرار کردیم عرض میشود که خوک، خوک از این أنعام است از این ثمانیت أزواج است خوک هم استثناء شده و استثناء، استثناء متصله؛ بنابراین از آیه استفاده میکنیم که هرحیوانی که نِعمت است و نقمت نیست دریایی زمینی هوایی، خوک غیرخوک خرگوش مرگوش همه حلاله إلّا اون که استثناء شده استثناء از أعیان حیوانات شده است و استثناء حالات حیواناته استثناء از حالت شده است غیرمحلی الصید و أنتم حرم که صید اصلاً حرام نیست ولی در حال احرام استثناء عینی فقط یه دونه شده استثناء عینی از حیوانات فقط یه دونه شده البته دعوا بر سر این است که حیوانی که نِعمت باشه معلومه حیوانی نِعمت باشه که ما از مطلق نعمت داریم بحث میکنیم و استثنای دوم این است که خوک، خوک با اینکه حیوانی است مانند گوسفند مانند گاوه در نعمت بودن در گرفتن و کشتن و خوردن مع ذلک عرض میشود که این حرام است حالا در سی آیه دیگر أولاً این دو آیهای که خوندیم برخلاف آنچه که گمان میشد أنعام اون هشتتاست نص است در این سه آیه نص است این سه آیه مخصوصاً آیه سوم که سوره مائده است نص است این سه آیه
طلبه :مشخص نیست
استاد: حالا بحث میکنیم، نص است این سه آیه مخصوصاً آیه مائده در اینکه أنعام کل حیوانات بری و بحری و جوی است که نعمتاند حالا آیات بیست و نه گانه دیگر ببینید در المعجم عرض میشود که أنعام لفظ أنعام بیست و شش تا است أنعام دوتاست أنعامِکم أنعامَکم یکیست که جمعاً میشه سی و دو آیه ما سه آیه خوندیم و عرض میشود که بله سه آیه و أنعامهم هم یک آیه که میشود جمعاً سی و دو آیه. حالا ما سیری در أنعام میکنیم و القناطیر المقنطرةِ من الذهب و الفضه و الخیل المسومه و أنعام سوال خب خیل اگر جزء أنعامه پس چرا در مقابل أنعام قرار گرفت اگر اسب جزء أنعام است پس چرا در مقابل أنعام قرار گرفت سوال به این معنا که خیل هرسه (مشخص نیست) مخصوصاً یک نعمت بسیار بزرگیست از جهات مختلف و این والأنعام عام بعد از خاص است سوال به چه دلیل عام بعد از خاص است قاعده مقارنه خیل مسومه وألأنعام این است که خیل مسومه غیرأنعام است و أنعام غیرخیل مسومه است جوابش این سه آیه من الأنعام و مخصوصاً آیه مائده که کل حیواناتی که نعمتاند که خیل هم قطعاً نعمت است و نعمتش بیشتر از گوسفند و گاوه که هم سواری میده هم خوراکیه این بیشتر است این آیه عرض میشود که سوره آل عمران آیه چهارده سوره نساء آیه صد و نوزده و لآمرنهم فلیبتکن ءاذان الأنعام شیطان تهدید کرده من امر میکنیم پیروان خود را که سوراخ کنند گوش های أنعام را، أنعامی که گوششون سوراخ شده چنین اونهایی که گوششان سوراخ نشده چنان سوال خب پس بنابراین معلوم میشود اون أنعامی که گوششان را سوراخ کنند أنعاماند.گوش ماهی سوراخ میکنند گوش خرگوش سوراخ میکنند گوش آهو سوراخ میکنند نه خیر گوش همین حیواناتی که در دسترس است سوراخ میکنند معمول مشرکین از گوش حیواناتی که در دسترسشون بود سوراخ میکردند و حیوانی که گوشش رو سوراخ میکردند علامت بود که نباید کشت. یا أنعام حرمت ظهورها یه حیواناتی بودند بر کشتن این حیوانات نباید سوار شد که چنین و چنانه تفصیلش بعد میگیم این سوال جواب جواب این است که و أنعام عرض میشود که ولأمرنهم فلیبتکنّ ءازان الأنعام کدوم أنعام، اون أنعامی که نه کل أنعام جوابش این است که اون أنعامی که در دسترس هست و گوش هاشون رو سوراخ میکردند و إلّا ما أنعامی که گوششون را سوراخ نمیکنیم أنعام نیستند فقط باید گوش سوراخ بشه آیا اونی که گوشش رو سوراخ میکنند و مشرک سوراخ می کند أنعامه اگر سوال واضحه و أنعامی که مسلمونها و یا غیرمسلمونها گوش هاشون را سوراخ نمیکنند اینا أنعام نیستند نه خیر أنعام خاصی گوششون رو سوراخ میکردند به عنوانی که عرض میشود نخورید آیه مائده سوره یک که خوندیم أحلت لکم بهیمة الأنعام إلّا ما یتلی علیکم غیرمشرک که بحث کردیم. سوره أنعام آیه صد و سی و شش وجعلوا لله مما ذرأ من الحرث والأنعام نصیباً خب اینم همینطور مشابه. اینا گفتن که این أنعامی که در ضلع اول و بعد اول در دسترس هست که ثمانیت أزواجه خدا نصیبی دارد و بتهامون نصیبی دارند ولکن اینها نصیب را برای خدا قرار میدهند نصیب برای بت ها ولکن نصیب خدا را هم برای بتها مصرف میکردند در چه در أنعام خاص نه در أنعام هوایی نه در أنعام دریایی نه در أنعام صیدی نه خیر این أنعام خاص بوده برای چی برای اینکه غیرأنعام نیست اینها جعلوا، اینها جعلوا لله مما ذرأ من الحرث الأنعام نصیباً حالا موحدین که قسمتی از أنعام را نصیب خدا قرار نمیدهند و به حساب توحید و قسمت دیگر را نصیب بت قرار نمیدهند اینا أنعام نیستند گوسفند و گاو و شتر و الاغ موحدین اینا أنعام نیستند باز سوره أنعام آیه صد و سی هشت و قالوا هذه أنعام و حرثٌ، أنعام و حرثٌ حجرٌ لایطعمها إلّا من نشاء تکرار میکنیم و أنعام حرمت ظهورها و أنعام لایذکرون اسم الله علیها افتراءً علیه خب وقالوا ما فی بطون دنباله همین آیه است و قالوا ما فی بطونها هذه الأنعام، هذه الأنعام نه کل أنعام هذه الأنعام این هذیت اختصاص میدهند به بعضی أنعامی که در بعد اول در دسترس باشد و همچنین و من الأنعام حمولةً و فرشاً بحث کردیم. سوره أعراف آیه صد و هفتاد و نه أولئک الأنعام بل هم أضل این الأنعام جمع محلی به لام است و جمع محلی به لام قاعده اش اتفاقه؛ بنابراین أنعام دریایی، أنعام هوایی، أنعام زمینی، أنعام صیدی، أنعام غیرصیدی همشون عقل انسانی ندارند و این اشخاصی که کافر هستند أولئک الأنعام مانند ماهیاند، مانند قورباغهاند قورباغهای که از أنعامه، مانند ماهیاند، مانند عرض میشود که کبکاند مانند آهو اند مانند خرگوشاند مانند خرند مانند اسباند، مانند همه اینها نه مانند اون أنعام ثمانیت أزواجش شما حساب کردید
طلبه: مثل گاو نیستند حاج آقا
استاد: مثل گاوند، از گاو گاوترند از شیطان، شیطان ترند.(مشخص نیست)
طلبه: شیطان، شیطانتر گاو میش
استاد: نه انسان، انسان برای اینکه خداوند در سوره أحزاب عرض میشود که إنّا عرضنا الأمانةَ علی السموات و الأرض و الجبال فأبین أن یحملنها و أشفقن منها و حملها الإنسان إنّه کان ظلوماً انسان گله داره خدا در میان تمام خرس و خوک و شیطون و مار و عقرب و خوک و در میان تمام حیوانات عالم تمام موجودات عالم جماد و نبات وحیوان و جن و اینها از انسان گله داره معلومه که انسان شیطان تر از شیطان میشه؛ بنابراین عرضنا الإنسان و الشیطان پس انسان استاد شیطان میشه کاری به شیطان عقلش نمیرسه خب سوره نحل که اینو خوندیم و الأنعام خلقها لکم فیها دفءٌ و منافع و منها تأکلون تا آخر در این مثلث از آیات سی و دوگانه ما یگدونه اشاره پیدا نمیکنیم اصلاً سی و دو در این سی و دو آیه یگ دونه آیه پیدا نمیکنیم حتی اشاره ضعیف و کمرنگی باشد که أنعام عبارت اند از تمامی. ثم بحث دوم این أنعام که جمع نِعمت حیوانی است نعمت حیوانی حیوان در مثلثی است یا نقمت است یا نعمت است یا نقمت و نعمتاند آیا اگر شما گرگ بگیرد بخورید بکشید نقمتی در کشتنش هست یا نه هست، حتی اگر روباره را که درنده نیست درندهها را عرض میشود که روباه را که شما میخواید بکشید گاز میگیره پنجه میگیره نقمت است یا نعمت؛ نعمت است حیواناتی که درندهاند این بحث ما کردیم و باید بکنیم باز که این درندگی فقط اصابه نسبت به انسان در حالی که حیوان را بگیرند نگهدارند بکشند همش اگر نعمت است أنعام است جمع نعمته حیوانی و أما اگر نقمتی در کار نسبت به انسان نسبت به خودشون نه فرض کنید که اگر خرگوشی خرگوش کوچکتری را بدرد مثلا اگر چنین اگر مرغی جوجهای را بدرد بکشد اینا به ما ربطی نداره نه خیر نسبت به انسان برای اینکه و الأنعام خلقها لکم فیها دفءٌ و منافعٌ لکم برای اینکه خیلی (مشخص نیست) اگر این گاو این گوسفند نسبت به غیر عرض میشود که مهاجم باشد ضرر داشته باشد نسبت به انسان داریم بحث میکنیم نسبت به انسان باید نعمت کلی باشد این أنعام که نسبت به انسان نعمت کلی هستند نقمت فقه نیستند، نعمت و نقمت مخلوق نیستند نعمت کلی هستند و نعمت فقه هستند این ولو نسبت به حیوانات دیگر کلاغ مثلاً کلاغی که شما میگیرید به شما دیگه نمیتونه کاری بکنه کلاغ میگیری سرش رو میبری(مشخص نیست) تبصره علامه بزرگوار هست که کلاغ و زاغی مکروهاند خب از علماء قائل به کراهت و قائل به حرمتاند.
طلبه: مشخص نیست
استاد: اونم بشره، اونم بشره، ما هم بشریم و استفاده میکنیم کلاغ از حیواناتی است که از أنعامه
طلبه: مشخص نیست
استاد: مگه باید خورده باشیم کبک هم نخوردم مگه شما طیور خوردید مگه قرقاول خوردید. بقیه بحث فردا.