بسم الله الرحمن الرحیم
بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین و صل الله علی محمد و علی آله الطاهرین. خب، اشکالی بعضی از برادران در انتهای بحث کردند که جوابش رو محول کردیم به امروز. اشکال این بود، بر مبنای اون اشکال که اگر انسان علم به تحقق زنا پیدا کرد بدون مشاهده از باب نهی از منکر، باید وارد شود در محل زنا ولو مخفی تا نهی از منکر تحقق پیدا کند. این بحثی بود که آخر. اشکال این است که اگر نهی از منکر با علم به تحقق منکر مستلزم حضور چهار نفر مرد عادل در مکان مخفی زنا گردد و رویت حاصل شود، آیا در اینجا هم شهادت قبول است یا شهادت قبول نیست. به تعبیر دیگر شهادت چهار نفر مرد عادل اگر رویت در سِر باشد هم مانند رویت در علن است، یا شهادت قبولش در انحصار روایت در علن است. سه جواب دارد. سه جواب(؟) جواب اول، اولا چه راهیست برای علم به تحقق زنا که مستلزم نهی از منکر باشد؟ کسی نمیدونه. از کجا مطلع است که پشت این در بسته زنایی تحقق دارد. ولو زن و مرد نامحرمی با هم هستند، ولو برهنه هستند. ولو برهنه انسان دید که دو نفر زن و مرد نامحرم رفتند در مخفی گاه، از چه راهی علم حاصل میگردد و قتل میکند طرف که چنین جریانی مشغول انجام است تا مقتضی وجوب نهی از منکر باشد و وجوب نهی از منکر چه در سر باشد و چه در علن واجب است. این اشکال اول که توضیح میدید. وانگهی اگر علم تنها کافیست از برای شهادت، پس شهادت یعنی چه؟ دوم، دوم اینکه اگر هم علمی پیدا شد به تحقق زنا در جای سرّی و مخفی، اگر عرض میکنیم، لوث. آیا مقتضیست که چهار نفر وارد شوند؟ نهی از منکر به مقداریست که این منکر نهی گردد، یک نفر، دو نفر، سه نفر. چهار نفر که مطلع اند بر فرض، چهار نفر مطلع اند بر تحقق زنا در جای مخفی. حرام است این چهار نفر وارد شوند. چرا؟ چون خانه مردم است. ورود در خانه ی مردم بدون اجازه ی او جایز نیست، بله واجب است نهی از منکر، از باب وجوب نهی از منکر، در دوران امر بین اهم و مهم برای تحقق نهی از منکر، ورود جایزه، ولی نگفته چهار نفر، کار از چهار نفر، سه نفر، دو نفر، یک نفر. ورود چهار نفر که موجب تلقی شهادت است و القا شهادت است و حد است، حرام است و جایز نیست. این دوم. دلیله، مولد نیست. حالا عرض میکنیم، در سوم عرض میکنیم. سوم، اگر حرف اول درست نباشد و حرف دوم هم درست نباشد، بر فرض جائز باشد، بر فرض علم پیدا کنند چهار نفر مرد عادل به تحقق زنا در مخفی گاه، و بر فرض دوم ورود جائز باشد از برای نهی از منکر. زیرا، احیاناً نهی از منکر به وسیله ی کمتر از چهار نفر نمیشه، احیاناً. حالا، اگر نهی از منکر، حالا عرض میکنیم، حالا. ورود در جایی، اگر جا، مخفی گاه، مربوط است به زانی و زانیه. خب، مخفی گاه عمومی نداریم، حالا عرض میکنم. این سومی جوابش. سوم این است که اصولا اگر در مخفی گاه عمومی یا در مخفی گاه خصوصی که معبر نباشد و مخفی گاه باشد، چه عموما و چه خصوصا، اگر اول و اگر دوم رفع بشه، و جائز باشد وارد بشند و (؟) ببینند، باز این شهادت کافی نیست. چرا؟ برا اینکه، نخیر، چرا؟ نه، برا اینکه. ما بر حسب ادله آيةً و روایتاً مطمئن هستیم صد در صد که شهادت است، شهادت است و نه علم. چون بین علم و شهادت عموم و خصوص من وجه است. اگر علم به زنا حاصل شد بدون شهادت، کافی نیست. اگر شهادت حاصل شد، بدون علم به زنا و بدون علم به عدم زنا، زن. اگر شهادت چهار نفر عادل بود، بدون علم قاضی به وسیله شهادت زنا، اینجا موجب حد هست. بنابراین علم موضوعیت ندارد و طریقیت هم ندارد، بلکه شهادت هم موضوعیت دارد و هم طریقیت دارد. (؟) شهادت که هم موضوعیت دارد هم طریقیت، این شهادت به چه حساب این؟ آیا شهادت که موضوعیت دارد به حساب علم است؟ خب اقرار اول کافیه، علم بدون شهادت، بدون اقرار کافیه. پس این شهادت در بعد علم پیدا کردن نیست، بلکه در بعد علنی بودن است. اینکه در انحصار شهادت است وجوب حد، برا اینکه جلوی علنی بودن جریان گرفته بشه. و اما اگر شرطش علنی بودن نباشد پس چرا علم کافیه؟ دو حاله، دو حال که نیستش که. لَوْلَا جَاءُوا عَلَيْهِ بِأَرْبَعَةِ شُهَدَاءَ فَإِذْ، نخیر، نخیر، نخیر، علنی بوده، چون اگر مخفی باشد لولا جا ندارد اصلا، نخیر. اگر مخفی باشد لولا جا ندارد، برا اینکه اگر علنی باشد که مردم عبور میکنند و شهادت میدهند. اما اگر مخفی باشد امکانش یه در هزارم نیست. اگر مخفی باشد جریان زنا، بعد اول، بعد دوم، بعد سوم، امکانش یک در هزارم نیست. پس این لَوْلَا جَاءُوا عَلَيْهِ بِأَرْبَعَةِ شُهَدَاءَ چرا چهار نفر بیننده نیاوردن که حضور داشته باشند و با حضور و علم این شهادت رو تلقی کنند. نه، ممکن است علنی باشد و شهادت ندهند شهود، ممکن است شهادت بخواهند بدهند ولکن (؟) شهادت حاصل نشود. بنابراین لَوْلَا جَاءُوا عَلَيْهِ بِأَرْبَعَةِ شُهَدَاءَ زمینه اش اصلا جای مخفی نمیتوند باشد مگر در صورت بسیار کم، اولا. ثانیا، ما تاکید میکنیم بر جواب سوم. ببینید، این حد زنا از دو حال خارج نیست. یا حد زنا مشروط است به تحقق زنا علما، خب علم کافیه، شهادت نمیخواد، علم کافیه. اقرار اول کافیه. پس بنابراین تحقق حد مشروط به علم به زنا نیست. بلکه چون علم اعم است از اینکه شهودی باشد یا غیر شهودی. چون علم به زنا اعم از اینکه شاهد باشد در معبر یا در مخفی گاه باشد، یا حضور باشد، یا حضور نباشد. علم این سه اطلاق رو دارد، اما شهادت اینطور نیست. بنابراین، یا شهادت باید باشد و علم مطرح نیست، یا علم باید باشد و شهادت مطرح نیست. دیگه یا سوم نداریم. یا سوم همین مورد اشکال است که کسانی از برای نهی از منکر، یا از هر بابی، چون امر از باب نهی از منکر نباشد که ورودشون حرامه. مگر در جایی که عمومی باشد. جایی که عمومی هم باشد اگر در جای عمومی، کاروانسرایی در اتاقی بسته باشد، این اتاق در بسته عمومی هست، اما فعلا خصوصیست. چونکه اگر در کاروانسرایی، مهمانخانه ای که جای عمومیست، شما یه اتاقی گرفتید، درشو بستید، اینجا خصوصی خواهد بود. بنابراین چه عمومی باشد و چه خصوصی باشد، از باب نهی از منکر جایز نیست ورود، مگر از باب تقدیم اهم بر مهم. حالا ما حد اعلیٰ میگیم، که جائز باشد ورود چهار نفر مرد عادل برای نهی از منکر و به این جواز عمل کردند وارد شدند و در(؟) دیدند. باز کافی نیست، چرا؟ برا اینکه کمتر مناط علم نیست، مناط شهادت است ولو علم آور برای قاضی نباشد. چون مناط شهادت است ولو علم برای قاضی نیاورد، بنابراین علنی بودن مطرحه. به عبارت دیگر یا حد برای بعد جریمه است یا برای اصل جریمه، سوم ندارد که. اگر حد برای اصل جریمه است، صرف علم بدون حضور کافیست. اقرار اول کافیست. پس حد برای بعد جریمه است. بعد جریمه در صورتی که علنی باشد. اگر علنی باشد جریمه و چهار نفر شهادت رو ببینند، اونوقت است که شهادت باید بدهند، تلقی بکنند و القا شهادت واجب است و حد واجب است. بنابراین در مورد فرض ما که در بسته رو باز کردن و به عنف وارد شدن، از برای نهی از منکر چهار نفر شهادت، ولو حلال باشد، ولو حلال باشد از باب نهی از منکر، و نهی از منکر تحقق پیدا نکند مگر با شهادت چهار مرد و ببینند، باز چهار شهادت نمیتونند بدن، چرا؟ برا اینکه شهادت چی رو ترسیم میکند؟ شهادت ترسیم میکند بعد جریمه ها رو. بعد جریمه یعنی علنی بودن، علنی بودن بعد جریمه. نه، اولا این آیه، اولا مهر مخصص میشه، آیه عامه. چه راجع به، چه راجع به عایشه باشد، چه راجع به عرض میشود که غیر عایشه، عرض میشود که غیر دیگری باشد، چون، بله، چه راجع به غیر عایشه، لَوْلَا جَاءُوا عَلَيْهِ بِأَرْبَعَةِ شُهَدَاءَ مورد مخصص آیه نیست، آیه قاعده عام است. قاعده عام این که(؟) باربعه شهدا برای اثبات حد واجب است. چه مورد آیه عایشه باشد که فرض کنید مخفی یا غیر مخفی یا در مورد غیر عایشه باشد که مخفی یا غیر مخفی. بنابراین آیه مورد مخصص آیه نیست و آیه ضابطه عامه است در این بعد. و حرف آخر اینه که بعد از مرحله ی اولیٰ که علم حاصل میشه، و بعد از مرحله ی ثانیه که اگر علم هم حاصل شود، مقتضای نهی از منکرش ورود چهار نفر نیست. و اگر هم پله ی اول گذشتیم و پله ی دوم گذشتیم و ورود چهار نفر در مخفی گاه از باب نهی از منکر جایز باشد، ولکن خصوصیت دارد علنی بودن برا اینکه، یا خصوصیت ندارد علنی بودن، یا خصوصیت دارد. اگر علنی بودن خصوصیت ندارد پس اقرار اول کافیه. علم بدون حضور کافیه، علم مادون اربع کافیه. پس، پس خصوصیت دارد علنی بودن. نخیر، نخیر، اربع یا ثلاث یا واحد، اربع یعنی غیر علنی بودن، اربع غیر علنی بودن. ثلاث علنی کمتر بودن، دو کمتر بودن، یک کمتر. پس اربع یعنی خیر (؟) برا اینکه اگر سه نفر شهادت بدهند و علم و قطع حاصل شود، سه نفر شهادت دادند علم و قطع حاصل شده، پس علنیست اما اونچنان علنی نیست. باید علنی اونچنانی باشد که چهار نفر در عبور ببینند. بنابراین این خصوصیت قطعیست بدون شک که تکرار میکنم. یا علم از هر راه کافیست، کافیه. چون علم از مخفی گاه، غیر مخفی گاه، هر دو احیاناً حاصل میشه. یا نخیر خصوص بعد جریمه. اصل جریمه نیست، نمیشه گفتش که نه بعد جریمه است و نه اصل جریمه. یا بعد جریمه است یا اصل جریمه. اگر اصل جریمه باشد علم کافیست در هر سه بعدش. علم حضوری، علم غیر حضوری، علم(؟) پس بنابراین بعد جریمه کافیه. بعد جریمه هم یکی و دو تا و سه تا نه، چهار نفر شهادت بدهند. بنابراین بعد جریمه در کجاست؟ در جایی که علنی باشد. جوری علنی باشد که چهار نفر شاهد عادل به طور عادی عرض میشود که ببینند. بنابراین، کتاباً و سنتاً (؟) چهارتا شاهد عادل به طور علنی اگر ببینند اینجا حکم آور هست. تتمه ی روایات رو براتون میخونیم که در باب شهادت اون روز چنتا روایت خوندیم. باب ما تجوز شهاده نساء فی و ما لا تجوز. البته مناط و محور از نظر کتاب الله دستمونه. از نظر طلاق که عدلینه، غیر عدلین نیست. از نظر امور مالی دو مرد یا یک مرد و دو زن. از نظر امور جنسی مخصوصا زنا و ملحق به زنا لواط و مساحقه، فقط چهار مرده. این موارد(؟) در بعد اقتصادی، چه تجارت باید، چه نکاح باشد، چه مضاربه باشد، چه مزارعه باشد، چه مساقات باشد، چه دین باشد، چه هر چه باشد، شهادت یک مرد و دو زن، یا دو مرد در اصل عرض میشود که کافیه. اما شهادت چهار زن در جایی که ضرورت ضمیمه دارد کافی نیست. شهادت یک مرد و دو زن در غیر امور مالی کافی نیست. ما چون مناط و محور از نظر کتاب الله در سه بعد دستمونه، حل روایت برامون ساده است. دیگه سند نمیخواد، شهرت نمیخواد، اجماع نمیخواد، حتی ضرورت (؟) نمیکند. صفحه ی دوست و پنجاه و نه ابواب شهادات. عمر بن یزید قال سئلت ابا عبدالله علیه السلام عن رجل مات و ترک امرأته و هی حامل فوضعت بعد موتهٖ غلاماً ثم مات الغلام بعد ما وقع الی العفو فشهدة مرأة التي قَبِلَتْها، أو قَبَّلَتها او قَبَلَتها، قابله. انه (؟) این بچه متولد شد اقتدا کرد، یعنی زنده بود دیگه. این بچه اگر مرده متولد شود وارث نیست، اما بچه اگر زنده متولد شود و (؟) ببینه وارث است. انه سهل و ساح حین وقع الی (؟) ثم ما قال جواب(؟) قال علی الامام عن یجیز شهادتها فی ربع المیراث الغلام. خب چرا ربع میراث؟ یا شهادت قابل قبول نیست کلا، یا شهادت قابل قبول هست کلا. بین بین چرا. توضیح بین بین این است که چون امر مالیست دو نفر مرد باید شهادت بدهند، یا یک مرد با دو زن. اما اگر چهار زن شهادت بدن چی؟ اگر چهل زنم شهادت بدن، اگه قطع بیاره مطلبی نیست، بحث شهادته. شهادت گفتیم عموم و خصوص من وجه است بین شهادت و علم. بنابراین اگر چهار زن، چهل زن، پنجاه زن شهادت بدهند و علم نیاورد، کافی نیست. پس چرا در ربع؟ یا شهادت قبول است در کل میراث، یا شهادت قبول نیست در هیچ. اما در ربع چرا؟ در ربع در صورتی قبول است که چهار زن به جای دو مرد رو بگیره. چهار زن جای دو مرد رو نمیگیره. بله، دو زن و یک مرد جای دو مرد رو بر حسب نص آیه بقره میگیره. بنابراین این روایت قابل قبول نیست، چون شهادت یا مقبول است یا مقبول نیست. نیمه قبول، قبول نداریم. پس این روایت قابل قبول نیست بر حسب آیه دین که عرض میشود که فرجلان و او رجلان وامراتان. حدیث دیگر، محمد بن فضیل قال سئلت ابی الحسن الرضا علیه السلام قلت له تجوز شهاده نساء فی نکاحٍ أو طلاقٍ أو رجم؟ نکاح امر مالی. طلاق نص دارد، رجمم که مادون رجم که عرض میشود که صد ضربه است اونم(؟) قال تجوز شهاده نساء فی ما لا یستطیع الرحال عن ینظروا الیه، قاعده کلی. و لیس معهن رجل درسته. شهادت زنان البته عددش محرزه. شهادت زنان جایز است در اونجایی که مردها نمیتونن نظر کنن، مثل مساحقه، مثل ولادت. در مساحقه و ولادت، مردها نمیتونن نظر کنن بنابراین شهادت زن ها کافیه. منتهی، در ولادت نکته ای بود که خواستم عرض کنم حالا جاشه. راجع به روایت اول. راجع به روایت اول، عرض میشود که کی میتوند شهادت بده که این بچه متولد شد؟ زن. زن کیه؟ قابله. قابله چند تاست؟ یه نفر. پس شهادت یک قابله برای تولد بچه مقبوله. آره دیگه، شهادت دو قابله لازم نیست. شهادت یک قابله برای تولد بچه کافیه. حالا بحث سر این است که آیا این بچه زنده متولد شد، یا مرده متولد شد. قاعده چیه؟ قاعده زنده است. بنابراین کل ارث رو میبره نه ربع رو. کل ارث را میبرد نه ربع را به حساب اینکه یک زن به جای نیم مرده، نخیر. کل ارث را میبرد به دو حساب. یک حساب اینکه شهادت در ولادت زن قابله کافیست، این از باب نص. دوم، از باب اصل، آیا این بچه مرده متولد شد یا زنده؟ وقتی در رحم مادر بود مرده بود یا زنده؟ زنده بود. اگر محرز است مرده بود که معلومه. اما اگر زنده بود و متولد شد مرده یا زنده شک کنیم، قاعده ی (؟) و قاعده ی اصل این است که زنده باشه. بنابراین حدیث اول رو قبول نمیکنیم اما در کل میراث قبول میکنیم، در ربع میراث قبول نمیکنیم. حالا در اینجا، قال تحوز شهلده نساء فیما لا یستطیق الرجال عن ینظروا الیه و لیس معهن رجل. که از باب مثلا نمونش قابله. و تجوز شهادتهن فی النکاح اذا کان معهن رجل، این درسته. نکاح امر مالیست. اعتراض به آیه بقره بوده. در نکاح چون امر مالیست اگر شهادت داد یک مرد و دو زن، مانند دو مرد، قبوله. چرا؟ برا اینکه فرجل وامراتان در قضیه دین. باب نکاح هم چون ارث عرض میشود که، هم ارث در کار است در باب نکاح. چون وارث و مورث. هم نفقه در کار است و هم مهر در کاره. سه بعدی باب نکاح اقتصادیست، بنابراین شهادت یک مرد و دو زن کافیه. بعد و تجوز شهادتهن فی حد زنا اذا کان ثلاثه رجال وامراتان، قبول نداریم، علاقه نداریم. برا اینکه اربعه منکم، نص اربعةً منکم برا اینکه(؟) و لا تجوز شهاده رجلین و اربع (؟) فی الزنا و الرجم. میگیم نه در رجم جایزه، نه در مادون رجم جایزه، بلکه چهار مرد حتما باید باشد. و لا تجوز شهادة. پس این حدیث رو مقداریش رو قبول میکنیم، مقداری رو قبول نمیکنیم. و لا تجوز شهادتهن فی الطلاق مطلقا، و لا فی الدم، چرا حالا فی الدم؟ دم کجاست؟ دم از نصوص خارجه. راجع به قبول شهادت دم و عدم قبول شهادت دم، راجع به دم ما نه نصی خاص داریم در قرآن، نه اثبات خاص داریم در قرآن. بلکه اثبات عام داریم. يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا قَوَّامِينَ بِالْقِسْطِ شُهَدَاءَ لِلَّهِ وَلَوْ عَلَىٰ أَنْفُسِكُمْ أَوِ الْوَالِدَيْنِ وَالْأَقْرَبِينَ شهادت لله در امور جنسی، در امور مالی، در دم، در همه شامله. منتهی در امور جنسی آیات استثناء دارن، در طلاق استثناء دارن، در امور مالی استثناء دارن، اما دم امر مالی که نیستش که. دم نه امر جنسیست، نه امر مالی و نه امر عرض میشود که دیگر. به عموم آیه مبارکه يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا قَوَّامِينَ بِالْقِسْطِ شُهَدَاءَ لِلَّهِ وَلَوْ عَلَىٰ أَنْفُسِكُمْ أَوِ الْوَالِدَيْنِ ما استناد میکنیم که شهادت زن کافیه. منتهی شهادت حد معمولی و ضابطیش دو مرده دیگه. خب، دو مرد، یک مرد، دو زن، چهار زن. اگر چهار زن شهادت، چون دو زن به حساب یک مرده دیگه، اگر چهار زن شهادت بدهند راجع به قتل ممضی است که سه زن ممضی نیست، دو زن، ممضی نیست، یک زن ممضی نیست. یک مرد، دو زن ممضی است. بنابراین چرا در دم نفی میکند؟ قابل قبول نیست. حدیث دیگر، ام (؟) قال از امام صادق چون راوی(؟) قال تجوز شهاده نساء فی الحلال، بله درسته. کی گفته مرد باید باشه؟ اینم از همون قبیل که غلطه. در دم، در حلال، چون نص، نصی که نفی کند. لا تجوز شهاده نساء فی الحلال رو قبول نداریم. ولی (؟) و لا فی الطلاق قبول داریم. پس این حدیث شد بخش اولش رو قبول نمیکنیم، که لا تجوز شهاده نساء فی الحلال، بخش دوم رو بر حسب نص قرآن قبول میکنیم، و لا فی الطلاق. و قال سئلته عن النساء تجوز شهادتهن؟ قال نعم بالعذره و النفسا، چرا؟ در عرض میشود که عذره و در نفساء. در نفساء در زاییدن قبول میکنیم، چون زاییدن باید قابله باشد، زن باشد. در عذره که آیا این زن دختر است یا شوهر کرده است اونم قبول میکنیم. چرا در این دوتا فقط قبوله؟ خب در میراث قبول نیست چون امر مالیست. مگر رجل وامراتان باشد. اما در باب دم چرا قبول نباشد؟ در باب حلال چرا قبول نباشد؟ پس انحصار قبول شهادت نساء، منفرداً گفته، نه منضماً. انحصار قبول شهادت نساء منفردتاً در عذره و نفاس قبول نیست. عن عبدالله بن (؟) عن ابی عبدالله علیه السلام قال تجوز شهاده نساء فی العذره و کل عید لا یجوز الرجل، اینم مثل حدیث قبلی. عبدالله بن ثنان، قال سمعت ابا عبدالله علیه السلام یقول لا تجوز شهاده نساء فی رویه الحلال باز قبول نیست، و لا یجوز فی الرجم شهادت رجلین و اربع نساء. و یجوز فی ذلک ثلاثه رجال وامراتان اینو قبول داریم. میزان باشه دیگه، مبتلای به عرض میشود که سند و شهرت و این حرف ها اصلا نیست، چون محور(؟) و قال تجوز شهاده نساء وحدهن بلا رجال فی کل ما لا یجوز لرجل النظر الیه، اینو قبول داریم. چرا فقط در این؟ شهادت زنان تنهایی در جایی جائز است که شهادت مرد کلا کافی نیست، نخیر. در اونجا عرض میشود که جائز است و در جاهای دیگر هم مانند حلال و مانند ولادت جایزه. و تجوز شهاده قابله وحدها فی النفوس. حدیث دیگر عن زراره، قال سئلت ابا جعفر باقر علیه السلام عن شهاده نساء تجوز فی النکاح، قال نعم، امر مالی. ولکن این امر مالی که کافیست، دو زن کافی نیست، چهار زن کافی نیست. چون امر مالی فرجل وامراتان. ببینید چقد قاطیه روایات. قال نعم، و لا تجوز فی الطلاق، قال و قال علی علیه السلام تجوز شهاده نساء فی الرجم اذا کان. این روایت متعارضه، چند روایت داشتیم که در رجم جایز نیست، در مادون رجم جایزه. ما میگیم نه در رجم جایزه نه در مادون رجم، در امور جنسی. این روایت متعارضه، چند روایت داشتیم که در رجم جایز نیست، این میگه جایزه. تجوز شهاده نساء فی الرجم اذا کان ثلاثه رجال وامراتان و اذا کان اربعتربع مثل و رجلان و لا یجوز فی الرجم. ما میگیم در فی الرجم هم جایزه. قلت تجوز شهاده نساء مع الرجال فی الدم قال لا اینم که. این دو بعدی غلطه. اولا شهادت زنان در دم منفردا کافیه، میگه مع الرجالم کافیه. یعنی اگر یک مرد باشد و دو زن و شهادت در قتل بدهد میگوید کافی نیست. حدیث دیگر، عن داوود بن فرحان عن ابی عبدالله علیه السلام قال اجیز شهاده نساء فی الغلام ساح او لم یسح و فی کل شئٍ لا ینظر الی الرجال تجوز شهاده نساء فی. این اصل(؟) عن ابی عبدالله علیه السلام قال اطیع امیرالمومنین علیه السلام بامراه بک زعمو ان (؟) فامر نساء فنظرن الیها فنظر نباید باشه. فامر نساء فنظرن الیها فقلن فی عذرا فقال ما کنت لعذرب من علیها خاتم من الله چرا؟ برا اینکه، اولا این زنی که آورده اند، که زعمو ان (؟) است این زن لَوْلَا جَاءُوا عَلَيْهِ بِأَرْبَعَةِ شُهَدَاءَ چون شهدایی در کار نبوده است، خب اگر شهدایی در کار باشد که دیدن این زن که باکره است یا غیر باکره است معنا ندارد. اگر شهدایی در کار بوده است باز دیدن معنا ندارد. شهادت در کار نباشد، دیدن فایده ندارد، شهادت در کار باشد، دیدن لازم ندارد. بنابراین اطیع امیرالمومنین بامرةٍ بكرٍ زعموا ان (؟) امر محرز است بکرِ که زعمو (؟) زنا با بکر منافات دارد. تازه، اگر هم بکارتش برداشته شده و زعمو ان (؟) این، مگر بکارت فقط به زنا برداشته میشه؟ با انگشت و با جراحی هم برداشته میشه، با پریدن هم برداشته میشه. بنابراین چند اشکال داره این روایت. فامر نساء(؟) امر کرد زنان را که ببینند، چرا امر کرد؟ حرام است زن عورت زن را ببیند در اموری که لازم نیست. در اینجا لازم نیست، جایز هم نیست. فقلنا هی (؟) فقل ما حد کم من عذر الیها خاتم من الله و کان یحیز شهادت نساء (؟) اینم قابل قبول نیست، نیست روایت کلا غلط است که با بعضا غلط است. بله؟ جمع که بشه درصدی درسته(؟) این بلای روایت چقدره. مبتلای به سند میشن، مبتلای به شهرت میشن، مبتلای به چه میشن اینها. و اصلا غفلت دارن نسبت به قرآن. و اگر ما نفوذ قرآن رو محور قرار بدیم راحتیم. دیگه لزومی ندارد سند ببینیم و مند ببینیم و این حرفا. عن عبد الرحمن بن ابی عبدالله قال سئلته مزمر نوعا از باقرین علیهم السلام سئلته عن المرأ یحذره الموت و لیس عندها الا امرا اتجوز شهادتها ام لا تجوز فقال تجوز شهاده نساء فی النفوس و العذره. فقط نفاس و عرض میشود که باکره بودن، و حال آنکه شهادت در غیر امور مالی و غیر امور جنسی چه دم باشد و چه، در غیر امور مالی، و غیر امور جنسی و غیر طلاق، چه دم باشد و چه غیر دم و حَلال جایز است. حِلال. محمد بن قیس عن ابی جعفر باقر علیه السلام قال قضا امیرالمومنین علیه السلام فی وصیت لم یشهدها الا امرا، و قضا عن تجازه شهاده مرأ فی روی الوصیه. عرض میشود که در قضیه وصیت هم قرآن نص دارد که شَهَادَةُ بَيْنِكُمْ إِذَا حَضَرَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ حِينَ الْوَصِيَّةِ اثْنَانِ ذَوَا عَدْلٍ مِنْكُمْ. اثنان ذوی عدل منکم زن ها رو میذارن کنار أو رجل وامراتان. اما اگر فقط زن باشد شهادت در عرض میشود که این، در وصیت کافی نخواهد بود. در وصیت، در امر جنسی، در طلاق، در امور مالی نص داریم و این چهار نص تصدیق میکند صحبت ما را. عن ابی عبدالله، عن رفیع ابی عبدالله علیه السلام قال فی شهاده امراةٍ حذره رجل یوصی فقال یجوز ما ربع اوصی به حساب شهادت ها، کلا شهادت های یک زن قبول نیست هیچ جا، مگر در عرض میشود که ولادت، اولا. ثانیا، اگرم شهادت یک زن قبول بود، اینجا قبول نبود. برای اینکه شهادت یا دو مرد، یا یک مرد و دو زن. اما، مگر حصار تقسمیست که اگر یک زن شهادت به وصیت داد، این ربع وصیت قبول بشود. یک ربع، یک چهلم، یک چهار صدمم قبول نیست. ولی شهادت دادن یا قبول است کلا با قبول نیست کلا. اینجا قبول نیست کلا، اما بینا بین که قبول که قبول باشد در ربع این قبول نیست. چون نص داریم در وصیت یا دو مرد یا یک مرد و دو زن. انظر عن سماع قال قالَ عن قابله تجوز شهادتها فی الولد علی قدر شهادتها امرأةً واحد، یعنی چه؟ اینم قابل قبول نیست، برا اینکه قابله شهادت میدهد که این بچه متولد شد، این قبوله. اگرم شهادت به زنده بودن بدون نده، زنده بودن بچه مقتضای کتاب، مقتضای اصله. بنابراین چرا در عرض میشود که ربع، بلکه در کل. در کل قبول است و اگرم در کل قبول نیست در ربع هم قبول نیست. حدیث دیگر عبدالله بن (؟) قال سألته امراة حذر الموت و ليس عندها امرا اتجوز بشهادتها فقال یجوز (؟) این روایت متعارضه. اون میگه شهادتش قبول است به اندازه خودش، لازم میگه قبول نیست. عن ابی عبدالله علیه السلام قال قال علی علیه السلام شهاده نساء تجوز فی النکاح و لا تجوز فی الطلاق. خب تجوز النکاح با شرط رجل وامراتان (؟) و لا تجوز فی الطلاق فقال اذا شهد ثلاثه رجال وامراتان اینکه چند مرتبه تکرار شده و قابل قبول نیست. و اذا کان رجلان و اربع (؟) لم تجز فقال تجوز شهاده نساء فی الدم مع رجال مع نمیخواد، چون دم امر مالی نیست. عن ابی جعفر من باقر علیه السلام قال کذا امیرالمومنین علیه السلام فی غلامٍ شهدت علیه امراةٌ انه دفع غلام في بئرٍ فقتل فاجاز شهادة المرا بحساب شهادت مرأ. برا اینکه دو مرد باید باشند یا چهار زن، برا اینکه در دم اشتراط خلط عرض میشود که وجود ندارد. بنابراین این که شهادت داد که بچه ای رو در چاه انداخته ربع قیمت خونش را بدهد این معنا ندارد. شهادت اصلا قبول نیست و نه ربع، نه غیر ربع. بعضیا میگن حمل شیخ علی، من نمیدونم این حمل شیخ یعنی چه. حدیث دیگر، عن (؟) قال اذا شهد ثلاث رجال وامراتان لم یجوز فی الرجم و لا، لم یجوز فی الرجم یعنی در حد مادون رجم جایزه. اونم جایزه. الی غیر ذل کم. احادیث زیاده و همین خلطی که ملاحظه میکنید در احادیث هست. بنابراین در باب شهادت قضیه ما روشنه. بعد دیگری در باب شهادت که شهادت چجوری باید باشه، ابچم خیلی مهمه. یعنی تمام (؟) مهمه. آیا اینکه شهادت حضور پیدا میکند در معبر عام و در ملا عام (؟) نکره، همینقد که دید دو زن و مرد؟ نخیر، ممکنه زن و شوهر باشند. اگر بداند زن و شوهرن، یا احتمال داد زن شوهرن، عقد دائم است یا عقد منقطع است یا شبهه است. یا عقد دائم است، یا عقد منقطع است، یا شبه هست یا حتمیست. پس بنابراین حتمیت شرطه. بنابراین شروطی دارد شهادت، شهادت در جایی جایز است که چهار مرد شهادت بدن، شروطی دارد شهادت که این شروط رو باید که ما روش بحث کنیم انشاالله.
اللهم الشرح صدورنا بالنور العلم و الایمان و معارف القرآن العظیم و وفقنا بما تحبوه و ترضا و جنبنا ان ما لا تحبوا و لا ترضا والسلام علیکم و رحمه الله.