بسماللهالرّحمنالرّحیم
الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و علی آله الطاهرین
ٱللَّهُم صل علی محمَّد و آل محمَّد
أعوذ بالله مِنَ الشَّيْطَانِ الرجيم
وَالسَّارِقُ وَالسَّارِقَةُ فَاقْطَعُوا أَيْدِيَهُمَا جَزَاءً بِمَا كَسَبَا نَكَالًا مِنَ اللَّهِ وَاللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ
فَمَنْ تَابَ مِنْ بَعْدِ ظُلْمِهِ وَأَصْلَحَ فَإِنَّ اللَّهَ … غَفُورٌ رَحِيمٌ
بحث سر أَيْدِيَهُمَاست. هُمَا در أَيْدِيَهُمَا ، السَّارِقُ وَالسَّارِقَةُ است و اگر السَّارِقُ وَالسَّارِقَةُ نبود طبعا ایدیهم بود. و چون ایدی جمع است و هُم هم جمع است بنابراین آنچه فهمیده میشود به اقل تقدیر این است که یک دست از هر فردی قطع شود نه دو دست.
بله در آیه وضو فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَأَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ مطلبیست و اینجا مطلب دیگریست. چون امر دارای دو بعد متضاد است. اگر امر به رحمت است اقل تقدیر کافیست و اضافهاش ثواب است اما اگر امر به عذاب است اقل تقدیر کافیست و اضافهاش ظلم است.
کما اینکه تهذیب در نار و ثواب در جنت چنین است. تهذیب در نار باید اقل تقدیر باشد که اگر بیشتر از اون عذاب شود ظلم است. اما ثواب در جنت اقل تقدیرش این است که به اندازه عمل صالح ثواب داده شود اما اگر اضافه باشد رحمت است.
حالا در باب تهذیب و در باب حد که فعلا بحث حد سرقت داریم فَاقْطَعُوا أَيْدِيَهُمَا اولا دو دست نیست یک دست است گرچه بر هر دو دست أَيْدِيَهُمَا اطلاق میشود. جمع در جمع فَاقْطَعُوا أَيْدِيَهُمَا. این هُمَا رو که برداریم که السَّارِقُ وَالسَّارِقَةُ است أَيْدِيَهُم میشه اگر أَيْدِيَهُم در نظر بگیریم مطلب برامون واضحتر میشه.
أَيْدِيَهُم دارای دو بعد است. یک بعد جمع در جمع است، دستهای دزدان که جمعند و دستها هم جمعند. بعد دیگر از هر بعدی، از هر دزدی دو دست، از هر دزدی دو دست فهمیده نمیشود بلکه از هر دزدی دست فهمیده میشود و صدق دست هم بر یک دست کافیست.
بنابراین از فَاقْطَعُوا أَيْدِيَهُمَا استفاده اکثر نمیشود. اگر استفاده اکثر بخواهیم در بعد رحمت است که حد برابرش جزاء رفاق است و حد بیشترش رحمت است اما در باب عذاب چنین نیست. اگر گفته شود به کسانی که چنین و چنان کردند چک بزنید یک چک زدن کافیست و چک دوم و سوم عذاب است بدون دلیل چون یک چک صدق چک زدن برش میکند.
همینطور فَاقْطَعُوا أَيْدِيَهُمَا که به جاش هُم میگذاریم برای اینکه اصل سرقت معلوم شود قطع یک دست صدق قطع ید میکند و اینجا جمع در جمع است. جمع در جمع دارای دو بعد است که یک بعدش قدر مسلم است و بعد دیگرش دلیل لازم دارد و دلیل ندارد. جمع در جمع اینه از هر فردی یک دست اما از هر فردی دو دست که دو دست از هر فردی در جمع این جمع دوم است در جمع و جمع دوم در جمع دلیل ندارد. بله جمع اول در جمع فَاقْطَعُوا أَيْدِيَهُمَا یا فَاقْطَعُوا أَيْدِيَهُم.
خب راجع به دست آیا دست راست یا دست چپ؟ وانگهی دست آیا تمام سه عضو چهار عضو ؟ یا سه عضو یا دو عضو یا یک عضو؟ چون دست دارای چهار عضوه. عضو انگشتان، عضو کف، عضو مچ، عضو بازو. این چهار عضو هر چهار عضو این صدق ید برش میکند.
حالا قطع ید سارق آیا به حساب اینکه ید بر تمام این چهار جز صدق میکند لازم است قطع ید از کتف بشود؟ یا از ساعد بشود؟ یا از مچ شود که کف هم از بین برود؟ یا قطع انگشتان کافیست؟
عرض میکنیم قطع انگشتان کافیست به چند دلیل. اولا: صدق ید بر انگشتان یا نص است و یا ظاهر است و یا اظهر به علل … چون ید جارحه عملی که انجام میدهد با انگشتان انجام میدهد. اگر کسی انگشتان نداشته باشد با کف کار انگشتان انجام نمیشود تا چه رسد به بازو و مچ و سایر اعضا سهگانه دیگر دست و به مناسبت حکم موضوع که وَالسَّارِقُ وَالسَّارِقَةُ سرقت با انگشتان میشود معمولا نه با سایر اجزا ید. بنابراین این دلیل دوم است و مرجع دوم است که قطع ید قطع یدیست که سرقت میکند و یدی که سرقت میکند انگشتان دست است و نه بقیه اعضا دست (سلام) علیکم السلام.
باز برمیگردیم دلیل اول چون قطع ید تهذیب است اگر مردد باشد قطع ید بین انگشتان فقط یا و کف یا و بالاتر یا و بالاتر چون صدق قطع ید در انگشتان در دو بعد کافیست بنابراین بیشترش ظلم است و محتاج به دلیله.
در دو بعد کافیه. یک بعد این است که یدی که سرقت میکند انگشتان است. سرقت فعالیتش مربوط به انگشتان است نوعا یا در اکثریت مطلقه، این اولا.
ثانیا همینقدر که صدق ید کند بر انگشتان وقتی که قطع شد انگشتان، فَاقْطَعُوا أَيْدِيَهُمَا در اینجا صدق میکند، این دوم.
سوم: سوم آیه وَأَنَّ الْمَسَاجِدَ لِلَّهِ فَلَا تَدْعُوا مَعَ اللَّهِ أَحَدًا که از باب ضابطه و همچنین آیه وضو. آیه وضو وضو را مربوط به تمام عضو میداند و اگر ما تمام عضو را قطع کنیم عضوی از اعضا وضو قطع شده اما اگر انگشتان رو قطع کنیم طبق نص است و اقل تقدیر است و قدر متیقن است.
و در آیه وَأَنَّ الْمَسَاجِدَ لِلَّهِ فَلَا تَدْعُوا مَعَ اللَّهِ أَحَدًا چنانکه جواد الائمه علیهم السلام بر مامون الرشید استدلال کردند مساجد مساجد سبعه است. یک مساجد خودی داریم و یک مساجد غیری، یک مسجَد داریم یک مسجِد داریم، یک ما یسجِد علیه داریم، یک ما یسجِد به. مساجد هم ما یسجِدُ به را شامل است و هم ما یسجِدُ علیه را. ما یسجد به هفت موضع است و این هفت موضع در دست فقط کف است. اگر شما کف را زمین بگذارید در حالت سجده و انگشتان رو بالا بگذارید اشکال ندارد. این از باب ضابطه است که وَأَنَّ الْمَسَاجِدَ لِلَّهِ فَلَا تَدْعُوا مَعَ اللَّهِ أَحَدًا بنابراین قاعده این است که کف دست بریده نشود.
بله (سوال) بله از نظر قاعده عرض میکنیم. ببینید از نظر قاعده اولی، از نظر قاعده ثانوی که استثناست. (سوال) بله روایتم داره. از نظر قاعده اولی هم اعضا وضو باید محفوظ بماند هم اعضا سجده. بله قاعده ثانوی اگر نصی داشتیم که فرض کنید آدم رو بکشید تمام … اصلا موضوع از بین میره. نص داشته باشیم که دست کلا قطع شه، پا کلا قطع شه اگر نص داشته باشیم با نص استثناء میزنیم ولی بحث سر ضابطه و قاعده است. ضابطه و قاعده باب وضو حفظ تمام عضو است فقط فَاقْطَعُوا أَيْدِيَهُمَا قدر متیقن، انگشتانه.
و در عرض میشود که وَأَنَّ الْمَسَاجِدَ لِلَّهِ فَلَا تَدْعُوا مَعَ اللَّهِ أَحَدًا که روشنتر است دلالت، مساجد در دست کفهاست، انگشتان نیست بنابراین اگر انگشتان به نص برود و کف بماند کافیست اما اگر کف را بزنید با فَلَا تَدْعُوا مَعَ اللَّهِ أَحَدًا مخالفت شده است و مخالفت نص دارد.
و اضافه بر اونکه آیات دلالت دارد روایات حتی فریقین، فریق سنی هم حتی، برای اینکه در روایات سنیها نداریم که کف را ببرند یا ساعد را یا عضد را. اینها استدلال میکنند مثلا به اطلاق آیه ولکن با اون دلیل اول و دلیل دوم و دلیل سوم و دلیل چهارم که سنت متواتره قطعیه است مخصوصا از طریق شیعه این انگشتان باید بریده شود.
سوال: در صورتی که آیه محاربه باید بحث میکنیم، إِنَّمَا جَزَاءُ الَّذِينَ يُحَارِبُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَيَسْعَوْنَ فِي الْأَرْضِ فَسَادًا أَنْ يُقَتَّلُوا أَوْ يُصَلَّبُوا أَوْ تُقَطَّعَ أَيْدِيهِمْ وَأَرْجُلُهُمْ مِنْ خِلَافٍ أَوْ يُنْفَوْا مِنَ الْأَرْضِ ، تُقَطَّعَ أَيْدِيهِمْ وَأَرْجُلُهُمْ مِنْ خِلَافٍ چیه؟ یعنی کل دست راست و کل پای راست.
مثلا مرحله اخیرش، مرحله اخیرهای که سارقه یا محاربه کسی که سارق مسلح است هم سرقت مال میکند و هم اخافه میکند مردم را میترساند با سرقتش، أَنْ تُقَطَّعَ أَيْدِيهِمْ وَأَرْجُلُهُمْ مِنْ خِلَافٍ این فقط انگشت نیست، بعد از انگشت کفه، بعد بقیس، بعد بقیس که کل دست راست در نهایت امر و کل پای چپ در نهایت امر. اینو چی میگید؟
جواب: أَيْدِيَهُمَا چنان که بحث کردیم ایدی هم ایدی جوارحی را کلا شامل است و هم ایدی غیرجوارحی. حالا همونجوری که دست و انگشتان عامل سرقت است پا هم عامل سرقت است مگه نیست؟ دست عامل سرقت است، پا عامل سرقت است، وسایل دیگر عامل سرقتند بنابراین أَيْدِيَهُمَا به وجه الشامل به وجه المطلق شامل پا هم در موارد اخیره میشود. و نص قرآن و سنت قطعیه که اگر کسی سارق مسلح باشد دست راست و پای چپ و بعد دست چپ و پای راست و بعد قطع که مرحله آخر است با نص، اون ضابطه و قاعده که از وَأَنَّ الْمَسَاجِدَ لِلَّهِ فَلَا تَدْعُوا مَعَ اللَّهِ أَحَدًا استثناء میخورد و همچنین قاعده وضو که فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَأَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ استثناء میخورد. و به طور کلی هر یدی، هر قدرتی، هر نیرویی که موجب سرقت است باید جلوی اون نیرو گرفته شود.
خب حالا در باب سرقت فروعی هست که این فروع رو برحسب آنچه در متن تذکره است ما بحث میکنیم و اشاره میکنیم تا برسیم به آیه جزاء.
در صفحه 342 جلد دوم: ید و یشترط فیه قطع السارق التکلیف و وارتفاع الشبهة
تکلیف معلومه قطع ید سارق تکلیفه چون جَزَاءً بِمَا كَسَبَا نَكَالًا مِنَ اللَّه نص است در تکلیف چون غیر مکلف جزا الهی ندارد. بله جزا بشری دارد یک بچه مادون تکلیف اگر فضولی کرد تخلف کرد جزا بشری دارد ولی جزا الهی ندارد چون تکلیف الهی ندارد. چون تکلیف الهی فرضا و رفضا، وجوبا و حرمتا تکلیف الهی ندارد بنابراین واجبی بر او نیست تا در ترک واجب جزا باشد، حرامی بر او نیست تا در فعل حرام جزا باشد. بنابراین از جَزَاءً بِمَا كَسَبَا نَكَالًا مِنَ اللَّه استفاده تکلیف میشود. در هر حدی که عرض میشود که باید تکلیف جای خودشه.
وارتفاع الشبهة ، شبهه در سارق، شبهه در سرقت ، شبهه در مال مسروق، شبهه در مخفی بودن در هر بعدی از ابعاد استوانه و قاعده سرقت شبهه بود الحدود تدرء بالشبهات. مثلا شخصی دزدیده تمام شرایط سرقتم درش جمعه اما نمیداند حاکم شرع این شخص ضرورتا دزدی کرده یا ضرورتا دزدی نکرده بنابراین شبهه است. اگه شبهه باشد نمیتواند که حد جاری کند مگر تحقیق کند و ثابت شود که ضرورتی در دزدی نبوده. پس در هر بعدی از ابعاد سرقت تکلیف سارق، اضطرار اختیار، مال مسروق، حد مال مسروق، مخفی بودن، مخفی نبودن در هر بعدی از ابعاد شبههای بود و شبهه به دلیل قابل رفع نبود در اینجا عرض میشود که حد نخواهد بود.
بعد و اخراج نصاب صفحه 343 و هو ما قیمته ربع دینار که بحث کردیم ، خمس دینار است با تفصیلی که عرض شد و تکرار نمیشه.
خب در صفحه 346 میگوید ربع دینار ذهبا خالصا مضروبا بسکه المعامله. اولا باید ربع دینار ذهب رو دید، خلوص هم مقتضای ذهب بودنه. اما مضروبا بسکه المعامله چرا؟ آیا سکه معامله ذهب همیشگیست؟ در تمام زمانها و در تمام مکانها در دول اسلامی ذهب سکه معامله است؟ نخیر. بله اگر ذهب سکه معامله باشد به مقدار یک دینار اما اگر ذهب سکه معامله نباشد یا باشد به مقدار قیمتش باید حساب شه کما اینکه خونبها مرد مسلمان هزار مثقال طلاست هزار مثقال طلا میزان است برای کسی که طلا دارد، صد شتر میزان است کسی که شتر دارد، هزار گوسفند میزان است کسی که گوسفند دارد اما قیمت اصلی بر مبنای پشتوانه اموال است که طلا باشد.
به نفسه سراً ، اگر شخص امر کرد کسی را که دزدی کند و آن شخص مامور دزدی کرد شخصی که دزدی کرده اگر مستحق در دزدی نبوده ب شرایط حدود سرقت حد میخورد اما شخص آمر … میشه. شخص آمر سارق نیست، آمر سرقته.
به نفسه سراً ، سراً عرض کردیم سر مطلق لازم نیست بلکه مطلق سر کافیست حتی اگر کسی جهاراً جنسی را به کسی میفروشد و این جنس را با کلاهگذاری، با تشویق، با ترغیب، با تضمین عرض میشود که بیشتر از قیمت … میفروشد این سارقه. فروشنده ظالم عرض میشود که یا خریدار ظالم یا هر کسی که ظلم مالی به طور سری از اسرار بکند که کلاه سر طرف بگذارد این سرقته و سرقت مربوط به این نیست که فقط برود در خانهای و به طور مخفی چیزی بدزدد.
و سرّ بودنم عرض کردم در دو بعده سرّه. یک بعد مطلق سرّ، زیاد باشد، کم باشد، سارق سرّ، مسروق سرّ، سرقت سرّ، قیمت سرّ یا در بعضی از جهات سرّ باشد عرض میشود که کافیه. حتی اگر جیب کسی را ببرند چون بریدن جیب به طور پنهان است، بله جیب ظاهر است در کیف باز است توی جیب پول است ولی کسی که پول را از جیب کسی برمیدارد آیا سری در کار است یا سری در کار نیست؟ اگر سری اصلا در کار نباشد خب نمیذاره از جیبش پول درآرن پس سری در کاره. در عرض میشود که کلاهگذاری و در ربودن مال کسی از جیبش چه جیب ظاهر باشد چه جیب مخفی باشد این سره. بنابراین این حرف علامه رو قبول نمیکنیم که اگر جیب ظاهر باشد سر نیست، اگر جیب باطن باشد سر است که بعدا میگه قبول نمیکنیم.
و مع شرایط تقطع اصابعه الاربع من یده یمناه . و چرا یمناه؟ چرا یمناه؟ به دو دلیل: یک دلیل سنت قطعیه، دلیل دوم مناسبت با موضوع. چون دزدی معمولا با دست راست است مگر دزدی کلان باشه با دو دست. دزدی معمولا با دست راست است بنابراین انصب این است که چهار انگشت دست راست بریده شود پس اشاره کتاب از نظر عرف و عرض میشود که صریح سنت.
(سوال) از نظر عمومی عرض میکنم.
خب عرض میشود که احیانا در باب سرقت اگه دفعه اول سرقت کرد چهار انگشته، دفعه دوم کفه، دفه سوم سجنه، سجن هم هست.
سوال: آیا سجن و زندان کردن دزد در مراحل بعدی چه مرحله دوم بعدی باشد چه مرحله بعد البعد باشد، قبل از مرحله اعدام آیا مرحله اعدام و مرحله سجن قطع ید است؟ خب بله چون قطع ید یا قطع ید جارحه أَوْلى است که انگشتانه یا قطع ید بالاتر است یا قطع ید حریت است. اگر کسی آزاد نباشد و در زندان باشد حریتش در دزدی قطع شده پس قطع ید حریت است. در اعدام قطع ید حیات است.
قطع ید جارحه در بعد اول در بعد دوم در بعد سوم. قطع ید حریت در دزدی که زندانه، قطع ید حیات، وقتی که قطع ید حیات شد به طور کلی این سرقت منفی خواهد بود بنابراین فَاقْطَعُوا أَيْدِيَهُمَا شامل تمام این مراحل هست منتها به طور متعدد، به طور متعدد، اولی، ثانیه، ثالثه بنابراین قطعی که عرض میشود که جزائی که سجن است و جزائی که اعدام است خارج از دلالت اطلاقی آیه نیست تا بگیم برخلاف آیه است. فَاقْطَعُوا أَيْدِيَهُمَا تمام ایدی و تمام عوامل و تمام اسباب رو ظاهرا، باطنا، جارحتا، غیر جارحتا حتی ازاله حیات رو عرض میشود که شامله.
و لا یقطع صفحه 349 و لا یقطع السارق من المواضع المنتهابه. قطع ید سارق از مواضع اصلی میشود از مواضع فرعی میشود و همچنین (سوال) بله؟ اینو بحث میکنیم حالا، به طور اشاره عرض کردم. حالا نه اینکه باید که سرّ باشد یعنی مال مسروق در محل سرّ باید باشد؟ بنابراین در مساجد، در کاروانسراها، در سراها که رفت و آمد برای همگان آزاد است اگر کسی جنسی را از کسی دزدید ایشون میگد دزدی نیست. میگیم چرا دزدی نیست؟ مثلا بنده در مسجد آمدم در مسجد آمدم و لباسم رو تو گنجه گذاشتم مثلا، رفتن دزدیدن آیا از پنهانی دزدیدن یا نه؟ در مسجد آمدم و در حال خواب لباسمو دزدیدن رفتن دزدی هست یا نه؟ در مسجد آمدم و جیبمو زدن دزدی هست یا نه؟ بنابراین مسجد بودن و کاروانسرا بودن از سرّ بودن عرض میشود که خارج نمیکند مواضع منتعابه یعنی مواضعی که معمولا رفت و آمد میشه. موضعی که معمولا رفت و آمد نشه مثل خانه که درش بسته است مثلا اونجا میگن دزدیه ولکن اگر مسجد باشد یا کاروانسرا باشد یا جایی باشد نه.
بعد میگوید که و لا من الجیب والکم الظاهرین. از جیب و عرض میشود که کم که آستین ظاهر است دزدی نیست. میگیم چرا دزدی نیست؟ توی آستین چیزی رو کردن، تو جیب چیزی کردن، جیب ظاهره، آستین ظاهره حتی مال ظاهره حتی بنده کت تنمه و این کت که تنمه این کت ظاهره کسی سر منو کلاه بذاره گول بزنه بدون توجه من کت منو از تنم دراره.
من یادمه در زمان شاه علیه لعنت الله اون اوایلی که داشت انقلاب میشد یادمه که یه کسی سوار چرخ بود و با سرعت کلاه یکیو برداشت در رفت. خب اینکه کلاشو برداشت متوجه نبود اگه متوجه بود کلاه رو میگرفت. با سرعت فرار کردن در رفتن این دزدی هست یا نه؟ خب دزدیه دیگه چون سرقت معنیش این نیست که این مال مخفی باشد نبیند، ممکن مال را ببیند، شخص را ببیند، خود شخص هم دیده شود اما با اینحال کلاه سر طرف بذارن. بنابراین این اصل رو ما قبول نداریم که باید مخفی باشد، حرز باشد ، مال حرز باشد چه باشد اینو قبول نداریم.
(سوال) دزدی معناش ربودنه اصلا، سرقت یعنی ربودن. اصلا معنای مطابقی و تطبیق مطابقی سرقت ربودنه، ربودن. ربودن یعنی عرض میشود که جریان مخفی در کاره اما اگر مال کسی را بگیرند و ربودن در کار نباشد علنی میگوید این مال قیمتش اینه و از این به زور میگیرد اما اگر مالی را از کسی به زور بگیرد قیمت میدانسته کم میکنه کم میکنه کم میکنه طوری که طرف اعتنا نکند مال فرض کنید که ده هزار تومنی رو فرض کنید یه تومن قیمت میذاره روش و به زور میگیرد یعنی سرقت است چرا؟ برای اینکه من حیث یخفیعه. من حیث یخفی از لحاظ مالیت. بنابراین خفا در سرقت کافیست ولو خفا الماء در جهتی از جهات باشد. عرض میشود که بله.
و یقطع السارق الکفن تا به اینجا میرسد که (سوال) بله مثلا میرود عرض میشود که به طور مخفی در فرودگاه سوار هواپیما میشود به عنوان مسافر به عنوان مسافر سوار هواپیما میشه بعد با تهدید و با سلاح و این حرفا عرض میشود که خلبان رو میزنه کنار خودش میشیند و هواپیما رو میدزدد میره لبنان این دزدی نیست؟ (سوال) نه مطالب رو کاری نداریم. اگر نه ببینید اگر خود هواپیما رو بخواد بدزده خود هواپیما رو میدزدد مثلا مال فلان مملکته مال کویته مال فرض کنید که آلمانه مال کجاست خود هواپیما رو میدزده مطالبی نداره ما اینجا رو بحث میکنیم مطالبی نداره فقط خود هواپیما رو میدزده دزدیدن هواپیما چیه؟ این است که هواپیما باید که عرض میشود که فرودگاه باشه جای مخفی؟ نخیر جای مخفی ندارد. بله جای مخفی دارد گاراژ دارد هواپیما ولی هواپیما نوعا در گاراژشون که نیستن. بنابراین دزدیدن هواپیما این است که طوری که سری باشد ندادند صاحبان هواپیما که هواپیما دزدی میشود این عرض میشود که دزدیه.
بنابراین مطلق مناط است یعنی مطلق سرّ یا سرّ مطلق، سرّ مطلق مناط نیست، مطلقه سرّ. صدق کند در اینکه کلاهگذاری شده است اگر طرف متوجه بود نمیذاشت، حالا چه پیدا باشد چه پنهان باشد چه عرض میشود که جیب ظاهر باشد یا جیب باطن باشد هرچی میخواد باشد.
(سوال) حالا مال در سرّ نیست مال پیدا، قشنگ پیداست کت من تنمه عبا هم دوشمه تو خیابون دارم راه میرم عبام به طوری که توجه نکنم از من از من ربودن دزدی نیست این؟ دزدیه دیگه.
(سوال) اون زوره ببینید اگر با موتور میاد سریع کیف رو میزنه اون زوره ولکن (نظر) زوره اون زوره بله اون زوره اما اگه نخیر به طوری که حالیش نیست این لباسشو برمیدارن و میرن این دزدیه. هرجا صدق سرّ بکند صدق سرّ لزومی ندارد که در خود مسروق باشد سارق، مسروق، سرقت، قیمت، وزن، جهت، حالت، مکان، زمان هر کدام سرّ باشد فقط صدق کند ربودن اگر صدق ربودن بکند ما یه ربودن داریم یه بردن به زور، اگر بردن به زور باشد صد در صد علنی سرقت نیست اما اگر ربودن باشد این عرض میشود که سرقت است.
حالا در باب سرقت دو بعد است یکی بردن مال است که مدیون مال است و یکی حده. در ربودن مال در بردن مال مال رو باید پس بده. آیا در اینکه فلان کس مال فلانی رو گرفته دزدی کرده یا غصب کرده یا چه آیا اقرار کافیه؟ خب بله کافیه.
آیا شاهدین معلومه؟ همه جا کافیه. فقط علم پیدا کنید که این مال مال فلانیست کافیه. اما در اینکه حد سرقت بزنید علم کافیه؟ نخیر. حد سرقت شاهدین عدلین لازم دارد چرا؟ برای اینکه ما به هم اصل استدلال و هم به اولویت. در باب دین که مفصلترین آیات دین است آیات قرآن است عرض میشود که وَاسْتَشْهِدُوا شَهِيدَيْنِ مِنْ رِجَالِكُمْ فَإِنْ لَمْ يَكُونَا رَجُلَيْنِ فَرَجُلٌ وَامْرَأَتَانِ مگه نیست؟ بنابراین چهار زن کافی نیست، یک شاهد مرد و یک یمین کافی نیست، باید دو شاهد مرد باشد یا یک شاهد مرد و دو زن باشد.
حالا در بالاترش چی؟ اگر کسی مدیون است به کسی من دون سرقته این مدیون بودن ثابت میشد به چی؟ به شاهدین یا رجل وامراتان.
حالا اگر مدیون است و اضافه مدیون است به سرقته، میخوان ثابت ببینید اگه میخوان ثابت کنند فلانی مدیون است هزار تومن به فلانی، مدیون به سرقت نیست مدیون است، اینی که مدیون است لا بسرقته در اینجا دو شاهد عادل مرد یا یک شاهد عادل مرد با دو شاهد عادل زن. اما اگر مدیون به سرقت باشد چهارتا شاهد عادل زن کافی باشه و یک شاهد عادل مرد و یک یمین کافی باشه میشه؟ آیا اولویت با کدامه؟ آیا در مدیون بودن صرف مال؟ یا مدیون بودن مال و حد؟ آیا شهادت در مدیون بودن مال و حد اقوی است؟ یا در مدیون بودن مال؟ در مدیون بودن صرف مال میگوید دو شاهد عادل مرد یا یک شاهد عادل مرد دو شاهد عادل زن. بنابراین در مدیون بودنی که با سرقت شده است یا بیشتر باید باشه یا حداقل مساوی باشه، دیگه کمتر نمیشه باشه.
علامه میگوید که نخیر و سایر علما میگویند که ثابت میشود به شاهده عدلین یا شاهد عدل و دو زن یا چهار زن یا یک مرد و یک یمین چرا؟ یک یه مرد و یه یمین غلطه، چهار شاهد زن غلطه فقط حد اقل اقل دو شاهد مرد یا یک شاهد مرد و دو شاهد زن. چرا؟ برای اینکه در سرقت اضافه بر مدیونیت مالی حد هم هست. چطور میشود در مدیونیت مالی صرفا که عادلانه مدیونیته فرض کنید فلان کس عادلانه به شما مدیونه یا ظالمانه مدیونه ولی سرقت نیست کسی که به شما مدیون است و دزدی نکرده است و حد ندارد چطور اثباتش با رجلینه؟ یا رجل وامراتان؟ اما اگر مدیون است به سرقت که حد میخورد حد خوردنش و گرفتن مال از او که دزدیده است این کافیست به کمتر؟ یعنی چهار شاهد زن یا یک شاهد مرد با یک یمین. اینم قابل قبول نیست ولو روایت داشته باشیم روایتم دلیل متعارضه ولکن اگر روایت کلمه الواحده هم داشته باشیم قابل قبول نیست برای اینکه تقدیم مفضول است علی الفاضل.
بحث دیگر این است که آیا در مورد توبه فَمَنْ تَابَ مِنْ بَعْدِ ظُلْمِهِ وَأَصْلَحَ فَإِنَّ اللَّهَ يَتُوبُ عَلَيْهِ ، فَمَنْ تَابَ مِنْ بَعْدِ ظُلْمِهِ وَأَصْلَحَ فَإِنَّ اللَّهَ يَتُوبُ عَلَيْهِ حالا مِنْ بَعْدِ ظُلْمِهِ کیه؟ ظلم سرقته دیگه یعنی من بعد سرقته.
آیا من بعد سرقته ، مِنْ قَبْلِ أَنْ تَقْدِرُوا عَلَيْهِمْ است یا من بعد ان تقدروا علیهم است ، من قبل الحد است؟ من بعد الحد است؟ کدام است؟
خب در مورد توبه و اصل خدایی معلوم است هر وقت باشه. هر وقت این شخص دزدی کرده چه قبل از گرفتنش، بعد از گرفتنش، قبل از حد ، بعد از حد توبه کنه خدا قبول میکنه. اما بحث سر اینه که توبهای که این نَكَالًا مِنَ اللَّهِ دنیوی رو بردارد بله؟ توبهای که حد رو بردارد، آیا توبهای که حد را بردارد کی است؟ آیا مِنْ قَبْلِ أَنْ تَقْدِرُوا عَلَيْهِمْ کافیست؟ یا نخیر بعد أَنْ تَقْدِرُوا عَلَيْهِمْ هم هست؟ بالاتر بعد القاء القبض هم هست؟ چون چند مرحله است. یه مرتبه است که اصلا قدرت ندارد دستگاه که این شخص رو بگیرد این یک. یا اینکه قدرت دارد شخص رو بگیرد، تحت حیطه قدرت حکومت هست ولی هنوز نگرفته است این دو. سوم او را گرفته است.
آیا در هر سه مرحله عرض میشود که مشمول آیه هست که فَمَنْ تَابَ مِنْ بَعْدِ ظُلْمِهِ در هر سه مرحله مِنْ بَعْدِ ظُلْمِهِ هست یا نه؟ خب بله. چه قبل از اینکه مطلع بشن چه بعد از اطلاع قدرت چه بعد از گرفتن، قبل از حد خوردن اگر توبه کند این بَعْدِ ظُلْمِهِ هست یا بَعْدِ ظُلْمِهِ نیست؟ بله؟ در تمام مراحل بَعْدِ ظُلْمِهِ است.
(سوال) اینا رو دارم سوال میکنم دارم سوال میکنم نظر نیست.
جواب این است که عرض میشود که فَمَنْ تَابَ مِنْ بَعْدِ ظُلْمِهِ وَأَصْلَحَ توبه مِنْ بَعْدِ ظُلْمِهِ وَأَصْلَحَ حد اقلش مِنْ قَبْلِ أَنْ تَقْدِرُوا عَلَيْهِمه. چون کسانی میگن که نخیر عرض میشود که قَبْلِ أَنْ تَقْدِرُوا عَلَيْهِمْ هم کافی نیست بلکه این اگر توبه کرد توبه فقط بخشش الهی میاره اما حد رو سلب نمیکنه.
میگیم به دو دلیل حداقل عرض میشود که قَبْلِ أَنْ تَقْدِرُوا عَلَيْهِمْ اگر توبه کرد این حد ندارد. یک دلیل آیا در آیه محاربه إِنَّمَا جَزَاءُ الَّذِينَ يُحَارِبُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَيَسْعَوْنَ فِي الْأَرْضِ فَسَادًا أَنْ يُقَتَّلُوا أَوْ يُصَلَّبُوا أَوْ تُقَطَّعَ أَيْدِيهِمْ وَأَرْجُلُهُمْ مِنْ خِلَافٍ … إِلَّا الَّذِينَ تَابُوا مِنْ قَبْلِ أَنْ تَقْدِرُوا عَلَيْهِمْ. اینجا هم همون اولویته ببینید اگر کسی محارب با الله و رسول است که شدیدترینه با تمام وسایل محاربه میکند با دین، این جزاش قتله. حالا اینجا که جزاش قتله قبل از اینکه حکومت اسلامی و عرض میشود که حکومت قضایی قدرت پیدا کند در گرفتن او اگر توبه کرد این باید حد میخوره یا نه؟ حد نمیخوره. خب چطور مادونش حد میخوره؟ کسی که محارب الله و رسول است یا سارق مسلح است که تمام موارد در آیه جزا از سرقت عادی مهمتر است چطور در مورد حد مهمتر مِنْ قَبْلِ أَنْ تَقْدِرُوا عَلَيْهِمْ ساقط میشه حد ولکن در مورد پایینتر ساقط نمیشه؟ این دلیل اول.
دلیل ثانی: فَمَنْ تَابَ مِنْ بَعْدِ ظُلْمِهِ ، من بعد حده که نفرمود. اگر توبهای قابل قبول است که توبه الهی باشد بعد الحد باشد من بعد حده باید باشد فَمَنْ تَابَ مِنْ بَعْدِ ظُلْمِهِ یعنی من بعد سرقت منتها مِنْ بَعْدِ ظُلْمِهِ تقیید میشد که مِنْ قَبْلِ أَنْ تَقْدِرُوا عَلَيْهِمْ. اما مِنْ بعد أَنْ تَقْدِرُوا عَلَيْهِمْ ، بالاترش من بعد ان القیتم القبض علیهم در اینجا عرض میشود که نیست و الا اگر چنین باشد تمام سراق در هر حال حالات تو زندانند گرفتنشون توبه میکنند.
خب حالا توبه با چی ثابت میشه؟ اون روز اشاره کردیم اثبات توبه چند حالت دارد یا قبل از اینکه قدرت پیدا کند دستگاه قضایی این شخص رو بگیرد اگر توبه واقعی میخواهد بکند دو نفر شاهد عادل میارد و در حضور دو نفر شاهد عادل توبه میکند تا شهدا حدود شهادت بدهند. و اما اگر توبه واقعی ندارد این ادعاست برای اینکه بعد از تقدروا علیهم بعد از اینکه او رو گرفتند یا بعد از اینکه قدرت مسلط بر اونها شد هنوز نگرفتند این توبه کند این ایمان عند رایت …. دیگه و ایمان عند رایت …. کافی نیست نه الهیش و نه بشریش در مورد حد.
و اما (سوال) بله؟ چی؟ إِلَّا قَوْمَ يُونُسَ استثناست. قوم یونس محرز بود اما از نظر ضابطه چیه؟ از نظر ضابطه و قاعده کلی کسی که توبه کند در موقعی که میخوان بگیرنش این توبه چیه؟ آیا توبه واقعیست؟ آیا توبه باید واقعیت داشته باشه یا نه؟ اگر در مورد خطر توبه کند باز توبه واقعیت داره ؟ بله اگر مورد خطر نیست نمیترسد بیان بگیرنش، نگرفتنش، امکان فرار دارد، امکان عدم گرفتنش باشد با اینحال بینه و بین ربه توبه میکند و شاهدین میارد برای اثبات توبهاش که اگر او را بگیرند شاهدین شهادت بدن که توبه کرده اینجا توبه واقعیست. پس امر دایر به این امرینه یا توبه واقعیست یا توبه غیر واقعیست. اگر توبه واقعی باشد البته قابل قبول است و توبه واقعی در موردیست که هنوز خبری نیست و هنوز القا قبضی برش نیست که و عرض میشود که تقدرو علیهم.
اما اگر توبه واقعی نباشد حالا فرض کنید اگر یه جوریست که این شخص دارد توبه میکند در حضور عدلینم دارد توبه میکند ولی هم عدلین میدانند هم خودش میداند هم دیگری که لفظیست، لفظیست که اگر او را گرفتند، شاهدین شهادت بدن این توبه است در این صورت توبه این قابل قبول نیست ولکن کسی که اینطور توبه میکند علم غیب که ندارند شاهدین که توبش دروغه دیگران که علم غیب ندارند حکم به ظاهر میشه. حکم به ظاهر این است که این شخصی که توبه میکند استغفر الله ربی و اتوبه الیه از سرقت و شاهدین عدلین یا رجل و امراتان عرض میشود که حضور دارند و تلقی میکنند این شهادت رو که در موقعی که او را گرفتند القا قبض کردند عرض میشود که شهادت توبه بدن این توبه قابل قبول است.
بنابراین حد اقل قبول توبه سارق سارق غیر مسلح حد اقل قبول توبش به اندازه قبول توبه شخص عرض میشود که محارب است.
(سوال) معلومه دیگه شکی ندارد ولی برگردوند چجوره؟ آیا به طور علنی برگردوند؟ که دزدیش ساقط بشه. به طور بله قَبْلِ أَنْ تَقْدِرُوا عَلَيْهِمْ این مال را به وسیله برگردانه معلومه توبه کرده اینم از علامت توبه است اون روز عرض کردیم یا شاهدین یا برگردوندن مال به وسیلهای از وسایل مسقطه که توبه کرده است کافیه. فرض کنید که حاکم شرع میداند توبه کرده از وضعش، از حالش، از جریانش اطلاع دارد که توبه کرده بدون شهادت، بدون برگردوندن مال البته مال رو برنگردونده شاید که تقصیر نداشته قصور داشته نشده مراعات کرده بنابراین اصل این است که معلوم شود توبه کرده. اگر حاکم شرع بداند که او توبه کرده است یا با شهادت یا برگردوندن مال یا نه شهادت و نه برگردوندن مال در این صورت توبهاش قابل عرض میشود که قبوله و حد نداره.
(سوال) اشکال اینم جواب دادیم دیگه. نه … قبول نداریم …
عرض میشود که خب بحث دیگر این است که لو اخرج النصاب دفعتا وجر القطع معلومه و کذا لو اخرجوا مرارا قبول نیست. اگر نصاب که خمس دینار است یک دفعه دفعتا این نصاب رو دزدید خب قطع اما اگر خمس دینار رو امروز نصفشو فردا نصفشو هیچکدوم سرقت نیست. ایشون میگوید که علی الاقوی لو اخرجه مرارا عرض میشود که قطعه. چرا قطعه؟ اخرجوا مرارا قطع نیست بلکه تعزیره. و باید مال رو گرفت به صاحبش داد.
بعد میگوید و لو سرق الوالد من مال ولده لم یقطع ولو سرق الولد قطعه و این ظلم در موارد مختلف شده است. اگر پدر از مال پسرش بدزدد با شرایطش قطع دست نمیکنند اما اگر پسر بدزدد قطع دست میکنند چرا؟ میگیم از دو حال خارج نیست یا این پدر که از مال پسر دزدیده یا پسر از مال پدر دزدیده لازم داشته یا لازم نداشته اگر لازم داشته نفقشه بله؟ مثل زن زنی که شوهر نفقه نمیده اگر به هر وسیلهای از وسایل نفقشو بدزدد دزدیه؟ نخیر. اگر مال شما رو بردند و خوردند و نمیدند اگر شما به وضع ظاهر نمیتونید بگیرید دزدیدید دزدیه؟ نخیر مال خودتونو گرفتید. کذلک اگر پدر واجب النفقه پسر است پسر نفقه نمیده پدر به مقدار قوت لا یموت به مقدار نفقهاش بدزدد این دزدی نیست قطع نیست کذلک پسر. اما اگر به عکس بشه اگر پدر مال پسر رو بدزدد احتیاجی بهش ندارد کما اینکه پسر مال پدر رو بدزدد و احتیاجی بهش ندارد خب چرا؟ شما تفسیر قائلید که پدر را قطع نمیکند پسر را قطع میکند. مخالف آیه است که وَالسَّارِقُ وَالسَّارِقَةُ. آیا پدر سارق است؟ بله، آیا ضرورت داشته؟ نخیر، آیا نفقشو دزدیده؟ نخیر، به طور مخفی بوده؟ بله، خمس دینار بوده؟ بله پس مخالف آیه هست. این حرف و این فتوا مخالف آیه هست که اگر پدر سرقت کرد مال پسر رو عرض میشود که حد نخورد و اگر پسر سرقت کرد حد بخورد این قابل قبول نیست. کما اینکه در باب شهادت هم باب شهد الولد علی والده لم تقبل شهادته قابل قبول نیست.
بعد بحث در آیه جزا میکنیم که قبلا بحثها کردیم و حالا بحث موکدتری میکنیم و دقت بیشتری داریم و آقایون آیه رو مطالعه کنید هم در الفرقان هم به طور آزاد عرض میشود که بله بعدا هم میرسیم به فی القصاص و ….
اللهم الشرح صدورنا بالنور العلم و الایمان و معارف القرآن العظیم و وفقنا بما تحبوا و ترضا و جنبنا ان ما لا تحبوا و لا ترضا. و السلام علیکم ٱللَّهُم صل علی محمَّد و آل محمَّد