بسماللهالرّحمنالرّحیم
الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و علی آله الطاهرین
ٱللَّهُم صل علی محمَّد و آل محمَّد
جرایم و مخصوصا جرایم متعدی به غیر بلاحقٍ از سه حال خارج نیست. یا جریمهایست که طبق نص قرآن و یا سنت براش حد معین شده است با شروط یا بدون شروط یا حد معین نشده. اگر حد معین شده است که خب مشمول این آیه هست وجه العام وَيَسْعَوْنَ فِي الْأَرْضِ فَسَادًا . چون جریمه متعدی به غیر بلاجهتٍ فساد فی ارض التکلیف است در هر بعدی از ابعاد نوامیس پنجگانه.
بنابراین چه به این آیه توجه کنیم و چه توجه نکنیم جرایمی که حد براشون مقرر شده است در کتاب و سنت وفق دلیل کتاب و سنت حدش جاری میشه. اما جرایمی که حدی معین نشده است براش چه دون جرایمی باشد که حد معین شده چه فوق جرایمی که حد براش معین شده اینها رو باید مشمول وَيَسْعَوْنَ فِي الْأَرْضِ فَسَادًا دید و کل النحو الجریمه.
پس سه بعد دارد جرایم، جرایم مادون الحد و جرایم مافوق الحد و جرایمی که حد براش معین شده.
جرایم مافوق الحد مشمول وَيَسْعَوْنَ فِي الْأَرْضِ فَسَادًاست. اما جرایمی که براش حد معین شده است درش شرط يَسْعَوْنَ نیست. شخصی که قاتل است، شخصی که لاتیست، شخصی که زانیست یا مساحقه میکند یا دزدی میکند و سرقت مسلحه نیست و یا قذف میکند که حدود مقرره و معینهای دارند درش سعی شرط نیست. اگر کسی یک مرتبه زنا کرد و این زنا ثابت شد حد زانی میخورد، حد سعی فی الارض فسادا نمیخورد چون سعی سعی بر مبنای زناست. سعی بر مبنای زنا این است که مرتب زنا میکند. کسی که دست بردار از زنا نیست، از لواط نیست، از مساحقه نیست، از دزدی نیست و از جرایم دیگر که دارای حد است اینها سعی فی الارض فسادا میکنند یا فساد مالی یا فساد نفسی یا فساد عقلی و یا هر فساد دیگر از فسادهایی که نسبت به نوامیس پنجگانه است. سعی درش شرط نیست. قاتل، زانی، قاذف، سارق و کسان دیگری که براشون، برای جریمشون حد معین شده است درش شرط سعی نیست بلکه شرط علم و عمد است با شرایط شهادات اربع یا شهادت دو نفر طبق مقرراتی که در باب اثبات جریمهای که حد دارد هست.
بنابراین این آیه مبارکه ام الایات است و محور کل آیات است در باب حد و مادون الحد و فوق الحد. در باب حد تاکید است، در باب مادون الحد دلیل است و در باب مافوق الحد سعی است. اگر کسی يَسْعَوْنَ فِي الْأَرْضِ فَسَادًا باشد این حدش أَوْ يُنْفَوْا مِنَ الْأَرْضِ است در بعد دوم. در بعد اول أَنْ يُقَتَّلُوا أَوْ يُصَلَّبُواست و در بعد دوم، علیکم السلام، أَوْ يُنْفَوْا مِنَ الْأَرْضِ .
حالا باید دید از نظر نصوص و ظواهر آیات قرآن حد قتل چند مورد دارد. اگر ما فهمیدیم نصا، ظاهرا و منحصرا … که حد قتل چند مورد است دیگر موردی از برای حد قتل واقع نخواهد بود از برای غیر این جرایم معینه.
مثلا مهمترین موارد حد قتل محاربه با الله و رسول است به تعبیر این آیه إِنَّمَا جَزَاءُ الَّذِينَ يُحَارِبُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ که جزاش أَنْ يُقَتَّلُوا أَوْ يُصَلَّبُوا البته مِنْ بعد أَنْ تَقْدِرُوا عَلَيْهِمْ. مِنْ بعد أَنْ تَقْدِرُوا عَلَيْهِمْ کسانی که جرمشون محاربه با الله و رسول است با شرایط اثبات این جرم این دو جرم حدش قتل است طبعا مِنْ بعد أَنْ تَقْدِرُوا عَلَيْهِمْ. که مِنْ قَبْلِ أَنْ تَقْدِرُوا عَلَيْهِمْ حد قتل جاری نیست إِلَّا الَّذِينَ تَابُوا مِنْ قَبْلِ أَنْ تَقْدِرُوا عَلَيْهِمْ ولکن مِنْ بعد أَنْ تَقْدِرُوا عَلَيْهِمْ چه توبه کند و چه توبه نکند کسی که محاربه با الله و رسول کرده است حدش قطعا قتل است.
تعبیر دیگر از برای محاربه با الله و رسوله فتنه است فتنه عقیدتیست. وَالْفِتْنَةُ أَكْبَرُ مِنَ الْقَتْلِ ، وَالْفِتْنَةُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْلِ .
فتنه عقیدتی این بعد اعلی یا از ابعاد عالیه محاربه با الله و رسول است. بلکه با نظر دقیقتر بینشون تساویست. محاربه با الله و رسوله این ساعی فی الارض فساداست و مفتتن است و مفتتن عقیدتی کسی که مردم را از عقاید صحیحه علما و عمدا منحرف میکند چه سعی کند و چه سعی نکند این محاربه با الله و رسوله است.
بنابراین سه آیه یکی این آیه إِنَّمَا جَزَاءُ الَّذِينَ يُحَارِبُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ ، یکی دو آیه وَالْفِتْنَةُ أَكْبَرُ مِنَ الْقَتْلِ ، وَالْفِتْنَةُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْلِ این سه آیه ترکیز میکند در قتل، جزا قتل و حد قتل البته مِنْ بعد أَنْ تَقْدِرُوا عَلَيْهِمْ و دیگر چیزی جلوگیرش نخواهد بود. این بعد اول.
بعد دوم اینکه طبق نصوصی از قرآن ثابت است نصوص خاصه و یا نصوص عامه کسیست که قاتل مسلمانی باشد عمدا با شرایطی که در قتل عمد است. اگر کسی مسلمانی را عمدا و بلاحقٍ بکشد میشود او را کشت باید نیست، میشود، قسم اول باید بود، قسم اول کسی که محارب با الله و رسول است و مفتتن است از نظر عقیدتی مِنْ بعد أَنْ تَقْدِرُوا عَلَيْهِمْ در اینجا قتل است دیگه هیچ قدرتی، هیچ نیرویی، هیچ توبهای، هیچ شفاعتی، هیچ امری از امور نمیتواند مانع قتل بشه اما در بعد دوم کسی که قاتل یک مسلمانیست عمدا حکم قتل صد در صد نیست ولو مِنْ بعد أَنْ تَقْدِرُوا عَلَيْهِمْ. قاتل را گرفتهاند، محاکمه کردهاند، قاتل بودنش ظلما و عمدا ثابت شده ولی قتله؟ نخیر در صورتیه که صاحب دم مطالبه کند. حق دارد به نص قرآن صاحب دم مطالبه کند بلکه در بعضی موارد اگر عفو کند صاحب دم بهتره، در بعضی موارد واجب است، در بعضی موارد راجح است، در بعضی موارد جایز، در بعضی موارد جایز نیست. بالاخره حتمیت قتل از برای قاتل عمدا در کار نیست. این بعد دوم.
باید بگردیم ببینیم که آیا بعد سومی در باب حد قتل و جزا قتل وجود دارد یا ندارد؟ ما هرقدر آیات قرآن را، آیاتی که درباره حد است، درباره حد قتل است یا حد عام است بررسی و جستجو میکنیم مورد سومی را پیدا نمیکنیم مگر مورد سوم مورد دفاع. اگر به انسانی حمله کردند به جانش، به عرضش، به مالش حمله کردند واجب است دفاع کند ولکن اینکه واجب است دفاع کند یعنی مهاجم رو بکشه؟ نخیر بلکه ضمنیست. اگر در ضمن دفاع کردن از جانش، مالش، عرضش شخصی که مهاجم است کشته شد اشکالی ندارد.
البته این هم با اول فرق دارد هم با دوم. بعد اول قتل است و هیچ مانعی در کار نیست مِنْ بعد أَنْ تَقْدِرُوا عَلَيْهِمْ، بعد دوم قتل است در صورتی که وارث دم و صاحب دم تقاضا کند ولی بعد سوم که دفاع است قتل نیست. شما، قتل نیست نخیر شما کسی که هجوم میکند به شما میخواد شما رو بکشد شما نباید اونو بکشید چون اون نکشسته هنوز شما رو، شما باید دفاع کنید. اگر در ضمن دفاع لازم کشته شد چه حمله بر جانتون چه بر عرض و ناموستون چه حتی بر مالتون کند برای حفظ جان، حفظ عرض، حفظ ناموس، حفظ مال طرف کشته شد نه به قصد کشتن، طرف کشته شد اشکال ندارد. این حد نیست این دفاع است.
این (سوال) … فتنه دیگه فتنه دیگه فتنه، فتنه رو گفتیم. فتنه بعد اول بود.
بنابراین بعد سوم قتل که خفیفتر است از بعد اول و خفیفتر است از بعد دوم قتلیست که در دفاع صحیح پیش میاد. اگر در دفاع صحیح قتل پیش میاد این حد نیست این کشتنه ما نمیگیم حد، حد نیست این کشتن است کشتن شخص مهاجمی که بدون غرض او را کشته است.
عرض میشود که لَئِنْ بَسَطْتَ إِلَيَّ يَدَكَ لِتَقْتُلَنِي مَا أَنَا بِبَاسِطٍ يَدِيَ إِلَيْكَ لِأَقْتُلَكَ. ببینید این قضیه هابیل و قابیله. هابیل به قابیل میگوید لَئِنْ بَسَطْتَ إِلَيَّ يَدَكَ لِتَقْتُلَنِي مَا أَنَا بِبَاسِطٍ يَدِيَ إِلَيْكَ لِأَقْتُلَكَ این نفی نمیکند دفاع رو. نفی از دفاع نمیکند نفی میکند که اگر تو بخوای منو بکشی منو تو رو نمیکشم اگر من دست دراز کنم برای دفاع است برای ممانعت توست که منو بکشی نه از برای کشتن تو ، این هم آیش. این بعد سوم.
و در بعد سوم آیات عامهای هم داریم از جمله فَمَنِ اعْتَدَى عَلَيْكُمْ فَاعْتَدُوا عَلَيْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدَى عَلَيْكُمْ که به وجه العام اگر اعتدای جانیست جزا جانی، اعتدای مالیست جزای مالی و سایر اعتداها طبق تفاصیلی که در جای خودش هست. این هم مورد سوم.
اما موارد دیگری که افساد فی الارض است یا بالاترش سعی در افساد فی الارض است قتل درش نداریم نه قتل از نوع اول، نه قتل از نوع دوم، نه قتل از نوع سوم، قتل نداریم.
مثال بیّنش دیروز عرض کردم کسی که هرویین فروش است اصلا، اصلا سعی هم دارد فرض کنید، سعی دارد پولم داره یا پول بهش میدن ضرورتم نداره احتیاجم نداره ولی هرویین میفروشد برای اینکه مردم را هرویینی کند نه بکشد چون هرویین کشنده نیست که. بله اگر سم میدهد به مردم که میکشد جزاش قتله اما اگر داروخانهایست دوایی را غلط میدهد به مردم که مردم مریض شن این جزاش کشتن نیست جزای دیگری دارد. جزای کشتن … مثل و این کسی که شما را مریض کرد اگر میتوانید مریضش کنید، اگر کسی زد دست شما را زخم کرد اگر میتوانید دستش را زخم کنید، اگر کسی شما را یک چک زد اگر میتوانید یک چک بزنید.
بنابراین بعد چهارم را ما از يَسْعَوْنَ فِي الْأَرْضِ فَسَادًا استفاده میکنیم حتی يَسْعَوْنَ. البته این مطلب باید تکرار شه که یه مرتبه افساد فی الارض است یه مرتبه سعی در افساده. اونجایی که صدق کند واقعا، صدق کند که این آدم هرویین میفروشد، تریاک میفروشد، چسب و بنگ میفروشد چه میکند چه میکند چه میکند اونجا که حد ندارهها اونجا که حدش معین نیست، اونجا که حدش معینه مثل زنا، مثل لواط، مثل مساحقه، مثل سرقت، مثل قتل، مثل ارتداد، مثل عرض میشود که قیاده، معذرت میخوام وساطت در عمل نامشروع جنسی تمام حد اینها داره، اونجایی که حد براش معین نشده داریم بحث میکنیم. مواردی از جرایم که افساد است و بلکه سعی در افساد فی الارض است و حد براش معین نشده است آیا میشود حد … را و حد بالاتر که قتل است براش اجرا کرد؟ نخیر بلکه تُقَطَّعَ أَيْدِيهِمْ وَأَرْجُلُهُمْ مِنْ خِلَافٍ هم نخواهد بود.
چون حدها چند بعد داره. یا حدی است که قتل است یا حدیست که نقص عضو است تُقَطَّعَ أَيْدِيهِمْ وَأَرْجُلُهُمْ مِنْ خِلَافٍ یا فَاقْطَعُوا أَيْدِيَهُمَا یا حدیست که نه قتل است و نه نقص عضو است ضرب است یا حدیست که حبس است. هر کدام از حدود طبق ادله خودش باید که عملی شود و اجرا شود.
حالا (سوال) بله؟ يُنْفَوْا حالا عرض میکنیم هنوز بحثش نشده که. میخوایم این مقدمات این بحثه.
حالا إِنَّمَا جَزَاءُ الَّذِينَ يُحَارِبُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَيَسْعَوْنَ فِي الْأَرْضِ فَسَادًا که عرض کردیم مکررا که يَسْعَوْنَ فِي الْأَرْضِ فَسَادًا اعم است از يُحَارِبُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ.
حالا اگر صدق کند که يَسْعَوْنَ فِي الْأَرْضِ فَسَادًا ، فساد مزاجی، فساد اخلاقی، فساد مالی، فساد عرض میشود که فسادهایی که درش حد معینی ذکر نشده، اون فسادهایی که درش حد معینی نشده مثلا والجروح قصاص، اگر کسی به شما زخمی زد همون زخم حق دارید به او بزنید. از باب ادله عامه و ادله خاصه این مطلبیست ولکن جایی که نه ادله خاصه حدی معین کرده است و نه ادله عامه حدی معین کرده است مشمول أَوْ يُنْفَوْا مِنَ الْأَرْضِ میشه.
يُنْفَوْا مِنَ الْأَرْضِ مربوط به چیه؟ مربوط به يَسْعَوْنَ فِي الْأَرْضِ فَسَادًا. کسی که ساعیست در اصل، سعی و فساد، این سعی در فساد و افساد فی الارض نتیجش نفو از ارض است یعنی چی؟ یعنی ممانع شدن، مانع شدن و دفاع کردن از استمرار سعی. و این دفاع کردن چند مرحله دارد که عرض کردیم بازم عرض میکنیم.
بنابراین این سعی فساد فی الارض اگر سعی در کشتن مردم است که معلومه. کشتن مردم بلاسعی قتله با خواهش صاحب دم. اگر سعی در دزدیست که معلومه چون اصل دزدیست قطع یک ید است و اگر سارق مسلح شد تُقَطَّعَ أَيْدِيهِمْ وَأَرْجُلُهُمْ مِنْ خِلَافٍ. اگر اصرار در زنا شد معلومه چون اصل زنا اگر محصن باشد غیر محصن، … است یا غیر … در صورتی که سعی کند بالاتره.
و اما در صورتی که نخیر این مطالب نیست. این آدمیست که مثلا فرض کنید هرویین یا چسب یا بنگ یا تریاک یا سیگار، سیگارم برابر اونه، سیگار و تریاک و هرویین و چسب و بنگ تمام دودکشیها، دودکشیها که مضر است به مزاج انسان یا ضرر زیاد بیّن دارد یا ضرر کم دارد یا ضرر غیر بیّن بالاخره منحرف کردن مزاج مردم است. بنابراین کسانی که مواد مخدره و موادی که مریض میکند اشخاص رو چه زود چه دیر چه کم چه زیاد اگر سعی در این جریان دارند وَيَسْعَوْنَ فِي الْأَرْضِ فَسَادًا هست یا نه؟ خب بله هست اما جزاش قتله؟ نخیر جزای قتل دلیل میخواد.
وَيَسْعَوْنَ فِي الْأَرْضِ فَسَادًا جزایش أَوْ يُنْفَوْا مِنَ الْأَرْضِ. ارض ارضهای مختلفه مثلا کسی زارع است، بقال است، عطار است، تاجر است، اداریست، سرباز است، هر که است در وظیفه دولتیست یا در کار ملیست در آن وظیفه دولتی یا در اون کار ملی يَسْعَوْنَ فِي الْأَرْضِ فَسَادًاست جزاش چیه؟ جزاش جلوگیریه. اگر در اداره داراییست و سعی در فساد اقتصادی میکند منفیا یا موجبا. منفیا مالیاتی که از فلان میلیاردر باید گرفت نمیگیره یا کم میگیره یا موجبا پولی از او میگیرد که مالیات از او نگیره یا کم بگیره این اگر سعی کند البته به شرط سعی ، سعی کند در فساد اقتصادی که ضرر به ملت اسلام دارد یا سعی کند در فساد اخلاقی اون فسادهایی که برش حد معین نیستا این يَسْعَوْنَ فِي الْأَرْضِ فَسَادًا ، يُنْفَوْا مِنَ الْأَرْضِ.
نفو من الارض از یک شروع میشه تا اعدام که مرحله آخرش است عرض میکنیم.
یک: در اون شغلی که دارد چه شغل دولتی باشد و چه شغل ملی يُنْفَوْا مِنَ الْأَرْضِ. مثلا در ارض زراعتیش افساد میکند یعنی زراعت را به طور سعی میفروشد گرانتر و مردم را فلج میکند و مردم را بدبخت میکند. اگر سعی دارد زراعت را از او میگیرند یا محدود میکنند. اگر بتوانند محدود کنند، بتوانند او را مجبور کنند که به قیمت عادلانه بفروشه اینطوره و اگر نتوانند اینجا يُنْفَوْا مِنَ الْأَرْضِ ارض را از او میگیرند پولشو بهش میدن مثلا.
یا اگر در بانکیست که اختلاس کرده است و سعی در اختلاس دارد او را از بانک بیرون کردن، اگر در محلهایست که در اون محله سعی فساد فی الارض میکند از اون محله به محله دیگری انتقال دادن، اگر در شهریست که در هر جای این شهر میتواند سعی در فساد فی الارض کند از این شهر منتقل به شهر دیگر در استان کردن، اگر در کل این استان عرض میشود که پر و بال سعی فساد در عرض دارد منتقل کردن به استان دیگر، استان به استان به استان به استان چرا؟ برای اینکه غرض این نیست که این از بین بره غرض اینه که جلوی فسادش گرفته بشه. هر مقداری که کوتاهتر و محدودتر بشود جلوی فسادش گرفته بشه این رو نفو از ارض میکنند. نفو از ارض افساد، ارض افساد اداره است، مزرعه است، مغازه است، تجارت است، مهندسیست، مکانیکیست، شغل است از ارض فساد، محله است به جای محله دیگر، بلد است بلدی دیگر، استان است به استان دیگر.
اگر در کل مملکت اسلام قدرت افساد وجود داره (سوال) به شرط به شرط قدرت، به شرط اینکه قدرت افسادش فقط در تهران است در یزد نیست مثلا، به این شرط داریم میگیم، به شرط اینکه قدرت افسادش در اینجاست به جایی او رو منتقل میکنیم يُنْفَوْا مِنَ الْأَرْضِ نفوش میکنیم از ارض امکان افساد به ارضی که امکان افساد نیست.
حالا اگر بالا رفت و بالا رفت در کل کشور اسلامی در کل استانها و در کل شهرها این استمرار میدهد به سعی افساد فی الارض اینجا از دو حال خارج نیست. یا میشود با بیرون کردنش از کشور اسلامی جلو افسادشو گرفت یا نمیشود. اگر با بیرون کردنش از کشور اسلامی جلوی افساد نسبت به نوامیس مسلمانها رو گرفت خب بره هر کاری میخواد بکنه. اما اگر نشد، اگر برود بیرون بدتر میکند یا چون از سلطه حکومت اسلامی خارج است سعیش بیشتر خواهد بود در افساد فی الارض. در اینجا حق بیرون کردن نداریم چرا؟ برای اینکه بیرون کردن برای چیه؟ بیرون کردن برای بیرون بردن فساد است، بیرون بردن سعی در افساد است اگر بیرونش کنیم و با اون سعی در افساد قویتر باشد یا اون مقدار باشد این فایده ندارد.
پس يُنْفَوْا مِنَ الْأَرْضِ آخرش چی شد؟ آخرش این است که اگر نه از شغل، نه از محله، نه از بلد، نه از جا، از هر جا که بیرونش کنیم و از هر جا نفوش کنید جلو سعی در فسادش گرفته نمیشه چیکار باید کرد؟ حبسش باید کرد دیگه، چرا کشتن؟ چرا کشتن؟
(نظر) نخیر من الارض، نخیر کدوم زمین؟ ارض تکلیف (نظر) نخیر اینطور نیست، ارض تکلیف ببینید اون ارضی که درش افساد میکند. ارضی که درش افساد میکند برای اینکه کشتنه زیر زمین کردن نداریم ممکنه روی زمین بکشند روی زمین بکشند (نظر) نشد نشد.
پس يُنْفَوْا مِنَ الْأَرْضِ ، يُنْفَوْا من ارض الافساد. به مناسبت این موضوع مطلب بیّن است که در اون ارضی که افساد کرده است نباید انتقام گرفت باید جلوی افساد گرفته بشه. انتقام در مورد اول و دوم و سوم است که برحسب نصوص عرض کردیم، نصوص عامه و نصوص خاصه.
ولکن اگر منظور انتقام نیست منظور جلوی افساد گرفتنه، در مواردی که حد قتل است عرض نمیکنیم، در مواردی که حد قتل نیست نه در بعد اول نه دوم و نه سوم در این موارد منظور چیه؟ منظورش جلوی سعی در فساد گرفتنه. جلوی سعی در فساد گرفتن فقط کشتنه؟ نخیر راههای دیگر دارد، يُنْفَوْا مِنَ الْأَرْضِ. از اون جایی که پر و بالش باز است از برای افساد منتقل کردن به جای دیگری که سعی نمیتونه بکنه. ببینید یا منتقل کنید به جایی که فساد میکند ولی سعیش جلوگیری میشه یا اگر منتقل کنند به جای دیگر که سعی ادامه دارد باید منتقل بشه به جای سوم چهارم پنجم انتقال انتقال انتقال انتقال تا حبس. وقتی که حبس شد در حبس اگر مراقبت کنند که ارتباط با خارج نداشته باشد، در محبس افساد نکند، نسبت به خارج از محبس افساد نکند که بریده بشود و مانع بشود سعیش در افساد هم داخل زندان هم خارج از زندان بماند بماند تا بمیرد دیگه.
اما اگر اینا نشد، اگر این آدمی که صد در صد ساعی در افساد فی الارض هر جای کره زمین باشد (نظر) بله زندان رو به فساد افساد بالاتری میکشد، ارتباط با خارج زندان، با زندان تنگاتنگ، با خارج از زندان با احتساب فاصله اگر این آدمیست که صد در صد وجودش ضرر دارد از برای جامعه اسلامی این چیه؟ این دیگه موته موت آخر سره، موت آخر سر است.
بنابراین يُنْفَوْا مِنَ الْأَرْضِ که نفو از کل ارض است که در روایت دارد غرق بشه در دریا یا حد بشه جزا برش این مرحله آخره. پس آخرین مرحله يُنْفَوْا مِنَ الْأَرْضِ این خواهد بود نه اینکه از اول چند گرم تریاک، چند گرم هرویین فوری اعدام نخیر. اصلا چند گرم آدمی که تاجر خیلی فعال سرتاسر مملکت است بلکه جهانیست در افساد فی الارض از نظر فروش هرویین این هم در نقطه أَوْلَى نباید اعدام بشه. اعدام حد دارد. اعدام در صورتیست که تمام وجودش سیاه است و به تمام وجود به تمام وجود ضرر میرسونه. اگر به تمام وجود ضرر میرسوند و تمام وجودش سیاه است در این صورت عرض میشود که اعدام است.
و این استفادهای که ما از آیه میکنیم در روایت هم همین است. مثلا (سوال) الان عرض میکنیم. یکی از بهترین روایات نحو الجریمه. از امام صادق علیه السلام سوال میکنند که این يُنْفَوْا مِنَ الْأَرْضِ چه جوره؟ یکسان است؟ یکسان است کسانی که سعی فساد فی الارض میکنند مساعی در افساد فی الارضشون که مختلف است نحس داریم، انحس داریم، مختلف است درکات مختلفه، آیا درکات سعی افساد فی الارض که مختلف است آیا نفو فی الارض هم مختلف است یا نه؟ فرمود نحو الجریمه به اندازه جریمه. یه جریمهایست که از شغل، جریمهایست که از بلد، جریمهایست که از استان، از مملکت، جریمهایست که حبس بشه. اون آخرین مرحلهای که آخر الدعوا کی است که مثلا دندان این عرض میشود که مثال زیاد داریم دندانی که قابل اصلاح است ولو هر قدر زحمت بکشی هر قدر بتوانید خرج کنید این دندان باید اصلاح بشود اما اگر دندانیست که موندنش هم خودش دیگه اصلاح نمیشه هم دندانهای دیگر رو فاسد میکند این دندان رو باید کشید.
بنابراین بشری که مسلمان است حالا غیر مسلمان رو بحث میکنیم، بشری که مسلمان است ولکن یسعی فی الارض فسادا کرده است این مادامی که میشود جلوی فساد او را گرفت و یا بالاتر اصلاحش کرد، محبسهای اسلامی محبسهای تربیتیست، مدارس شبانه تربیتیست. مدارس شبانه در اسلام دو مدرسه است یک مدرسه شبانهروزی تحصیلی رسمیست که … همینطور است و یک مدارس شبانهروزی تحصیلی نیست تادیبیست برای اینکه تادیب نه فقط تو سر زدن، نه آنچنان آنچنانتر شدن، نه دزد دزدتر شدن، نه قاچاق هرویین قاچاقیتر شدن بلکه در اونجا باید با موعظه، با تعلیم، با تربیت ادب بشن. تا اونجایی که امکان دارد نور تربیت در عقلها و در قلبها قرار بگیرد.
ولکن اگر قابل تربیت نبود، عنادش صد در صد بود، فسادش صد در صد بود حتی در زندان که موندش نفع ندارد که هیچ، ضرر دارد، ضرر خالص است از برای مجتمع اسلامی در اینجا عرض میشود که اعدامه. ولکن اعدامهایی که در تخلفاتی که حد براش معین نشده است در این جمهوری مبارکه اسلامی بسیار زیاد در ادنی و ادنی و ادنی و ادنی.
خب حال (سوال) اینو عرض کردیم ببینید شخصی که سارق مسلحه مثلا سارق مسلح در این آیه دو بار ذکر شده حالا قاچاقچی رو بحث میکنیم چون قاچاقچی مسلحم سارق مسلحه اونم (سوال) بله حالا حالا هم سارق مسلح رو عرض میکنیم هم قاچاقچی. سارق مسلح در این آیه دو بار ذکر شده، سارق غیر مسلح در آیه بعدی ان تقطع عرض میشود که فَاقْطَعُوا أَيْدِيَهُمَا.
اما سارق مسلح چون سعی در فساد دارد یا محارب با الله و رسول است یا سعی در افساد دارد. کسی که سرقت کند و سرقت کند و سعی در سرقت دارد مخصوصا سلاح هم دارد این تُقَطَّعَ أَيْدِيهِمْ وَأَرْجُلُهُمْ مِنْ خِلَافٍ.
اما کسی که مسلح ست و در این مسلح بودن سرقت کند محکوم به حکم تُقَطَّعَ أَيْدِيهِمْ وَأَرْجُلُهُمْ مِنْ خِلَافٍ. کسی که در این عرض میشود در این مسلح بودن بدتر از سرقت کند برای اینکه اگر سرقت کند مالی را با عرض میشود که با وضع مسلح بودن سرقت کرده اما کسی که هرویین را از اینور به اونور میبرد و مسلح است این حالش بدتر است از سارق مسلح، به طریق أَوْلَى تُقَطَّعَ أَيْدِيهِمْ وَأَرْجُلُهُمْ مِنْ خِلَافٍ.
اما اگر کسی اینطور نیست کسی مسلح نیست، هرویین داره مسلح نیست، تجارت هرویین هم میکند خوبم میفروشه اما آدمکش نیست و مسلح در قاچاق هرویین ندارد در این داریم بحث میکنیم در اینکه مسلح است نص داریم. در باب اینکه تخلف مسلح مثلا برای گرفتن مال، برای گرفتن عرض میشود که و از انسان برای معاذ الله برای گرفتن انسان، تهاجم در ناموس، تهاجم در جان اگر مسلح باشد اون وضع دیگری دارد و وضعش حد است که حدود معینی است که در قرآن و در سنت عرض میشود که معین شده است.
(سوال) قاچاقچی بدتر از سارقه. (سوال) برای اینکه سارق مسلح اگر سارق مسلح است که تُقَطَّعَ أَيْدِيهِمْ وَأَرْجُلُهُمْ مِنْ خِلَافٍ. و اما اگر قاچاقچی مسلح است قاچاقچی که یسعی فی الارض فسادا و با این سعی عرض میشود که مسلح است تُقَطَّعَ أَيْدِيهِمْ وَأَرْجُلُهُمْ مِنْ خِلَافٍ. ما بحثمون سر این است دیگه بحثمون سر این است که اضافهای ندارد، سلاح ندارد، آدمکشی ندارد، اون موارد منصوصه قرآن و سنت را ندارد بلکه هرویین میفروشد تریاک میفروشد سیگار میفروشد توتون میفروشد تمام اینها، تمام اینها از نظر خفیف و ثقیل ما کاری نداریم کمش یا زیادش یا متوسطش بالاخره مردم رو مریض کردنه. داروخانهایست که داروهای جعلی میفروشد داروهایی که کشنده نیست ولکن ضررزننده است اینو الان باید کشت؟ نخیر این يُنْفَوْا مِنَ الْأَرْضه. و نفو من الارض هم عرض میشود که نحو الجریمه است.
ظاهرا بحثمون در این آیه تمام است. بحث بعدی بحث قصاص است. اگر بحث دیگری دارد ما میشنویم و صحبت میکنیم. بحث بعدی بحث قصاص است که ظاهرا تا آخرین ایامی که ما امسال وقت داریم بحث قصاص ادامه پیدا خواهد کرد و فقه ما تمام خواهد شد در دوره سوم. چون دوره اول فقه رو در نجف ما عرض گفتیم، دوره کامل فقه بر مبنای آیات الاحکام و دوره دوم فقه دوره موضوعی بود، دوره سوم فقه دوره رسمی بود و این دوره رسمیست که عرض میشود که باب قصاص آخرین بابشه و باز بحث داریم.
انشاءالله خداوند توفیق بده و این بحث رو ادامه بدیم و سال دیگرم همینطوری که عرض کردیم اگر بشود دو تا اگر بشود یکی، نشود یکی. یکی که حداقل است این آیات مشکل قرآن رو بحث خواهیم کرد و مضاف این است که آیات الاحکام رو مجدد بحث خواهیم کرد چون من نذر کردم که اگر خداوند عافیت دادم به دست راستم که با دست راست مینویسه انسان دیگه، اگر عافیت داد آیات الاحکامی رو مستقلا بنویسم بر مبنای عرض میشود که فقه الفرقان منتها با اضافه کردن و کم کردن و تبلور دادن.
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
اللهم الشرح صدورنا بالنور العلم و الایمان و معارف القرآن العظیم و وفقنا بما تحبوا و ترضا و جنبنا ان ما لا تحبوا و لا ترضا. و السلام علیکم ٱللَّهُم صل علی محمَّد و آل محمَّد