بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و علی آله الطاهرین
اللهم صلی علی محمد و آل محمد
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
(واعلم انه لااله الا الله واستغفر لذنبک و للمومنین علینا کمسلمین قرآنیین ان نقش کلمه التوحید فی کافه الاصول والفرع الاسلامیه و آصل الاصول و ادل الاصول علی الاسلامیات بصوره الناسه الراسه متقنه هوالقران الکریم). بحث ما راجع به دلیل اول است.
اینکه گفته می شود دلیل اول، حاشیه هم دارد. قرآن نه تنها دلیل اول است، دلیل اول است، دلیل آخراست، دلیل اوسط است، چون محک است و محور زیر بناست از برای تصدیق و یا تکذیب آنچه گفته می شود و آنچه روایت می شود و آنچه در وحی کتب انبیاء موجود است. محور اصیل بلا دلیل قرآن است.
ما در پیاده کردن نقش عظیم (لا اله الا الله) در قرآن دو جنبه داریم. جنبه سلب و جنبه ایجاب. جنبه سلب تهمت هایی که غیر مسلمین و حتی مسلمین به قرآن زده اند که در دو بعد مختصر می شود. بُعد تحریف قرآن به هر معنا و بعد عدم دلالت قطعی قرآن که ظنیت الدلاله بودن قرآن است به هر معنا، این دو بعد سلبی و ابعاد ایجابی که مختصر می شود در دلالت نص قرآن حتی در ظواهر مستقرش و دلالت قرآن بر کل شرعیات اصولا و فروعا و بیان واضح قرآن از برای کل مکلفین در کل اعصار الی یوم القیامه الکبری.
ما استدلال می کنیم چه به ادله خارجیه و چه به ادله داخلیه (هنا ادله الراسه و الناسه و داله القطعیه ان القرآن الان کما کان نازل و منزل من عند الله سبحانه و تعالی بلا تغییر و لا تحویل و لا تحریف ولا تجزیف و لا نقل مکان الی مکان ولا نقصان انماالتحریف فی المعانی موجود).
اصولا لفظ تحریف در قرآن شریف موجود است که خداوند انتقاد می کند از گروهی از علمای یهود و نصاری که در انجیل و در تورات تحریف کرده اند ﴿يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَنْ مَوَاضِعِهِ وَنَسُوا حَظًّا﴾ [مائده: آیه ۱۳] تحریف در چهار بعد کرده اند یهودی ها در تورات و مسیحی ها در انجیل (التحریف اصاله من ناحیه تعلق علی اربعه اقسام ثلاث اقسام تحریفات لفظیه و قسم الرابع تحریف معنوی). تحریف معنوی این است که آیه را تاویل کنند بر خلاف ظاهر، بر خلاف نص یا بر خلاف دلالت قرآن آیه را معنا کنند.
بدون تحمیل و تفسیر به رای که (من فسر القرآن به رایه والیتزود مقعده من النار) داریم. یکی بر خلاف نص قرآن را معنا کردن. دوم بر خلاف ظاهر قرآن را معنا کردن. به استناد اجماع، شهرت، روایت، ضرورت، اطباق، عقل و هر چه. به استناد ادله غیر معصومه بلکه ادله ای که باید گفت اعله تفسیر کردن نص قرآن بر خلاف نص و تفسیر کردن ظاهر مستقر بر خلاف ظاهر مستقره. این دو تاویل و این دو تفسیر، تفسیر به رای است. تفسیر به رای ثالث این است که آیه ای از آیات قران نه دلالت مثبث دارد و نه دلالت منفی بر مطلبی که شما میخواید تحمیل کنید. (یحمل معنا علی القرآن الکریم لا دلاله، لا سلبیتا و لا ایجابیتا علی هذا المطلب) این عبارت است از تحریف سوم معنوی.
پس تحریف قرآن از لحاظ معنوی دارای سه بعد است که هر سه بعدش (فلیتزود مقعده من النار) است و تحریف های لفظی (التحریف لفظیه التحریف عن الاماله اماله یعنی عن مکان الی مکان عن مکانه الی مکان اماله اللفظ عن مکانه الی مکانه تغییر المعنا تحویل المعنا تکویر المعنا و اماله عن مکان الی مکان تغییر اللفظ غیار مکانیه او غیار بزیاده او غیار بنقیصه). سه قسمه.
تحریف لفظی که اماله است و جا عوض کردن است، این جا عوض کردن آیه که دارای سه بعد است، یک بعدش این است که آیه ای را از جایی بردارند و به جای دیگر بگذارند. چون قرآن در دو بعد وحی است، در سه بعد وحی است. وحی محکم کتاب ﴿إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ﴾ [قدر: آیه ۱] وحی محکم در لیله القدر و در بعد دوم ﴿كِتَابٌ أُحْكِمَتْ﴾ ﴿الر كِتَابٌ أُحْكِمَتْ آيَاتُهُ ثُمَّ فُصِّلَتْ مِنْ لَدُنْ حَكِيمٍ خَبِيرٍ﴾ [هود: آیه ۱] هم ﴿كِتَابٌ أُحْكِمَتْ آيَاتُهُ﴾، وحی محکم است که به طور مجمل و مختصر بدون الفاظ معانی مجمله و مختصره بر قلب رسول الله (ص) در لیله القدر نازل گردید.
وحی دو، وحی مفصل تنزیلی قرآن است در طول ۲۳ سال در مکه، در مدینه در حالات گوناگون آیات مختلفه نازل شده است.
وحی سوم، وحی جمعی قرآن است. چنانکه در سوره مبارکه قیامت ﴿لَا تُحَرِّكْ بِهِ لِسَانَكَ لِتَعْجَلَ بِهِ، إِنَّ عَلَيْنَا جَمْعَهُ وَقُرْآنَهُ﴾ [قیامت: آیات ۱۶ و ۱۷] علینا کیه؟ خداست. خدا با دیگرانه؟ آیا خدا خودش رو قاطی با دیگران می کند؟ ﴿إِنَّ عَلَيْنَا﴾، علینا از این جمع اراده جمعیه الصفات شده است یعنی (ان الرب بجمعیه الصفات الرحیمیه بجمعیه الصفات ربانیه علی جمعه و قرآنه والجمع لیس الا تعبل افراد) مفردات آیات که نازل شده است در مکه، در مدینه، بین مکه و مدینه در حالات مختلف، این مفردات بر حسب حاجات زمان نزول بوده است اصلا و زمان های بعد هم فرعا و استمرارا.
اما بعد دوم دلالتی قرآن جمع قرآن است. یعنی این صورتی که قرآن دارد از نظر ۱۱۴ سوره، اول حمد، دوم بقره، آل عمران، نساء، مائده، انعام تا آخرین سوره که سوره ناس است، هم اسماء سور، هم ترتیب سور وحی است و همچنین آیات هر سوره ای اینجور نیست که کلا آیات مثلا سوره انعام مکی باشد، مدنی باشد، بعضی آیات سور کلا مدنیه اند، بعضی کلا مکیه هستند، بعضی از سور بعضی آیاتش مکیه است یا زیاد یا کم، بعضی از سور بعضی آیاتش مکیه است، عرض می شود که یا من یا زیاد.
این ترتیب آیات و جمع آیات ربانی ست و بحثش جای خود خواهد آمد. ﴿إِنَّ عَلَيْنَا جَمْعَهُ﴾ علینا نا نه توش علی است، نه عمر است، نه زید ثابت است، نه ابوبکر است، نه عمر است، نه عثمان است، هیچکس نیست، نه پیغمبر است،﴿عَلَيْنَا﴾﴿إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ﴾ [قدر: آیه ۱] فقط خداست ﴿إِنَّا أَعْطَيْنَاكَ الْكَوْثَرَ﴾ [کوثر: آیه ۱] فقط خداست ﴿إِنَّا نَحْنُ نُحْيِي الْمَوْتَ﴾ [یس: آیه ۱۲] فقط خداست و این جمع، جمعیت افراد نیست بلکه جمعیت صفات ربانیه و صفات رحیمیه رب العالمین است که خداوند گاه از مجرای یک صفت عنایت می کند.
(انی لغفار) صفت غفاریت، گاه از لحاظ دو صفت، سه صفت و گاه از لحاظ کل صفات ذاتیه و فعلیه رحیمیه نه رحمانیه اعطاء کل می کند. ﴿إِنَّا أَعْطَيْنَاكَ الْكَوْثَرَ﴾ [کوثر: آیه ۱] حالت عظمای محمدیه (ص) (اللهم صلی علی محمد و آل محمد) علما، علقا، کتابا، بنتا و از مصادیق کوثر، زهرا (س) بله، ولی این کوثر فقط زهرا نیست اگر کوثر فقط زهرا (س) بود می فرمود (انا اعطیناک فاطمه) لفظ باید مطابق با معنا باشد. معنا صددرصد مطابق لفظ و لفظ باید صددرصد مطابق معنا باشد تا فصیح باشد و الا فصیح نیست. اگر لفظ اوسع باشد از معنا یا معنا اوسع باشد از لفظ این فصاحت و درست سخن گفتن نیست گمراه کردن است. این است ظنی الدلاله.
خب در سه بعد قرآن شریف وحی است و در هر سه وحی مصون عن التحریف است. حالا، سه بعد تحریفی که احیانا قائل می شوند، یک بعد تحریف به زیاده که قائل ندارد که آیاتی زیاد شده به قرآن مگه بعضی ها، بعضی ها گفتن در بعضی احادیث هست که چون کفار و مشرکین با پیغمبر بد بودن سوره ای به نام سوره ابی لهب نازل کرده اند و بر قرآن زیاد کرده اند برای اینکه به پیغمبر فحش بدهند، آیا ﴿تَبَّتْ يَدَا أَبِي لَهَبٍ وَتَبَّ﴾ [مسد: آیه ۱] فحش به پیغمبر است یا فحش به دشمنان پیغمبر است؟ حالا این خیلی نادره ولکن از لحاظ اجماع ۹۹ درصد و بیشتر مسلمین، سنتا و شیعتا، قرآن تحریف لفظی به زیاده ندارد (التحریف بزیاده لفظیه فی آیه او کلمه او نص آیه او نفی ایه آیه ما فی له قول اطلاقا بین شیعه و السنه)
قول دوم که قائل داریم تحریف به نقیصه است (والتحریف بالنقیصه نقیصت کلمه او آیه او لفظه او سوره فترقت علی اسرائیلیات کنصریات مسیحیات وطنایات و الحادیات) جعل کردند، دبستان المذاهب، بستان المذاهب که عمده مدرک حاجی نوری است در کتاب فصل الخطاب فی تحریف کتاب رب الارباب.
تحریف به نقیصه و این تحریف به نقیصه هم عمده اش لفظ علی و لفظ ائمه است. حساسیت شیعی روی خرافت و روی نادانی و روی نفهمی و روی (13:28)ا سلام شخصی داشت قرآن می نوشت رسید به شغلتنا، گفت قرآن غلط نداره که و روی (13:33) اینا میخوان علی رو داخل قرآن بکنند با حالی که علی داخل قرآن نیست، فاطمه داخل قرآن نیست، با اینکه علی و فاطمه و فرزندانشون داخل قرآن نیستند از آیات و از متواتر روایات استفاده می کنیم علی محمد را، فاطمه محمد را، حسن محمد را، حسین محمد را، همه ائمه را ثابت می کنیم، لزومی ندارد در قرآن باشد، در قرآن لفظ زید هست، لفظ ابی لهب هست، زید مومن هست، ابی لهب کافر هست ولی علی که مرتبه دوم ولایت کبری مطلقه محمدیه دارد نیست به مصالحی نیست که بحث خواهیم کرد. این بعد دوم تحریف.
(والبعد الثالث من التحریف تحویل مکان عن مکان تحویل آیه و نقل آیه و اماله آیه عن مکان الی مکان آخر و مع الاسف استادنا الاعظم فی التفسیر العلامه طباطبایی (رض) هنا سقط سقوط بینا) ایشون در بحث صیان القرآن التحریف می گوید تحریف در قرآن وجود نداره، تحریف معنوی البته هست که معنا را بر خلاف می کند اما تحریف زیاده نیست، تحریف نقیصه نیست، تحریف از مکانی به مکان نیست، فقط یک جاست که می شود گفت تحریفه و اون آیه ۳۳ سوره احزاب است. (الآیه الثالثه والثلاثون من الاحزاب) ﴿وَقَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِيَّةِ الْأُولَى وَأَقِمْنَ الصَّلَاةَ وَآتِينَ الزَّكَاةَ وَأَطِعْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا﴾ [احزاب: آیه ۳۳] آیه تطهیر نصف آیه است. ایشون در المیزان می فرمایند که تحریف در بعد اول، بعد دوم، بعد سوم نشده ولکن احتمالا، احتمال اینکه تا اینجا وارد است آیه تطهیر جاش اینجا نیست، چون طهارت مطلقه عصمت علیای اهل بیت رسالت محمدیه ارتباطی با زنان پیغمبر ندارد، زنان پیغمبر کجا؟ من توضیح دارم میدم، زنان پیغمبر کجا ﴿إِنْ تَتُوبَا إِلَى اللَّهِ فَقَدْ صَغَتْ قُلُوبُكُمَا﴾ [تحریم: آیه ۴] که عایشه و حفصه جو مدینه رو خراب کردن علیه پیغمبر، اونا کجا و فاطمه طاهره که از ابراهیم معصوم تر است، از موسی معصوم تر است، از عیسی معصوم تر است، تا چه رسد علی و حسنین، ایشون اینطور میگن ولیکن ما عرض می کنیم سلبا و ایجابا در هیچ جای قرآن این آیه راه ندارد، شما سراسر قرآن را در ۱۱۴ سوره و ۶۶۶۶ آیه بگردید هیچ جایی نمی توانید پیدا کنید که آیه تطهیر جاش بشه اصلا.
(الثالث المناسب و تطهیر ان تکون نص آیه من آیه از سادس والثلاثین من تلک الایام) چرا؟ برای چه؟ خداوند خواسته است هر دو جنبه را تطهیر کند. تطهیر بیت جسمانی زنان پیغمبر، تطهیر بیت روحانی ائمه اهل بیت (ص) (انما اراد الله جواب عن الاستاد االاعظم، انما اراد الله تعالی ان طرزت شرعیه او تکوینیه لاهلبیت رساله محمدیه بیتا جسمانیا نساء بیت روحانیه علی و فاطمه و حسناه و سائر الائمه (ع)). این قصد رو داره.
حالا فرق این دو تطهیر این است که تطهیر زنان پیغمبر بیان طهارت نیست، ایجاد طهارت به معنای عصمت نیست، گزارش از طهارت نیست، امر به طهارت است ﴿يَا نِسَاءَ النَّبِيِّ لَسْتُنَّ﴾ [احزاب: آیه ۳۲] ۳۳ ضمیر جمع مونث است ﴿نِسَاءَ النَّبِيِّ﴾ ﴿يَا نِسَاءَ النَّبِيِّ لَسْتُنَّ كَأَحَدٍ مِنَ النِّسَاءِ إِنِ اتَّقَيْتُنَّ فَلَا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَيَطْمَعَ الَّذِي فِي قَلْبِهِ مَرَضٌ وَقُلْنَ قَوْلًا مَعْرُوفًا﴾ [احزاب: آیه ۳۲] ﴿يَا نِسَاءَ النَّبِيِّ مَنْ يَأْتِ مِنْكُنَّ بِفَاحِشَةٍ مُبَيِّنَةٍ يُضَاعَفْ لَهَا الْعَذَابُ ضِعْفَيْنِ وَكَانَ ذَلِكَ عَلَى اللَّه﴾[احزاب: آیه ۳۰] الی آخر.
نساء النبی، نساء النبی، نساء النبی گناهتون مضاعف است. (الحسنه منکن مضاعفه والسیئه منکن مضاعفه). چرا؟ برای اینکه اگر زن پیغمبر، زنان پیغمبر نیک رفتار باشند و قدم در راه مراتب ایمان بگذارند وجهه خانه پیغمبر خوب خواهد شد اما اگر زنان پیغمبر عایشه وار و حفصه وار کارهایی انجام بدهند که مناسب با بیت وحی نیست، خانه پیغمبر رو لکه دار می کنند. بله اینطوره، اشخاص احیانا گناهاشون و ثواب هاشون یک بعدی است احیانا دو بعدی، یه نفر بقال اگر شراب بخورد یک بعدی گناه کرده ولی خدایی نکرده اگر یک عالم شراب بخورد دو بعدیه، هم مسلمان مکلف شراب خورده و هم به علم صدمه زده، به روحانیت صدمه زده، اگر سید فرزند پیغمبر گناه کند دوبله است، عذابش، اگر ثواب کند دوبله است، ثوابش چرا؟ چون استناد به بیت پیغمبر دارد.
و لذا در قرآن شریف آیاتی در اثبات این مطلب بسیار زیاده از جمله همین ﴿يَا نِسَاءَ النَّبِيِّ لَسْتُنَّ كَأَحَدٍ مِنَ النِّسَاءِ﴾ [احزاب: آیه ۳۲] مانند سایر زنان نیستی یعنی چی؟ یعنی خوشگل تری؟ زیباتری؟ مهمتری؟ نخیر ﴿إِنِ اتَّقَيْتُنَّ فَلَا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَيَطْمَعَ الَّذِي فِي قَلْبِهِ مَرَضٌ﴾ [احزاب: آیه ۳۲] باید در تمام واجبات رعایت بیشتر کنید، در ترک محرمات رعایت بیشتر بکنید، چرا؟ برای اینکه یکی به حساب خودتون در میاد یکی به حساب بیت پیغمبر.
خب حالا (القسم الاول من الآیه و قرن فی بیوتکن ولا تبرجن تبرج الجاهلیه الاولی و اقمن الصلاه و آتین الزکاه ) همش مضاعفه (انما یرید الله لیذهب عنکم، البحث من المفسرین السنه یقولون کم تعنی هن من یحث الشیعه یقول کم تعنی هن هن تعنی کم هن تعنی کن و کم (20:27) تعنی کم مثل قوله تعالی ﴿يُوسُفُ أَعْرِضْ عَنْ هَذَا وَاسْتَغْفِرِي لِذَنْبِكِ﴾ [یوسف: آیه ۲۹] واستغفروا نیست. ﴿يُوسُفُ أَعْرِضْ (مذکره) عَنْ هَذَا﴾ قرآن استقلال دلالی دارد، احتیاج به کتاب لغت، احتیاج به حتی روایت، احتیاج به نظر ندارد و ما مفسرین مستبصرینیم (لو سوئلنا نحن مفسرین انتم تفسرون قرآن القران والقرآن اوضح هن نقول نحن متبصرون لا مفسرون یفسر من یکشف الغطاء عن ما علیه الغطاء و لا غطئ للقرآن تبیان لکل شیء، برهان، نور، بیان) این بحث بعد خواهد اومد در جهت اثباتی و عرض می شود که ایجابی.
خب بنابراین جواب مرحوم علامه طباطبایی با اینکه ایشون رو بزرگترین مفسر می دانم بعد از یک نفر و المیزانشون رو بهترین تفسیر میدانم بعد از یک تفسیر و خیلی قدر برای ایشون قائلم، منزلت قائلم ولکن اشتباهات رو باید گفت از جمله همین اشتباهه و از جمله تحمیلات فلسفی و عرفانی که ناخودآگاه یا خودآگاه بر قرآن می کنند و شاگردانشان هنوز این کار رو میکنند. قرآن کتاب فلسفه نیست، قرآن کتاب وحی است. تحمیل است بر قرآن تحمیل کردن افکار فلسفی، افکار عرفانی، حتی افکار علمی، حتی افکار ادبی، افکار فقهی، افکار اصولی، افکار دیگر، تحمیل است باید صاف تو قرآن عرض می شود که نگاه کرد.
خب این مراحل حالا، ما در حدود ۱۴ بخش بین سلبی و ایجابی در مورد عدم تحریف قران بحث می کنیم با خواندن یک مقدمه (المجلد الاول من الفرقآن و الصحیف الثانیه والاربعون صیانت القرآن عن التحریف لو لم تکن شنشنه اعرف ها من جاهل او متجاهلین الذین یخرفون و یحرفون بما لا یعرفون عن القرآن حرفا فی التحریف) حرف با حسرته یعنی چه؟ (لما کتب عنه شیء عن اقاویل الزور) اینو دیروز عرض کردم، می شود نسبت به امیرالمومنین گفتش که امیرالمومنین نماز می خواند، شراب نمی خورد، این گفتن داره؟ قرآن که معصوم تر از امیرالمومنیه، قرآن که معصوم تر از پیغمبره ،عصمت پیغمبر به قرآن است که اینم بحث باید بشه.
(لان القرآن فوق هذه الاقاویل الزور وللتی تفرقه الی احادیث الاسلامیه فترصبت عند من غرب عقله) عقلش غروب کرده (فلذالک اجمل بحثها کما اجمله شیخ الطائفه) شیخ الطائفه طوسی (رض) که در پاورقی در مقدمه تفسیر التبیان می گوید که (و اما الکلام فی زیاده و نقصانه فمما لا یلیق به ایقن لان زیاده مجمع علی بطلانها و النقصان منه فظاهر ایضا من مذهب المسلمین خلافه و هو العلی بصحیح مذهبنا) الی آخر.
خب (و جمله القول ممن تقبل فی هذا مما ان القرآن محرف بنقصان فقط و فی التالیف) حاجی نوری که ۱۹ آیه ایشون می گوید از قرآن افتاده ولیکن اینکه این آیات حتی عبارات بازاری عربی نیست، از عبارات کسانی که عربی خوندن و عربی نمیدانن هم ساقط تر است تا چه رسد که قرآن باشد و افتاده باشد، این اعتراض هم بر برادران سنی وارد است، هم بر برادران و اصحاب شیعه وارد است. برادران سنی میگن که، روایت زیاد دارند (الشیخ و الشیخه اذا ذنیا ترجموهما البدتر) اینجا جاش یک جمله ای، خیلی عجیبه، این عربی آخه؟ (الشیخ و والشیخه اذا ذنیا ترجموهما البدتر) این می گوید در قرآن بوده، افتاده و همچنین بعضی از جملات که سیزده جمله است و سیزده به تعبیر ایشون آیه است که از قرآن ساقط شده (و منها ما تصرح بعدم التحریف ای کان فقولت التحریف فلان تناقض القرآن).
حالا ما در چند بعد که تقریبا ۱۴ بعد است بحث میکنیم راجع به عدم تحریف و اثبات صیانت و حفظ قرآن از کل جهات لفظیا، معنویا، ترتیبا (العصمه ربانیه فی الوحی الاول العصمه الرسولیه و الرسالیه فی الوحی عصمه المعصومین من اهلبیت الرساله المحمدیه اتفاق المسلمین ککل علی ان القرآن هذا هوالقرآن نازل و المنزل علی رسول الوحی فی تحریف القران زوال الحجه الباقیه ربانیه القران یدل بکل آیات علی عدم التحریف القرآن یدل بعشرات آیات فی علی عدم التحریف روایات الثقلین التی تکون حتی التواتر) بعضی روایات متواتره، بعضی متشکی، بعضیا واحد ولی روایت انی مخلف فی حدیث ثقلین از حد تواتر بالاست شیعتا و سنتا در چهارده قرن که مرحوم استادنا الاعظم فی الفقه آیت الله بروجردی (رض) در جامع الاحدیث شیعه در ۱۴ قرن، هر قرنی متواتر، ۱۴ تواتر، در ۱۴ قرن از برای روایت ثقلین نقل کرده است که اشاره خواهیم کرد.
نهم (التحریف لا دلیل علیه فان تخریب )
دهم، رسول و ائمه هدی (ع) کلا (الرسول و ائمه هدی (ع) منها رسول کلهم فی روایات المتواتره فی المعاد ارجع المسلمین الی القرآن کما مثل هل الارجاع الی کتاب المضیق) میشه؟ کتابی که کم داره، زیاد داره، عوضیه، قاطی داره آیا معصوم ارجاع می کند؟ (الثانی عشر صیانت القرآن عن التحریف صیانه لکل کتب السماویه و صیانت بالاحادیث المحمدیه و احادیث ائمه اهل بیت (ع)).
(الثالث عشر فی تحریف القرآن ریائو کافه الادیان الربانیه منزل الوضوح الوحی علی آدم الی یوم القیامه) (الرابع عشر خلود القرآن و خلود الرساله المحمدیه).
خب حالا دلیل اول، عصمت ربانیه خداوند مقتضی است که وحی اش را حفظ کند. وحی دو بعد دارد. یک بعد، وحی قبل از قرآن چه در انبیای اولوالعزم، چه غیر اولوالعزم، وحی ساده اولی بر آدم و وحی قوی ولایت عهد بر نوح، بر ابراهیم، بر موسی، بر عیسی (ع) و وحی بر انبیاء فرع که چه صاحب کتاب باشند مانند سلیمان، داوود، اشقیا، ارمیا یا صاحب وحی نباشند، این یک بخش وحی که این بخش وحی خلود ندارد، دوام ندارد، بخش موقتی است. (الوحی علی سائر النبیین والمرسلین قبل محمد (ص) وحی (29:05) وحی یضول لا کله قسم منه)
این بخش اول که در کتاب المقارنات الکتابیه بین الکتب السماویه و در کتاب عقائدنا بین الکتب السماویه و در کتاب رسول الاسلام بین الکتب السماویه این سه کتاب که رد بر چهارده کتاب حضرت استاد حداد بیونسی رییس مطالب علمی نوشته بود، در اونجا جوابش هست که من خودم ندارم هیچ کدوم از اینا ندارم ولی در تفسیر موجوده.
حالا عصمت ربانیه مقتضی چیه؟ مقتضی اینه که ذات الله معصوم است، صفات الله معصوم است، افعال الله معصوم است (کما لا یتفرق الی ذاته ای تفرق کذالک الی صفاته الذاتیه علما و قدرتا و حیاتا و کذالک الی صفات الفعلیه تشریعا غفرانا تادیبا و ما علی ذالک) به خدا کسی نمیتونه تجاوز کنه، ولی خدا مظلوم نیست، چون مظلوم کیه؟ ظلم چیه؟ ظلم چیه؟ خدا مظلوم نیست (لا ینتقص من ذاته و لا من صفاته ولا من افعاله ولا من تشریعاته و لا من اراداته و تصمیماته) بله بقیه مظلوم اند، پیغمبر مظلوم است، قرآن مظلوم است، و و و مظلوم است، پیغمبر مظلوم است که اونقدر اذیتش کردند، تکذیبش کردند، فحش دادن، کشتنش بر حسب احتمالاتی، ولکن خدا هیچ مظلوم نیست.
بله علیه ربانیت رب العالمین کار میشه ولی این علیه ضرر بهش نمی زنه، به پیغمبر ضرر می زنه، پیغمبر در حال تبلیغ رسالت ضرر جانی دید، ضرر حالی دید، ضرر وطنی دید، هجرت کرد، خدا هجرت نمی کند، ضرر حالی نمی بیند، ضرر مالی، ضرر ذاتی، ضرر صفاتی، ضرر افعالی، مظلوم نیست. خب بنابراین تطاول و تعدی بر ذات خدا، بر صفات خدا، بر افعال خدا محال است و از جمله (من جمله الصفات الربانیه القرآن الکریم او صف الصفات عرف الصفات اقض الصفات اقول افعال النازله من عندالله تعالی علی المکلفین اجمع هو القرآن الکریم).
قرآن صفت خداست، منتها صفت نازل، گاه صفت ذات است که نازل نمی شود، علم خدا به کسی داده نمی شود، قدرت خدا همچنین، حیات خدا همچنین، خالقیت خدا همچنین، رازقیت خدا همچنین، به کسی داده نمی شود گاه اعطاء می شود، اعطاء حیاتی نه حیات الهی، حیات خلقی، علم خلقی، قدرت خلقی، رزق خلقی، معرفت خلقی، قرآن صفت خداست، قرآن خالص من عندالله است در کل ابعاد خالص من عندالله است. این قرآن که خالص من عندالله است کسی اگه قدرت داشته باشه عوضش کنه یعنی تجاوز بر خدا کرده، تجاوز مبحوط به صفت اصلی خداوند است.
سوال، اگر نمی شود تجاوز به وحی کرد و تحریف در وحی نمی شود کرد، سوال خیلی مهمیه، بنابراین کتب انبیاء قبل از رسول اسلام چطور تحریف شده؟ ﴿يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَنْ مَوَاضِعِهِ وَنَسُوا حَظًّا مِمَّا ذُكِّرُوا بِهِ﴾ [مائده: آیه ۱۳]جوابش اینه، گاه تحریف در خود کتاب می شود بدون پشتوانه، گاه در کتاب می شود با پشتوانه. اگر کسی را زدند و یا خواستند بزنند یا زدند ولی کمکی دارد، اون کمک جبران می کند، اما اگر در حضور شما شخص عادل لایق قادر فرزندتون را زدند و شما قدرت بر کمک دارید نکردید، شماها ظالمید.
حالا خداوند وحی اش رو حفظ می کند، چه وحی مقدماتی باشد و چه وحی اخیر خالق قرآن باشد، منتها حفظ در قرآن چند بعدی است، چون کتاب خالد است، کتابی ست که حاکم است بر کل مکلفین زمین و آسمان و پیدا و ناپیدا و حجت بالغه الهیه است ﴿قُلْ فَلِلَّهِ الْحُجَّةُ الْبَالِغَةُ فَلَوْ شَاءَ لَهَدَاكُمْ أَجْمَعِينَ﴾ [انعام: آیه ۱۴۹] اما تورات در یک وقت معین است، انجیل وقت معین است، کتاب صحف ابراهیم وقت معین است، کتاب موسی وقت معین است، نوح وقت معین است. ولکن در کتاب نوح تحریف نداریم قران، ولکن عمده تحریف در تورات است منتها اگر از تورات تحریف کردند کتاب وحی ای که بعد از تورات آمد پشتوانه است، تبیین می کند. اگر در کتاب بعد تحریف شد، نبی بعد که صاحب معجزات است و صاحب آیات و نشانه های ربانیه است تبیین می کنه. بنابراین تحریف در تورات شده اما نقض در ربانیت و هدایت پروردگار نیست برای اینکه پشتوانه دارد اما قرآن پشتوانه ندارد.
(صحبت حضار)
در کل رسالات که ثم ارسلنا رسلنا تترا است تواتر نیست. رسل پیاپی آمدند یعنی اگر تورات موسی در زمانی تحریف شد، در همون زمان رسالت بعد پیغمبر غیر موسی بود و تحریف رو بیان می کرد. این از مسلماته، قرآنا و توراتا و انجیلا، ثم ارسلنا این یکی پس از دیگری نیست یکجا انبیایی بودند، مثلا اگر موسی (ع) وفات فرمودند بعد از موسی صدها پیغمبر وجود داشتند که بعضیا صاحب وحی بودند و بعضیا غیر صاحب وحی بودند، تماما بهشون وحی می شد و وحی که می شد پشتوانه بود برای اینکه فلان جای تورات اضافه شده، فلان جای تورات کم شده، پس پشتوانه معصومه و الا اگر، اگر پشتوانه معصوم نداشته باشد ولو در یک ساعت، این نقض است به ربانیت خدا، نقض قدرت خداست، نقض علم خداشت نقض رحمت خداست ﴿قُلْ فَلِلَّهِ الْحُجَّةُ الْبَالِغَةُ﴾ [انعام: آیه ۱۴۹] حجت خدا باید بالغ باشد.
آیا وحی خدا حجت است یا نه؟ معجزات انبیاء حجت است یا نه؟ بله مهمترین معجزات و مهمترین وحی خدا که قرآن است و خلود دارد الی یوم الدین باید بالغ باشد یا نه؟ اگر کم بشد نابالغ است، اگر زیاد بشد نابالغ است، اگر جابجا بشود نابالغ است، حجت بالغه یعنی صددرصد قرآن کما انزله و کما بالغه باید بشه و الا کلام داعیه نیست. ما استدلال به آیه نمیخوایم بکنیم برای آیه، بلکه استدلال به دلیل عقل بر ربانیت الله. حالا دو بعد دارد. یک بعد پشتوانه معصوم دارد کتاب وحی معصوم که کم و زیاد شده پشتوانه اون تبیین می کند بنابراین هیچ عذری ندارند، اهل کتاب اصلا (حتی فی زمن الفتره بین عیسی (ع) و رسول محمد (ص) ستین سنه فی زمن الفتره التکلیف کان صعبا ولکن کان تکلیف موجودا).
انجیل برنابا بود، علمای دین بودند، علمی واقع بین بودند که به علمای دین علمی و علمای واقع بین مراجعه ای می کردند تبیین می شد. ولکن اینها به (37:06) ریش ها و عمامه ها و قبا ها و صلیب ها و لباده ها رجوع کردند و با اینکه می دونستند اینها تحریف می کنند، می دونستند کتاب خدا را می فروشند. حالا راجع به وحی غیر قرآن پشتوانه دارد، پشتوانه معصوم دارد، اما (ما هو المتکی الوحی بعد القرآن نیه بالنیه حتی حرف القرآن عن جهات الساعه نرجع الی المتکئ) روایات است ائمه وفات فرمودن چه کنیم؟ روایات است (هل المتکئ لتبیین التحریف القرآن الروایات روایات متناقضه متهافته قم منها مطلقه قسم منها وارد المورد التقیه والائمه انفسهم میتون والامام غائب غائب افلیست حجه بالغه لدی المسلمین دلاله حج تعالی دلاله اشرف آلاف، آلاف السنین) بنابراین این مقتضای عصمت ربانیه رب العالمین این است که کتاب وحی که صفت هدایت رب العالمین است. ﴿الَّذِي أَعْطَى كُلَّ شَيْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَى﴾ [طه: آیه ۵۰] کما اینکه با خلقت الله منازعه نمی شود کرد، خدا میخواد عالم بسازه دیگران میخوان گربه بشه نمیشه. خدا میخواد وحی کنه شیطان جلوی وحی ش میگیریه وحی ش شیطانی میشه، کما اینکه با صفت خلاقیت رب العالمین معارضه نمیشه کرد (کما لا تحرف خلاقیت الرب کذالک تشریعاته وحیه فلیکن وحیه صامدا ثابتا قائما دون خلل و لا تلل ولا تحریف ولا تجزیف ولا تحریف خالص)
(صحبت حضار)
اضافه عرض می کنم به جواب فرمایش شما که انجیل برنابا به عنوان نمونه ای عرض شد، قبول داشته باشم یا نه؟ اگر معجزه واضحی از رسول صادر شد کسانی عنادا و تجاهلا قبول نکردند مظلوم اند یا ظالم؟ ظالم اند. بنابراین در فتره بین پیغمبر بزرگوار و عیسی (ع) انجیل بود، تورات بود، علمای مبین تورات و انجیل هم در هر زمان بودند کما اینکه بعضیاشون مسلمان شدند. صاحب رد الیهود که از علمای بزرگ یهود بود کتابی نوشته در بشارات بر پیغمبر اسلام مثلا اینا بودن البته حق دارید شما من بحث مفصلی باید راجع به این موضوع بکنم در مقارنه کتب، در مقارنه کتب که کتابی که حدود ۵۰۰ صفحه است من در یک روز، دو روز اختصار خواهم کرد که وقتی مقایسه کنیم بین کتب انبیاء و قرآن نتیجه مقایسه عرض می شود که چه خواهد بود.
عرض کرم ۱۴ دلیله و من هرچی دقت کردم نه کمتره، نه زیادتره و این تصادف نیست. اراده ۱۴ دلیل مطابق ۱۴ معصوم، ۱۴ عصمت برای قرآن بر مبنای عدد مبارک ۱۴ خواهد بود. عصمت ها از ادله درونی، برونی، درون مرزی، برون مرزی و چون اشاره فرمودید روایاتی که در تحریف وارد است چند حالت داره. یکی، روایاتی که از غیر اسلام نقل شده است قابل قبول نیست. دو، روایاتی که لفظ تحریف دارد و تحریف چند معنا دارد. یک معنی مراد باشه ممکن مراد از تحریف تحریف معنوی باشه و روایاتی که تحریف لفظی دارد، این روایت تحریف لفظی به دو دلیل رده، یک دلیل که احادیث ثقلین (الحادیث المتواتره انی مخلف فیکم الثقلین بین الخمس احدهما اکثر اعظم اتم اطول ادل من الآخر ام الاطول والادل والاتم والاعظم والاکمل کتاب الله و ام الاصغر فعترتی) حتی با فرض لو صد تا لو، حتی اگر معصوم (ع) در خدمتشون حاضر باشیم و مطلبی را بفرمایند بر خلاف قرآن چیکار می کنیم؟ میگیم اصغر بر اکبر غلبه کرد؟ اصغر بر اکبر غلبه نمی کنه، اصغر مغلوبه، میگیم تو امام صادق نیستی، اشتباهی، کل صادق بقالی، امام صادق موافق قرآن حرف می زنه تا چه رسد روایاتی که شبهه جعل درش زیاده و قطع به جعل درش زیاده، این روایات طبقه سوم که قائل به تحریف قرآن است لفظ علی افتاده است، لفظ حسن افتاده است، لفظ حسین افتاده، کما اینکه داریم در بیانات حاجی نوری، افتاده است، این روایاتی که بعد سوم روایات تحریف است قابل قبول در دو جهت نیست. یکی اینکه اگر از ثقل اصغر باشد بر فرض محال قابل قبول نیست تا چه رسد جعل شده، اختلاق است، دروغ بستن به ثقل اصغر و الا (انهما لن یفترقا حتی یردا علی الحوض) مثل اینکه وقتمان تمام شد و تتمه بحث اگر زنده موندیم برای فردا و ما برای بحث آزاد چه در موقع بحث که آقایان عنایت فرمودن و چه در غیر موقع بحث، در خانه، در خیابون، در مدرس، در کار، زنگ بزنید تلفن بغل گوش منه اعلام شد که بین السائل والمجیب تلفن، در کل ساعات بنده حاضرم برای استفاده از برادران عزیز.
اللهم الشرح صدورنا بالنور العلم و الایمان و معارف القرآن العظیم و وفقنا بما تحبوه و ترضا و جنبنا ان ما لا تحبوا و لا ترضا والسلام علیکم و رحمه الله
اللهم صل علی محمد و آل محمد