جلسه چهاردهم درس خارج فقه

ادلّه‌ی فقه (قرآن و تحریف)

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و علی آله الطاهرین

اللهم صل علی محمد و آل محمد

هر قضیه ای از قضایای عقیدتی یا احکامی الا ضروریات مطلقه همگانی یک سلبیاتی دارد و یک ایجابیاتی دارد. گاه تعارض است بین سلبیات و ایجابیات و چون سلبیات و ایجابیات برابرند، تساوت است و گاه سلبیات بر ایجابیات مقدم اند و گاه ایجابیات بر سلبیات مقدم است. در این مثلث در بحث تحریف و یا عدم تحریف قرآن نیز  سلبیاتی داریم  و ایجابیاتی داریم.

ایجابیات تحریف قرآن در بعد زیاده و یا در بعد نقصیه و یا در بعد جابجا شدن بعضی از آیات و یا کلمات ایجابیاتش فقط یکی ست اما سلبیاتش ۱۴ تا و بیشتر است. اضافه بر این، ایجابیات تحریف قرآن تنها روایتی ست. روایاتی از معصومین (ع) نقل شده است که قرآن تحریف شده و البته این روایات رو نظر می کنیم و در فرض، اگر صاحبان اصلی روایات بر فرض محال خود معصومین باشند و اگر اجماع ۱۴ معصوم باشد، در تحریف به زیاده و یا نقیصه قرآن، باز این ایجاب مبتلای به سلب قطعی درونی و برونی قرآن است که این ایجاب رو محو می کند. زیرا بر حسب حدیث متواتره ثقلین، ثقل اکبر قرآن است و ثقل اصغر عترت است و این دو دارای دو بعد اند.

یک بعد اصل عصمت، عصمت قرآن به هنگارم نزولش و استمرار عصمت قرآن الی یوم القیامه، عصمت رسول (ص) و بعد ائمه معصومین به طور مستدام. در روایت ثقلین (و انهما من یفترقا حتی یردا الی الحوض) دو معنا لحاظ شده، یک معنا که قرآن از عترت معصومه جدایی ندارد و عترت معصومه هم از قرآن جدایی ندارند، هر دو وحدت وحی را تشکیل می دهند، گر چه وحدت وحی به معنای قرآنی، وحی اصیل قاونونی و ضابطه ایست و در بعد سنت وحی حاشیه ای ست.

دو بعد دارد یک بعد که این دو از هم جدا نمی شوند و بعد دوم که لازمه جدا نشدن این دو بعد است. لازمه جدا نشدن این دو ثقل است، این است که استمرار و استقرار دارند در بعد خلافت معصومه علیا الی یوم الدین (انی مخلف فیکم الثقلین) کم چنانچه عرض کردیم، کل مکلفین عالم خلقت اند از انس و جن ارضی و سماوی و غیره. طول تاریخ اسلام را از آغاز نزول قرآن الی یوم القیامه کم شامل است. پس این کم باید بتوانند در محضر ثقلین باشند. ثقل قرآن که معصوم است و اعصم است و ثقل عترت معصوم است و اقل عترت هستند.

بنابراین همانطوریکه عصمت رسول الله (ص) و ائمه معصومین هیچ گاه نشده است و نمی شده است و نمی شود مورد تحریف قرار بگیرد، تحریف عصمت رسول الله و ائمه (ع) از محالات است چون عصمتشون در بعد بشری و لا سیما در بعد الهیش ﴿وَاللَّهُ غَالِبٌ عَلَى أَمْرِهِ﴾ [یوسف: آیه ۲۱] و امر عصمت اون ها امر مستقیم رب العالمین است، شیاطین جن و انس در طول تاریخ چه حیات داشته باشند، چه حیات نداشته باشند، قادر بر تحریف عصمت ثقل اصغر نیستند و به طریق اولی تحریف عصمت ثقل اکبر.

دیروز بحثمون در (انی مخلف فیکم الثقلین) یا (انی تارک فیکم الثقلین) بود. حدود هزار حدیث در ۱۳ قرن و در هر قرنی فوق حد تواتر. از حدیث ثقلین به طور اجمال و اختصار استفاده می شود که همانطوریکه ثقلین در زمان رسول الله بوده اند بدون تحریف، که کتاب است و رسول است و همانطوری که ثقلین در زمان ائمه (ع) بودند بدون تحریف که قرآن و ائمه است، همانطور هم در زمان غیبت کبری الی یوم القیامه هر دو به مقام عصمت و صیانت عن التحریف باقی خواهند بود.

اگر باقی نباشند و دست تطاول به معصوم اکبر که قرآن است و یا معصوم اصغر که عترت است وارد شود، دست تطاول و تحریف و تغییر به اصل شریعت خواهد بود. حالا کسانی که قائل به تحریف هستند، البته در میان مسلمان ها چه شیعه و چه سنی چه منحرف و چه غیر منحرف، هر عالمی از علما فقیه یا محدث یا هر که باشد یا هر چه باشد، یک بعد عصمت را اجماعا قائل هستند که عصمت عن الزیاده. حالا بر فرض که عصمت عن الزیاده را قائل نباشند، ادله سالبه تحریف، چه برونی و چه درونی و چه عقلی و چه علمی قرآنی ثابت می کند عدم عصمت را.

بنابراین در میان ۱۴ دلیل که هر یکیشون کفایت می کند بر عصمت قرآن از سه گونه تحریف و هر گونه تحریف در مقابل این عدد که عُددش اقوی است و عددش اکبر است، فقط یک دلیل استدلال شده است در کتب حدیثی. از جمله فصل الخطاب فی تحریف کتاب رب الارباب که از این طرف و اون طرف جمع کرده است و از جمله هم کتابی که مؤلفش حیات دارد جامع الاخبار و الآثار عن النبی و الائمه الاطهار که ۳۰ جلد خواهد بود احادیثی که مربوط به قرآن است تعبیرا، تفسیرا، کیانا، موقعیتا که ۳ جلدش در آمده و ۲۷ جلدش هم در خواهد آمد. ما اولا آنچه نقل می کنیم از کتاب فصل الخطاب فی تحریف کتاب رب الارباب است که مال حاجی نوری ست.

ما در مقدمه تفسیر الفرقان از صفحه ۴۴ تا صفحه ۴۶ به عدد زبانه جهنم که ۱۹ زبانه است و اون ها معصوم اند، ۱۹ زبانیه جهنمی که غیر معصوم اند که ۱۹ روایت است که میخوان استدلال کنند در تحریف قرآن، نقل کرده است و ما نقل می کنیم.

در پاورقی (کما فعله میرزا حسین نوری فی فصل الخطاب فی تحریف کتاب رب الارباب کذا) آیات رو ملاحظه کنید (فبدل الذین ظلمو آل محمد حقهم قولا) اینطور نقل می کنه، آیه آل محمد نداره (فبدل الذین ظلمو آل محمد حقهم قولا غیرالذی قیل لهم فانزلنا علی الذین ظلمو آل محمد حقهم رجزا من السماء).

آل محمد رو اینجا اضافه کرده. بعضی شیعه گری ها، شیعه گری با شعور است و بی تقصیر که کمه، بعضی شیعه گری ها، شیعه گری بی شعور است یا با تقصیر یا بی تقصیر از جمله شیعه گری های دوم یا با تقصیر یا بی تقصیر همین است که خیال می کنند علی، آل علی، حسن، حسین (ع) باید در قرآن باشه، روی این باید مذهبی منحرف لا یعقل، قصورا یا تقصیرا روایاتی را که از هرجا نقل شده است و هر جا بوده است نقل کرده اند و مستند قرار داده اند.

این ﴿فَبَدَّلَ الَّذِينَ ظَلَمُوا﴾ [بقره: آیه ۵۹] در سوره بقره است و مراد از ﴿الَّذِينَ ظَلَمُوا﴾ یهودیا هستند. به یهودی ها گفته شد که شما (هند طربی وقولو حطه) در ورود به بیت المقدس به یهودیا دستور داده شد به وسیله موسی (و قولوا حطه) البته قولوا در بعد قول و در بعد عمل. یعنی در ورود به بیت المقدس هم حطه بگید و هم سر خم کنید برای تواضع نسبت به حق سبحانه و تعالی رکوع کنید عرض می شود که وارد بیت المقدس بشید. اینا ﴿فَبَدَّلَ الَّذِينَ ظَلَمُوا قَوْلًا غَيْرَ الَّذِي قِيلَ لَهُمْ﴾ [بقره: آیه ۵۹] به جای حطه چیزی دیگه گفتن. روایت داره حنطه گفتن چیزی مسخره کردن. حالا این چه ربطی دار به ظلمو آل محمد؟ اصلا محمد (ص) در کار نبوده تا چه رسد آل محمد در کار باشه، تا این بشد (فبدل الذین ظلمو) یعنی یهودی ها (آل محمد حقهم) کسی میخواد داخل عرض می شود دهی بشه راش نمیدادن سراغ خونه کدخدا رو میگیره، تو ده رات نمیدن سراغ خونه کد خدا رو میگیری، حالا نه محمد (ص)، نه آل محمد مطرح نبودند از برای یهودی هایی که میخواستن وارد بیت المقدس بشن و مامورند بگن حطه، اینا به جای حطه گفتند به زبان عبرانی مسخره کردن. این عرض می شود که آیه اول. ما نوشتیم (والذین ظلموا هنا هم جماعه من الیهود حیث ظلموا انفسهم و نبیهم فبدلوا قول الحق حطه یه قول حنطه استهزاء فاین ظلمهم به آل محمد او محمد (ص) نفسه فی علی).

آیه دوم، (بِئْسَمَا اشْتَرَوْا بِهِ أَنْفُسَهُمْ أَنْ يَكْفُرُوا بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فی علی) آیه بقره است باز یهودی ها خود را فروختند به کفر بما انزل الله، کافر بما انزل الله هم در تورات شدند هم در قرآن. هم تورات را کماکان قبول نکردند، هم قرآن را به طریق اولی که شریعت جدید بود قبول نکردن. اینجا دارد که در روایت (بئس ماشتروا به انفسهم ان یکفروا بما انزل الله فی علی) بابا (انزل الله فی علی) کجا در تورات، (انزل الله فی محمد) رو قبول ندارند تا چه رسد (انزل الله فی علی) در تورات و تابعین شریعت تورات قبول کنند (و هم انما کفروا بما عرفوه من النبوت المحمدیه و لما یسرالامر بعد الی علی) بله کما اینکه در بشارت عهدین و رسول اسلام، ۵۹ بشارت از کتب انبیاء تورات و انجیل نقل کردیم، محمد (ص) بوده است هم به اسمش، هم به رسمش، هم به اوصافش. این ها احیانا کافر به بشارات محمدی می شدن ولی کی؟ بعد از ظهور محمد (ص) قبل از ظهور به هم نوید می دادند که پیغمبری خواهد آمد که چنین است و چنان است و خصوصیات و اوصافش چنینه، ولکن بعد از ظهور پیغمبر انکار کردن. پس زمینه علی (ع) هرگز نبوده بلکه زمینه محمد (ص) بوده است.

آیه سوم (وَلْتَكُنْ مِنْكُمْ أُئمةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ) أمَّهٌ هست، ائمه کردن، پس اگر (ولتکن منکم ائمه) هست و ائمه، ائمه معصومین (ع) اند، بنابراین امر به معروف و نهی از منکر در انحصار ائمه خواهد بود چون از آیاتی که به طور محوری و اصلی استدلال می شود در وجوب امر به معروف و نهی از منکر، همین آیه است. اگر ائمه باشد بنابراین فقط ائمه باید امر و نهی کنند. بعد از وفات ائمه و غیاب صاحب الامر (ص) این واجب اصلی اجتماعی که امر به معروف و نهی از منکر است این نخواهد بود. (ولتکن منکم ائمه یدعون الی الخیر و بامرون باالمعروف) جواب (والامر بالمعروف و نهی از منکر لا یختصان بالائمه انما هما واجب الامه علی شروطهما) این روایات چند بعد اشکال دارد. یک بعد خود روایت، یک بعد معارضات روایت، یک بعد معارضات ادله دیگر ،یک بعد معارضات قرآنی، هجوم معرضات درونی و برونی قرآنی از طرفی و هجوم خود روایات بر خودش، حالا از نظر ادبی معنوی خواهیم آمد.

 آیه چهارم (يَا أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءَكُمُ الرَّسُولُ بِالْحَقِّ مِنْ رَبِّكُمْ فی ولایت علیٍ وَإِنْ تَكْفُرُوا بولایته فَإِنَّ لهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ) خب مثل اینکه رسول اصل رسالتش و بنیاد رسالتش راجع به علی بوده، فرع به جای اصل، اصل به جای فرع (یاایهاالناس قد جاعکم رسول بالحق من ربکم فی ولایت علی) یعنی فی ولایت الله نیست، فی ولایت رسول نیست، مطالب دیگر نیست، اصل و فرع فقط رسالت محمدیه (ص) برای ولایت علی است (و ان تکفروا به ولایته فان له ما فی السماوات و الارض) جواب (و کان الرسول جاء بالحق فقط فی ولایت علی قبل أن تثبت ولایته).

اما آیه پنجم (یا ایهاالذین اوتوالکتاب آمنوا بما انزلنا فی علی نورا مبینا) اصلا عبارتش هم عربی نیست، (یا ایهاالذین اوتوالکتاب) بابا (الذین اوتوالکتاب) در بعد اول باید به کتابشون ایمان بیارن، در بعد دوم به نبی بعدی ایمان بیارند، دیگه زمینه برای بعد سوم نیست (یا ایهاالذین اتوالکتاب آمنوا بما انزلنا فی علی نورا مبینا) کجا آمده؟ در کجای قرآن صریح فی علی است؟ صریح فی علی نیست و اینم اشکال ندارد برای اینکه اگر صدها بار علی بن ابی طالب در قرآن بود باز دلیل بر ولایت ایشون نبود برای اینکه شریک اسم دارن، علی زیاده، ابی طالب زیاده، ابن ابی طالب زیاده، عمده عنوان عصمت و شرایط خلافت قدسیه عصمت علیای محمدیه (ص) این است که در ده ها آیه ثابت شده. عرض می شود که بله. (یا ایهاالذین اتوالکتاب آمنوا بما انزلنا فی علی نورا مبینا) آیه چیه؟ آیه ﴿بِمَا نَزَّلْنَا﴾ [نساء: آیه ۴۷] نَزَّلْنَا را انزلنا کرده. ﴿آمِنُوا بِمَا نَزَّلْنَا مُصَدِّقًا لِمَا مَعَكُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَطْمِسَ وُجُوهًا فَنَرُدَّهَا عَلَى أَدْبَارِهَا أَوْ نَلْعَنَهُمْ كَمَا لَعَنَّا أَصْحَابَ السَّبْتِ وَكَانَ أَمْرُ اللَّهِ مَفْعُولًا﴾ [نساء: آیه ۴۷] والکبا والکتابی منکر لرسالته الاسلامیه و هی الاصل کیف یوجه الی فرعها و هو ولایت علی، ثبت الارض ثم انقش، ثم لا ادری کیف یقتصدق قوله نورا مبینا لمصدق لما معکم).

 ششم (يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا) سوره مائده (أوفوا بالعقود التی عقدت علیکم بامیرالمومنین علی بن ابی طالب) خب باید سوال کرد بعد از این جا دارد که ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَوْفُوا بِالْعُقُودِ أُحِلَّتْ لَكُمْ بَهِيمَةُ الْأَنْعَامِ﴾ [مائده: آیه ۱] آیا ﴿أُحِلَّتْ لَكُمْ بَهِيمَةُ الْأَنْعَامِ﴾ چه ربطی به ولایت علی دارد؟ ربطش به هیچ جا معلوم نیست، اینقدر نامفهوم صحبت کردن رو بخدا نسبت می دهند که این بدتر از هر کفری است. ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَوْفُوا بِالْعُقُودِ البته آیه ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَوْفُوا بِالْعُقُودِ  أُحِلَّتْ لَكُمْ بَهِيمَةُ الْأَنْعَامِ إِلَّا مَا يُتْلَى عَلَيْكُمْ غَيْرَ مُحِلِّي الصَّيْدِ وَأَنْتُمْ حُرُمٌ إِنَّ اللَّهَ يَحْكُمُ مَا يُرِيدُ﴾ [مائده: آیه ۱] ﴿حُرِّمَتْ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةُ وَالدَّمُ وَلَحْمُ الْخِنْزِيرِ وَمَا أُهِلَّ لِغَيْرِ اللَّهِ بِهِ وَالْمُنْخَنِقَةُ وَالْمَوْقُوذَةُ وَالْمُتَرَدِّيَةُ وَالنَّطِيحَةُ وَمَا أَكَلَ السَّبُعُ إِلَّا مَا ذَكَّيْتُمْ﴾ [مائده: آیه ۳] و همچین. چه ربطی آخه داره؟ اینقدر بی ربط حرف زدن، آدم دیوانه اینقدر بی ربط حرف نمیزنه که نسبت به خدا میدن، برای چی؟ برای اینکه این جمله ظاهر بشه (ایهاالذین آمنوا اوفوا بالعقود التی عقدت علیکم بامیرالمومنین علی بن ابی طالب) یه کسی، مادری بچه ای داشت گفت قربان چشم بادومیت برم، کورم بود بچه، بچشمش قشنگ بود به نظر مادر گفت ننه من بادوم میخوام، گفت چشم بادومی نه بادوم، حالا عین و لام و ی هر جایی که باشد، حالا می رسیم. عرض می شود که بله بنده در جوابش نوشتم (و یا لیت شعری ماهی المناسبه بین عقدالولایته العلویه و ما بعد ها احلت لکم بهیمه الانعام الا ما یتلی علیکم اللهم الا ان مستقل هذا الحدیث کان بهیمه الانعم) جعل کرده خودش از بهیمه الانعام است که نمی فهمد رابطه اصلا وجود ندارد.

هفتم، سوره مائده (يا أَيها الرَّسولُ بلِّغ ما أُنزل إليك فی علی) در جواب (و قد ورقت روایات ان فی علی تفسیر بمورد الآیه ولیست من الآیه)

هشتم (ولله ربنا ما کنا مشرکین) این نقل از جهنمی هاست که در جهنم هم دروغ میگن، این ها رو وارد جهنم می کنن ﴿إِنَّ اللَّهَ لَا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِهِ وَيَغْفِرُ مَا دُونَ ذَلِكَ لِمَنْ يَشَاءُ﴾ [نساء: آیه ۴۸] وارد جهنم میشن، وقتی که وارد جهنم میشن، حالا آیه رو اینطور نقل کرده (والله ربنا ما کنا مشرکین بولایته علی بن ابی طالب) نمیفهمیم، شرک به محمد، شرک به الله است، شرک به توحید الله است، وانگهی اگر کسانی منکر ولایت علی بن ابی طالب باشند و روی عناد نباشد چنانکه اینطور است، کافرند؟ آیا از فرض کنید حدود دو میلیارد مسلمان که هشت دهم یا هفت دهمشون سنی هستند و یا منکر ولایت اند یا چیر دیگر اینا همشون کافرند؟ (والله ربنا ما کنا مشرکین بولایته علی بن ابی طالب و ناکر الولایه و حتی النبوه) مشرکا اگر کسی منکر نبوت پیغمبر اسلام هست، مشرک است از روی عناد باشه؟ آیا یهود و نصارایی که آگاهن پیغمبر اسلام پیغمبر است و اینها مشرکند؟ پس چرا قرآن اهل کتاب خطاب کرده بهشون؟ (و انما هو مشرک بالله ثم و هذه مقاله اصحاب الجحیم و ناکر ولایت علی (ع) ).

دهم، (انما انت مذکر و علی لکل القوم هاد) عجیبه، (انما انت منذر) محدود کرده، فقط تو رسول منذری ولکن (علی لکل قوم هاد) کل قوم چیه؟ کل قوم اقوام از زمان آدم الی یوم القیامه رو در بر می گیره، یعنی علی (ع) هادی است از برای کل اقوام مکلفین در طول خط ولکن (انما انت منذر) فقط جواب (و لیس علی هادی لاقوام السابقین کما محمد لم یکن و انما هو هادی منذ خلافه کما محمد منذ رساله)

آیه دهم، آیه در قرآن ﴿رَبَّنَا اغْفِرْ لِي وَلِوَالِدَيَّ وَلِلْمُؤْمِنِينَ يَوْمَ يَقُومُ الْحِسَابُ﴾ [ابراهیم: آیه ۴۱] این آقا اومده شبیح اصلاح کنه. یه کسی قرآن داشت می نوشت رسید به آیه شغلتناکم، گفن قرآن غلط نداره، نه اینکه در قران دارد که ﴿مَا كَانَ لِلنَّبِيِّ وَالَّذِينَ آمَنُوا أَنْ يَسْتَغْفِرُوا لِلْمُشْرِكِينَ وَلَوْ كَانُوا أُولِي قُرْبَى مِنْ بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُمْ أَصْحَابُ الْجَحِيمِ وَمَا كَانَ اسْتِغْفَارُ إِبْرَاهِيمَ لِأَبِيهِ إِلَّا عَنْ مَوْعِدَةٍ وَعَدَهَا إِيَّاهُ فَلَمَّا تَبَيَّنَ﴾ [توبه: آیه ۱۱۳و ۱۱۴] به این آیه برخورد کرده که بله ابراهیم باید می فهمید پدرش آذر، عموش آذر که تعبیر اب شده، این مشرک است استغفار نکرد. خب استغفار نمرد پس چرا در آخر عمرش گفت ﴿رَبَّنَا اغْفِرْ لِي وَلِوَالِدَيَّ﴾ [ابراهیم: آیه ۴۱] این نفهمیده والدی با اب فرق داره، آمده آیه رو اینطور کرده، اولا ربنا رو کرده رب (رب اغفرلی و لولدی اسماعیل و اسحاق او اسحاق و یعقوب او الحسن و الحسین) جواب (و لیت شعری کیف اقهن اسحاق مع اسماعیل و لما یولد بابا) هنوز اسحاق متولد نشده بود، اسماعیل متولد شده بود (فضلا عن اسحاق و یعقوب اخیرا الحسن و الحسین و ابوهم) خب اگر (ربنا اغفرلی ولولدی الحسن و الحسین) آیا دعا کردن بر حسن و حسین مهم تر است یا برای پیغمبر یا برای علی (ع)؟

یازده (ان هذا صراط علی مستقیم) کرده (صراط علی مستقیم) (ان هذا صراط علی مستقیم) این هم از نظر لفظ غلط است، هم از نظر معنا. اولا صراط ما سه صراط داریم. یک صراط مخصوص حق است، صراط ربوبیت، همونطوری که ربوبیت حق به کسی منتقل نمی شود، صراط ربوبیت، راه ربوبیت در تکوین، در تشریع، در ذات الوهیت، در ربوبیت در صفات قابل انتقال نیست یه صراط اینه. یک صراط این است که صراط رسول الله (ص) است در اصل و صراط محمدیین ائمه معصومین (ع) در فرع بر حسب آیه یس ﴿يس وَالْقُرْآنِ الْحَكِيمِ إِنَّكَ لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ عَلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ﴾ [یس: آیات ۱ تا ۴] صراط مستقیمی که رسول الله بر اون صراط علو دارد و سیطره دارد و لغزش هرگز ندارد در بعد عصمت علیاست، عصمت درونی و عصمت برونی این مال پیغمبره، البته بعد هم ائمه (ع)، این صراط دوم. صراط سوم مادون عصمت است ﴿اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ﴾ [الفاتحه: آیه ۶] تقاضای محال بکنیم. آیا مراد از صراط مستقیم کتاب خدا صراط خود خداست که خدا بشیم؟ یا صراط پیغمبر و ائمه است که پیغمبر و ائمه بشیم؟ یا صراط مادونه؟ بنابراین ﴿اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ﴾ [الفاتحه: آیه ۶] صراط سومیه.

وانگهی صراط در قران شریف برای غیر الله ذکر نشده، بله برای شیطان هم ذکر شده، منتها صراط شیطانی، صراط ربانی. صراط ربانی بر حسب آیات صراط منحصر به خداست دیگه صراط علی، صراط محمد، صراط ابراهیم، صراط موسی، صراط اصلا وجود ندارد در قرآن شریف، این از نظر لفظی و از نظر معنوی اشکال داره. از نظر لفظی (قال هذا صراط علی مستقیم) صراط نکره است، عرض می شود مستقیم هم نکره است، علی هم که عرض می شود که جار و مجروره، این از نظر لفظی و از نظر معنوی اشکال ندارد، ولکن اگر اینطور بشه (ان هذا صراط علی مستقیم) اولا ان نداره، (قال هذا صراط علی مستقیم) این صراط اوله یعنی صراط ربوبیت، صراط قدرت، صراط تنصیف که منبسط است بر مکلفین اینه که چی؟ ﴿إِنَّ عِبَادِي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطَانٌ﴾ [حجر: آیه ۴۲] (لیس علیک) ﴿إِنَّ عِبَادِي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطَانٌ﴾ نکاتش چیه؟ اینکه ﴿إِنَّ عِبَادِي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطَانٌ﴾ عباد کی؟ خدا ﴿لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطَانٌ﴾ به قدرت الهی، به اراده الهی، شیطان با تمام بند و بیلاش نمی تواند به عباد خداوند سلطه پیدا کند ﴿إِلَّا مَنِ اتَّبَعَكَ﴾ [حجر: آیه ۴۲] پس صراط صراط الله، صراط محمد نیست، صراط علی هم نیست. وانگهی اگر صراط علی باشد، المستقیم باید باشد چرا؟ برای اینکه علی معرفه است صراط که اضافه معرفه است معرفه است، پس اینطور میشه (ان هذا صراط علی المستقیم) حاجی بزرگوار نوری ادبیات عربی یادتون رفته؟ حاجی بزرگوار که سه جلد مستدرک الوسائل الشیعه ادبیات عربی رو یادت رفته؟ عرب هم نیستی؟ اینقدر هولی در اینکه مفتضح کنی ناموس النوامیس اسلام و ادیان را (و هما قفل المستقیم عن ان المستقیم وصف لصلاه المعرف  به له علی کما ضعم تعریف المستقیم).

 خب آیه دوازدهم (أن تکون ائمه هی اذکی من ائمتکم) قرآن چیه؟ قرآن میگه ﴿أَنْ تَكُونَ أُمَّةٌ هِيَ أَرْبَى مِنْ أُمَّةٍ﴾ [نحل: آیه۹۲] اینا امت رو ائمه کردن برای اینکه علاقه به اهل بیت دارن .

سیزده ﴿وَلَقَدْ عَهِدْنَا إِلَى آدَمَ مِنْ قَبْلُ [طه:آیه ۱۱۵] آیه رو اینطور نقل کرده (و لقد احلنا الی آدم من قبل فی محمد و علی و فاطمه و الحسن و الحسین والائمه من ذریتهم) بعدشم بگید دیگه فاطمه صغری، فاطمه کبری، زینب همه رو بگید دیگه. یادمه در شام یکی از معممین شیعه عرض می شود که مسجد سکینه رو اجاره کرده بود از امام جماعت اونجا، امام جماعتش سنی بود، اجاره پول داده بود. بعد موذنش عجیب موذنی بود، موذنش اشهد ان علی والحسن و الحسین همه ائمه رو می شمرد بعد امام زاده ها رو امام زاده داوود، امام زاده صالح، امام زاده حمزه، همه رو این افتضاح چیه آخه؟ حالا اینم (و لقد احلنا الی آدم من قبل محمد و علی و فاطمه و الحسن و الحسین والائمه من ذریتهم) خب این به عکسه، برای اینکه عهدی که با آدم شد دو عهده.

یک عهد اینکه تبعیت شیطان نشه، اشتباه نکنه، ولی اشتباه کرد ﴿وَعَصَى آدَمُ رَبَّهُ فَغَوَى [طه: آیه ۱۲۱] چیکار به محمد و علی و حسن و حسین داره این اولا. ثانیا در روایات متضافره وارد است که ﴿وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ كُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلَائِكَةِ فَقَالَ [بقره: آیه ۳۱] تا آخر دارد که آدم که خواست توبه کند (31:46) اینها همه موجوده،

آدم که خواست توبه کند به محمد و علی و فاطمه و حسن و حسین توسل جست قبل از وجودشون و خدا به برکت عظمت اون ها توبش رو قبول کرد، (32:03)

اولا نسیه، نسیان مطلق عبودیت است چون آدم در اون حال پیغمبر نبود که، از امام رضا (ع) سوال کردند، مامون سوال کرد، یا بن رسول الله شما که قائل به عصمت انبیاء هستید پس این آیه رو چی می فرمایید؟ فرمود: دنبالش رو بخون و ﴿وَعَصَى آدَمُ رَبَّهُ فَغَوَى [طه: آیه ۱۲۱] ﴿ثُمَّ اجْتَبَاهُ رَبُّهُ فَتَابَ عَلَيْهِ وَهَدَى [طه: آیه ۱۲۲] بعدا، بعد از عصیان، عصیان هم کوچیک بود، بعد از عصیان منتها عصیان انبیاء قبل از نبوت و قبل از وحی و رسالت اولا اگه باشه کوچیکه، ثانیا همه انبیاء نیستند، اولوالعزم نیستند، عرض می شود که غیر اولوالغزم هم نیستند، فقط آدم که در پایین ترین مراتب رسالت بود، رسالت در نقطه اولی بود یک گناه کوچیکی کرد و توبه کرد.

 آیه دیگر (یا لیتنی اتخذت مع الرسول علیا ولیا) خب آیه ﴿يَا لَيْتَنِي اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِيلًا [الفرقان: آیه ۲۷] درسته، سبیل مع الرسول آیتا و روایتا متواترا، علی (ع) است که باب علمه اما (یا لیتنی اتخذت مع الرسول علیا ولیا) خریدار در قرآن دارد.

 آیه پونزدهم، یا محمد یا علی ﴿أَلْقِيَا فِي جَهَنَّمَ كُلَّ كَفَّارٍ عَنِيدٍ﴾ [ق: آیه ۲۴] بابا کسانی که تو جهنم اند از دوامیه اند، علی و محمد دوامی نیستند که معصوم اند، اما کارگزاران جهنم که بیرون جهنم هستند، گروهی رو به جهنم می فرستند گروهی رو نه، اینها بر حسب خود آیه قبلی و جملات صریح قبلی، اینا عرض می شود که متلقیان اند. متلقیان که تلقی می کنند اعمال رو و تلقی می کنند در جهنم افراد جهنمی رو (یا محمد یا علی القیا فی جهنم) بنابراین اشتباه کرده (یا محمد یا علی یا حسن یا حسین یا فاطمه یا علی بن الحسین) یا همه رو بگه (القوا فی جهنم) چرا یادش رفته بقیه رو بگه.

 آیه شانزدهم ﴿وَإِذَا الْمَوْءُودَةُ سُئِلَتْ﴾ [تکویر: آیه ۸] کرده (و اذالموده سئلت) یعنی مودت آل محمد ﴿وَإِذَا الْمَوْءُودَةُ سُئِلَتْ بِأَيِّ ذَنْبٍ قُتِلَتْ﴾ [تکویر: آیه ۸ و ۹] مگه مودت کشته میشه؟ مودت کشته میشه؟ انسان است کشته میشه، حیوان است کشته میشه، اون حیوانی که، اون بهیمه الانعامی که این روایت رو جعل کرده، مثل اینکه فکر نکرده مودت کشتنی نیستش که، مودت انکار کردنی است، کشتنی نیست که ﴿وَإِذَا الْمَوْءُودَةُ سُئِلَتْ بِأَيِّ ذَنْبٍ قُتِلَتْ﴾ [تکویر: آیه ۸ و ۹] موضوع دخترانی بود که عرب جاهلی اینها رو زنده به گور می کردن و آیه دارد که آیه، آیات متعدد دارد که ﴿وَإِذَا الْمَوْءُودَةُ سُئِلَتْ بِأَيِّ ذَنْبٍ قُتِلَتْ﴾ (والموده لا تقتل و انما والموده لا تقتل و انما الموعوده هی التی کانت تقتل).

هفدهم، مطول ترین آیه قرآن بعد از آیه دین، آیه سلیمانه ﴿وَاتَّبَعُوا مَا تَتْلُو الشَّيَاطِينُ عَلَى مُلْكِ سُلَيْمَانَ  وَمَا كَفَرَ سُلَيْمَانُ وَلَكِنَّ الشَّيَاطِينَ كَفَرُوا يُعَلِّمُونَ النَّاسَ السِّحْرَ وَمَا أُنْزِلَ عَلَى الْمَلَكَيْنِ بِبَابِلَ هَارُوت﴾ [بقره:آیه ۱۰۲] تا آخر اینجور نقل کرده (واتبعوا ما تتلوا الشیاطین بولایه شیاطین) یعنی شیاطین ولادت، ولایت داشتن بر ملک سلیمان؟ (والتبعوا) یعنی گروهی از منحرفین تبعیت کردند، پیروی کردند آنچه را که شیاطین بر ملک سلیمان می خواندند، به ولایت شیاطین. یعنی شیاطین ولایت دارند که گروهی رو گمراه کنند و بر ملک سلیمان.

حالا بر ملک سلیمان چی خوندن؟ در تورات هست. در تورات محرف موجود که سلیمان، از جمله تهمت ها، سلیمان هزار زن گرفت، سیصد تاش عقد دائم بود، هفتصد تاش عقد منقطع و هر هزار زن مشرک بودند و به احترام این هزار زن بر هزار تپه، هزار خانه بت، هزار بت خانه ساخت، خب این پس شیاطینه، این ولایت شیاطین نیست، شیاطین ولایت بر ملک سلیمان ندارند (واتبعوا ما تتلوا الشیاطین بولایت الشیاطین علی ملک سلیمان و هنا یبدالاختلاق الاسراییلی واضحا حیث یفتری علی سلیمان وفق لما فی التورات ان ملکه کان بولایت الشیاطین و قد غفل المفتری عن ذیل الآیه و ما کفر سلیمان ولکن شیاطین کفروا و من هؤلاء الشیاطین مختلقوا هذه الفدیه علی سلیمان فی التورات والآیه المجعول القرآنیه.

هجده، (متاعا الی الحول والذین یتوفون و یذرون ازواجا وصیه لازواجهم متاعا الی الحول غیر اخراج) آیه ای است که تاکنون بهش عمل نشده متاسفانه. ابن عباس میگد که در درالمنثور که بعضی آیات اصلا عمل نشده از جمله همین آیه، زنی که شوهرش میمیرد خداوند وصیت می کند، وصیت سفارش بالاتر (37:26) وصیت، سفارش اکید می کند که تا یکسال این زن حق دارد در این خانه بماند از نظر مسکن و از نظر عرض می شود که نفقه. حالا  آیه رو چیکار کرده؟ ﴿وَالَّذِينَ يُتَوَفَّوْنَ مِنْكُمْ وَيَذَرُونَ أَزْوَاجًا وَصِيَّةً لِأَزْوَاجِهِمْ مَتَاعًا إِلَى الْحَوْلِ﴾ [بقره: آیه ۲۴۰] تا اینجا درسته، بعد میگه (غیر اخراج مخرجا) اگر مخرج است غیر اخراج یعنی چه؟ اگه زن بیرون رفته بیرونش نکنید، خیلی عجیبه ها، مثل اینکه اصلا شعور فهم آیه وجود نداشته اصلا. (متاعا الی الحول غیر) چه داری اینکه علی نیست، اینکه حسن نیست، حسین نیست که گیج بشی، این چرا اضافه کردی؟ (متاعا الی الحول غیر اخراج مخرجا) بیرونش نکنید خارج شوندگان را، خارج بیرونش نکنید چیه اصلا (ورایته یشعر ماذا تفید مخرجا الی تناقض فی الحول حیث المعنین متع المتوفی عن هن ازواجهن الحول دون اخراج حال کون ان مخرجا).

 آیه نوزده که زبانه نوزده (لقد جائکم رسول من انفسنا) عجیبه مگه خدا چندتاست؟ چند نفسه، آیه قرآن دارد ﴿لَقَدْ جَاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ عَزِيزٌ عَلَيْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِيصٌ عَلَيْكُمْ بِالْمُؤْمِنِينَ رَءُوفٌ رَحِيمٌ﴾ [توبه: آیه ۱۲۸] خب، آیه رو اینجور کرده (لقد جائکم رسول من انفسنا عزیز علیه ما عنتنا حرص علینا بالمومنین رئوف الرحیم) خدا چندتاست آقای حاجی نوری؟ سوال پرسیدن خدا چندتاست؟ خدا چندتاست اولا و این رسول از همون چندتا خداست و این همون رسول است هم خداست، نفهمیدیم اصلا، تناقض هایی توشه که گیر میکنه آدم. (لقد جائکم رسول من انفسنا) خدا داره خطاب می کنه خدا دارد به مسلمون ها، به مکلفین خطاب می کند که رسولی از خودهای ما آمدند یعنی اینکه ما چندتا خدا هستیم یکیشن رو گرفتیم به نام رسول، یعنی اصل از خدایی رسوله یا هم خداست و هم رسوله (والمعلوم انکم هم المرسل الیهم و ما هو المرسل فهل هناک جمع بین العالعه بعث راحضا منه رسول الی الناس هو ان الله اول ان نفسه بصیغه جمع) خب این زبانیه حاجی نوری، اما زبانیه این کتاب، البته مؤلف در این کتاب رد کرده ولکن چرا احادیث رو نقل کرده؟ اگر که یک حدیثی عن فلان، عن فلان است که دو دو تا ۳۶۲ تا باید نقل کنی و رد کنی؟ خب چرا نقل می کنی آخه؟ و این اشکال به

(حرف حضار)

بله، و این اشکال به بحار الانوار وارد است، اشکال به وسائل الشیعه وارد است، اشکال به صحاح سته وارد است.

(حرف حضار)

 بله شما آوردم که آوردم ببینید، یک آوردنی است که در متن انسان میاره به عنوان قبول، یکی نخیر میگیم اما روایاتی که روایت به اصل بر خلاف این آیه مانند فلان روایت دروغه

(حرف حضار)

توجیه فرق میکنه، گاه تقبیحه، گاه توجیهه نه تقبیحه ایشون میخواست که فصل الخطاب فی تحریف کتاب رب الارباب بنویسه

(حرف حضار)

بله، نه توهبن نه، توهین به خدا باشه درسته اگر عالمی توهینی به خدا کرد و توهین به پیغمبر کرد آیا این توهینش قابل قبول است روی چشمه، بعد السلام علیک یا فلان که توهین کردی به خدا نخیر کسانی که روایت

(حرف حضار)

نه حسبنا، حسبنا دو تا حسبنا، یک حسبنا حسبه داره، یک حسبنا حسبه نداره، حسبنایی که حسبه نداره حسبه عمره، برای اینکه اگر واقعا عمر علیه العنه، اگر حسبنا کتاب الله پس ﴿وَالنَّجْمِ إِذَا هَوَى﴾ [نجم: آیه ۱] ﴿إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَى﴾ [نجم: آیه ۴] چیه؟ تنطق پیغمبر همش وحیه. از جمله وحی ای که تنطق پیغمبر قرآن ﴿أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ﴾ [نساء: آیه ۵۹] رسول در موقع وفاتش میخواد چیزی بنویسه گمراه نشید اینو جزو کتاب نمی دونید پس عمر غلط کرد،چنین چیزی باطل ولکن خدا می فرماید ﴿وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيْهِ﴾ [مائده: آیه ۴۸] و و و و آیه رو داریم که قرآن کافی است ولی اینکه قران کافی است به چه معنا؟ قرآنی که سه بعد دارد. یک بعد خود قرآن ﴿أَطِيعُوا اللَّهَ﴾ یک بعد رسول ﴿وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ یک بعد ائمه ﴿وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ بله اگر چیزی از رسول و ائمه نقل شد و موافق با قرآن بود روی چشم اگر مخاف با قرآن بود تهمته یا توجیهه یا تهمته. اگر نه موافق قرآن بود نه مخالف قرآن اگر متواتر بود قطعا که نه موافق است و نه مخالف با قرآن در این صورت قبول می کنیم رو چشممون چون ﴿وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ این بحث ها رو قبلا کردیم و حالا عرض می شود که به مقداری که لازم بود به حضور برادران عرض کردیم.

حالا روایاتی رو ایشون به عنوان صیانت القرآن عن التحریف نقل کرده و واقعا صیانت نیست خیانته. بله صفحه ۲۵ به ترتیب معصومین نقل شده، اول الرسول (ص) البته نویسنده کتاب از دوره های از هم دوره های درس آقای بروجردی خیلی هم بهش احترام قائلیم، بهش گفتم پریروز گفتم شما چرا نقل کردی؟ آخه اونکه قابل توجیه توجیه ولی که صددرصد دروغه، صددرصد غلط است با همه ادله مخافه چرا نقل می کنید در متن؟ خب نقل نکنید در متن.

روایت اینه (قال النبی (ص) سبعه لعنهم الله و کل نبی مجاب المغیر به کتاب الله) چی مغیر به کتاب الله؟ قرآن می فرماید که ﴿إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ﴾ [حجر: آیه ۹] مغیر یعنی چه؟

باز روایت دیگر (عن امیرالمومنین (ص) قال جعفر بن محمد من امام معصوم خرج عبدالله بن عمر بن عاص من عندی عثمان فلقی امیرالمومنین (ص) فقال یا علی اسنع لیل فی امر نرجوا ان نثبت الله هذه الامه و قال امیرالمومنین (ع) لن یخف علی ما بیدتم فیه) شبا نشستید دور هم و تصمیم غلط گرفتید مخفی نیست. (خرفتم و غیرتم و بدلتم تسع مائه) حرف، مراد حرف عددی نیست، حرف یعنی کلمه، ۹۰۰ کلمه رو عرض می شود که تبدیل کردید (ثلاث مائه حرفتم و ثلاث مائه غیرتم و ثلاث مائه بدلتم فویل للذین یکتبون الکتاب بایدیهم) بابا فویل للذین مال اهل توراته.