جلسه صد و چهل و هفتم درس خارج فقه

نماز

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و علی آله الطاهرین

اللهم صل علی محمد و آل محمد

بالفعل تتمه ای از بحث فقهی و عقیدتی و اخلاقی در مورد تکالیف فردی و اجتماعی روی آیه چهل و پنج سوره عنکبوت باز هم بحث می کنیم.

اصولاً (کل مسک کل ما کررته لتوله) (00:47) بلکه بالاتر از مسک است.

قرآن شریفی که تمام علم ربانیت حضرت اقدس پروردگار است، اون مقدار که امکان دارد مکلفان در کل عالم امکان، از هنگام نزول قرآن تا رستاخیز جهان بتوانند دریافت کنند و از برای تمام کوتاهی های اون ها، نقصان های اون ها، تبلورهای اون ها، در کمالات تکلیفی نافع است، خدا در قرآن فرموده است.

از برای یک استعداد و دو استعداد و صد استعداد و بیشتر نیست، از برای کل استعدادهاست که اگر شب و روز کوشش و کاوش کنند، باز مطالبی در کار است.

قرآن کتاب روزنامه نیست که مطلبش صددرصد روشن باشد در اولین وهله. بله مطالبی که مربوط به تکالیف کلی کل مکلفان است، از نصوص و از جواهر قرآن پیداست.

اما مطالب متعالیه و متبلوره که مربوط است به تکالیفی فوق عمومی، حتی تکالیف معصومان محمدی صلوات الله علیه اجمعین، اضافه بر حروف مقطعه، از متشابهات قرآن و از محکمات قرآن نیز براشون مورد استفاده است.

ما هر قدر در بیداری بیداری و در بیداری خواب، تفکر و تعمق در آیات مقدسات قرآن گر چه محکماتش بکنیم، باز مطالبی افزون تر و فروزان تر از پیش به دست می آید.

البته به عنوان تبلورات متتابع و نه به عنوان اینکه مطلبی را از پیش، از نص و یا ظاهر قرآن فهمیده ایم بعد نقیض آن را، چون قرآن بر مبنای (بَيَانٌ لِلنَّاسِ) [آل عمران: آیه ۱۳۸] و (تِبْيَانًا لِكُلِّ شَيْءٍ) [نحل: آیه ۸۹] و نور و هدی و برهان، دستکم از نظر لفظی نص و یا ظاهرش همگانی ست برای کسانی که با لغت قرآن آشنا باشند.

اما چون مکلفان دارای درجاتی هستند در بُعد استعدادهاشون و در بُعد فعلیت هاشان از نظر کاوش ها و کوشش هاشون، روی این نظر همانطور که خدا بی نهایت است، مراتب و درجات عالیه مرادات ربانی و مفاهیم قرآنی هم بی نهایت است.

حالا البته در این آیه ما چند جلسه بحث کرده ایم، اما بحث محوری بر مبنای فقه مقارن، فعلاً مشغول اون هستیم. مجدداً (اتْلُ مَا أُوحِيَ إِلَيْكَ مِنَ الْكِتَابِ) [عنکبوت: آیه ۴۵] اولاً (الْكِتَاب) است، چرا القرآن نیست؟

مگر کتاب در انحصار قرآن است؟ نخیر. چون کتب وحیانی متعدد است. روی این اصل همانطوری که قرآن کتاب است، تورات و انجیل و صحف ابراهیم و صحف نوح و سایر کتاب های اصلی و فرعی وحیانی هم کتاب اند، اما چرا اینجا من القرآن نیامده (مِنَ الْكِتَابِ) [عنکبوت: آیه ۴۵] آمده؟

فعلاً نکتش این است که درست است بقیه کتاب های وحیانی، ربانی هستند، اما ربانی ترین، در حد بی نهایت که شامل بر کل حقایق کتب وحیانی چهارگانه اصلی قبل و صدهاگانه فرعی قبل و افزون بر آن هست، این تنها قرآن است.

چنانکه در آیاتی مانند آیه شوری (شَرَعَ لَكُمْ مِنَ الدِّينِ مَا وَصَّى بِهِ نُوحًا وَالَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ وَمَا وَصَّيْنَا بِهِ إِبْرَاهِيمَ وَمُوسَى وَعِيسَى أَنْ أَقِيمُوا الدِّينَ وَلَا تَتَفَرَّقُوا فِيهِ) [شوری: آیه ۱۳] نسبت به کتاب نوح علیه السلام وصّی ست، اولاً وصیت است، ثانیاً صیغه غائب است، ثالثاً صیغه مفرده.

ولکن (وَالَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ) [شوری: آیه ۱۳] (زیاده المبانی تدل علی زیاده المعانی) (مَا) و (الَّذِي) اینجا یک معنا دارد، ولکن (الَّذِي) (مَا)ی بیشتری ست، یعنی از نظر وحیانی قوی تر است، عالی تر است، فراتر است و فروزان تر است.

بنابراین (مَا)ی عرض می شود که نوح علیه السلام تبدیل به (الَّذِي) شده چون قرآن از نظر وحیانی بودن، حقیقت وحیانی بودن و ظاهر و باطنش قوی تر است از کتاب نوح.

(أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ) [شوری: آیه ۱۳] وحی آمده، این دو. (نَا) آمده این سه. یعنی سه بُعدی که نسبت به صحف نوح علیه السلام سه بُعده ادنا بود، در قرآن سه بُعد اعلاست. بعد میانگین این دو بُعد ادنا و اعلا و (مَا وَصَّيْنَا) [شوری: آیه ۱۳] باز (مَا) ست، ولی (وَصَّيْنَا)ست، (نَا) محفوظه.

عرض می شود که (نَا) اختصاص دارد به رسول گرامی اسلام و سایر پیامبران اولوالعزم غیر نوح، (وَ مَا وَصَّيْنَا) [شوری: آیه ۱۳] ولی وصیت هست، وحی نیست. بدین معنا که کتب اصلی محوری شرایع ربانی الهی که قبل از قرآن آمده است، این کتب و پیغمبرانش کأنَّه این کتب وحی نیستند وصیت اند. کأنَّ یا أنَّ کل جهات ربانی رب العالمین در اون ها نیست، در قرآن هست.

خب حالا (اتْلُ مَا أُوحِيَ إِلَيْكَ مِنَ الْكِتَابِ وَأَقِمِ الصَّلَاةَ إِنَّ الصَّلَاةَ) [عنکبوت: آیه ۴۵] ریشه و محور مستفاد از این (الْكِتَاب) که کل کتب وحیانی ست که قرآن کل فی الکل است از نظر بروز و ظهور معنوی و ظاهریش، (أَقِمِ الصَّلَاةَ) [عنکبوت: آیه ۴۵] است چنانچه اونروز عرض کردیم. صلاة در دو بُعد.

یکی صلاة خاص که نماز است، یکی صلاة عام که صِلاة است. (الصَّلَاةَ) صِلاة است. صله و اتصال سالکین الی الله و رب العالمین یا صله خاص و اخذ است که نماز است که از هر نظر مقدم است بر کل عبادات. و صله عام ارتباط و اتصال عبودیتی و معرفتی مکلفان است در حدود استعداداتشان، کاوش هاشان، کوشش هاشان، در حج و در روزه و در امر و در نهی و در ازدواج و در همه چیز که همه چیزشون صِلاة بالله باشد.

ولیکن اینجا محور معنا در (الصَّلَاةَ) همون صلاة الصلوات است، یعنی نماز معمولی ما.

خب (أَقِمِ الصَّلَاةَ إِنَّ الصَّلَاةَ) [عنکبوت: آیه ۴۵] (إِنَّ) تأکیده، مؤکداً، صلاة چنینه. بنابراین اگر چنین جریانی در ارکان عادی نماز در لفظش، در معنایش، در اعمالش، نباشد این صلاة نیست، چنانکه

(علیک سلام)

چنانکه عرض شد قبلاً وقتی خدا صلاة رو معرفی می فرماید که این است، پس غیر این صلاة نیست، چون صلاة دارای دو بُعد است. یک بُعد لفظی، جسمانی، اعمال ظاهری و یک بُعد، بُعد عمقی که عمق های دیگری را هم در درون و در برون در بردارد.

اون صلاتی که خدا خواسته است فقط اعمال ظاهری صلاة نیست، بلکه این اعمال ظاهری افزون بر باطن یا حتی منهای باطن که نیت محفوظ است اما باطن های معرفت صلاة درش نیست، حداقل و دست کمش که این است که (تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ) [عنکبوت: آیه ۴۵].

خب باز اون روز عرض کردیم این نهی سه بُعد است، یک بُعد این است که نماز، نمازی که مرضیّ رب العالمین است نهی می کند از فحشاء و منکری که پیش از نماز است. دوم نهی می کند از فحشاء و منکری که بعد از نماز است. سوم که حالت محوری و رکنی فعلی نماز است، این است که نماز نهی می کند نمازگزار را از فحشاء و منکر در خود صلاة.

هفت شهر عشق را عطار گشت، ما هنوز اندرخم یک کوچه ایم. ما حتی فحشاء و منکر در خود صلاة را هنوز ترک نکرده ایم.

بنابراین بحث محوری همگانی تکلیف کلی کل مکلفان این است که این نهی از فحشاء و منکر در خود حالت صلاة باشد.

حالا فحشاء و منکر عرض کردیم، منکر کل محرماتی ست که شما از نظر اجتهاد صحیح یا تقلید صحیح حرام می دانید. فحشاء منکر بالاتر است که دارای سه بُعد است قبلاً عرض کردم. فحشاء گناه بیشتر است یا در بُعد خودش گناه بزرگ است یا در بُعد غیری که تجاوزگر است یا در بُعد هر دو، هم گناه بزرگ است و هم تجاوزگر به دیگران است. این منکر ذکر عام است بعد از خاص.

بنابراین فحشاء و منکر، کل گناهان از بزرگ و کوچک و تجاوزگر و غیرتجاوزگر در حالت صلاة به طور کلی شامل است. حالا قبل از صلاة و بعد صلاتش بماند.

خب این فحشاء و منکر در حالت صلاة باز یا رابطه با گذشته دارد و یا رابطه با گذشته ندارد. رابطه با گذشته لباس انسان غصبی نباشد، مکان غصبی نباشد، انسان عمداً محدث نباشد، ناپاک نباشد، کثیف نباشد، این ها را در حالت صلاة نمیشه تهیه کرد. انسان نماز رو شروع کنه در جای غصبی بعد به جای غیر غصبی بره، انسان نماز را شروع کند با لباس غصبی بعد لباس رو دربیاره، انسان نماز شروع کند بدون وضو بعد در نماز وضو بگیره، شروع کند بدون غسل در نماز غسل کند، شروع کند بدون تیمم در نماز تیمم کند، شروع کند منحرف از قبله در نماز قبله.

پس این فحشاء و منکر هایی ست که از نظر وجود خبث یا نجس یا حدث یا مکان غصبی یا لباس غصبی یا وضو با آب غصبی، این ها چیزهایی ست که در خود نماز نمیشه تهیه کرد قبل از نمازه.

بنابراین وقتی شما الله اکبر، میگید صلاتی که شما الله اکبرش رو میگید باید که در مقدمه، این جریانات رو داشته باشد. طهارت از خبث، طهارت از خبث و و و، این مطلب قبلی. بنابراین

(صحبت حضار)

بله بله، باطنش رو عرض می کنم،

(صحبت حضار) این در بُعد ظاهریه، مثلاً کسی که مال حروم میخوره، نمازش در ظاهر درسته

بله درسته

(صحبت حضار)

بله بله بله عرض می کنیم. حالا ما اون جهت که تکلیف همگانی ست داریم بحث می کنیم، تکالیف تبلوری خاص رو باید که بعد بحث کنیم.

حالا کسی که نماز صحیح میخواد بخواند بنابراین مکان غصبی رو تصرف نمیکنه یا استمرار نمیده در حال صلاة، لباس غصبی، مکان غصبی و و و، کارها و چیزهای دیگری چه متصلاً و چه منفصلاً اگر حرام است قبل از نماز اینا رو انجام نمیده، چون اگه قبل از نماز انجام بده و مستمر باشد در حال صلاة، در حال صلاة چنانکه عرض کردیم نمیتونه این رو عرض می شود که انجام بده.

خب اما در خود صلاة، خود صلاة فحشاء داریم و منکر داریم. فحشای درونی، فحشاء و منکر درونی و فحشاء و منکر برونی.

فحشاء و منکر درونی اون است که انسان در نماز جوری حواسش پرت باشد، جوری توجه به غیر خدا داشته باشد، جوری از خدا دور باشد در نیت، که حتی در الفاظش اشتباه کند، به جای رکوع سجود کند، به جای سجود رکوع کند. به جای حمد عرض می شود که آیات دیگری بخواند، این برحسب آیات دیگر، اصلاً این نماز حرام است (يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَقْرَبُوا الصَّلَاةَ وَأَنْتُمْ سُكَارَى حَتَّى تَعْلَمُوا مَا تَقُولُون) [نساء: آیه ۴۳] اگر

(صحبت حضار) معذرت میخوام اگر به جای سوره

سوره بله، ولیکن به جای حمد سوره دیگر بخواند

حالا عرض می شود که در این صورت، در حالیکه میخواد نماز بخواند، اگر حالت سَکر داشته باشه، حالت سُکر داشته باشد، سکر مستی نیست فقط، مستی عرق و شراب نیست، مستی هواهای نفسانی و توجهات مضاد نفسانی در حالت نماز، جوری که اصلاً حواسش پرته چیکار میکنه، مثل انسان میخواد بره خانش، به جای خانش خانه دیگری میره، چشم داره، هوش داره، گوش داره، ولی چشم و هوشش را غفلت جوری فراگرفته است که به جای خانه خودش خانه دیگری می رود.

حالا نماز که مأمن و مأوا و ملتجأ نمازگزار است در ارتباط مع الله و در توجه به خدا، اگر در این نماز با وجود حفظ طهارت از حدث، از خبث، غصب نباشد، همه این ها هست، تمام کارها رو کرده، ولیکن در نماز جوری مشغول به غیر نماز است که نمی داند چه می گوید، این دانستن معنیش این است که معنی الفاظ رو بفهمه نخیر، نمیداند چه می گوید.

فلذا این آیه مبارکه از جمله شئون مورد نزولش این است که یکی از پیش نماز ها در حال مستی شروع کرد نماز خوندن و سوره کافرون رو بعد از سوره حمد شروع کرد به خوندن به جای (لَا أَعْبُدُ مَا تَعْبُدُونَ) [کافرون: آیه ۲] خوند (أَعْبُدُ مَا تَعْبُدُونَ)، این کفر را در نماز، در نماز که جلوه بالای اتصال بالله است، جلوه بالای معرفت الله و حضور عند الله است، گفت (أَعْبُدُ مَا تَعْبُدُونَ) ولو قصدش گفتن این لفظ نبود، ولی قصد خطا برحسب سُکر شد.

بنابراین سکر، هر سکری باشه سکر حال، سکر مال، سکر مقام،

(صحبت حضار) سکر خواب

هر سکری، سکر خواب بله، مثلاً انسان خوابیده باشد خوابه الان، به طور خواب آلود نماز بخونه، به طور خواب آلود نماز بخواند اگر الفاظ درست نگوید این نماز باطل است و لذا روایت سکر النوم هم داریم. اگر روایت سکر النوم داریم نه به این معناست که سکر منحصر به سکر نومه، نخیر چون سکر نوم به نظر نمیاد، (أَنْتُمْ سُكَارَى) [نساء: آیه ۴۳] رو مردم گمان می کنند که این مستی از عرق و شرابه، و حال آنکه مستی خواب هم مستی ست، مستی های دیگه هم مستی ست.

بنابراین کل مستی ها، مقید به اینکه مستی جوری ست، بی حالی و بیهوشی جوری ست که انسان نمی داند چه می گوید، دانستن لفظی ست، نه دانستن معنوی. دانستن معنوی اگر لازم بود که بیشتر نمازها باطل بود این دانستن. (حَتَّى تَعْلَمُوا مَا تَقُولُون) [نساء: آیه ۴۳] قول مربوط به لفظه، راجع به معنا که مرتبه بعدیشه.

(مَا تَقُولُون) [نساء: آیه ۴۳] دارای دو بُعده. بُعد دست اولش لفظ است، چه میگویید. بُعد دست دومش آنچه را که می گویید چه معنا دارد. آنچه را که می گویید چه معنا دارد این بُعد دوم است که تکلیف صحت صلاة نیست، تکلیف صحت صلاة همین، آن لفظی را که می گویید ولو معناش نفهمید چه می گویید، چنانچه مثال زدم.

مثلاً میگن که در این خیابون پنج تا چراغ قرمزه، آدرس خانه من این است که به چراغ قرمز رسیدی دست راست، یعنی دوم و سوم و چهارم و پنجم؟ نخیر اولی، صدق چراغ قرمز کرد کافیه.

اینجام صدق (تَعْلَمُوا مَا تَقُولُون) [نساء: آیه ۴۳] کرد کافیه، اصل یعنی صدق درجه، صدق مرحله اولاش و صدق دست اولش که وارد در صلاة صحیح می شوید این است که بدونید چه می گویید قُل قُل است، الله الله است، به جای این الفاظ، الفاظ دیگر را عرض می شود که نگویید، خب این (تَعْلَمُوا مَا تَقُولُون) [نساء: آیه ۴۳] اول که حالت سکره.

بعد این خودش فحشاء است، خودش منکر است، گاه منکر است، الفاظی که انسان در صلاة می گوید، گاه منکر است، گاه فحشاء است. الفاظی که بر ضدصلاة است، غیر صلاتی ست کلاً منکر است و الفاظی که بر ضد صلاة است و بر ضد الله است این ها فحشاء است.

(قُلْ يَا أَيُّهَا الْكَافِرُون) [کافرون: آیه ۱] (أَعْبُدُ مَا تَعْبُدُونَ) این فحشاعه، ولکن نماز به جای (قطع صدا)

الحمدلله می گوید تقی فلان چیز رو بیار، این منکر است فحشاء نیست بنابراین کل فحشاءها و کل منکر ها از نظر لفظی نظری سمعی و هر نظری عرض می شود که مبطله.

مثلاً در حال نماز عرض می شود که صدای کسی رو داره می شنوه، در اثر توجه صددرصد کامل به صدای دیگری، ولو صداهای خوب باشد، ولو عارفانه باشد، ولو دینی باشد، اما کل صوت های دینی و صورت های دینی و خیال های دینی که مانع شوند از اینکه انسان در نماز چه می گوید، این ها احیاناً منکر است و احیاناً فحشاء است. اگر تجاورگر است در سه بُعدش فحشاء است، اگر تجاوزگر نیست در سه بُعدش این ها منکر است.

(صحبت حضار)

اگر مقصر باشه، قاصر نه. اگر جایی ست که نمیتونه از صدا دورشه، نماز میخوانه ولی حواسش باید جمع باشه، حداقل الفاظ چه میگوید، بله به گوش میخوره، گوش میده، ولی حداقل الفاظ چیه، این بُعد چندمه.

بُعد دیگر، حالا این فحشاء و منکر درونی و برونی تا اندازه ای. حالا اگر انسان ایستادنش در حال نماز براش مزید کسالت است، مزید مرض است، آیا ایستادن در نماز این منکر است یا نه؟ بله. همون ایستادنی که از واجبات است، همان ایستادنی که احیاناً قیام متصل به رکوع از ارکان است، همون رکن را انجام دادن، در حالیکه مضر است از برای شما این یا فحشاء است و یا منکر است.

یا قبلش، اگر وضو گرفتن و غسل کردن برای شما ضرر دارد، نماز از این وضوی قبلی و از این غسل قبلی که حالت طهارت است، حدث را در نماز ایجاد می کند، این هم فحشاء است یا منکر است.

بنابراین ارکان و واجباتی، لفظی، عملی در نماز، در حالت عادی واجب است، در حالت حرج راجح است، در حالت عسر که خطر و ضرر جانی یا حتی مالی و عرضی داشته باشد، این حرام است.

بنابراین در بُعد سوم اگر این حالات رو که در حالت عادی واجب است و در حالت حرج مستحب است، اگر در حالت عسر انجام بدهی این حرام است، اینم یا فحشاء است و یا منکر است.

یا شما دارید نماز می خوانید، شخصی هستین که شنا قشنگ بلدید، یک دختر اجنبی زیبا افتاد تو استخر خانه شما داره غرق میشه، شما اگه چشم بهم بگذارید و از این تغافل کنی، این نماز شما فحشاء است منکر نیست تجاوزگره، یعنی این نجات ندادن او موجب مردن اوست، بنابراین بی خیالی و بی حالی و بی تفاوتی نسبت به جان این مسلمانی که واجب است حفظ بشه، حتی جان کافر که معادی نیست و مستحق مرگ نیست، کافری که مستحق مرگ نیست، حتی جان یک گوسفندی که مکلف نیست، گوسفند شما افتاده تو آب داره غرق میشه، شما داری نماز میخونی، این نشکستن نماز و نجات ندادن این گوسفند این هم فحشاء است (تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ) [عنکبوت: آیه ۴۵].

بنابراین کل فحشاءها و منکر ها چه اتصال قبلی با صلاة داشته باشد که در صلاة هم هست، چه اتصال در خود صلاة باشد، چه درونی باشد، چه برونی باشد، کلاً نماز نهی میکنه و اون روز هم عرض کردیم نهی دارای دو بُعده، یک نهی غیری ست و یک نهی خودی ست.

نهی غیری لازمش ترک نیست. کسی رو نهی می کنیم چون اراده شما با اراده او یکی نیست، نهی می کنید و او قبول نمیکنه. بله در صورتی که شما دارید نماز میخونید، کسی دارد کسی را اذیت می کند، شما نهی اشاره ای می کنید، این نهی اشاره ای اثر بکنه یا نه، ولکن (إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَى) [عنکبوت: آیه ۴۵] یعنی نماز شما که در بُعد اول شما را نهی می کند از فحشاء و منکر در حال صلاة، این رو داریم بحث می کنیم.

شما آیا دو اراده همزمان میتونی داشته باشی؟ هم اراده گناه در نماز و هم اراده ترک گناه، اراده گناه فحشاء است یا منکر؟ اراده ترک گناه (تَنْهَى)ست، نهیه، می توانید شما هم نهی کنید، نهی لفظی که نیست که، شما که در نماز به چهره نامحرم نگاه نمی کنید، نهی لفظیه؟ نخیر. این نهی ارادی ست، یعنی، در نماز که میخونید، باید اراده کنید نماز را، اراده کنید ترک آنچه را فحشاء و منکر است.

بنابراین این اراده ترک نهی شماست از اراده مضاد. اراده ترک فحشاء و منکر در نماز استلزام صددرصد دارد با ترک فحشاء و منکر.

ولکن اگر شما اراده نکنید ترک فحشاء و منکر رو و در نماز فحشاء و منکر انجام بدید، این نماز باطل است، چون نهی نکردید. اگر نهی کنید انتها حاصل است، اگر نهی کنید انتها حاصل است، اگر نهی نکنید انتها تبعاً حاصل نیست.

بنابراین به این (تَنْهَى) این اشکال وارد نیستش که ممکن است نهی اثر کند، ممکن است اثر نکند. شما در خودتون، اگر اراده داشتید فلان کار رو نکنید حتماً نمی کنید، پس اگر در نماز فحشاء و منکر انجام بدید پس اراده نکرده اید. اراده ترک نکرده اید، نهی نکرده اید، در ارادتون نهی از فحشاء و منکر نکردید و لذا انجام شده. این مختصری در بُعد نهی از فحشاء و منکر در صلاة.

اما نسبت به قبل و بعدش که ما هنوز اندر خم یک کوچه ایم. کسی که نماز خوان است، حالت آمادگی از برای نماز، او را از منکرات و فحشاءها منع می کند.

کسی که می خواد خدمت یک دوست عزیز مؤمن عادلی برود، روی عدالت، روی عزت، روی ایمان، در راه بی ایمانی نمیکنه. اگر شما مقصدتون ملاقات با دوستی با ایمان است برای ایمانش، عادل است برای عدلش، عارف است برای عرفانش، منعم است برای انعامش، بزرگ است برای بزرگی اش، شما اگر با آگاهی به این مقاصد به طرف اون دوست می روید، در راه خلاف اون را انجام نمی دهید. اگر خلاف اون را انجام دهید، این کار شما ناقصه. درسته در صلاة مبطل نیست، اگر قبلاً دزدی کرد بعد نماز درست خوند، این نماز ارجش کمه ولی باطل نیست.

ولکن این بُعد دوم و سوم داریم بیان می کنیم. بُعد دوم که منکر قبل از صلاة رو، ‌منکر و فحشاء قبل از صلاة رو منکر و فحشاء بعد از صلاة رو.

قبل از صلاة حالت تحیر، کسی که حالت تحیر دارد برای حضور عندالله، در محضر خدا وارد شدن، نیتش، لفظش، عملش، ولو در صورت ظاهر برای الله باشد، این دیگه پرهیز می کند از فحشاءها و منکرهای قبل از نماز. منتهی بعضیا قبلشون قبل مماس است، بعضیا قبلشون قبل متوسط است، بعضیا قبلشون قبل القبل است.

معصومان همه گاه، همیشه، همه وقت انتظار وقت صلاة را دارند. از خواب که بیدار می شود معصوم، فرض کنید که بعد نماز صبح از خواب بیدار میشه، نماز صبح رو خونده خوابیده، بعد از نماز بیدار میشه، از وقتی که بیدار است تا ظهر، انتظار حضور به محضر رب را در سر دارد. این انتظار و این ذکر و این ذُکر و این توجه، او را از کل ناروایی ها باز می دارد.

مادون معصوم همچنین. عرض کردم سه بُعدیه یا اینکه تهیع مماس است، وقت نماز شد اون وقت نماز می خواند و عرض می شود که فحشاء و منکر قبلی رو تا اندازه ای انجام نمیده. یک مرتبه میانگین است برای عدول غیر معصوم، یه مرتبه اصلی ست برای معصوم.

پس کل فحشاءها و منکر را، منکرات را یا کلاً یا بعضاً یا قبل از صلاة به طور مماس یا به طور میانگین یا به طور کلی و در مرحله بعد، خب این صلاة که در حال خودش از کل فحشاءها و منکرهای درونی و برونی نهی می کند (لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ) [بقره: آیه ۱۸۳] رو به دنبال داره.

چنانکه روزه اینطوره (يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيَامُ كَمَا كُتِبَ عَلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ) [بقره: آیه ۱۸۳] درست است که خود صیام تقواست، ولکن تقوای تقوا آور است، نوری ست نور آور، راهی ست راه وارتر.

صیام با کل شرایط درونی و برونیش انجام بشود تقواست، ولی تقوا در حال صیامه، ولی صیامش أصح، صیام درست تر و بهتر اون صیامی ست که نه تنها در حالت صیام تقوا داشته باشی، بلکه اثر برای بعد هم داشته باشه، پیامد این صیام درست تقوای آینده است.

همچنین صلاة، صلاتی که مقبول هست با قبول ربانی، نه صحیح، صلاة صحیح ساده است، صلاة صحیح این است که فقط در حال صلاة فحشاء و منکر رو‌ ترک کنی. صلاتی که مقبول ربانی ست، کلمه ای ست که ساعد است، این کلمه ساعد که (الیه یسعد الکلم الطیب و العمل الصالح یرفعه).

این کلمه طیب و این عمل صالح که رفع می شود، خود مصلی رفع می کند و خدا آن را رفع می کند و این در بُعد حالیش و در بُعد استقبالیش مرتفع است، این موجب است که بعداً هم نزول نکند، بعداً هم فرود نیاید، در حال ارتباط بماند. بنابراین (تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ) [عنکبوت: آیه ۴۵] بعداً.

روایتی ست که از رسول الله صلوات الله علیه سوال می کنند که یک کسی است که نماز میخونه دزدی هم می کند، فرمود (سوف تنهی صلاه عن السرقه) این سوف بعد از تکلیف عام است، بعد از تکلیف نماز صحیح است. این نماز اگر نماز درست میخواند ولو در حداقل (تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ) [عنکبوت: آیه ۴۵] در حال صلاة (سوف تنهی عن السرقه).

بعد (وَلَذِكْرُ اللَّهِ أَكْبَرُ وَاللَّهُ يَعْلَمُ مَا تَصْنَعُونَ) [عنکبوت: آیه ۴۵] ذکر الله به طور مطلق اکبر است، چرا؟ برای اینکه ذکر الله عدالت آور است، ذکر الله عصمت آور است، غفلت از الله است که زوال عصمت درش هست و زوال عدالت درش هست.

من یکی از اولیا الله رو مشاهده کردم، الان فوت کرده، گفت مگر میشه گناه کرد؟ گفتم چطور؟ گفت اگر انسان خود را در محضر خدا بداند، خدا را حاضر بداند و خود را در محضر خدا بداند، مگه امکان دارد تخلف کند؟

پس عصمت در بُعد اعلی دو ذکر است، یکی خدا حاضر هست و می دانم، دوم من خود را در محضر خدا می دانم. خدا حاضر است در کل جهات و من خود را در محضر خدا می دانم، این قطعاً بلااستثنا مانع از گناهه. بنابراین گناه از چیه؟ گناه از غفلت است یا غفلت عامد یا غفلت قاصر یا غفلت مقصر، غفلت چه قاصرش و چه مقصرش غفلت است و موجب گناهه.

بنابراین ذکر الله از همه چیز بالاتر است. ذکر الله است که عصمت آور است در درون و برون، ذکر الله است که عدالت آور است در درون و برون، کما اینکه رسول الله فرمود (إِنَّمَا اَلْأَعْمَالُ بِالنِّيَّاتِ) نیت ذکر درونی ست، ذکر الله لفظ نیست.

امام صادق علیه السلام می فرماید که من که میگم ذکر الله یا خدا می فرماید ذکر الله، بر مبنای فرمایش حق من میگم ذکر الله، نمیگم که (لاَ إلَهَ إلاّ) لفظ (لاَ إلَهَ إلاّ اللهُ) نخیر بلکه تحقق یافتن این (لاَ إلَهَ إلاّ اللهُ) در درون انسان بالفعل در فطرت و بعد در عقل، بعد در لُب، بعد در صدر، بعد در قلب، بعد در فؤاد که قلب انسان نورٌ علی نور گردد و شعله نور ذکرالله در اونجا باشد. اگر قلب انسان تمام شعله نور الله، نور ذکر الله باشد، این مقام عالی داره.

حالا (أَكْبَرُ) چون متعلق نداره، اکبر من که نداره، بنابراین از هر چه غیر ذکر الله است یا ذکر غیر الله است، اکبر است. (أَكْبَر) من ذکر غیر الله، (أَكْبَر) من غیر ذکر الله، (أَكْبَر) از غیر صلاة، چون ذکر خدا در نماز مهم تر است از ذکر در غیر نماز.

ذکر خدا در نماز محضر خاص است، ذکر در غیر نماز محضر عام است. بنابراین ذکر خدا در نماز اهم است از نیتش، از الفاظش، از اعمالش، محور و مادر و محت اصلی صلاة در صحت و قبولش همون ذکر الله است. بنابراین (ذِكْرُ اللَّهِ أَكْبَرُ) [عنکبوت: آیه ۴۵] در کل ابعاد چندگانه اش، اکبریت در انحصار ذکر الله است.

اگر کسی بگوید که مگه خود صلاة ذکر الله نیست؟ میگیم چرا، ذکر الله، ولی ذکر لفظی ست، ذکر معنوی. (قطع صدا)

بنابراین ذکر معنوی صلاة ذکر است؟ نخیر، بله ما مأموریم به ذکر لفظی، ذکر لفظی زبانی، ذکر لفظی عملی، ولیکن این امر برای درون است (أَقِمِ الصَّلَاةَ لِذِكْرِي) [طه: آیه ۱۴] لذکرکَ ایای و ذکری ایاک (فَاذْكُرُونِي أَذْكُرْكُمْ) [بقره: آیه ۱۵۲] هر چه شما یاد خدا باشید خدا هم یاد شماست و این دو یاد که نورٌ علی نور است در تبلور و تعالی و ترقی ست، بنابراین (لذکرالله) یعنی (ذکرک الله و ذکر الله ایاک) تو خدا را یاد کنی، البته خدا همیشه یاد هست ولی یاد دو جوره.

یک یاد تکوینی و تکبنی که همیشه هست، یک یاد انعامی. اینکه (فَاذْكُرُونِي أَذْكُرْكُمْ) [بقره: آیه ۱۵۲] مرا یاد کنید شما را یاد کنم، خدا همیشه یاد ماست، ولی یاد بودن یا یاد رحمانیت است یا یاد رحیمیت است.

در یاد رحمانیت علماً، تکویناً، تدبیراً، یاد سنگ هم هست، ولکن یاد رحیمیت خاص مکلفان و خاص من (38:49) این است که رحمت خود را از آنچه داری افزون کند. همونطور که تو در اینکه یاد خدا میکنی، خود را افزون میکنی، بر معرفتت می افزایی، همونطور هم خدا هم میفزاید، منتهی افزون شما در مقابل افزون خدا ناچیزه.

روایت داریم که تو بنده من یک قدم بیا من ده قدم میام، ده قدم حداقله که جزای سیئه، سیئه مثلهاست. ولکن کسی که حسنه انجام دهد خدا ده برابر، ده برابر حداقله و عرض می شود که بیشتر هم برای بیشترهاست.

(وَلَذِكْرُ اللَّهِ أَكْبَرُ وَاللَّهُ يَعْلَمُ مَا تَصْنَعُونَ) [عنکبوت: آیه ۴۵] تفعلون نیست. اگر تفعلون بود، فعل در مقابل لفظ بود. فعل در مقابل نیت بود. (تَصْنَعُونَ) ساختار شماست. به ساختار شما در کل، خدا عالم است که ساختار ذکر الله، ساختار صلاة، ساختار (أَقِمِ الصَّلَاةَ) [عنکبوت: آیه ۴۵] ساختار (اتْلُ مَا أُوحِيَ إِلَيْكَ مِنَ الْكِتَابِ) [عنکبوت: آیه ۴۵] ساختار هایی که سالک الی الله در سبیل الله دارد این هاست.

و السلام علیکم و رحمة الله برکاته.