جلسه صد و شصت و هشتم درس خارج فقه

وضو

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد الله رب العالمین و صل الله علی محمد و علی آله الطاهرین

(أعوذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَأَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ) [مائده: آیه ۶]

بارها تذکراتی از این قبیل حضور برادران عرض شده، اما در بعضی از مراحل مکرراً بایستی عرض شود. ما در میان مقامات مقدسه عصمت چند مقام بیشتر نداریم، سه مقام شخصی و یک مقام کتبی.

ما یعنی مسلمین، یعنی کل مکلفین عالم، مقام عصمت اولی که محور کل عصمت ها نیز هست، شخصاً حضرت حق سبحانه و تعالی ست و ما با حق نمی تونیم تماس بالوحی داشته باشیم تا اینکه تلقی معصوم کنیم احکام الهیه را به وسیله وحی از حضرت حق سبحانه و تعالی، اون جای خودش.

چون بحث در مسائل شرعیه مختلف فیهاست که باید از مقام مقدس وحی نازل شه. مرحله دوم مقام عصمت رسولی ست که منحصر است در رسول اکرم صلوات الله و سلامه علیه، اون حضرتم که الان تشریف ندارند.

مقام سوم، مقام عصمت رسالی ست که رسول آنچه را از حق سبحانه و تعالی بالوحی دریافت کرده است، چه عصمت علیا باشد، چه وحی أعلا باشد، ائمه علیهم السلام نیز به اراده حضرت حق سبحانه و تعالی از رسول الله صلوات الله و سلامه علیه گرفته اند، اون هام که الان تشریف ندارند.

اون فرد اخیرم که تشریف دارد ما نمی تونیم اینجوری تماس با حضرت داشته باشیم که ای مرجع بزرگوار ما، حکم فلانی چیست؟ حکم فلانی چیست؟

خب بعد از این سه که امکان نداشته است و ندارد و نخواهد داشت که با او تماس بالوحی بگیریم تا احکام را بفهمیمم که خداست و چه آن ها که میشده است با اون ها تماس بگیریم، چه در بُعد دوم عصمت رسول و چه در بُعد سوم عصمت ائمه مِن آل رسول علیهم السلام که تشریف ندارند، فقط مقام مقدس رسول الله صلوات الله علیه در بُعد حیات رسول بیست و سه سال بود و مقام مقدس ائمه معصومین علیهم السلام دویست و پنجاه و چند سال بود.

بعد که وقعت الغیبه التامه، فقط یک معصوم است که ما می توانیم با او ارتباط بگیریم، کتاب الله است.

آیا غیر کتاب الله که معصوم است از کل تحریفات و تجدیفات و تحریفات، کم و زیاد کردن در هر بُعدی از ابعاد، غیر کتاب الله ما داریم؟ نه.

چون روایات مروّیه از رسول الله صلوات الله علیه یا از ائمه علیهم السلام و همچنین احادیث قدسیه مرویه از حق سبحانه و تعالی در غیر لفظ قرآن، این مخلوط است. درست دارد، نادرست دارد، تقطیع شده دارد، ناسخ دارد، منسوخ دارد، چه دارد، چه دارد.

بنابراین روایاتی که از مقامات مطهره عصمت نقل شده است چه در کتب شیعیه و چه در کتب سنیه، این روایات مقام عصمت ندارد و چون شریعت اسلامیه، شریعت خاتمیه است، حتماً باید یک مستند معصومی به عنوان مستند شرعی مسلمین و مکلفین، علی طول الخط فی کل عصرٍ و مصرٍ موجود باشد و او قرآنه.

حالا کاری به این جهت زیاد نداریم که اگر آیه ای رو انسان بخواد استدلال کند گفته می شود فلان روایت اینطور میگه، آیه قوی تر است یا روایت؟ آیه فصاحتش بیشتر است یا روایت؟ آیه بلاغتش زیادتر است یا روایت؟ آیه معصوم تر است یا روایت؟

روایت که اصلاً معصوم نیست مگر به درجه سنت برسد. اگر به درجه سنت رسید اون هم در صورتی به درجه سنت و مورد قبول است که با معصوم اول که کتاب الله است مخالفت نداشته باشد.

اما این عادت را به ما داده اند و ما بدون توجه این عادت را عملی می کنیم که آیه ای را نمی شود تفسیر کرد مگر روایی تفسیرش کنیم، اما هر روایتی رو می شود تفسیر کرد بدون آیه.

آیا خداوند در اون مطلبی که ما به آیه استدلال می کنیم بلد نبوده حرف بزنه؟ گنگ حرف زده؟ جاهل بوده است این طور حرف زده؟ تجهیل مقام ربوبیت است یا عالم بوده و عمداً گنگ حرف زده است که حتماً باید دیگران معنا کنند؟ ما در تفسیر بحث می کنیم، نه در تأویل، نه در بطون، در تفسیر، تفسیر ظاهر.

اگر معاذ الله حق سبحانه و تعالی آنچه را که باید اینجا بگوید نگفته است، این جنایت است و اگر ندانسته است جهالت است و اگر دانسته است و باید بگوید و نگفته است، خیانت است و چطور امکان دارد که حتی در بین خودهامون، شما یه مسأله ای از یک مرجع بزرگوار تقلید سوال می کنید، از اون سوال می کنید نه از نوکرش، او باید جواب بده.

او جواب بده و شما بگید تا نوکرش مش محمد حسین معنا نکند قابل قبول نیست، یعنی مش حسین فصیح تر از آقاست؟ بلیغ تر از آقاست؟ احتیاطش در بیان مسائل شرعی از آقا بیشتر است؟ اگه آقا اینقدر کودن باشد، نه مش محمد حسین رو قبول داریم، نه آقا رو.

کتاب حق سبحانه و تعالی که معصوم است علی طول الخط فی کل عصرٍ و مصر و عصمت علیا مال کتاب الله است که رسول الله صلوات الله علیه منهای قرآن ثقل اصغر است، قرآن منهای رسول ثقل اکبر است.

اما خود رسول جامع الثقیلن است، پس از ثقل اکبر و اصغر بالاتر است، چرا؟ چون اضافه بر کتاب که آنچه را که دلالت می کند نصاً یا ظاهراً، سنت هم تأویلات رو که ما راه نداریم برای فهمش در قرآن، عرض می شود که (إِنَّا أَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِتَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ بِمَا أَرَاكَ اللَّهُ) [نساء: آیه ۱۰۵] بِه نفرمود.

دو ارائه دارد رسول، یک ارائه به کتاب که اصل قانون است، یک ارائه ای که این ارائه برای شخص رسول است، تأویلات قرآن، اون مطالبی که ما دسترسی به اون مطالب نداریم، مگر مقام، مقام عصمت باشد که اون هم منقطع شده است بعد از غیبت کبری ولی امر صلوات الله علیه.

این مقدمه برای این بود که الان ما اگر در مسائلی اختلافیه، چه اصلیه چه فرعیه، بخوایم به محوری تمسک کنیم که سر و صدا ندارد، اختلاف ندارد، أبین است، أفصح است، أبلغ است، أحسن است، این عبارت است از قرآن، این نکته اول.

دو، ما الان در یکی از محورهای مختلف الفیه بین شیعه فی أنفسهم و بین سنت فی أنفسهم و بین شیعه و سنه اختلاف است، ما بحث داریم. (وُجُوهَكُمْ) [مائده: آیه ۶] قضیه اش گذشت که اختلافش زیاد نبود.

اما (وَأَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ) [مائده: آیه ۶] (وَامْسَحُوا وُجُوهَكُمْ وَأَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ) (اشتباه استاد) ببخشید (فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَأَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ) [مائده: آیه ۶] دو غسله و دو مسحه.

حالا (وَأَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ) [مائده: آیه ۶] در این بحث است هم بین خود شیعه ها بحث است، هم بین خود سنی ها بحث است، هم بین شیعه ها و سنی ها بحث است.

کما اینکه در دو تای بعدی هم همینطوره (وَامْسَحُوا بِرُءُوسِكُمْ) [مائده: آیه ۶] باز هم بین شیعه ها بحث است، هم بین سنی ها بحث است و هم بینهما.

(وَأَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَيْنِ) [مائده: آیه ۶] هم باز همچنین.

می شود تصور کرد مثلثی از مطالب در این مراحل هست. در وجوه که عرض کردیم وجوهی که باید و یا شاید، اما در (أَيْدِيَكُمْ) رأی اکثریت شیعه دارند و رأی اکثریت سنی دارند و رأی اقلیت بینهما دارند.

و همچنین در (وَامْسَحُوا بِرُءُوسِكُمْ وَأَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَيْنِ) [مائده: آیه ۶] این مثلث از رأی و این هندسه مثلث زوایا در آراء موجود است، چه کنیم ما؟ ما سنی بشیم؟ غلطه، باز شیعه بشیم؟ بازم غلطه، چه بشیم؟

مگر آراء شیعه معصوم است که ما صددرصد اینجوری بشیم؟ خب تناقض بینشونه، اختلاف بینشونه. مگر شیعه صددرصد درست می گوید اختلاف درش نیست و همش حق است؟ شیعه که معصوم نیستش که. ائمه شیعه معصوم اند.

مگر سنی ها صددرصد غلط می گویند؟ شیطان هم بلد نیست صددرصد غلط بگه، هر کس بخواد غلط بگه، غلط و راست رو قاطی میکنه، راست را به چهره غلط و غلط را به چهره راست میاره که گمراه کند یا قاصراً یا مقصراً یا هر چه.

پس اینجور نیست که هر چی سنی بگد غلط، همیشه مخالفت (10:54) و هر چی شیعه بگد درست. پس (10:57) خُذ مَا وافق، شیعه اینطور نیست.

اینجا یک عینک است که عینک تشیع است، برحسب اطباقات و اجماعات. ما در شیعه معصومی نداریم، در سنی هم معصوم نداریم.

معصومی که بینهما داریم کتاب الله است و از کتاب الله باید سنت رسول الله را پیدا کنیم ما، مگه اینطور نیست؟ معصوم اول معصوم کتبی ست که کتاب الله است و ثقل اکبر است و در مطالبی که از کتاب الله نمی شود به دست آورد یا مورد اختلاف است، سنت قطعیه رسول الله است که اونم بر قیاس کتاب الله باید مطلب رو استفاده کرد.

عنایت بفرمایید آقایون، چون بعضی از برادران تازه تشریف میارند و بعضی از برادران که از قدیم بودند مطلبی ست که باید حتما روش فکر بشه و دقت بشه در چنین مباحثی.

حالا ما نمی تونیم به اجماعات شیعه تمسک کنیم، چون اجماعات متعارض داره اولاً. حتی نمی تونیم به اطباقات شیعه تمسک کنیم، اجماع محصل چون باز معارض داره، از نظر احیاناً برخلاف کتاب است چه کنیم ما؟

آخه اجماع باید کاشف باشد از حکم خدا. محور اصلی حکم خدا قرآنه نمی شود بین کاشف و مکشوف تعارض و تضاد باشد. پس نه اطباقاتشون، نه اجماعاتشون، نه شهرت هاشون، این ها معصوم نیستند.

ما چطور تمسک به غیر معصوم کنیم؟ اونم در مقابل کتاب الله که معصوم است یا در بُعد دوم در مقابل سنت رسول الله صلوات الله علیه که معصوم دوم است.

پس اینا حجت نیست. حجت فقط کتاب الله است در بُعد اول و سنت رسول الله صلوات الله علیه در بُعد دوم و نه روایت، چون روایت أعم است از سنت، بر حسب آیات عرض و روایات عرض.

(صحبت حضار)

جواب دادم، جواب دادم دیگه، شما اینجا نبودید، ولی من اینجا بودم شما تشریف نداشتین.

حالا ببینید در اینجا (يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ) [مائده: آیه ۶] قبل از نظر به کل روایات و کل اقوال و کل مذهبیات به آیه توجه می کنیم، از آیه استفاده می کنیم، کمک نمی خواد.

همونطور که خدا در خداییش کمک نمی خواد، کتاب خدا هم در دلالت ظاهر و صریحش کمک نمی خواد. منتها ما باید تفکر کنیم.

گروهی می گویند یا می فرمایند که خب آخه قرآن رو که همه کس نمی فهمه، گفتیم کسی که نمی فهمه خب نباید بره بفهمه.

کسانی که شرایط درشون جمع است از نظر لغت، از نظر ادبیت، از نظر فصاحت و بلاغت، از نظر تدبر، اگر بنا باشد ما قرآن رو طبق اون مطلبی که همال عرب می فهمد باید بفهمیم، پس اون کسی که فرموده است که (أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ) [محمد: آیه ۲۴] از همال همال تره، معذرت می خوام.

(أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ) [محمد: آیه ۲۴] تدبر باید کرد در این کتاب. چطور در کتاب های درسی ما تدبر می کنیم؟ خب باید تدبر کنیم و این کتابی که معصوم است در کل ابعادش، ما باید خالصاً تدبر کنیم، باید عینکا رو برداریم.

اگر من عینک تشیع بزنم به عنوان اجماع یا شهرت یا چه و به این آیه نگاه کنم چی میگم؟ میگم (فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَأَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ) [مائده: آیه ۶] خب (إِلَى) یعنی مع.

خب (إِلَى) مِن بوده، خب (إِلَى) چه بوده، ببینید شد و رسنا میشه قضیه و اگر عینک تسنن بزنم چی میشه؟ عینک تسنن زدن، اینجوری خورده راحت تری یک مقداری، که میگد که خب خدا فرموده (إِلَى) شما میگید مِن؟ خدا فرموده (إِلَى) (إِلَى الْمَرَافِقِ) [مائده: آیه ۶] مِنش کجاست؟ خب اینجاست.

اینجا اگر عینک تسنن بزنیم اونجوری اشتباه میشه و اگر عینک تشیع بزنیم اینجوری اشتباه میشه. بعضی وقتا اشتباه عینک تسنن بیشتر است، بعضی وقتا اشتباه عینک تشیع بیشتر است. ما چرا در اشتباه بیوفتیم؟

خب با عینک سفید و با دقت کامل به خود آیه نظر می کنیم. کسی که این کتاب رو فرستاده، این خالق ادباست و کلامش در بالاترین قله فصاحت و بلاغت و روشن بیانی ست. (هَذَا بَيَانٌ) یکی از اسما قرآن بیانه، (هَذَا بَيَانٌ لِلنَّاسِ) [آل عمران: آیه ۱۳۸]، خب پس به خود آیه نگاه می کنیم.

حالا احتمالات. ببینید اگر ما احتمالات عرض کنیم عیب ندارد برای اینکه بتونیم کم کم احتمالاتی که درست نیست خارج کنیم، نه اینکه از احتمالات بخوایم استفاده کنیم.

سوال؟ همون طوری که حق سبحانه و تعالی در (فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ) [مائده: آیه ۶] مقصودش بیان کمیت بود و نه کیفیت و چون بیان کیفیت نفرموده است به اطلاق آیه استدلال می کنیم که کیفیت خاصه ای در مربع غسل وجه نیست، بحث گذشت.

سنتم اینجا تقیید نکرد، تعارض بوده، چه بوده. آیا همون طوری که در (فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ) [مائده: آیه ۶] فقط حد را خواسته است بیان کند که از بالای وجود انسان فقط صورت؟ دیگه سر نمی خواد، گوش نمیخواد، گردن نمی خواد.

آیا همچنین در (أَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ) [مائده: آیه ۶] هم اینطور است؟ در (وَامْسَحُوا بِرُءُوسِكُمْ) [مائده: آیه ۶] که اینطور است.

(وَامْسَحُوا بِرُءُوسِكُمْ) [مائده: آیه ۶] فقط از باء تبعیض می فهمیم، بعداً خواهد آمد، این طرف، این طرف، این طرف، این طرف، این طرف، عکس اصل، این ور اون ور. بعداً خواهیم فهمید، کما اینکه این در (وُجُوهَكُمْ) (فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ) [مائده: آیه ۶] فهمیدیم.

تازه در (أَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَيْنِ) [مائده: آیه ۶] هم کل مسلمین اختلاف دارند، حالا اتفاق دارند. نمی خوام به اتفاق استدلال کنم. کل مسلمین یک کلمه حرف ندارند که (وَأَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَيْنِ) [مائده: آیه ۶] هم این طور جایز است، هم این طور، همه اینطور میگن. یعنی یک نفر ما فقیه حتی فقیه به شکل فقیه در سنی ها پیدا نکردیم که بیاد بگد که حتماً از این ور چون فرموده است (وَأَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَيْنِ) [مائده: آیه ۶].

حالا در این اعضاء وضو به عنوانی که قرآن کتاب اختصار است و چون کتاب اختصار است، در عین اختصار، اختصار مخل نیست.

در عین اختصارش بیانگر بسیاری مطالب است با عبارت بسیار مختصره، در اینجا گیر ما فعلاً در کجاست؟ در (وَأَيْدِيَكُمْ إِلَى الْكَعْبَيْنِ) (فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَأَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ) [مائده: آیه ۶] ببخشید (إِلَى الْمَرَافِقِ) اون (وَامْسَحُوا) بود.

(يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَأَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ) [مائده: آیه ۶] چیکار میخواد بکنه خدا؟ حالا (إِلَى) رو بعد فکر می کنیم که چند تا احتمال و این حرف ها.

آیا خداوند میخواد بین الحدین را بیان کند؟ چون همه دست را نباید شست. کما اینکه در مسح سر همه سر را نباید مسح کرد، کما اینکه در مسح پاها ظاهر و باطن پا رو نباید مسح کرد، بیان حد فرموده است، اما بیان کیفیت نفرموده است؟

آیا در اینجام همینطوره که (وَأَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ) [مائده: آیه ۶] چیکار خواسته است بکند خداوند با (إِلَى الْمَرَافِقِ)؟ اگر (أَيْدِيَكُمْ) تنها بود نه کیفیت بیان شده بود نه کمیت. نه چه جور بشور، نه چقدر از دست شد، خب همه دست رو، هر جا صدق دست می کند باید شست.

اما چون فرمود (وَأَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ) [مائده: آیه ۶] می فهمیم بیانی در اینجا دارد. چنانکه در (فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ) [مائده: آیه ۶] داشت (وَامْسَحُوا بِرُءُوسِكُمْ) [مائده: آیه ۶] داشت و همچنین داشت که بیان حد مغسول را یا حد ممسوح را می کند، اما کاری به بیان کیفیت ندارد، آیا اینجام همینطوره؟

(وَأَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ) [مائده: آیه ۶] حالا قبل از اینکه احتمالات (إِلَى) رو عرض کنیم.

آیا با (إِلَى الْمَرَافِقِ) [مائده: آیه ۶] خداوند می خواد که بین الحدین را بیان کند؟ باید هر جور خواستی بشوری، یا اینجور یا اینجور یا یه جا تو آب بکن، اینم یک جوره دیگه. چهار جور میشه، یا اینجور که ما می کنیم یا اینجور که نوعاً سنیا می کنن یا یه جا تو آب می کنیم همه رو یه جا نیت می کنیم که نوعاً مثلاً نمی کنند که حالا بعداً بحث می کنیم.

یا نه قسمتی رو اینجوری بشوریم قسمتی رو اینجور بشوییم مثلاً، خب بیان حد میخواد بکند که حد بین المرفقین و رئوس الاصابه است، اما کیف، نمی خواد مقام، در مقام بیان کیفیت نیست.

کما اینکه، حالا چرا در مقام بیان کیفیت نیست؟ احیاناً خداوند در مقام بیان کیفیت نیست چون کیفیت ندارد. کیفیت خاصی مراد نیست کما اینکه در عرض می شود که مسح رئوس چنینه، غسل وجوه چنینه، چون کیفیت خاصی اصلاً ندارد. خدا هم در مقام بیان کیفیت نیست و بیان کیفیتم نفرموده، اشاره به کیفیتم نداره.

در اینجام (فَاغْسِلُوا) عرض می شود (وَأَيْدِيَكُمْ إِلَى الْكَعْبَيْنِ) (إِلَى) اینجا آمده باشد برای بیان حدی که باید شست که ما، ماده موضوع مورده، (قطع صدا)

این ها رو بیان نداره این یه جوره. یک مرتبه نه خداوند در اینجا مقصود داره، دو مطلب می خواد بیان کنه.

یک مطلب می خواد بیان کند که بین الحدین چیست؟ بین مرافق و روئوسه، (قطع صدا)

سنی میاد میگه که بله اینجوری، شیعه میاد میگد که نخیر این (إِلَى) به معنای (إِلَى) نیست، غایت الغسل نیست، حالا غایت المقصود مطلب دیگریه. بلکه اینجا مع است به معنی مع است مثلاً، این یک شد و رسنا (20:44).

یا کسی میاد روایتی نقل می کند که می گوید اینجا مِن المرافقه نه (إِلَى الْمَرَافِقِ) [مائده: آیه ۶] اینم شد و رسنای بدتر.

یا اینکه لفظ (إِلَى) را که نفس است در منتهی الغایت، چه غایت الغسل، چه غایت المغسول، اینو به معنی مع می گیرند. از خودش بیارن بیرون، ببرنش جای دیگه بدون هیچ دلیلی.

یا نه بگن این قرآن را عثمان تحریف کرده و چیکار کرده، و در اینجا ولی به خاطر اینکه سنیا استفاده کنند و ایشونم از سنی های اصل بوده، اینجا (إِلَى) رو گذاشته و مِن رو برداشته. اگر مِن بود مثلاً به نفع شیعه ها بود و می فرمود (أَيْدِيَكُمْ مِنَ الْمَرَافِقِ). خب آیه چیه؟

ما اینجا چهار احتمال داریم دیگه. چهار احتمال هست در کیفیت. بعد از اینکه این دو مطلب را عرض کنیم که بیان کیفیت هست یا نیست؟ بیان اصل که هست. بیان اصل که همه مسلمین متفقند که بیان الحدینه، اما در کیفیت اختلاف دارند.

آیا در اینجا بیان کیفیت هست استثنائاً که در صورت نبود؟ که در سر نیست؟ که در رجلین هم نخواهد بود بعد عرض می کنیم؟ ولو تعبیر هم همین تعبیره (وَأَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَيْنِ) [مائده: آیه ۶]؟

یا نه بیان کیفیت هست. اگر مقام بیان کیفیت باشد چه باید بفرماید؟ اگه کیفیت خاصه داره. اگر کیفیت خاصی دارد چه باید بفرماید؟ آیا کیفیت خاص، ببینید اگر داریم بحث می کنیم، اگر کیفیت خاص دارد به کیفیت خاص شیعه است (إِلَى) درسته اینجا؟ یا اگر کیفیت، کیفیت خاص سنی ست باز (إِلَى) درسته؟

میگیم هر دوش درست نیست. نه سنی ها با اینکه خیال میکنن بله میشه استفاده کرد، نه سنی ها می توانند از (إِلَى) در اینجا نص یا ظهور در کیفیت خاصه از این وری استفاده کنند و نه شیعه ها می توانند با (إِلَى) را به معنی مع گرفتن یا عرض می شود که گفتن اینکه اینجا تحریف شده است و قبلاً مِن بوده است و بعد سنی ها (إِلَى) آوردند و قرآن رو خراب کردند، این عرض می شود که نمیشه.

ما قبلاً راجع به ید صحبت باید بکنیم اشارتاً، بعد راجع به این مِن و (إِلَى) و چه و چه، که اونی که مناسب است با مقام شامخ قرآن عظیم که أفضل بیان باشد و در عین حال اختصار باشد و چیزی رو فروگذار نکرده باشد چیه؟

البته عینک ها رو برمیداریم. همه عینک های اجتهاد رو برمیداریم. اجتهادات شیعی رو، سنی هام اجتهادات سنی رو بردارن. تقیید های شیعه رو هم برداریم و تقییدهای سنی هم برداریم، با به طور صاف، خود مطلب را در خود آیه، طبق مواضین ادبی و طبق مواضین کلامی مطلب رو بفهمیم.

و اما اگر بخوایم بیایم مِن رو چنین کنیم، (إِلَى) رو چنان کنیم، مع کنیم، بالا کنیم، پایین کنیم، این ها تصرفاتی ست در قرآن شریف، معنیش این است که خدایا من بهتر از تو می فهمم، تو باید در اینجا عرض می شود که مع بیاری آوردی (إِلَى) بلد نبودی چی بیاری یا (إِلَى) در اینجا مثلاً مقصود از (إِلَى) چیه؟

خب ببینید أیدی، در أیدی معلوم است که از نوک انگشتان تا کتف یده، اما کجاش یدتر است به نظر آقایون؟ اگر گفتن که دست فلانی به فلان جا خورد، اینجا بیشتر به ذهن میاد یا اینجا یا اینجا یا اینجا؟ خب اینجا دیگه.

اونی که عامل است در کارها، در نوشتن ها، در خوردن ها، در برداشتن ها، در گذاشتن ها اینه دیگه، ولو کان این چسبیده به اینجاست.

پس این عضو ممتد از کتف تا رئوس اصابه، صدقیت بر اعضاء مختلفش یکسان نیست، بلکه صدقیت بر کف اول است و بر مچ بعد است و بر بازو بعد است و بر کتف بعد است، مگر اینطور نیست؟

خب، حالا که اینطور است پس اگر گفتن فلانی دستشو گذاشت فلان جا، اونی که اول به ذهنتون میاد اینه دیگه. اگر بخواید بگید که کتفش رو گذاشت باید بگید کتفش رو گذاشت، بازوش رو گذاشت بازوش رو، مچش رو گذاشت مچش رو.

اما اگر بگید ید، نگید کف، نگید پنچه ها، اگر بگید که دستش را گذاشت به کجا، این همین پنچه ها دست درمیاد. چرا؟ برای اینکه صدق ید بر این پنجه ها أصدق در عرض می شود که اعتبار و اصدق در دلالته، این طور نیست؟

خب حالا چون اینجور است، خداوند اگر بیان حد نمی خواهد بکند، ببخشید اگر بیان کیفیت نمی خواهد بکند، می خواهد بیان حد بکند خب چیکار کنه؟ ولی بیان حد چه جور؟

بیان حدی که درش کیفیت شرط نیست، اینو عرض می کنم. بیان حدی که درش هیچ کیفیتی شرط نیست، حدی که همه قبول دارند بین روئوس اصابه و عرض می شود که مرافقه و کیفیت خاص (قطع صدا)

کدام درش شرط نیست ولو بعضی بر بعضی مقدم باشد، ولو غسل از مرافق بهتر باشد یا به عکس سنی بگوید غسل از رئوس اصابه مثلاً فرض کنید که بهتر باشد و مستحب باشد.

اما اگر بیان کیفیت مراد نیست، چه تعبیر می شود بیاد بهتر از (إِلَى الْمَرَافِقِ) [مائده: آیه ۶]؟ اینو میخوایم بحث کنیم و اما اگه بیان کیفیت باشه.

اگر خدا میخواد بیان کیفیت کنه، یعنی همون طور که میخواد بین رئوس اصابه و مرافق بیان کنه، اینم میخواد بیان کند که اینجوری، خب نداره. اینم میخواد بیان کند که اینجوری، اینم مقداری نداره. برای اینکه (إِلَى الْمَرَافِقِ) [مائده: آیه ۶] نص در غایته غسل نیست.

بلکه احتمال غایت مغسول در اینجا هست. (إِلَى الْمَرَافِقِ) [مائده: آیه ۶] ها، نص در غایت غسلی که (فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ فَاغْسِلُوا أَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ) که (إِلَى الْمَرَافِقِ) متعلق به اغْسِلُوا باشد نه، ما چهار پنج دلیل خواهیم داشت در مقابل برادارن سنی که در اینجا این احتمال درسته که (إِلَى الْمَرَافِقِ) [مائده: آیه ۶] متعلق است ظرفش لغو است، متعلق است به کان مقدر، نمی خوایم تحمیل کنیم.

حالا عرض می کنیم ادله ادبیش رو که (وَأَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ) [مائده: آیه ۶] یعنی (فَاغْسِلُوا أَيْدِيَكُمْ الکائن إِلَى الْمَرَافِقِ) الی به کائن میخوره نه به اغْسِلُوا.

اگر به اغْسِلُوا می خورد آخر اینجا بود، اما چون به اغْسِلُوا نمی خوره، میگه (أَيْدِيَكُمْ) أیدی کجاشو؟ أیدی که تا حد مرافق است نه تا حد اکتاف است، نه کلاً.

(صحبت حضار)

سبحکم الله بالخیر، حالا بذارید، مثل اینکه دیوار به معنی عرض می شود که طاقم میشه. خب دیوار غیر از طاقه، فرش به معنی کمک دونم میشه. خدا اینکار رو نمی کنه، ماها اگه بکنیم خلیم البته، خدا این کارا نمیکنه.

(صحبت حضار)

اجازه بفرمایید. ما با کتاب الله عرض می شود که داریم چیز می کنیم، کتاب الله است، همونجوری که خدا کلک در کارش نیست، واقعنم کلک در کارش نیست.

حالا توجه کنید. در اینجا روی این فرض داریم میگیم که خداوند بیان کیفیت نمیخواد بکند، چون اگر بیان کیفیت بخواد، بله؟

(صحبت حضار)

تأویل غلطه، تأویل علیله، تأویل علیله، تأویل به این معنا غلط است که یک چیزی که خودش اسم داره بیایم بگیم نه این این مراد چیز دیگه است. این غلط بیانیه اصلاً، این خرافت در بیانه.

خب ببینید با حفظ این جهت که کتاب الله است و در بالاترین قمّه فصاحت و بلاغت است و همین یک دونه آیه رم در قرآن داریم که میخواد وضو رو بیان کنه، نمی خواد بین مسلمین اختلاف بیاندازد که، که فلانی اینطور بگه، فلانی اینطور بگه، هر دو هم تمسک به آیه بتونن بکنن، نه.

حالا ما داریم تأکید می کنیم.

(صحبت حضار)

ما هم همینو عرض می کنیم، ما همینو عرض می کنیم، ما هم همینو داریم عرض می کنیم. حالا ملاحظه کنید.

(صحبت حضار) حاج آقا یک سوال دارم

صبر کنید شما، صبر کنید

(صحبت حضار)

صبر کنید، صبر کنید، میخوام بحث کنم، همینو میخوایم بحث کنیم.

ملاحظه کنید (فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَأَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ) [مائده: آیه ۶] این احتمال آخری که باید آخر بگم، اول عرض میکنم تا بقیش معلوم بشه.

اگر مراد حق سبحانه تعالی بیان کیفیت نیست بلکه بیان حد است با اختصار، چه باید گفته بشه؟ گفته بشود (فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَأَيْدِيَكُمْ مِنَ الْمَرَافِقِ) فقط به جای (إِلَى الْمَرَافِقِ) [مائده: آیه ۶]؟ غلط. چرا؟

برای اینکه اون مقدمه که راجع به ید عرض کردم، ید اول صدقش کجاست؟ پنجه، بعد بالا بعد بالا.

اگر گفتند از رئوس اصابه یعنی تا آخر. اگه گفتن از مچ یعنی تا آخر. بله اینطوریه، نه اینکه از این ور به این ور، چون این ور أصدقه.

اگر گفتند مِن المرافق یعنی (وَأَيْدِيَكُمْ مِنَ الْمَرَافِقِ) مِن که ابتدای غایت است در غسل أیدی، یعنی از، از اینجا تا اکتاف، اینطوری میشه، اینطوری باید شست. چرا؟

به همین حساب که اونی که جلوتر است در مفهوم شدن از لفظ ید کف است، بعد بالاتر، بعد بالاتر، بعد بالاتر، درست دقت بفرمایید آقایون.

اما اگر میخواست بیان عرض می شود که حد بکنه نه کیفیت، ما داریم میگیم بیان حد داره میکنه، اگر بیان بین ال عرض می شود رئوس الاصابه و اکتاف می خواد بکنه، آیا اگر می گفت مِن المرافق درست بود؟ غلط بود.

اینجا میرفت کنار. مِن المرافق، الی اش کجاست؟ بالا، چرا؟ برای اینکه مِن اونی که مسلمه، بالا اونی که تأیید می کند. مِن اونی ست که مسلم است، بالا اونب تعیین میکند. اونی که مسلم است بدون گفتن مِن المرافق این انگشتان بود.

ولی فرمود، اگر بفرماید که (وَأَيْدِيَكُمْ مِنَ الْمَرَافِقِ) یعنی (مِنَ الْمَرَافِقِ الی الفوق) و چه فرق؟

در اینجا اگر می فرمود (وَأَيْدِيَكُمْ مِنَ الْمَرَافِقِ) چه مِنَ مرافق رو ظرف لغو می گرفتید، چه مستقر می گرفتید، در هر دو صورت بیان حد نشده بود. برای اینکه اگر صرف مستقر بگیرید یعنی (اغسلوا وَأَيْدِيَكُمْ غسل من المرافق) غسل مِن المرافق باشه یعنی از این رو، اینجا از این ور.

و اگر ظرف در اینجا، ظرف لغو باشد، مستقر نباشد، ظرف لغو باشد یعنی (اغسلو ایدیکم الکائن مِنَ الْمَرَافِقِ) حالا اینطوری بشورید یا اینطوری.

پس هر دوش اینجور بود. چه مِنَ الْمَرَافِقِ ظرفش ظرفی بود که متعلق به اغْسِلُوا بود، (اغْسِلُوا أَيْدِيَكُمْ مِنَ الْمَرَافِقِ) از اینجا یا متعلق به کان مقدر بود (اغْسِلُوا أَيْدِيَكُمْ الکائن مِنَ الْمَرَافِقِ) الی اش معلوم بود، دیگه مخیّر بودیم.

پس در هر دو صورت این خارج بود از بیان حد مغسول، از بیان حد یدی که کل ید نیست، بلکه بعض ید است خارج بود. پس مِن رفت کنار، پس روایتی که می گوید مِن چی میگه؟

(صحبت حضار)

اون، اون ملا قلی که گفته مِن در اینجا هست، چه هست و از امام معصوم نقل می کند، میگیم آقا برو پی کارت، تو اصلاً ادبیات بلد نیستی.

خب این کتاب که در بالاترین قله فصاحته، (صحبت حضار)

تو که این روایت رو جعل کردی، خیال کردی چون قال فلان، قال فلان، قال فلان، قال امام، ما قبول می کنیم. نخیر ما قبول نمی کنیم، مثل تو نیستیم، قبول نمی کنیم، چون امام معصوم که این بالاترین مراحل ادبیت رو داره، چطور میاد میگد که بله در اینجا مِن بوده و این مِن افتاده جاش (إِلَى) اومده؟

خب اگه مِن بود به چه درد می خورد؟ مِن بود که اصلاً می رفت کنار به طور کلی، به اون مقدماتی که عرض کردم.

(صحبت حضار)

باز شما اینجا نبودی، دوباره میگم. ببینید

(صحبت حضار)

باز اینجا نبودی، دوباره میگم، حق دارید شما چون مطلب خیلی رقیقیه.

ملاحظه کنید ید مگه اولش اینجا، بعد اینجا، بعد اینجا نیست؟ گفتن اینجا که چیزی نمی خواد. گفتن اونی که دورتر است دلیل میخواد، اونی که نزدیک تر است و لذا (إِلَى الْمَرَافِقِ) [مائده: آیه ۶].

(إِلَى الْمَرَافِقِ) [مائده: آیه ۶] چرا مِن و نگفت؟ ولو (إِلَى) از برای غایت مغسوله، چون مِنش معلومه، اونی که منش معلومه خب نمیگه، چون اینکه معلومه یده، اینکه معلومه یده، اینکه معلومه یده.

پس اون حدی که باید بیان بشود، بیان می شود که مرافقه. وقتی که این حدی که مرافق است باید بیان بشه این آخر الحد است، یعنی دست که این دست است، این دست است، این دست است، تا کجا باید در این بین شسته بشه؟ تا مرافق. اما کیفیت مراد نیست در اینجا، کمیت مراده و (أَيْدِيَكُمْ الکائن إِلَى الْمَرَافِقِ).

دیگه (أَيْدِيَكُمْ) اینو گرفت یا نه؟ گرفت. اینو گرفت یا نه؟ گرفت. داشت می گرفت تا بالا (إِلَى الْمَرَافِقِ) [مائده: آیه ۶] اومد گفت تا اینجا، اما بیان نمی کند که از اینور بشویید یا اون ور.

اما اگر مِن بود، مِن بود چی میشد؟ قضیه به عکس می شد. (أَيْدِيَكُمْ مِن) یعنی چه؟ یعنی اینا ور ول کن، اینا یدن دیگه، اینا رو ول کن بیا اینجا.

مِن المرافق از اینجا رفت بالا، چه ظرف مستقر بگیرید، چه ظرف لغو بگیرید، چه از این وری بشوریم، چه هر جور بشویید هر دوش باطل است و برخلاف وضوی مسلم اسلامه.

پس مِن در اینجا چیکاره است؟ چون چهار احتمال در اینجا هست.

یک احتمال هست که اینجا مِن بوده است و افتاده، روایتم نقل می کنند که، خب ما روایت رو بر قرآن مقدم نمی داریم که. روایتی که نقیض است با قرآن، با اون همه ادله داخلیه و خارجیه قرآنی که قرآن تحریف نشده، در یه نقطه اش، در یه اعرابش، در یه جا به جا شدنش، در حتی اسما سورش، جابه جا نشده و عوض نشده، ما بیایم این قرآن مسلم عند الکل را که معصوم است به تمام جهات، اینو بیایم تحت الشعاع یه روایتی که هم معارضم دارد، در خود شیعه معارض دارد، در سنی معارض داره، بگیم بله اون گفته است که این مِن بوده است و افتاده.

میگیم آقا مِن بوده و افتاده حرف توئه، حرف امام نیست، حرف بقال چقال های شیعه و سنی ام نیست، تو خیلی احمق بودی که این حرفو زدی، چرا؟ برای اینکه مِن از نظر ادبی اینجوریست دیگه، مِن میبره بالا اصلاً، خب این مال مِن.

اما اگر بخواد (إِلَى) به معنی مع باشد، بدتر میشه یعنی همونطور میشه. (وَأَيْدِيَكُمْ مَع الْمَرَافِقِ) شیخ بزرگوار طوسی رضوان الله تعالی علیه، با حذف این جمله که قبلاً عرض کردم، می فرماید بر حفظ فتوای تشیع، می فرماید که این (إِلَى الْمَرَافِقِ) [مائده: آیه ۶] یعنی مَع المرافق.

دو دلیلم از قرآن میارن که عرض خواهم کرد. اما در خود مَع میخوایم اینجا حرف بزنیم. اگر اینجا مَع بود، (فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَأَيْدِيَكُمْ مَع الْمَرَافِقِ) ببینیم معنی میده یا نه؟

حالا کاری نداریم که به اون دو آیه که استدلال می فرماید ما قبول نمی تونیم بکنیم، با کمال احترام روی شیخ طوسی ام می بوسیم میگیم ما اینو قبول نداریم از شما. اما در بُعد اول می خوایم بحث کنیم.

اگه اینجا مَع بود (فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَأَيْدِيَكُمْ مَع الْمَرَافِقِ) آقا مرافق کجای أیدیه؟ در وسطه. بله؟ مرافق در وسط أیدی هست یا نه؟ خود (أَيْدِيَكُمْ) کجا رو گرفت آقایون؟

(أَيْدِيَكُمْ) به قولٍ مطلق از نوک انگشت تا کتف رو گرفت یا نه؟ اگر از نوک انگشتان تا کتفو گرفته، وسطو نگرفته؟ پس این مع چیکارست اینجا؟

پنجه را باز کرد و گفت وجب، همینه دیگه، از کرامات شیخ ما چه عجب، نه اون شیخ طوسی نه، پنجه را باز کرد گفت وجب. بله؟

(صحبت حضار)

اصلاً مع غایت نیست، اصلاً مع غایت نیست، مع در اینجا غایت نیست، غایِته. ملاحظه کنید.

(صحبت حضار)

اون بحث دیگره، اون بحث دیگره، اون یک شد و رسنای دیگریه. ما در شد و رسنای اول داریم بحث می کنیم.

اگر در اینجا (إِلَى) به معنی مع است، چنانکه می فرمایند و فرمودند. اگر (إِلَى) به معنای مع است، ما میخوایم معنا کنیم آیه رو (فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَأَيْدِيَكُمْ مَع الْمَرَافِقِ).

اولاً مع رو چرا نفرمود؟ حالا مع رو نفرمود، مع. اگر قبول کردیم مع است معنی کنید، (أَيْدِيَكُمْ) کجا رو گرفت آقایون؟ مطلق؟ از نوک انگشتان تا کتف رو گرفت یا نه؟ خب (معَ المرافق) میخواد چیکار کنه؟

(صحبت حضار)

سبحکم الله بالاخیر، (أَيْدِيَكُمْ) همه رو نگرفت؟ باز مثل اینکه اینجا نیستین، یا من اینجا نیستم. بابا (أَيْدِيَكُمْ).

اگه گفتن مسجد امام رضا همه رو میگیره یا محراب رو میگیره فقط؟ آقا (أَيْدِيَكُمْ) همه رو میگیره دیگه. درسته (أَيْدِيَكُمْ) اول اینجا، بعد اینجا، بعد اینجا، بعد اینجا، اینجارو میگیره یده دیگه.

خب (أَيْدِيَكُمْ) که کل ید رو میگیره، خب مع چی؟مگر مع غیر ید. أَيْدِيَكُمْ مع الارجل، مع الرئوس، مع ال عرض می شود که اعناق.

اما مثل اینکه بنده بگم شما از اینجا تشریف ببرید حرم، تشریف ببرید حرم در بین راه، از این یه وجب راه هم عبور بکنیدا، خب عبور می کنیم، مگه میشه عبور نکرد؟

اینی که وسط است که جای شک نیست (وَأَيْدِيَكُمْ مَع الْمَرَافِقِ) این دست ها را بشویید، حالا چه جوری نداره، چه جوریشو می فرمایند که مع در اینجا ما میاریم برای چی؟

برای اینکه بیان کیفیت نیست، و اون الی ای که آقایون سنیا میگن میذاریم کنار، بیان کیفیت می کنیم. حالا که بیان کیفیت نیست بیان حده و بیان حدم نیست، چرا؟ برای اینکه (وَأَيْدِيَكُمْ مَع الْمَرَافِقِ) (أَيْدِيَكُمْ) همه رو گرفت و مع چیکار کرد؟ مع هیچ کار نکرد. خراب کرد.

(صحبت حضار)

یادتون رفت بازم، اینجا ید نیست؟ اینجا رجله؟ دمه؟ یده دیگه.

حالا (أَيْدِيَكُمْ) که شامل کل این عضو است، پس (مَع الْمَرَافِقِ) میخواد چیکار کنه؟

آیا همون طوری که آقا می فرمایند که مع می خواد این مرافقم داخل کنه، خب مع نمی خواد. أیدی خب مرافق وسطشه، بابا أیدی مرافق وسطشه. این (أَيْدِيَكُمْ) که مرافق وسطشه، خب مع، خب مچم بگو، پس اینجارم بگو، اونجارم بگو، چرا اینا رو نمیگه؟

پس مع در اینجا سنار به درد نمی خوره، اگر ما دقت کنیم با احترامی که به شیخ طوسی قدسه سره و دیگران قائل هستیم، اما احترام حق بالاتر از همه است.

آنچه را که ما از کتاب الله می فهمیم، پس مع در اینجا بیکاره است، مِن در اینجا بیکاره است، نه مع به درد می خورد ضرر داره، نه مِن به دردمی خورد ضرر داره، بلکه (إِلَى) سرجای خودش درسته. چطور (إِلَى) درسته؟ ببینید همون طور که در قرآن هست دیگه (فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ) [مائده: آیه ۶]

(صحبت حضار)

نه لازمش چیه؟

(صحبت حضار) این همون بیان

اگر به معنی مع باشد، لازمش این است که همه رو بشورید، چیکار می کنید شما؟

(صحبت حضار)

آخه چون که صد آمد نود هم پیش ماست. اگر به مع

(صحبت حضار)

نخیر از قضا مرافق جوابشو میده، مرافق شما می دونید جوابشو میده. اما اگر (إِلَى) مع باشه، لازمش این است که همه دست را باید بشوییم، از اینجا باید بشوییم یا از اینجا بشوریم. اینطوریه دیگه.

وانگهی راجع به این دو استدلالی که مرحوم شیخ طوسی می فرمایند، در این چند دقیقه یادمون نره عرض کنم تا برسیم به (إِلَى) یی که ما می تونیم معنا کنیم و طبق خود جهات ادبی صحیح.

ببینید مرحوم شیخ طوسی رضوان الله تعالی علیه و کثیری همراه ایشون می فرمایند که (إِلَى) در اینجا معنی مع است و دلیل می خوان بیارن. دلیلم از دو آیه استدلال می فرمایند.

ما از اول عرض کنیم که مع که هیچ وقت معنا نداره. حالا اگرم یه موقع بنا شد معنا داشته، اگر بنا شد معنا یه معنایی داشت که

(صحبت حضار)

کجا؟

(صحبت حضار)

اگه یک جا آوردید من یه میلیون تومن به شما میدم، خونمو می فروشم نصفشو میدم به شما. عرض می شود که ملاحظه کنید. اگرم آورده باشند آخه این چه مرضیه که آدم بگه (إِلَى) مراد مع باشه، اونم بدون قرینه؟

حالا به دو آیه استدلال می فرمایند ایشون، عرض می شود که یکیش

(صحبت حضار)

نه

(قَالَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ لِلْحَوَارِيِّينَ مَنْ أَنْصَارِي إِلَى اللَّهِ) [صف: آیه ۱۴] ایشون می فرماید که خب مفسرن ایشون، خب تبیان مرقون فرمودن (مَنْ أَنْصَارِي إِلَى اللَّهِ) [صف: آیه ۱۴] (إِلَى) منتهی الغایه معنی نمیده باید (أَنْصَارِي مَعَ اللَّهِ) باشد پس (إِلَى) به معنی مع آمد، این یکی که می فرمایند و من یک میلیون نمیدم شما باید بدید، این یکیش.

دوم، بله؟

(صحبت حضار)

و لا، سوره نساء (وَلَا تَأْكُلُوا أَمْوَالَهُمْ إِلَى أَمْوَالِكُمْ) [نساء: آیه ۲] اونجام باید مع باشه. میگیم هر دوش اگر مع بود، ما یقین می کردیم که قرآن تحریف شده. میگیم مع معنا نداره، مثل همینجا که معنا نداره، بلکه بی معناتر از اینجا خواهد بود. چرا؟

ما آیه نساء رو مقدم می داریم، شاید این دومی رو فعلاً بحث نکنیم. آیه نساء راجع به اموال یتاماست. خب اموال یتاما رو باید بیشتر مراقبت کرد با اموال غیر یتاما.

چون غیر یتاما در این اموالشون انسان تجاوز کند یک تجاوزه یک بُعدی ست، اما یتیم که خب یتیم است، چیزی ندارد، کسی ندارد، باید به جای پدر به او رحمت کرد، لطف کرد، محبت کرد، حتی اولیاء یتاما حق ندارند مزد بگیرند به نص آیه سوره نساء (وَمَنْ كَانَ غَنِيًّا فَلْيَسْتَعْفِفْ) [نساء: آیه ۶].

در اینجا دو بُعدی می شود أکل مالشون. اما بعضی می خواستن حقه بزنند، چی؟ خب ماها که یتاما رو باید در خانه خودمون (قطع صدا)

نصف کنیم، حالا مال اونا مال ماست دیگه چنانچه مال ما مال اوناست، مال اونا مال ماست، مال اون ها رو بخورد به سوی مال خودش.

همانطور که منتهی الغایه مال خودش صددرصد حلاله، یه درصدی هم حلیت از برای مال یتاما چون اینم به سوی او، مال شما مال من است، خانه شما خانه من است.

همانطور که من خانه خودمو می تونم بفروشم، خانه شما رو هم می تونم بفروشم. مطلب اینه (وَلَا تَأْكُلُوا أَمْوَالَهُمْ إِلَى أَمْوَالِكُمْ) [نساء: آیه ۲].

غایت از خوردن اموال تون که مال خودتونه بخورید حلاله، این غایت نبرید روی اموال یتاما چون مخلوط شده. به سوی اموال خودتون اموال یتاما رم بخورید و مع این معنا نداره. چرا؟ برای اینکه

(صحبت حضار)

خدا فرموده (إِلَى) اضافه نداره، (إِلَى) خودش اضافه است، نه (إِلَى) خودش اضافه است

(صحبت حضار)

همین بله

ببینید، اما اگر اینجا، اجازه بدید من یادم نره عرضم. اگر در اینجا مع بود اشکال داشتیم. چطور؟ (وَلَا تَأْكُلُوا أَمْوَالَهُمْ مَعَ أَمْوَالِكُمْ) خب پس معیت ممنوعه، اما اموال اونا رو جدا بخوریم، چطور؟ من جدا مال شما رو میرم جایی میخورم، مال خودم جای دیگه. چطوره؟

بابا در اینجا شدید النهی است، در باب شدید النهی که نمیاد خدا بگه اموال اون ها رو، خودش اموال اونا باشه نخورید، اما اگر قاطی باشد بخورید.

اگر جدا باشد نخورید، منظورش این است اگر قاطی باشد طوری نیست و در مقام بیان شدید النهی است، پس در اینجا (إِلَى) یک لطف خاص ادبی در اینجا دارد.

مثل اینکه ما در تعبیر بگیم که اموال فلانی را به حساب اموال خودتون نخورید، غایت خوردن شما اموال خودتون برای اینکه مال خودتونه، او رو با این هم غایت قرار ندهید، اون مال یتیم است، این مال شما، هر کدام جداست و به حساب خودشه.

(وَلَا تَأْكُلُوا أَمْوَالَهُمْ إِلَى أَمْوَالِكُمْ) [نساء: آیه ۲] پس چرا ما اینجا معش کنیم؟ معش کنیم خرابش می کنیم. ثانیاً خب خداوند فرموده (إِلَى)، اگر مع بود و معناش درست بود زودتر می فرمود مع.

و هچنین راجع به عرض می شود مسیح که به حواریون فرمود (مَنْ أَنْصَارِي إِلَى اللَّهِ) [صف: آیه ۱۴] اگر مع الله بود شرک بود، اینو فردا عرض می کنم.

(مَنْ أَنْصَارِي إِلَى اللَّهِ) [صف: آیه ۱۴] اگر (إِلَى) به معنی مع باشد یا خود مع اگر در اینجا باشد، اینجا شرک خواهد بود و تتمه بیان انشاءلله فردا.

اللهم اشرح صدورنا بنور العلم و الایمان و معارف القرآن العظیم و وفقنا لمَا تحبوه و ترضاه و جنبنا عمّا لا تحبوه و لا ترضاه