بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله رب العالمین و صل الله علی محمد و علی آله الطاهرین
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم وَإِنْ كُنْتُمْ جُنُبًا فَاطَّهَّرُوا ۚ وَإِنْ كُنْتُمْ مَرْضَىٰ أَوْ عَلَىٰ سَفَرٍ أَوْ جَاءَ أَحَدٌ مِنْكُمْ مِنَ الْغَائِطِ أَوْ لَامَسْتُمُ النِّسَاءَ فَتَيَمَّمُوا صَعِيدًا طَيِّبًا فَامْسَحُوا بِوُجُوهِكُمْ وَأَيْدِيكُمْ مِنْهُ ما اگر ضوابطه مستفاده از قرآن را مادامیکه نظر بگیریم در فروع متفرعه بلکه در ضوابطه متفرعه بسیار در اسلامیات فقهن و فلسفتن و عرفانن و عقیدتن و ما الا ذلک اقنای از کل علما خواهیم بود
چون کتاب الله اغنای از کله کتبست بنابراین اگر محور ضابطه ای ما قرآن شریف باشد با دقت کامله صحیح ما گمراهی خیلی کم خواهیم داشت ،نیاز مند به غیر کتاب نخاهیم بود و اگر نیازمند به سنتیم سنتست و نه روایت
در مسعله ی مورد بحث قرآن شریف میفرماید وَإِنْ كُنْتُمْ جُنُبًا فَاطَّهَّرُوا که مکررن عرض شد حضور برادران که مراد از جنب بعید انصلات است ،قدر متیقنش مسلمش ، چه بعد جسمانی باشد و چه بعد روحانی باشد که بعد روحانی بعد ان الله است و بعد جسمانی بعد انصلاتست و این بعد به حدثه اکبرست قرآن اینجور بیان میفرماید بنابراین اگر در سنت قطعیه ی اسلامیه مصادیقی از منطق وحی از برای ما بیان شد که اینها حدثه اکبرست و قابل اطمینان صحیح بود قبول میکنیم واگر نه نه
چه ضن داشته باشیم و چه شک تا چه رصد به احتمال چه حدیث باشد و چه نباشد ، حالا بعد انصلات دارای اقسامیست وساعلیست یکی از بعدهای انصلات جنابت معروفه است و در قرآن شریف از جنابت معروفه که جنابت جنسیه باشد جنسی باشد و شهوانی باشد تعبیر فرموده است به أَوْ لَامَسْتُمُ النِّسَاءَ در اینجا
جاهای دیگر تعابیر دیگر أَوْ لَامَسْتُمُ النِّسَاءَ ، ما در این بعد داریم صحبت میکنیم که اون حدثه اکبری که دوریه از نماز میآورد و با فَاطَّهَّرُوا این دوری برطرف نمیشود در بعد شهوانی و به تعبیر دیگر در بعد جنسی و در بعد معاشرت با زنان که بعد شهوانی باشد قرآن شریف ازش تعبیر فرموده است به أَوْ لَامَسْتُمُ النِّسَاءَ
چیز دیگه نفرموده که و چرا ؟ علت روشنه اولن قرآن شریف کل مصادیقه حدثه اکبر را چه لزوم دارد ذکر کند جنبن فرمود دیگه و سنت قطعیه اگر سنت قطعیه ای داشتیم و تبیین کرد که حیضو نفاسو اصتحاضه کثیره و عرض می شود که مسه میت ایناه حدثه اکبرست پس فَاطَّهَّرُوا دنبالش هست
اما راجبه خروجی منی چی راجع به خروج منی به قولن مطلق یا ان شهوتن یا ان ملامستن یا به اختیار در بیداری یا بی اختیار در خواب یا چه یا چه یا چه ،اگر در سنت دلیلی نباشد که خروج منی صرفن یا با شرایط البته منهای لامستم لامستم بحث دیگریه أَوْ لَامَسْتُمُ النِّسَاءَ عمل جنسی به زنان کردنست ،ما اینو قدر مسلم میگیریم البته بحث داره ملاحظه بفرمایید در الفرقان
لامستم النسا این کنایه تقریبن یا تحقیقن بالغتر از تصریحست به عمل جنسی در میانه خودمون هست ، میگن با فلان زن خابید خابیدن که نیست عمل جنسی برای کنایست با فلان زن حمام رفت با فلان زن حمامی شد با زن خودش خوابید قرآن شریف زیباترین تعبیرو کرده لَامَسْتُمُ النِّسَاءَ، لمستم نیست لَامَسْتُمُ النِّسَاءَ
مسستم نیست ماسستم نیست لَامَسْتُمُ ،لمس غیر از مسه ،لمس لامستم النساع این مسه با حرکتستو به حساب نساع با التضادستو مسه با حرکت با التزاز یک مرتبه یکطرفست مردی به زن دستشو میمالد یا زن به مرد یه مرتبه نه طرفینیه لَامَسْتُمُ النِّسَاءَ دوتایی با هم خب دیگه ازین واضح تر چی ،نمیخایم اینجارو بحث کنیم
حالا ، أَوْ لَامَسْتُمُ النِّسَاءَ در بعد دوریه انسان از صلات به حسابه حدثه اکبر در بعد شهوانیش اون قله شهوانیتو ذکر کرده است قلش جمع شدنه با زنست حلال و لا سمح الله حرام که مطلب دیگریست روایت لامستم ازواجکم نفرموده اگر ازواجکم میفرمود اگر انسان معاذلله با زن غیر خودش چیز میشد این جنابت نمیاورد دیگه أَوْ لَامَسْتُمُ النِّسَاءَ فرمود و زن نسا اباعکوم
لَا تَنْكِحُوا مَا نَكَحَ آبَاؤُكُمْ مِنَ النِّسَاءِ ما نکح اعمست ،حالا أَوْ لَامَسْتُمُ النِّسَاءَ این فرده اعلای حدثه اکبر جنسیست ،مگه اینطور نیست آقایون ، حالا چه انزال بشود چه نشود که نوعن میشود اگر آدم مریض نباشد پیر نباشد چه نباشد معمولن میشه دیگه پس این دو بعدو در بر دارد ، تمام شهوات جنسیه انسان های معمولی در أَوْ لَامَسْتُمُ النِّسَاءَ جمعه ،هم عمل جنسی مقدماتی میشود که مستحبست هم عمل جنسی معخراتی میشود و هم با عمل جنسی نزول میشود اگر نزوله مردو زن با هم شد در کماله قلست اگر مرد شد فقط مقداریستاگر مرد هم نشد بلعخره این شهوت جنسیه بسیار بارزیست که در أَوْ لَامَسْتُمُ النِّسَاءَ حاصل میشه مگه اینطور نیست ؟
خب ، سوال ، قرآن شریف که ندارد خروج منی هم جنابت آورست که جنابت جنسی پس از سنت باید ثابت شه سنت چیکار میخواد بکنه سنت چیکار میخواد بکنه ببینید اگر چیزی در قرآن شریف هست و سنت میخواد چیز دیگری پایینتر از او بگه الحاقیه دیگه پس تعویله الحاقیست پس تعویله نه اینکه خدا چیزی فرمود پیغمبر چیزی مانند او ، خب مانند اورو خدا میشد بگه ،خب این جمله همرو میگیره
پس این سنت در این بعد تعویلیست ، غیر از سنت مستقره بر اینست که نماز های یومیه هیفده رکته این تعویلیست این وحیست بر رسول الله بعنوان سنت رسولی القا شده و ثابته اطیعوالله قرآن اطعیو رسول سنت رسول اولل امر منکم سنتی که اولل امر نقل میکنند و ثابته اما در جایی که اصل قرآنی دارد و ضابطه فقط نیست بلکه یک نمونه ی بسیار بارزی از مورد حکم بیان شده است بله ضابطه در إِنْ كُنْتُمْ جُنُبًا هست ،بسم الله
اگر به إِنْ كُنْتُمْ جُنُبًا اکتفا میشد باز مطلب یدگری داشتیم که شبیه این بود ولاکن فرق داشت در یه جهاتی اما در اینجا در جنابت جنسیه نمونه ای را که قرآن شریف ذکر کرده است أَوْ لَامَسْتُمُ النِّسَاءَ است ، پس اگر رسول الله صلوات الله علیه میخواهد خروج منی را به هر جوری یقینی باشد مضنون باشد مشتبه باشد یقینیست، میخواد بفرماید این وحی وحیه تعویلیست یعنی چه ؟ وحیه تعویلی به این معنا که خداوند در قرآن شریف حکمی را راجبه موضوعی فرمود ،ولی مبدع و معخزشو نفرمود
مبدع و معخذشو اراعه میکند به رسول ،که رسول میتواند مواردی را که مشموله اون معخذست و مشموله اون مبدعست که در نص قرآن نمونه بارزی و همگانی ذکر شده است این حق را رسول دارد و ما نداریم شیخه طوسی ها ندارند شیخ مفید ها ندارند حضرت عبدالعظیم ها ندارند حضرت زینب ها ندارند حضرت عباس ها ندارند ، ولی معصوم داره
پیغمبر بزرگوار که در قله اولاست در بعد رسولی ایشون میتواند تعویل کند منتها از خودش که نیست تعویل به این معنا که خداوند در فرستادن این قرآن شریف نصوصی و ظواهری را انیجا بیان فرموده است شما بر مبنای نصوص و بر مبنای ظواهر فکر کنید آیات به آیات دقت اشارات نکات لطاعف مطالب و اما اینها به روز ما بازست اگر اهل قرآن باشیم و بشویم و هرچه بیشتر بهتر ،اما تعویل به روی ما باز نیست این تعویل که داریم عرض میکنیم به این معنا که خداوند مثلن در سوره نسا فرموده است وَإِذَا ضَرَبْتُمْ فِي الْأَرْضِ فَلَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ أَنْ تَقْصُرُوا مِنَ الصَّلَاةِ کی ؟ إِنْ خِفْتُمْ أَنْ يَفْتِنَكُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا ۚ إِنَّ الْكَافِرِينَ كَانُوا لَكُمْ عَدُوًّا مُبِينًا فاذا قمتم فیهم
یک آیه در قرآن بر اون بحث نیست ، بحثه سلاتو عرض میکنیم بحثه صوم مطلب دیگریست و در سوره بقره هست ،حالا ببینید رسول الله صلوات الله علیه که میفرمایند سفر در حد فلانی هم درش قدرست میخواست چیکار کنه میخواد انفاق کنه دیگه این الحاق تعویله یعنی چه تعویله به این معنا و لذا روایات ما داریم ان قرعت علیه آیتو تقصیر و فسرت فصرت اینه ، فصلت اینه یعنی کاعنه رو که نمیخواد معنی کنه کاعنه کاعنه یکونوم یکونو فسلت تفسیر تعویلیست تفسر تعویلی به این معنا که رسول الله صلوات الله علیه اضافه بر نص این آیه مبارکه که إِنْ خِفْتُمْ أَنْ يَفْتِنَكُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا ۚ چرای ان خفتم هم بهش وحی شده
نَّا أَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِتَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ بِمَا أَرَاكَ اللَّهُ ۚ اراک الله اراعه قرآن نصن و ظاهرن فقط نیست بلکه اراعه تعویلات هم هست اگر اراعه ی غیر قرآن نبود اراعه سنت نبود چرا فرمود به ما اراک الله ، 1224
قرآن که بنای بر اختصار دارد که این لِتَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ بِمَا أَرَاكَ اللَّهُ یعنی پیغمبر بزرگوار دوگانه است هردو وانه است یک گانه اش قرآن شریف نص و ظاهر قرآن استناد به نصه آیه
و بعد دومش اینست که خداوند متعال در مواردی که از جمله این موردست این ان خفتم چرا ان خفتم ، برای یک ناراحتیه در حد خاصی ،اگر ناراحتیه در حد خاصی در اذا ضربتم فی الارض پیدا کردیم که قله ی علیایش خفتمست ،چون این ناراحتی که انسان در سفر حاصل میکنه یا نارحتیه روحست خفتم 1308
یا ناراحتیه جسمه خستگی ، 1312 روحشم خیلی شاداب باشه این یه مثلث در کارست یا اینکه در این سفری که انسان میکند وضعیست که هم خوف دارد مربوطه که به روح هم ، هم تعویله جسمانی دارد مربوط به جسم یا هردو رو دارد غیر از اینکه نیست
حالا در اینجا که پیغمبر بزرگوار برحسبه حدیث متواتر از برادران سنی و از اصحابه شیعی ما به طریق قطعی و ثابت باید در سفرون ما قصر کرد این تعویله چطور تعویله یعنی پیغمبر بزرگوار برش این وحی حاشیه ای شده که این خوف که موجبه غسل صلاتست حالا غسل خوفی یا غسل سفریم با هم یه مقداری فرق داره ولی اصله غسله
این خوف که موجب غسلست چرا ؟فقط خوف ،پس اگر انسان بدنش خسته شد در سفر صد هزار فرسخم بره نه ، خوف که نداره نه این تعویل در رسول الله صلوات الله علیه بعنوان حامله سنت وحی شده برای تعبه معینی چیه این تعبه معین ،تعبه معین در خوف که خوفه تعبه معینی که شامله خوفست ،که مربوط به روحست و شامله جسمست حدش مسیرت یوم به اقلب سیر ولقالبه علل مسیر اینو گفت
مسیرت یوم به عقلب سیر و قالب مسیر یعنی بیستو چهار ساعت معمولی راه رفتن با اکثر مسافرت این چیکار میکنه شما نظرو ثابت کنید ثابت کنید کوهو دره و بیابانو بی آبیو گرگو سگو مگو فلان این حرفا حالا ترسو کاری نداریم ،خستگی ،خستگی در بیستو چهار ساعت سیر حاصل میشد تقیید شده بیستو چار ساعت و در صحیحه ی ذکریبن آدم که سوال میکند از امام معصوم چرا در کمتر از یک روز نشد بیشتر نشد فرمود اگر چنانچه در بیشتر از یک روز میشد در هزار سال هم قطع نمیشد اینو مراجعه بفرمایید اینو در جای خودش میاد
علل به طوری بین و روشن در روایات قصر و علت و حکمته قصر بیان شده که این تعویلو خیلی روشن میکنه ، آیا چه سفره خسته کننده ای میتواند به سنت رسول ملحق شود به خوف الم نفس ولو به اندازه خوفه الم نفس نیست ، یک میزانیست که خوف علنفس در قلست صددرصد نود درصدم تعبی که در بیستو چهار ساعت سفر به طرز معمولی نوعن بر انسان حاصل می شود این قابل الحاقه دیگه منتها قابله الحاقه در دو بعده یک بعد اگر ما اون قدرتو داشتیم الحاق مثلن میکردیم یا چه بعد دوم چون این تعویل چون این معخذ وحی شده است بر رسول الله صلوات الله علیه به سادگی میگد این حکم خداست که شما در یک شبانه روز راه با اغلب سیر ولقالب علل مسیر اینجا همون قصر کنید و چرا قصر کنید ؟
خوفست نخیر خوف نیست ،ولاکن تعبیست از برای بدن که اون مبنای تعویلی و اون اصلی که موجبه غسله در حالت خوف شد اینجا را هم نمیگیرد اگر اینجا صددرصد است اونجا نود درصده آقا یه درصد چطور ؟ این یک میشه یه درصدو محو کرد که 1637 کتاب اینطور نوشته که یک شتری عرض می شود که خیلی قوی رو با یک موی پاره پاره بکشید خب نمیشه آخه یکو که نمیشه حملو بر صد کرد اون نودو نهرو میشه
شما یه سشاگردی دارید که این شاگرد فرض کنید که نهو نیم گرفته میشه دهش کرد پنجو که نمیشه ده کرد یکو که نمیشه ده کرد شیشو نمیشه که باید جور باشه یه آدمی که جنس میخواد بخره صدتومن میرزه ده تومن جیبشه نمیشه این ده تومنو مقرر صدتومن کرد پدر صاب بچه در میاد که الحاق شرط داره در الحاق باید نزدیکه به هم باشد
این نزدیکه به هم تازه کافی نیست اگر ما کوچک ترها ملحق کردیم به بزرگتر این هم دلیل میخواد اما اگر بدون دلیل ملحق کردیم ناهنجار رفتیم ما زیاد نه در اینجا که خداوند به وحیه سنتی بر رسول هدا صلوات الله علیه اینطور مثلن میفرماید حالا تعبیر هرچه بوده ما نمیدونیم که مقدار معینی از تعب که دنباله ی تعبه روحیست که خوفست اون مقدار تعب بدنیست تعبه بدنی که حاصل میشود در بعد یک شبانه روز راه رفتن به طور معمولی با بیشتر وسایل مسافرت درست
حالا سوال شما سفر بیست چهار ساعته سابقو بیارید که خب کجاوه و با چی میفرفتن فرمودن هشت فرسخ چرا ؟چون اغلب 1808 هشت فرسخ بود ،تحدیب کردن به هشت فرسخ اون ملحق میشود به خوف قابله الحاقه اما بنده الان سوار ماشین بشم در عرضه یک ربعه ساعت هشت فرسنگ راه بروم یک ربععه ساعت رو الحاق کنید بر بیستو چار ساعت
چون زمان مناته در یک ربعه ساعت با تیاره که مطلب دیگریه با تیاره ما در تبسرت الفقها اینو عرض کردیم که مثلن سفرهای هوایی هیچکدوم قصر نداره یکدونه شما برید امریکا و برگردید قصر نداره چون رفتنه امریکا برگشتن بیست چار ساعت که نمیخواد که حالا ما سفر زمینی رو عرض میکنیم
در سفر های زمینی الحاقه بشود یک درصد به صددرصد ، رسول هدا صلوات الله علیه نود درصد را که تعبه بدنیه در بیست چار ساعت راهه به 1806 به وحی حمل کرد بر خوف ، اما کی میتواند آدم عادی که نمیتواند خب دیوانم دیوانه تر از دیوانه میشه که اگه یکو حمله بر صد کنه آقا یک چیکار به صد داره اصلن ربطی به هم نداره اصلن
اگر میشود یکو حمل بر صد کرد پس هیچ عددی در اینجا شرط نیست ،هیچ عددی عرض می شود که شرط نیست ،این عرض کردم مقدمه این مطلب در اینجا اون بحث در جای خودش داره
من بعنوان اونی که فهمیدم و بعد باید تفصیلن عرض کنم در کتابه نماز مسافر هست مثال در اینجا میخواید مثال دیگه عرض کنم ببینید ، در قرآن در سوره نساع تحریم کرده مادرزنهارو و امهاتو نساعکم ، بیان ملحق کنند مادرهای زنهایی که این آدم باشون زنا کرده زنه زانیه رو بر زن خود انسان ملحق کنند تا مادر زنه زانیه رو بر مادر زن خود انسان ملحق کنند
دروغ را بر راست ملحق کنند حرام را حلال ملحق کنند ؟آخه این نمیشه و لذا اون برادران بزرگوار فقیه که میفرمایند القا میکنیم خطوط نساعکم رو میگیم اگه القا بود خدا خودش القا میکرد کمااینکه در پدر زن فرمود وَلَا تَنْكِحُوا مَا نَكَحَ آبَاؤُكُمْ یا در باب وَحَلَائِلُ أَبْنَائِكُمُ الَّذِينَ مِنْ أَصْلَابِكُمْ خداوند میفرماید وَحَلَائِلُ أَبْنَائِكُمُ الَّذِينَ مِنْ أَصْلَابِكُمْ ازواجم ما کاری نداریم حلاعل
زنهایی که حلالند بر فرزندانه سلبیه شما حلالست عقد داعم حلالست عقد منقطع حلالست امه ،حلالست هبه بر عمه حلاله ،حلاعل بیخود که نفرمود نفرمود ازواج ،وَحَلَائِلُ أَبْنَائِكُمُ الَّذِينَ مِنْ أَصْلَابِكُمْ من اصنابکم چرا فرمود ؟
پس سلبی بودنش شرطست سلبی بودن شرط است در عرض می شود که زنه اون پسر اون پسرو که سلبی باشه پس چطور برادران عزیزه فقیه در اینجا ملحق میفرمایند ابناعه رضایی رو خود ابناعه رضایی میگه حرامه ، آخه بابا حرمته در بابه 2121 حرمته نکاحه مگه با پسر میشه نکاح کرد این خیلی عجیبه ها
این وَحَلَائِلُ أَبْنَائِكُمُ الَّذِينَ مِنْ أَصْلَابِكُمْ نصه ،پس چطور ما میتونیم ملحق کنیم به زنه پسر سلبی زنه پسر رضایی را ، بعضیاشون میان میفرمایند آقای خمینی اصرار داشتن در نجف اینطور در بینه راه صحبت میکردیمو خب دیگه صحبت تمام شد که اینجا فرمود من اصلابکم برای اینکه ادعیا خارج کنه
میگیم که اوسعه که وَحَلَائِلُ أَبْنَائِكُمُ غیر ادیاعکم ، غیر ادیاعکم میگفت این دوتارو میگرفت هم من اصابکم میگرفت هم رضاعی ، قرآنست افصحه کلامست کلامه فسیح عادی اینطور نمیتوند حرف بزند بعد به ایشون عرض کردم شما که از نظره آیه اینطور از نظر سنتم که روایت نداریم فرمود شهرته عرض کردم به شهرت ما اعتراض داریم
شهرت در مقابله قرآن چیکار میتاند بکند ؟ وَحَلَائِلُ أَبْنَائِكُمُ الَّذِينَ مِنْ أَصْلَابِكُمْ شما بیاید زنو پسرو رضایی را ملحق کنید پیغمبرم نمیتونه اینکارو بکنه ،تا چه رصد به اینکه ما بخوایم اینکارو بکنیم، و همچنین در بابه حرمته رضاعی به قولن مطلق آیا میشود ملحق کرد به مادرهای رضاعی و خواهرهای رضاعی عمه های رضاعی خاله های رضاعی رو ؟
نمیشه ،نمیشه هفتاست سوره نساع بیان میکند بعضی از وَأُمَّهَاتُكُمُ اللَّاتِي أَرْضَعْنَكُمْ وَأَخَوَاتُكُمْ مِنَ الرَّضَاعَةِمیشد بناتکم عماتکم خالاتکم عرض می شود که بناته اخواتکم بناتو اخوانکم رو حمل کرد ؟ این چجور میشه حمل کرد آخه ؟آخه حمل در جایی میکند که اصلو نشود گفت به عبارت مختصر در اینجا اگر چنانچه تمام رضاعیات محرم باشند مثله 2312 میفرمود که و هن من الرضاعه تموم شد
هن من الرضاعه همرو میگرفت دیگه ، چرا فرمود وَأُمَّهَاتُكُمُ اللَّاتِي أَرْضَعْنَكُمْ وَأَخَوَاتُكُمْ مِنَ الرَّضَاعَةِ ؟ نصست در اینجا ما در مقابله کل فتاوای شیعه و سنی عرض میکنیم ترجیح میدهیم نصه کتاب الله رو به اونهام احترام قاعلیم اصحابم اخوانن بحث علمی که دعوا ندارد
میایم سر بحثه خودمون، ببینید در اینجا أَوْ لَامَسْتُمُ النِّسَاءَ جریانه بیرون آمده خب تعبیر باید که چیز بشه بیرون آمدن منی این مراحلی دارد ، شهوت ،این شهوته جنسی مراحلی دارد ،یک أَوْ لَامَسْتُمُ النِّسَاءَ این یه مطلب چه خروج منی بشود چه نه ،اگر نشودم بلخره همون هضه جنسی هست این تمست
که این قله و تمه رو خداوند بیان فرموده است ، بعد چی ؟ بعد اینست که انسان بدونه عمل جنسیه با زنه خودش با زنه خودش ور بره و جنب بشه بازم لامستمه ور رفته، لامستم نی لمستمه ،اینم پله دومه ،پله دومه جنسی با زنه خودش ور رفت شد ، سوم ،اصن زنی در کار بود شب خواب دید ، یا در بیداری مثلن مرحله سوم اینست که این آدم با نگاه کردن حلال به زنش حالا فرض میکنیم نگاه کردن بعضیا هستن با نگاه کردن اینطورن ، ولی 2437
بعضیا با نگاه کردن مثلن مساعله حیضو داره نگاه میکرد جنب میشد ،آخه خیلی عجیبه ، الاغ ماده رو نگاه میکرد جنب میشد حالا بعضیا هستن در پله سومن با نگاه کردنه به زن اینطوری میشن ، با نگاه زن خودش دیگه حالا زنه غیرم که چه عرض کنیم عرض می شود که پله چهارم نه نگاه کردنست نه چی است نه فلان است نه بهمان است خودش معاذلله یه استمناعی میکند و شهوته دیگه این چهارم
پنجم اینست که نخیر در خواب دیده است ولی در خواب با شهوت آمده است ،در خواب بی شهوت که نمیاد این پنجم ، در خواب با شهوت آمده ،این پنج مرحله ششم ، ششم اینست که خروج منی از این انسان صحیح نه مریض خروج منی از این انسان صحیح شده نه شهوتست نه دفقست نه فتورست ، خب راهی باشه من باشه بله پنجم یا شیشوم ؟
شیشوم ،هفتم ،هفتم این که یه رطوبتی چون استبراعه از منی نکرده است رطوبت مشتبه خارج شده است ،این رطوبت مشتبه که خارج شدست این ملحق کنیم به اون اولی چی شد ؟ خیلی عجبیه ها ما حساب بفرمایید آقایون برادران توجه بفرمایید ما حساب نکرده که نمیتونیم بگیم که چون شهرتست قبول کنیم که ما احترام هم قاعل هستیم ولی الحاقه مگر نه اینست که رسول الله صلوات الله علیه میخواد الحاق کند الحاق کند اون رطوبتی که شاید منی باشد درش شهوت نیست درش دفق نیست درش مفق نیست درش منگ نیست رنگ نیست شبهه است این هفتمی را که هیچ جریان جنسی درش نیست هیچ جریان جنسی درش نیست هیچ شهوت خارجی درش نیست اگه قبلن بوده
حالا اگر مقداری در راه بوده اگرم یقینن منی باشد که جریانه جنسی درش نیست حالا که ما شک داریم که در راهست منی است یا نه چون استبراعه به بول نکرده است ازین جهت اون رطوبت مشتبه میاد بیرون این هم نجسباشد و هم موجبه غسل باشد ،اینو کی میتوند الحاق کند ،پس آبو چرا الحاق کنید
تفم الحاق کنید . عرض می شود که چیزای دیگم الحاق کنید این قابله الحاق نیست ، آخه این یک هفتمست اصن خارجه از محورست یعنی شهوتی در کار نیست فرض کنید اختیاری هم در کار نیست شهوتی در کار نیست اختیاری در کار نیست دفقی در کار نیست فتوری در کار نیست رنگی در کار نیست منگی دنگی در کار نیست یه آبی اومده این آدم یادش رفته یادش رفته فرض کنید ، میاد بالا
یادش رفته است که این بعدز خروج منی بول کند ، یادش رفته بعدنم عرض می شود که رفت غسل کردو حالا میخواد نماز بخونه یا خونده نمازو خونده بعد یه رطوبت مشتبه منی اومد این رو ملحق کنیم به منی که منی ملحقست به لَامَسْتُمُ النِّسَاءَ الحاقه الا الا الا هفتا ،هفتا پله میره بالا
آقا شما چی رو پله اول بشی چه رو پله هفتم یکیه ،نفهمیدیم ما پله ششم با هفتم یه جوره ،اونم با دلیل اگر چنانچه محوری در کار باشد این قابل الحاق نیست این اولن ،ثانین ، ثانین قرآن شریف چی میفرماید میفرماید إِنْ كُنْتُمْ جُنُبًا مگه یه آدمی که رطوبت مشتبه به منی خارج شده جنبه ؟ جنابت به چیه ؟ جنابت در بعد اول به لا مستم نساعه در بعد دوم باید با سنت ثابت بشد که چیه اگر در سنت ثابت شده بود که خروج منی ولو بدونه شهوتو فتو این حرفا قبول میکردیم مثلن اونم مثلن عرض میکنیم ، شهوت در کار نیست
قرآن میگد که و إِنْ كُنْتُمْ جُنُبًا فَاطَّهَّرُوا ، در بعد کلیش و در بعد شخصیش او لا مستم النسا این جنبنش ثابت نیست لَامَسْتُمُ النِّسَاءَم نیست الحاقه باید بشه ، الحاقو کی باید بکنه ؟ سنت ،سنت تناقض مربع در کاره ، به روایت مراجعه کنید . روایات ، تقریبن نه دهم روایات اینطور میگه یهه دهم روایتی که الماعول اکبر این یک ،الماعول اکبر که ما تعبیر کنیم ازش به منی قیدم درش ذکر نشده این موجبه جنابت نیست ولی روایت یتیمه ، چطور ؟ بعد روایاتی راجبه مسح ، اگر صحیح باشد باید ان شهوتن باشد باید که دفعن باشد باید ان فتورن باشد حتا در بعضی روایات دارد که اذا خرج المنیو من الصحیح آدمیکه صحیحست و مریض نیست اگر منی فرض کنید منی خارج شده ، اگر منی از او خارج شد شرطست که شهوت باشد دفق باشد فتور باشد اما اگر شهوتو دفقو فتور نباشد لابعث به این غسل ندارد که ما باید عرض کنیم نجاستم ندارد برا اینکه هرچی خارج شد که نجس نیست
مگه وض یا مضی نجسه؟ فقط بول نجسه و اون منی که حدثه اکبر آورست و غسل آورست اما اگر شما یقین کنید که این منی خارج شده العان فرض کنید فرض کنید که این منی العان بعد از یک ساعت ز جریان این منی قبل از غسل یا بعد از غسل خارج شده این منی که خارج شده است یقین دارید منیست نصوصه صحاحی از روایات ما نمیخوام استناد کنم میخوام بگم که یقین که نیست ،با تناقضه مربع که در قسمتی از روایات که اول عرض کردم فرمود که ما اکبر ،بعد فرمود به شهوتن به دفقن به شهوتن به دفقن اگر زن ان شهوتن ازش آب خارج شد روایت میگد که جنابت عرض می شود که غسل کنه
اگر مرد نظر کرد یا لمس کرد به شهوتن ازش ماع خارج شد به شهوتن به شهوتن همش به شهوتنه ، حتا اگر ما احتمال بدیم به شهوتن شرط باشه فرض کنید احتمال بدیم کاری نداریم نصوص زیاده ، اگر ما احتمال بدیم که خروج این منی به شهوتن شرط باشد درش ، پس اونی که ثابتست از منیه جنابت آور از منیه حدثه اکبر آور چی ؟ اونی که به شهوتن باشه اگر به شهوتن نباشد خب شک میکنیم
شک که کردین پس شک داریم در اینکه إِنْ كُنْتُمْ جُنُبًا است وقتیکه شک کردیم إِنْ كُنْتُمْ جُنُبًا است خب مرجع اینست که خب هیچی دیگه ،ببینید از نظر قرآن که ما مقداری بیشتر صحبت میکنیم بعد روایات روایات مقداری عرض کردیم قرآن إِنْ كُنْتُمْ جُنُبًا ، سوال خب اگر ما یک رطوبتی یه جا دیدیم یه جایی نمیدونیم که این آب خمیره یا منیه ، شک داریم حمل بر چی میکنیم آقایون ؟کل شیعن طاهر دیگه این طاهرست دیگه
چون ثابت نیست ، و چرا ؟ و چرا چون وَلَا تَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ قاعده کلیست ، وَلَا تَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ یک قاعده کلیست در کله اصلیات و فرعیات ، خب در اینجا اگر علم هم داشته باشیم اینی که بدونه استبراعه به بول خارج شدست اگه علم هم داشته باشیم منی است این حدثه اکبر نیست این درش شهوت شرطست دفق شرطست این حرفا
حالا که علم نداریم که ،خیلی پسه معرکه ایم پس بنده فقیه اگر بخوام اینجا حکم کنم طبقه بعضی از روایات که ترجیح میدن به شهرت که این محکومست به نجاست و حدثه اکبر خیلی من دنباله معرکه هستم ، اول باید ثابت شود منی است بعدن منیه ان شهوتن باشد منیه ان شهوتنست که قدر متییقنه مسلمست برحسه نصوص شیعه و سنی که این ملحقست به لَامَسْتُمُ النِّسَاءَ اما در اینجا ما هنوز اندر خمه یک کوچه ایم اصن معلوم نیست منیه میگه که ملاقات کرده است رطوبتی که آمده بیرون شبیهست به منی خب ملاقات کرده است با منی که در داخل ضنن مونده چون استبراع بول نکرده ، میگیم ملاقات در داخل منجس نی ، اگرم ملاقات در داخل منجس باشه خب این متنجس شد میومد بیرون
خود منیه ،تازه در خود منیه شما حرف داریم ، بنابراین ما از نظر فقاهتی به کتاب مراجعه میکنیم مطلب اینه ،به سنت مراجعه میکنیم مطلب اینه به الحاق مراجعه میکنیم مطلب اینا بنابراین میتونیم قطعن فتوا بدیم در یه بعدی که بهش احتیاط کنیم،احتیاط کنیم که اگر منی که میداند انسان منی است از شخصه صحیح بدونه اون شرایط خارج شد شک کنیم که نجس است یا نه ؟
غسل که قطعن نیست ، شک کنیم نجس است یا نجس نیست خب مطلب ، برای اینکه ما دلیلی بر نجاسته منی من حیسو منی نداریم ، منیه عن شهوتن چنان چنان برای صحیح برای مریض عرض نمیکنم ها مریض مطلبه دیگریست ، برای شخص صحیح خب پس اگر این منی عن شهوتن امدن عن دفقن آمد فتورن آمد با این شرایط این جاست که ملحق میشد به لَامَسْتُمُ النِّسَاءَ ،عربی میتونید دنباله عرض می شود که زنی گیرش نیومد زنه فرار کرد
معذرت میخوام نشست یه جایی کار خرابی کردو عربی رفت رو اون کار خرابی مالید گفت ان فاتکل له لم یفتکل مرتو اگر گوشت گرفت نیومد مرض گیرت میاد حالا اگر مرت در کار باشه اونجا مرقم در کار نیست بله عربی درسته
بله اعرابی غیر عربه حالا آخه چون عربها بیشتر اون حجازیاشون مخصوصن بعله ، عرض می شود که حالا در اینجا ، حالا در اینجا ملاحظه بفرمایید چطور میشود که این انسانی که رطوبت مشتبه ی بلمنی آمده و در مشتبه بلمنی این ملحق شود به منی و منی هم منشع شود به عن شهوتن عن شهوتنم که ملحق شود به لَامَسْتُمُ النِّسَاءَ اوووووه چقدر فاصله است
فاصله خیلی زیاده آقا شما صد کیلومتر با قم فاصله داشته باشید تا یک کیلومتر هردوش نزدیکه قمه نفهمیدیم نزدیکی معنیش چیه ،اگه نزدیکی به این گله گشادیست که چه عرض کنم ،خب این ماله اینجا از نظر فقاهتی بنابراین این مسعله روشن شد یکی از مسلمات فقهی که در رساله های عملیه برادران عزیز فقیه است اگر رطوبتی از انسان خارج شد مردد بینه بولو غیر بول محکوم به طهارته مردد به منیو غیر منی محکوم
ولاکن اگر قطعن میداند این یا بولست یا منی ، پس شهوت نیست چون شهوت باشد که مردد چیه اگر عن شهوتن و دفقن باشد که مردد یعنی چه ؟پس این اگر مرددست بینه بول و منی آقایون چی میفرمایند میفرمایند که احتیاط واجبه مام اون وقتا بچگیمون گفتیم ولی بعدن نگفتیم
وقتی که بچه خیلی بودیم عرض می شود که حالا یخورده گنده تر شدیم ما حالا عرض نمیکنیم آقایون چطور میفرمایند ؟ میفرمایند که اگر مردد بینه بول و منی بود در لمعه دمشقیه مرحومه شهید رضوان الله علیه است در کتابهای دیگر هست رساله های عملیه هست میگه اگر مردد باشه بینه بولو منی اینجا قطعن حدث حاصل شده ، اگر قطعن حدث حاصل شده نمیدانیم اصغرست تا با وضو از بین برود پس وضو کافی نیست و نمیدانیم اکبرست تا با غسل از بین برد غسل تنها کافی نیست هم وضو و هم غسل طبقه مبنای صحیح
مبنای اینکه اینجا یا بولست یا منی و ما حرف داریم میگیم منی بودن کافی نیست اگر این رطوبت مشتبه بینل بول ولمنی خارج شد اگر شک داشت بینه که بولست یا منیه که حدثه اکبری ایجاد میکند که این شک داخل اینها این مطلبیست ولی اینجا این شک نیست این شک دارد که آیا این آدم ازش این رطوبت که خارج شده لزجم هست آیا بولست یا این منیست ؟
در اینجا چی آقایون ؟ هم طاهرست هم وضو ندارد هم غسل ندارد چرا ؟ طاهرست کلو شیعن طاهر مگه ثابت شد که بوله ؟ اگرم ثابت شد منیه بدونه شهوتن مگه دلیل بر نجاستش داریم؟خب در اینجا که شک دارید بوله قاعده طهارتستو وضو رو استسحاب میکنه قبلن وضو داشتیم دیگه انسان قبلن وضو داشته
نجاست اصله منی ثابت نیست در اینجا اصله منیه به قولن مطلق دلیل نداریم خوب شود فرمودید نداریم بگردین اگه پیدا کردین ما استفاده میکنیم ،
چی ؟ چی ؟ نه هر منی ما که در بحثه در منی …
اگر اون موقع مطلق عرض کردیم حالا عرض میکنیم مقیده ما که معصوم که نیستیم که اگر گفته باشم ،اگر گفته باشم بنده اشتباه گفتم . حالا عرض میکنیم که نخیر طبقه نصوص اون رطوبتی که از انسان خارج میشود اگر خونست که خونست نجس ، اگر رطوبت بولست که نجسه اگر منی حدثه اکبرست به دلیل نجس اگر غیر اینهاست یا شکه در اینهاست نجسه پس بنابراین در این مسعله معمولیه که احیانن بش انسان مبتلا هست اذا شک بینل بوله و المنی فلا جمع بینل وضوعه و الغسل اگر قبلن طاهر بوده است متوضع بوده است یا محتصل بوده است که با اون حالت میشده نماز بخونه از اون حالت که میشده نماز بخونه یه چنین حالتی حاصل شد هم طاهرست بلعصل و هم وضو لازم نیست چون حدثه اصغر ثابت نیست صادر شده و هم غسل لازم نیست قطعن غسل لازم نیست چرا برا اینکه اگرم قطعن منی باشد شکه بینه بولو منی نه اگر قطعن هم منی باشد در اینجا چون شهوتن و فتورن و قطعن برای اصحا شرطست در اینجا وجود عرض می شود که ندارد
یه مساعل دیگه مونده من یه مطلبی رو در این چند دقیقه عرض کنم که برادران کار میکنن ولی بیشتر به کار بیوفتن بنده معتقدم که از جمله بعدی که راجبه تیممه البته بحثه تیمم نیامده هنوز یخورده مونده ، چون راجبه حاعز یخورده حرف داریم راجبه بحث بعدیکه تیممه عرض می شود که فَتَيَمَّمُوا صَعِيدًا طَيِّبًا بنده فکر کردم و مدعی هستم از صعیدن ما در نمیاریم خاک باشه در نمیاریم بلند باشه اگر کوه باشد زمینه مستوی باشد شاه باشد خاک باشد شجر باشد مدر باشد حجر باشد هرچهه باشد تمام رو از صعیدن طیبا بنده مدعی هستم در میاد
اگر بعضی از برادران دقت فرمودندن در آیه و در اوردن یک جلد به قول توره مختار از الفرقان خدمتشون تقدیم میشه یا اونها تقدیمه جلد چون این قرآنه یک جلد از الفرقان منهای جلد اول چون جلد اول نداریم یک جلد تقدیم میشه اینو عنایت بفرمایند آقایون فکر کنند خب یه وقت دیدین من اشتباه کردم.
سوال عربیه هل بستفات من قوله صبحان و تعالا فتیممو صعیدون طیبا هل یستفاد من لفظته صعید اینو مرفیهنا شرطیت کونهی صعید ترابن و لاهجرن و لا عالین و لا مستوین بله المثلثول مستوی والعالی و المنخفظ و کذالک به صورتن مطلقه ایو عرضین کان ایو ما ایتو 4005 کانت صواعن کانت او اوتهد او به صورتن مستویه اذستفتدم من هل جملتول مبارکه صعیدون طیبا من نفسل المبارکه السفتدم جز واحد من تفسیر الفرقان،
فکر کنید فکر کنید ، موهنا وقته تفکیرو یعنی 4028
مطلب دیگر اینست که ما در حاعز صحبتهایی داریم شنبه اگر زنده ماندیم عرض میکنم چون دیرو من یه تصادفی کردم که شما باور نمیکنید من الان باید زیر خاک باشم تصادف جوری بود که خب برکته قرآن مارو حفظ کرد با ماشین سرم همینطور پر خون شد ولی ملاحظه میکنید هیچی پیدا نیست اینا تمام از برکاته قرآنه
حالا اگر شنبه زنده ماندیم عرض می شود که ما راجبه دو بخش از حاعز صحبت میکنیم یکی اینکه این سه روزی که حداقله باید پشت سر هم باشه یا نه مهمتر از این آیا در این سنه پنجاه و شصت سال فرقست بینه سیده و غیر سیده من هردورو عرض خواهم کرد که نه طبقه عدله قرآن اولن و سنت ثانین