بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و علی آله الطاهرین
(أعوذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ نِسَاؤُكُمْ حَرْثٌ لَكُمْ فَأْتُوا حَرْثَكُمْ أَنَّى شِئْتُمْ) [بقره: آیه ۲۲۳]
با دقت بیشتر در معانی کلمات و جملات آیات مقدسات، ما بهره بیشتری می بریم یا به عنوان لزوم که حق معنای مراد را بفهمیم یا به عنوان رجحان که رجحانات مرادات حضرت حق سبحانه و تعالی را دریابیم.
اینکه قرآن شریف تمثیلاتی دارد، تمثیل ها که نمیتونه گتره ای باشد. قرآن تماماً حق است، چه خود مطلب رو بیان بفرماید و چه تمثیل بفرماید.
و کلمات حق سبحانه و تعالی غیر کلمات غیر حق است، ولو غیر حق هم حق باشد. آیت الله باشد، حجت الاسلام باشد، عادل باشد، چه باشد، چه باشد.
ولکن چون غیر خدا احاطه علمیه ندارند مگر به وحی حضرت حق سبحانه و تعالی، از این جهت نه در تمثیلات احیاناً خطا می کنند، بلکه در بیان اصل حقایق هم خطا می شود.
قرآن شریف اگر مثال میزند، مثال هم برای بیان حقیقت است. اگر حقیقیتی را بیان می فرماید معلوم است که بیان حقیقت است و اگر حقیقتی را میخواد بیان کند با یک تعبیر روشن تر و واضح تر و همه کس فهم تر، اینجا مثال میزنه و اصولاً ما میدونیم مثال زدن برای چیه.
اگر گفتن دو دو تا چهار تاست، طرف خیل کند بود، دو تا انار میزاریم بغل دو تا انار میگیم بشمار چهار تاست. یا اگر فرض کنید که یک موضوعی را میخوان بیان کنند که فهم این موضوع از برای همه مورد دریافت نیست، هم موضوع را بیان می کنند با دلیلی که مناسب اوست، اضافه بر بیان موضوع و اضافه بر بیان دلیل واضح کننده، برای اینکه مطلب همه کس فهم باشد مثال هم میزنند و در قرآن مثال زیاد هست.
اما این مثال ها تمام بیان حقایق است یا تبیین حقایق است و یا بیان حقایق است. بیان حقایق در بُعد اول دو جوره. یکی خود حق رو بیان کند، دیگر دلیل حق رو بیان کند.
اول و دوم بیان حق است، اول بیان حق است با ذکر خود حق. دوم بیان حق است با دلیل حقانیت حق که تثبیت می کند حق را با برهان.
و سوم ذکر مثال مناسبی ست، أنصب و أمثَل مثال هایی است که (حُکم الامثال فی ما یجوز و فی ما لا یجوز واحد) را هم ما قبول نداریم البته در جای خودش.
ولکن مثال هایی که قرآن میزند، این بُعد سوم، بُعد تبیینی است که اگر خود این حق را درست ولو با برهانش دریافت نکردید، مثال میزند.
مثلاً (أَنْزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَسَالَتْ أَوْدِيَةٌ بِقَدَرِهَا) [رعد: آیه ۱۷] این هم بیان حقیقت است هم مثال است. بیان حقیقت است که خداوند آب را از آسمان می فرستد (فَسَالَتْ أَوْدِيَةٌ بِقَدَرِهَا فَاحْتَمَلَ السَّيْلُ زَبَدًا رَابِيًا) [رعد: آیه ۱۷] الی آخر.
ولکن به بطن این آیه مبارکه توجه کنیم، آیا ماء جسمانی که حیات جسمانیت انسان ها و حیوانات و نباتات را عهده دار است مهم تر است یا ماء روحانی که وحی خداست؟
همانطوری که از سماء جسمانی، ماء جسمانی را خداوند نازل می کند و هر زمینی به اندازه ارزشش و زمینه اش و قابلیتش و فاعلیتش آب را می گیرد، از نظر سعه هندسی اش و دریافت فیزیکی اش و فاعلیتی که بعداً خواهد داشت و قابلیت دریافتش، زمین ها از نظر زمینه ها گوناگون هستند، همچنین است روح ماء، بُعد دوم ماء که حالت بالاتری از حالت ماء جسمانی دارد و او ماء وحی است.
وحی پروردگار عالم در زمینه قلب رسول الله صلوات الله علیه، وحی رسالتی ست و در زمینه قلب امیرالمومنین صلوات الله علیه، وحی ولایتی ست ولو واسطه دارد و در زمینه قلب سلمان ها و ابوذرها و مقدادها و عمارها و این ها، این ها به اندازه استعداد و قابلیت خودشونه.
در اینجام خدا مثال میزنه. خداوند برای تکالیفی که از مردها نسبت به زن هاست و برای تکالیفی که از زن ها نسبت به مردهاست و از برای تکالیفی که از زن ها نسبت به کل است و از مردها نسبت به کل است، هم حقایقی بیان فرموده است و هم مثال هایی زده.
حالا در اینجا خدا چی می فرماید؟ (نِسَاؤُكُمْ حَرْثٌ لَكُمْ) [بقره: آیه ۲۲۳] مگه زن ها حرث اند؟ مثاله، ببینید با یک لفظ اونقدر حرف زده خدا، اونقدر توضیح داده است زمینه زناشویی و برخورد مرد با زن را و زن با مرد را در زندگی دوگانه زناشویی، ولی با یک عبارت مختصر.
به جای اینکه خداوند متعال در اینجا یک، دو، سه، چهار، پنج، چند چیز را نسبت به رابطه لازمه و راجحه شوهر با زن بیان کند (نِسَاؤُكُمْ حَرْثٌ) [بقره: آیه ۲۲۳].
حالا (حَرْثٌ) چیه؟ حرث با زرع فرق داره. اینکه به آقایونی که زمینی رو کشت می کنند میگن زارع، این یه لغتی ست که درست هم نیست باید بگن حارث، حرثه.
در سوره واقعه خداوند چنانچه دیروز عرض کردم می فرمایند که (أَفَرَأَيْتُمْ مَا تَحْرُثُونَ﴾ [واقعه: آیه ۶۳] (أَأَنْتُمْ تَزْرَعُونَهُ أَمْ نَحْنُ الزَّارِعُونَ) [واقعه: آیه ۶۴] یک زرعه، یک حرثه. زرع با حرث فرق داره، حرث مراحلی دارد. حرث دارای مراحلی ست و زرع یک مرحله ای ست.
زرع، این تخمی که زیر زمین قرار می گیرد با زمین آماده شده و آبی که به اون داده می شود و زمین مستعد، این تخم با شرایط یک و دو و سه و چهار که عرض می کنیم حرثی، چی میشه؟ زرع می شود یعنی می روید.
خب این رویاندن کار کیه؟ شخم زدن زمین کار ما، تخم ریختن کار ما، آب دادن اول کار ما، آب دادن های بعدی کار ما، بعد عرض می شود که این نتیجه گرفتن هم کار ما، خوردن هم کار ما، الی آخر کار ما. اما کی اینو می رویاند؟
یا اینکه (أَفَرَأَيْتُمْ مَا تُمْنُونَ) [واقعه: آیه ۵۸] انسان میگه که خب از من بیرون آمد و دختر درست شد، پسر درست شد، پس مال من، میگه نه (أَفَرَأَيْتُمْ مَا تُمْنُونَ) [واقعه: آیه ۵۸] (أَأَنْتُمْ تَخْلُقُونَهُ أَمْ نَحْنُ الْخَالِقُونَ) [واقعه: آیه ۵۹].
در کدوم لابراتوار می توانند منی درست کنند که اگر در حین واقعه زن قرار بدن بچه درست بشه؟ تا چه رسد در رحم های مصنوعی؟
(أَفَرَأَيْتُمْ مَا تُمْنُونَ) [واقعه: آیه ۵۸] (أَأَنْتُمْ تَخْلُقُونَهُ أَمْ نَحْنُ الْخَالِقُونَ) [واقعه: آیه ۵۹] اصل خالقیت مال حقه، شما واسطه اید که این آب رو در فلان جا قرار بدید با فلان جریانی و خداوند بچه رو درست میکنه.
حالا برمیگردیم در زرع. اصلاً زرع لغتاً معنیش اینه و در کل آیات مقدسات قرآن اینه، اگرم به کسی که گندم را یا جو را می کارد و با اون ترتیبات و شرایط مقدمات و مؤخراتش میگن زارع است، این زارع است به حساب اینکه بیشتر سوری کارها رو او انجام میده.
کارهای سوری رو بیشتر او انجام میده. اوست که گاو آهن می کند، اوست که زمین رو مستعد می کند، اوست که تخم می ریزد، همه به حول لا قوه هست، اما از نظر ظاهری.
اوست که تخم را میریزد، اوست که می جوشاند، اوست که آب می ریزد، اوست که بعداً باز آب می ریزد، اوست که بعداً میارد بیرون، اینو میگن زارع به این حسابه.
درست است که از نظر ظاهر که نمو دادن این گندم که بذر است یا بذرهای دیگر، نمو دادنش از نظر عدد در اقلیت است، اما از نظر عُدد در اکثریت است.
از نظر اهمیت، محور اون نیرویی است که اینو نمو میده. اگر نیروی ربانیه نمو دهنده نباشد، هر چه گندم بریزند، اقیانوس آب بریزند، زمین صالح باشد، هر روز بیان، هر کار بکنن، هیچ فایده نداره.
از نظر عدد اینطوره، عدد که مهم نیستش که. این عدد هم از نظر ظاهره، ولی از نظر باطن قدرت ها مال خداست، آب رو خدا خلق کرده، تخم رو خدا خلق کرده، چی رو خدا، ولی از نظر ظاهر که ما داریم حساب می کنیم، اونی که نیروی اصلی ست و کاری به ما ندارد، خواست و نخواست ما در او اثری ندارد، فقط زمینه را خداوند مقرر کرده است ما مهیا می کنیم، اون عبارت است از نمو دادن.
چه درخت بزرگ باشد، درخت کوچک باشد، چه گندم باشد، جو باشد، هر چه باشد، منتها زراعت به همین نباتات کوچک معمولاً می گویند. به باغی که درخت های سیب و فلان، اونو زراعت کمتر بهش اطلاق میشه.
حالا، در اینجا میفرماید که (نِسَاؤُكُمْ حَرْثٌ لَكُمْ) [بقره: آیه ۲۲۳] حرث در ۱۳ جای قرآن ذکر شده، حرث و این حرث دارای چند بُعده. اولاً حرث مال کیه؟ حرث مال کسی که زمین داره یا زمین مال خودشه به طریق اولا یا زمین از دیگری اجاره کرده یا بهش اجازه دادن، حالا مال خودشه.
اونی که حقاً آزادی دارد در حرث کردن زمین، کسی ست که زمین مال خودشه. همچنین مرد مگر در هر زنی میتونه حرث کنه؟ زن خودشه دیگه، مال خودشه. منتها در حرث اجاره هست، در اینجا اجاره نیست. در حرث زمین اجازه هست، در اینجا اجازه نیست.
حالا، چون در تشبیه معناش این نیستش که صددرصد، اگه صددرصد بود که تشبیه نیست که خودشه. زیدٌ کالاثر، اگه دعام داشته باشه، زید کزید باید گفته بشه. (13:16) خودش اثره.
حالا در اون مظاهر خاصه ای که متمیز است و بینه است و طرف بهتر می تواند بفهمد یا عبارت عبارت مختصر تر است و دلالت دلالت روشن تر است که هم اصل مطلب را و هم برهان مطلب را بیشتر نزدیک به ذهن می کند.
حالا، حرث در قرآن شریف خب ۱۳ جا ذکر شده، فقط یک جا (نِسَاؤُكُمْ حَرْثٌ لَكُمْ) [بقره: آیه ۲۲۳]. اما اگر انسان زمینی را مالک است، خب این زمینی که مالک است چه زمینی را صحیح است که مالک بشه؟ انسانی که میخواد زراعت کنه ها، انسانی که میخواد حرث کند و زراعت کند، بحث در اونه البته، نه اونی که میخواد ساختمون کنه، ساختمون در کویر هم میشه.
انسانی که میخواد زراعت کند، زمینی را که در اختیار دارد برای زراعت، چه کارها باید بکند؟ همون کارها را نسبت به زن شوهر باید انجام بدهد، هم در نفی اش هم در اثباتش.
اگر کسی زمینی دارد برای زراعت، اما رها کند زراعت نکند، این درست است؟ آیا این تبذیر مال نیست؟ آیا مال به مهمل گذاشتن نیست؟ مخصوصاً اگر گرسنه است، حتی اگر گرسنه هم نیست، گرسنگان دیگری هستند که این باید به قدر استطاعت خودش اینجا حرث کند یا خودش یا به واسطه ای تا به دیگران برساند، این اولیش.
دوم، اگر زمینی را مالک است که این زمین فعلاً قابلیت زراعت ندارد، اما با یک فوت و فن های زمینی می شود قابلیت زراعت بهش بدن، در ژاپن اینطوره.
در ژاپن رو پشت بام عرض می شود که زراعت می کنند، روی کوه ها زراعت می کند، یعنی زمین هست زمینه نیست، زمینه رو درست می کنند.
خب اگر (قطع صدا)
این زمین در حالت فعلی یا شور است یا مور است یا هر چه هست، اما می شود این زمین را یک طوری که ضرر به اصل قضیه نخورد، این زمین را آماده زراعت کرد، خب آماده می کند، این بُعد اول.
بُعد دوم، زمین از نظر جسمانیت خودش آمادگی دارد، اما خب شخم مرحله دوم. بعد از شخم، بدون ریختن گندم که نمیشه، باید گندم بریزی.
سوم، بعد از ریختن گندم یا جو بدون آب که نمیشه، باید آب داد. چهارم، بعد همینطور آب بدی تا سال دیگه بیاید شما نتیجه بگیرین؟ نخیر مرتب باید آب داد، مرتب باید آب داد، همین کافیه؟ نه.
اگر حشراتی، اگر موذیاتی حمله می کنند به این زرع، حمله می کنند به این زراعت، که میخوان هلاک کنند این زرع رو، هلاک کنند این رو، از بین برد.
پس اینجا یه ایجابیاتی هست و یک سلبیاتی هست در حرث. ایجابیات آماده کردن اولیه زمین با شخم کردن، اول اول که آماده کند زمین را که به درد شخم کردن بخورد، بعد شخم کند، بعد دانه صالح بریزد، نه دانه ای که پوسیده است و از بین رفته است.
دانه صالح بریزد، بعداً آبی که به درد میخورد می ریزد، نه آب تلخ و شور که به درد نمیخوره. آبی که صالح هست بریزد و بعداً مستدام آبیاری کند به مقداری که لازم است، این جنبه ایجابی.
جنبه سلبی، اون چیزهایی که، حیواناتی که، حشراتی که، ملخ هایی که، چه ای که مضر است از برای این زمین نیاد. گاو و گوسفند و شغال و چه و این ها بیان همینطور بخورند، اینطور نباشد.
از جنبه ایجابی باید مراقبت کند، از جنبه سلبی باید مراقبت کند، تا بعداً نتیجه النتایج مثل گندم حسابی، جو حسابی، چی حسابی، بدهد. مگر حرث این نیست؟
اگر این حرث را انسان درست انجام داد و حرص در این حرث کرد حرص صحیح، درست مراقبت کرد در این حرث، اون وقت در این زمینه خداوند زارعیت خود را در اینجا مصرف می کند که این دانه رویانده شود، بعد از رویانده شدن وقتش سپری گردد، بعداً هم انسان درو کند.
خب حالا (نِسَاؤُكُمْ حَرْثٌ لَكُمْ) [بقره: آیه ۲۲۳]. انسان زنی که میگیرد جدیت کند که این حرثت داشته باشد. اگر نداشته باشد هم حرام که نیست، آیات مطلقه نکاح هست.
اما اگر زنی می گیرد که حرثیت دارد، این دو جور حرثیت داره. یک مرتبه فعلاً عقیمه اما پهلوی دکتر جراح که ببرد، میگد مداوا میشه کرد، مداوا میشه کرد پس این قضیه اولاست. مثل زمینی که در حالت فعلی آمادگی نداره، ولی یه کاریش که بکنی آمادگی پیدا می کند از برای زیر و رو کردن و چه.
حالا، در یکی از اون ابعاد شش گانه عقم که دیروز عرض کردم، که یا زن عقیم است یا مرد عقیم است یا هر دو عقیم اند، در هر سه حالت یا قابل زوال است عقم یا قابل زوال نیست، ما قابل زوال را داریم بحث می کنیم. اونجاییکه عقم قابل زوال نیست که مطلبی نیست. اونجایی که عقیم بودن زن حالا فعلا داریم بحث می کنیم، مرد مثال دیگری ست.
اونجایی که عقیم بودن زن قابل زوال است و امکان زوال دارد، حرج ندارد، می تواند این مرد از نظر مالی و حالی این زن را به حالت اولی حرثیت بیاره، یعنی جوری شود این زمینه که بعداً بشود تخم کاری صالح کرد که بعداً فرزند درست کنه، باید این کار رو بکنه، این عمل جراحی واجب میشه به حساب (نِسَاؤُكُمْ حَرْثٌ لَكُمْ) [بقره: آیه ۲۲۳] این عمل جراحی واجب میشه.
اگر انسان زمینی داشته باشد مالک این زمین است، پول داده خریده، مگه شما زن مجانی میگیری؟ خب زمین خریدن که آسون تر از زن، چیز کردن است، نکاح کردن است که، این بند و بیل زیاد دارد. زمین نه نمیگه. زن نه داره، آره داره، بالا داره، چه داره، فلان داره.
حالا، فلذا در یک مسأله ای از امام صادق (ع) سوال می کنند که من میخوام زن بگیرم، نگاهش بکنم؟فرمود چی؟ خب نگاش کن دیگه، باید قشنگ نگاش کنی. (إِنَّمَا هِیَ قِلاَدَةٌ فَانْظُرْ إِلَى مَا تَقْلِدُهَا) قلاده است، آخه قلاده که نمیشه کج و کوله باشه، همه میبینن، نگاه میکنن، با این میخوای زندگی کنی، خب زمین رو امروز میخری، فردا میفروشی.
خب ببینید حالا، همونجور که زمین رو انسان میخره، زمین رو فرض کنید به قیمت ارزون تری میخرید چون فعلا آمادگی از برای زرع نداره، ولکن میشه آمادگی پیدا کنه.
بعد که این زمین رو فرض کنید ۵۰ درصد، ۶۰ درصد ارزون تر خرید چون آمادگی برای زرع فعلاً نداره، همچنین دختری هم که اینو مثلاً طبیب گفته است که این فعلاً آمادگی ندارد مگر معالجه ای بشه، خب این ارزون تر می شود نکاح کرد. در این زمینه دارم بحث می کنم.
حالا اگر با این دختر ازدواج کرد، این (حَرْثٌ لَكُمْ) [بقره: آیه ۲۲۳] دیگه. همینطور که زمینی شما خریدید به یک مبلغی و برای زراعت، بگید خب نه چون این خرج داره میذارم باشه، ولش میکنم، اسرافه، این نمیشه، این غلط است، تبذیره.
همونطور که زمین رو باید خرج کنید تا آمادگی پیدا کند برای تبذیر، برای بذر، این زن رو، باید اون مقداری که امکان دارد، حرج نیست، میسور هست، این زن رو به تجویز جراح عرض می شود که مراجعه کنید و معالجه کنید، حتی اگر احتمال هم بدین. حتی اگر احتمال بدین این زمین شما قابل این جریان است، این کار رو بکنید، نه اینکه از اصل بالاتر بره.
حالا، اینکه من بیشتر توضیح میدم برای اینکه اصل مطلب خیلی مهمه ها، یعنی ما مطالب بسیار زیادی از این یک جمله میتونیم دربیاریم، احکام بسیار زیادی میتونیم دربیاریم.
یادم هست از آیه (وَابْتَلُوا الْيَتَامَى حَتَّى إِذَا بَلَغُوا النِّكَاحَ) [نساء: آیه ۶] سوره نساء ما در نجف که در مقبره مرحوم آقا سید حسن بحث می کردیم عربی، ما ۲۳ حکم از این آیه استفاده کردیم، بعدم با آقای خوئی حفظ الله خیلی محشور بودیم، به ایشون در جلسات خصوصی گفتم من ۲۳ حکم از این آیه استفاده کردم، یه مقداری صحبت کردیم فرمودن بله واقع مطلب حالا کسی هم نیست تقیه هم نمی کنیم، روایات حالت أکل میته داره، چون اینقدر قاتی پاتی داره، حالا عملاً کاری نداریم یک جور دیگه، عمده آیه، اشاره آیه، اگر اشاره آیه است واقعاً، از صد بیلیون روایت صحیح بالاتره.
حالا این مرحله اولی. حالت حرثیت به این زن اگر بشود داد بدهد، اگر حرجی نباشه، این اولاً. ثُمَّ وقتی که حالت حرثیت داد، همونطور که زمین را شما باید درو کنید، بعد از درو کردن تخم بکاری، زن را هم باید درو کنید، بعد تخم بکارید.
آخه درو کردن چجوره؟ اینجور نیست که شما گندم رو رو زمین بریزید که، این که درست نیست. گندم رو باید یه جای زمین بذارید که این رشد و نمو کند بعد بچه بشه.
حالا کسانی هستند که مثلاً جرایانی انجام میدن ولی جرایانی که به رحم نمی رسد، تعمد دارند مثلاً بعضی ها اینطورن، اینو یاد بگیرید بد نیست، هم از نظر طبی درسته و هم از نظر واقعی.
اگر از حالت انقطاع حیض ۱۰ روز بگذرد، هر چی بلا سر این زن بیارید بچه درست نمیشه. حالا یک هزارم من چه عرض کنم، طرف استعداد زیاد باشه، اینو یاد بگیرید، بد نیست.
خب اگر کسی همیشه اون کار رو میکنه یا اگر قبل از اونوقت کاری بخواد انجام بده، کاری میکند که اصلاً به رحم نرسد، این که حرث نکرده که، این حرص کرده، اگه دائماً اینکار رو میکنه.
حالا پس این قدم دوم حرثیت این است که زمین را زیر و رو کند که تخم را به جایی که شایستگی انباد (23:51) دارد بگذارد.
بعد چی؟ ول کنیم بریم کنار؟ نخیر. شما در زمین که زیر و رو می کردید و تخم می کاشتید، بعداً آب میدادید یا همون آب اول کافی بود؟ بعد باید آب بدید، از قضا طباً هم ثابت شده. من در ۳۰ سال پیش در جلد سی ام، این رو پاورقی سوره علق نوشتم و استناد به طب هم کردم.
اما حالا بیشتر استناد به طب می کنیم. اطبا متفق القول اند در این مطلب که کسانی که عالم به علم جنین هستند، مختصرش رو عرض میکنم، میگن این نطفه عبارت از منی که نیست.
نطفه یک حیوان منوی ست، هم از اسپر مرد، هم از اووم زن. اسپر مرد، اگر یک بچه میخواد بیرون بیاد، اگر یک بچه بنا است بیرون بیاد، یک اسپر مرد با یک اووم زن، تازه باهم ازدواج می کنند، ازدواج اول کافی نیست ها، تازه اسپر مرد با اووم زن ازدواج می کنند.
اسپر مرد یک چند میلیونیوم یک قطره منی است و اووم زن یک چندمیلیونییوم مقدار منی ست، این دو تا با هم در بیت زوجیت که رحم است ازدواج می کنند، چه می شود، چه می شود، چه می شود، که حال بعضی ها به هم میخوره، بعد مطالعه کنید.
عرض می شود که حالا، این اسپر و اووم که باهم ازدواج می کنند، این چه جوره؟ این یک جریاناتی ممتده ای دارد که طب تازه به یک مقدار مختصر این مطلب رسیده است.
حالا این (نِسَاؤُكُمْ حَرْثٌ لَكُمْ) [بقره: آیه ۲۲۳] حرثیت مربوط است به ازدواج این دو و لذا در قرآن می فرماید که (إِنَّا خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ مِنْ نُطْفَةٍ أَمْشَاجٍ) [الانسان: آیه ۲].
آقا نطفه مفرده، امشاج چیه؟بعضی ها گیر کردن امشاج چرا اومده؟ نخیر امشاجه، امشج یعنی اختلاط، اختلاط، اختلاط، چندین اختلاط است، آخر سر یه بچه پسر درمیاد غلامحسین یا زینب، اینجوریه مطلب، نه این است که یه مرتبه عرض می شود که این بذر و کاشت و رفت.
حالا وقتی که در بیت زوجیت اخیره، این اسپر مرد که نطفه جرثومیت مرد است و اوول زن که نطفه جورثومیت زن است که (يَخْرُجُ مِنْ بَيْنِ الصُّلْبِ) [طارق: آیه ۷] مال مرد (وَالتَّرَائِبِ) [طارق: آیه ۷] مال زن که عرب ها خیال می کردند و غیر عرب ها که فقط پسر مال مرد هست دختر مال زن، نخیر پسر مال مرد و زنه، دختر هم مال مرد و زنه.
عرض می شود که این وقتی که درست شد همین کافیه؟ نخیر.
اگر بخواد بچه درست حسابی بیرون بیاد، قوی بیرون بیاد، راست و حسینی بیرون بیاد، اضافه بر اینکه اون منی اول مرد و منی اول زن، اسپر این با اوول اون با هم تزاوج می کنند، بعداً این ها محتاج به غذا هستند، غذاشون همونجاست.
بنابراین تداوم، تداوم هر روز نه، یعنی هر وقت که این جریان انجام میشه این هدر نمیره، بلکه این غذا میخوره، منتها اونجا حرام نیست، بیرون حرامه.
این همینطور همینطور همینطور همینطور، بنابراین این مثل (27:24) یا آبیاری در زرعه. چقدر تعبیر لطیفه، شما بگردید اگه تعبیری به این لطافت پیدا کردید.
(نِسَاؤُكُمْ حَرْثٌ لَكُمْ) [بقره: آیه ۲۲۳] واقعاً حرثه، منتها حرث یک مرتبه درختانه، نباتاته، یک مرتبه انسانه. حرث در انسان مهم تر است از حرث در نباتات.
حرث در انسان، انسان درست کردن است. حرث در نباتات نبات درست کردن است. نبات کجا؟ بعد حیوان کجا؟ بعد انسان کجا؟ اونم انسانی که خداوند مقرر فرموده است که (قَدِّمُوا لِأَنْفُسِكُمْ) [بقره: آیه ۲۲۳].
حالا در اینجا، پس بنابراین این مرحله سوم. مرحله سوم آبیاری مرتب. آبیاری مرتب و چی؟ و مراقبت. مراقبت، سنگین بلند نکند، چه غذایی نخورد، چه غذایی بخورد، چه بکند، چه نکند، حالت بهداشتی، حالت بهداشتی سلبی ایجابی، تمام.
کما اینکه در حرث زمین شما اینطور بودید و إلّا میومدن حشرات از بین می بردند. حشرات درونی، حشرات برونی چه و چه و چه. تمام این ها باید مراعات بشه.
اگر این ها مراعات بشه، نه بچه کج در میاد، نه کوله در میاد، نه کور در میاد، نه خر در میاد، نه کر در میاد. اینا چیزایی نیستش که خداوند مثلاً بخواد عمداً یه بچه ای کشکی در بیاد.
در وقت حیض، چرا نباید ملاقات کرد با زن؟ این ولد الحیض چیه؟ از نظر طبی هم غلطه، نه از نظر، از نظر بهداشتی هم غلطه، نه از نظر فقط عرض می شود شرعی و معنوی. شرع هر دو جهت انسان را در نظر دارد، هم جهت روحانی را و هم جهت جسمانی رو در نظر دارد.
خب (نِسَاؤُكُمْ حَرْثٌ لَكُمْ فَأْتُوا حَرْثَكُمْ أَنَّى شِئْتُمْ) [بقره: آیه ۲۲۳] هر وقت، هر وقت استثنام خورده البته، اتیان ها مختلفه، اگر اتیان جنسی ست در حالت اعتکاف، در حالت احرام، در حالت صوم، در حالت عرض می شود که چه، حیض که قبلاً گذشت، در حالت نفاس، این ها نباید باشد. (أَنَّى) منهای این مراحل، منتها اتیان، اتیان صالح باشد، این یه مطلب.
دوم، خب ببینید آیا اولاد درست کردن واجبه اصلاً؟ کسی زن داره، زنش هم ولوده یا ولود نیست ولودش میکنه، اصل اولاد درست کردن واجبه یا نه؟ مطلبی ست دیگه، مسئله ایست.
آقایون ما عُروه باز کنیم بهتر است؟ خب عروه هم مستنده به جواهره، جواهر باز کنیم بهتر است؟ اونم مستنده به وسائله. وسائل باز کنیم بهتر است؟ یا ندارد یا اگر دارد مستند به قرآن باید قبول کنیم.
خب قرآن باز می کنیم. ما یه فقیهی بشیم که وقتی از ما سوال می کنند مسألة، آیا اصلاً اولاد درست کردن واجب است یا نه؟ باز می کنیم قرآن، آیه ۱۶۵، ۱۶۶ سوره بقره مطلب رو بیان می کند خیلی واضح.
من اولاً سوال کنم از برادران، لفظ کَتَبَ و کُتِبَ اغلب در وجوب هست یا نه؟ بله؟ اگر گفتن وجب علیک، خب وجوبه. وجوب هم مراتبی داره، وجوب. اما اگر نوشته شد بر شما، اونم نوشتن خدا، چیزی که خدا بنویسه کی میتونه پاکش کنه؟ چه نوشتن تکوینی باشد و چه نوشتن تشریعی باشد.
(كَتَبَ اللَّهُ لَأَغْلِبَنَّ أَنَا وَرُسُلِي) [مجادله: آیه ۲۱] این (لَأَغْلِبَنَّ أَنَا وَرُسُلِي) [مجادله: آیه ۲۱] هیچکس زورش نمیرسه خرابش کنه. غلبه رسالتی، غلبه معرفتی، غلبه ربوبیتی، هیچکس، هیچکس نمیتونه کاریش کنه.
حالا، این کتابت، این مقدمه مطلبه، کتابتی که در قرآن شریف است یک کتابتی تکوینی ربانی ست، یک کتابت تشریعی ربانییه است. در کتابت تکوینی ربانی، آنچه را خداوند کتابت کرد تکویناً (كَتَبَ اللَّهُ لَأَغْلِبَنَّ أَنَا وَرُسُلِي) [مجادله: آیه ۲۱] (وَنَكْتُبُ مَا قَدَّمُوا وَآثَارَهُمْ) [یس: آیه ۱۲] ببینید اینطوره دیگه.
بنده ممکن است تسجیل کنم، باید پاک کنم، وقتی پاک کنم کی میتونه پیداش کنه؟ اما این اصوات و اعمالی را که خداوند کتب می کند و تسجیل می کند هیچکس نمیتواند پاک کند، حتی (إِذَا زُلْزِلَتِ الْأَرْضُ زِلْزَالَهَا) [زلزله: آیه ۱] (وَأَخْرَجَتِ الْأَرْضُ أَثْقَالَهَا) [زلزله: آیه ۲] (وَقَالَ الْإِنْسَانُ مَا لَهَا) [زلزله: آیه ۳] حالا (يَوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ) [زلزله: آیه ۴].
ما ضبط صوت هامون مادامی که سالمه خب البته میتونیم بگیریم، اما وقتی خراب شد که هیچی. ولی ضبط صوت خدا که زمین است و اعضای انسان است و فضاست، این وقتی زیر و زبر شد، تازه خداوند کوکش رو باز می کند که صداها و سیماهای مکلفان را ابراز می کند و این یک باب بسیار مهمی است در انعکاس اعمال و اصوات قران کریم.
(وَنَكْتُبُ مَا قَدَّمُوا وَآثَارَهُمْ) [یس: آیه ۱۲] چجور (نَكْتُبُ)؟ خدا قلم برمی داره مینویسه؟ یا به ملائکه میگه بنویسن؟ اونیکه نماز خواند، نماز خواند یا صلّی، اینکه نیستش که.
(إِنَّا كُنَّا نَسْتَنْسِخُ مَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ) [جاثیه: آیه ۲۹] خود صدا را، خود صلاة را، خود رفتن را، خود نرفتن را، خود عمل را خداوند تسجیل می کنه و علم هم امروز یه مقداری ثابت کرده که صداها از بین برو نیست، سیماها از بین برو نیست، گم می شود از نظر ما ولی حالا پیدا شده یه مقداری، ممکن است در آینده صوت داوود هم پیدا کنند.
ممکن است در آینده خطبه های رسول الله صلوات الله علیه وامیرالمومنین پیدا کنند، امکانش هست، چرا؟ الان ثابت کرده علم که صداها از بین برو نیست، سیماها از بین برو نیست و ده ها آیه قران سر این مطلب است.
(يَوْمَ تَجِدُ كُلُّ نَفْسٍ مَا عَمِلَتْ مِنْ خَيْرٍ مُحْضَرًا وَمَا عَمِلَتْ مِنْ سُوءٍ تَوَدُّ لَوْ أَنَّ بَيْنَهَا وَبَيْنَهُ أَمَدًا بَعِيدًا وَيُحَذِّرُكُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ وَاللَّهُ رَءُوفٌ بِالْعِبَادِ) [آل عمران: آیه ۳۰] یا (كُلَّ إِنْسَانٍ أَلْزَمْنَاهُ طَائِرَهُ فِي عُنُقِهِ وَنُخْرِجُ لَهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ كِتَابًا يَلْقَاهُ مَنْشُورًا) [الاسراء: آیه ۱۳] یا (يَوْمَ تَشْهَدُ عَلَيْهِمْ أَلْسِنَتُهُمْ) [نور: آیه ۲۴].
ما که فخر رازی نیستیم بگیم که این (أَلْسِنَتُهُمْ) یا اینکه زمین شهادت میده (يَوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ أَخْبَارَهَا) [زلزله: آیه ۴] ایشون میگه که بله این شهادت اخبار این است که کوه ها زبون زمین میشن، زبون ها لق لق میکه، مش حسن قلی چنین کرد، مش حسن علی چنان کرد، خب این یعنی چه؟
خب چرا محدود می کنید علم قرآن را به زمان خودتون؟ صریح است قرآن شریف که صداها و سیماها محفوظه، برگردیم. اشاره بود که عرض کردم که اگر ما به بحر مواج قرآن بریم چقدر چیز یاد میگیریم و چقدر مطلب میتونیم بفهمیم و مطلب هم مطلب معصومه.
حالا برگردیم. ببینید، آیا این کتابت که کتابت الهی هست قابل محوه؟ خدا اسرار، صداها و سیماهای ما را استنساخ می کند در چهار جا. در اعضای ما، در فضای ما، در علوم شهدا، انبیاء و شهید الشهدا که رسول الله هست و در علوم کرام الکاتبین (يَعْلَمُونَ مَا تَفْعَلُونَ) [انفطار: آیه ۱۲] این کتابت علمی ست.
(يَعْلَمُونَ مَا تَفْعَلُونَ) [انفطار: آیه ۱۲] کتابت نزد شهدا کتابت علمی ست، کتابت در اعضا ما کتابت عینی ست، صدا و سیما، کتابت در فضا کتابت عینی ست، صدا و سیما (وَنَكْتُبُ مَا قَدَّمُوا وَآثَارَهُمْ وَكُلَّ شَيْءٍ أَحْصَيْنَاهُ فِي إِمَامٍ مُبِينٍ) [یس: آیه ۱۲].
حالا کتابت خدا رو کسی نمیتونه محو کنه. تکویناً که معلوم، خب تشریعاً هم همینطور. اگر خداوند چیزی رو واجب کرد، کی میتونه کمش کنه؟ بله؟
(وَاتْلُ مَا أُوحِيَ إِلَيْكَ مِنْ كِتَابِ رَبِّكَ لَا مُبَدِّلَ لِكَلِمَاتِهِ وَلَنْ تَجِدَ مِنْ دُونِهِ مُلْتَحَدًا) [الکهف: آیه ۲۷] پیغمبر هم نمیتونه محوش کنه. پیغمبر که مشرع نیست، پیغمبر رسوله (إنْ أنَا إلّا رَسولْ) این مقدمه مختصر تا اینجا.
ببینید خداوند در سوره بقره قبل از این آیه به ۵۰، ۶۰ آیه، ۷۰ آیه تقریباً، چون این آیه ۱۶۵ ام تقریباً و آیه ای که مورد بحث ماست آیه ۲۲۲ یا سومه.
در اون آیه می فرماید که، که دیروزم خوندیم (فَالْآنَ بَاشِرُوهُنَّ) [بقره: آیه ۱۸۷] خب، یعنی حرمت رفت کنار، قبلاً حرام بود مباشرت با زنان در شب، روز که معلومه، در شب رمضان، فقط افطار و سحر، اونم کی حال داره افطار میخواد بخوره، سحر هم میخواد بخوره، یک، حالت دیگری نیست (فَالْآنَ بَاشِرُوهُنَّ) بعد چی؟ (وَابْتَغُوا) [بقره: آیه ۱۸۷]. این (وَابْتَغُوا) به (بَاشِرُوهُنَّ) باید بخوره یا نه؟
اگر (وَابْتَغُوا) میخواد بگه روزه بگیر، روزه بگیر که هنوز مونده، میفرماید (فَالْآنَ بَاشِرُوهُنَّ وَابْتَغُوا مَا كَتَبَ اللَّهُ لَكُمْ وَكُلُوا وَاشْرَبُوا) [بقره: آیه ۱۸۷] دو تا دیگه بعدشه (حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَكُمُ الْخَيْطُ الْأَبْيَضُ مِنَ الْخَيْطِ الْأَسْوَدِ مِنَ الْفَجْرِ ثُمَّ أَتِمُّوا الصِّيَامَ إِلَى اللَّيْلِ) [بقره: آیه ۱۸۷].
از آیه چی میفهمیم؟
(فَالْآنَ بَاشِرُوهُنَّ) [بقره: آیه ۱۸۷] با زن ها عمل جنسی انجام بدهید جایزه، که چی؟ (وَابْتَغُوا مَا كَتَبَ اللَّهُ لَكُمْ) [بقره: آیه ۱۸۷] خب وجوبه دیگه، (كَتَبَ) که وجوبه دیگه، منتها یه جا (لَكُمْ) هست، یه جا (عَلَيْكُم). اونجایی که آدم سختشه ولو برای مصلحتشه، میگه (عَلَيْكُم). اما اونجایی که سختشم نیست، خوشش هم میاد میگه (لَكُمْ).
اینجا خوشش هم میاد سختشم نیست و عرض شود که (عَلِمَ اللَّهُ أَنَّكُمْ كُنْتُمْ تَخْتَانُونَ أَنْفُسَكُمْ فَتَابَ عَلَيْكُمْ وَعَفَا عَنْكُمْ فَالْآنَ بَاشِرُوهُنَّ) [بقره: آیه ۱۸۷] چون عمر یه خورده کج شد در اونجا و خلاصه خدمت پیغمبر عرض کردند و حضرت فرمود خب صبر می کنیم ببینیم چی میشه، آیه اومد (عَلِمَ اللَّهُ أَنَّكُمْ كُنْتُمْ تَخْتَانُونَ أَنْفُسَكُمْ فَتَابَ عَلَيْكُم) [بقره: آیه ۱۸۷] تا اینجا.
خب ببینید در اینجا میفرماید که (فَالْآنَ بَاشِرُوهُنَّ وَابْتَغُوا مَا كَتَبَ اللَّهُ لَكُمْ) [بقره: آیه ۱۸۷] خب (لَكُمْ) دو معنا دارد.
یک معنای (لَكُمْ) این است که برای شما زحمتی که نداره این واجب، این واجباتی ست که خیلی رحمته، زحمت هم که ندارد که. آدمی که داره میمیره از گرسنگی واجب است بخوره، این زحمت داره؟ خب این که میدونه باید بخوره، اگر هم حرام باشه میخوره. این یک معنای (لَكُمْ).
معنای دیگه، خب اینکه كَتَبَ لَكُمْ که بچه درست کنید، بچه ای که (لَكُمْ) باشه، چون این (لَكُمْ) دو بُعده. یک بُعد حالا، یک بُعد بعده.
بُعد حالا این است که شما شهوت جنسی رو انجام میدید خب بچه هم براتون حاصل میشه و بُعد دوم این است که بچه، بچه زهرمار نباشه، این بچه کافر نشه، بچه لامذهب نشه، بچه مکذب به آیات الله نشه.
فلذا در بعضی از روایت دارد زمانی خواهد آمد که اگر انسان سگ بزاید بهتر از اینکه بچه بزاید. اگر انسان حیوان عرض می شود که وحشی بزاید بهتر از اینه که بچه بزاید. ولی این زمان نیامده که البته.
خب ببینید پس ما اگر بخوایم قاعده اولیه و اصل اولی را از قرآن شریف استفتاء کنیم، (يَسْتَفْتُونَكَ) [نساء: آیه ۱۷۶] خب (قُلِ اللَّهُ يُفْتِيكُمْ) [نساء: آیه ۱۷۶] فتوا داد.
(فَالْآنَ بَاشِرُوهُنَّ وَابْتَغُوا مَا كَتَبَ اللَّهُ لَكُمْ) [بقره: آیه ۱۸۷] محدود کرد. (ابْتَغُوا) واجبه (كَتَبَ) هم واجبه. دو تا وجوبه دیگه. منتها وجوب دوم غلیظ تره.
(وَابْتَغُوا) ابتغا افتعاله، وبغوا نیست، (وَابْتَغُوا) افتعاله، یعنی خود را به تکلف هم بیندازید، زحمت هم بکشید، کسی بیاد بگه زحمت نداره، چرا؟ خود عمل که زحمت ندارد اما (لَكُمْ) زحمت دارد. این (لَكُمْ) آینده خیلی زحمت دارد.
از حالا باید حساب کنید، تصمیم بگیرید که این بچه تربیت درست بشود. زمینه زمینه ای باشد که بشود تربیت درست بشود، چون این بچه ای که تحویل داده می شود سه حالت داره.
یا حالتی است که انسان مطمئن است که بد در میاد، خب این حرام است اصلاً، از این حرث استفاده کردن حرام است، مثل اینکه گندم بکار زهرمار در بیاد، زهر هلاهل در بیاد. خب گندم چرا بکاره اصلاً؟ اصلاً نکاره. این گندم رو بخوره.
اگر بچه ای که انسان بداند در روسیه شوروی ست، صیغه کرده، این بچه تابع مادره، بعد هم کمونیست میشه، بعد هم فلان میشه، خب یه کافر به کافرها اضافه شد، نه یک دونه، خب این بچه مرده، بعد بچه داره، زنه بعد بچه داره،بعد همینطوری یه نسلی، مگر تمام میلیاردها نسل بینه و انسان در طول تاریخ بشریت از یک مرد نبود که بعد زن ازش درست شد، بعد از زن و مرد زن و مردها درست شد؟
عرض می شود که (يَا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَةٍ وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَبَثَّ مِنْهُمَا رِجَالًا كَثِيرًا وَنِسَاءً وَاتَّقُوا اللَّهَ الَّذِي تَسَاءَلُونَ بِهِ وَالْأَرْحَامَ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلَيْكُمْ) [نساء: آیه ۱] الی آخر.
خب ببینید یک عالم کافر درست کردن با یک عمل، کار کیه؟ خب کار یه شخصه. این شخصی که دانسته یک چنین، (قطع صدا) بکارد ولو زمین صالح باشه ها، طالح باشد مطلب دیگری ست. اگر زمین، زمین صالح باشد تخمی را بکارد و این تخمی که در میاد زهر مار در میاد، اصلاً خراب کنه، اصلاً ضرر بزنه، خب این چنین ایلادی حرامه.
مقابل، اگر بداند که بتواند که تصمیم بگیرد، (قطع صدا)
می خواهد تربیت اسلامی خودش در جوّ خانواده و در جوّ اسلامی خب این واجب میشه. این واجب دو بُعدی می شود. اولاً استمرار حیات خودشه (وَابْتَغُوا مَا كَتَبَ اللَّهُ لَكُمْ) [بقره: آیه ۱۸۷] (فَالْآنَ بَاشِرُوهُنَّ وَابْتَغُوا مَا كَتَبَ اللَّهُ لَكُمْ) [بقره: آیه ۱۸۷].
(لَكُمْ) که بعد از تو در خونت بازه، (لَكُمْ) که اون وقت، وقتی که مردی میبینی که دنباله تو داره زندگی میکنه، هر عمل خیری که انجام داد به جای تو هم نوشته میشه، این از مسجد درست کردن و از آب انبار درست کردن و از کتاب نوشتن و از چه کردن مهم تر است احیاناً، چون کتاب، یک کتاب است نوشتی، مسجد یک مسجد است، کتاب خراب میشه، مسجد خراب میشه، اما این بچه بچه ها دنبال دارد.
این عرض می شود که پسر یا دختر، پسرها و دخترها دنبال دارند و اگر این شرایط شرعی انجام گردد، ممکن است عالمی را پر کنند از قائلین به (لاَ إلَهَ إلاّ اللهُ) و رسول الله.
و این بحث دامنه دارد که چون در حوزه بحث نمی شود ما باید صحبت کنیم و چون در حضور فضلا هستیم البته بحث رو ما جوری می کنیم که خب توضیح واضح نباشه اما بعضیا هستن که خب مقداری محتاج به توضیح هستند باید عرض کنیم و فضلا عنایت بفرمایند و تصبر بفرمایند.
ببینید، خب پس اصل اولی عبارت است از وجوب، ولی شرایط داره. یک شرط رو اینجا فرمود (كَتَبَ اللَّهُ لَكُمْ) [بقره: آیه ۱۸۷].
شرط دیگر در آیه مورد بحث (وَقَدِّمُوا لِأَنْفُسِكُمْ) [بقره: آیه ۲۲۳] آیات تقدیم رو مراجعه کنید. در قرآن شریف آیاتی راجع به تقدیم لنفس هست.
تقدیم لنفس اصلاً چیه؟ ما که مسلم هستیم و ایمان به رسالت الهیه داریم و معتقدیم به عالم بعد که عالم حساب موقت است برزخ و عالم حساب حتمی صدردصد هست قیامت، می دونیم که آینده خود را باید آباد کنیم، پس باید بیشتر بفرستیم.
ما میخوایم بریم فلان شهر بمونیم، یه سال، خب قبلاً باید خانه ای، لانه ای، چیزی، فلانی تهیه کنیم دیگه، نمیشه تا برسیم تو بیابون یه هفته بگردیم تا شب، تا خونه پیدا کنیم.
(قَدِّمُوا لِأَنْفُسِكُمْ) [بقره: آیه ۲۲۳] وانگهی اگر ما بریم در اون شهری که مقدمات فراهم نکردیم، اصلاً نشود خانه پیدا کنیم، برزخ همینطوره، قیامت همینطوره. در برزخ و قیامت که نمیشه چیزی تهیه کرد، باید قبلاً تهیه کنیم بفرستیم برزخ. این که قبلاً باید تهیه کنیم چیه؟ اعمال صالح ماست.
اعمال صالح ما تمام (قَدِّمُوا لِأَنْفُسِكُمْ) [بقره: آیه ۲۲۳]ه. منتها بعضی از وقت ها می فرماید (قَدِّمُوا لِأَنْفُسِكُمْ) [بقره: آیه ۲۲۳] این همه رو میگیره. بعضی وقت ها می فرماید که (وَنَكْتُبُ مَا قَدَّمُوا وَآثَارَهُمْ) [یس: آیه ۱۲] (قَدَّمُوا وَآثَارَهُمْ) در اینجا فرق داره که (کالظرف و المجرور اذ اختلفا اتفقا و اذاتفقا اختلفا یا اجتمعا) (44:35).
حالا در اینجا (وَقَدِّمُوا لِأَنْفُسِكُمْ) [بقره: آیه ۲۲۳] یعنی به نفع خودتون بفرستید. اینجا بحث، بحث ولده، البته توسعه اش رو هفته بعد ظاهراً تعطیله، بعداً که خدمت برادران می رسیم، توسعه اش رو عرض میکنم.