جلسه صد و نود و ششم درس خارج فقه

تیمم

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدالله الرّب العالمین و صلی الله علی محمد و علی آله الطاهرین

اعوذ بالله من الیشطان الرجیم

 وَإِن كُنتُم مَّرۡضَىٰٓ أَوۡ عَلَىٰ سَفَرٍ أَوۡ جَآءَ أَحَد مِّنكُم مِّنَ ٱلۡغَآئِطِ أَوۡ لَٰمَسۡتُمُ ٱلنِّسَآءَ فَلَمۡ تَجِدُواْ مَآء فَتَيَمَّمُواْ صَعِيدا مَا يُرِيدُ ٱللَّهُ لِيَجۡعَلَ عَلَيۡكُم مِّنۡ حَرَج وَلَٰكِن يُرِيدُ لِيُطَهِّرَكُمۡ وَلِيُتِمَّ نِعۡمَتَهُۥ عَلَيۡكُمۡ لَعَلَّكُمۡ تَشۡكُرُونَ

ما که حساب نکرده بودیم اما آنچه را بعداً حساب کردیم یک وقف عددی عجیب بین کلمات آیه طهارات ثلاث و صفحات تفسیر الفرقان درآمد. من اینجا نوشتم که صد و نه صفحه در تفسیر الفرقان راجع به آیه طهارت ثلاث بحث کردیم. چل و هفت صفحه مربوط به وضوست. یازده صفحه مربوط به غسل است سی و یک صفحه مربوط به تیمم است می شود صد و نه صفحه. در بین راه هم که می آمدم کلمات مفردات این آیاتو شمردم صدو چند کلمه است. ممکن است کسانی به فکرشون برسد که این تفسیل برای چه. عرض می کنم ما به اندازه فکر و استعداد این مختصر است تفصیل نیست. و تلک اذاً قصةٌ گریزه. چهل برابر شرایط شرح است. اما راجع به قرآن شریف که تقریباً سی برابر تفسیر نوشته شده در سی جلد این زیادیست. یا اگر برادران دور و یا احیاناً نزدیک که تازگی با هم آشنا شده ایم. در مائده قرآن می فرمایند پس روایات کو. خوب ما آیاتو در اصل بحث می کنیم و روایاتو در فرع. اما در سایر دروس برادران بزرگوار فقید و اصولی و فی رسول و عارف و منطقی و ادیب برویم اونجا اگر بحثای حدیثی احیاناً می شود بحثای قرآنی نمی شود ظاهراً کسی سوال نمی کند پس آیه کو. مثل اینکه ما اصالت الحدیثیم. ما می خواهیم اصالت القرآن شویم. چنانچه خداوند در قرآن فرموده و در حدیث ثقله این مطلب ثابته. حالا از طهارات ثلاث تیمم مونده. وجهةً من آیه رو از برادران تقاضا می کنم که به این چند صفحه ای که حدود سی و یک صفحه راجع به تیمم در الفرقان آمده است مراجعه بفرمایید و نوعاً این کتاب رو دارید. احیاناً سوال هم می شه که خوب مطالبی که در تفسیر آمده شما چرا مجدد بحث می کنید. البته بعضی از سوالات قبّنه حالا بعضی سوالات چیز دیگره. ما عرض می کنیم اگر آنچه در کتاب آمده نباید بحث کرد دیگه حوزه رو تعطیل می کنیم. چون بحثای خارج بر مبنای رسائل است و جوارح است و حدایق است و و و و و خوب هست. اصولش هست مفصل تر از اونکه آقایون می فرمایند فقهش همچنین فصلفش همچنین عرفانش منطقش ادبیاتش و و و و در علوم که در حوزه های ما رائج است خوب هست پس بحث نکنیم. این بحث برای بهم دوختنه. مثل اینکه شما یک پارچه بخرید بگید دیگه خیاط می خوام چکار همین پارچه است اونطور می شه. باید اینو خیاطی کنیم. اینو باید بهم بدوزه به طوری که یک قبا لباده برای شما بشه. الّا اینکه یه مطلب هست. ما در راه اجتهاد و کوشش کردن در بدست آوردن مرادات احکامی فقیهه حضرت حق سبحانو و تعالی راه برامون ساده تره آسون تره هم آسان تر است هم ساده تر است و هم نزدیک تر است زیرا اگر ما بر محور فقه القرآن به آیات فقهی قرآن بحث کنیم هرچه هم دقت کنیم نتیجه اصلی و محکی می گیریم. اما در روایات هی بحث کنیم هی بحث کنیم هی بحث کنیم آخر سندش چجوریه؟ آخر خلاف شهرته؟ آخر معارض دارد؟ آخر دلالت ندارد؟ تتمیع دلالت به فرمایش فقهاست بالاخره یه شکیه. و التائب علی غیر بصیرت لا تزیدهو سرعت السیر الّا بُعداً عن الطریق یه موقع یه تاکسی می خواستم سوار شم تهران. … صد قدم بود من نمی دونستم. یه تاکسیه مفت خود دانست ما رو سوار کرد دور گردوند برد اونجا بعد فهمیدم که خوب اون راه نزدیکه گفتم چرا راهو دور کردی؟ خندید. حالا ما چرا برای آشنایی به مرادات حق سبحان التعالی راهو دور کنیم. انقدر مقدمات یک قسمتش بدرد نمی خورد اصلاً و یک قسمتش مزاحم است به قول مرحوم ملاصدراالدین شیرازی رضوان الله علیه در جلد هفتم تفسیل است که جلد واقعه و رهمان و اینهاست گفتم فردا براتون می خونم مقداریشو که اینا نوعاً در آخر عمر اعتزال می کنند از حق سبحان الله که چقدر ما وقتمونو گذروندیم. وقت هایی رو گذروندیم گذروندیم بعد شروع کردن ایشون تفسیر نوشتن ولی خوب با کمال ادب باید عرض کنم تفسیری که ملاصدرا نوشتن همون اسبار است که بصورت آیات درومده هر چه هم خواستند زحمت بکشند که خود رو خالی کنند ازون اصطلاحات فلسفی علی شیئی هستند فرمودن هیچی ندارم تازه باید چیز پیدا کنم معهذا این جریان اتوماتیکیست. خوب تتمه آیه که مربوط به جماع. وَإِن كُنتُم مَّرۡضَىٰٓ أَوۡ عَلَىٰ سَفَرٍ أَوۡ جَآءَ أَحَد مِّنكُم مِّنَ ٱلۡغَآئِطِ أَوۡ لَٰمَسۡتُمُ ٱلنِّسَآءَ فَلَمۡ تَجِدُواْ مَآء فَتَيَمَّمُواْ صَعِيدا. خوب سوالاتی در اینجاست به شما عرض کنم سوالاتو و در تفسیرم ملاحظه خواهید فرمود ولی خوب یک مطلب تبلوری دیگری هم هست. خوب. همه مسلمین . یا ایها الذین آمنوا. یا ایها الذین آمنوا. خوب دیگه عمل نمی کنیم. شامل شیعه و سنی همه هست منتها سنی ها حفظ می کنن قرآنو ما حفظ نمی کنیم. خوب ببینید سوالاتی در این زمینه می شود یا شده است یا می شود که بشود یک در این آیه طهارات ثلاث از اول حدث ذکر نشده يَـٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ إِذَا قُمۡتُمۡ إِلَى ٱلصَّلَوٰةِ فَٱغۡسِلُواْ وُجُوهَكُمۡ وَأَيۡدِيَكُمۡ إِلَى ٱلۡمَرَافِقِ وَٱمۡسَحُواْ بِرُءُوسِكُمۡ وَأَرۡجُلَكُمۡ إِلَى ٱلۡكَعۡبَيۡ. نگفتش که قمتم از چی؟ و نفرمود که این باید محدث باشد به از اصغر کسی سوال کنه بعد فرمود و ان کنتم جنباً فطهروا. خوب اون هم به طریق عام است اونوقت سوال دوم اینه. اونوقت چرا بعداً دو تا دو تا با هم حذف شد و با هم ارتباطی ظاهراً ندارن. دو تای اول و ان کنتم مرضی او علی سفر این دو تای اول مرض که حدث نیست. سفرم حدث نیست. بلکه مانند است از استعمال آب احیاناً چه استعمال وضویی و چه استعمال غسلی. سوال دوم اینه و ان کنتم مرضی او علی سفر بعد باز او خیر ابقصٍ به او عینی و اشکر و اقرابٌ بها عیباً لمیذ لتحسین. تحسین می کند مواردی رو که فلم تجدوا ماءً به همه می خوره. ان کنتم مرضی فلم تجدوا ماءً او علی سفرٍ فلم تجدوا ماءً او جاء احدٌ منکم من القاعد فلم تجدوا ماءً او لمستم نساء فلم تجدوا ماءً و تیمموا صعیدا طیبا. خوب این فلم تجدوا ماءً که می خواد تیمم رو بیاره که طهور دوم است بدل از وضو در جایش و بدل از غسل از جایش چرا . بحث میکنیم چشم بحث می کنیم. این چرا بعد از این چهارتا اومده که دو تای اول با دو تای دوم رابطه ای ظاهرً ندارد. چون دوتای اول ان کنتم مرضی او علی سفر نه مرض حدث است نه سفر حدثه این یک دوم مگه هر مرضی موجب عدم جواز استعمال مائه؟ نه کسی پایش درد می کنه خوب وضو می گیره. یا مگر هر سفری موجب عدم وجدان مائه؟ این اولاً. ثماً اون مرضی که موجب می شود انسان نتواند وضو بگیرد با اون سفری که موجب می شود انسان دسترسی به آب نداشته باشد که بر حسب روایات قل بعض سهمٍ او سهمٍ ازین حرفا این چه ربطی به جمله دوم دارد که او جا احدٌ منکم من الغائط او لمستم نساء فلم تجدوا ماءً فتیمموا صعیدا طیبا. جواب ببینید اگر او جا احد منکم من الغائط اولام هست و موسی قبلا ذکر شده بود خوب جواب این سوال طبعا بود که خدواند حدثین رو ذکر فرموده. اما جریان زمینه وضو مفهوم نبود. تیمم مفهوم نبود. که تیمم در چه زمینه است؟ آیا تیمم در زمینه ایست که آب پیدا نکنید یا اگرم آب پیدا کنید مریض باشید. آب پیدا کنید مال مردم باشد. آب پیدا کنید و یک کسی تشنه است و او مقدم است خوب اینارو نمی فهمه دیگه اما در تاخیر اون دو جمله بعدی مطلبو می فهمیم وانگهی ببینید عذر از استعمال آب دو جور است که هر دو جوری دو جوره. دو جور اول یک جورش داخلیست و یک جورش خارجیست ان کنتم مرضی داخلیست مرض یک امر داخلیست که مانع از استعمال آب می شود یا وضوعاً یا غسلاً که فتیمموا صعیدا طیبا. این مرض. عرض می شود که او کنتم علی سفر بودن در سفر این یک عذر خارجیست نوعاً ایجاد می کرده است سابقاً حالا کمتره یک عذر خارجی ایجاد می کرده. در داخل آب نداشتند تا چه رسد در سفر. و این عذر خارجی نوعی که خوب در سفر انسان دسترسی به آبی که باهاش وضو بگیره یا غسل کند مثلاً ندارد پس این دو عذر را یک عذر داخلی بعنوان نمونه بارز و یک عذر خارجی بعنوان نمونه بارز ذکر شده. بقیشو از چند که این مانع داخلیست. نمونه ایست از مانع داخلی. نمونه های دیگه هم بهش ملحث می شود. او علی سفر نمونه ایست از موانع خارجی. این دو تا مانع. خوب بعدش چی؟ او جاء احد من کنم من الغائط او لمستم نساء دو حدثه. یک حدث جاء احدٌ منکم من الغائط که اصول زوایای هندسه حدث اصغرو ذکر کرده. نومو ذکر نکرده جای دیگست مثلاً. و … کامله رو ذکر نفرموده از جای دیگه استفاده می کنیم. اما بعنوان یک فرد بارز که در کله افراد حدث است او جاء احد منکم من الغائط حدث اصغر. بعدش. او لمستم نساء. خوب ببینید. او جاء احد منکم من الغائط او لمستم نساء مگر موجب فلم تجدوا ماء می شه؟ خوب بله چرا؟ برای کسی که می رد به عرض می شود که رفع حدث بکند خوب آبم احتیاج داره دیگه. آب یا برای بول یا برای غائط یا برای هر دو احتیاج داره یا نه؟ اینکه نمی شه که نشست بیاد بیرون که. پس چون آب لازم داره و ممکن است اون آبی که لازم است تمام بشود در رفع نجاست بول و غائط بعد آب نداشته باشه فلم تجدوا. در لمستم نساء هم. عرض می کنم عرض می کنم چشم. عرض می کنم چشم. او لمستم النساء. او لمستم النساء در صورتی که انسان با زنش کاری انجام بده خوب نجس می شه وقتی که نجس شد خوب می ره خودشو آب می کشه فعلاً تا بعد غسل کنه. پس هم او جاء احد منکم من الغائط زمینه مصرف کردن آب است و هم او لامستم نساء زمینه مصرف کردن آبه. مصرف برای رفع حدث واردی که بول باشد یا غائط رسمی باشد. پس اون دو تای اول دو عذر یک عذر داخلی که مرض است و یک عذر خارجی نوعی که سفر است مخصوصاً در اون موقع ذکر فرموده و  دو تای بعدی او جاء احدٌ منکم من الغائط او لامستم من النساء اولیش نمونه بارز حدث اصغر است دومیش نمونه بارز حدث اکبر است. بعد فلم تجدوا.  مطلب … که چی؟ اگر و ان لم تجدوا ماءً فتیمموا بود بجای پرانتزی بود و جاش اینجا نبود و تفریق نبود ما خیال می کردیم. لم تجدوا یعنی اگه آب نباشه. اما اگه آب باشه در هر صورت بخرید به زحمت بیفتید دیگران تشنگی بکشند ضرورت باشد مریض باشید چه باشید می گه نه. و ان کنتم مرضی او علی سفر این دوتاش داخلی و خارجی او جاء احدٌ منکم من الخارج من من الغائط او لمستم النساء ف پس این ف تفریحه پس لن تجدوا ماءً مفرحه بعد موارد معمولی. موارد معمولی دوتاش حدث اصغر و اکبر است که وقتی انسان از اون عرض می شود که مستراح میاد بیرون خوب رفع می کند نجاست حدث بول و حدث غائط رو پس آب مصرف می شه و چون آب مصرف می شه اونوقتام آب کم بوده فلم. و در دوتای اولیشم عرض می شود که ان کنتم مرضی معمولاً کسی که مریض است مرض معمولاً مانع از استعمال آب مثلاً کلا نیست. او علی سفرٍ سفر اون موقع الان نه. سفر در اون موقع که آیه مبارکه نازل شده یا اگر در جایی هم الان بشه یا بعداً بشه یکی از موانع خارجی استعمال آب عبارت است از سفر. بنابراین فلم تجدوا ماءً البته تیمموا بحث داره. صعیدا طیباً چنانکه اشاره می فرمایید بحث داریم ما قدم قدم می ریم جلو. ما مثل شما بزرگ نیستیم ما بچه هستیم. قدم قدم یواش یواش می ریم جلو. حالا عرض می کنم. می خوام همینو الان عرض کنم. گفتم که الفرقان مطالعه کنید که با هم مطالعه کردید شما. بنده همه رومطالعه کردم. شما فردا مطالعه بفرمایید که باز بیشتر این مطلبو. الفرقان و غیر فرقان. فرقان یعنی قرآن البته. فرقان ما که در حاشیه. حالا ببینید. و لن تجدوا وجود نیست. فلن تجدوا ماءً این که آب نیست نیست. بلکه آب نیافتن برای وضو یا غسله. و نیافتن دو جوره. یک نیافتن آب برای نبودن هرچی می گردی آب پیدا نمی کنی. یک نیافتن آب برای اینست که من مریضم استعمالش برام ضرر داره. نیافتن صحیاً. یک نیافتن آب هست مال مردمه پول ندارم بخرم پولم دارم نمیشه خرید با آبی که مال مردمه نمی شه تیمم غسل کرد یا وضو گرفت پس نیافتند. فلم تجد صحیاً فلم تجد عرفیاً فلم تجد وجوداً. فلم تجد در تمام. دو تای فلم تجدوی اول عذر درونی و برونی را ذکر کرده. و راجع به دو تا فلم تجدوی دوم هم حدثین را ذکر فرموده و هم این مسئله را حل کرده. مسئلةٌ. اگر کسی آب دارد به اندازه ای که یا بل و غائط رو تمیز کنه. یا وضو بگیره. چکار کنه؟ بحث بین فقها. قول داره روایت داره آیه حل کرده. اگر ما به آیه توجه نکنیم خوب گیج می شیم گیر می کنیم بالا می ریم پایین می ریم. بالاخره اهدف اقواست ولی آیه حل کرده چرا؟  أَوۡ جَآءَ أَحَد مِّنكُم مِّنَ ٱلۡغَآئِطِ أَوۡ لَٰمَسۡتُمُ ٱلنِّسَآءَ فَلَمۡ تَجِدُواْ مَاء. پس این مقدمه. پس این رفع نجاست خبثی بول و حتی بزرگترش که معمولاً بر می گرده از غائط انسان میاد. میاد میره تو رختخواب یا تو اتاق یا تو تختش بعد جلو و عقب نشسته که نمیاد که. مگر آب نباشد مطلب دیگریه می شه جواب داد. این یک جواب. جواب دوم اینست که نجاست … رفعش بدل نداره. اما نجاست حدثیه رفعش بدل دارد. الطراق احد … البته به دومی ما استدلال نمی کنیم. نمیشه استدلال کرد ولی اولی را ما از خود آیه به وجه بین عرض می شود که استفاده کردیم. حالا ببینید. این دو تای اولی و ان کنتم مرضی چه مرضی؟ اون مرضی که ولم تجدوا میاره نه هر مرضی. کما اینکه  در باب صوم مگر اینطور نیست؟ یرید الله بکم الیسر و لایرید بکم العسر این در کجا می فرماید در اینجا می فرماید  وَمَنْ كَانَ مَرِيضًا أَوْ عَلَى سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِنْ أَيَّامٍ أُخَرَ . سوال. کدوم مرض؟ هر مرضی. من پام شصت پام درد می کنه وضو نگریم روزه نگیرم. یا شیکم درد می کنه از پرخوری روزه نگیرم. دوبله باید روزه بگیرم. این بیان می کنه یرد الله بکم الیسر اون مرضی که عسر است اون مرضی که روزه به اعسار ایجاد می کند و اون سفری که روزه اعسار ایجاد میکند. و لذا در مرضش اونجور در سفرشم … یوم باغلب سیر و الغالب علی المسیر است که بحثش در جای خودش عرض می شود که خواهد آمد. در اینجام همینطور و ان کنتم مرضی او علی سفر چه مرضی؟ چه سفری؟ مرضی که و لم یجدوا ماء بیاره. و ایجاباً صحیاً. سفری که فلم تجدوا مال بیاره. و ایجاباً عرفیاً. یا آب هست و نمی تونید بخرید. سفره دیگه یا آب باید که برید تهیه کنید عسر و حرج است بالاتر است حرج است پس نمی شود پس و لم تجدوا ماءً مطلب رو به طور بین بیان کرد منتها ما باید که روش فکر کنیم بیشتر. اینطور نباشد که تأملات کتاب یا مکاسب فقط فکر کنیم خوب اونارم فکر کنیم تا فردا آخرسر آخوند اشتباه فرموده تأمل احتیاطاً فرموده. ولی قرآن که اشتباه نمی کند. قرآن شریف لالکم تتفکرون لالکم تتذکرون لالکم کذا لالکم کذا اینا برای اینست که ما درست فکر کنیم منتها در چیزهای دیگر در عبارات دیگر که معصوم نیست اگرم فکر کنیم به عمقش برسیم شاید اشتباه باشه اصلاً از بیخ. اما در قرآن شریف خوب عمقش معصومه. راه را هم خداوند نبسته است بر سر فهم قرآن. این قران که جاناً لکل شئ است بیان لناسه برای اینکه ما بفهمیم تذکر کنیم تفکر کنیم و لقد یسر قرآن للذکر فهل من مدکر. از ما می خواهد ابتکار کنیم تفکر کنیم اعمال کنیم نیروهای ادبی را نیروهای لغوی را نیروهای درونی تقوا و برونی تقوا رو برای فهم آیات. فلم تجدوا ماءً. در فلم تجدوا حرف است. خوب ببینید. گاه اوقات عدم الوجود لم تجدوا اینست که نمیابم در سفرم در خانه ام همینطوره در سفر … ماهم اینجوری. بعد آب نمیاد. ولکن اگر مقدار زیادی بروند که حرج است بله مشکله. بله. خطرناک است حرج است و یرید الله بکم الیسر و لایرید بکم العسر. و این دو بعد داره. یه مرتبه تهیه آب خطر دارد برام که این حرامه یه مرتبه نه مشکله واجب نیست. حرج است واجب نیست. اگر عسر است یا حرج است چون یرید الله بکم الیسر و لایرد بکم العسر واجب نیست ولی اگر قحط بود عسر بود به حرج انداختید آب پیدا کردید و وضو گرفتید و غسل کردید نمازتون درسته بلکه بهتره چرا؟ براینکه ما چندد آیه در قرآن شریف داریم فامن تطوع اخیراً فهو خیرٌ له. اینو کجا فرمود دو جا یه جا آیه صوم عرض می شود که وَعَلَى الَّذِينَ يُطِيقُونَهُ فِدْيَةٌ طَعَامُ مِسْكِينٍ یعنی کسی که جونش بالا میاد روزه بگیره مریضم نمی شه مریضم نیست مسافرم نیست ضرر نداره ولی خیلی ناراحت می شه می گه واجب نیست. که وَعَلَى الَّذِينَ يُطِيقُونَهُ فِدْيَةٌ طَعَامُ مِسْكِينٍ بله وَأَنْ تَصُومُوا خَيْرٌ لَكُمْ  بهتره ها به همین علت داره می گه بعدش فامن تطوع خیراً فهو خیرٌ له پس این اگر روزه رو با حرج بگیره یادمه آقای شاهرودی با واقعاً حرج می گرفت. نود سالش بود روزه می گرفت یادمه آقای خمینی در نجف در اینجا روزه می گرفت و بهش عرض می شد که شما خوب آخه سخته می فرمود بله سخته اما استدلال به آیه نمی فرمودند سخته سخت که حرام نمی کنه که حالا. ما استدلال به آیه می کنیم فمن تطوع خیراً فهو خیرٍ له انقدر بهتر بعضی از آیات داره. اما اونجایی که تهیه آب حرامه آدم باید التماس کنم از کسی آب بگیره ولو مجانی بگیره مگه التماس کردن جایزه بیخودی مگر انسان آبرو خودشو ببره جایزه؟ و لالله عزت و لرسوله و للمومنین عزت مال خدا و رسول و مومنه مگر گدایی کردن ذلت نیست والا هر کس که مومنه که میدوند ما آب لازم داریم خودش آب بدهد که مطلب دیگریست اگر شما اشاره کنید و منت و امتنان نباشد مطلبیه اما اگر نخیر باید شما التماس از خداست باید منت بکشید تا اینکه به شما آب بدند این منت کشیدن شما حرام است حرام است شما آب رو با منت بگیرید. شما در عروت الوسعی مراجعه کنید همه محاشی هم همینطور فرمودند اگر نمی فرمودند ما استدلال داریم در این آیه. حالا آنکه اگر کسی آبی دارد به شما می فروشه به هیچ وسیله ای نمیده مگر فروش و شما پولی دارید که بخرید واجب است بخرید اگر می توانید بخرید وضو بگیرید اما. اگر آبی دارند پول نمی خواد هرچی هم پول بخواید بدید نمی خواد ولی می گد منت بکش از من. تذلل کن زاری کن تا آب بدم. اینجا وضو گرفتن نه واجب است نه حلال. غسل کردن نه واجب است نه حلال. گرچه ما در بعد پول دادنش حرف داریم عرض خواهیم کرد. نه وضو گرفتن من ضرورت است نه غسل کردن. حالا بله. توجه بفرمایید. ببینید. فلن تجدوا ماءً فتیمموا صعیداً تیبا. اگر کسی مریضه. مرضش جوریست که وضو براش ضرر داره. خوب این وضو گرفتن براش حرامه دیگه اما. اگر کسی مریضه وقتم برای نماز ظهر و عصر پنج شیش ساعت داره این مرض را می تواند به یک وسیله ای برطرف کند که هم صحیح بشه مزاجش و هم وضو بگیره به عرف. اینجا آقایون وضو بهش واجب است یا نه؟ مصطفا دیگه حتی حتی اگر عسر باشد براش رفع مرض اینجا در عسر هم واجب. چرا؟ برای اینکه اهم درکاره. اهم صحیح بودن انسانه. اگر یک انسانی از مرض دارد میمیره این حتی خودشو به حرج باید بنداز برای اینکه این مرض برطرف بشود. اگر چنانچه استعمال آب برای وضو یا استعمال آب برای غسل این مقدمه حرجی را دارد که اگر من خود را به حرج بیندازم آب پیدا کنم این آب برای رفع تشنگی من واجب است یا نه؟ خوب واجبه … خوب این برای وضو و تیمم واجب می شه پس اینکه نفی عسر و نفی حرج شده در اونجایی که اهمی در کار نباشه اما اونجا که صحت مزاج انسانه  و انسان خوف طرف داره. یه کسی می گد داره تلف می شه یک بچه ایست یه بزرگیست حتی یه  حیوانیست. یه مرغ شما داره تلف می شه از بی آبی. شما اگر آبو به اون مرغ بدید دیگر آب وضو و غسل ندارید و اگر ندید دارید. اینجا این حیوان باید حفظش بشه. نفقه این حیوان بر شما واجبه. حتی بالاتر از این مطلب دیگری هم هست ایشالله عرض می کنم. خوب ببینید. پس، فلم تجدوا ماءً فتیمموا صعیداً طیبا این عدم الوجدان را در چند بعد می گوید و هر بعدی هم چند بعد دارد. عدم الوجدان وجوداً عدم الوجدان صحیاً عدم الوجدان از نظر اینکه مثلاً منت باید انسان بکشه و به تذلل بیفته بعضی ازینا عدم الوجدانیست که یا اصلا نمی شود وجدان شود. یا می شود وجدان شود عدم الوجدان صحیاً عدم الوجدان شرعیاً. کی اجازه می ده ما آب پاکی شما رو که مال شماست و ملک شماست بردارم و برم وضو بگیرم. طاعت نیست. این وضو که طاعت است منحصر باشد به اینکه من به مردم ظلم کنم خدا دستور ظلم بده اینکه نمیشه توجه کنید پس این اینکه فلن تجدوا ماء فتیمم صعیداً طیبا بعد افتاده این بعد افتادنه حساب داره اون دو جمله قبلی قبل افتادست تمام اینها حساب داره. حالا ما در چند فرع باید بحث کنیم. یک، اگر ما جایی هستیم که خوب آبی نمی تونیم تهیه کنیم کسی هم آب داره به ما میفروشه اما مثل راه مکه مدینه یه لیوان آب رو می گه یه ریال. ریالم سی تومن هست آبی رو میفروشه این برای بازارگرمی گرون کرده چون اینجا جای آب نیست گرونه و الا آب گرون نیست که. مگه خود اون یه ریال تهیه می کنه؟ نه ببینید یه مرتبست آب جوریست که خوب اصلاً گرانه یه جاییست اصلاً گرانه گران می خره گران می فروشه. اگر شما بتوانید بخرید حرج نباشد عسر نباشد اهمی در کار نباشد بسم الله برید بخرید اینو همه فقها می فرمایند. اما دومیشو ما عرض می کنیم. فقها نمی فرمایند. دومی اینه که یه آدمیست که مفت خود می دونه یه مقداری آب آورده جایی که آب نیست یا فعلاً امروز آب نیست. این آبی که براش اصلاً قیمتی نداشته تهیه اش یا خیلی کم آورده اینجا می خواد یه پول خیلی زیادی به جیب بزنه بوسیله این آب. حالا من می گم آب. میگه برای وضوت بنده پونصد تومن می گیرم. بنده هم بلیونرم. وقتی بلیونرم. خدا نکنه و خدا بکنه. خدا نکنه گم کنه مارو خدا بکنه به طلاب قرآن داده بشه. حالا بنده که بلیونرم داره می گه پونصد تومن بده یک لیوان آب بگیر. فقها می فرمایند اگر می توانی بده. بنده به دلیل عرض می کنم که می توانی هم نده. چرا؟ برای اینکه صحبت توان مالیست و صحبت توان اقتصادیست. من توان مالی دارم. توان دارم که یه میلیونم بندازم تو چاه. بکنم؟ نه. مگه هر مصرف گری درسته؟ در اینجا کسی که اکل بالباطل می خواد بکنه بنده خلف بشم؟ آدمی که آب ده شاهی رو میخواد پونصد تومن بفروشه بنده پونصد تومن منهای ده شاهی به اون اضافه بدم؟ مفت خوری حرامه مفت خوراندنم حرامه وساطت در مفت خوری و مفت خوراندن حرامه و لا تاکلوا اموالکم بینکم بالباطل طرفینیه. اکلش حرامه ایکالش حرامه وساطتش حرامه این آدمی که می خواد مفت خوری کنه و این آبی که ارج نداره چندین ده و چندین صد برابر بفروشه منم دارم به او نمی دم. مگه در باب قمار کسی که پول داره قمار حلاله براش کسی که پول کم داره حرامه؟ کسی که ترلیادر هم هست صنار در قمار ببازه حرام است دیگه. در باب ربا هم همینطوره. زیادش و کمش فرق نمی کند چون ربا مفت خواریه. در اینجا این آدمی که می خواد مفت خواری کنه بنده توان اقتصادی دارم توان شرعی ندارم. چون مفت خوراندن است. مفت خوراندن یک عمل حرامه کمااینکه مفت خوردن حرامه مفت خوراندنم حرامه. ظالم. مفت خوری که با صنار آب می خواد عرض می شود که چه مقدار جیب خودشو پول کنه و درست کنه این بدلیل شرعی عرض می شود که جایز نیست. یا. حالا همینطوره. بله همینطوره. شما اصلا براتون دویست تومن تموم شده دو هزارتومن بفروشید میشه؟ حالا هر کسی هر کسی. حالا. توجه کنید. حالا ببینید. مثلاً. از جمله ببینید این قربت سهمٍ او سهمٍ که داره راجع به سفر اینو آقایون ملاحظه کنید از لحاظ فقهی. کل فقها تا اونجا که من دیدم اینطور مرقوم فرمودند در کتابهای استدلالی فقهی و در کتابهای احکام اسلامی که. اگر کسی در سفر است و آب گیر نیاورده در اونجایی که هست. اذان گفتن و ظهر است و خوب وقت نمازه. آبم که نیاورده محتاج به وضو یا محتاج به غسله. فقها تراً و کلاً میفرمایند که اگر چنانچه زمین ناصاف است به اندازه دو تیر انداختن. تیرهای سابق نه تیرای حالا. تیرای سابق که صدمتره نه حالا که ده هزار متر ممکنه بشه هزار متر بشه. خوب می گن اون تیرای سابق که مثلاً صد متره. فوقش صد متره. اگر زمین ناصاف است عرض می شود که این دویست متر یعنی دویست عرض می شود کلاً سهم دو تیر انداختن. به اندازه تیر تو کمون. و اگر زمین ناصاف است به حساب ناصافی قدرت سهمین. استنادم به روایات می کنن. خوب ما سوال می کنیم. و ان کنتم مرضی او علی سفرٍ تا فلا تجدوا. اگر بنده عرض می شود که قوم و تهران هستم دو ساعت توراهه در راه قم و تهران جایی رو دیدم اذون گفتن حالا می خوام نماز بخونم. وضو هم ندارم بدتر غسل ندارم. می خوام وضو بگیرم یا غسل نیست اینجا چکار کنیم؟ فقط به اندازه یک دقیقه ماشین راه بره آب پیدا می شه. اگر دو دقیقه راه بره معلوم. اما کمتر از یک دقیقه نه. خوب یک دقیقه راه بیشتر از صد متره خوب پس بنابراین کمتر از یک دقیقه راه که من حالا وسیله دارم ماشین دارم این چون بیشتر از قدرت سهم او سهمین است بنده معذورم خوب وقتم دارم آبم اونجا هست من هم وقت دارم وجدان وقت هم آب دارم اونجا آب هست. وجدان خارجی. هم صحت دارم وجدان صحی هم وجدان قدرت دارم این مخالف آیات هست. این رایاتی که تهدید فرمودست به قدرت سهمٍ او سهمین می دونید چی می فرماید؟ یا باید توجیه کنیم یا باید بذاریم کنار در مقابل قرآن. توجیه. می گیم این که فرموده قدرت سهمٍ نوعاً در اون وقت به اندازه یک تیر پردتاب کردن در جایی که پستی بلندیست عسر بود وقتم نبود. یعنی عسر باشه وقتم باشه. ممکنه الان می خوام نماز بخونم بیشتر از قرت سهمٍ او سهمین عسر باشه. پنج ساعت وقته خوب بره اونطرف تر نماز بخونه. پس فرض دراینجاییست که اگر من بخوام صبر کنم به اونجایی برسم که آب است وضو بگیرم یا غسل کنم نمازم از بین میره. در اینصورت باید فرض کرد ولی وقتی من پنج شیش ساعت وقت دارم یا شاید بیشتر وقت دارم چرا باید اینکارو کرد. پس ببینید. این فلن تجدوا ماءً به تفریش اینست که کن کنتم علی سفرٍ فلن تجدوا این سفر موجب شد که وجدان ما نباشد وجدان صحی نیز هست وجدان خارجی نیز هست وجدان در قدرت نیز هست. چهار ساعت با ماشین چارصد کیلومتر راه می رد بعد چشمه است قل قل آب میاد بیرون اونجا می ریم نماز میخونیم دیگه. پس ما چطور می تونیم روایات قدرت سهم و سهمین رو اولاً بگیم همون تیرهای سابقه که تیرهای حالام نه تیرهای حالم نه. شما اگر با طیاره دارید مسافرت می کنید با تیرای عادی شما هزار کیلومتر با طیاره می رید ولی در هزار کیلومتری آب هست. این میشه سهم و سهمین. آخه نمی شه. اسلام عزیز که فقط برا اونموقع نیستش که تیرکمون چوبی بود و اونطوری. این اسلام عزیز برای کل مواقعه. و لذا ما استناد به قرآن می کنیم. ان کنتم مرضی او علی سفرٍ او جاء احدٌ منکم من الغائط او لمستم نساء فلم تجدوا. وجدان معقول ندارید وجدان شرعی ندارید وجدان صحی ندارید. وجدان خارجی ندارید. وجدان فارسی نه ها وجدان عربی نمی توانید بیابید نمی توانید آب بیابید در سعه وقت در این وقتی که هست شما حساب می کنید نمی توانید در این مدت وقت آب بیابید یا آب پیدا نمی کنید در مدت وقت که نماز رو باید بدون طهارت بخونید یا اگر آب پیدا می کنید مال مردمه یا اگر مال خودتونه شما مریضید و الی آخر. سوال. قرآن شریف اون دو موردی که ذکر فرمود مورد اول ان کنتم مرضی. ان کنتم مرضی او علی السفر. کنتم چیه؟ یعنی مریض بودید حالام مریضید دیگه. و الا مریض بودید حالا صحیح شدید که نمی گه که. این تعرق در مرضه یعنی مرض جوریست که کنتم داره. این ادامه داره بوده و حالام هست. اما. اگر انسان سالمه. سالم سالمه ولی آب بقدری سرده که اگر با این آب وضو بگیره یا غسل کنه سرما می خوره یا احتمال عقلایی می ده سرما بخوره. ان کنتم مرضی هست. مثل قضیه صوم دیگه مثل قضیه صوم و ان کنتم مرضی او علی سفرٍ در اینجا قضیه وضو و غسل است و در باب صوم من کان منکم مریضاً او علی سفر او مرضی که روزه معسر است و اون سفری که روزه معسر است در اینجام اون مرضی که فلن تجدوا میاره و اون سفری که فلن تجدوا میاره اما سفریست که فلن تجدوا نمیاره. چون وجدان ما در چی شرطه؟ در کل وقت. اینطور نیست آقایون؟ وجدان ما با شرایطش در کل وقت شرطه که این وجود ماء و صحت انسان و حلال بودن آب و عرض می شود غضب نبودن آب و اگر آبی هست مال خودمه زیادم هست یه حوض آبه اما انقدر چرک  کثافت و آشغاله آبه همینطور. هنوز آبه. هنوز آبه ولی من با این آب وضو بگیریم یا نه. شما اگر به رساله ها مراجعه بفرمایید آقایون می فرمایند خوب واجب است دیگه. ولی ما عرض می کنیم حضور آقایون بزرگوار که حرام است دیگه. یا جایز نیست یا واجب نیست. چرا؟ برای اینکه قرآن شریف می فرماید و یحرم ایم الخبائث.این آب که از خبائثه بوی گند و کثافت و آشغال و فلان داره نجسم نیست. با این آبی که خبیث است لم تذر است و طبع بشری انسان به ما هو بشر استخاس می کند ازش اینکه نمی تواند با این آب وضو بگیرد. در اینجا باز فلن تجدوا می شه. چرا؟ برای اینکه وجدان ماء اینه که طیب باشه یا اقلاً خبیث نباشد. وانگهی ملاحظه کنید. مثل همه مثل همه مثل همه بله چی؟ خوب. به ضرورت خوردن چیه؟ استعمال است یا نه؟ به ضرورت خوردن آب کثیف … چرمی فلان و فلان حالا اونو عرض می کنیم که حالا حالتون بهم می خوره. حالا دیگه به سر و رو زنش اختسباس داره یا نداره؟ داره . پس یحرمو علیهم خبائث. حرامه. و لذا در باب تیمم ما همینو عرض می کنیم بعداً. در باب تیمم که وقتی نداریم نظرم هست که خدمت فقیه بزرگوار اسلام آقای خویی بودیم وقتی که نجف بودیم در درس استطاع شرکت می کردم. استطاع .. ما جنبه قرآنی رو می گرفتیم دیگه. یه مرتبه سوال کردن ایشون که اگر کسی خاک دارد برای تیمم خاکم هست اما کثیف آشغالیه بو گندوئه متعفن فلان و فلان و فلان. بزرگان فقهای اون عصرم بودن. خوب با این خاک ما تیمم بکنیم یا فاقد طهورینه؟ ایشون طبق معمول فقهی فرمودن خوب نجس که نیست تیمم کنید. بنده به ایشون عرض کردم آیه صدوپنجاه و هفت سوره اعراف و یحرم علیهم خبائث اصلاً حرام است با این خاک تیمم کردن. اختثباس است یا نه. فرمودن فتوا می دی عرض کردم بله. فرمودن خلاف همه است گفتم موافق قرآنه. چون قرآن می فرماید فتیمموا صعیداً طیبا. … که نفرمود که. ببینید به ایشون عرض کردم قرآن می فرماید تیمموا صعیداً طیبا ما تنها به قاضی نمی ریم کسی فکر نکند که بله من به ده بیست نفر سی چهل نفر نشستم داریم بحث می کنیم نخیر ما با فقهای بزرگوار اسلام زیاد بحث کردیم چه خودشون چه کتابهاشون ولی محور بزرگ اصلی ما عبارت است از قرآن فتیمم فلن تجدوا ماء و تیمموا صعیداً طیبا. امره. امر است به تیمم چی؟ امر تجویزه امر به وجوب صعیداً طیبا اگر صعید نباشد نه اگر صعید غیر طیب باشد نه صعید خبیث باشد نه و استطابه در اینجا مراحل متعددی دارد که باید ما ایشالله بحث کنیم.

الهم شرح صدورنا به نور علم و ایمان و معارف القرآن العظیم واغفرنا  لما تحبون و تالله و جنت ما اما لا تحب و لا ترداه اسلام علیکم.