بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین و صل الله علی محمد و علی آله الطاهرین
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
یک قاعده ای از قرآن شریف ما در مکان مصلی و حال مصلی و ملابسات صلاه عرض کردیم حالا در هریک هریک از مکان مصلی و لباس مصلی صحبت هایی هست. صحبت اول آنچه حرام است در مکان مصلی و یا لباس مصلی این چند وضع دارد گاه انسان مبتلای به این حرام غصب درمکان غصب در لباس بالباس غصبی نماز خوندن در مکان غصبی نماز خوندن انسان مضطر به این جریان میشه بدون جهت حبسش کردن بدون جهت بدون جهت حبسش کردن در مکانی که اون مکان مکان غصبیست و آیا در این مکان غصبی نماز بخواند یا نماز نخواند این یه مطلبه که کسی دیگر غصب کرده ولی برای اینم غصبیه یعنی صاحبش راضی نیست دیگه به این معنا در کل مواردی صاحبی راضی نیست صاحب این اصلا راضی نیست کسی در اینجا بیاد
حالا در این لباس غصبی یا مکان غصبی و یا هر حرام دیگری که از ملابسات صلاه است این دوجور است کسی که میدانه ها یه مرتبه خود خویشتن را به اضطرار انداخته است خودش سبب این اضطرار است خودش موجب شده است که مکان غصبی قرار بگیرد خودش موجب شده است که لباس غصبی بر تن داشته باشد این یجوره یه مرتبه نه خودش اختیاری در این جریان هرگز ندارد بلکه این لباس غصبی پوشش لباس غصبی و بودن در مکان غصبی بر او تحمیل شده است فرق داره در قرآن شریف در موارد اکل میته و سایر اکل ها و کارهای محرم در اون جاهایی که تجوید شده است فقط جاهاییست که الا مضطررتم اضطررتم نیست اضطررتم ایاتشو ملاحظه بفرمایید.
در چند سوره مبارکه قران آیات اضطرار هست که در کل این آیات اضطرار صیغه مجهوله مثلا فمن اضطر نه من اضطرا فمن اضطر غیر باغ و لاعاد فلا اثم علیه در اکل میته اضطرا سوره بقره ایه صد وهفتاد وسه نه اضطرا اضطرا یعنی به اضطرار کشانده شد که فعل مجهوله که فاعل اضطرار خود اونیست که اما اگر فاعل اضطرار خود انسان باشد که خود انسان درصدی نه صددرصد در درصدی سبب ورود در این اضطرار شد بجایی رفت که جز اکل میته میسور نیست بجایی رفت که به مکان مغصوب میسور نیست و این رفتن ضرورت فوقانی هم نداشت و این رفتن محذور بود در اینجا الا مضطررتم نمیگیره پس چه حالا چه بکنیم این یک.
دوم در سوره مبارکه مائده آیه سه فمن اضطر فی مخمصه غیر متجانف لاثم فان الله غفور رحیم واضح تر بیان میکنه چون مائدس دیگه مائده تبیین بیشتری داره فمن اضطر راجب میته و لحم خنزیرو و حرمت علیکم المیته و الدم و لحم الخنزیر و ما اهل لغیر لله به والمنخنقه و الموقوده والمتردیه و النطیحه و ما اکل السبع الا ما ذکیتم و ما ذبح علی النصب و ان تستقسموا بالازلام ذلکم فسق تا اینجا فمن اضطر همه اینا حرام اما فمن اضطر غیر باغ غیر باغ معناکرد مجهولیت اضطرار رو کسی که به اضطرار کشانده شد و الی باغ خودش نمیخواست این حرام رو اگر بخواست خود وارد در این حرام اضطراری شد نخیر ولا عاد تکرارم نمیخواد بشه نه میخواهد این حرام را که به اضطرارش کشونده شد و نه حتی اگر به اضطرار کشانده شده است بدون اختیار خودش ولا عاد میل تکرار ندارد این یک نمیکرد این در جای خودش بحث داره یکی تجاوز است اینجا استثنا میکنه چون توجه کنید نفی میکنیم چرا چون استثناست ببینید عجب عجیبه حرمت الا یعنی بقیش حرمت دیگه حرمت الا بقیش حرمت این حرمت سه بعد داره یک بعد بحالت اختیار بالفعل انسان اکل میته کند حرام این یک حرمت همرو میگیره دو حرمت با اضطراری که خودش سبب این اضطرار است اکل میته کنه باز حرمت حرمت با اضطراری که خودش سبب این اضطرار نیست بلکه پیشامد کرده است حرمت ازین سه حرمت کی استثنا شد احسنت پس خیلی
ببینید فمن ضربت یعنی خودم زدم خودمو خب اگر اینه الا مضطررتم باید بگید که هردو رو بگیره الامضطررتم کاری که مضطر شدی چه خود خویشتن را مضطر کردی چه خود نکردی اما مضطررتم حساب داره فمن اضطر فی مخمصه غیر متجانف لاثم فان الله غفور رحیم غفور رحیم چی میگه اون ضرر اون کصافت خوردن میته را که یک اثری دارد اونو خدا میبخشه چرا چون مضطر شدی اختیار نداری این قاعده عادی هم هست
ببینید آقا چیزی که حرام است بنده خودم را به حرام بیندازم حلال میشه آقا حرام حرامه مگر حرام به اختیار حرام نیست آقایون حالا ما با قبل از توجه به آیه چیزی که حرام است این به اختیار حرامه اختیار دو جوره یک اختیار اینست که با اختیار برود حرام رو بردارد و مصرف کن بله یه اختیار است که الامتناع بالاختیار لا اختیار خود را به اضطرار بیندازد خود را با اختیار خودش به حالتی بیندازد که مجبور باشد حرام رو بخوره ایا این اجبار به اختیار بود یا نه؟ بله چرا حلال باشه این قاعده اصلیست قرانم همین مطلب رو در آیات متعدده ای میفرماید.
خب ببینید آیه دیگر سوره انعام آیه صد و چهل و پنج باز این در باب اکل میته و دم و این حرفا فمن اضطرا غیر باغ ولا عاد فان ربک غفور رحیم در آیه صد و پونزده نحلم میگد فان الله غفور رحیم ولی فمن اضطر غیر باغ خودش دنبال این نرفته ممکن است خود انسان دنبال چیزی برود و به اضطرار بیفتد نه این نه غیر باغ ولا عاد مطلب دیگر
آیه دیگر باز سوره انعام آیه صد و نوزده و قد فصل لکم ماحرم علیکم پس چی و ما لکم الا تاکلوا مما ذکر اسم الله علیه چتونه که از آنچه ذکر اسم لله برش شده است نمیخورید و قد فصل لکم ماحرم علیکم الا ما اضطررتم الیه اضطررتم نیست خب ببینید رو این حساب ما با استناد این آیات مقدسات و اون وجهه معلومه ای که هست اگر هم مثلا به آیات توجه نمیکردیم این بود که فعل اختیاری این نیستش که از اول تا اخر اختیاری باشه نه اگر انسان با اختیار خود را به اضطرار انداخت این فعل اختیاری حساب میشود آدمی که خود را با اختیار از پشت بام انداخت بین راه پشیمان شد افتاد مرد این مردن به اختیاره یا اضطراره به اختیاره اگر در بین راه پشیمان نشد این اختیار فی اختیاره اگر در بین راه پشیمان شد این اضطرار به اختیاره اضطرار به اختیارم عرض میشود که اختیاره هرفعلی که مقدمه ای از مقدمات اختیاری داشته باشد این اختیاریست در واجب ترکش ترک واجب است و در حرام فعلش فعل حرام است و این آیات مقدسات این مطلب رو بیان میکنه.
حالا سوال اگر کسی حالا در اکل ما فعلا بحث نداریم فعلا در لباس و مکان مصلی اگر کسی در پوشیدن لباس غصبی و در بودن در مکان غصبی اختیار داشته است و حالا وقت نماز فریضه هم دارد تنگ میشود ایا با این لباس غصبی و در این مکان غصبی این نماز را بخواند و یا نخواند درست دقت کنید آقایون نماز را نخواند چون این اضطرار بالاختیار است و در با لباس غصبی و مکان غصبی نماز خواندن حرام است یا نماز را بخواند چون لاتترک الصلاه بحال یا هم بخواند و هم نخواند هم بخواند هم نخواند بیان داره بخواند چون نماز ولو این خود را مضطر کرده است به لباس غصبی و مکان غصبی اما وجوب نماز وجوبیست که مقدم است بر هرچیز اما حرمت لباس غصبی ازبین نمیرود و حرمت مکان غصبی هم ازبین نمیرود نتیجش اینست که این نماز رو باید الان اداعا بخواند بعدا قضا کند نماز را در غیر لباس غصبی و در غیر مکان غصبی.
الا عند الاضطرار این نماز واجب است به همین حالت و واجب است که بعدا قضا کند مثلا نمونه داریم از قضا از نمونه هایست که خب ما نمیشنویم در کتب اصول فقیه ولی از قرآن استفاده میکنیم مثلا راجب روزه دیروز اشاره کردم که فمن شهد منکم شهرا فالیصمی این مسئله هستا بعدنم بحث کسی که در وقت رمضان این شاهد الشهر است یعنی مسافر نیست فالیصمه واجب است این روزه رو بگیرد حالا اگر بدون سبب و بدون اضطرار مسافرتی کرد که روزه را ابطال میکند ایا دراون مسافرت که روزه رو باطل میکند روزه رو بگیرد یا نگیرد این روزه رو باید بگیرد چرا حرام ولکن این روزه کافی نیست چون در سفر بوده بعدا قضاشو باید بگیره هم باید ادا رو بگیرد هم قضار رو بگیره آقا ادا که درست نیست میگیم بله درست نیست اما این درست نیستو باید بگیره چرا؟ برای اینکه روزه در هیچ حالی از احوال غیر معدود ترک نمیشه بالاتر ازاون صلاته
چون لا تترک الصلاه بحال از قواعد مسلمه اسلامیت است الا در باب حیض و نفاس از مسلمات اسلامیه است که نماز به هیچ وجه من الوجوه ترک بردارنیست این از مسلماته بنابراین اینجا اینطور میگیم میگیم اگر در این سه حالت اگر به اختیار خودش و با حالت اختیار لباس یا مکان غصبی بود این خوندن نماز باطل است باطل است اما اگر در اواخر وقت است در اواخر وقت است جوری که اگر بخواد این لباس یا مکان غصبی را تبدیل کند وقت نماز ازبین میره در اینجا چن حاله
یک اینکه این آدم در لباس یا مکان غصبی داشتن مضطر بدون الاختیار است الا نماز نمیخونه حرامم نیست این نماز واجب این غصب حرام یه مرتبه نه این خود را به اضطرار انداخته است در لباس غصبی و در مکان غصبی چی این نماز را باید بخوانی و اون غصب حرام هست این غصب حرام است و شرط نمازو انجام ندادی ولی این نماز را باید بخوانی مثل کسی که خود را به خوف انداخته کسی که خود را به اختیار حالت خوف انداخت و نماز چند رکعت یه رکعت شد این نماز یه رکعتو اونجا باید بخوانه ولی بعد از زوال خوف باید قضای نمازو باید انجام بده چرا چون معذور نبود اما اونیکه مسلم است این است که لا تترک الصلاه بحال این صلاه در هرحالی از احوال به ادله قطعیه اسلامی کتابا و سنتا بایستی خونده بشه. حالا درباب لباس غصبی و مکان غصبی این مطلب عرض میشود که هست.
چرا برای اینکه یک شب را عمدا ترک کرد نخیر معصیت نیست نشد نشد خواستن همرو باطل میکنه اینجا خواستن این عمل باطل رو چرا برای اینکه اینو تعذیب کنن و تادیب کنن اولا ثانیا در باب خصوص صلاه تکرار میکنم لا تترک الصلاه بحال این یک قاعده عامه ایست که در هیچ وجهی از وجوب و در هیچ وضعی از اوضاع نماز ترک شدنی نیست اصلا بله هرکی خواست ولی این نمازو باید بخونه چرا لاتترک الصلاه بحال مطلب اینه
مطلبی که مورد بحثه اینه که ایا در این حالیکه اضطرار دارد در اخر وقت نماز را با لباس غصبی یا مکان غصبی بخواند این سوال داره نماز را بخواند خب بله چون لا تترک الصلاه ایا این غصب حلال است خب نه غصب در چه موقع حلال بود این غصب در موقعی حلال بود که الا ما اضطررتم پس این در حالیکه این حرام است و کتکش را خواهد خورد این نماز را بخواند و این نماز را از او خواسته ان بخواند چون لا تترک الصلاه بحال ولکن دو مطلب است در اینجا
یک این غصبی کرده است حلال نیست چون ما اضطررتم نیست کتک داره دو این نماز چون عمدا شرطی از شرایط را که غصب نبودن لباس یا مکان است انجام نداد بعدا بایستی قضا بکند.
خب توجه بفرمایید شما دیر تشریف آوردید اضطرار بالاختیار انسان با اختیار مضطرر شد بله عجب حرفی آقا با اختیار خود را به اضطرار غصب انداختم حلال بوده؟ نمیدونستم که بحث ما نداریم چرا توجه نمیکنید آقاجان چرا توجه نمیکنید آقاجان آقا بنده با اختیار خودم رفتم در یک شهری که اونجا حتما در مکان غصبی باید سکونت کنم این عمل حلال بود خب حرام بود پس با اختیار خودم از جاهای غیر غصبی رفتم رفتم رفتم به جایی که در مکان غصبی باید باشم و در اونجام باید نماز بخوانم ها مثل کسی که یک کارهایی کرد خلاف چه خلاف چه خلاف چه این رو برد دولت اسلامی زندان و زندانم مکان غصبی اسلامی فرق نمیکنه برد زندان و زندان مکان غصبی آیا در این مکان غصبی که چن ماه و چن سال است نماز بخواند اصلا نخواند خب باید بخواند چون لا تترک الصلاه بحال اما ایا نماز ایشون حرام ندارد این مکان غصبی به حرام نیست حرامه چون ما اضطررتم فرمود ما اضطررتم اضطراری که خودش بیاد خودآیند باشد نه اینکه اضطراری که با اختیار حاصل شود پس این دو مطلب داره با دیگران فرق داره
یک این غصبی که در این مکان دارد اضطرارا چون بالاختیار بوده حرمتش از بین نمیرود دو تمام نماز هایی که خوندی باید قضا بشه چون این نماز شرطی را که بالاختیار بود ترک کرده است ولو اضطرار به اختیاره این شرط ترک کرد بنابراین که باید بعدا جبران کنه این یه مطلب.
هرچی باشه هرچی باشه هرچی باشه خودش خودشو به هرج انداخت خودش خودشو به هرج انداخت عه کسی که مثلا حج در حال استطاعت نرفت واجب بود دیگه بعد استطاعت را خودش از بین برد بعد غیر مستطیعه ایا متسکئن باید برود حج؟ بله هرج خودش خودشو انداخت تو هرج این قواعدو که قبلا خوندین در باب هرج که خوندین بحثو در باب شهر در باب هرج نمیاد اما اگر کسی خود خویشتن را به هرج انداخت آقا کسی خودش را در یک جایی انداخت که اگر این غذا را نخورد میمیرد اما غذای یتیم است یا اکل میته است آیا این خوردن حلال است یا حرام؟ اینجا دو تا حرامه بله نمونه بینه اینجا مردن این ادم با غذا نخوردن حرامه خوردن غذا حرامه دو حرامه کدوم مهمتره؟ حرمت خوردن مهمتره ولی ایا حرمت مردن که مهمتر است حرمت خوردن این غذا را ازبین میبرد؟ نه چون ما اضطررتم نیست ما اضطررتمه در اینجا میگد این حرام کوچکتر را تو انجام بده برای اینکه حرام بزرگتر انجام نشه ولی حرام کوچکتر همه حرامه.
پس در دوران امر بین محذورین چه بین واجب و اوجب چه بین محرم و حرامتر در صورتی اون واجب کوچکتر وجوبش ازبین میرود که من خود سبب نباشم در صورتی حرام کوچکتر حرمتش ازبین میرود که من خود سبب نباشم اگر من خود سبب باشم که بابا این دو حرام رو بزرگتر و کوچکتر باید ترک شه ولی من خودم یکاری کردم که هیچ چاره ای ندارم مگر اینکه یکی از این دو حرام باید ترک شه دیگری باید انجام بشه اون دیگری که انجام میشود که حرام کوچکتر است باز حرام است حرمتش ازبین نمیرود چون با اختیار این اضطرار حاصل شد
آقا اختیاری عرض میکنم اختیاریه این ادمی که خود را اختیارا به حالت اضطرار به حالت حرام انداخت این حرام از حرمتش بیرون نمیرود ما در نفهمیدن بحث نداریم عزیزم ما در نفهمیدن بحث نداریم ما در فهمیدن بحث داریم ما در نفهمیدن که بحث نداریم که آقا کسی که نداند فلان مکان و فلان لباس غصبیست نماز بخونه اونکه بحث نداریم عجب حرفیه ما میگیم کسی که بداند داریم بحث میکنیم کسی که بداند فلان مکان غصبیس فلان لباس غصبیس خودش عمدا کاری میکند که برود در اون پوشیدن لباس غصبی و مکان غصبی و مضطر میشود که نماز را با همین لباس غصبی مکان غصبی بخواند آیا اضطرار حلال میکند این غصب را؟ نه عجب حرفی عجب حرفی باز بابا کسی که نمیفهمد که مکلف نیست که عزیزم کسی که مکلف نیست ما اضطررتمه؟ ما در مکلف داریم بحث میکنیم عجیبه میگم ما از اول آقا ببینید مطلب واضحه از اول ما یه راهی را میرویم که تا اون اخر میدانیم که مبتلای به حرام میشویم کلا عرض میکنم راهی را میرود که ضرورت ندارد اهم نیست میرود و میداند که مبتلای به حرام میشود ابتلای اضطراری که اگر اون حرام را انجام نده میمیرد ایا اون حرام براش حلال میشه بحث ما سرهمینه اصلا اون حرام حلال نمیشه چون بحث ما سر همینه.
بحث دوم اینکه بحث آقا شما که بحث نیست دارید میارید اصلا ما جایی که حرام است داریم بحث میکنیم عزیزم اونکه بحث نداریم عزیزم خب توجه کنید توجه کنید بحث دوم بحث دوم اینست که ما در توجه کنید چون همه برادران حق دارن و شما باید بیشتر فکر کنید توجه کنید نه ما اعتراض بر این داریم که فکر باید کنیم هم من فکر کنم هم شما
بحث اینست که ما در مکان مصلی و در لباس مصلی بحث داریم حالا در لباس مصلی لباس مصلی یک محرماتی دارد و یک واجباتی دارد واجبات صلاه مصلی لباس مصلی واجبات لباس مصلی رو اونطوریکه علامه بزرگوار و سایر فقهای اسلام مرقوم فرمودن فقط سطر العوره است که اگر عورت را انسان سطر کرد البته با چیز حلال این کافیست ایشون اینطور مرقوم میفرماین یجب سطر العوره اما بالقدنه اوالکتان او ما الارض من انواع الحشیش او بالخضر الخالص او بالسوف و الشعر و الببر من ما یوکل لحمه او جلده مع التزکیه او جلده مع التزکیه یعنی مع جلده مع التزکیه ما در این مطلب دو حرف داریم حرف اول این بود که اونچه واجب است در حال صلاه اینست که سطر العوره بشه خب عورتین مرد جلو و عقب خب زن مطلب دیگری
حالا راجب مرد راجب مرد سطر عورتین واجب است بشود این چیه این لباس تهتانیست لباس تهتانی با لباس فوقانی فرق میکنه لباس تهتانی ساطر عورتینه و لباس فوقانی عبارتست از زینت ما یه لباس ساطر عورت داریم و یک لباس زینت داریم دوجور لباس داریم دیگه مگه اینطور نیست اینطور نیست که ما سطرعورت کنیم بریم تو خیابون راه بریم مثلا اینطور نیستش که یک لباس ساطر عورت داریم که حداقله که از ناظر محترم باید محدود بشه و یک لباس زینت داریم آقایون چی میفرماین میفرماین در حال صلاه فقط سطر عورت واجب است البته به اونچه جایز است میته و غیر موته بحث نمیکنیم که همینو میخوام عرض کنم اشکالی که ما داریم آیه ایست که ایشون خوندن از آیات سوره مبارکه اعرافه
خذوا زینتکم عند کل مسجد امره یا نه؟ واجبه دیگه واجب است عند کل مسجد اخذ زینت کنید اینجور نیست که لباس پوشیدن حتی سطر عورت همیشه لازم باشد تورختخوابه واجبه تنها واجبه اینا که واجب نیست نه یکی از مواردی که واجب است انسان اخذ زینت کند عبارت است عند کل مسجد مسجدم دو بعد داره یک مسجد خود صلاه است که به حساب سجده مسجد و یک مسجد مکان الصلاته بلکه خود صلاه احق و اهراز به او بگویند مسجد عند کل مسجد نزد هر سجده گاهی سجده گاه چه سجده گاه مسجدی معمولی باشد و چه سجده گاه جای نماز در هرجایی باشد اونیکه اصل است سجده صلاته پس ما در نماز باید که اخذ زینت کنیم واجبه پس از واجبات صلاه سطر العوره فقط نیست بلکه اخذ الزینت زینت چی یا ایها الناس انا انزلنا علیکم لباسا علیکم لباسا یواری سواتکم و ریشا و لباس التقوی ذلک خیر ذلک من ایات الله
خداوند دو چیز برما نازل کرده یکی لباسا یواری سواتکم این لباس تهتانی و ریشا یعنی لباس زینت یعنی اون لباسی که فوق این لباس میپوشید و ازبرای زینت انسانه و واقعا چقدر منکر است انسان جلو و عقب را بپوشد بعد بیاد بیرون حتی از حیوانات بدترکیب تر در میاد واقعا اینطوریه ها اینطورم تو خیابون بره شما به الاغ نمیخندید که اونطوری تو خیابون بره عرض میشود که اگه پالون نداشته باشه ولی اگه انسان فقط سطر عورتین بکند و لباس رو را نپوشد واقعا همه به هم میخندن حتی الاغا هم میخندن به آدم.
پس این لباس زینت را خداوند مقرر کرده است برای انسان منتهی در بعضی موارد واجب است از جمله موارد واجبه خذوا زینتکم عند کل مسجد این زینتکم حداقل لباس روست حالا بقیه رو کاری نداریما حداقل لباس روست که روی لباسی که سطر عورت میکند پس ما به علامه بزرگوار و سایر فقها با کمال ادب عرض میکنیم فقط واجب سطر العوره نیست بلکه واجب دومم هست که خذوا زینتکم
ولذا مثلا در باب کفش که دیروز اشاره کردم و امروز صحبت میکنیم و ایشو میخونیمکفش پوشیدن مگر حرام است آقایون راجحه اصلا کفش برای چی انسان میپوشه کفش برای این میپوشد که راهی که میخواد برد به پاش صدمه ای نخورد کثیف نشود ناراحت نشود چه نشود چه نشود چه نشود اینطوره دیگه اما تو رختختواب شما کفش میپوشی سر سفره کفش میپوشی اونجایی که شما دیگه برای پاتون ناراحتی ندارید کفش برای چی میپوشید اقا شما دستکش کی میپوشید تابستون که نمیپوشید دستکش رو برای سرما و برف چنین ولی زیر کرسی بنشینید دستکش بپوشید مثلا این نیستش که
حال خداوند متعال راجب نماز خصوصیاتی در حالش در قالش در اعمالش در لباسش در مکانش مقرر کرده است و بالاترین آداب ظاهری را اضافه بر بالاترین آداب باطنی در نماز مقرر کرده است خب انسان در حالت نماز اگه لخت بایسته کسی نیست این طوریه؟ ناظر محترم که نیست ولی خدا میگد نه تو که نماز میخونی در باطن فقط نماز نمیخونی در ظاهرم میخونی باید بعد در ظاهرت بیشتر از تمام بزرگان در این محضر مقدس خود را مراعات کنی چنانکه الفاظت را چنانکه نیتت را چنانکه بدنت را چنانکه استقبالت را همچنین لباست را همچنین طرز ایستادنت را همچنین تمام خصوصیات را در بالاترین قله ادب درحالت نماز بایستی شما مراعات کنید ولذا راجب موسی علیه السلام آیه دوازدهم سوره طه ملاحظه بفرمایید.
انی انا ربک فلما اتاها نودی یا موسی جناب موسی در اون عشره مکمله رفتن به مدین است و قضیه ازدواج است که انجام شد حالا داره برمیگرده فلما اتاها نودی یا موسی انی ان ربک مگه موسی نمیدونست عه موسی که مدتیست در حالت وحی است ولو وحی رسالت ولایت عظمی ندارد وحی رسالت دعوت بالفعل نداشته است منقطع شد با کشتن اون قبطی ولکن در اینجا انی انا ربک برای چی؟ میخواد بگه این دو خاصه رب همیشه رب است این رب که همیشه رب است مثلا در بحث خودمون اگر انسان لخت و عور شود و ناظر محترمی نیست و همینطور باشد این با انی انا ربک منافات دارد مگه خدا ازون زیر نمیبینه ولی نه در حال وادی مقدس در وادی مقدس که قرار گرفتی و در حال مخاطبه با خدا هستی که تو با خدا سخن میگویی و خدا با تو در این وادی مقدس انی انا ربک تبلور خاصی دارد غیر از انی انا ربک درحالت عام است انی انا ربک در حالت خاص است.
و لذا ملاحظه کنید انی انا ربک فاخلع نعلیک اگه دنباله نداشت چی بود خدایا چون تو خدای منی که من میدونستم اما چون خدای منی باید کفش باشم راه میرم تو پام عرض میشود که اشغال بره چه میشه فلان مثل اون کسانی که میگن باید در حضور خدا حیا کرد لباس پوشید اگر لباس نپوشی خدا میبینه مگه خدا کوره ازون زیر نمیبینه مثل اون شخصی که باشه مال چهل سال پیشه انی انا ربک فاخلع نعلیک چرا انک بالواد المقدس طوی طوی البته مراحلی دارد که به سوره طه مراجعه بفرمایید.
تو در هم پیچیده شده ای در وادی مقدس در هم پیچیده شده ای در محل قدس جاییست که خداوند با تو مخاطبه میکند با تو سخن میگوید اما خب وادی مقدس وادی مقدس خاصه یعنی وادی مقدس طور مراد است وادی مقدس مکه که بر پیغمبر اسلام وحی میگه نیست وادی مقدس مدینه که بر پیغمبر وحی میشد نیست وادی مقدس مکان و زمان وحی بر پیغمبر که بر تمام انبیا مقدم است بالواد المقدس اون وادی و اون جایگاهی که مقدس است چون جایگاه مخاطبه با رب است چون جایگاه حضور لفظی و معنوی خاص است با رب ولو وحی است دیگران خب اونایی که موسی نیستن غیر پیغمبران وحی اما وادی مقدس بعنوان انه الواد المقدس و زمینه زمینه خطاب با رب است و خطاب رب با توست فاخلع نعلیک البته این هفت هشت مورد دارد ولی مورد ظاهر چیه؟ البته معانی باطنی معانی باطنی معانی باطنی دارد نعل دنیا نعل اخرت زن و بچه چه چه اینا مطالبیست که دنبال این معنی ظاهری ولی اون معنی ظاهری که نمیشه ازبین بره انی انا ربک فاخلع نعلیک برای دو جهت
یک انی انا ربک همون کافی بود دو انک بالواد المقدس طوی کسی بیاد بگد که نعلین نعل حمار بود یعنی چه نفرمود فاخلع نعلیک لان هما من جلد الحمار بابا موضوع فاخلع نعلیک لانهما نعلیه و چرا انک بالواد المقدس طوی ازونجا چی استفاده میکنیم؟ استفاده میکنیم این کفش پوشیدن که در هیچ حالی از حالات انسان حرام نیست و واجب الترک نیست در وادی مقدس این واجب الترکه در حالت صلاه واجب الترکه پس اگر روایتی از رسول الله صلوات الله علیه نقل شد که ایشون با نعلین نماز میخوند با همین نعلین باید زد تو سر اون راوی که روایت کرده است یا روایت دیگر دارد که پیغمبر بزرگوار نماز میخوندن در ضمن نماز نعله در اوردن مسلمونا دیدن که عه پیغمبر نعلین دراورد اونام دراوردن فرمود چرا دراوردی پیغمبر از اینوری نگاه میکرد پشتشم نگاه میکرد چرا دراوردی گفتن یا رسول الله شما دراوردی فرمود من دراوردم چون نعلین نجس بود جبرئیل خبر کرد نجس بود.
اخه خود روایت نجسه بابا وقتی که به قرآن شریف استناد میکنیم فاخلع انی انا ربک فاخلع نعلیک انک بالواد المقدس طوی این من چطور مگر در حدیثی که ثابت صدور هم نیست شهرتش شما به علت استدلال میکنی اما قرآن شریف علت دارد داره میاره انک بالواد المقدس طوی بنابراین با کفش نماز خوندن این حرام است یک بعد عرفی آقا کفش برای کفش برای راه رفتن است اشغال به پا نرسیدن است پا ناراحت نشدن است اما شما ایستادی مگه در نماز نباید بایستی در حال نماز که شما ایستادید دارید میگید ایاک نعبد با کفش خب کفش برای چی اصلا این حرف اول.
منات وادی المقدسه ایا صلاه واد المقدس هست یا نه صلاه که معراج المومن است و عمود الدین و عماد الیقین است و بالاترین عبادات است از رسول الله این وادی مقدس هست یا نیست ولذا ما میگیم فرمود واد المقدس اینو من گفتم که شما تکرار نفرمایید گوش بدید انک به غلام لفظی انک بالواد المقدس نه انک بالطور نه انک وحی التورات انک بالواد المقدس طوی و اینم این آیه که بر موسی نازل شد این آیه رو باید تمام اهل ملت تورات و انجیل تبعیت کنن و اهل قرآن تبعیت کنن چون این نقل نشده و اضافه بر دلالت آیه اصولا انسان کفش برای چی میپوشد خب این برای در اینجا نیست اولا ثانیا آیا انسان با کفش بایستد در جاییکه کفش لازم نیست در حضور بزرگواری این آقایون اهانت است یا احترام است اگر چه کنه اهانت است یا احترام است هی کج و کوله بشه اینور اونور بشه الفاظ چنین کنه در تمام جهات باید بالاترین اداب را در محضر حق سبحانه و تعالی انسان در نظر بگیرد.
پس بنابراین به این ایه ما استدلال میکنیم که چون صلاه الواد المقدس است ولو از وادی مقدس وحی پایینتر است باشه ولی الواد المقدس وقتی که الواد حرمت الخمر لاذکارها زیاد باشد کم باشد چه باشد خمر به ما ان ها خمر در اینجا الواد المقدس بما انه الواد المقدس در اینجا که فاخلع نعلیک که امر است روش میاد بنابراین در حالت صلاه که یا بالاتر از اون وادی مقدس است یا مثل اون وادی مقدس است یا پایینتر از اون بالاخره وادی مقدس میتوانین بفرمایید که صلاه وادی مقدس نیست بالاترین وادی مقدسه در استثنای وحی که قریب به حالت وحی است عرض میشود که صلاته پس در اینجا ما باید که خلع نعلین رو بکنیم.
خب جایگاه جایگاه مقدس نماز جایگاه مقدیست مگه جایگاه یا مقدسه ولذا در حرم شما اگر در حرم امام معصوم میروید حرم امام رضا مقدسه رضا خان میگفتن با چکمه رفت غلط کرد رفت ما حق داریم با کفش بریم با کفش بریم تو حرم امام رضا این حرامه یا حلاله آقایون آقاجان من که فرشم حالا یا مثل اونه ولی ما کفش برویم توی حرم امام معصوم ایا تو حرم امام معصوم رفتن و در حضور امام معصوم رفتن وادی مقدس تر است یا صلاه صلاه در محضر حقیم شما همتون قبول دارید که اگر کسی با کفش با نعلین برود در حرم امام رضا بایستد خودشو بکشه از گریه اما خب این کار بدی کرده است این خلاف احترام کرده است کار خلاف احترام انجام داده است.
صحبت نماز نبود که عزیزم صحبت نماز نبود ببینید توجه کنید اینو من جوابتونو بدم حضرت موسی رسید به اینجا نمیدونه چیه انی انا ربک بسم الله قبول ولی چیه اینجا نمیدونه نمیداند که اینجا که وادی وحیه خداوند بهش خبر داد که وادی وحیه حالا که وادی وحی شد باید خبردار وحی داشته باشه کفشارو بکنه اگه میدونست وادی وحیه که خب نمیخواست امر نمیخواست که ببینید اگر انسان نداند وادی مقدس است خب تمام این بیابون و خیابون بیابونهایی که موسی داشت راه میرفت با کفش راه میرفت اما تو همین بیابون تو همین بیابون به شجره عرض میشود که مخصوصه رسیده است و حالا نمیدونه جریان چیه اومده از شجره نار بگیره بله اومده از شجره نار بگیره نمیدونه مطلب چیه انی انا الله بسم الله انی انا الله خب بوده ولی حالا انی انا الله خاصه خب چرا فاخلع نعلیک؟ انک بالواد المقدس طوی خب نمیدونه اما میدانیم داریم نماز میخونیم جناب موسی نمیدونست اینجا محل وحی است ولکن خداوند که به او نشون داد که اینجا وحی است فرمود فاخلع نعلیک چرا انک بالواد المقدس طوی بعد شروع شد وحی بر موسی این جواب شماست
حالا سوال مطلب دیگر اینست که ما عرض میشود که در صلاه خب زینتکم معلوم که باید ما لباس رو را حداقل داشته باشیم حالا مراحل بالا را کاری لباس رو داشته باشیم آیا این سوال پیش میاد برادران بزرگوار دیگر فقیه میفرماین نباید لباس نجس متنجس باشه ولی نفرمودن خبیث نباید باشه چرا نفرمودن قرآن شریف در آیه صد و پنجاه و هفت سوره اعراف فرمود و یحرم علیهم الخبائث اگر ما در حال عادی با لباس خبیث و بدن خبیث زندگی کنیم خبیث است و حرام اونوقت در حال صلاه ما اضطرارو عرض نمیکنما با بدن چرک پر از کصافط لباس پر از چرک و کصافط اما یذره نجاست درش نیست ما نماز بخوانیم اگر از برادران دیگر فقیه سوال بفرمایید میگن بله اما نمیفرماین حرامه نمیفرماین باطله بنده عرض میکنم هم حرامه هم باطله چرا؟ برای اینکه ان الصلاه تنهی عن الفحشا و المنکر در حال عادی خبیث بودن لباس و بدن در حال اختیار حرامه اونوقت در حالیکه در وادی مقدس ما قرار گرفتیم میفرماید که خذوا زینتکم یعنی اگر بدنتونم کثیفه تمیز کنید لباستون کثیفه تمیز کنید ولو پارس درست باشه جوریکه شما اهمال نکنید در حالت صلاه در محضر حق سبحانه و تعالی این سوالم هست.
مطلب دیگر که تا فردا فکر کنید که کتاب ها نوشته ان فکرها کرده ان بحث ها کرده ان برادران و پدران بزرگوار فقیه که یکی از چیزایی که مانع در صلاته یکی از چیزایی که حرام است در صلاه جلد غیر ماکل له جلد غیر ماکل له و جلد میته آقایون چی میفرماین میفرماین که اگر جلد غیر ماکل له و میته باشد و میدانید نماز باطله قبول اما اگر ندانید که جلد میته است یا غیر ماکل له آقایون میرن اصالت عدم تزکیه جاری میکنن من یادمه آقای بروجردی رضوان الله علیه چند روز در این عدم تزکیه بحث کردیم فرمود باطله حالا چه باطل چه غیر باطل اصلا ببینیم جا دارد اصالت عدم تزکیه یا نه.
ببینید من یه سوال میکنم آقایون فکر کنید اون سوالی که ما یه شرط داریم و یک مانع داریم من مثالشو عرض کنم مثلا در باب فلس ماهی اونهایی که میگن ماهی باید فلس دار باشه ما قبول نداریم شرطا حالا فلس در ماهی شرطه ایا فلس دار بودن ماهی شرط است در حلیت یا فلس ندار بودن مانع حلیته دو مطلبه دیگه اگر فلس دار بودن ماهی شرط است باید احراز شه اگه مشکوک بودیم چی؟ نه اما اگر بی فلس بودن ماهی حرام است باید محرز بشه بی فلسه اما اگر ندانیم این فلس است یا با فلس است مانع که احراز نشد چرا حرام باشه بله آیاتی که عرض میشود که لحم دریا رو تعریف فرموده است این آیات مطلقا و عاما و اگر استثناییست چیه مانع ماهی ای که فلس ندارد حرام است دوتای دیگش چی اونکه فلس دارد حلال اونم که مشکوک است فلس دارد یا نه اونهم حلال طبق اسلام مگر اینطور نیست.
حالا در اینجا ببینید ما در لباس میته بحث میکنیم لباس میته یه مرتبه شرط است میته نبودن باید احراز کنیم بله اگر شرط باشد میته نبودن باید احراز کرد خب اگر ما شک کردیم که مزکاست یا نه دیگه هم نمیخوایم همینقد که احراز تزکیه نکردید نماز نخونید دیگه پس چرا برادران عزیز اصل استحبابی که انقد توش دعواست لباس مشکوک چه نوشتن چه نوشتن با استحباب عدم میکنیم این حیوان قبل از اینکه موجود شود تزکیه شده بود نه بعد که موجود بود و موجود شد و زنده بود تزکیه شد یا نه بعد که این را کشتن آیا به وجه شرعی کشتن یا نه از عدم کشتن وجه شرعیست پس با این اصل مثبت اثبات میکنه که حیوان میته است پس باهاش نماز نخونیم این پس هارو میخواین چیکار شما
در همینجاشم که شما میگید اگر فرض کنید که این شرط است که این مزکا باشد اگر شرط است مزکا باشد تازه احتیاج به این حرف نداریم شرط مزکا باشه شک کردیم صرف شک کافیست باهاش نماز نخونیم چون شرط است مزکا باشد پس چه صحبت میفرمایید اما شرط نیست مزکا باشد برحسب روایات متواتره