بِسْمِ اللهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحِيم
الحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِين وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ عَلَى آلِهِ الطَّاهِرِين
أعوذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیم
یک قاعده ای از قرآن شریف ما در مکان مصلی و حال مصلی و ملابسات صلاة عرض کردیم. حالا در هر یک هر یک، از مکان مصلی و لباس مصلی صحبت هایی هست.
صحبت اول، آنچه حرام است در مکان مصلی و یا لباس مصلی این چند وضع دارد. گاه انسان مبتلای به این حرام، غصب در مکان، غصب در لباس، با لباس غصبی نماز خوندن، در مکان غصبی نماز خوندن، انسان مضطر به این جریان میشه.
بدون جهت حبسش کردن در یک جا، بدون جهت حساب داره ها، بدون جهت حبسش کردن در مکانی که اون مکان، مکان غصبی ست و آیا در این مکان غصبی نماز بخواند یا نماز نخواند؟
این یه مطلبه که
(صحبت حضار)
کسی دیگر غصب کرده ولی برای اینم غصبیه، یعنی صاحبش راضی نیست دیگه. به این معنا. در کل مواردی که صاحب این راضی نیست، صاحب این اصلاً راضی نیست کسی در اینجا بیاد.
حالا در این لباس غصبی یا مکان غصبی و یا هر حرام دیگری که از ملابسات صلاة است، این دو جور است. کسی که میدانه ها.
یک مرتبه خود خویشتن را به اضطرار انداخته است، خودش سبب این اضطرار است، خودش موجب شده است که به مکان غصبی قرار بگیرد، خودش موجب شده است که لباس غصبی بر تن داشته باشد، این یک جوره.
یک مرتبه نه، خودش اختیاری در این جریان هرگز ندارد، بلکه این لباس غصبی، پوشش لباس غصبی و بودن در مکان غصبی بر او تحمیل شده است.
این دو تا با هم فرق داره. در قرآن شریف در موارد أکل میته و سایر أکل ها و کارهای محرم در اون جاهایی که تجوید شده است، فقط جاهایی ست که إلّا مَضطُررتم، اضطررتُم نیست، اضطررتم آیاتش رو ملاحظه بفرمایید.
در چند سوره مبارکه قرآن آیات اضطرار هست که در کل این آیات اضطرار صیغه مجهوله. مثلاً (فَمَنِ اضْطُرَّ) [بقره: آیه ۱۷۳] نه من اضطَرَّ (فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ بَاغٍ وَلَا عَادٍ فَلَا إِثْمَ عَلَيْهِ) [بقره: آیه ۱۷۳] در أکل میته، (اضْطُرَّ) سوره بقره آیه صد و هفتاد و سه.
نه اضطَرَّ، (اضْطُرَّ)یعنی به اضطرار کشانده شد که فعل مجهوله، که فاعل اضطرار خود او نیست. اما اگر فاعل اضطرار خود انسان باشد که خود انسان درصدی، نه صددرصد.
در درصدی سبب ورود در این اضطرار شد، به جایی رفت که جز أکل میته میسور نیست، به جایی رفت که به مکان مغصوب میسور نیست و این رفتن ضرورت فوقانی هم نداشت و این رفتن محذور بود، در اینجا إلّا مَضطُررتم نمی گیره، پس چه؟ حالا چه بکنیم؟ این یک.
دوم، در سوره مبارکه مائده آیه سه (فَمَنِ اضْطُرَّ فِي مَخْمَصَةٍ غَيْرَ مُتَجَانِفٍ لِإِثْمٍ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيم) [مائده: آیه ۳] واضح تر بیان میکنه چون مائده است دیگه. مائده تبیین بیشتری داره.
(فَمَنِ اضْطُرَّ) [مائده: آیه ۳]راجع به میته و لحم خنزیر و (حُرِّمَتْ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةُ وَالدَّمُ وَلَحْمُ الْخِنْزِيرِ وَمَا أُهِلَّ لِغَيْرِ اللَّهِ بِهِ وَالْمُنْخَنِقَةُ وَالْمَوْقُوذَةُ وَالْمُتَرَدِّيَةُ وَالنَّطِيحَةُ وَمَا أَكَلَ السَّبُعُ إِلَّا مَا ذَكَّيْتُمْ وَمَا ذُبِحَ عَلَى النُّصُبِ وَأَنْ تَسْتَقْسِمُوا بِالْأَزْلَامِ ذَلِكُمْ فِسْق) [مائده: آیه ۳]
تا اینجا، (فَمَنِ اضْطُرَّ) همه اینا حرام، اما (فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ بَاغٍ) [بقره: آیه ۱۷۳] (غَيْرَ بَاغٍ) معنا کرد مجهولیت اضطرار رو.
کسی که به اضطرار کشانده شد (غَيْرَ بَاغٍ) خودش نمیخواست این حرام رو، اگر به خواست خود وارد در این حرام اضطراری شد نخیر.
(وَلَا عَادٍ) [بقره: آیه ۱۷۳] تکرارم نمیخواد بشه، نه میخواهد این حرام را که به اضطرارش کشونده شد و نه حتی اگر به اضطرار کشانده شده است بدون اختیار خودش (وَلَا عَادٍ) [بقره: آیه ۱۷۳] میل تکرار ندارد.
(صحبت حضار)
این در جای خودش بحث داره
(صحبت حضار)
یکی تجاوز است
(صحبت حضار)
اینجا استثنا میکنه چون
(صحبت حضار)
توجه کنید، نفی میکنه چرا؟ چون استثناست. استثناست آخه، ببینید
(صحبت حضار)
عجب عجیبه، (حُرِّمَتْ إلّا) یعنی بقیش حُرِّمَتْ دیگه. (حُرِّمَتْ إلّا) بقیش حُرِّمَتْ. این حُرِّمَتْ سه بُعد داره. یک بُعد به حالت اختیار بالفعل انسان أکل میته کند، حرام، این یک. حُرِّمَتْ همه رو میگیره دیگه.
دو حرمت با اضطراری که خودش سبب این اضطرار است أکل میته کنه باز حُرِّمَتْ.
حُرِّمَتْ با اضطراری که خودش سبب این اضطرار نیست، بلکه پیشامد کرده است حُرِّمَتْ. از این سه حُرِّمَتْ کی استثنا شد؟ أحسنت پس حذره دیگه.
ببینید
(صحبت حضار)
سبَّحکُمُ الله بالخیر
(صحبت حضار)
ضُرِبْتُ یعنی خودم زدم خودم رو؟
(صحبت حضار)
خب اگر اینه إلّا مَضطَرَرْتُمْ باید بگید که هر دو رو بگیره. إلّا مَضطَرَرْتُم، کاری که مضطر شدی، چه خود خویشتن را مضطر کردی، چه خود نکردی.
اما مَضطُرِرْتُمْ حساب داره (فَمَنِ اضْطُرَّ فِي مَخْمَصَةٍ غَيْرَ مُتَجَانِفٍ لِإِثْمٍ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيم) [مائده: آیه ۳] (غَفُورٌ رَحِيم) چی؟
میگه اون ضرر، اون کثافت خوردن میته را که یک اثری دارد، اون رو خدا میبخشه، چرا؟ چون مضطر شدی، اختیار نداری و این قاعده عادی هم هست.
ببینید آقا چیزی که حرام است، بنده خودم را به حرام بیندازم، حلال میشه؟ آقا حرام خب حرامه، مگر حرام به اختیار حلال میشه آقایون؟ حالا ما با قبل از توجه به آیه.
چیزی که حرام است این به اختیار حرامه، اختیار دو جوره. یک اختیار این است که با اختیار برود حرام رو بردارد و مصرف کند. بله.
یک اختیار این است که الامتناعُ بالاختیار لا اختیار. (07:41)
خود را به اضطرار بیندازد، خود را با اختیار خودش به حالتی بیندازد که مجبور باشد حرام رو بخوره، آیا این اجبار به اختیار بود یا نه؟ بله، چرا حلال باشه؟ این قاعده اصلی ست. قرآنم همین مطلب رو در آیات متعدده ای می فرماید.
خب ببینید، آیه دیگر سوره انعام آیه صد و چهل و پنج، باز این در باب أکل میته و دم و این حرفا (فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ بَاغٍ وَلَا عَادٍ فَإِنَّ رَبَّكَ غَفُورٌ رَحِيمٌ) [الانعام: آیه ۱۴۵] در آیه صد و پونزده نحل هم میگد (فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيم) [نحل: آیه ۱۱۵].
ولی (فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ بَاغٍ) [الانعام: آیه ۱۴۵] خودش دنبال این نرفته. ممکن است خود انسان دنبال چیزی برود و به اضطرار بیفتد، نه این نه، (غَيْرَ بَاغٍ) (وَلَا عَادٍ)[الانعام: آیه ۱۴۵] مطلب دیگر.
آیه دیگر باز سوره انعام آیه صد و نوزده (وَقَدْ فَصَّلَ لَكُمْ مَا حَرَّمَ عَلَيْكُمْ) [الانعام: آیه ۱۱۹] پس چی؟ (وَمَا لَكُمْ أَلَّا تَأْكُلُوا مِمَّا ذُكِرَ اسْمُ اللَّهِ عَلَيْهِ) [الانعام: آیه ۱۱۹] چتونه که از آنچه ذکر اسم الله برش شده است نمی خورید؟ (وَقَدْ فَصَّلَ لَكُمْ مَا حَرَّمَ عَلَيْكُمْ إِلَّا مَا اضْطُرِرْتُمْ إِلَيْهِ) [الانعام: آیه ۱۱۹] اظْطَرَرتُمْ نیست.
خب ببینید، رو این حساب، ما با استناد این آیات مقدسات و اون وجهه معلومه ای که هست، اگر هم مثلاً به آیات توجه نمی کردیم این بود که فعل اختیاری این نیستش که از اول تا آخر اختیاری باشه، نه اگر انسان با اختیار خود را به اضطرار انداخت، این فعل اختیاری حساب می شود.
آدمی که خود را با اختیار از پشت بام انداخت، بین راه پشیمان شد، افتاد مرد. این مردن به اختیاره یا اضطراره؟ به اختیاره. اگر در بین راه پشیمان نشد این اختیار فی اختیاره. اگر در بین راه پشیمان شد این اضطرار به اختیاره. اضطرار به اختیارم عرض می شود که اختیاره.
هر فعلی که مقدمه ای از مقدمات اختیاری داشته باشد، این اختیاری ست. در واجب ترکش ترک واجب است و در حرام فعلش فعل حرام است و این آیات مقدسات این مطلب رو بیان میکنه.
حالا سوال، اگر کسی، حالا در أکل ما فعلاً بحث نداریم، فعلاً در لباس و مکان مصلی.
اگر کسی در پوشیدن لباس غصبی و در بودن در مکان غصبی اختیار داشته است و حالا وقت نماز فریضه هم دارد تنگ می شود، آیا با این لباس غصبی و در این مکان غصبی این نماز را بخواند و یا نخواند؟ درست عنایت کنید آقایون.
نماز را نخواند چون این اضطرار بالاختیار است و در با لباس غصبی و مکان غصبی نماز خواندن حرام است یا نماز را بخواند چون (لا تُتْرِکُ الصلاة بحالٍ)؟ یا هم بخواند و هم نخواند؟ هم بخواند هم نخواند بیان داره.
بخواند چون نماز ولو این خود را مضطر کرده است به لباس غصبی و مکان غصبی، اما وجوب نماز وجوبی ست که مقدم است بر هر چیز.
اما حرمت لباس غصبی از بین نمی رود و حرمت مکان غصبی هم از بین نمی رود. نتیجش این است که این نماز رو باید الان اداءاً بخواند بعداً قضا کند نماز را در غیر لباس غصبی و در غیر مکان غصبی.
(صحبت حضار)
إلّا عِندَ الاضْطِرارْ
(صحبت حضار)
این نماز واجب است، به همین حالت و واجب است که بعداً قضا کند.
(صحبت حضار)
عرض می کنم واجبه. مثلاً نمونه داریم. از قضا از نمونه هایی ست که خب ما نمی شنویم در کتب اصول فقیه ولی از قرآن استفاده می کنیم.
مثلاً راجع به روزه دیروز اشاره کردم که (فَمَنْ شَهِدَ مِنْكُمُ الشَّهْرَ فَلْيَصُمْهُ) [بقره: آیه ۱۸۵] این مسئله هستا، بعدنم بحث می کنیم. کسی که در وقت رمضان این شاهد الشهر است، یعنی مسافر نیست (فَلْيَصُمْهُ) [بقره: آیه ۱۸۵] واجب است این روزه رو بگیرد.
حالا اگر بدون سبب و بدون اضطرار مسافرتی کرد که روزه را ابطال می کند، آیا در اون مسافرتی که روزه رو ابطال می کند روزه رو بگیرد یا نگیرد؟ این روزه رو باید بگیرد. چرا؟ چون سفر حرام.
ولکن این روزه کافی نیست چون در سفر بوده، بعداً قضاش رو باید بگیره، هم باید ادا رو بگیرد هم قضا رو بگیره.
آقا ادا که درست نیست، میگیم بله درست نیست، اما این درست نیست هم باید بگیره. چرا؟ برای اینکه روزه در هیچ حالی از احوال غیر معدود ترک نمیشه، بالاتر از اون صلاته.
(صحبت حضار)
چون (لا تُتْرِکُ الصلاة بحالٍ) از قواعد مسلمه اسلامیه است إلّا در باب حیض و نفاس، این از مسلماته. این از مسلمات اسلامیه است که نماز به هیچ وجه من الوجوه ترک بردار نیست، این از مسلماته.
بنابراین اینجا اینطور میگیم. میگیم اگر در این سه حالت، اگر به اختیار خودش و با حالت اختیار لباس یا مکان غصبی بود، این خوندن نماز باطل است، باطل است.
اما اگر در اواخر وقت است. در اواخر وقت است جوری که اگر بخواد این لباس یا مکان غصبی را تبدیل کند وقت نماز از بین میره، در اینجا چند حاله.
یک اینکه این آدم در لباس یا مکان غصبی داشتن مضطر بدون الاختیار است، إلّا مَضطُرِرتُمْ میگه نماز رو بخون، حرامم نیست، این نماز واجب، این غصب حرام.
یه مرتبه نه، این خود را به اضطرار انداخته است در لباس غصبی و در مکان غصبی، چی؟ این نماز را باید بخوانی و اون غصب حرام هست، این غصب حرام است و شرط نماز رو انجام ندادی، ولی این نماز را باید بخوانی.
مثل کسی که خود را به خوف انداخته. کسی که خود را به اختیار به حالت خوف انداخت و نماز چند رکعت یه رکعت شد، این نماز یه رکعت رو اونجا باید بخوانه، ولی بعد از زوال خوف باید قضای نماز رو باید انجام بده، چرا؟ چون معذور نبود.
اما اونیکه مسلم است این است که (لا تترک الصلاة بحالٍ) این صلاة در هرحالی از احوال به ادله قطعیه اسلامی کتاباً و سنتاً بایستی خونده بشه.
حالا در باب لباس غصبی و مکان غصبی این مطلب عرض می شود که هست.
(صحبت حضار)
چرا؟ برای اینکه یک شرط را عمداً ترک کرد
(صحبت حضار)
نخیر صرف معصیت نیست
(صحبت حضار)
نشد
(صحبت حضار)
نشد
(صحبت حضار)
خواستن همه رو باطل میکنه، اینجا خواستن این عمل باطل رو، چرا؟ برای اینکه اینو تهذیب کنن و تأدیب کنن اولاً.
ثانیاً در باب خصوص صلاة تکرار می کنم (لا تُتْرِکُ الصلاة بحالٍ) این یک قاعده عامه ای ست که در هیچ وجهی از وجوب و در هیچ وضعی از اوضاع نماز ترک شدنی نیست اصلاً.
(صحبت حضار) شما چه دلیل دارید که برای تهذیب خواسته نماز رو بخونه
برای هر چی خواسته، ولی این نماز رو باید بخونه چرا (لا تُتْرِکُ الصلاة بحالٍ) مطلب اینه.
مطلبی که مورد بحثه اینه که آیا در این حالیکه اضطرار دارد در آخر وقت، نماز را با لباس غصبی یا مکان غصبی بخواند این سوال داره، نماز را بخواند؟ خب بله، چون (لا تُتْرِکُ الصلاة بحالٍ).
آیا این غصب حلال است؟ خب نه. غصب در چه موقع حلال بود؟ این غصب در موقعی حلال بود که إلّا مَضطُرِرتُمْ. پس این در حالی که این حرام است و کتکش را خواهد خورد، این نماز را بخواند و این نماز را از او خواسته اند بخواند، چون (لا تُتْرِکُ الصلاة بحالٍ) ولکن دو مطلب است در اینجا.
یک، این غصبی که کرده است حلال نیست چون مَضطُرِرتُمْ نیست، کتک داره. دو، این نماز چون عمداً شرطی از شرایط را که غصب نبودن لباس یا مکان است انجام نداد، بعداً بایستی قضا بکند.
خب توجه بفرمایید.
(صحبت حضار)
شما دیر تشریف آوردید اضطرار بالاختیار، یعنی من با اختیار مضطر شدم
(صحبت حضار) نه اختیاری که دست خودم نبود
اینو که عرض نمی کنیم، اینو ما عرض نمی کنیم
(صحبت حضار) استاد مقدمه اختیاری که حرام نبوده که این شخص تهذیب کنه
بله؟
(صحبت حضار) مقدمه اختیاری که باید انجام بده مگه حرام بوده، خب خداوند
عجب حرفیه
آقا با اختیار خود را به اضطرار غصب انداختم حلال بوده؟
(صحبت حضار) من نمی دونستم
نمیدونستم که بحث ما نداریم.
(صحبت حضار) یعنی مقدمه اختیاری که من انجام دادم
چرا توجه نمی کنید آقاجان؟ چرا توجه نمی کنید آقاجان؟ آقا بنده با اختیار خودم رفتم در یک شهری که اونجا حتما در مکان غصبی باید سکونت کنم، این عمل حلال بود؟ خب حرام بود. پس با اختیار خودم از جاهای غیر غصبی رفتم رفتم رفتم به جایی که در مکان غصبی باید باشم و در اونجام باید نماز بخوانم، ها.
مثل کسی که یک کارهایی کرد خلاف چه، خلاف چه، خلاف چه، این رو برد دولت اسلامی زندان و زندانم مکان غصبی یا دولت غیر اسلامی فرق نمیکنه. برد زندان و زندان مکان غصبی، آیا در این مکان غصبی که چند ماه و چند سال است نماز بخواند اصلاً یا نخواند؟ خب باید بخواند، چون (لا تُتْرِکُ الصلاة بحالٍ).
اما آیا نماز ایشون حرام ندارد؟ این مکان غصبی برای حرام نیست؟ حرامه، چون مَضطُرِرتُمْ فرمود. مَضطُرِرتُمْ اضطراری ست که خودش بیاد، خودآیند باشد، نه اینکه اضطراری که با اختیار حاصل شود. پس این دو مطلب داره، با دیگران فرق داره.
یک این غصبی که در این مکان دارد اضطراراً چون بالاختیار بوده حرمتش از بین نمی رود. دو، تمام نماز هایی که اینجا خوندی باید قضا کنی، چون این نماز شرطی را که بالاختیار بود ترک کرده است، ولو اضطرار به اختیاره، این شرط را ترک کرد، بنابراین باید که بعداً جبران کنه این یه مطلب.
(صحبت حضار) اینجا یک اشکال پیش میاد که اگه یک روز دو روز باشه اشکال نداره، اما ده روز زندان باشه
هر چی باشه، هر چی باشه، هر چی باشه، خودش خودش رو به حرج انداخته، خودش خودش رو به حرج انداخت عه.
کسی که، مثلاً حج، در حال استطاعت نرفت، چون (مَنِ اسْتَطَاع) [آل عمران: آیه ۹۷] واجب بود دیگه. بعد استطاعت را خودش از بین برد، بعد غیر مستطیعه. آیا متسکئاً باید برود حج؟ بله.
بگید حرج، خودش خودش رو انداخت به حرج، این قواعدی ست که قبلاً خوندین، در باب حرج که خوندین بحث رو. (19:05) در باب حرج نمیاد.
اما اگر کسی خود خویشتن را به حرج انداخت، آقا کسی خودش را در یک جایی انداخت که اگر این غذا را نخورد می میرد، اما غذای یتیم است، اما أکل میته است، آیا این خوردن حلال است یا حرام؟ اینجا دو تا حرامه.
(صحبت حضار)
بله؟
(صحبت حضار)
نمونه بینه. اینجا، مردن این آدم با غذا نخوردن حرامه، خوردن غذا حرامه، دو حرامه، کدوم مهم تره؟ حرمت مردن مهم تره. ولی آیا حرمت مردن که مهم تر است حرمت خوردن این غذا را از بین می برد؟ نه، چون ما اضطُررتم نیست، ما اضطَرَرتُمه.
در اینجا میگد این حرام کوچک تر را تو انجام بده، برای اینکه حرام بزرگتر انجام نشه، ولی حرام کوچک تر همه حرامه. پس در دوران امر بین محذورین، چه بین واجب و أوجب، چه بین محرم و محرم تر، در صورتی اون واجب کوچکتر وجوبش از بین می رود که من خود سبب نباشم. در صورتی حرام کوچک تر حرمتش از بین می رود که من خود سبب نباشم.
اگر من خود سبب باشم که بابا این دو حرام رو بزرگ تر و کوچک تر باید ترک شه، ولی من خودم یک کاری کردم که هیچ چاره ای ندارم مگر اینکه یکی از این دو حرام باید ترک شه، دیگری باید انجام بشه.
اون دیگری که انجام می شود که حرام کوچک تر است باز حرام است، حرمتش از بین نمی رود چون با اختیار این اضطرار حاصل شد.
(صحبت حضار)
آقا اختیاری
(صحبت حضار)
عرض می کنم اختیاریه، این آدمی که خود را اختیاراً به حالت اضطرار و به حالت حرام انداخت، این حرام از حرمتش بیرون نمی رود.
(صحبت حضار) یک موقع نفهمید
ما در نفهمیدن بحث نداریم
(صحبت حضار)
عزیزم ما در نفهمیدن بحث نداریم، ما در فهمیدن بحث داریم. ما در نفهمیدن که بحث نداریم که.
آقا کسی که نداند فلان مکان و فلان لباس غصبی ست نماز بخونه اونکه بحث نداریم.
(صحبت حضار)
عجب حرفیه ما میگیم کسی که بداند داریم بحث می کنیم.
کسی که بداند فلان مکان غصبی ست، فلان لباس غصبی ست، خودش عمداً کاری می کند که برود در اون پوشیدن لباس غصبی و مکان غصبی و مضطر می شود که نماز را با همین لباس غصبی، مکان غصبی بخواند، آیا این اضطرار حلال می کند این غصب را؟ نه.
(صحبت حضار)
عجب حرفیه، عجب حرفیه، بابا کسی که نمیفهمد که مکلف نیست که.
(صحبت حضار)
عزیزم کسی که مکلف نیست ما اضطُررتُمه؟ ما در مکلف داریم بحث می کنیم.
(صحبت حضار)
عجیبه، میگم ما از اول، آقا ببینید مطلب واضحه، از اول ما یه راهی را می رویم که تا اون آخر می دانیم که مبتلای به حرام می شویم، کلاً عرض می کنم.
راهی را می رود که ضرورت ندارد، أهم نیست، می رود و می داند که مبتلای به حرام می شود، ابتلای اضطراری که اگر اون حرام را انجام نده می میرد، آیا اون حرام براش حلال میشه؟ بحث ما سر همینه اصلاً، اون حرام حلال نمیشه
(صحبت حضار)
بحثمون سر همینه
بحث دوم
(صحبت حضار)
صبر کنید
(صحبت حضار)
اینکه بحث نیست، آقا شما جایی که بحث نیست دارید میارید اصلاً. ما جایی که حرام است داریم بحث می کنیم.
(صحبت حضار)
عزیزم اونکه بحث نداریم عزیزم، خب توجه کنید، توجه کنید
بحث دوم، بحث دوم این است که ما در، توجه کنید، چون همه برادران حق دارن و شما باید بیشتر فکر کنید. توجه کنید، نه ما اعتراض بر این داریم که فکر باید کنیم، هم من فکر کنم، هم شما.
بحث دوم این است که ما در مکان مصلی و در لباس مصلی بحث داریم. حالا در لباس مصلی. لباس مصلی یک محرماتی دارد و یک واجباتی دارد.
واجبات صلاة مصلی، لباس مصلی.
واجبات لباس مصلی رو اونطوریکه علامه بزرگوار و سایر فقهای اسلام مرقوم فرمودن فقط ستر العوره است که اگر عورت را انسان ستر کرد، البته با چیز حلال این کافی ست.
ایشون اینطور مرقوم می فرمایند (يَجِبُ سَتْرُ العَوْرَة إمَّا بِالقُطْنِ أَوِ الكَتَّانِ أَوْ مَا أنَبَتَتْ مِنَ الأَرْضِ مِنْ أَنْوَاعِ الحَشِيش، أَوْ بِالخُضْرِ الخَالِص أَوْ بِالصُّوفِ وَالشَّعْرِ وَالوَبَرِ مِمَّا يُؤْكَلُ لَحْمُهُ أَوْ جِلْدُهُ مَعَ التَّزْكِيَة) (أَوْ جِلْدِهِ مَعَ التَّزْكِيَة). یعنی مَعَ جِلدِهِ، مَعَ التَزکیة.
ما در این مطلب دو حرف داریم. حرف اول این بود که اونچه واجب است در حال صلاة این است که ستر العوره بشه، خب عورتین مرد جلو و عقب، خب زن مطلب دیگری.
حالا راجع به مرد، راجع به مرد ستر عورتین واجب است بشود که این چیه؟ این لباس تهتانی ست. لباس تهتانی با لباس فوقانی فرق میکنه.
لباس تهتانی ساتر عورتینه و لباس فوقانی عبارت است از زینت. ما یه لباس ساتر عورت داریم و یک لباس زینت داریم. دو جور لباس داریم دیگه، مگه اینطور نیست؟ اینطور نیست که ما ستر عورت کنیم بریم تو خیابون راه بریم مثلاً، اینطور نیستش که.
یک لباس ساتر عورت داریم که حداقله که از ناظر محترم باید محدود بشه و یک لباس زینت داریم، آقایون چی میفرمایند؟ می فرمایند در حال صلاة فقط ستر عورت واجب است. البته به اونچه جایز است. میته و غیر میته بحث نمی کنیم که.
(صحبت حضار)
همین رو می خوام عرض کنم.
اشکالی که ما داریم آیه ای ست که ایشون خوندن از آیات سوره مبارکه اعرافه (خُذُوا زِينَتَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِد) [الاعراف: آیه ۳۱] امره یا نه؟ واجبه دیگه.
واجب است (عِنْدَ كُلِّ مَسْجِد) اخذ زینت کنید. اینجور نیست که لباس پوشیدن حتی ستر عورت همیشه لازم باشد، تو رختخوابه واجبه؟ تنهاست، واجبه؟ اینا که واجب نیست.
نه، یکی از مواردی که واجب است انسان أخذ زینت کند عبارت است (عِنْدَ كُلِّ مَسْجِد).
مسجدم دو بُعد داره. یک مسجد خود صلاة است که به حساب سجده مسجد و یک مسجد مکان الصلاته، بلکه خود صلاة أحق و احراست به او بگویند مسجد.
(عِنْدَ كُلِّ مَسْجِد) نزد هر سجده گاهی. سجده گاه چه سجده گاه مسجدی معمولی باشد و چه سجده گاه جای نماز در هر جایی باشد، اونیکه اصل است سجده صلاته.
پس ما در نماز باید که أخذ زینت کنیم واجبه، پس از واجبات صلاة ستر العوره فقط نیست، بلکه اخذ الزینت. زینت چیه؟ (اشتباه استاد در خواندن آیه) (يَا بَنِي آدَمَ قَدْ أَنْزَلْنَا عَلَيْكُمْ لِبَاسًا يُوَارِي سَوْآتِكُمْ وَرِيشًا وَلِبَاسُ التَّقْوَى ذَلِكَ خَيْر ذَلِكَ مِنْ آيَاتِ اللَّهِ) [الاعراف: آیه ۲۶]
خداوند دو چیز برما نازل کرده، یکی (لِبَاسًا يُوَارِي سَوْآتِكُمْ) [الاعراف: آیه ۲۶] این لباس تهتانی (وَرِيشًا) [الاعراف: آیه ۲۶] یعنی لباس زینت، یعنی اون لباسی که فوق این لباس میپوشید و از برای زینت انسانه.
و واقعا چقدر منکر است انسان جلو و عقب را بپوشد بعدش بیاد بیرون، حتی از حیوانات بدترکیب تر در میاد، واقعاً اینطوریه ها. اینطورم تو خیابون بره شما به الاغ نمیخندید که اونطوری تو خیابون بره، عرض می شود که اگه پالون نداشته باشه.
ولی اگه انسان فقط ستر عورتین بکند و لباس رو را نپوشد واقعا همه به هم میخندند، حتی الاغا هم میخندن به آدم.
پس این لباس زینت را خداوند مقرر کرده است برای انسان، منتهی در بعضی موارد واجب است، از جمله موارد واجبه (خُذُوا زِينَتَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ) [الاعراف: آیه ۳۱].
این (زِينَتَكُمْ) حداقل لباس روست، حالا بقیه رو کاری نداریما، حداقل لباس روست که روی لباسی که ستر عورت می کند. پس ما به علامه بزرگوار و سایر فقها با کمال ادب عرض می کنیم فقط واجب ستر العوره نیست، بلکه واجب دومم هست که (خُذُوا زِينَتَكُمْ) [الاعراف: آیه ۳۱].
و لذا، مثلاً در باب کفش که دیروز اشاره کردم و امروز صحبت می کنیم و آیه اش رو میخونیم. کفش پوشیدن مگر حرام است آقایون؟ راجحه. اصلاً کفش برای چی انسان میپوشه؟ کفش برای این میپوشد که راهی که میخواد برد به پاش صدمه ای نخورد، کثیف نشود، ناراحت نشود، چه نشود، چه نشود، چه نشود، اینطوره دیگه.
اما تو رختختواب شما کفش میپوشی، سر سفره کفش میپوشی، اونجایی که شما دیگه برای پاتون ناراحتی ندارید کفش برای چی میپوشید؟ آقا شما دستکش کی میپوشید؟ تابستون که نمیپوشید، دستکش رو برای سرما و برف چنین، ولی زیر کرسی بنشینید دستکش بپوشید مثلاً، اینکه نیستش که.
حالا خداوند متعال راجع به نماز خصوصیاتی در حالش، در قالش، در اعمالش، در لباسش، در مکانش، مقرر کرده است و بالاترین آداب ظاهری را اضافه بر بالاترین آداب باطنی در نماز مقرر کرده است.
خب انسان در حالت نماز اگه لخت بایسته کسی نیست، این طوریه؟ ناظر محترم که نیست، ولی خدا میگد نه، تو که نماز میخونی در باطن فقط نماز نمیخونی، در ظاهرم میخونی، پس باید در ظاهرت بیشتر از تمام بزرگان در این محضر مقدس خود را مراعات کنی.
چنانکه الفاظت را، چنانکه نیتت را، چنانکه بدنت را، چنانکه استقبالت را، همچنین لباست را، همچنین طرز ایستادنت را، همچنین تمام خصوصیات را در بالاترین قله ادب در حالت نماز بایستی شما مراعات کنید.
و لذا راجع به موسی علیه السلام آیه دوازدهم سوره طه ملاحظه بفرمایید. (إِنِّي أَنَا رَبُّكَ) [طه: آیه ۱۲] (فَلَمَّا أَتَاهَا نُودِيَ يَا مُوسَى) [طه: آیه ۱۱].
جناب موسی در اون عشره مکمله رفتن به مدین است و قضیه ازدواج است که انجام شد، حالا داره برمیگرده (فَلَمَّا أَتَاهَا نُودِيَ يَا مُوسَى) [طه: آیه ۱۱] (إِنِّي أَنَا رَبُّكَ) [طه: آیه ۱۲] مگه موسی نمیدونست؟ عه، موسی که مدتی ست در حالت وحی است، ولو وحی رسالت ولایت عظمی ندارد، وحی رسالت دعوت بالفعل نداشته است، منقطع شد با کشتن اون قبطی.
ولکن در اینجا (إِنِّي أَنَا رَبُّكَ) [طه: آیه ۱۲] برای چی؟ میخواد بگه این دو مقام خاصه. رب همیشه رب است. این رب که همیشه رب است، مثلاً در بحث خودمون، اگر انسان لخت و عور شود و ناظر محترمی نیست و همینطور باشد، این با (إِنِّي أَنَا رَبُّكَ) [طه: آیه ۱۲] منافات دارد؟ مگه خدا از اون زیر نمیبینه؟
ولی نه، در حال وادی مقدس. در وادی مقدس که قرار گرفتی و در حال مخاطبه با خدا هستی که تو با خدا سخن میگویی و خدا با تو، در این وادی مقدس (إِنِّي أَنَا رَبُّك) [طه: آیه ۱۲] تبلور خاصی دارد.
غیر از (إِنِّي أَنَا رَبُّكَ) [طه: آیه ۱۲] که در حالت عام است (إِنِّي أَنَا رَبُّكَ) [طه: آیه ۱۲] در حالت خاص است.
و لذا ملاحظه کنید (إِنِّي أَنَا رَبُّكَ فَاخْلَعْ نَعْلَيْك) [طه: آیه ۱۲] اگه دنباله نداشت چی بود؟ خدایا چون تو خدای منی که من میدونستم، اما چون خدای منی باید بی کفش باشم؟ راه میرم تو پام عرض می شود که آشغال بره، چه بشه، فلان؟
مثل اون کسانی که میگن باید در حضور خدا حیا کرد، لباس پوشید، اگر لباس نپوشی خدا میبینه، مگه خدا کوره از اون زیر نمیبینه؟
مثل اون شخصی که باشه، مال چهل سال پیشه (إِنِّي أَنَا رَبُّكَ فَاخْلَعْ نَعْلَيْك) [طه: آیه ۱۲] چرا؟ (إِنَّكَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوًى) [طه: آیه ۱۲] (طُوًى) البته مراحلی دارد که به سوره طه مراجعه بفرمایید.
تو در هم پیچیده شده ای در وادی مقدس، در هم پیچیده شده ای در محل قدس، جایی ست که خداوند با تو مخاطبه می کند. با تو سخن میگوید.
اما خب وادی مقدس، وادی مقدس خاصه، یعنی وادی مقدس طور مراد است، وادی مقدس مکه که بر پیغمبر اسلام وحی میگه نیست؟ وادی مقدس مدینه که بر پیغمبر وحی میشد نیست؟ وادی مقدس مکان و زمان وحی بر پیغمبر که بر تمام انبیاء مقدم است. فرمود (بِالْوَادِ الْمُقَدَّس) [طه: آیه ۱۲] اون وادی و اون جایگاهی که مقدس است.
چون جایگاه مخاطبه با رب است، چون جایگاه حضور لفظی و معنوی خاص است با رب، ولو وحی است. دیگران خب اونایی که موسی نیستند، غیر پیغمبران وحی ندارند، اما وادی مقدس به عنوان أنُّه الواد المقدس و زمینه، زمینه خطاب با رب است و خطاب رب با توست (فَاخْلَعْ نَعْلَيْك) [طه: آیه ۱۲].
البته این هفت هشت مورد دارد، ولی مورد ظاهر چیه؟ البته معانی باطنی، معانی باطنی، معانی باطنی، دارد. نعل دنیا، نعل آخرت، زن و بچه، چه چه، اینا مطالبی ست که دنبال این معنی ظاهری ست، ولی اون معنی ظاهری که نمیشه از بین بره، (إِنِّي أَنَا رَبُّكَ فَاخْلَعْ نَعْلَيْك) [طه: آیه ۱۲] برای دو جهت.
یک، (إِنِّي أَنَا رَبُّك) [طه: آیه ۱۲] اما کافی نیست. دو (إِنَّكَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوًى) [طه: آیه ۱۲] کسی بیاد بگد که نعلین نیست، نعل حمار بود، یعنی چه؟ نفرمود (فاخلع نعلیک لان هما من جلد الحمار) که، بابا موضوع (فَاخْلَعْ نَعْلَيْك) [طه: آیه ۱۲] (لِأنَّهُمَا نَعلیک) و چرا؟ (إِنَّكَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوًى) [طه: آیه ۱۲].
از اونجا چی استفاده می کنیم؟ استفاده می کنیم این کفش پوشیدن که در هیچ حالی از حالات انسان حرام نیست و واجب الترک نیست، در وادی مقدس این واجب الترکه، در حالت صلاة واجب الترکه.
پس اگر روایتی از رسول الله صلوات الله علیه نقل شد که ایشون با نعلین نماز میخوند، با همین نعلین باید زد تو سر اون راوی که روایت کرده است.
یا روایت دیگر دارد که پیغمبر بزرگوار نماز میخوندن، در ضمن نماز نعلین رو در آوردن، مسلمونا دیدن که عه پیغمبر نعلین درآورد اونام درآوردن، بعد از نماز فرمود چرا درآوردی؟ پیغمبر چشم از اینوری نگاه میکرد، پشتشم نگاه میکرد، چرا درآوردی؟ گفتن یا رسول الله شما درآوردی فرمود من درآوردم چون نعلینم نجس بود، جبرئیل خبر کرد نجس بود.
آخه خود روایت نجسه، بابا وقتی که به قرآن شریف استناد می کنیم (فَاخْلَعْ) (إِنِّي أَنَا رَبُّك) [طه: آیه ۱۲] (فَاخْلَعْ نَعْلَيْكَ إِنَّكَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوًى) [طه: آیه ۱۲] این (مِنَ القَضایا التی قیاستها مَعها).
چطور اگر در حدیثی که ثابت صدور هم نیست، شهرتش فتوا دادن، شما به علت استدلال میکنی، اما قرآن شریف علت دارد، داره میاره (إِنَّكَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوًى) [طه: آیه ۱۲].
بنابراین با کفش نماز خوندن این حرام است. یک بُعد عُرفی، آقا کفش برای چیست اصلاً؟ کفش برای راه رفتن است، آشغال به پا نرسیدن است، پا ناراحت نشدن است، اما شما ایستادید، مگه در نماز نباید بایستید؟ در حال نماز که شما ایستادید دارید میگید (إِيَّاكَ نَعْبُد) [فاتحه: آیه ۵] با کفش، خب این کفش برای چیست اصلاً؟ این حرف اول.
(صحبت حضار)
مناط وادی المقدسه. آیا صلاة واد المقدس هست یا نه؟ صلاة که معراج المؤمن است و عمود الدین و عماد الیقین است و بالاترین عبادات است از رسول الله، این وادی مقدس هست یا نیست؟
و لذا ما میگیم
(صحبت حضار)
فرمود واد المقدس، اینو من گفتم که شما تکرار نفرمایید، گوش بدید، (إِنَّكَ بِالْوَاد) [طه: آیه ۱۲] ما غلام لفظیم. (إِنَّكَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوًى) [طه: آیه ۱۲] نه (إِنَّكَ بِالطّور) نه (إِنَّكَ وحیِ التورات) (إِنَّكَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوًى) [طه: آیه ۱۲] و اینم نسخ نشده.
این آیه که بر موسی نازل شد، این آیه رو باید تمام اهل ملت تورات و انجیل تبعیت کنند و اهل قرآن تبعیت کنن، چون این نسخ نشده و اضافه بر دلالت آیه، اصولاً انسان کفش برای چی می پوشد؟ خب این برای در اینجا نیست اولاً.
ثانیاً، آیا انسان با کفش بایستد در جاییکه کفش لازم نیست؟ در حضور یک بزرگواری، این آقایون اهانت است یا احترام است؟ اگر دستش همچی (36:23) کنه اهانت است یا احترام است؟ هی کج و کوله بشه، اینور اونور بشه، این الفاظ چنین کنه، در تمام جهات باید بالاترین اداب را در محضر حق سبحانه و تعالی انسان در نظر بگیرد.
پس بنابراین ما به این آیه ما استدلال می کنیم که چون صلاة الواد المقدس است، ولو از وادی مقدس وحی پایین تر است، باشه ولی الواد المقدس مناطه، توجه کنید.
وقتی که الواد، (حُرِّمَتِ الخَمْر لاسکارها) زیاد باشد، کم باشد، چه باشد، خمر بِما أنها خمر، در اینجا الواد المقدس بِما أنُّه الواد المقدس.
در اینجا که (فَاخْلَعْ نَعْلَيْك) [طه: آیه ۱۲] که امر است روش میاد، بنابراین در حال صلاة که یا بالاتر از اون وادی مقدس است یا مثل اون وادی مقدس است یا پایین تر از اون، بالاخره وادی مقدسه.
می توانین بفرمایید که صلاة وادی مقدس نیست؟ بالاترین وادی مقدسه در استثنای وحی که قریب به حالت وحی است، عرض می شود که صلاته. پس در اینجا ما باید که خلع نعلین رو بکنیم.
خب
(صحبت حضار)
جایگاه، جایگاه مقدس
(صحبت حضار)
چون نماز جایگاه مقدسی ست، مگه جایگاه مدنس یا مقدسه؟
(صحبت حضار)
و لذا در حرم، شما اگر در حرم امام معصوم میروید، حرم امام رضا وادی مقدسه، رضا خان میگفتن با چکمه رفت، غلط کرد رفت، ما حق داریم با کفش بریم؟ با کفش بریم تو حرم امام رضا، این حرامه یا حلاله آقایون؟ آقاجان ننگه، فرشم نیست.
(صحبت حضار)
با اینکه کمتره، با اینکه کمتره، حالا یا مثل اونه. ولی ما کفش برویم توی حرم امام معصوم، آیا تو حرم امام معصوم رفتن و در حضور امام معصوم رفتن وادی مقدس تر است یا صلاة؟ صلاة در محضر حق ایم.
شما همتون قبول دارید که اگر کسی با کفش، با نعلین برود در حرم امام رضا بایستد، خودش رو بکشه از گریه، اما خب این کار بدی کرده است، این خلاف احترام کرده است، کار خلاف احترام انجام داده است.
(صحبت حضار)
صحبت نماز نبود که عزیزم، صحبت نماز نبود، ببینید
(صحبت حضار) اگر وادی مقدس
توجه کنید اینو من جوابتون رو بدم، حضرت موسی رسید به اینجا، نمیدونه چیه (إِنِّي أَنَا رَبُّكَ) [طه: آیه ۱۲] بسم الله قبوله.
ولی چیه اینجا نمیدونه، نمی داند که اینجا که وادی وحیه، خداوند بهش خبر داد که وادی وحیه، حالا که وادی وحی شد، باید خبردار وحی داشته باشه، کفشا رو بکن. اگه میدونست وادی وحیه که خب نمیخواست، امر نمیخواست که، ببینید.
اگر انسان نداند وادی مقدس است، خب تمام این بیابون و خیابون بیابون هایی که موسی داشت راه میرفت با کفش راه میرفت، اما تو همین بیابون، تو همین بیابون به شجره عرض می شود که مخصوصه رسیده است و حالا نمیدونه جریان چیه، اومده از شجره نار بگیره. بله؟ اومده از شجره نار بگیره نمیدونه مطلب چیه (إِنِّي أَنَا اللَّه) [قصص: آیه ۳۰] بسم الله (إِنِّي أَنَا اللَّه) [قصص: آیه ۳۰] خب بوده.
ولی حالا (إِنِّي أَنَا اللَّه) [قصص: آیه ۳۰] خاصه، خب چرا (فَاخْلَعْ نَعْلَيْك) [طه: آیه ۱۲]؟ (إِنَّكَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوًى) [طه: آیه ۱۲] خب نمیدونه.
اما می دانیم داریم نماز میخونیم. جناب موسی نمی دونست اینجا مَحَط وحی است، ولکن خداوند که به او نشون داد که اینجا مَحَط وحی است فرمود (فَاخْلَعْ نَعْلَيْك) [طه: آیه ۱۲] چرا (إِنَّكَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوًى) [طه: آیه ۱۲] بعد شروع شد وحی بر موسی، این جواب شماست.
حالا سوال، مطلب دیگر این است که ما عرض می شود که در صلاة خب (خُذُوا زِينَتَكُمْ) [الاعراف: آیه ۳۱] معلوم، که باید ما لباس رو را حداقل داشته باشیم. حالا مراحل بالا را کاری نداریم، لباس رو داشته باشیم.
آیا، این سوال پیش میاد، برادران بزرگوار دیگر فقیه می فرمایند نباید لباس نجس، متنجس باشه، ولی نفرمودن خبیث نباید باشه، چرا نفرمودن؟ قرآن شریف در آیه صد و پنجاه و هفت سوره اعراف فرمود (وَيُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبَائِث) [الاعراف: آیه ۱۵۷].
اگر ما در حال عادی با لباس خبیث و بدن خبیث زندگی کنیم خبیث است و حرام. اونوقت در حال صلاة، با بدن چرک، اضطرار رو عرض نمی کنما، با بدن چرک پر از کثافت، لباس پر از چرک و کثافت، اما یک ذره نجاست درش نیست ما نماز بخوانیم؟
اگر از برادران دیگر فقیه سوال بفرمایید میگن بله، اما نمی فرمایند حرامه، نمی فرمایند باطله. بنده عرض می کنم هم حرامه هم باطله، چرا؟
برای اینکه (إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَر) [العنکبوت: آیه ۴۵] در حال عادی خبیث بودن لباس و بدن در حال اختیار حرامه، اونوقت در حالیکه در وادی مقدس ما قرار گرفتیم، می فرماید که (خُذُوا زِينَتَكُمْ) [الاعراف: آیه ۳۱] یعنی اگر بدنتونم کثیفه، تمیز کنید. لباستون کثیفه تمیز کنید، ولو پاره است درست باشه، جوری که شما اهمال نکنید در حالت صلاة در محضر حق سبحانه و تعالی، این سوالم هست.
مطلب دیگر که تا فردا فکر کنید، که کتاب ها نوشته اند، فکرها کرده اند، بحث ها کرده اند، برادران و پدران بزرگوار فقیه که یکی از چیزایی که مانع در صلاته، یکی از چیزایی که حرام است در صلاة، جلد غیر مأکول اللحم است.
جلد غیر مأکول اللحم و جلد میته، آقایون چی میفرمایند؟ می فرمایند که اگر جلد غیر مأکول اللحم و میته باشد و می دانید نماز باطله، قبول. اما اگر ندانید که جلد میته است یا غیر مأکول اللحم، آقایون میرن اصالت عدم تزکیه جاری می کنند.
من یادمه آقای بروجردی رضوان الله علیه، چند روز در این اصالت عدم تزکیه بحث کردیم فرمود باطله، حالا چه باطل چه غیر باطل اصلاً ببینیم جا دارد اصالت عدم تزکیه یا نه؟
ببینید من یه سوال می کنم آقایون فکر کنید. اون سوال اینه که، ما یه شرط داریم و یک مانع داریم. من مثالش رو عرض کنم. مثلاً در باب فلس ماهی، اون هایی که میگن ماهی باید فلس دار باشه که ما قبول نداریم شرط است.
حالا فلس در ماهی شرط، بگیم آیا فلس دار بودن ماهی شرط است در حلیت یا فلس ندار بودن مانع حلیته؟ دو مطلبه دیگه. اگر فلس دار بودن ماهی شرط است باید احراز شه. اگه مشکوک بودیم چی؟ نه.
اما اگر بی فلس بودن ماهی حرام است، باید محرز بشه بی فلسه، اما اگر ندانیم بی فلس است یا با فلس است، مانع که احراز نشد، چرا حرام باشه؟ بله؟
آیاتی که عرض می شود که لحم دریا رو تحلیل فرموده است، این آیات مطلقه است و عامه است و اگر استثنایی ست چیه؟ مانع.
ماهی ای که فلس ندارد حرام است، دو تای دیگش چی؟ اونکه فلس دارد حلال، اونی هم که مشکوک است فلس دارد یا نه اون هم حلال، طبق اطلاق اون آیات، مگر اینطور نیست؟
حالا در اینجا، ببینید ما در لباس میته بحث می کنیم. لباس میته یه مرتبه شرط است میته نبودن باید احراز کنیم، بله؟ اگر شرط باشد میته نبودن باید احراز تزکیه بشه.
خب اگر ما شک کردیم که مزکاست یا نه، دیگه استصحاب اصالت تزکیه هم نمی خوایم، همینقدر که احراز تزکیه نکردید نماز نخونید دیگه.
پس چرا برادران عزیز اصل استصحابی که انقدر توش دعواست، لباس مشکوک نوشتن، چه نوشتن، با استصحاب عدم ازلی تزکیه می کنیم.
این حیوان قبل از اینکه موجود شود تزکیه شده بود؟ نه، بعد که موجود بود و موجود شد و زنده بود تزکیه شد یا نه؟ بعد که این را کشتن، آیا به وجه شرعی کشتن یا نه؟ اصل عدم کشتن وجه شرعی ست، پس با این اصل مثبت، اثبات میکنه که حیوان میته است پس باهاش نماز نخونیم، میگیم این پس ها رو می خواین چیکار شما اصلاً؟
در همینجاشم که شما میگید که اگر فرض کنید که این شرط است که این مزکا باشد، اگر شرط است مزکا باشد تازه احتیاج به این حرف نداریم.
شرط مزکا باشه، شک کردیم صرف شک کافی است که باهاش نماز نخونیم، چون شرط است مزکا باشد. پس چرا استصحاب می فرمایید اینجا؟ اما شرط نیست مزکا باشد بر حسب روایات متواتره.