پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر آیت الله‌العظمی دکتر محمد صادقی تهرانی

جستجو

کلمات کلیدی

خلاصه بحث

جلسه دویست و بیست و نهم درس خارج فقه

نماز (لباس و مکان نمازگزار)

سوالاتیست راجب لباس مشکوک ما این سوالاتو طرح کردیم و تتمه ای هم طرح میکنیم و این سوالات طبعا موجب امواجی خواهد بود آقایون سوال بفرمایید اگر جواب هست ما گوش میدیم

اون روز روایاتی رو راجب لباسی که مشکوک است میت است یا نه خوندیم از سرجمع روایات استفاده کردیم که موت مانع است نه اینکه عدم الموت و ذبح شرعی شرط است اگر ذبح شرعی شرط باشد این شرط باید احراز بشه و اگر انسان شک دارد که این لباس جلد میته است یا جلد میته نیست صرف اینکه احراز نشده کافیست در اینکه باهاش نماز نخوانیم عرض کردیم و تکرار میکنیم برای مطلب تقریبا جدیدی اینکه فرق است بین مانعیت موت و شرطیت عدم موت که ازش تعبیر به تزکی میکنن ما میگیم تزکیه حالا اگر موت مانع است باید میته بودن احراز بشه و اگر میته بودن احراز نشود موضوعا احراز نشود میته است و شک داشته باشیم که این میته است یا نه این استصحاب دیگه جا نداره اصلا در چند جهت استصحاب جا نداره

جهت اول اینکه وقتی خود میته بودن مانع باشد وقتی که این مانع احراز شد ما با اون نماز نمیخونیم اگر مزکا بودن احراز شد نماز میخونیم اگر نه میته بودن نه مزکا بودن هیچکدوم احراز نشد باز مانع احراز نشده است چون مانع احراز نشده است ما باهاش نماز میخونیم اما بیایم استصحاب مانع درست کنیم این درست نیست این یه جهت

واگر چنانچه تزکیه شرط باشد مزکا بودن شرط باشد یا علما و عینا یا سو مسلمین یا نیت مسلمین یا هرچه اگر او شرط باشه باز استصحاب جا ندارد چه موت را مانع بگیریم استصحاب جا ندارد و چه تزکیه شرط باشد استصحاب جا ندارد اینو اون روز عرض کردیم حالا ما عرض میکنیم به این برادران بزرگوار فقیه که مبتلای به نوشتن لباس مشکوک و استصحاب عدم تزکیه شدن این استصحاب عدم تزکیه شما چی میخواید ثابت کنید

ببینید استصحاب عدم تزکیه این حیوان این حیوان حلال گوشتو داریم بحث میکنیم چون بحث سر میتاعه و میته است مزکا و غیر مزکا به این معنا نه بستنیست که ایا این حیوان حالا گوشت است یا نه اون ملحقه بحث سر اینست که این گوسفند را به طرز شرعی کشته ان یا به طرز غیر شرعی کشتن یا مرده این سه حال داره در کدوم حال میخواید استصحاب کنید؟

یک حال استصحاب که از وقتی که این گوسفند متولد شد و موجود شد وقتی که این گوسفند متولد شد و موجود شد این مزکاست یا میته؟ هیچکدوم نه میته است نه مزکا چون میته و مزکا مال اینست که جان این گرفته بشه جان این گرفته بشه به وجه شرعی مزکاست جانش گرفته بشه به غیر وجه شرعی میتس این نه میتس نه مزکا زندس دیگه ایا شما یه بره ای رو میتونید کولتون کنید نماز بخوانید اگه نباشه خب بله این بره نه میته است نه مزکاست حیوانی طاهره حلال گوشته و این حیوان قبل از اینکه او رو‌ بکشن و مثلا میته شود یا هرچه قبل از اینکه کشته شود این حیوان زنده است و این حیوان زنده حملش در حالت صلاه هیچ اشکال ندارد.

خب حالا شما کدوم حالت رو ‌اقایون دقت بفرمایید شما کدوم یکی از این سه حالت رو‌میخواین استصحاب کنید؟ یک حالت قبل الوجود قبل از اینکه این گوسفند موجود شود مزکا نبود وقتی موجود شد مزکا شد یا نه این دروغه برای اینکه قبل از اینکه موجود شود نبود موضوع نبود چون در استصحاب موضوع نداره وقتی من جیب ندارم میگم در جیب من پول نیست این دروغ دوبلس این حیوان قبل از اینکه موجود گردد که شما اسمشو میذارید استصحاب عدم ازلی آقایون نتونستن استصحاب حالت وجودی بکنن و نتوانستن استصحاب کنن مبتلا شدن به استصحاب عدم ازلی که نزدیک یک هفته مرحوم آقای بروجردی در مدرسه فیضیه ابطال میکرد استصحاب عدم ازلی رو‌ اونیکه اثبات کرده چی گفته اونیکه ابطال کرده چی گفته استصحاب عدم ازلی رو اینه.

میگد که یا وجود ازلیست یا عدم ازلی وجود ازلی وجود حق سبحانه وتعالی است که آغاز ندارد ازلی هم عدم کل ممکناته منتهی به عدم هستند و اون عدم هم ازلیت دارد نه اینست که عدمیست که قبلا وجود بوده نه عدمیست که قبل القبل القبل القبل الی غیر النهایه اولی این نبوده اسم اینو میذارن عدم ازلی آقایون فقها خودشون در فلسفه داخل میکنن که این مسئله رو‌حل کنن حالا این عدم ازلی. قبل از اینکه این گوسفند موجود شود قبل از اینکه هیچ موجودی به عالم بیاد هیچ ممکنی در عالم بیاد این گوسفند هم نبود این گوسفند وقتی که نبود مزکا بود نبود که مزکا هم نبود این گوسفند وقتی که نبود نه مزکا بود نه پشم داشت نه روده داشت نه دل داشت نه جیگر داشت هیچی نداشت دیگه نه صاحاب داشت خب حالا

حالا اینکه این گوسفند وقتی که به وجود آمد آیا با او مزکا بودن وجود پیدا کرد یا نه؟ میگه بابا مزکا بود شما استصحاب عدم ازلی اونوقت چجور میخوای درست کنی شما هرچی برچسب بزنی هرچی اصلا تصورش محاله این گوسفند قبل از اینکه بوجود بیاید مزکا نبود آیا وقتی به وجود آمد و بعد روحش از بین رفت آیا تزکیه بر او وارد شد یا تزکیه بر او وارد نشد؟ تزکیه وارد نشده بر گوسفند قبل از وجود را استصحاب میکنیم تا زمان وجود و بعد الموت بگیم آقا این گوسفند وقتی که موجود شد دیگه تزکیه نمیخواد که تزکیه و موت مال بعد از اینست که جونشو گرفتن شما چرا به عدم ازلی میرید اصلا این حیوان وقتی که ‌وجود شد این گوسفند است این گوسفند که موجود شده آیا در این موضوع موت هست یا تزکیه هست بعبارت اوخری یا مرگ شرعی هست یا مرگ غیر شرعی؟ هیچکدوم

شما میخواین مرگ غیر شرعی را استصحاب کنید که وقتی این گوسفند روحش ازبین رفت به طرز غیر شرعی ازبین رفت چون در زمان حیاتشم مزکا نبود آقا در زمان حیات نه میته بود نه مزکا وقتی که در زمان حیات نه میته بود نه مزکا شما استصحاب میکنید نه مزکا رو‌خب نه میته رم استصحاب کنید هیچکدوم نداشت ولذا این گوسفند شما میتونستید در حالیکه زنده است دوشتون بگیرید باهاش نماز بخونید مطلبیم نبود خب پس اینجا استصحاب عدم تزکیه را اگر بعنوان ازلی بخواید بکنید قبلا که هیچی نبوده نه مزکا بوده است نه میته بوده است نه بوده است چی چی میخواید حساب کنید حالام که موجود شد در حال وجود این زنده است وقتی زنده است هیچ کدام از این دو وضع را که یکی میخوایم استصحاب کنیم نداره نه مزکاست نه میته است چون مزکا و میته یعنی ذبح شرعی و ذبح غیر شرعی بر محور ذبحن این حیوان هنوز زنده است

این حیوان که هنوز زنده است میگید که این حیوان که الان زنده است مزکا نیست خب میته هم نیست شما این مزکا نیست رو‌میخوای استصحاب کنید که وقتی این حیوان رو کشتن ایا بوجه شرعی کشته ان که مزکا باشد آیا بوجه غیر شرعی کشتن که مزکا نباشد شما مزکا نبودن را استصحاب میکنید اقا قبل از اینکه اینو بکشن که نه مزکا بود نه غیر مزکا چیو استصحاب میکنید؟

مطلب دیگر ببینید این آقایون خودشون میگن اصل مثبت غلطه اصل مثبت غلطه زید مرده این زید که مرده کی مرده است شک بین یه سال و دو سال و سه سال ما استصحاب میکنیم عدم ‌موتش را تا اخر تا یکسال پس اثبات میکند زنده بوده است خب این استصحاب اصل مثبته اثبات میکند که نمرده است پس زنده است پس زنده است از لوازم عقلیست و استصحاب لوازم عقلی را اثبات نمیکند در اینجا چند اشکال دیگر برای این استصحاب وارده.

یک این حیوان وقتی که موجود است این مزکا نبوده است و میته هم نبوده است و ما مزکا میخواهیم اگر تزکیه را شرط بدانیم یا موت را مانع میدانیم و ما موت را که عدم تزکیه است استصحاب میکنیم میگد در هردوتاش غلطه ببینید این حیوان وقتی که زنده است نه حالت مزکا دارد که موت شرعیست نه حالت غیر مزکا دارد که موت غیر شرعیست شما یکیشو میخواید استصحاب کنید شما عدم تزکیه را که موت غیر شرعی میخواین استصحاب کنید نداشتی که استصحاب کنی حالا اینم گذشت اینم گذشت این نداشتنم ما کاری نداریم میگیم اینجا یکی از دو حالت را این حیوان به وسیله جدا شدن روحش از بدن پیدا خواهد کرد این یخورده حرف نوعیه

این حیوان وقتی که یا خود مرد یا او را بوجه غیر شرعی کشتن یا به وجه شرعی کشتن اونیکه مسلم است اینست که روحش از بدنش جدا شد بله بله ایا روحش از بدنش جدا شد بوجه شرعی جدا شد تزکیه بوجه غیر شرعی جدا شد موت شما چرا یکیشو استصحاب میکنید چرا استصحاب عدم تزکیه میکنید خب هردو رو استصحاب کنید چه فرق میکنه ما کاری به اشکال دوم نداریم که بابا در حالیکه این زنده است نه مزکاست نه میته است ها این کاری نداریم ولکن حالا شما میخواید استصحاب کنید میگید مادامی که روح این حیوان بیرون نرفته بود مزکا نبود پس استصحاب میکنیم عدم تزکیه رو میگیم کذلک مادامی که روح حیوان از حیوان بیرون نرفته بود میته نبود پس استصحاب میکنیم عدم موت رو یعنی موت چیو؟ غیر شرعیو

به تعبیر اخر این حیوان وقتی که روحش از بدنش جدا شد بوسیله مجهولی یا خود مرده است که میته است یا او را کشته ان بوسیله غیر شرعی که میته است یا او را بوسیله شرعی کشته ان که مزکاست پس جدا شدن روح حیوان از بدن حیوان یا به او عنوان موت شرعی داده است یا عنوان موت غیر شرعی داده است سوم که نداره شما موت غیر شرعی رو استصحاب میکنید مگه وقتی که زنده بود موت غیر شرعی داشت حالا استصحاب کنید اگر میخواید استصحاب کنید چرا موت غیر شرعی را استصحاب کنید خب موت شرعی را استصحاب کنید.

بله میگیم رو ‌اگر عرض میکنیم میگیم اولا در حالیکه زنده بود نه موت شرعی داشت نه موت غیر شرعی ما اینو گذاشتیم میگیم حالا در باید در استصحاب موضوع باید محرز بشه بله موضوع چیه موضوع موت شرعیست استصحاب کنیم موضوع موت غیر شرعیست استصحاب کنیم میگیم هیچکدوم نداشته وقتی که این حیوان هنوز زنده است نه موت شرعی داشته است تا اون لحظه آخر و نه موت غیر شرعی چی میخواین استصحاب کنید میخواید بگید که نکشته بودن او را وقتی زنده بود خب معلومه نکشته بودن وقتی زنده شک نداریم که وقتی زنده بود او را نکشته بودن این نکشتند را استصحاب میکنین میگیم نکشتن دو‌جوره

یک نکشتن شرعیه یکی کشتن شرعیست که وارد شده برش یکی کشتن غیر شرعیست به عبارت دیگر یکی مرگ شرعیست که عارض شده است بر این حیوان زنده یکی مرگ غیر شرعی شما چرا مرگ غیر شرعی را به تعبیر استصحاب تزکیه استصحاب میکنید؟

هردوش غیره موت مطلق یعنی چه اصلا اصلا موت موت مطلق نداریم موت دو جوره آقاجان موت یا موت شرعیست یا موت غیر شرعیست کدومو میخواین استصحاب کنید رواین دقت کنیدا اون حرفا رو یخورده یادتون بره چون اون حرفا مغزو خراب میکنه بفرمایید شما همه را قبول داریم خب مردن به وجود اومد صبر کنید این مردن که بوجود اومد شما استصحاب چی میخواید بکنید وقتی که زنده بود که عدم تزکیه نبود نه آقاجان وقتی که این زنده بود نه مزکا بود نه غیر مزکا نخیر اینارو دقت کنید وقتی این حیوان زنده است داره بع بع میکنه عرض میشود که حیوون داره بع میکنه این نه مزکاست نه غیر مزکاست چون تزکیه و عدم تزکیه مال موته جواب منو بدید شما این در وقتی که زنده بود هیچ موتی نداشت خب بعد موت حاصل شد این موتی که حاصل شد استصحاب چه میکنید استصحاب عدم ورود علل شرعی بله شما استصحاب عدم ورود علت شرعی میکنید مام استصحاب عدم ورد علت غیر شرعی

میفهمم شما نه موت شما استصحاب عدم ورود موت شرعی میکنید ما استصحاب عدم ورود موت غیر شرعی این هردو موته دیگه هردو موته اقا تزکیه چیه آقاجان این جون درومدن یا جون درومدن با تیر زدنه استصحاب میکنیم که نه یا جون درومدن خودش درومده استصحاب میکنیم نه یا جون درومدن با بسم الله رو‌ به قبله استصحاب میکنیم نه همرو استصحاب میکنیم پس همه جا قابل استصحابه تمام اینا قابل وقتی که همه اینا قابل استصحابه پس تعارض استصحابین میشه چه حرفی میگیم اقاجان این موت دورنگ داره این موت بی رنگ نیست این موت دو رنگ داره یا رنگ شرعی یا رنگ غیر شرعی هردو ‌هم موجوده هردو یا رنگ شرعی پخ پخ رو‌به قبله و بسم الله این رنگ شرعی یا رنگ غیر شرعی با تیر زدن یا خودشون مردن یا منخنقه یا موذوقه بالاخره عاملی وارد شد که این موت حاصل شد ایا عامل شرعی بود یا عامل غیر شرعی بود شما عامل غیر شرعی را استصحاب میکنید که دو ‌اشکال داره یک اشکال اینست که بابا این عامل غیر شرعی در زمان حیاتش که نبود شما استصحاب میکنی اینو دقت کنید این عامل غیر شرعی موت در زمان حیاتش نبود که شما استصحاب میکنید اشکال اول

اشکال دوم اگر شما بخواید عامل غیر شرعی را استصحاب کنید خب عامل شرعیم استصحاب کنید ما با صرف نظر از اینکه در زمان حیاتش این دو عامل هیچکدوم نبودن اگر شما میخواید حساب عروض موت رو اینجا بگیرید که این حیوان موت برش عارض شد ایا عارض شد بوجه شرعی نمیدانم ایا عارض شد بوجه غیر شرعی نمیدانم هردو روزه هردو سبب دارد هردو لون دارد اون لون لون شرعیست این لون لون غیر شرعیست.

اگر ما اون اشکال دوم را در زمین بزاریم و بگیم که بله این حالا موضوع بقای موضوع شرط نیست که باید در این موضوع این خصوصیت باشه بعد شک کنیم که ازبین رفت یا نه استصحاب میکنیم میگیم که در حال حیات این حیوان نه موت شرعیست و نه موت غیر شرعی حالا فرض کنید هست اگر هست یکی از دوتا یا موت شرعیست یا موت غیر شرعی شما کدومو میخوای استصحاب کنی میخوای موت غیر شرعیو استصحاب کنی خب موت شرعی هم استصحاب کن موت شرعی و موت غیر شرعی هردو ‌باهم استصحاب میشه و چون خلاف یقین قطعیست چون موت یا شرعیست یا غیر شرعی اگر شما موت شرعی را استصحاب کنید مزکاست اگر موت غیر شرعی را استصحاب کنید غیر مزکاست ولی چون هردو رو استصحاب میکنید اثبات میکند خلاف یقین رو ‌یقین ما اینست که موت بعد وزین حاصل شده چون اثبات میکند این دو استصحاب خلاف رو ‌پس دو ‌استحباب با هم تعارض میکنن و تجاوز میکنن پس استصحاب عدم تزکیه چیه شما دیر اومدید

اشکال اشکال دیگرشه ببینید موت غیر شرعی رو میخوام به استصحاب اثبات کنیم موت غیر شرعی میگیم شما موت غیر شرعی نمیتونید استصحاب کنید به عللی که قبلا عرض کردم چون قبل الموت که موضوع نبود استحبابش کنید این حیوان که زنده است نه مزکاست و نه غیر مزکاست شما میخواید با عروض موت استصحاب کنید غیر مزکا را خب نبوده چی استصحاب میکنید حالا اونم صرف نظر میکنیم میگیم اگر صرف نظر کردیم ما یک متیقن واحدی نداریم بوسیله موت مگر خود موت خود موت حاصل شده ایا خود موت با با عرض میشود که با لون محرم وارد شده یا با لون محلل با لون محرم دلیل میخواد با لون محللم بفرمایید دلیل میخواد شما هردو رو استصحاب میکنید گوش کنید هردو اگر استصحاب کنید تعارض استصحاب تجاوزه اما اگر بخواید موت غیر شرعی استصحاب کنید دو‌ اشکال داره

یک موت غیر شرعی در زمان حیات نبوده دو مبتلا به معارضه موت غیر شرعی مبتلا به معارضه پس به تمام این برادران بزرگوار فقیه میگیم چرا وقتا رو شما گرفتید اصلا اینکه کتاب را برای چی نوشتید اصلا شما لباس وانگهی شما که به حدیث استدلال میفرمایید خب در احادیث تکلیف معین شده ما خوندیم دراحادیث تکلیف معین شده است که ما علمت انه زکی دلیل موثقه و اونوقت در مقابلش که در مقابلش اونیکه نمیدانید میته است اشکال نداره اونیکه مجهول است اشکال نداره سه چاهار نص داشتیم اونی که مجهول است که این عرض میشود که ذبح شرعی شد یا نه اشکال نداره شما در مقابل نصوص چرا مبتلا به استصحاب شدید پس اولا ثانیا ثالثا و و و و از اول تا اخر این استصحاب هیچ چهره صحیحی حتی به حساب عرض میشود که قواعدی در استصحاب خودتون مقرر فرمودید نداره.

عرض کردیم که ما نمیخوایم ما در خوردن که بحث نکردیم لباس این لباسی که از اروپا اومده بپوشیم یا نه شک داریم که آیا این ذبح شرعی شده یا نه چون شک داریم استصحاب هم نداریم بلکه ادله هم دلیل نداشتیم کافی بودا فقط ادله ثابت کرد موت مانع است شما موت اینو ثابت کردی میگد با استصحاب ثابت میکنیم میگیم اولا ادله گفتش که اگر مجهول است اشکال نداره نماز بخونیم ثانیا اگر این ادله رو ‌نداشتیم شما با استصحاب هیچ کار نمیتونی بکنی نه استصحاب عدم ازلی نه استصحاب از زمان حیات نه استصحاب عند الموت برای اینکه این آخر سر اینست که استصحاب عدم تزکیه معارض دارد موت و مایی حاصل شده موت به لون شرعیست یا موت به لون غیر شرعی

بلکه به طریق دیگه ببینید ما میگیم استصحاب مقدمه استصحاب حلیه مقدمه چرا این حیوان مادامی که زنده بود میشد نماز بخونی یا نه میشد موضوع که مادامی که زنده بود این حیوان میشد این حیوانو کول کنی نماز بخونی نمیدونیم موتی که حاصل شد این موت او را میته کرد که نتوانیم نماز بخونیم یا میته نکرد استصحاب میکنیم جواز صلاه نماز میخونیم اگرم بخوای استصحاب کنی که احتیاج نداری ما احتیاج نداریم استصحاب کنیم برای جواز صلاه چون مانع باید محرز بشه والا اگر پای استصحاب هم بیاد در اینحا یا استصحاب نیست با تعارض استصحابینه یا تقدم استصحاب حلیته چون ما در زمان حیات این حیوان حرمت صلاه حیوان که نداشتیم که حلیت داشتیم این حلیت به حساب چی بود به حساب اینکه موت عارض نشده بعد نمیدونیم موتی ‌که مانع هست عارض شد یا نه استصحاب عدم عروض موتی که مانع است استجرار حالت یقین اگر شما اشکال کنید در تعدد موضوع یه اشکال به شما هم وارده پس از بیخ استصحاب رو‌ما باید که بزاریم کنار

اون یکیم استحبابه ذبحه چرا توجه نکردی شما توجه نکردی شما چرا توجه نکردی شما این ذبح ذبحو کاری نداریم این مرده این مرگ ایا به چهره شرعی بود یا غیر شرعی هردو استصحاب داریم میخوایم استصحاب داشته باشیم هردو داریم هردو دیگه وانگهی ما میگیم نخیر ما میگیم که حلیت شرعی استصحاب دارد نه حرمت چون زمانی که حرمت نداشت که زمانی که زنده بود که این حرمت نداشت که با این گوسفند نماز بخونیم نمیدونیم آیا با این مردن حرمت ایجاد شد یا نشد استصحاب میکنیم بقای حلیت رو ‌نه بقای حکم رو استصحاب میکنیم بقای حالتی که با اون حالت میشه نماز خوند حالا که میشه نماز خوند چیه حیوان زندس دیگه بله حالا ایا حکم زنده بودن استمرار پیدا کرد که موت شرعی بود یا استمرار پیدا نکرد که موت غیر شرعی ما استمرار میدیم اون حلیت رو‌ بقای حالت جواز سند اون حیوان این راجب عرض میشود که لباس مشکوع

بعضی مطالبی رو ایشون مرحوم علامه حلی رضوان الله علیه باز ذکر میفرماین که مثلا میفرمایند که و یشترت طهارت موضوع الجفه از جمله شرایط صلاه موضع جفه باید طاهر باشه جبهه دو‌موضه داره یک موضع مماس دارد که یه موضع غیر مماس البته موضع مماس مراده دیگه وقتی من پیشونیمو میذارم رو مهر رو کاغذ ولکن اون ما السجود علیه روی چیزی که نجس است نماز درسته یا نه؟ خب بله درسته چرا؟ برای اینکه موضع جفه موضع مماس باید که طاهر باشه ما اینجا یه سوال داریم میگیم شما که اشترات کردید موضع جفه باید طاهر باشه خب نظیفم باید باشه اگر نجس نبود اما چرک و کصافط و آب دهن و آب دماغ و فلان و فلان و فلان اما طاهر بود حرامه دیگه اینکه به نص قرآن حرامه اون به نص حدیث است این به نص قرانه من یحرم علیهم الخبائث انسان سجده کند بر چیزی که طبعش تنفر دارد از او طبع انسانی انسان از چیزی تنفر دارد به ما هو انسان و خداوند این رو محرم کرده و یحرم علیهم الخبائث سجده کنید پس چرا اینو مرقوم نمیفرمایید آقایون نه در باب نجاسات و نه درباب ملابس و نه در باب چه اینو مرقوم نفرمودید.

خب اینم بنده نوشتم بل والتیزها حیث الطاره الخبیث محرم اذ یحرم علیهم الخبائث و کما السجده علی النجس نجس کذلک هی علی الخبیثه خبیث فحین یختصبث الخبیث فی موارد اوخری فکیف به اذا فی عمود الدین و عماد الیقین بوادیه المقدس و سجدته و هی و اساسه.

خب عرض میشود که ایشون مرقوم فرمودن که و یستحب الفریضه فی المسجد ما عرض میکنیم نخیر فریضه در مسجد واجب است خونده بشه و عرض میشود که آیات متعددی بر این مطلب داریم از جمله آیه نسا است که قبلا بحث کردیم بعد میفرماید و التکروه الصلاه فی الحمام میفرماید و الصلاه فی الحمام مرجوحه تکره غلطه چون کراهت این حرمته و وادی مجنون و شقر و البیدا و ذات الثلثه و بین المقابر و السبخ و العبد و قرنم در قرنم توافق میکنیم

ببینید یه مرتبه نمل انسانو اذیت میکنه و چاره ای نداریم مگر اینکه انسان اینارو از بین ببره یه مرتبه نه کار خودشو میکنه شمام کار خودتو آیا کشتن حیوانی که شما را اذیت نمیکند حلال است؟ اینکه حرامه که پس در قرنم شما نماز بخوانید که این حیواناتی که شما رو اذیت نمیکنن له شن در حال نماز ظلم بکنید شما این درست نیست پس این قید رو باید ‌علامه بزرگوار بزنن قرنم در صورتی که له کردن و پایمال کردن نمل جایز باشد نه اینکه بطور کلی انسان بگوید که در قرنم مکروهه

خب اگر عرض کردم خب عرض میشود که و قرنم و الفریضه ببخشید و جوف الوادی و جواد الطریق جواد الطریق وسط راه در وسط راه دو حالت هست یه مرتبه است انسان در وسط راه نماز میخونه و مانع از عبور و مرور میشه حرام نیست نماز باطله یه مرتبه نه مانع از عبور و مرور نمیشه اینم دو‌حالت داره یه مرتبه در راه نماز میخونه و مجبور است وسیله نداره همینطور بایستد در وسط راه نماز بخونه کثیف بشه بشه چه بشه چه بشه و این مستخبث است اگر مستخبث باشد انسان در راهی که مردم دارن میرن کصافط است آشغال است هزارتا چی انسان پیشانی بزاره بر اونجا و با لباس نماز بخونه این استخباث فوق الاستخباثه پس جوازش به چه حساب است؟ فقط در یه مورد جایزه درموردی که معبر است و نماز خوندن شما در اونجا مانع نیست مانع حق دیگران نیست و استخباثی هم در کار نیست این مطلبه.

و الفریضه جوف الکعبه که اینهم مطلب دیگریست و الی بله و ان یکون البین یدیه او الی احد الجانبیه امراه تصلی اینم معلوم مطلب معلوم است که مرجوحه بنده اینجا نوشتم وتبتلوا الصلاته فی الاول اذا انشاها بعدها او ان او انشئا معذا علی علمهما دون سته خطوان کما صلاتها فی الزانی الا فی الحرمین شریفین قویه وحدت المکان و حللت الحضور و رجاحت الصلاه فیهما و لاصیما الحرم المکی مطلب دیگر در اینجا داریم اینکه او انسان مواجه یه آدمی مواجه با انسانه و انسان طرف قبله ایستاده داره نماز میخوند میگد اینهم مکروهه او نار مذرمه او هائتا ینص من بالزوعا ینص من بالزوعا که بانوعه از چاه مسترا داره میکنه و انسانم نجس میکند که هیچی اونجایی که نجس نمیکند مطلب دیگریه

مطلبی که اینجا با برادران سنی ما داریم و اونا خیلی حلیت دارن او انسان مواجه اینا چی میگن لاخواننا نقل علی النبی صلی الله علیه و آله و سلم سنیا اینطورن مخصوصا وهابیا نقل میکنن از پیغمبر بزرگوار صلوات الله علیه اذا صلی احدکم الی شیئا یصدره من الناس فاراد احد ان بین یدیه فالیتفعه هلش میده کمااینکه شده مخصوصا بدون مطلبی همینطور با مشت میزنن اگر جلوی مصلی عبور کنیم فالیتبعه و ان عبا اگر نه این بحال خودش داره راه میره و همچینش کرد نرفت فلیقاتله فانما هو شیطان این روایتو نقل میکنن شیاطین و طبق این شیطنت هم عمل میکنن ادرسش فتح الباری دو صفحه صد و سی عن البخاری بسند ابوصالح السلماس قال رایت ابا سعید الخدی فی یوم جمعه یصلی الی شیئا یصدر من الناس فاراد شاب من بنی ابی معید ان بین یدیه فادفعه ابوسعید فی صدره فنظر الشاب فلم یجد مساغ الا بین یدیه راهی نداشت بدبخت راهش همونجا بود راهی برای عبور جز اونجا نداشت و فالدفعه فالدفعه ابوسعید اشد الاول فقال فنال فنال من ابی سعید ازبس مشت زد اونم ناله به ابی سعید کرد ثم دخل علی مروان و شکا الیهم مالقا من ابی سعید و دخل ابوسعید فقال ما لک و لابن اخی یا اباسعید قال از پیغمبر این ظلمو نقل کرده حالا ما به اینها جواب میدیم عرض میکنیم که ولکنه روایته شیطانیه الا ان تانی المشتاز المقاتل ان یطفعوا اولا ثم یقاتل حفاظ علی الناس

این کسی که میاد از جلوی نماز انسان رد میشه فرض کنید حرامه رد شدنش البته دلیل بر حرمت که نداریم فرض کنید از جلوی نماز انسان رد شدن حرامه این مشت زدن میخواد اگر کسی یک حرامی را انجام داد شما در حال نماز که در محضر ربید به او مشت میزنید این اولا ثانیا اگر این آدم به مشت شما اجابت نکرد و مثل این شخص بدبختی که راهی جز رفتن از او نداشت مقاتله کنید با او چون شیطان است با اون جنگ کنید خب این مسلمان است دارد رد میشه فرض کنید راهیم جز اون راه نداره شما به مشت اکتفا نکنید با او جنگ کنید ایا با منعت التداع علیکم معتدی علیکم میسازد اصلا پس ما به برادران سنی عرض میکنیم که این حرف شما ازونجایی که آوردید به همونجا برگردونید چرا به پیغمبر بزرگوار نسبت میدهید این برخلاف آداب اصلیه ضروریه اسلامیه است که بوجه کلی اگر کسی شما در حال عبادتید یا نه اگر کسی یک کار حرامی را انجام داد او را نهی از منکر کنید اگر این به این حرام ادامه داد مثلا یه هولش بدید اما با اون مقاتله کنید او را بکشید تا به حد کشتن جایز باشد که انسان یه نفر که جلوش در حال نماز عبور میکند بزند او را بکشه اگر شخص نمازگزار مثلا مسلحم باشه یا سلاح سرد یا سلاح گرم بزند طرفو بکشه اگه دید که او اصرار داره و میخواد از اینجا عبور کنه.

همشون این فتوا رو میدن و تمام سنیها بهش عمل میکنن الا من شر بله بله ما در قلب این سنیها زندگی کردیم ما در قلب این سنیها زندگی کردیم در مسجد الحرام در مسجد النبی در مسجد در جای دیگر هیچ دیده نشد عملا اینجور که یک نفر رد بشه محکم با مشت میزنن پرتش میکنن اگه ما اینکارو بکنیم ما سنی هستیم ما اینکارو نمیکنیم نشد نشد نه ببینید بحث رو بحث ما جای دیگه نبرید این بنده اینجا ایستادم یه متر فاصلم دومتر فاصلم یه آدمی داره میخواد از اینجا عبور کنه به منم هیچکاری نداره بنده مشتمو دراز کنم بزنم و اگر نشد مقاتله کنم این شیطان اینو ما داریم بحث میکنیم اینکه دارد عبور میکند یا ایستاده است کاری دارد یا دارد عبور میکند و من مشتم به او میرسه مشت میکنم که تندتره بره این چطوره اینو داریم بحث میکنیم اصلا نمازو خراب میکنه بعد مطلب دیگر عرض میشود که بله

اخه موارد یه مرتبس که بنده رو قبله ایستادم شخصی داره عبور میکنه جوری عبور میکند که من را از قبله منحرف میکنه یعنی بحث سر اینه که علامه حلی میفرماید که مکروه است که از جلوی شخص مصلی انسان عبور کنه یا انسان نماز بخواند در حالیکه کسی اونجا ایستاده داره نگاش میکنه مثلا ولی سنیها میگن که نخیر اگر کسی جلوی شما بود یا خواست عبور کنه یا بود شما باید با مشت بزنید که بطور کلی زودتر از اینجا بره رد نشه توقف نکنه چه نکنه حتی رد شدن رو اینا احیانا مبطل صلاه میدونن میفهمم بله اشکال دومه به سنیها اشکال دوم.

مطلب بعدی راجب اذان و اقامس ما از اذان و اقامه وارد متون صلاه میشیم البته در مباحثی که اختلاف داریم شیعتا و سنتا یا هردو آیا اذان و اقامه که دو چیز است مگر در بعضی از فصول اینها هردو واجبن یا اذان مستحب است اقامه واجب است یا اگر اذان و اقامه مخصوصا اقامه واجب بود اگر این واجب را کسی سهوا ترک کرد یا عمدا که بالاتر و نمازو شروع کرد میشود نماز را بشکند و برگردد اقامه خواند یا نه مطالبیست.

اولا اذان برای چی اصل اذان مال حی علاته حی علی الصلاه حی علی فلاح حی علی خیر العمل بله که برای تحریز به نمازه خب اگر که یک مقدمه ای رو کسی لازم ندارد خود ضلع مقدمه رو ‌داره انجام میده باز مقدمه لازمه مگر اذان و اقامه مخصوصا برای نماز جماعت مقدمه اماده باشه برای نماز نیست حالا البته بعد دلیل قرآن و سنتیش ما رجوع میکنیم مرحله اولی اینه که اذان و اقامه آقا بیا منزل ما برای چی بیا منزل ما که سر فلان ساعت باشی من سرفلان ساعت هستم بازم برم و برگردم خب هستم مثل کسانی که در اون دو سالی که ما در مکه مکرمه بودیم یه عده از مهندسین و عمله ها و بناهایی که از ایران و غیر ایران اومده بودن اینا اومده بودن چن ماه قبل از حج و از من سوال میکردن گفتن ما باید بریم به بلادمون و برگردیم حج نه چون غرض از عرض میشود که عبور طریق و طی طریق است که شما برسید به محلی که مناسک حج انجام میشه و رسیدید حالا که رسیدید من غیر ضرورتا حرام است برگردی شما الان مستطیع هستید عمله هستید بنا هستید بقال هستید هرچه هستید الان مستطیع هستید چون حقوق شما را عرض میشود که دولت میدهد و شما میتونید این کارو انجام بدید.

حالا برای نماز مقدماتی است اگر یکی ازمقدمات نماز که وضوست برای طهارته من چاهار ساعت پیش وضو گرفتم حالا وقتی که وقت نمازه باید وضو بگیرم نه دیگه چون مراد طهارت بود حاصله و هچنین یکی از مقدمات نماز آگاهاندن جماهیر است برای نماز و اصل اذان و اقامه برای جماعته اصلا برای شخص حی حی که خودشو بیدار کنه اصل اذان و اقامه مال جماعته حالا در جماعتی که ما شرکت کرده ایم و موجود هستیم اگر در اون جماعت اول ظهر اذان نگویند و اول ظهر اقامه نگویند اما امام ایستاد و ما با امام نماز خوندیم نماز امام و نماز ما باطل باشد چرا؟ برای اینکه ماها رو ‌مهیا نکردن برای نماز خب ما نمازو خوندیم دیگه چون اصل اذان و اقامه بحساب حی علاته که حی علی الصلاه حی علی الفلاح حی علی خیر العمل که در اینجا البته ما راجب حی علی خیر العمل بحثی با برادران سنی داریم که عرض خواهیم کرد.

خب بله حالا میخونیم روایتشو بعضی میگن نماز رو واجب است یا جایز است ابطال کنید بعد بیاید اقامه بکنید حالا بعضی حالا ابتدائا این دلیل بود که عرض کردیم از نظر قرآن ما دو آیه داریم یک آیه در سوره مبارکه مائده است یک آیه درسوره مبارکه جمعه.

آیه سوره مبارکه مائده آیه پنجاه وهشت و اذا نادیتم الی الصلاه اتخذوها هزوا و لعبا ذلک بانهم قوما لا یعقلون رو این آیه فکر کنید و همچنین آیه جمعه یا ایها الذین آمنوا اذا نودی للصلاه من یوم الجمعه فاسعوا الی ذکر الله و ذروا البیع الی اخر اینجا نادیتم الی الصلاه اونجا اذا نودی للصلاه الی الصلاه با للصلاه مشترکاتی دارن و یه مقدارم تفاوتایی دارن ولی از جهت مشترکاتش اذا نادیتم الی الصلاه اتخذوها هزوا و لعبا ما در اسلام ندای الی الصلاتی غیر نماز آیات و عیدین البته نماز آیات و عیدین مستثناس غیر از نماز آیات و عیدین و صلاه اموات آیا برای صلوات یومیه و مفروض خودمون ندای الی الصلاتی غیر از اذان و اقامه داریم اذان قبلیشه و اقامه بعدیشه آیه بیان واقع میکند میگد واذا نادیتم الی الصلاه اتخذوها هزوا ولعبا این کفار و منافقین مشرکین وکتابین و منافقین حالا منافقین بطور زیرزیرکی وقتی که شما ندای الی الصلاه میکردید اتخذوها اینها هم میشه مرجع ضمیرش ندا باشد و هم مرجع ضمیرش صلاه باشد و اگر اذان را اینا استهزا میکردند به حساب صلاه بود هم صلاه شما رو استهزا میکردن هم ندای الی الصلاه رو این آیه از آیاتیست در قرآن شریف که دلالت بسیار واضحه دارد بر اینکه اذان و اقامه که هردو ندای الی الصلاه است اینها مشروعه.

اما آیا وجوب ثابت میکند؟ نه اولا اذا نادیتم الی الصلاه چه ضمیره رو میگیره اون زمینه مسلم اونجاییست که اخبار کنیم برای نماز نه برای خودم من برای خودم که اخبار نمیکنم که من برای خودم اخبار میکنم که چنین اینکه معنی ندارد من دیگران را که منادی الی الصلاتن دیگران را اخبار میکنم و دیگران را اخبار کردن برای یکی از دو جهته

یا برای شرکت در نماز جماعته یا برای اطلاع دادن به اینکه وقت وارد شده کمااینکه در آیه صلاه یوم الجمعه اینطوره اذا نودی للصلاه من یوم الجمعه یعنی وقت که وارد شد که بحث خواهیم کرد وقتی وقت وارد شد چه اذان بگویند چه اذان نگویند ولکن چون مامور است اذان گفتن یا نه یعنی وقت وارد شد حالا اگه اذان نگن و وقت وارد شد شما تا عصر نمازو ‌نمیخونی اینطور که نیستش که.

حالا ما از این آیه و همچنین آیه صلاه جمعه استفاده مشروعیت اذان و اقامه رو‌ میکنیم برای جماعت که معلوم برای فرادی مطلبیست کسی برود ‌اذان بگه که مردمی که میخوان تنها نماز بخونن نماز وقتش شده و بخوانن اما آیا واجب است مخصوصا اقامه اذان رو ‌بعضیا گفتن واجب است و اقامه بطریق اولی ولکن گروهی فرمودن که اذان مستحب است و اقامه واجبه وجوب اقامه رو‌شما از کجا درمیاری از کتاب که در نمیاری

و از اون دلیل اول که عرض کردم که اذان و اقامه مقدمه تهذیبی و آمادگی باشد برای نماز است که در نمیارید و از روایات چطور در میارید روایاتی که در اینجا هست مطلق روایات که مربوط به اذان و اقامس که این ازش وجوب استفاده نمیشه فقط اونیکه میشود ازش وجوب استفاده کنند که ما میگیم نمیشود اینست که بعضی روایات دارد بعضی دارد که اگر اقامه رو‌ نگفت و نماز شروع کرد نماز را بشکند و اقامه پس معلوم میشد اقامه واجب است ما دو‌عرض داریم در اینجا.

یکی اینکه اولا شکستن نماز حرام است لاتبطلوا اعمالکم که بعد عرض میکنیم ثانیا اگه نماز درست بشه شکستش حرامه دیگه و ثانیا اگر هم جایز باشد شکستن نماز با فرض اینکه این دلیلو میذاریم کنار اگر جایز باشد شکستن نماز جواز شکستن نماز برای انجام یک امری که قبلا نسیان شده است به چه حسابه

عرض کردیم چن جوره