جلسه دویست و پنجاهم درس خارج فقه

نماز (نماز و روزه مسافر)

بِسْمِ اَللَّهِ اَلرَّحْمَنِ اَلرَّحِيمِ

الْحَمْدَللُه رَبُّ الْعالَمِينَ وَ صَلِّ اَللَّهُ عَلَيَّ مُحَمَّدٌ وَ عَلِيٌ آلِهِ اَلطَّاهِرِين

اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَيَّ مُحَمَّدٌ وَآلُ مُحَمَّد

ما احکام خاصه ای داریم، اسلامی در پنج بعد، مخصوصاً در بعد واجبات و محرمات و موضوعات احکامی هم داریم.

حالا،

با صبر و تقسیم و بررسی و دقت آیا سفر از موضوعات احکامی ست یا نه؟

مَكَانٍ احیاناً، زمَانٌ احیاناً، یسر كَلاً، حرج كَلاً، عُسر كَلاً، خوف كَلاً، توان کلاً، ناتوانی کلاً، چه در زمان، چه در مکان، چه در هر دو موضوع، موضوع حکم تحریمی یا ایجابی یا استحبابی یا مرجوعیت یا عرض می شود که مثلاً طرفین که ابائه باشه. ولکن سفر(بِما هُوَ) سفر موضوع یک حکم از احکام اسلامی باشد اصلاً نیست.

مثلاً فرض کنید که درست است، در قرآن شریف سفر با قیودی موضوع حکم است. ولکن قیود و برداریم اصلاً موضوع حکم نیست.

مثلاً، در باب وصیت، در باب وضو،

(صحبت حضار)

عَلَيْكُمْ سَلاَم

در باب صم، سفر موضوع حکم قرار گرفته ولی با قید. سفر بدون هیچ قیدی ولو هرچه طویل و عریض باشد هرگز موضوع حکم ایجابی یا تحریمی یا رجحانی یا مرجوعیت هرگز نیست.

فقط، در سه جای قرآن ما می یابیم که سفر با قیدی موضوع حکمه، از جمله وصیت، در آیه وصیت که شرط است، شهادت و نوشتن دارد (وَإِنْ كُنْتُمْ عَلَى سَفَرٍ وَلَمْ تَجِدُوا كَاتِبًا فَرِهَانٌ مَقْبُوضَةٌ) [بقره: ۲۸۳] سفر حالا نیست، در وصیت شرط است،استشهاد ادلین و کتابت.

حالا (وَإِنْ كُنْتُمْ عَلَى سَفَرٍ وَلَمْ تَجِدُوا كَاتِبًا فَرِهَانٌ مَقْبُوضَةٌ) [بقرة: ۲۸۳] چون نوعاً در سفر کاتب نبوده، در حذر هم چندان کاتب نبوده، مخصوصاً در سفر (إِنْ كُنْتُمْ عَلَى سَفَر وَلَمْ تَجِدُوا كَاتِبًا فَرِهَانٌ مَقْبُوضَةٌ) [بقرة: ۲۸۳] این رهن و گرهی که باید اقباض به شود و طرفی که طلبکار است باید این گروگان را بگیرد این، اجرای کتابته. پس به جای کتابت در سفر قرار گرفته نه به عنوان سفر بلکه چون در سفر کاتب نبوده یا کمتر بوده. پس سفر در بعد وصیت و رهن (بِمَا هُوَ) سفر موضوع حکم ایجاب رهان مقبوضه نیست.

دومش در باب وضو، (وَ اِنْ كُنْتُمْ) عرض می شود که (مَرْضَى أَوْ عَلَى سَفَرٍ أَوْ جَاءَ أَحَدٌ مِنْكُمْ مِنَ الْغَائِطِ أَوْ لَامَسْتُمُ النِّسَاءَ فَلَمْ تَجِدُوا مَاءً فَتَيَمَّمُوا صَعِيدًا طَيِّبًا) [نساء: آیه ۴۳] تفسیرش در وضع خودش حذف شده و در سوره عرض می شود که مائده هست.

حالا به طور اجمال (إِنْ كُنْتُمْ مَرْضَى) [نساء: آیه ۴۳] اگر شما که مؤظف به نماز هستید، اگر مریض بودید (اَوْ عَلِيٌ) سفر یا در حال سفر بودید (أَوْ جَاءَ أَحَدٌ مِنْكُمْ مِنَ الْغَائِطِ) [نساء: آیه ۴۳] یا حدث اصغر سر زد (أَوْ لَامَسْتُمُ النِّسَاءَ) اکبر (فَلَمْ تَجِدُوا) [نساء: آیه ۴۳] فلم تجدوا در مرض در سفر در حدث اصغر حدث اکبر در مرض و در سفر که حالتی ست و عرض می شود که در اون دو تای دیگرم که دو حالت دیگر است.

در دو حالت حدث و در دو حالت دیگر، در این حالات (فَلَمْ تَجِدُوا مَاءً) [نساء: آیه ۴۳] آب نیافتید.

حالا، پس بنابراین موضوع مرض نیست، موضوع سفر نیست، مرض به ماء مرض نیست، سفر به ماء سفرم نیست، عرض می شود که از غائط برگشتن که حدث اصغر صرفاً نیست، حدث اکبر نیست. پس این چهارتا موضوع حکم (فَتَيَمَّمُوا صَعِيدًا طَيِّبًا) [نساء: آیه ۴۳] ست ولی موضوع با قید (فَلَمْ تَجِدُوا)

حالا (لَمْ تَجِدُوا) دو جوره، یا اینکه آب نیست چون در سفرها نوعاً آب نبوده است سابقاً، سفرم به میان آمده اینکه سفر را ملحق به مرض کردن بر اینکه در حال مرض عدم وجدان توانی ست و در سفر عدم وجدان وجودی ست.

کسی که مریض است اگر مرضش مانع است از استعمال آب، چه حدث اصغر دارد و چه حدث اکبر دارد. این (فَتَيَمَّمُوا صَعِيدًا طَيِّبًا) [نساء: آیه ۴۳] پس (فَلَمْ تَجِدُوا) دو بعده یک عدم وجود، یک عدم امکان.

کسی که بیمار است نه هر بیماری، بیماری که استعمال آب برای بیماری او مضر است، چه برای وضو باشه برای غسل. پس بیمار خصوصاً بیمار نیست، سفر به عنوان سفر نیست، بیماری به عنوان بیماری نیست، حدث اصغر به عنوان حدث اصغر نیست، حدث اکبر نیست.

بلکه تمام اینها (فَلَمْ تَجِدُوا مَاءً) [نساء: آیه ۴۳] ، انتقال از وضو و غسل به تیمم موضوعش مرض خاص است، سفر خاص است، حدث اصغر است، حدث اکبر است. بازخواست. (فَلَمْ تَجِدُوا) اگر آب نیافتید در حال حدث، اگر آب نیافتید در حال مرض، اگر آب نیافتید یعنی آب برای اون ضرر داره، در حال سفر آب نیافتید، آب در حال سفر مرض یعنی ضرر داره براتون آب نیافتن در حال عرض می شود که سفر یعنی آب نیست.

بنابراین:

(صحبت حضار)

بله، باید مقداری جستجو بکند که وقت تمام بشه، اگر به جوری جستجو کرد بدون حرج، بدون عسر و بدون حرج با یسر مقداری جستجو کند که دیگر بیشتر از، بیشتر از وضو و نماز وقت باقی نمونده. این بحث مفصل در جای خودش است. حالا، ببینید.

(صحبت حضار)

بله، باید وقت صلاة از بین نره اگر به اندازه، به اندازه وقت صلاة بله بله بله بله بله اگر حرج نباشد عرض کردم، اگر حرج و عسر و خوف و ضرر نباشد با این شرایط. حالا موضوع از یادم نره.

بنابراین: سفر (بِمَا هُوَسفر) نه در وصیت که رهان مقبوض است و نه در وضو که منتقل به تیمم است، سفر (بِمَا هُوَ) سفر موضوع حکم اصلاً نیست. در صم در صم هم (فَمَنْ كَانَ مِنْكُمْ مَرِيضًا أَوْ عَلَى سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِنْ أَيَّامٍ أُخَر) [بقرة: آیه ۱۸۴] دو آیه ست، دو آیه پشت سر هم یکی (و مَنْ كَانَ مَرِيضاً) آیه بعده یکی (فَمَنْ كَانَ مِنْكُمْ مَرِيضًا) [بقرة: آیه ۱۸۴] حالا، این مرض و این سفر همانطوری که مرض (بِمَا هُوَ) مرض موضوع حرمت روزه نیست. سفر هم (بِمَا هُوَ) سفر موضوع حرمت روزه نیست.

آیا هر مریضی، کسی که مریض است از پرخوری و لازم است که نخورد، آیا این هم حرام است؟ بهش روزه؟ این روزه براش دوبله واجبه.

پس مرض (بِمَا هُوَ) مرض نیست، سفر (بِمَا هُوَ) سفر، بلکه (يُرِيدُ اَللَّهُ) در آیه دوم (يُرِيدُ اللَّهُ بِكُمُ الْيُسْرَ وَلَا يُرِيدُ بِكُمُ الْعُسْر) [بقرة: آیه ۱۸۵] یا یسر است یا حرج است یا عسر است. اگر یسر است روزه واجب، اگر عسر است روزه حرامه، اگر حرج است روزه مستحب، (فَمَنْ تَطَوَّعَ خَيْرًا فَهُوَ خَيْرٌ لَهُ وَأَنْ تَصُومُوا خَيْرٌ لَكُمْ) [بقرة: آیه ۱۸۴] این بحث روزه رو بعد میگیم که قریب رمضان باشه انشاالله به طور مفصل.

بنابراین: در کل قرآن، که سفر چند جا ذکر شده است، سفر هرگز موضوع وجوب یا موضوع بد نیست، بلکه سفری که آب ندارد، سفری که کاتب نیست، سفری که عرض می شود که بسیار سخت است و آب گیر نمیاد.

بنابراین: سفر (بِمَا هُوَ) سفر ولو ده هزار کیلومتر باشد. ما در اینجا عسر نباشد، حرج نباشد، قید دیگری مانعی در کار نباشد، سفر (بِمَا هُوَ) سفر نه ایجاباً و نه سلباً موضوع حکم ایجابی و سلبی هرگز نیست.

اما زمان و مکان، زمان و مکان، مکان (بِمَا هُوَ) مکان موضوع حکم نیست. زمان (بِمَا هُوَ) زمان موضوع حکم نیست. بلکه، مکان خاص، زمان خاص، زمان خاص شهر رمضان، زمان خاص ایام حج، زمان خاص اوقات صلاة، پس زمان (بِمَا هُوَ) زمان به گونه ای مطلق موضوع حکم ایجابی سلبی نیست، بلکه زمان خاص زمان خاص، زمان ولادت پیغمبر مبارکه ولادته، زمان شهادت امام حسین عزاست، به عنوان زمان نیست به عنوان شهادته.

بنابراین: زمان و مکان (بِمَا هُوَ) زمان و (بِمَا هُوَ) مکان نه موضوع حکم ایجابی است و نه موضوع حکم سلبی است.

مثلاً مکان، مکان مسجد الحرامه، مکان مسجد النبی ،مکان مسجد مکان یعنی مسجد به عنوان مسجد بودن، مسجد الحرام بودن، مسجد النبی بودن، عرض میشود که مقبره معصوم بودن، این عرض می شود که محترمه یا فرض کنید که مکان قبر معاویه، مکان قبر یزید، مکان قبر این مکان ملعون است. مکان به عنوان مکان نیست، بلکه به حساب ما (حَلَّ فِي اَلْمَكَان) مدفون در مکان انجام شده، در مکان ترک شده، در مکان ایجاد شده، در مکان.

بنابراین: زمان، مکان، زمانی ها، مکانی ها، كلاً (بِمَا هُوَ هُو) موضوع حکم نیستند بلکه با غیرند.

حالا

ما در کل قرآن، سفرهایی که ذکر شده است. ببخشید، سفری که برای هر وصیت است، سفری که برای عرض می شود که وصیت یا سفری که برای وضو است و سفری که از برای روزه است، این سفرها با غیر خاص مانع وجوب روزه هستند. مانع وجوب تیمم هستند، مانع وجوب کتابت عرض می شوند که هستند.

ولکن در هیچ جای قرآن سفر (بِمَا هُوَ) سفر بدون هیچ قیدی موضوع حکم نیست. آقایان

(صحبت حضار)

علیک سلام

آقایان در سفرهای هشت فرسنگی یا مسیر (فِي يَوْمٍ) یا مسیر (يَوْمٍ) میگن سفری در حد هشت فرسنگ بودن از نظر متراژ مکانی، سفر در حد مسیر (فِي يَوْمٍ) در بعد زمانی میگن این (بِمَا هُوَ يَوْمٌ بِمَا صَاحِبُ فَرَاسِخَ بِمَا هُوَ) موجب( قَصْرٍصَلاَّهُ) است. چنین چیزی اصلا اشاره ای در قرآن ما هرگز نداریم.

وانگهی

در این دو آیه، آیه سوره نسا و آیه سوره بقره مطرح سفر نیست، (أَنْ تَقْصُرُوا مِنَ الصَّلَاةِ) [نساء: آیه ۱۰۱]در سوره نسا و (اِنْ خِفْتُمْ) در سوره بقره، اصلاً سفر مطرح نیست. ما در کل قرآن سفر داریم، (ضُرِبَ فِي اَلاَرْض) هم داریم.

توضیح بیشتر از (ضُرِبَ فِي اَلاَرْضِ) ضررو عرض کردیم (و اِذَا ضَرَبْتُمْ فِي اَلاَرْضِ) [نساء: آیه ۱۰۱] ضَرَبْتُمْ فعل متکی به نفسه پس مفعولش مذکور نیست. (فِي اَلاَرْضِ) اگر مراد راه رفتن بود (مَشَيْتُمْ عَلَيَّ اَلاَرْض) بود (سَافَرْتُمْ عَلَيَّ اَلاَرْض) بود (ضَرَبْتُمْ فِي اَلاَرْض) برای رسوندن سفر اصلاً غلطه.

بنابراین این (ضُرِبَ فِي اَلاَرْض) اولاً زدن است وقتی که انسان راه میره با کمال راحتی و خوبی زدنی در کار نیست گلاویز شدنی در کار نیست (فِي الاَرْض اِرْضَهُ فِي الاَرض) عمق داره (مِنَ الاَرض).

بنابراین:

ضَرَبْتُمْ عرض می شود که مفعولش که تعدی به نفس داره مظروفه. یا (ضَرَبْتُمْ اَنْفُسَكُمْ) یا (ضَرَبْتُمْ اَرْجُلَكُمْ) یا (ضَرَبْتُمْ اَمْوَالَكُمْ) ضَرَبْتُمْ اَمْوَالَكُمْ در (ضَرَبَ فِي اَلاِرْضِ تجارت) (ضَرَبْتُمْ اَرْجُلَكُمْ پاکوبی در زمین)، در زمین پا کوبیدن در زمین این راه رفتن عادی نیست.

راه رفتن عادی اگر داخل وطن باشد، خارج وطن باشد، با وسیله هوایی باشد، زمینی باشد، دریایی باشد، این راه رفتن سطح (ضَرَبْتُمْ فِي) هرگز نیست. بلکه سافرتمه. (ضَرَبْتُمْ فِيَّ)، اعم است از اینکه سفر باشد یا حذر باشد.

ولکن، این (ضَرَبْتُمْ فِي) پایکوبی در زمین یعنی مقصدی که دارید مقصد مشکل است یا حرج دارد یا عسر دارد، خوف دارد، زحمت دارد، اصابه جانی دارد، اصابه مالی دارد، اصابه بالاخره یک صدمه ای و یک برخورد شدیدی یا اشدی در کار است.

بنابراین

آیه سوره نساء (فَاِذَا ضَرَبْتُمْ فِي اَلاَرْض) [نساء: آیه ۱۰۱] اصلاً ربطی به سفر ندارد.

سوال؟

خب جنگ در سفره، جنگ در خانه نیست، جنگ در کوچه خیابان نیست، در سفره میگیم نخیر جنگ گاه برون مرزی است گاه درون مرزی است درسته! جنگ ها نوعاً برون مرزی است ولی جنگ درون مرزی اصلاً جنگی که روسیه و آلمان با ایران کردن چند روز در مشغول جنگ بودن مرتب مشغول بمباران بودن مشغول عرض می شود که جنگ و نبرد بودن و درون مرزی بود.

جنگ گاه درون مرزی است گاه برون مرزی است گاه داخل خانه پایکوبی، در کوچه، در محله، در شهر، در وطن، در برون احیاناً، در برون کمتر است از درون! بله مگه درون منزلی جنگ ها و درون منزلی بسیار کمه.

ولکن، مثلاً فرض کنید که از وطن بیرون نرفتن از تهران بیرون نمیره از قم نمیره بیرون داخل تهران داخل قم داخل تبریز داخل اصفهان فرض کنیم که یک جنگه این جنگ داخلی (ضُرِبْتُمْ مَنِ اِرْض) است، بلکه ضرب شدیدتره. چرا!

برای اینکه در خارج انسان آزادتر است در فعالیت یا در داخل؟ در داخل مراعات کسان مراعات دوستان مراعات اینا هست بنابراین حواسش جمعه یه وقتی ضربه به کسی از دوستان نزنه.

بنابراین: اصولاً (ضَرَبْتُمْ فِي اَلاَرْضِ) از نظر لغت ضرب و فی و ارض هرگز اشاره ای به سفر ندارد.

کما اینکه سفر مطلق هم آیات سفر (كُنْتُمْ عَلَيَّ) سفر و الفاظی از سفر اصلاً دلالت بر (ضُرِبَ فِي اَلاَرْضِ) ندارد. بین (ضُرِبَ فِي اَلاَرْضِ) و سفر او من وجه است. گاه در سفر (ضُرِبَ فِي اَلاَرْضِ) است. گاه (ضُرِبَ فِي اَلاَرْضِ) در سفر نیست. اون وجه گاه در (فِي اَلاَرْضِ) سفر نیست، گاه سفر است. در (فِي اَلاَرْضِ) نیست. گاه هر دوست گاهی هیچ کدومم نیست، بنابراین تمسک کردن آقایون فقها احیاناً به این آیه به اینکه این سفر خوف است، نخیر سفر نیست برا خوفه. حالا این آیه رو درست بررسی کنیم ببینیم که مخالفات نص یا ظاهر مستقر آیه با آقایون چقدره.

آیه صد و یک سوره نساء.

درسته! کسی بگد که آیه قبلی مهاجرت (فِي سَبِيلِ اَللَّهِ) است، و مهاجرت (فِي سَبِيلِ اَللَّه) سفر است. مهاجرته مخصوصاً، موردش مهاجرت از مکه به مدینه سفره دیگه. از مکه به مدینه عرض می شود که، خیلی راهه حدود چهارصد و هشتاد کیلومتر راهه،

خب این سفره هی میگد (وَمَنْ يُهَاجِرْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ يَجِدْ فِي الْأَرْضِ مُرَاغَمًا كَثِيرًا وَسَعَةً وَمَنْ يَخْرُجْ مِنْ بَيْتِهِ مُهَاجِرًا إِلَى اللَّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ يُدْرِكْهُ الْمَوْتُ فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ وَكَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَحِيمًا) [نساء: آیه ۱۰۰] میگیم اولاً، مهاجرت دو بعده، یک مهاجرت درون مرزی است، یک مهاجرت برون مرزی است. مهاجرت از مکه به مدینه مهاجرت برون مرزی بوده، مکه جایی خیلی با فاصله زیاد با مدینه بوده و اصفاری بوده، یعنی مقدار زیادی فاصله بوده

حالا ولکن، (مَنْ يُهَاجِر) کلیت که ندارد. اگر کسی مهاجرت کند از وطنش به دو فرسنگی، که در وطنش حفظ ایمان براش امکان نداره دو فرسنگی سه فرسنگی کمتر از حد سفر مهاجرت هست یا نه، حتی اگر در خانه ای در محله ای شما هستید در این خانه با وجود همسایگان ناجور، امکان ندارد که شما درست طبق شرایط صحیح عمل کنید. ولیکن اگر خانه رو عوض کنیم کوچه بعدی می توانیم مهاجرته پس مهاجرت حد معین ندارد. مهاجرت درونی، برونی، دور، نزدیک این اولاً.

ثانیاً آیا اگر آیه قبل از (ضَرَبْتُمْ) مسافرت است و مسافرت رسمی است مستلزم است که (ضَرَبْتُمْ) مسافر بشه! نخیر (اِذَا ضَرَبْتُمْ) اعم است از این که مهاجرت مسافرتی باشد یا مسافرت نباشد. آیات قبلی اگر مطلبی است و آیه بعدی ربط خاص به اون مطلب ندارد بلکه ربط عام دارد هم شامل او است هم شامل غیر اوست.

بنابراین این اولاً.

ثانیاً اگر مراد از (ضَرَبْتُمْ) سفر بود میفرمود: (سَافَرْتُمْ اِذَا سَافَرْتُمْ فِي سَبِيلِ اَللَّهِ سَفَرٌ فِي سَبِيلِ اَللَّهِ سَفَرٌ فِي سَبِيلِ اَللَّهِ) جنگه این سفر جنگیست. ولکن (ضَرَبْتُمْ) اصلاً سفر نیست.

حالا (وَ اِذَا ضَرَبْتُمْ فِي اَلاَرْضِ) وقتی پایکوبی کردید در زمین، یعنی به طور عادی راه نمیرید حواستون جمعه، اینور برم اونور برم چیزی گذاشتن برخورد کنم چی ازشون فرار کنم چی رو قراره بکنم. که اینجا ضربتم مفعولش چیه؟ (ضَرَبْتُمْ اَقْدَامَكُمْ فِي اَلاَرْض) چون از نظر ادبی ضرْب اين متکی به (نَفْسَهُ فِي اَلاَرْض) اين فِي ازبرای تعدی هست.

ولیکن تعدی مفعول دومه، (عَلِيُّ اَلاِرْضَمُ) نیست، (الي الاِرضَمُ) نیست، (مِنَ اَلاِرْضَمِ) نیست، (لِلاِرْضَمِ) نیست، (فِي اَلاَرْضِ) است. یعنی این ضرب پایکوبی عمیق محکم با یک قصد مهم است در زمین. در اینصورت (فَلَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ أَنْ تَقْصُرُوا مِنَ الصَّلَاةِ) [نساء: آیه ۱۰۱]

سوال؟

(صحبت حضار)

بله، خب در مقابل، در مقابل سکون سفره؟ بنده از مرز بالا اومدم پایین بله خب باشه باشه، در هر صورت سکون، سکون آخه ممکنه انسان ساکن بشه ولی در حال جنگم باشه وقتی که چرا، نه ببینید من در جای خودم ایستادم عده ای دور منو گرفتن با من محاربه میکنن من پایکوبی میکنم در زمین برای جنگ حسابی اولاً ثانیاً فرض کنید سکونه سکون در مورد چیه! حرکت حرکت اعم است از سفر برای سفر پس آیه در سفر هرگز نیست.

سوال؟

آیا روزه مهم تر است یا نماز؟ نماز مهم تره دیگه، روزه سالی یه مرتبه است، برای توانایان نماز هر شب و روز است برای کل. به ادله ای که قبلاً عرض کردیم که نماز از سفر مشکل تر است یا نماز تمام؟ روزه کشنده ست. مثل سفرای قبلی، سفرای قبلی که در راه چیزی نبود و در سفر یک روز راه چقدر باید راه بره گرد و خاک بخوره بی خوابی بکشه فلان کنه فلان کنه مخصوصاً اگه خوفم در کار باشه، نباشه هم همینطوره.

آیا روزه در حال سفر یک روز راه سابق این مشکل تر است یا نماز عشاء و ظهر و عصر را چهار رکعت خوندن مشکل تر است، کدوم مشکل تر است؟ روزه اخف است (وُجُوباً وَ اِعْسِرْ وَ اِشْقُرِ) است عملاً پس چطور، درباره روزه سفر آمد، درباره نماز سفر نیامده اصلاً! یک لفظ سفر درباره نماز یک اشاره در یک آیه درباره نماز داریم که اگر سفر بودید چنین کنید، ولکن راجع به روزه آمده، آیا از مافوق به مادون میشود تجاوز کرد؟ نخیر.

از مادون به مافوق یا از مادون به مادون، مثلاً روزه که اهم است، اگر روزه برمبنای صرف سفر فرض کنید صرفه اگر روزه برمبنای صرف سفر با حد معین حرام است، بنابراین ترک میکنه؟ نخیر این روزه اخف روزه اخفه چون روزه اخف است ازنظر وجوب و اهم است ازنظر زحمت اهم ازنظر زحمت که فرض کنید روزش حرامه از یه اهم می شود به پایین تر رسید.

مثلاً، مثالی عرض کردم اگر فرض کنید که (لاَ تَضْرِبْهُمَا) در قرآن بود، به جای (اِلِيَّ تَقُلْ لَهُمَا اِفٍ) [الإسراء: آیه ۲۳] آیا از (لاَ تَضْرِبْهُمَا لاَ تَقُلْ) میشود استفاده کرد؟ نخیر از (لاَ تَقُلْ لَهُمَا لاَ تَضْرِبْهُمَا) با این دلیل استفاده نمیشه،

ولکن از (لاَ تَضْرِبْهُمَا) برای استفاده میشه، حالا در سفر اگر انسان روزه بگیرد روزه خیلی کار مشکلی این روزه بسیار مشکل در حال سفر اگرم قیدی نداشت، روزه بود. در حال سفر.

آیا نماز در حال سفر محکوم به حکم میشه؟ این قیاسه یعنی از حکم مشکل تر موضوع مشکل تر که روزه باشد، حکم وجوب روزه در سفر عرض می شود که چند کیلومتری در سفر یک روز راه از این حکم ما انتقال پیدا کنیم به نماز آسون تر، نماز آسون تر را از روزه مشکل تر که روزه با کمال سو ولو زحمتش فرض کنید اگه قید نداشت و متوجه سفر بود روزه حرام بود.

از حرمت روزه در صرف سفر فرض کنید انتقال کنیم به حرمت نماز تمام در صرف سفر. صرف سفر یکسان، یک روز راه در روزه یک روز راه در سفر یه روز در عرض می شود. نماز کسی یک روز راه میره روزه را فرض کنید که نگیره ولی نماز چرا، برای اینکه نص راجب روزه است، راجب نماز نیست.

چون نص راجب روزه است اولاً و ثانیاً این نص راجع به روزه مطلبش عسره (يُرِيدُ اللَّهُ بِكُمُ الْيُسْرَ وَلَا يُرِيدُ بِكُمُ الْعُسْر) [بقره: آیه ۱۸۵] درسته، در کل آیاتی که موضوع سفر خاص است، سفر خاص با غیره در روزه هم همینطوره دیگه (وَمَنْ كَانَ مَرِيضًا أَوْ عَلَى سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِنْ أَيَّامٍ أُخَرَ يُرِيدُ اللَّهُ بِكُمُ الْيُسْرَ وَلَا يُرِيدُ بِكُمُ الْعُسْر) [بقره: آیه ۱۸۵] بنابراین سه بعده، یا یسر است یا این که عطاق است، هرج است یا عسر است.

یسر در سفر و غیر سفر، در آسمان، در زمین، در وطن در غیر وطن باید روزه رو بگیره نمازم بخونه. عسر در وطن در خانه اش ولی عسر دارد روزه حرام است، ولکن اگه حالت حرج دارد، حرج مستحب است، این روزه را این نماز را این چیز رو با کیفیت خاص بگیرد. اگه کیفیت رو برای حرج ترک کرد اشکال نداره.

(صحبت حضار)

خب، بله آهان چون (فِيَّ ضَرْبٍ فِي الاَرْضِهِ وَلِيُّ الاَرْضُ)

حالا (اَلاَرْض) دو بعد داره، یکی (عَلِيٌ سَفَرٌ) که فی نداره دیگر این که این مطلب و مینویسیم در جای خودش که. سفر دو بعد داره، حالا سفر فرض کنید یه روزه، یکی در حال رفتن، یکی در مقصد سکونت کردن.

علی سفر حالت سکونت در مقصد رو نمیگیره. اصلاً شما اگه سفر کنید از اینجا به اصفهان و در اصفهان کمتر از ده روز بمونید اون مقداری که از شما میمونید این (عَلِيٌ سَفَرٍ) نیست، شما مسافر نیستین که بله از نظر فقاهتی درسته، ولی آیا در حال سیرید شما در اصفهان که هستید از این خانه میرید بیرون، جنس میخرید، غذا میخرید، در حال سفرید یا نه؟در حال سفر از قم تا اصفهانید.

بنابراین: (عَلِيٌ سَفَرٌ) با اون قیودی که دارد اینم که در حال سفر، در حال سیر اگر مثلاً در حال احرام، در حال احرام عرض می شود که در حال سیر زیر سقف رفتن اشکال نداره، ولیکن اگه موندید در مثلاً یه محلی، قهوه خونه ای، قهوه خانه ای، اتاقی، زیر چادر، بله در حال سیر، سیر سفر است و سفر سیره این سیر خاص که سفر است و موضوع قصر قرار گرفته است. این سفر در حال علی سفر است سیر است این بحث میکنیم بعداً حالا.

(وَإِذَا ضَرَبْتُمْ فِي الْأَرْضِ فَلَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ) [نساء: آیه ۱۰۱] دیروز عرض کردم. چه به (لَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ) راجع به حالتی که خوف مرگ است. میگه گناه ندارد، حالا آیا صلاة مشکل تر است تماماً خوانده شود در سفر، سفر فرض کنید یا روزه مشکل تره! روزه مشکل تره راجع به روزه (لا جَنَاحَ عَلَيْسَ عَلَيْكُمْ جَنَاحٌ) نفرمود ولی راجع به نماز (لَيْسَ عَلَيْكُمْ).

بنابراین، این مربوط به سفر نیست. اگر سفر است آیا روزه مشکل تر است در سفر یا نماز چهار رکعت خوندن خب ولیکن در نماز فرمود که (أَنْ تَقْصُرُوا مِنَ الصَّلَاةِ) چرا (إِنْ خِفْتُمْ)[نساء: آیه ۱۰۱]

سوال؟ اگه ذکر شد که (اِنْ خِفْتُمْ) مفهوم نداره. مفهومش هست غدیت ندارد تو این جمع در حال خوف چه در سفر و چه در غیر سفر (لاَ جَنَاحَ لَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ اَنْ تَقْصُرُوا) كه قَصرم كيفي است عرض کردم، قصر کمی است قصر کیفی هم کمی هم که بعد روشه حالا قصر کاستی از نماز در صورت خوف است یا اینکه در صورت عدم خوف ممکن است چیزی جانشینش بشه.

در صورت عدم خوف مقدار معینی مسافت یا خوف ماء جانشین بشه میگیم نخیر. برای اینکه خوف مقابلش چیه؟ خوف در برابر امنه، آیا خوف و امن تناقض داره یا نه؟ عدم خوف امنه، عدم امن خوفه اگر نه امن نه حتی خوف انسان وجود نداره انسانی که وجود نداره نه خائف است نه آمن ولکن مثل وجود و عدم. آیا وجود و عدم با هم تناقض دارن یا نه میشه هم وجود هردو نمیشه اگر موجود بودی چنان کن، نه این که معدوم بودی چنان نکن معلومه دیگه.

حالا (اِنْ خِفْتُمْ) در مقابل مفعول چیه، (اَنْ لَمْ تَخَافْ) اگر خوف و عدم خوف یکسان باشد، اشکال زیاده یکی در اتاقو بزنی یعنی چه خائف باشی، چه ایمن باشی قصر از صلاه تناقضه اولا و ثانیا چرا گفت (اِنْ خِفْتُمْ) اگر خوف مانع نیست (اِنْ خِفْتُمْ) اصلاً چی کسالته (اِنْ خِفْتُمْ) میگید اصلاٌ ذکر (اِنْ خِفْتُمْ) برای چیه قرآن که الفاظ را طبق معانی مراده مسلمه میگد چرا (اِنْ خِفْتُمْ) میگه این دو سوم.

اضافه بر این دو جهت در آیه صد و سه (فَإِذَا قَضَيْتُمُ الصَّلَاةَ فَاذْكُرُوا اللَّهَ قِيَامًا وَقُعُودًا) [نساء: آیه ۱۰۳] بعدش میگفت (فَإِذَا اطْمَأْنَنْتُمْ) [نساء: آیه ۱۰۳] اطمینان چیه (اِطْمَانَنْتُمْ) روایت (اِنْ خِفْتُمْ) بنابراین: هم مفهوم حجت است، چون مفهوم نقیضه. اطمینانی که از استفاده می شود (اِنْ خِفْتُمْ) در مقابلش (اِطْمَانَنْتُمْ) هم مفهوم نقیضه منطوق است و حجت است و هم این نقیض ذکرم شده، پس دو بعدی ما استدلال میکنیم به آیه که اگر حالت اطمینان بود، به طور کلی قصر نیست، حالت خوف قصر.

حالت خوف کلاً قصر است. به مقدار زوال خوف حالت اطمینان حالت اطمینان کلاً قصر نیست. کلیت خوف مگه قبول نیست! آیا در خوف کلاً قصر ماء هست یا نه؟ در مقابل عدم خوف که اطمینان است کلاً قصر ماء وجود ندارد.

(صحبت حضار)

خب خب اینم جواب داره، برای اینکه (مِنَ اَلْقَضَا اَلَّتِي قِيَاسَاتُ آمِهَا) در دو بعد میفهمید (لاَ تَظْلِمْ زَيْداً) یعنی فقط زید . خود ظلم علت حکمه خود ظلم علت حکمه. حالا، اگر بترسید چرا اگر بترسید قصر کنید چون به ترس مانعه چون دوران امر به این امر ترس جانی مانع است از اتمام نماز که انسان کشته بشه. بنابراین: خود (خَوْفٍ مِنَ اَلْقَضَا اَلَّتِي قِيَاسَاتٌ) نه ها خودش دلیل قطعیست بر این که کلاً خوف است.

اولاً ثانیاً.

آیه بقره آیه بقره که (حَافِظُوا عَلَى الصَّلَوَات) [ بقرة: آیه ۲۳۸] آیه صد و سی و هشت (حَافِظُوا عَلَى الصَّلَوَاتِ وَالصَّلَاةِ الْوُسْطَى وَقُومُوا لِلَّهِ قَانِتِينَ) [ بقرة: آیه ۲۳۸] کجا؟

در سفر، در حذر، در جنگ، در خطر مالی، خطر جانی، خطر ارضی، خطر جراحتی، در هر خطری. (قُومُوا فَانٍ خِفْتُمْ) خِفْتُمْ جنگه اینجا نخیر پس هم دلیل مماس داریم متصل هم دلیل منفصل دلیل متصل اینه که خوف بنفسه موجب قصر است. حالا زمین های جنگ باشیم اگر در زمین جنگ خوف مطرح بود آیا در زمین عرض میشود که خطر مالی و خطر ناموسی نیست! هست چون خوفه. چون خوف لانه خوف نه زید لانه زید خوف لانه خوف.

و (فَإِنْ خِفْتُمْ فَرِجَالًا فَإِذَا أَمِنْتُمْ) در اونجا اطمینانه در اینجا امنه.

بنابراین

در مقابل خوف دو لفظ است که هر دو یک معنا داره، امن اطمینان، امن از خوف اطمینان از خوف،

بنابراین آیه نه تنها ظهور دارد، بلکه نص است در دو. یکی نماز را با تمام شرایط واجبه كَمَا، كَيِّفاً، زَمَاناً از هر نظری باید انجام داد، مگر در صورت خوف. منتهی خوف چند جوره؟ یا خوف جانی ست، چنانکه عرض کردم یا خوف مالی ست، یا خوف ارضی است يَا عُسْرُ مَا دُونَ خَوْفِهِ یا حرجه، اگر حرج باشد مستحب است انجام دادن و ترکش جایز است اگر عسر باشد حرام است انجام دادن و ترکش واجبه و اگر فوق عسر باشد که عسر جانی باشد خطر جانی باشد که اون مطلبش مسلمه.

بنابراین، برمبنای این دو آیه و بر مبانی کلیه قوائد فقهی که عرض کردیم، اصولاً نماز مسافر اصلاً موضوع حکم قصر نیست نَّهُ كَمَاً نَهُ كَيْفاً

حالا

رَسُولُ اَللَّهِ صَلَوَاتُ اَللَّهِ عَلَيْهِ نه ابداع حکمی میکند، نه توسعه، نه حاکم نه حاکم است که چیزی که خدا واجب نکرده واجب کنه حرام نکرده حرام کنه نه. حرامی  را که خدا مقرر کرده در فلان جا حرامه در دیگر حرام بکند این حق بر رَسُولُ اَللَّهِ نیست. بله رَسُولُ اَللَّهِ رسوله دیگه رسول نامه رسانه دیگه نامه رسان اگر در نامه اضافه کند یا کم کند.

این خیانت کرده (وَلَوْ تَقَوَّلَ عَلَيْنَا بَعْضَ الْأَقَاوِيلِ) [الحاقة: آیه ۴۴] (لَأَخَذْنَا مِنْهُ بِالْيَمِينِ) [الحاقة: آیه ۴۵] این بحث کلی است که بحث کردیم باید در جریان بحث کنیم، ولی عرض می شود که به عنوان اشاره خاص این مقدار کافیه که ولا تبدیل کلمات الله لا تبدیل کلمات الله. تبدیل کلمات الله وقتی قرآن تموم شد، قرآن آیه که تموم نشده خدا خودش آیات رو نص کنه ولی قرآن که تمام شد دیگه ناصح حتی خدا هم بعد از پیغمبر ناسخ قرآن نیست.

بنابراین این حرف که گفتید که پیغمبر مخول است که احکام رو تفسیر کند، درسته.

مثلاً درباره نماز میفرماین که نماز را خدا ده رکعت واجب کرد پنج تا رکعت صبح و ظهر و عصر و دو رکعت بعد، پیغمبر اسلام هر یک اضافه کرد از کی اضافه کرد، آیا اضافه کرد به وحی به وحی الهی یا به خودی خود اضافه کرد! ببینید این هفده رکعت نماز هم ده رکعتش هم هفت رکعتش به وحی قرآنی نیست وحی سنتی.

آیا به وحی سنتی پیغمبر که ده رکعت را مقرر کرد به همون وحی سنتی هفت رکعته! خب این اضافه رسول نیست که. اضافه الله عه الله اول ده رکعت بعد هفت رکعت یا نه خیر اونی که آقایون میخوان بگن اینه که خدا ده رکعت رو مقرر کرد با وحی سنتی بعد رسول هم مجاز بود که هفت رکعت به عنوان فکر خودش و مصلحت بینی خودش بکند. رسول هرگز با مصلحت بینی منهای رسالت، منهای وحی هرگز حق دخالت ندارد (وَلَوْ تَقَوَّلَ عَلَيْنَا بَعْضَ الْأَقَاوِيلِ) [الحاقة: آیه ۴۴] تا آخر.

عرض می شود که حالا این بحث البته، در کتاب مسافران کتاب دیگه هست ولی یک اضافاتی هم داره تو هردو.

حالا، در صلاة خوف بارها عرض کردم، در صلاة خوف آیا قصر من الصلاة، قصر کمی است یا کیفی؟ قصر کیفی است، چرا؟ برای اینکه چرا قصر کنم برای اینکه میترسم، پس برای ازاله ترس کاستی انجام میشه.

آیا کاستی کمی، خوف درمیاره یا کاستی کیفی؟ کاستی کمی است شما چهار رکعت و چهل رکعت بخون در حال دویدن در حال دویدن با اشاره با لفظ.

بنابراین، کاستی کمی هیچ اثری در زوال خوف نداره بله کاستی کیفی به جای ایستادن، دویدن، رکوع کردن، اشاره کردن، سجود کردن، اشاره کردن، تشهد کردن، اشاره کردن بجای تمام اینها با اشاره اگر با اشاره، کاستی کیفی به مقدار ازاله خوف.

درسته در بعضی موارد هست که ازاله کم و کیف هر دوست به مقدار زیاد، آدم داره غرق میشه الله اکبر داره، میمیره الله اکبر داره، میکشه الله اکبر ما در سفر داریم بحث میکنیم در حال سفر خوف، در حال غیر سفر خوف، سفر خوف کلاً چه از سفر چه از غیر سفر این ازاله خوف و فرار از دشمن فرار از مرگ فرار از خطر بعضی نوامیس.

عرض می شود که مهم انسان آیا این در چه صورت است برای اینکه این کیف را که اگر ابقا شود خطر وارد تر است به مقدار ازاله خطر کیف را ترک کردن. و لذا این دو کیف خودی و غیر خودی را که عرض کردم کیف خودی کیفیات چند گانه نماز است و کیف غیر خودی جماعتیه جماعت عرض می شود که آیه بعدی سوره نساء،

(صحبت حضار)

روزه، روزه نه روزه کم روزه همش روزست دیگه روزه همش روزست بله، ببینید از باب نمونه، حالا عرض میکنم، از باب نمونه در اینجا مصداق قصر کیفی است هم کیف جماعت هم کیف صلاة (وَإِذَا كُنْتَ فِيهِمْ فَأَقَمْتَ لَهُمُ الصَّلَاةَ فَلْتَقُمْ طَائِفَةٌ مِنْهُمْ مَعَكَ وَلْيَأْخُذُوا أَسْلِحَتَهُمْ فَإِذَا سَجَدُوا) [نساء: آیه ۱۰۲] دسته اول که نماز میخونن (فَلْتَقُمْ طَائِفُهُ مِنْهُمْ) [نساء: آیه ۱۰۲] سجده اوله دیگه سجده اول کردن یعنی کیف جماعتی را در رکعت اول انجام دادن تا سجده اول سجده دوم کیف جماعت میشه سجده دوم اشارست، قیام است و اشاره.

بنابراین اون مقداری که ممکن است و خطر شامل انسان مصلی میشود. در اون مقدار کیف را باید ترک کرد، پس کل کیف رها نمی شود اما کم یک مثقال کم کم نمی شود اما مثاقیل از کیف به مقدار دفع خطر عرض می شود که از بین می رود.

وَ اَلسَّلاَمُ عَلَيْكُمْ وَ رَحِمَهُ اَللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ

(صحبت حضار)

بله مزاح چیه؟ مثلاً اگر بدوم کشته نمیشم، اگر بایستم کشته میشم، اگر مقداری بدوم بعد بایستم اون مقداری دویدن از جلوگیری از کشتن میکنه مقداری ایستادن نه چون دور شود از تیر دشمن اگر مقداری بدوم چند رکعت نماز در حال دویدن بخونم و از تیر دشمن دور شم اینجا می ایستم نماز میخونم، می ایستم و رکوع. سلیقه ای که نیست که یعنی مقدار مقداری از کیف که فقط ضرورت است برای حفظ جان حفظ ناموس.

بنابراین، ما قاطع تر می شویم، در این بحث هر چه می کنیم تولدی بیشتری پیدا میکنه. هر چی پیش بریم دقت بیشتری بکنیم، قاطع میگیم که اصلاً سفر موجب قصر و افطار کلاً نیست. اگر قبلاً مقداری احتیاط می کردیم شک می کردیم، من احتیاط نکردم اصلاً پنجاه ساله احتیاط نمی کنم. اگر قبلاً بعضیا احتیاط می کردن بنابراین ادله ای که ما عرض کردیم، مگر جواب داشته باشه. اصلاً احتمال یک در هزارم نمیدیم که نماز در سفر هشت فرسنگ و یک روز راه حتی این قصر کمی بشه.

(صحبت حضار)

این همیشه باید قصر، همیشه باید تو خونه موند یا قصر نماز خوند.

(صحبت حضار)

از من زیاد سوال کردن حضوراً و غیاباً و تلفناً و در گفتم که امام خیلی فقیه نبودند. دیگرانم کم فقیه بودن ولی ایشون کمتر فقیه بودن اونایی که کم فقیه بودن میگفتن که کمتر از نیست، هشت فرسخ ولی ایشون خیلی فقیه نبودن خیلی سیاسی بودن زیاد فقیه نبودن.

(صحبت حضار)

درسته اینجور فتاوا ظلمات بعضاً فوق بعض، مثلاً در عرض می شود که لیالی ایشون فرموده بودن، که به حساب یه روایت که شبی که ماه هست و هوا روشن نیست، بیست دقیقه صبر کنید، من پیغامش بیست دقیقه خورشید ترمز میکنه، شما ترمز کردید در فقه، خورشید بیچاره ترمز میکنه! وقت نداشتن ایشون فکر کنن زیاد در فقه.

(صحبت حضار)

هر دو بزرگوار فقیه نبودند چندان. هر دو بزرگوار.

(صحبت حضار)

شکی نیست.

عرض می شود که (انَّ اَلصَّلاَة) ببینید، صبر کنید صبر کنید صبر کنید (انَّ اَلصَّلاة) این بحث بر این (إِنَّ الصَّلَاةَ كَانَتْ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ كِتَابًا مَوْقُوتًا) [نساء: آیه ۱۰۳] یعنی در درازای وقت اگر اوایل وقت خطر صبر کنید تا خطر برطرف بشه ولکن اگر بازم صبر کنه نماز قضا می شد نماز بخونه این شرط چیه.

(صحبت حضار)

در کل وقته، در کل وقته بله اِنْ خِفْتُمْ در کل وقته

(صحبت حضار)

ببینید اگر در کل وقت اگر در کل وقت خوفه. خب قصره اگر در اوایل وقت خوفه در آخر خوف نیست (اِنْ خِفْتُمْ) اول نمیگیره آخر میگیره خوف نیست و این در در طول در طول این مدت چند ساعت اگر بترسید در کل اگه احتیاطه جنگه، جنگ های سابق جبهه جنگه و خطر کلیت دارد ولی اگه می شود که از جبهه جنگ رفت جایی نماز خوند خب نماز عرض می شود که نماز خوف نیست یعنی نه در کمش در کیفیش کاستیه.

(صحبت حضار)

عرض کردم قیده. زمان رو مثلاً ظهر به ما ظهر نیست.

(صحبت حضار)

نخیر. روی حکمت خاصی خدا ظهر رو مقرر کرد برا نماز ظهر. حکمت خاصی عرض می شود که طلوع شمس رو مقرر کرده برای قضای نماز، و طلوع عرض می شود که طلوع فجر رو برای اول نماز تکرار خاصیه زمان (بِمَا هُوَ) زمان یکسانه زمان ها (بِمَا هُوَ) زمان یکسان است مکان ها یکسانن مکه و مدینه و لندن از نظر مکانی همه خلق خدا هستند

منتهی، (بِمَا وَرَّا فِيهَا) آنچه درش وارد شده حکمتی که حکمت خاصی وارد شده در این حکمت خاص که مضاف است بر مکان. پس اضافات بر مکان و قیود مکان است که قیود ترجیح یست یا قیود مرجوع است.