جلسه دویست و پنجاه و ششم درس خارج فقه

نماز (نماز جماعت)

بِسْمِ اَللَّهِ اَلرَّحْمَانِ اَلرَّحِيمِ

الْحَمْدُ اللَّهُ رَبُّ العالَمِينَ وَ صَلَّي اللَّهُ عَليَّ مُحَمَّدٍ وَ عَلِيٍ آلِهِ اَلطَّاهِرِينَ

اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَيَّ مُحَمَّدٌ وَ آلُ مُحَمَّد

اجتماع در امری از امور یا اصلاً در اجتماعاً اسلامی است. یا اصلاً و اجتماعاً غیر اسلامی است یا احد هما اسلامی است غیر اسلامی است

(اِذَا كَانَتْ شَرعَتً اَلاِسْلاَمِيهْ شَرعَتً اِجْتِمَاعِيْهِ وَ لاَ تَعْنِي اِلاّ اِنَّ الاسْلامِيّاتِ اجْتِماعيهِ لاَ تُغْنِي عَنْ كُلِّ اِجْتِمَاعٍ مُقَدَّسِ اجْتِماعِ فاتِحِ اَلْخَيْرِ اِجْتِمَاعُ عَلِيٍ الاعراب عَنْ كِتَابِ اَللَّهِ خَيْرُ اِجْتِمَاعٍ عَنْ كِتَابِ اَللَّهِ عَنْ خَيْرِ اِجْتِمَاعِ عَلِيٍ اَلْحَرَامِ خَيْر)

این طور نیست که ما مرید لفظ اجتماع باشیم. این قضیه اجتماعی است، نشد که. در بت خانه ها، بت پرستی هم اجتماعی است. پس اگر اسلام دین اجتماعی است، میخواد بگه شما عبادات، را کار های خوب را که باید انجام بدهید با اجتماع انجام بدهید.

عللی دارن. (عَنْ يَدُالِلُهُ مَعَ اَلْجَمَاعَتِ) و هم در مقابل دشمنان اجتماع مسلمون ها در عبادت خدا قوت آور است و هم مسلمان با هم جمع بشن همدیگر را بهتر می شناسند و با هم، هم فکریه و همکاری و تعاون بیشتری دارن

نه این است که خداوند احتیاج به اجتماع داره (رَبَّنَا لَهُ الا عِبَادَتَنَا فَرَضِيَتَا وَلا اجْتِمَاعِيهِ وَ لَكِن نَهِن بِحاجِهِ اِلاّ ان نَعبُدَ رَبَّنا سُبحانَ عِبادِهِ وَحدَويهِ وَ عِبادِهِ الاجْتِماعِيهِ). مباهات باریات نداره. بعضیا خیال میکنن ما نماز جماعت نمیریم برا این که ریا میشه.

بابا همه نماز جماعت، پس حج هم نرین، حج هم بزارین غیر ذی حجه برین چون در ذی حجه همه هستن این نشد که.

(صحبت حضار)

عَلَيْكَ سَلاَمٌ

شیطون خیلی بلده کلاه بزاره، اون قدر کلاه میزاره سر آدم که خیال می کنیم کارش خوبه (وَهُمْ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعًا) [الكهف: آیه ۱۰۴] اعمالاً (الَّذِينَ ضَلَّ سَعْيُهُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَهُمْ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعًا) [الكهف: آیه ۱۰۴]

نماز جماعت نرفتن خوب است؟ آنهایی که نرفتن، اگر نماز جماعت نرفتن خوب است؛ چرا واجب کردن؟ چرا واجب کردن نماز جماعت رو با اون خصوصیات که از آیات ما استفاده کردیم و از روایات استفاده می کنیم و دنباله داره.

ببینید این جور نیست که ما یه لفظی را مقدس بدانیم و هرجا که رفت بریم، جای لفظ رو مؤنث بدانیم (وَ السِّياسَة مَعْرُوفَه بَيْنَ السَّاسِهِ فِي الْعَالَمِينَ عَلَيَّ طُولٌ فِي التَّاريخ اَلْعَرْضِ وَ اَلْجِغْرَافِيِّ عَنْهَا شَيْطَانَيْهِ مفتَضيه ان السياسه شَيْطانَيهِ لاَ فَسَادُهُ اَلْعِبَادَهُ وَ قَادَهُ اَلْبِلاَدَ وَ اِرْكَانَ)

(سَاسَهُ اَلْعِبَادُ) از امتیازات مقامات قدسیه عصمت است. شما باید رهبر جمعیت باشید. در سیره ی ابن مالک میگن (وَ لاَ يَجُورُ اَلنَّكْرَهُ نَكَرَه) ها برن عقب (وَ لاَ يَجُوزُ اَلاِفْتَرَا بِالنَّكْرِهِ ابْتَدَا بِالْجَمَاعَتِ اِبْتَدَا بِالْجَمْعِهِ اِبْتَدَا بِالْمَرْجِعِيهِ اِبْتَدَا اِبْتَدَا بَخْ كُزِّيٍ بِهِ سِيَاسِتٌ لاَ يَجُوزُ الاِفْتِرَا بِالنَّكْرَهِ لاَ مُعَرَّفُهُ مَعْرُوفٌ بِالْعِلْمِ وَ طُغْيٌ وَ وَالمَعْرِفَهُ وَ اَلْكَذِيَّ وَ لا يَجُوزُ بِالاِفْتَرِي نَكْرَهُ كَمْ لاَ يَفْتَفِذُ حَتِّي نَكْرَهُ هَم)

این جور نیستش که

(صحبت حضار)

عَلَيْكَ سَلاَمٌ

مرحوم آقای خمینی مکرر میفرمودن (رِضْوَانُ اَللَّهِ عَلَيْهِ) این جور نیست که لفظ  سیاست چون دست شاهان و شیخ ها، و سیخ ها و رئیس جمهور ها و ظالم ها بوده است. و بنابراین علی بن ابی طالب هم این قائده امت نشه، پیغمبر هم تشکیل دولت اسلام ندهند، جمهوری اسلامی هم ما تشکیل ندیم

حالا خرابش کردن کاری نداریم، جمهوری اسلامی هم تشکیل ما ندیم. این طور که نیست (السِّياسَه تَعْمِيمَ اَلْغِيَابَهِ بَيْنَ صَالِحِهِ وَ طَالَحَهُ اَلسِّيَّاسُهُ بِالاِقْيَادِهِ اَلصَّالِحِهِ مَقْرُومٌ وَ طَالِحُهُ مَفْرُوضُهُ وَ فِي عَلي بَيْنَكُمَا)

وهم چنین وحدت وحدت خوبه (الوَحدَهِ عَليَّ ااحِقٌ مَفروضَهُ وَالوَحدَهُ عَليَّ اللَّهُ وَالوَحشَت مَرفوضَهُ) دشمنای اسلام وحدت دارن در دشمنی با اسلام و مسلمین

استعمار و استحبار و استکبار و استدبار و هرچیه. اینا وحدت دارن در اینکه قرآن را از میان و امت اسلام ببرن بیرون و ما رو مشغول کنن اموالمون احوالمون، افکارمون، اوقاتمون مصرف بشود

در استعمار شب و روز میرقصه. اجتماع خوبیه؟ هر شهرتی هر اجتماعی هر اتباعی (اِذاً كانَتْ فِي شُهْرِهِ اَوْلاجِماعٍ اَوْلُ اجْتِماعِ عَلِيٍ الاباطِنُ مَرْحُومٌ وَاذا كَانَتْ فِي الْوَحْدِهِ عَلِيٌ الْحَقُّ مَفْرُوقٌ و اِنِّما اَعَزُّكُمْ بِواحِدِهِ عَنْ تَقُولِ اَلنَّاسُ مَثْنِيٌ وَ فَرَادِي نَظَرْفُرَادِي) چرا؟

سخته واقعاً (مَثْنَى وَفُرَادَى ثُمَّ تَتَفَكَّرُوا مَا بِصَاحِبِكُمْ مِنْ جِنَّةٍ) [سبإ: آیه ۴۶] قیام لله باید کرد. دوتا، دوتا. نشد خب، یکی دیگه بعد یکی ها به هم وصل میشن، سه تا، چهار تا، ده تا الامه (الاُولِي فِي الاِصْلاحِ حِمارَهُ اَنْ يُصْلِحَ انْسانِ مُكَلِّفٌ نَفْسَهُ وَ نَفْسِيّاتٍ عَقَائِدِ عُلُومِ اَعْمَالِ اَفْعَالِ ايجابيات صِلاَتِ اَلثَّانِيهِ عَنِ الْيَقُومِ اِلَيَّ نَفْسِهِ وَ اِلي نَفائِسُهُ ي والْعَقْلِيُّ والْعَرَبِيُّهُ آخَرِينَ هُوَ انفُسُكُم وَ اهْلِيكُمْ ضارٌ وَقودُها النّاسُ والحِجارَه عَلَيها مَلائِكُهُ البِحارُ)

خب بعضی توضیحش واضحه، ولی ترتیبشو عرض میکنم. این یه مقدماتیه که در بحث جماعت، و در بحث های اجتماعی برای ما لازمه (جَمَاعَت اَلْمُسْلِمِينَ طِيبٌ وَ لَكِنْ جماعَت غَيْرُ مُفَرِّقِهِ وَ انَّ الجَماعاتِ مُفَرَّقاً وَ هِيَ مَرْفُوضا جَمَاعَتِ اَلْمُسْلِمِينَ فِي صَلاَّه جَمَاعَتَ امَام كَذا لِطَبيعِهِ الْحَمْد مَفْرُوضاً ولَكِنْ وَاذَا كَانَ تَائِيدً لانِ لاَمَكٍ وهُوَ فَاسِقٌ وَ هُوَ شارِعٌ ان شَرَعْتَهُ اللَّهُ)

چرا حضرت موسی بن جعفر به سفان فرمودن این چه غلطیه میکنی؟ سفان مگه چیکار میکرد، شیعه بود، خالص بود، چی بود؟ شتر کرایه میداد برای حج بیت الله الحرام از طرف عرض می شود که بل،ه اسلام از طرف هارون حضرت محاکمه اش کرد امام (عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ) محاکمه کرد این سفان جمال را  لِمَاذَا تُوجَرُ جِمَالَكَ قَالَ فِي حَجِّ بَيْتِ اَلْحَرَامِ قَالَ فِي ذَلِكَ تَايِيدُ فَرِيضِهِ)

چرا گرفتن قرآن شاه حرام بود که در نجف به سر فریاد زدین. آقای شاهرودی و آقای حکیم چرا قرآن گرفتی؟ تقلید کنه، چرا؟ برا اینکه شاه قرآن چاپ کرده قرآنش رو مراجع بگیرن (وَ يَعْلَمُونَ وَ قُلْ يَعْلَمُونَ) تایید شاهِ، تایید ظلمِ و تایید ظالمِ با نماز خوندن، با حج رفتن، با نماز شب خوندن، با روضه خوندن. چرا در دربار شاه رفتن حرام بود؟

حلال که نبود که، برای اینکه شاه روضه هم گرفته بود، گریه هم می کنه. سه روز روضه گرفت برا امام حسین، گریه کرد خودش کشته امام حسینا یه چیز در میارن برا اهل کوفه شعری در میارن (بِهِ صِفَتُ اَلْحُسَيْنِ يَا اَهْلَ اَلْكُوفَهِ عَذَابُ اَلنُّورِ) جبرئیل عرض می کنه.

البته حرفه ها، دوتا دسته در بیارن در کوفه حسین، یا اهل الکوفه چرا کشتی، اهل کوفه نحن. شاه که این همه بازی درآورد سر اسلام تاریخ اسلام را عوض کرد، کرد تاریخ عرض می شود که شاهنشاهی این بازیا رو درآورد حالا سه روز روضه میخونه بیشتر برا این گریه کنم.

آقای فلان بره منبر شاهنشاهو فلان و فلان ما که نمیخوایم یه واقعیاتی است از نظر  اسلامی، آقا جماعت درست است، جماعت ولی جماعتی که بر محور اسلام باشد نماز جماعت باشد که هستند

(صحبت حضار)

عَلَيْكَ سَلاَمٌ

در بعد اول نماز است که (عَمُودُ اَلدِّينِ وَعِبَادُ اَلْيَقِينِ) است در بعد دوم این نمازها، و نمازها، و نمازهایی که با اختلاف مراجع شون و اموال و احوالی که دارن پشت یک امام بایستند و نماز بخوانند، این مقبول تر است. (رَكَعَهُ وَاحِدُهُ فِي بَيْتِ اللَّهِ الحَرامِ مِن صَلاتِكَ ولَوْ في غَيْرُ اَلْجَمَاعَتِ) جماعت نباشه ها

(رَكَعَهُ وَاحِدُهُ فِي صَلاَة فِي بَيْتِ اَللَّهِ اَلْحَرَامِ تَسْمَعْ عَنْ عَرْضٍ رَكَعَهُ)؛ چرا؟ چون (بَيْتِ اَللَّهِ اَلْحَرَامِ) محل اجتماع کل مسلمین عالمه. هر قدر اجتماع وسیع تر باشد؛ قویتر باشد از نظر

(صحبت حضار)

عَلَيْكَ سَلاَمٌ

هیئت، از نظر کمیت، تقارن مسلمین به هم نزدیک تره. در یک بعد و کفار چرا وحشت میکنن؟ در جنگ که رسول الله (صَلَوَاتُ اَللَّهِ عَلَيْهِ) چند رکعت از نماز میندازد، برا خاطر نماز جماعت. ولی کفارمیبینن چه قدر سفتن اینا، چه قدر محکمن در عبادت خدا که در مقابل تیر و شمشیر و عرض می شود که نیزه اینها، نماز میخونن.

عبادات ما دارای دو بعد است. بعد ایجابی است و دارای بعد سلبی است. (الْبُعْدِ اِلاَيْجابِي فِي عِبَادَاتٍ وَ فِي اعمال الاسلاميه وَ هُوَ بَعْدُ الَّذِي يَسْمَعُ كُلُّ واحِدهِ اَنَا مُسَلِّماً مُسْتَحْكِمٌ لاَمرِ اللَّهِ والْبَعْدُ ايجابَيهِ وَ الْبَعْدُ اَيْجَابَيهِ اَنْ نَجْتَمِعَ الْخَيْرَاتُ ثُمَّ بَعْدَ سَلَبِي اولَ ولا ثانِي نَسِيَ عَنْ نِعْمِ الصَّلاَهُ جِمَاعُهُ يُصَلِّي صَلاَتَ الْكُفَّارِ اَمامَ الْمُكْرِينَ اَمامَ النَّاكِرِينَ اَمامً اَلْمُسْتَحْضَرِينَ اَمامً لاَ يُرِيدُونَ اِجْتِمَاعَ فِي اَلاِسْلاَمِيَاتِ)

این بعد سلبی است. ایجاب اسلام و عظمت اسلامی و سلب کسانی که با اسلام اختلاف دارند یا بی تفاوت هستند و یا چه هستند. حالا (صَلاَّهُ اَلْجَمَاعَتَ فِي اَلاِصْلِ وَاجِبَهُ فِي شُرُوطِهَا حُسْنُ اَلْكِتَابِ وَ احُضرالسنت تَتَهَتَّنَا آيَهُ فِي ذِكْرِ اَلْحَقِيرِ وَ مَعَ ذَلِكَ مِنَ اَلرِّوَايَاتِ اَقْرَا) فاصله مطالبی که هست، ببینید اسلام همه اش حرکت است، سکون نداره.

(الاسْلامُ كُلُّهُ حرفيّاتٌ وفيها بَرَكَاتٍ فَردِّيهِ وَ اِجْتِمَاعِيَاتٌ). حرفیات؛ همش حرفیات و مسابقه است. (سَابِقُوا إِلَى مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ وَجَنَّةٍ عَرْضُهَا) [حديد: آیه ۲۱]. (سَابِقُوا إِلَى مَغْفِرَةٍ) [حديد: آیه ۲۱] واجب (عَلَيْكَ وَاجِبُهُ مَسْئَلَتٌ) واجب است یا نه؟

انسان یه کاری می کند که خدا ببخشتش واجبه یا نه؟ بله. (سَابِقُوا(سَابِقُوا إِلَى مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ) [حديد: آیه ۲۱] یعنی (مَيَدَانَ مَغْفَرِهِ اَللَّهُ تَعَالَيْ مَيْدَانُ سُبَّاقٍ مَعَ اَلرِّفَاقِ عَلَيْكَ اَنْ تَكُونَ مَعَ اَلرِّفَاقِ فِي هَذِهِ اَلْمَيْدَانِ وَ سَابِقاً وَ مُتَسَابِقاً) هرکسی جلوتر رفت نمره اش بیشتره اونی که کمتر نمره اش کمتره.

نخونده نمره اش صفره. و لذا در دعا هم دارد که  با هم دعا کنید اگر شما هم تنها دعا می کنید اول برای غیر دعا کنید، یا (بَعْدَ اَلْجَارِ ثُمَّ) در دعا، در دعا از (وَلِوَالِدَيَّ وَلِلْمُؤْمِنِينَ) [ابراهيم: آیه ۴۱] اگه من خودم درست نشم که زبونم سخته که دعا کنم من باید خودمو درست کنم تا بتونم دیگرانو دعا کنم.

(صحبت حضار)

ما هم همینو نقل می کنیم.

(واغْفِرْ لِي وَلِوَالِدَيَّ وَلِلْمُؤْمِنِينَ يَوْمَ) [ابراهيم: آیه ۴۱] اول (اغْفِرْ لِي) چرا؟ اگر (اغْفِرْ لِي) نباشه که خدا قبول نمیکنه و بعد خدا از ما قبول کنه

(صحبت حضار)

خب جمعه دیگه، جمعه (اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ) [فاتحه: آیه ۶] ،جمعه. (إِيَّاكَ نَعْبُدُ) [فاتحه: آیه ۵] جمعه همه اش نه؛ جمعه همه اش نه، همه اش آره است، آره به حساب اجتماع

حالا شما در میدان های اقتصاد، میدان های علم، معرفت، عمل، در تمام میادین ملاحظه می کنید اسلام مسابقه گذاشته، مسابقه، و این مسابقه هم واجبه. همان طور که اصل واجبات واجب است، مسابقه در انجام واجبات هم واجب است.

مسابقه زماناً، مسابقه مکاناً، مسابقه کیاناً، هر کس بهتر بود. بهتر، عالی تر، مهمتر انجام بده مسابقه در بالا رفتن است. مسابقه در عداله است. مثلاٌ در نماز جماعت عدالت شرطه.

خب، خب امام چه عادل باشد، چه عادل نباشد وقتی که درست حمد و سوره رو خوند، درست تکبیر گفت نمازش باطله یا صحیحه؟ نماز خودش؟ببین     (صَلاّهُ الاَمام عَلَي يا اُمَّكَ وَ اَنْتَ تامُّ بِهِ اليَّ صَلاَّهُ صَحِيحٌ فِي كَانَ فَاسِقاً ولِمَاذا لا يَجُوز اَنْ تَن تَبِه) کتاب چیه؟

برا این که درست، باید که عالی باشد. اونی که رهبر است در هر بعدی از ابعاد کوچک باشد، منزلی باشد، محلی باشد، شهری باشد، مملکتی باشد، جهانی باشد، او باید از همه جلوتر باشد. کسی که قاضی است در یک شهری از نظر اسلامی و اعلم قضات، و اَعلَمُ علوم و اَعلَمُ العُلَما باشد که قاضی باشد و لا یَجوز، خوب گفته.

حواسمون جمع باشه و خیلی بالاتر از مالک قرآن شریف  گفته،

(صحبت حضار)

بله! حالا شاید در بعد ادبی.

خب ببینید. من بارها عرض کردم حضور برادران و این درس ما درس اختصاصی است، چون قرآن اختصاصیه است. ماکه چیزی نیستیم؛ که حرفایی که اینجا باهم میزنیم و سوال می کنیم از همدیگه جواب میدیم چون محور قرآنی است و ما مقلد هیچ چیزی جز قرآن نیستیم و عَلی ظُهُورٍ القُران سنت است و حرفا جدید در میاد، خیلی زیاد جدید در میاد. پنجاه شصت درصد، صد در صد جدید در میاد و جدید نیست قدیمه

چهارده قرن سابقه دارد صحبت می کرد. تعالی علیه هم از صحت ایشون خبر ندارم هم از مکان ایشون.

حالا

(صحبت حضار)

بله، بله خب باشه. ها بله. داشتم یه مطلبی روبحثی می کردم ایشون فرمودن که مطلب جدیده راجب زکات و رمان و چه عرض می کردن. درسته زیتون و رمان جز نه تای زکات نیست، اما خب جدید گفتم فقه شما جدید تره، فقه ما چهارده قرنه.

قرآن گفته، قرآن قبل از سنت شما نوشته جدید در جو شماست، چون تنها بودنش رو قبول فرمودن بعد دیگران قبول می کردن.

خب ببینید ما در تمام ابعاد مسابقه داریم، حالا عدالت در امام جماعت شرط اونم نه، اون عدالتی که در هیچ جایی پیدا نمیشه، نه؛ خیلی عدالته تظاهر به فسق داره.

عدالت همینطورِ، میخواد بگد که باید مسلمان در اصل عادل باشد. آقا عادل بودن واجبه یا نه؟ فاسق بودن حرامه یانه؟ بله (كُلِّ اجْوي عَليٍ كُلَّ مُكَلَّفٍ اَنْ يَكُونَ تَعَالَ وَ لاَ فَاسِقاً فِي بَابِ اَلشَّهَادَتِ فِي بَابِ اَلصَّلاَهِ فِي بَابِ اَلْمَرْجَعِيتِ فِي بَابِ كَذِي فِي مَقَامَاتِ عَالَيْهِ مُرْجِعِيتِ اُعْلِي اَلْمَقَامَاتِ) است و شهادت از مقامات عالیه، و، و، و

نمازجماعت چنین، چنان، نماز جمعه باید عادل باشه. خب این وراء عدالت شد (ميادين الرِّياضه نَحوَ اَلعِدَالِه عَلِيٌ الْمُسْلِمُ عَنْ يَنْهُو نَحْوَ العِدَالِهِ واعْدِلْ واحرَر وَ اُجْمُلْ وَ فِي اَلْمَيْدَانِ اَلسِّبَّاقِ الاسلاميه حِسَابٍ وَ مِغْفَرُهُ وَ جَنَّتِ اِلْيَ آخِر)

یا آیات دیگر و این مطلب، مطلب فیصی است. مطلب عقلی است. مطلب عقول کلی است. کسانی که زنگار در افکارشون نیست، در قلوب شان زنگار نیست. منازلی که در اون قرآن است بت فطرت ها و عقل ها صحبت می کند، می پذیرم.

به نکاتی رسیدیم. من این مطالب مقدمه ای است. حالا عرض کردیم اگر کسی در خانه اش نماز بخواند. جماعت خیلی خوبه حتی در زمان ما در هر محلی مسجدی است که، اگر شما معذورید یا معذور نیستید در منزل تون جماعت بخوانید؛ این ارزش عدالت هست آقایون.

میدان ریاضت و میدان ارزش  عدالت از منزل باید شروع بشه. (قُوا أَنْفُسَكُمْ وَ أَهْلِيكُمْ نَارًا) [تحريم: آیه ۶] من از خود باید شروع کنم، بعد نزدیک تر، بعد دورتر، بعد دورتر بعد دورتر

اگر نزدیک ترین افراد به من این عیب و اشکال را دارد، بتونم رفع کنم نمیکنم خب دورتر نمیپذیره از من، اگر تو چنینی پس این چیه؟ دختر چی؟ زنت چی؟ خواهرت چی؟ برادرت چی؟ رفیقت چی؟ طبیعی است مطلب.

(هُوَ انْفُسُكُمْ اولاً وَ اُولِي) (وَأَهْلِيكُمْ نَارًا وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ) [تحريم: آیه ۶] خب

(صحبت حضار)

حالا عرض میکنم، نه همه اش، خونه فقط  میخوام توی خونه نماز خوندن رو عرض کنم.

ببینید اجتماعات (وَالاسْلامِيِّهِ نَاشَعَهُ مِنَ الْجَمْعَيْهِ الْعَاعِلَيْهِ اَلِيِّ الْمُحْلِّيهِ الي اَلْبَلَدَيْهِ اَلِيَّ اَلْقَدَرِيهُ وَ الي اَلْعَالِمِينَ عَلِيٌ) اجتماع در اول زن و شوهر، بعد خواهر برادر، بعد اهل محله، بعد اهل محله ی بزرگ، بعد اهل شهر، بعد اهل مملکت، بعد اهل عالم، از پایین؛ از صفر باید شروع کرد. آقای خمینی فرمودن ما از صفر شروع می کنیم حکومت تشکیل بدیم.

حالا کاری نداریم دیگران خرابش کردن ایشالله درست خواهد شد بعد فرمودن که رضا خان قلدر، شعورش از ما بیشترِ؟ رضا خان پن پازن حکومت تشکیل داد، ما نمیتونیم؟ چرا نتونیم؟ ولی از صفر باید شروع کرد.

صفر یا نقطه ی اولی، نقطه ی اولی یعنی در بیت ما. اگر من در خانه عادل نیستم در بیرون عادلم؟ نفهمیدم.

اگر من در خانه مستقی نیستم نسبت به کسانی، بیرون از خانه تحت سیطره ی من هستند، تحت ولایت من هستند، با من هستند، با من زندگی می کنند، اگر اونها رو بر مبنای شریعت الهیه من نتونم به عدالت رفتار کنم، نکنم به عدالت

من تو محله عادلم؟ تو شهر عادلم؟ تو مملکت عادلم؟ تو دنیا عادلم؟ اولین میدان ورزش عدالت خانه است.

برادر عزیز در خانه آنقدر عادل باشید، زنت پشت سرت نماز بخونه، دخترت؛ پسرت؛ برادرت باهات نماز بخونن. اگر توی خونه عادل شدید در محله هم عادلی. در محله عادل شدی، در شهر هم عادلی، در شهر بودی، در مملکت عادلی عادل پرورِ.

برادران در قضیه تعداد ازدواج چه حسابیه باهم. (وَإِنْ خِفْتُمْ اَن لا تُبصِرواولكُنَّ ان خِفْتُم وَ لاَ بَيْنَ مَثْنِيٍ وَ فِرَادِي)

چرا، از زنها سوال کنید غش می کنن، از مردا فرار میکنن؟ برا اینکه هیچ زنی حاضر نیست که هوو براش بیاد. واقعیت عظیمی است. و هیچ مردی هم عدالتی می شود، اما یک کار میشه، یک کار هم از طرف مرد می شود و هم از طرف زن ها، میشه.

اگر پا روی هوس بگذارن و پا روی این خیالات غلط بگذارن، اگر مرد عدالت کند در مرد بودن و زن ها عدالت کنند در زن ها بودن، در زندگی داخلی. میشه چرا نشه؟ منتها کمه. ولی این کم رو خدا گفته چی، این ورزش عدالته. یعنی اگر کسی بتواند بیشتر از یک زن بگیره و واقعاً عدالت کند این اَعدَلِ عُدولِه واقعاً.

این از هر عالمی، مراجع تقلید هم که این کارو نکردن ممکن است عادل تر باشد. چرا؟ درسته (ولا تَستَسئِلوا بَيْنَ النِّسَا ولَو خَلَّفْتُمْ فَلا طَویلو كُلَّ اَلْمَيِّتِ)(22:59) تقسیم کرده. بله، در علاقه ی قلبی که نمیشه وحدت قائل شد.

بین فرزندان تون، بین پدر و مادر، بعضی وقتا پدری داریم، مادری داریم ولی از لحاظ ظاهری یکسان باید باشد. (وَلَنْ تَسْتَطِيعُوا أَنْ تَعْدِلُوا بَيْنَ النِّسَاءِ وَلَا خَلَفتُم و الْمَيْلِ و لا كَالْمُعَلَّقَةِ) [نساء: آیه ۱۲۹]

در امور ظاهری ازدواجی، درامور رفتن و آمدن، در امور اخلاقی، در امور مالی، در امور نفقاتی، در امور ملاک، در امور زکات اینها و الا چه یه زن پونزده ساله، چه یه زنه هشتاد ساله.

منتها شصت سال خب اگر قلبشو بهت بدن، قلب ادم که نیست که. معذرت میخوام قلب خر ماده، قلب خر نر نمی شود. در قلب یکسان باشد. بله، همون جور که به اون هشتاد ساله غذا میدی، به همونم بدی. همون لباس سرخ رو میپوشه هرکدوم مناسب خودشه دیگه. این میدان لرزش عدالته.

ببینید (كُلِ مَيْدَانٍ اَلاِسْلاَمِيهْ فَرَضِيَا والاجتِماعِيهِ مَيادينَ الاخِرا والاعْدِلِ وَالاعلَمِ وَالاخضِرِّ) (يَا أَيُّهَا الْإِنْسَانُ إِنَّكَ كَادِحٌ إِلَى رَبِّكَ كَدْحًا فَمُلَاقِيهِ) [انشقاق: آیه ۶] نماز جماعت رو تو خونه آقا با من نمیخونن، چرا نمیخونن؟ چیکار کردی؟

ظلم کردی؟ اگر ظلم کردی که، ظلم نکن دیگه. اگر هم ظلم نکردی، بهش بفهمون بابا منکه ظلم نکردم آخه بعضیا خیال میکنن اگه ادم آخوند شد دیگه از اون کارا بکنه چیزه، حرامه.

اولاً مال آدمه (يَاكِلٌ بِالاِحْمَارِ) پیغمبر هم میخوره یعنی پیغمبر نمیخوره، پیغمبر نه میخورد نه زن می گیرد. خب بشره (اِنَّ لِلَّهِ). اون هایی که واقعاً فسق خدا رو کرده، فسق نکن. خود طرف فسق نکند خدا شما فسق نکن، دروغ نگی، غیبت نکنید، چه نکنید، چه نکنید. (عَلَيْهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ وَلِلرِّجَالِ) [بقرة: آیه ۲۲۸]

درجه اونام که اجتماع کرده بودن دیگه، نه جنابعالی. چون چنین است قسطی که ما نماز نمیخونیم اگر تو هم زن نبودی باهات نماز میخوندن، اگر عادل بودی ولی چون نمیشه مرد به زن اقتدا کنه.

حالا من به فرزندام میگم من شما را عادل میدونم، شما پیرترین، شما جدید ترین، چشم نمیخوام خودمو عرض می شود که خودم رو تنبیه کنم. ولی مطلب اینه اصلاً، که در منزل اگر در حالت منزلی خودمون جو تطابق عدالت تشکیل بدیم که اگر این مرد نبود، زن شما بایستد دخترا پشتش نماز بخونن اونام عادله باشن، دختر بایستد مادر پشت اش نماز بخوند،

پسر بایسته پدر باهاش نماز بخونه، اگر پدر ایستاده میخواد بخونه، پسر نشسته که مستحب است که، عرض می شود که ایستاده به نشسته اقتدا نکنن، ایستاده اقتدا نکنند. بلکه نشسته به ایستاده اقتدا کند.

پس این سوالی که دیروز برادران فرمودن که اگر شما نماز جماعت را واجب می دانید، اگر نماز جماعت را واجب می دونید پس چیکار می کنید؟ گفتم اگه بتونم میرم خب نماز جماعت میخونم، تو خونه و عذاب (رَبِّكَ فَحَدِّثْ) [ضحی: آیه ۱۱]

برخلاف آن آیاتی که کردن و نسبت هایی حلالی که به ما زدن و اونم نشده بود که چه شده، و چه شده هفت هشت تا زن گرفته. که زنا بفهمند مارو می کشند، سی و هفت سال خانواده ی ما نماز جماعت میخونن، می شود فاسق نیستن بنابراین

من نوعی، کلاً بچه ده ساله نماز جماعت میخونه اگه بیدارش نکنیم، خودش داد میزنه منو بیدار نکردین نماز جماعت نمیخوام خودمو تنظیم کنم. میخوام عرض کنم جو داخلی بیت ما باید اینطور باشد. این جو داخلی، بعد از جو خارجی.

نه این که منزل را بگیریم، مسجد محله را بزاریم کنار. یا مسجد محله رو می گیریم، منزل رو میزاریم کنار. فقط مسجد محله است که امامش عادله، بنده و شما فاسقیم؟ خب چرا؟

چون امام مون نکردن. خب نکرده باشن. مگه مارو امام باید بکنن. در آیاتی که ما نسبت به نماز جماعت خوندیم ملاحظه فرمودین که فرض وجوب است دیگه. غیر از این روایات، آیات فرمود (وَارْكَعُوا مَعَ الرَّاكِعِينَ) [بقرة: آیه ۴۳] استفاده کردیم. در یکی دو روزی که باید با نماز جماعت انسان شرکت کنیم. نماز جماعت بخوانیم

حالا اگر نماز جماعت نروم سه بعد دارد. خب در دو بعدش به اسلام و بلکه مراجین آورد که واجبه، در یک بعدش این تظاهر بین مهمه به همه هم واجب نیست. در یک بعد، من خدایی نکرده نروم به نماز جماعت مسلمین نماز جماعتی که مفرق نباشه ها.

به نماز جماعت مسلمین نروم ولو سنی هم باشه حتی نروم برا اینکه بدم میاد از جماعت مسلمین یعنی خانه اش را آتش میزنن، پیغمبر خانه اش را آتش میزد جانم نمازجماعت مسلمین نروم خونه ام رو آتیش بزنم

مثلاً نماز جماعت مسلمین نروم سستیه خب، بزار شما چطور در روزه گرفتن، اگر روزه نگیرید بدتون میاد از روزه کفرِ، اگر روزه نگیرید خوشتون میاد سستی می کنید، خب ترک واجب است.

اینجا ما می تونیم بعد دوم ترک جماعت اینه من سستی میکنم، دو قدم نمیرم مسجد صبر نمیکنم با امام نماز جماعت بخونم یا خونه ام رو درست نمیکنم، خودم رو درست نمیکنم که نماز جماعت بخونم، این سستی حرام است

بر حسب اطلاق آیات و بالاتر از اطلاقه که ما تکرار نمیکنیم. اما سوم؛ اگر من معذور بودم چی؟ اگر انسان روزه هم معذور بود خب نمیگیره. اون عذری که مفصل بحث کردیم که یا ضرر است یا عرض کنیم اطاقت و این حرف ها.

(صحبت حضار)

خب نماز جماعت هم تمییزه. (تَامَرْوَاحِداً مِنْ اَهْلِ بَيْتِي حَتِي تَسْكُنُ) حرفم تقریباً در این جا تمام شد به خاطر این که شما همه عزیزان ما هستید، نور چشمان ما هستید. حالا که خب الان مناسب شد که ما روایات را برای، برای برادران بخونیم.

بعضی روایت دارن که  فریضه نیست نماز جماعت سنته، فریضه نیست، سنته یعنی پس مستحبه.

سنت یعنی (مَاسِنَ رَسُولُ اَللَّهِ) فریضه (مَا فَرَضَهُ اَللَّهُ). چیز هایی که خداوند در قرآن فرموده واجبه، اون فرق میکنه. چیزهایی که خدا در قرآن نفرموده واجبه صریحاً، صریحاً ها. ظاهراً که فرموده در (اَلصَّلاَهُ اَلْجَمَاعَتُهُ واجِبَهُ). اینو نفرموده.

بله (وَارْكَعُوا مَعَ الرَّاكِعِينَ) [بقرة: آیه ۴۳] هست. صریحاً نفرموده ولی سنت رسول الله (صَلَوَاتُ اَللَّهِ عَلَيْهِ) به علل شتی، به جهت شتی، این نماز جماعت رو واجب می داند.

علما و عملاً این سنت است اما سنت الواجبه. و لیس سنت مستحبه حتی مباح هم سنت بوده، اگر پیغمبر بزرگوار چیزی را مباح می داند. نساء و ما برخلاف آنچه را پیغمبر مباح می داند بگوییم مستحب است، ترک سنت کرده و حرامه.

عملاً یا علماً، عقیدتاً اگر آنچه را او به عنوان وحی این رو عرض می شود که مباح می داند، مستحب می داند. یا چه بداند، این حرام خواهد بود. روایت در این باره صفحه ی شصت و پنج جلد یازده حدائق شیخ بهرامی (رِضْوَانُ اَللَّهِ تَعَالَي عَلَيْهِ) که تا اینجا رسیده عرض می شود که بله.

(رُميَ الشَّيخِ بِالصَّحيحِ عَنِ الحَسَنِ عَن ضِرارِهِ وَالفُضيلُ) این همون است که شما باید بهش بپردازید. (قَالاَ قُلْنَا لَهُو عَنْ صَلاَهُ فِي جَمَاعَتِهِ فَرِيضاً هِيَ فَقَالَ الصَّلَاهُ فَريضُهُ وَ لَيْسَ اَلاِجْتِمَاعُ لِمَفْرُوضِهِ بِالصَّلَوَاتِ كُلِّهَا وَ لا كِنها سُنَّتُهُ مَنْ تَرَكَهَا رَغْبَتاً عَنها وَعَن جَماعَتِ المُسلِمينَ مِن غَيرِ عِلَّتِهِ فَلا صَلاّة) کلاً خب حالا ما نداریم که سنت مستحبه

حتی واجب همه اش فرد نیست. (وَجَبَ سَبَتَت) اگر منتها، گفت وَجَبَ یعنی سَبَتَت، یعنی صد در صد ترک کرده. اما اگر قرینه بود مرجعیت سَبَتَت، یعنی ترک هم کنی مطلبی نیست اما حرام این طور نیست.

حالا در اینجا

(صحبت حضار)

چرا سنته. چون مفروض این نیست که در قرآن باشه. امام اینطور میفرمایند. ما در روایت اینو زیاد داریم. ببینید ما در روایاتمون چون وجوب مراتبی داره یه وجوب خیلی عالی وجوب پایین تره یه وجوب پایین تره.

اون وجوبی که خیلی عالی ست، اونی که قرآن براش تنسیس کرده است، این در منطق قرآن و سنت این فرض است، فریضه است. اما اون وجوبی که درقرآن تصریح نشده ولو اشاره شده، ولو اطلاق در قرآن تصحیح نشده.

ولکن در لِسان رسول یا در لِسان رسالتیه معصومین از رسول تنزیل شده که این واجبه، میگن واجب سنتاً. اون کتابی (واجِبٌ فَريضُهُ والفَرَقُ) بین فریضه وسنت چیه؟ (اَلْفَرِيضَهْ سُنَّتُهُ عُمُومٌ مُطْلَقٌ كُلُّ فَرِيضٌ سُنَّتٌ وَ لَيْسَ كُلُّ فَرِیضَه)

هر چی در سنت باشد خوشبختانه مستحب است، مکروه هم نیست. حرام هم داریم. در سنت این چیز حرام شده است ولی در قرآن تسبیح به این ندارد. خب ترکش ترک اسلامیش این سنت است.

(صحبت حضار)

تصحیح داره، چرا. ما یه روایت رو خوندیم. این روایت رو خوندیم در باب صلاة جماعت اونایی که دیروز خوندیم و پریروز و امروز داریم می خونیم اینا کلمات واحده دیگه که غیر علت ترک کرد این ترک واجب کرده است

حتی در این روایت، ترک واجب کرده و حتی اگر اصرار کند بر این ترک. ما خانه اش را آتش میزنیم با خودش، با خودش خانه اش را آتش میزنیم برای ترک مستحب است؟ چه عرض کنیم. ببینید

(صحبت حضار)

نمیتونستن. بالاترش رو، بالاترش رو گفتن، عزیزم بالاترش رو گفتن دیگه. میدونی مثل چی میمونه، البته این در مثال مناقشه در لبنان که من بودم بعضیا معذرت میخوام در مثال دارم میگم یادم اومد بد نیست بگم استفاده کنیم

بعضی ها میگفتن که آقا خمر که حرام نیست، گفتیم چطور؟ گفت در قرآن نزده حرام. الالبنان برای اینکه در قرآن هیچ آیه ای نداریم که (خُرَمَتُ الخَمر) حرام است ما نداریم، نهی داریم. که من این طورجواب میدم. گفتم بالاتر از تحریم است ولی این که حرمت، حرمت پایینی، حرمت وسط، حرمت بالا.

قرآن میگوید اسم کبیر (يَسْأَلُونَكَ عَنِ الْخَمْرِ وَالْمَيْسِرِ) [بقرة: آیه ۲۱۹] (اسْمُهُمَا اكْبَرُ ولامَنافِعِنا اَكْبَرُ مِن نَفْعِهِمَا اِذا خَمْرٌ اِذا اِسْمٌ كَبِيرٌ وَ اِذا هُوَ مَا فِيهِ حَرَّمْتُها اَكْبَرْ لاَنَ الاِسْمُ فِي ثَمَانِيهِ وَ اِرْبَعِينِيهِ آيهِ فِي ذِكْرِ حَكِيمٍ وَ مَكِّي وَ مَدْنِي اسْمٌ حُرَّمَ اِنَمَا اِلاَّ حَرَّمَ رَبِّي الفَواحِشَ ما ظَهَرَ مِنها وَ ما بَصَرَ وَالاسمِ وَالبَغِيِ بِغَيْرِ حَقٍ وَ الي آخِر)

اسم، حرامه. ابن کفی چطوره؟ کدوم حرام تره؟ پس خمس حالا در اینجا فرض کنیم نفهمیدیم واجبه. فرمود که این کاری که اگر ترک کنی خونه تون رو آتیش زدم با خودت واجب تره دیگه

حالا شما اینجا توضیح کنید

(صحبت حضار)

چی؟ تشریح نیست که این نقله. نقل نیس، میگم تشریح نیست؛ نقله. این تشریح نقله. یعنی رسول الله صلوات الله علیه حامل وحی است منتهی اگر چیزی را به رسول الله نسبت دادند که بر خلاف قرآن بود، مگه رسول الله نفرموده.

اما از باب عرض می شود (مَا يَسْتَوِي اَلْهَوِيُّ مَا تَاكَمَ رَسُولٌ اِطِيعُوا اَلرَّسُولَ) از این ابوابی که خداوند فرموده، آنچه را قطعاً رسول فرموده است و در قرآن تنصیف نشده است خدا فرموده دیگه. منتها رسول ناقل وحی الهی است، گاه ناقل وحی کتابی است و گاه ناقل وحی سنتی است.

حالا این حدیث رو ملاحظه کنید، حالا این حدیث رو بهش استدلال میکنن و عدم وجوب چطور این طور میگن. میگن که (قُلْنَا لَهُوَ الصَّلاهُ فِي جَمَاعَتِهِ فرِيضُهُ هِيَ فَقَالَ الصَّلاهُ فَرِيضَه وَ لَيْسَ الاِجْتِمَاعُ بِمَرْفُوضِهِ فِي صَلَوَاتٍ كُلِّهَا)

خب یکی اینطور معنی میکنه. میگه (اَلصَّلاَهُ جَمَاعَتٌ لَيْسَ فَرِيضَهُ وَ لَيْسَ وَاجِبُهُ انما اَلصَّلاَةً اَلْوَاجِبَه) این یه مرتبه.

نه خیر درست دقت کنید در روایت و مفاهیمی که ما از روایات دیگر صحبت می کنیم. اینکه (هَذِهِ فَرِيضُهُ وَ لَيْسَ سَنَتٌ هَذِهِ سُنَّتُهُ) و در مواردی که قطعاً واجب است بگوید سنت است ،فریضه نیست.

مثلاً (إِنَّ الصَّفَا وَالْمَرْوَةَ مِنْ شَعَائِرِ اللَّهِ فَمَنْ حَجَّ الْبَيْتَ فَلَا جُنَاحَ. عَلَيْكَ اَنْ يُتَّخَذَ بِهِمَا) [بقرة: آیه ۱۵۸] در روایت دارد که (اَنَّ صَفْحَ اَلْفَرِيضِ وَ لَيْسَ اَلسُّنَّتُ) ولکن بعضی از (رَمْيِ اَلْجَمَرَاتِ، رَمْيِ اَلْجَمَرَاتِ سُنَّتْ وَ لَيْسَ فَرِيضَهُ) واجب است یا نه؟ (رَمْيِ اَلْجَمَرَاتِ اَلْحَقْوُ مِنِّي ثُمَّ(36:51)) بله مشعر فریضه

المشعر عرض می شود که در قرآن دارد، در عرفات قرآن دارد عرض می شود که اونهایی را که قرآن ذکر کرده است از واجبات حج این فریضه است. یعنی خیلی بالاست عرفات و مشعر و چه … اونایی که قرآن ذکر نکرده است اصلاً، اما در سنت رسول الله علیه ثابت است. این در سنت رسول الله ثابت است، این سنت واجب است. میگوییم واجبه، پس سنت (فِي اَعَمٍ مِنَ اَلْوَاجِبِ و غیر واجب، واجب)

ولکن (السُّنَّتِ لَيْسَ فَرِيقَتَا الْفَرِيضَهْ هُمْ هِيَ اَلْوَاجِبُ اَلَّذِي ذَكَرَ اَلنَّفْسَ فِي اَلذِّكْرِ) حکیم و غیر سنت و بین سنت و الفریضه عموم و خصوص مطلق قوم وجه. حالا این روایت رو ملاحظه کنید،

(صحبت حضار)

(لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ) [احزاب: آیه ۲۱] چی باشه. خب همینو عرض کردیم اگر جماعت،

(صحبت حضار)

اگر ببینید، صبر کنید. اگر در صحن حیدری که ما بودیم نجف اشرف. شش تا نماز جماعت میخوندن هفت تا. ما با هیچ کدوم نماز نمی خوندیم، نمیگفتیم ولی این جماعت مفرق است.

اصلاً این جماعت نه این که مفروض نیست شرکت کردن. بلکه مفروضه. فَلِذا میرفتیم در خانه نماز میخوندیم، در جای دیگه نماز می خوندیم ما با شرایط عرض می کنیم،

(صحبت حضار)

عرض داریم ما. اگر مقابل باشی، بله. اگر مقابل باشی، بله. صبر کنید عرض کردم مراحلی داره، عرض کردم مراحلی داره شما یادتون باشه ببینید. بنده که نمیگم فقط در خانه بخونید و نمیگم فقط در مسجد. نماز در خانه اگر مخیر باشد انسان در شرکت، در جماعت در (في جَماعَتٍ الصّالِحُهِ اَنْتَ مُتَخَيِّرٌ عَنْ مُتَخَيِّرٍ كُشِفَ اما فِي اَلْبَيْتُ اَلْمُخَيَّرُ)

منتهی یه مطلب (كُنْ ذَلِكَ اَلاِفِرَادَ فِي جَمَاعَاتُ اَلصَّالِحِهِ) عزت و سوابق هست دیگه. و لذا در مسجد الحرام یه رکعت، یه میلیون رکعته. در مسجد محله صد رکعته، مسجد النبی ده هزار رکعته، مسجد کوفه هزار رکعته. مسجد کجا،

ببینید هر قدر مکان از نظر مکاناً و از نظر حساسیت جمعیت قویتر باشد، چون اجتماعات و هم فکری ها و تعاون ها و نزدیک شدن ها و سایر منافع اجتماعی بیشتراست،ثواب زیادتره

همون نمازی که شما فرض کنید تنها میخونید، همون نماز است بلکه در تنها خودتون حمد وسوره میخونید و در نمازجماعت دیگه حمد وسوره نمیخونی، چه شما به گوشتون برسه و نرسه. این بعد دوم رو در نظر میگیره،

که از نظر تقویت اجتماع و تعاون اجتماعی و وحدتی که در اجتماع ایجاد می شود حساب میکنه

و لذا ما عرض می کنیم در اونجایی که نمازهای جماعت مفرق است، من دیگر نماز نمیخونم، چون مفرق است. اگر مفرق و اما اگر مسجد آقای گلپایگانی نماز میخونن، مسجد فلانی نماز میخونه، این کجا مفرقه؟ یه نفرنمیشینه چند تا مسجده، در چند محلن

اما در مسجد الحرام اگر خدایی نکرده این جوری بشه یه موقعی که دست کسانی بیوفتد که آخوند فلان اونجا، آخوند فلان اونجا، آخوند فلان اونجا و شش صد تا نماز جماعت

به طور کلی بیت الله و تشکیلات وحدت به طور کلی اصلاً نباید نماز خوند. یعنی یک رکعت که هزار یک میلیونه یک رکعتش که حساب نمیشه اصلاً یه رکعت حساب نمیشه. چرا؟

برای این که نماز جماعته به حساب عرض می شود که حسن اجتماعیه اسلامی بود قبح است. چرا این که درآیه ی ضرار (لَمَسْجِدٌ أُسِّسَ عَلَى التَّقْوَى مِنْ أَوَّلِ يَوْمٍ أَحَقُّ أَنْ تَقُومَ فِيهِ، فِيهِ رِجَالٌ يُحِبُّونَ أَنْ يَتَطَهَّرُوا وَاللَّهُ يُحِبُّ الْمُطَّهِّرِينَ) [توبه: آیه ۱۰۸]

بله که بعدش هم خوندیم پس.

(صحبت حضار)

ها اینحرف اوله. عرض کردیم هر جماعتیه که، اگر جماعت دو نفری برمحور کتاب الله است و جماعت صد میلیون نفری بر خلاف اون محور است باید سیلی زد بر صورت اون جمعیت. این خرابه،

این جمعیت علی الفِسق است. اگر جمعیت (عَلِيُّ اَلَّ) فَلِذا این مطلب من یادم اومد اگر برادرانی روی حرف حساب بفهمند، شما چطور برخلاف جمعیت کل علمای شیعه و سنی فتوا میدین این بد نیست؟

اجتهاد داری میکنی، اگر روزی کل علمای شیعه و سنی یا اکثر یا چه برحسب اجتهاد ما و نظر ما، برخلاف ما فتوا دادن این مخالفت با جماعت اینجا واجب است.

دعوا نداریم ما که؛ کتک کاری نداریم. مخالفت فتوایی با این جماعت واجبه، چرا؟ برا این که جماعت، بلکه وحدت اگر بر مبنای کتاب الله باشد و الا پس خدا، خدا یکیه، جماعتیه یکیه خدا یکی.

خب حق مطلقه. اون حق مطلقه دوتا بودنش غلطه. حالا در این جایی که دو و سه و بیشتر بودند، سریعاً اگر بر مبنای حق باشه اما اگر هزارها نفر بر مبنای باطل باشد بدانند یا ندانند، اگر ندانند که،

اگر بدانند که چه عرض کنم هزارها نفر بر مبنای باطل باشند خیلی اجتماعشون قوی باشد، محکم باشد ضوابط باشد، چه باشد اما شما یه نفری یا دو نفری.

مطلب (بَینَ وَ بَینَ رَبِک) از کتاب الله ما میگیم قبول نداریم فرمایش شما رو، بر خلاف جماعت هر جماعتی که نیستش که جماعتی که بر محور حق باشد، جماعتی که مضر به حق نباشد، جماعتی که دور از حق و خدایی نکرده معارض با حق عرض می شود که نباشد.

این حدیث رو ما تمام نکردیم اما این یکی، دو دقیقه ی که مانده منتظر بفرمایید که (قَالا قُلْنَا لَهُوَ اَلصَّلاهُ فِي جَمَاعَتِهِ فَرِيضُهُ هِيَ وَ قَالَ الصَّلاهُ فَرِيضُهُ وَلِلاجْتِمَاعِ بِمَفْرُوضِهِ فِي الصَّلَوَاتِ كُلِّ هَا).

بله یا صلاة جمعه هست اگه فرادی بخونید باطله. ولکنها سنت چه سنتیه؟ سنتی که (مَنْ تَرَكَهَا رَقَبَهُ اِنَّهَا وَ عَنْ جَمَاعَتِ اَلْمُسْلِمِينَ مِنْ غَيْرِ عِلْمٍ) باطل است اصلاً اگر حرام باشه، اما اگر حرام نباشه (تَتَااَوَلاَهُ) باشد نمیگیم باطله، اما ترک واجب دوم را کرده است چون نماز جماعت صحیح این دارای دو بعده.

بعد اول، وجوب صلاته. بعد دوم، وجوبها جماعت هستن. این هست بعد دوم رو ترک کرده و بعد اول که صلاة است صحیح، منتها کجا صحیحه؟ اونجایی که چک به چهره ی جمعیت مسلمین نزنه. بعد اول، نه اونجایی نباشد که پیغمبر بزرگوار میفرمودن

خانه اش را آتش می زدند که کیو خونه اش رو آتش که مسلمون  قتل نکرده است که فقط (اِفْسَادَ فِي اَلاَرْضِ) کرده، (اِفْسَادَ فِي اَلاَرْضِ) یکی از موادش، مواردی که بر خلاف جماعت بر حق مسلمین این کاری رو نسبتاً انجام نداده اصلاً مسلمان نیست

این حالت اضطرار دارد و حکم آتش زدن او. اما اگر چیزی رو به این حساب ترک نکرده، به حساب شلی و تصاعد و تنبلی و تکاهل عرض می شود که از این حرفها. اون فقط ترک واجب کرده نه آتش زدن داره نه کتک زدن و این حرفها داره.

و مرحوم کلینی والشیخ (عَنْهُمْ بِهِ اَلنَّاظِرِينَ). تموم شد.

(احِدُهُمَا مِنَ الصَّحَا ابْوالْحُسَامِ عَنْ ضِرَارِهِ قَالَ كُنْتُمْ الْجَالِسَه عِنْدَ ابي جَعْفَرٍ اَلْبَاقِرِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ ذَاتَ يَوْمٍ اذ جَاءَ هُوَ رَجُلٌ فَتَخَلَّ عَلَيْهِ فَقَالَ لهو انِّي رَجُلٌ جارٍ لِمَسْجِدِ قَوْمٍ لِمَسْجِدٍ لِقَوْمِي وَ اِذاً اَنَا لَمْ اُصِلْ مَعَهُمْ رَقَعُوا وَ فِي غَلَطِهِ رَقَعُوا) غیبت می کنند

چون (رَقَعُوا) (رَقَعُوا فِيهِ وَ قَالُوا فِيهِ كَذِي) و (كَذِي) خب بعضی اینجورین نماز جماعت نیومد. پس چنینه، پس چنان اینا رو که میگن. که به یک گناه گناهان دیگر را اضافه می کنند (فَقَالَ اما لَاِنَ قُلْتُ ذَلِكَ لَقَدْ قَالَ اميرالمُومنِينَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ مَنْ سَمِعَاً اَلنِّدَاءَ فَلَمْ يَجِدْ مِنْ غَيْرِ عِله فَلاَ صَلاَّه لَه) این اعمه چه اعراض از جماعت مسلمین چه تطابق. این مطابق آیه است که