بِسْمِ اَللَّهِ اَلرَّحْمَانِ اَلرَّحِيم
الْحَمْدُ اللَّهُ رَبُّ العالَمِينَ وَ صَلَّي اللَّهُ عَليَّ مُحَمَّدٍ وَ عَلِيٍ آلِهِ اَلطَّاهِرِين
اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَيَّ مُحَمَّدٌ وَ آلُ مُحَمَّد
آخر بحث راجب غیر شیعه بود که در زمان تسنن اش، یا علوی بودنش، یا ناصبی بودنش، یا حرومی بودنش، یا هرچه بودن، دورسی بودن، که اینا به نام اسلام هستند.
اما خب اسلام صحیح واقعی، همونی که اسلام تشیعه دقیقاً نه. آیا اینها بعد از استنتاج باید که عبادات این ها اعاده کنند یا بعد این گذشت، عرض کردیم آقایون قید میزنن راجب کافر که اصلی باشد
(والكافِرُ الاَصلي اِذا اَسلَم لاَ يَجِبُ عَلَيْهِمْ قَضا وِ مَکافاتِهُ مِن صَلاوة وَ سِيَامَاتٍ وَغَيرُ ذلِكَ) اصلي چه حساب دارد. (اِنَّ لِكُلِّ كافِرٍ اَصلَينَ لاَ اَصْلِحْ طَاقَاً لاَ كِتَابٌ وَ لاَ سُنَّتَ بِقَوْلِي تَعَالَيْ) (قُلْ لِلَّذِينَ كَفَرُوا إِنْ يَنْتَهُوا يُغْفَرْ لَهُمْ مَا قَدْ) [انفال: آیه ۳۸] مصداق ادنای (كَفَرُوا) ست که این کافر شده. مسلمان بوده، کافر شده
و اما کسی که از اول کافربوده و مسلمان نشده، این مصداق دوم بوده. بنابراین شما مصداق اجنی و اعلی از آیه ی چرا بیرون می کنیم
(صحبت حضار)
یه لحظه. ولیکن آیا کدوم اَصدَق مصداق هستن؟ اَصدَقُ المَصادیق اونی است که
(صحبت حضار)
از کجا؟ (قُلْ لِلَّذِينَ كَفَرُوا) [انفال: آیه ۳۸] (كَفَرُوا) حدوثه. (حَدَثَ لَعَلَّهُمْ اَلْكُفْرِ)، قاعده فعله دیگ. ضرب نه اینکه از اولی که نطفه بود زده تا حالا میزده،نه
(صحبت حضار)
آهان ببینید، استمرار در کفر ملحق است به حدوث کفر. یه مرتبه یکی که مکلف بوده، از وقتی که مکلف شده، این اسلام نیاورده تا وقتی که مقدار زیادی اش هم گذشت بعد اسلام آورد. این (الَّذِينَ كَفَرُوا) است. یعنی استمرار کفر است و اسلام نیومده.
این یکی، یه مرتبه. نه مسلمان شده عرض می شود که مسلمان شده، بعداً کافر شده بعد مسلمان شده. مرتد (كَفَرُوا) در اینجا صدقش بیشتره. چرا؟ چون (كَفَرُوا) یعنی حسب (لَهُمُ اَلْكُفْرَ نَّهُ اِسْتَمَرَّ لَهُمُ اَلْكُفْرُوا) اصول کفر این مصداق اجزا ست یا استمراره کفر؟
(صحبت حضار)
نه. حالا یه جوری این آیه را داریم بحث می کنیم. این ببینید. این آیه، آیا در. صبر کنید. اونهایی که کافر شدند، نبودند (كَفَرُوا لَمْ يَقُلْ قُلْ لِلْكَافِرِينَ اَلَّذِينَ اُصْدُقُوا قُلْ لِلَّذِينَ كَفَرُوا) مثل اینکه خدا هم عنایت داشته است که مرتد داخله.
برخلاف عنایتی که بعضی از بزرگان دارند، که اصلی را قید کنه، نخیر. (قُلْ لِلَّذِينَ كَفَرُوا اِذا اَسلَمَ اِنْسَانُ عَنْ كُفْرٍ ثُمَّ اِرْتَدَّ عَنِ اِسلامِه اِرتدَّ عَن اسلامِهِ كَفَرَ بالاِسلامِ اولِي لَمْ يَكْفُر) این کفر غلیظ تره که (اَلْمُرْتِد کُفرُه اَغْلَبْ) اولاً
و ثانیاً (کُفرُه الحَادِب) پس در دو جهت این مصداق اعلی و اجزا است، و مصداق پایین تر کسی که از اول مسلمان نشده، آخر سر مسلمان شده. این (كَفَرُوا) چیه؟ یعنی (اِسْتَمَرُّوا فِي كُفْرِ اَلْمُتَابِهِ).
(صحبت حضار)
بله؟ خب ما دو جور مرتد داریم. یه مرتد فطری داریم، یک مرتد ملی. در ملی چی می فرمایید؟ در ملی، اون وقت در فطری هم، در فطری هم لمس و مطلبیه دیگر اینکه مادامی که نکشتنش
وظیفه یعنی چه مادامی که نکشتن، ولو مدتی باشه. آیا قضا صلوات بکند یا نه؟ قرآن میگد، (لاَ اَلَّذِينَ كَفَرُوا) نمیگه (اَلَّذِينَ كَفَرُوا) که نکشتن یا کشتن، این مطلق.
مسئله ی دیگر که این خیلی گیج کننده است، ظاهراً. (اِذَا تَرَكَ اَلْقَصْرَ مِنَ اَلصِّلاَة فِي اَلصَّخْرِهِ) تو بحثی که راجب قصر داشتیم. (ثُمَّ اِنْقَتَلَ اَلَيَّ وَطَنَهُ هَلْ يَجِبُ عَلَيْهِ قَضَائُهَا قَصْراً اَوْ قَضَائِهَا اِتماماً)
البته (4:44) اختلافی، خیلی کم اند و درصد بسیار، بسیار کمی، مثل ابن ادریس که عرض حالا می کنم. ولکن علما کافتن میان میگن، نخیر (اِقْضِ مَافات كَمَافَاتٍ) اونطور که فوت شد، قصر بود. پس اگر در وطنش بخوانه که قضا کند، همان قصراً قضا می کند. این مطلبی.
خب ما چند جواب داریم برا این مطلب.
اولاً، اقض ما (وَأَقِمِ الصَّلَاةَ لِذِكْرِي) [طه: آیه ۱۴] که بحث بعدی است. (وَأَقِمِ الصَّلَاةَ لِذِكْرِي) [طه: آیه ۱۴] ولکن حالا، (اِقْضِ مَافات كَمَافَاتٍ) چی میخواد بگه؟
یعنی میگد که (اِذا فَاتَ عَنْكَ اَلصِّلاَتُ فِي حَالَتْ عُذْرِكَ فِي حَالَتِ مَرَضِكَ فِي حَالَتِ اِقْضَائِكَ فِي حَالَتِ قَرْضِكَ اِقْضِ كَمَافَاتِ الْغَرِيقِ لَيْسَ صَلاَتَهُوَ اِلاّ تَكْثِيراً واحِدَهُ اِذا تَرَكَ تَكْبِيرَ الواحِدِهِ ثُمَّ راحِلَهُ بَينَ هَل يَكفُرُ تَكبيرٌ واحِدٌ القَضا) قبول می کنی حرفو؟
اگر کسی مریض بود، رکوع و سجود نمیتونه داشته باشه و مستلقیاً نماز رو خوند. از نظر بدنی، و از نظر زبانی هم، اونقدر ضعیف شده بود، و مریض شده بود که قدرت تکلم صحیح نداشت،
الان برش واجب است که، الانکه مریضه نماز رو هیئتاً وخصوصیتاً ازش به مقدار نیاز کم کنه. بعد خوب شد، خوب شد و چاق و چماق شد، خب این آدم بخوابه نمازشو بخونه قضا یا دراز بکشه نمازشو بخونه؟
(صحبت حضار)
ها؟ قیاس نمی کنیم، (اِقْضِ مَافات) داره میگه اینو. ببینید، کسانی که به (اِقْضِ مَافات كَمَافَاتٍ)
(صحبت حضار)
اون میگه ولی به چی استدلال می کنن؟ به (اِقْضِ مَافات كَمَافَاتٍ) استدلال می کنن. ما همینو داریم بحث می کنیم. اگر (اِقْضِ مَافات كَمَافَاتٍ) دلیل است، علیل است. چرا؟
برای اینکه (فِي كُلِّ مَوارِدِ عُمر فِي كُلِّ مَوَارِدَ اَلَّتِي تُبْصِرُ مِنَ اَلصِّلاَتِ مِنْ عَدِيدِ اَلرَّكَعَات اَو مَن هَيَّئَتِ الصِّلاة اُو مِن طَهارَتِهِ او مَنْ مَعَ ذَلِكَ فِي كُلِّ اَلْمَوَارِدِ تَشْمَل اقْضِ ما فاتَ كَمَا فَاتَ)
مثلا (اِذا لَمْ يَكونْ عَلَيَّ طَهُورن ما عي تيمم وَصَلَ عَلَيْكَ تَيمُّم وَ سَلَّمَ لَقَدْ فَاتَتْ عَنْهُ صَلاةِ بِتَيَمُمٍ مِنْ دُونِ مَا وَلكَنَ بَعْضَ ذَلِكَ يَقْضُرُ عَنْ يَتوفِي تُُوفي تَيَمَّم اِقْضِ مَا فَاتَ كَمَا فَاتَ) همه ی موارد اینطوره دیگه؟
شما تمام موارد عذر رو در نظر بگیرید، ما عذر رو فقط داریم.
(صحبت حضار)
عذر رو ما داریم میگیم. اعزا
(صحبت حضار)
ما استدلال آقایون رو داریم بحث می کنیم، آقایون میگن (اِقْضِ مَافات كَمَافَاتٍ) دلیل مائه.
(صحبت حضار)
اینطور نیست، این طور نیست، این کل موارد الاعظم اینطوره.
ببینید صد در صد در تمام موارد عذر، در کل فقه، از اول تا آخر. یک دونه خلاف ما وارد عقل. حالا اختلاف بزرگه ما با آقایون اینه که، در باب قصر. آقایون می فرمایند که تموم فراسخ یا از مسیر باشد، این قصر و ولو ارهاق نباشه، ولو عذر نباشه.
ما میگیم عذر باشه. ما میگیم عذره، ولکن (فِي كُلِّ مَوارِدِ عُذْرٍ اِذا اَنْتَ مَعْذُورٌ اَنْ اَدَّا الْوَاجِبُ تَمَاماً ولكِنْ تَرَكْتاً الْوَاجِبَ تَمَاماً ولا قِسْمَ مَعَ ذلِكَ هَل يَجِبُ عَلَيكَ قَضائُهُوَ ناقِصاً او تَامَّه اِذا اَنْتَ تُمُومُ الْحَجُّ عَنْ اِمْرَاة هَلْ تَهُجُ اِمْراة وَ اِذا اَمْرُهُ تَنُوبُ عَنْ رَجُلٍ هَلْ تَهْجِكُ رَجُلٌ) هرکس مصداق خودشه.
هر شخصی به حساب خودش تکلیف نیابتی را، وکالتی را، و تکلیف شخصی را، در حال خودش انجام میده. (لاَ يُسْتَجَبُ لا تُسْتَجَرْ حَالَةُ مَرَضٍ وَالْعُذَرُ اِلاّ حالَتُ اللَّهِ وَ اَلْعُذْرُ) قاعده ی کلی است. و صد در صد در کل ابواب فقه این، ملاحظه بفرمایید شما
بگردید در کل ابواب فقه واجبی که معذور است، ما در واجب موحد بحث نمی کنیم. واجب وعظه ما یه واجب موحد داریم، مثل وضو. در وضو اگر آب بریزی رو صورت بشوری، دست ها را نه، این درست نیست.
چون (9:23) وحدة واجبی که مَا لاَ يُتْرَكُ كُلُّ، کل اون مقداری که می شود، انجام بده. اون مقداری که نمی شود، اگر معذورین نه. حالا درون زمانی که من معذور بودم از اقامت الصلاة هیئتاً و عدداً، معذور بودم از کار واجب هیئتاً و عدداً، یا در هر دو آدمی. که یه موقع شل بوده و عرض می شود که نشسته نماز خونده، حالا هم که پاش صاف شده باز مثل شل نماز بخونه؟
آدمی که مریض بوده و مستلقی نماز میخونده، و نماز نخوند مدتی، یه نماز نخوند مثلاً، حالا که میخواد نماز قضا بخونه عرض می شود که باید دراز بکشه بخونه.
آدمی که فاقد طهورین بوده بنابراین قول، که قول اصلح اینه و این از مسائلی است که باید بحث کنیم. (فَاقِدُ اَلطَّهُورَيْنِ تَجِبُ عَلَيْهِ الصِّلاتُ فِي حَالِ الصِّلاتِ طَهُورَيْنِ اَوْ بَعْضٍ لاَ عَديَ عَلَيْهِ وَ لَا قَضَا ولکن مِنَ اَلْكِتَابِ وَ السُّنَّه عَلِيٌ اِنَّ عَلِيَّ فادَّ طَهُورَيْنِ ال ادّاً وَ اِن لَم يَعَضَّ الصِّلاتِ وَالْقَضَا) حالا ببينيد يكي (فَاقِدَ اَلطَّهُورَيْنِ اَولاً، فَالْحَرْبُ ثانِياً، مَرِيضٌ سَالِساً، اَلْكَنَّ رَابِعاً) همینطور بگیم عذر ها رو جمع کنیم، اون قدر غر زد که چیزی از نماز نموند
اولاً صلاة حربه (وَإِذَا ضَرَبْتُمْ فِي الْأَرْضِ فَلَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ أَنْ تَقْصُرُوا) [نساء: آیه ۱۰۱] این در حربه. اما نه. پاشم درد می کرد اگر در حرب هم میخوند، نشسته میخوند.
فاقد الطهورین هم بود، بنابر وجوب نماز، برای فاقد الطهورین و اعزا. حالا این آدم، این نماز رو سر وقت نخوند بعد که درست وطن شو عرض می شود که مقابل پنج(11:13) نشسته، حالا میخواد نماز و قضا کنه.
عین شهردار در حال جنگ، مریض، و، و، و، الی آخر. این مسخره است اصلاً، هیچ کسی حتی نمیتونه بزنه اصلاً، و چرا در باب سفر گفتن علتش اینه که عرض می کنم
(صحبت حضار)
حالا میرسیم. حالا ادعایی است می فرمائید شما. حالا میرسیم چجوری
پس بنابراین سر (اِقْضِ مَافات كَمَافَاتٍ) در اعذار بی کلاه است، اگر انسان معذور بود و معذوراً واجبش درد بود، ترک شد. باید به همان حالت عذر قضا کنه. اینکه غلط است که، غلط است که.
این به، این سبک تمام موارد اینطوره. تمام موارد فوت کرسی، قضاش به حالت عذری نیست. اگر حالت، حالت صحت و سلامت است، حالت عذری عرض می شود که نخواهد بود. این یه مطلب.
مطلب دیگه؛
(صحبت حضار)
من خلاف روایت نمیگم که، ما داریم روایت رو معنا می کنیم. خلاف روایت نگفتم من، ما داریم معنا می کنیم روایت رو. ادله چی میخواد، چی میخواد مگه؟
(صحبت حضار)
میرسیم به سفر، به سفر نرسیدیم عرض می کنیم آقا عرض می کنیم یه خورده به من مهلت بدین. یه خورده مهلت بدین به من. اجازه بدید شما.
(صحبت حضار)
عَلَيْكِ سَلاَم
این مرحله که در (فِي كُلِّ اَعِداً الَّتِي تَنْقُصُ مِنَ الْواجِباتِ اَحْياناً اِذا تَرَكَ الْواجِبَ اَلنَّاقِصَ اَلَّذِي كَانَ عَلَيْهِ فع ذَلِكَ يُغْضِي كَمَا مَن اِذَا لَمْ يَكُنْ لَهُ عُذْر) این صد در صد در کل احکام فقهیه هست.
حالا
(صحبت حضار)
میخوام بگم حالا در باب صلاة اول در اصله در حالت. یعنی اصل نماز که باید تو خونه و اینجور بوده، اصل را این جا در غیر حالت عذر بخونه، اصل در حالت عذر و غیر از عذر فرق نمیکنه
(اَلصَلَاةِ فِي حَالِ الْعُذْرِ وَ فِي غَيْرِ حَالَتِ اَلْعُذْرِ مَا فِي اِخْتِلاَفٍ) حالت عذر یک حالتی است که استثنا می کند در وقت خودش، نه این که فلانی یه روز رمضان مریض بود.
(صحبت حضار)
بله؟ احسنت درسته. حالا که میتوانه. میرسیم حالا، میرسیم، اینو میرسیم حالا. احسنت. حالا عرض میکنم میرسیم. از قضا اومدیم نزدیک،
ببینید اما در حالت عرض می شود که صلاة قصر، (فِي صَلاَةِ اَلْقَصْرِ لاَ نَصَّ وَ لاَ اِشارَِةَ وَ لاَ اِحْتِمَالَه فِي حَدِيثٍ وَ لَوْ ضَعِيفٌ اِنَ قَضَا الْقَصْرِ قَصرُ) باید داشته باشه که.
اگر شما در سفر عرض می شود که قصر می بایست بخوانی و نخواندید، بعد که منتقل به وطن شدید این رو باید قصب بخوانی، هیچ چیز اصلاً نیست به عکس. من به عکس بهتون میگم تا بتونید سراغ ادله ی عرض می شود که اَجزَ. ملاحظه کنید
بله، نماز تمام بخوانه این یک، دو روایت هست که البته کلی است، به طور عمومه اطلاق دارد. (عَلِيِّ بْنِ اِصِفاعَنْ غَيْرِ وَاحِدٍ اِصْحَابُنَا) بعضی از علما میگن (غَيْرِ وَاحِدٍ من اِصْحَابُنَا) این مرسله میشه.
میگه بابا اگه گفته بود (عَنْ وَاحِدٍ من اِصْحَابُنَا) خب واحد رو نمیشناسیم، (عَنْ غَيْرِ وَاحِدٍ) این جو عده ای، عده ای از اصحاب بزگوار این آقا که با هم رفاقت دارند، هم درس ند، هم کارند.
خدا رحمت کند مرحوم آقای حجت کوه کمری، در چند سال پیش کوهی هم هست. که بابا (عَنْ غَيْرِ وَاحِدٍ مِنَ اَصْحَابِنَا يَا عَنْ جَمَاعَتٍ مِنِ اَصْحَابِنَا) رو شما چرا مرسله میگیری؟ مرسله اونی که شخص واحد باشد مجنون.
مگر اگر گفتن گروهی از اهل علم، که نمیفرماین، چون این گروه را نمیشناسیم پس این مرسله شد. گروهِ نه یه نفره.
حالا
نمیخوایم به سند کاری داشته باشیم، اصل روایت. (عَنْ ابي عَبْدِاللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ مَنْ نَصِيَا مِنْ صَلاَةِ يَوْمِهِ وَاحِدَةً) کجا را میگه؟ حاضر را میگه؟ اعم از حاضر و مستکبر رو میگه؟ نظر که حاضرِ
(صحبت حضار)
اعم، احسنت ما هم همینطوریم. حاضره هر دو رو میگه. مگه سند مسافر، سند نیست؟ آخه این جا اونو نداره. کدوم آیه اش. ببینید از خودمون داریم روایت. اگه زوره که ما زوره بله عرض می شود که (مِنْ نَصِيبٍ مِنْ صَلاَتِ يَوْمَيْهِ وَ واحِدَةً وَ لَمْ يَزرِ اَيَ صَلاَتٍ حَيٍ) آیا در سفر انسان بیشتر مشغول و یادش میره یا در حضر؟ در حضر، در اضلاعشه.
حالا فرد اضلاع نیست، ولکن کسی که یادش رفت یک نماز از پنج نماز رو بخونه، نخونده، یادش رفت.
(صحبت حضار)
عجب حرفیه میگم نسیه رو ما داریم میگیم راجب قضا مگه نیست. اگر کسی نسیان کرد ما داریم اونو بحث می کنیم، اگر نسیان کرد
(صحبت حضار)
حالا توجه کنید، توجه کنید، اگر توجه کنید، توجه کنید، اگر کسی نسیان کرد سفراً، حضراً چه کند؟ اسلام که میبینه دیگه (مَنْ نَسْيَا مِنْ صَلاَةِ يَوْمِهِ واحِدَه نَسياً مِنْ صَلاتِ يَوْمِ سَفَرٍ واحِدَهِ اَو مِن صَلاتِهِ اَو مَن حَضَرَهُ واحِدَه نَسِيَهُ) یه مرتبه عمداً ترک می کنه، یه مرتبه نسیاناً. در هر دو صورت قضا داره یا نه؟
ما در قضا داریم بحث می کنیم، بحث ما اینجا ست، ببینید (مَنْ نَسيَا مِنْ صلاتِ يَوْمِهِ وَاحِدَهُ وَ لَمْ يَضْرِعْ اي صلاتٍ هِيَ صَلا رَكْعَتَيْنِ وَ صِلاَتٍ وَ اِرْبَع) چرا؟ در حدیث دوم، کتاب برقی. اینطور جواب میده (سَالَ ابي عَبْدِاللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ عَنْ رَجُلٍ نَسِيَا صِلاَتٍ مِنَ اَلصَّلَوَاتِ اَلْخَمْس)
(صحبت حضار)
چرا. در حضر؟ مطلقه پس، پس مطلقه. خیر، ببینی فرق نمیکنه، مطلقه دیگه. اگه فرقی نمیکنه مطلقه عزیزم. نسیه میبینی در اینجا امام تفسیر نفرمودند نفرمودن این نسیه آیا در سفره یا در حضره؟
که اگر در سفر است؛ یک، دو رکعت بخواند. و یک، سه رکعت بخواند کافی ست. چرا؟ برا اینکه دو رکعت به جای نماز صبح است و نماز عشاء است و نماز ظهر است و نماز عصر. ملاحظه کنید
(صحبت حضار)
چهار رکعت برای کسی که غریبه برای حضر است که این فتوا رو میده و این رو تقلید می کنه، اما اگر ما خالی بشیم از افکار تقلیدی و از افکار اجتهادی خالی میشه، از تمام این حرفا.
از امام سوال می کنند اگر کسی یادش رفت که این پنج نماز رو، یکی رو نخونده نمیداند کدام بود، این کمرش بیل خورده مقید به حضر است؟ اون بله، امام جواب میده میفرماید که یک، دو رکعتی؛ یک، سه رکعتی؛ یک، چهار رکعتی میخونه.
چرا یک، دو رکعتی؟ اگر صبح بود، دو رکعت. چرا یک، سه رکعتی؟ اگر مغرب بود سه رکعتی. چرا یک، چهار رکعتی؟ اگر عشاء بود یا ظهر بود یا عصر بود یک، چهار رکعتی.
به نام علی تتمه ی روایت رو ملاحظه کنید.
(صحبت حضار)
مطلقه دیگه. چرا؟ چون شما میگین. عَقَلَمِه. اینجا نداره که. عزیزم عَقَل این جا نداره که. میگه فرد اجنی اونه از قضا، فرد ادلی اون جایی بیشتر انسان نسیان می کنه که گرفتار تره در سفر.
خب در سفر اون سفر اون وقتیا ست، سفر اون وقت که از اون ور گرگ میاد، از اون ور شیر میاد، از اون ور دزد میاد، از اون ور سارق میاد، از اون ور فلان میاد، بهمان میاد، یک ضرورت ایجاد میشه.
اونجاست که بیشتر اون روزه، نسیان است تا در حصر. بنابراین، خب ما چرا مسلم رو مقید می کنیم آخه، میخوای ما یهودی بشیم مثلاً؟ که یهودیا حضرت موسی را گذاشته بقره گفته بود، بقره چیه؟ شاخ داره، دم داره، سم داره، رنگش.
خداوند قید اضافه کرد تو سر یهودیا رو بزنه، ما نمیخوایم تو سر ما بخوره. بابا مطلق نیست، چرا مقید کنیم، به چه حساب؟ باور کنید که. بعداً عرض خواهم کرد که ما ادله ی قاطعه داریم بر اینکه در حضر قضای سفر را تماماً باید بخواند. روی این مبنایی که ما دو هفته بحث کردیم. حالا عرض می کنم. خب ببینید،
(صحبت حضار)
خب وجوب. (سَبَّحَ اَللَّهَ اَلْخَيْرَ لاَ تُصْرَفُ اَلصِّلاَتُ بِحَالِنٍ وَ صَلاَةٌ)
(صحبت حضار)
عزیزان شما چرا فقه رو مطالعه. یعنی این صلاة رو ولو با تأکید واحدة انجام بدی و این فرمایش شما خلاف ضرورت اسلامی است، خلاف ضرورت اسلامی است. (لاَ تَصْرِفُ اَلصِّلاَتُ بِحَالِكَ)
(صحبت حضار)
توجه کنید، توجه کنید، توجه دارین، همین صلاة غرا که مثال زدند. بر شخصی که غریق است، واجب است مقداری که میتواند نماز بخواند. نه طهارت، نه قبله، نه رکوع، نه سجود، نه حمد داره غرق میشه. الان رو داره.
تا میاد بیرون از زیر آب اَلابَختِکی میگه اَللَّهُ اَكْبَرُ رفت نماز خوند. این، اون که برش بود خوند. حالا اگر چنانچه اَللَّهُ اَكْبَرُ و نگفت، نگفت، بعداً هم هی شنا کرد، شنا کرد تا وقت رفت و نمرد و اومد بیرون. حالا قضاش چجوریه؟ یه اَللَّهُ اَكْبَرُه؟
بله (اِقْضِ مَافات كَمَافَاتٍ) دیگه اَللَّهُ اَكْبَره، این مرحله ی اولی، مرحله ی ثانیه. خب کی گفته است (اِقْضِ مَافات كَمَافَاتٍ) یعنی با تمام خصوصیات عذری ما در
(صحبت حضار)
بله احسنت ما هم همین و عرض می کنیم، ماهم همین و بحث می کنیم. حالا تأیید می فرمایید شما، ببینید (اِقْضِ مَافات كَمَافَاتٍ) در کل موارد عذر، عذر به غیر حال عذر نمیاد.
عذر در حال خودشه، و غیر حال عذر هم در حال خودشه. کسی که مریض است نماز مریضه، کسی که نماز مریض رو نخوند بعد صحیح شد، اینجا باید قضا رو به عنوان صحیح بخونه نه مثل شل و لال و فلان و این حرفا
حالا
اختلاف بزرگی که موجب شده است که اکثریت مطلقه ی برادران فقیه، عرض می شود که کسانی که قائد به غرب هستند در سفر. اکثریت مطلق می فرمایند که در حضر باید همانطوری بخواند که، که ما در باب صلاة قصر اینو استفاده کردیم
(اِنَّما يُقصَرُ مِن رَكَعاتِ الصَلاتِ الرَّباعِيهِ فِي اَلسَّفَرِ اِذَا كَانَ مُحرَّجاً مُلْزَماً وَ كَانَ عُذْراً حَالِنٌ لاَ سَابِقاً) اما آیا امروز در زمان ما عذر جوری هست که من اگر بخوام چهار رکعت نماز بخونم جونم بالا بیاد؟ نه. مطلبی نیست. بلکه در ترن، در هواپیما، در ماشین، در کجا، در کجا، احیاناً راحت ترن خانوما فک کنم.
پس عذر نیست وقتی که عذر نبود، بنابراین چطور میتونه
(صحبت حضار)
عَلَيْكِ سَلاَم
چطور میتواند (اِقْضِ مَافات كَمَافَاتٍ) بگو و حالا که عذر داری، نماز عذر داشتن را در حال غیر عذر، نماز عذر نداشتن در حال عذر، نمیشه. ولکن صلاة سفر صلاة در سفر که این الان وجود ندارد. چرا؟ چون عذری در کار نیست.
بنابراین
اگر سفراً، در وقتی که اگر سفراً ما نماز را نخواندیم چون بر ما قصد که واجب نبود، چون عذر نبود، پس قضا چی چیه؟ قضایی که تمام شده. حتی اگر قصد بر ما واجب بود، قصد بر ما واجب بود عذراً.
اما حالا که عذر نداریم تمام بر ما واجب است عذر. عرض می شود که بدون عذر، کما اینکه در آیات سوره ی بقره این مطلب رو خوندیم
(وَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ) [بقرة: آیه ۴۳] (وَ اِذَا اَلاِمْنَعْتَمْ. وَ اِذَا اَلاِمْنَعْتَمْ) (وَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ) [بقرة: آیه ۴۳] این (وَ اِذَا اَلاِمْنَعْتَمْ) (وَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ) در سوره ی بقره چی میخواد بگه؟ میگد این (تَقْتُلُو مِنَ اَلصَلاَة) عذره.
اما وقتی که حالت حضر و حالت عذر از بین رفت، (وَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ) [بقرة: آیه ۴۳] نماز دست، پا شکسته نخوانید. نماز درست بخونید، این نماز درست بخونید. چه نماز وقت را و چه نماز قضا وقت را
و مگر (وَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ) [بقرة: آیه ۴۳] (صَّلَاةَ) را واجب نمی کند. بعد از عرض می شود که (لَاعَمٍ)، بعد از (لَاعَمٍ مَفْرُوضَتُن عَلَيْنَا اَنْ صَلَوَاتِ يُوْمِيهِ صَبّاً عَنْ كَانَتْ قَضَا عَنِ اُوْ كَانَتِ اَدَائِنَ) ما به اصلاح آیه تمسک می کنیم
(فَإِذَا اطْمَأْنَنْتُمْ فَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ إِنَّ الصَّلَاةَ كَانَتْ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ كِتَابًا مَوْقُوتًا) [نساء: آیه ۱۰۳] (فَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ) آیا نماز قضا، نماز نیست؟ بله.
ولکن این نماز قضا که الان در غیر حالت عذره، تمام است. اما قضای از زمان عذر هم باید مانند ادا تمام شود، چون اقامه اش اینه. اقامه که باید فرمودیم اینجاست، (فَإِذَا اطْمَأْنَنْتُمْ فَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ إِنَّ الصَّلَاةَ كَانَتْ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ كِتَابًا مَوْقُوتًا) [نساء: آیه ۱۰۳]
بنابراین از چند جهت ما این مطلب رو متأکداً می پذیریم، با اینکه برخلاف كُلّ فتواتٍ اِلاّ ابن ادري، دیگر مانعی ندارد. ابن ادریس در میان علما اونه که نقل شده، البته از بقیه نقل نشد.
میگد که نخیر. در حال، عرض می شود که حضر شما قضاء صلاة سفر را تمام باید انجام بدین. و دلیل میاره، میگه برای اینکه ادله ی قضا اینجا را نمیگیره اصلاً، اصلاً ادله ی قضا که عین آنچه را که از بین رفته است شروع کنی این جا رو نمیگیره.
اصلاً اون میگه البته ما ادعا نداریم. اینم یه مطلب.
(صحبت حضار)
این یکیشه، بله.
مطلب دیگر (اِذاً فاتَتْ عَنْكَ صِلاتٌ اَوْ صَلَواتٌ عَنْ وَقْتِها عَنْ اَوْقاتِها وَ اَنَّ عَلَيْكَ فَوْراً اَنْ تَقْضِيَها بِصورَةٍ مُتَرَتِّباً عَنْ لاَ) باز اینجا اختلاف فتاوا ست.
بعضی میگن وقتی که وقت رفت، دیگه موقت نیست، و فوریتی ندارد. بدهی است هر وقت خواست میده. مثلاً بعضی از
(صحبت حضار)
ها خب قضا؟ خب بله می کنیم. بله این را که همه میگن که،
(صحبت حضار)
این که شما گفتی که همه میگن.
(صحبت حضار)
چی؟ خب در سفر نخونه، در حضر بخونه. جوابتون رو دادم، میگم جوابتون رو دادم من.
(صحبت حضار)
عجب حرفیه؛ نخواد بخونه نمیشه گفت سفری که صلاة درش قصر است، عذراً هر صلاتی بخوند قصره. خب این آدم مگر مجبور است در سفر صلاة را غیر مقدمه بخوانه، غیر مقامه بخوانه. این وقتی برگشت در حضر نماز را انجام میده.
وقتی که من میتوانم صد تومن رو یک جا به شما بدم، چرا پنجاه تومن بقیه اش رو ندم؟ نخیر. من یه مقداری صبر می کنم بعد
(صحبت حضار)
عرض می کنم. (الصَّلَاةُ). مثلاً از اول ظهر تا غروب بر ما واجب است دو تا چهار رکعت بخونیم. اگر اول ظهر من معذورم و یا از نظر آب، و از نظر صحت و فلان من معذوراً بخونم، نه آقا از شما خواستن نماز صحیحه در این طول وقت بخونید، اینجا که موقته، در اینجا که قضا ست، قضا که موقت نیست
قضا وجوب فوری دارد، منتها وجوب فوری نسبت به چی؟ (اَقَامُ اَلصَلاَةِ) يعنی صلاة طوری می شود که. بنابراین اگر شما در سفر عذری قرار گرفتی، اگر که حالا نیست. اگر در سفر عذری قرار گرفتید، شما قضاء نماز حضر را اینجا رکعتین نمی توانید بخوانید. اگر امکان داشته باشد که فتوا داده بشه و ظاهراً هم درست است، این جا باید چهار رکعتی بخوانید
منتهی یه مانع داره. و مانع این است که شما اصل نمازتون به حساب عذر و به حساب هرج دو رکعتیه، تا بعد که قضا باشد دو رکعتی بخوانید. بنابراین دو رکعتی نخوانید، چهار رکعتی نخوانید، ذکر بدین وقتی که به حضر برگشتین نماز عرض می شود قضا حضر را بخوانید.
(صحبت حضار)
یقین داره؟
(صحبت حضار)
تمام، تمام شد باشه کار و باید درست انجام بده، کار و باید در وقت انجام بده، و این معصوم هم نیست که اطلاع داشته باشه که این خواهد مرد یانه.
(صحبت حضار)
بله! باشه. باشه ده روز رو بمانه، ده روز رو بمانه بعد از این که ده روز گذشت و برگشت به وطنش، نماز های قضایی ادایی رو انجام بده.
(صحبت حضار)
دکترا غلط می کنن. الان که وارد بحث نیست که. الان که اصلاً وارد بحث نیست. شما نبودین ما حدود بیست جلسه راجب قضا
(صحبت حضار)
جوابتون رو عرض می کنم. جواب شما این است که، الان در کره ی زمین نماز قصر نیست اصلاً. راحته که، برحسب نظر اخیر در کل کره ی زمین نماز قصر وجود نداره اصلاً افصار صوم در سفر هم وجود نداره. من علتی که در قرآن شریف ذکر شده، این علت الان وجود نداره، حالا این مسئله اخیره.
(فِالمَسْئَلَةُ الاَخِيرَهْ اِذا تَرَكَ الصَلاتَ طَبَعَ عَمْداً اُو نِسياناً سَلاسِيهَ اَو مَعَ ذَلِكَ) قبلاً. ما دیروز بحث کردیم که قضا بر کی واجبه. اونجایی که قضا واجب است، اونجایی که قضا واجب است آیا قضا را هر وقت یادم، اگه نسیان بوده هروقت یادم آمد؟ و اگر عمد بوده آناً؟
البته بعد از وقت، قبل از وقت که وقتی که در کل وقت نماز رو نخوند یا نسیاناً نخوند، یا عمداً نخوند، یا هرچه، جوری نخواند که قضا این واجبه.
حالا
بعد که بنا ست قضا کنه، آیا در اول وقتی که لازم است اولش که یا نه تأخیر کنه عیب نداره؟ ما استدلال می کنیم به قرآن شریف به دو آیه (وَ اِذا) (وَاذْكُرْ رَبَّكَ إِذَا نَسِيتَ) [کهف: آیه ۲۴] کسی که نماز را در وقتش نسیان کرده است، یا تناسی کرده است. تناسی هم نسیانه دیگه.
کسی که نماز رو ترک کنه، خدا رو فراموش کرده نماز نخونده، یا این که نه واقعاً فراموش شده، خب (وَاذْكُرْ رَبَّكَ إِذَا نَسِيتَ) [کهف: آیه ۲۴] میگه هر وقت یادت اومد خدا رو، یاد کن.
(اَلَيسَ فِي اَلصِّلاَتِ مِنْ ذِكْرِ اَللَّهِ نَعَم صَلاَت قِمِّهِ اَلذِّكْرُ اَللَّهُ سُبْحَانَ تَعَالَي) (وَاذْكُرْ رَبَّكَ إِذَا نَسِيتَ) (بِهِ اِطْلاَقُهَا تَشْمَلُ هَذَا اَلْمَوْرِدُ هَذَا اَلْمَسْئَلَهُ اِذا نَسِيّاً اوْ تَنَاسي فَتَرَكَ صَلاَتَ فَرِيضِهِ لِوَقْتِهَا مَعَ ذَلِكَ اِذا ذُكِرَ عَلَيْهِ هُنَّ يُصَلِّيهَا اَوْ فَوْراً لِمَاذَا) (وَاذْكُرْ رَبَّكَ إِذَا نَسِيتَ) ظرف بسته چیه؟
(إِذَا نَسِيتَ) (إِذَا) حالا صدق می کنه یا نه؟ بله. اگر کسی که به شما گفت آب بیار، اگه تا غروب آب بیارید، مطلبی نمیمونه. ولی از حالا گفته آب بیار. اینکه گفته حالا آب بیار. حالا واجب است یا نیست؟ پس این واجب عرض می شود ترتمی میشه.
ولیکن نماز ذِكِرَ اَللَّهُ. حالا (وَاذْكُرْ رَبَّكَ إِذَا نَسِيتَ) [کهف: آیه ۲۴] نماز را نمی گیرد؟ بگید دیگه
(وَاذْكُرْ رَبَّكَ إِذَا نَسِيتَ) [کهف: آیه ۲۴] (اِذا نَسِيتَ رَبَّكَ فَتَرَكْتَ اَلصَلاَتَ هَذَا قُمُّهُ اَلنِّسْيَانُ تَرَكَتِ الصِّلات نِسْيَاناً اَوْ تَناسَيا عَمْداً اَوْ مَعَ ذَلِكَ وَ عَلَيْكَ الْقَضَا (وَاذْكُرْ رَبَّكَ إِذَا نَسِيتَ)
(صحبت حضار)
عَلَيْكِ سَلاَم
یعنی (فِي الْوَحْدَةُ الاُولي اَلَّذِي ذَكَرْتَ رَبَكَ يَعْنِي ذَهَبَ نِسْيَانُ اَوْ ذَهَبَ عِصْيَانٌ نسیان (وَاذْكُرْ رَبَّكَ إِذَا نَسِيتَ) [کهف: آیه ۲۴] آیه ای دیگر، آیه ی سوره ی طاها
(وَأَقِمِ الصَّلَاةَ لِذِكْرِي) [طه: آیه ۱۴] در این (وَأَقِمِ الصَّلَاةَ لِذِكْرِي) [طه: آیه ۱۴] صد و دویست و چهل احتمال ما دادیم. مراجعه به سوره طاها بفرمایید.
دویست و چهل احتمال که بعضیش تکرار است، بعضیش درست نیست، و اکثرش درسته. (اِحْتِمَالاَتِ اَلاَدَبِيهِ فِي اَللُّمِّ وَ اِحْتِمَالاَتِ حَدْبِيهِ فِي اَلْمَعْنَا) اینطوره ادب لفظ و حدب معنا در
(صحبت حضار)
شما میگی غیر از نه، قرآن که مطلقه. کدوم میاد؟ آخه شما حاشیه میزنی به قرآن، قرآن که حاشیه بردار نیست. عجیبه آقا (وَاذْكُرْ رَبَّكَ إِذَا نَسِيتَ) [کهف: آیه ۲۴] الان عرض می شود که، نسیان بدتر است یا نه؟ بله.
نسیان بدتره؟ بله (وَاذْكُرْ) کمرش بیل خورده این ها رو نمیگیره آخر رو میگیره اونجا ادله ی قطعی داریم که نماز ظهر تا چهار رکعت قبل از غروب وقت داره، منتهی اونجا بحثه. آیا واجب، فالواجب، فالواجبه؟ یا نه مستحبه؟ بعد مستحب، بعد مستحبه اصلش واجبه. اون بحث دیگریه.
حالا در این عرض می شود که ما در سوره ی مبارکه ی طاها این آقایون ملاحظه فرمایید، چون ارتباط کامل دارد با این بحث که آیا قضا صلوات باید که فوراً انجام بشه یا نه؟
من یه مقداری از این متن براتون میخونم. (إِنَّنِي أَنَا اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدْنِي وَأَقِمِ الصَّلَاةَ لِذِكْرِي) [طه: آیه ۱۴] آیه ی چهارده سوره ی طاها، صفحه ی چهل و نه.
(کَلَماتُ الصَلاَةُ هِيَ اَلاَوْلِيَا وَ کَلَمَة) (الَّذِينَ كَفَرُوا السُّفْلَى وَ) [توبه: آیه ۴۰] (مَنْ ثَمَّ عَلِيٌ اِحْدِي عَشْرَهُ) آیه (عَرَضَ لِوَاجِبِ اَلرِّسَالَتِ تَسْرِيباً آيَاتُهَا وَ مَاتِلُكَ يَمِينُكَ) الی آخر. (ثُمَّ ذَهَابُ الي فِرْعَوْنَ وَ هُو رأس زاوِيه في مساحتِ ضَلاَلِهِ وَ مِنْ ثَمَّ اِثْنُهُ عَشْرُه)
آیه آخری، (يَتَسَنَّنُ فِيهَا مُوسِي شَرَحَ صَدْرَهُ وَ تُزَكِّي اَمْرَهُ) (وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسَانِي) [طه: آیه ۲۷] وَ شِدِ اِعْزِهُ لِوَزِيرِهِ مَنْ اَهْلِهِ كِفْلٌ لِلنِّعَمِ) تامیرسه به اینجا، میرسیم به (وَأَقِمِ الصَّلَاةَ لِذِكْرِي) [طه: آیه ۱۴]
در (وَأَقِمِ الصَّلَاةَ لِذِكْرِي) [طه: آیه ۱۴] خب بحث بسیار، بسیار دقیقه هم از نظر عقلی و هم از نظر تفصیلی. (فَالاوْلُوهِيهْ وَحِيدُهُ هِيَ قِوَّامُ اَلْعَقِيدِهِ وَ قَضِيه عَمَلٌ قَضِيَهُ عَمَلٌ وَ فِقْها وَ عِبَادٌ تَشْتَلُّ هَا وَ تَوَجَّهَ اِلي اَللَّهُ وَاحِدٌ فِي كُلِّ نِشَاتَاتِ الحَيَّاتِ وَ وَاجِهَاتِهَا ولْيَكُنِ الْعَصْرُ فِي شَرَايِطِهِي ظَاهِرُهُ وَ بَاطِنَهَ عَبدُللهُ وَ تَعَبُّداً فِي اَللَّهِ وَ لَيْسَ فِي الْعُبُودَيه الاّ بَعْضَ المُعَرِّفَهِ حَيْثُ تَزَقَّنَاهَا فِي اَلْبَدَايِهِ ثُمَّ زائِدُ المَعرِفَةُ تَتَوْنَّا اَلْعُبُودِيَّهْ كَمَا تَتَونَّا صَايِرَ وَ سَاعَهَا وَ لاَنِ الصَلاَتُ لاَقِمُ اَلْعُبُودِيهِ وَ عَمُودُ اَلدِّينِ العِبادَهُ لِذَلِكَ تُقْتَصُّ لِلْوَصِيِّهِ بَعْدَ مُدَّتِه العُبُودِيهَ)
به موسی میگه (وَأَقِمِ الصَّلَاةَ لِذِكْرِي) [طه: آیه ۱۴] گرفتار کسی که (لَئِنْ أَشْرَكْتَ لَيَحْبَطَنَّ عَمَلُكَ) [طه: آیه ۶۵] به رسول الله خطابه. میخواد بگه، نماز مراحل داره. هر قدر بالاتر بری در نماز باز جای بالاتر داره، کما اینکه (وَاعْبُدْ رَبَّكَ حَتَّى يَأْتِيَكَ الْيَقِينُ) [حجر: آیه ۹۹] به همین حسابه.
چون (اَللَّهِ طَهَارَتْ لاَ نِهَايَتِه) و احترام عبودیتش هم (لاَ نِهَايَتِه) پس (وَاعْبُدْ رَبَّكَ حَتَّى يَأْتِيَكَ الْيَقِينُ) [حجر: آیه ۹۹] یعنی این یقینی که آمد بعد از این بالاتر، بعد از این بالاتر، در دنیا، در برزخ، در قیامت، الی غیره اینها.
یه صلاة هم همین حالت را داره. بله. بعد (وَأَقِمِ الصَّلَاةَ لِذِكْرِي) [طه: آیه ۱۴] اونی که این جا باید که به حساب مورد استدلال ازش استفاده کنیم (وَأَقِمِ الصَّلَاةَ لِذِكْرِي) [طه: آیه ۱۴] یکی از احتمالات. ذکر اضافه فاعل است، به مفعول. یا اضافه مفعول است به فاعل؟
هر دو. هر دو از نظر ادبی درسته. (وَأَقِمِ الصَّلَاةَ لِذِكْرِي) [طه: آیه ۱۴] (لِذِكْرِي) ایاک. اگر ما نماز را بخوانیم که نماز ذکر الله است و بالاترین قلّه ذکرالله است، خدا هم ما رو یاد می کنه.
(فَاذْكُرُونِي أَذْكُرْكُمْ) [بقرة: آیه ۱۵۲] مگه اینطور نیست؟ (فَاذْكُرُونِي أَذْكُرْكُمْ) [بقرة: آیه ۱۵۲] خب (وَاشْكُرُوا لِي وَلَا تَكْفُرُونِ. أَذْكُرْ) [بقرة: آیه ۱۵۲] از خدا از نسیان نیست، از تناسیه.
یعنی به تو احترام میزارم، شما اعتنا کنید به ساحت ربوبیت خدا هم اعتنا می کند به شما. (وَأَوْفُوا بِعَهْدِي أُوفِ بِعَهْدِكُمْ) [بقرة: آیه ۴۰] الی آخر.
پس یک معنا و یک احتمال. (وَأَقِمِ الصَّلَاةَ لِذِكْرِي) [طه: آیه ۱۴] (لِذِكْرِي) ایاکَ. دوم (وَأَقِمِ الصَّلَاةَ لِذِكْرِي) [طه: آیه ۱۴] این بر عکسه عرض می شود که جریان (أَقِمِ) اوله (أَقِمِ الصَّلَاةَ لِذِكْرِي)
یعنی (لِذِكْرِک) ایای برا این که تو به یاد من بیوفتی، بهترین نمونه یاد پروردگار عالم عبارت است از نماز. و (أَقِمِ) هم در نماز ما به یاد خدا خوب می افتیم، و هم خداوند هم به یاد ما خواهد بود
این قضیه الاکلنگیه ها، باید که به طور برابر باشه. حالا (أَقِمِ الصَّلَاةَ لِذِكْرِي) [طه: آیه ۱۴] احتمال میدیم، البته مقابله ای. یه مرتبه هست که انسان نماز را دارد میخوانه یا یادش هم نمیره، میگه (لِذِكْرِي) باید باشه.
(لِذِكْرِي) یاد وَ لِذِكْرِي وَ لِذِكْرِكَ اَيَّاكَ یه مرتبه، نه نماز یادش رفته نماز که ذکر الله است یادش رفته، یا نسیانه، یا تناسیه.
اگر نسیاناً یا تناسیاً که نسیاناً هست نماز یادش رفت، پس ذکر الله رو ترک کرد. کسی که اگر انجام بدهد، همان حال انجام بده یا بعد (أَقِمِ الصَّلَاةَ لِذِكْرِي) [طه: آیه ۱۴]
اون حال که شما به یاد خدا افتادی بعد از نسیان صلاة که از وقت گذشت، یا بعد از تناسی صلاة که نسیانن ترک کرد و از وقت گذشت، (أَقِمِ الصَّلَاةَ) این جا نماز بخون.
خب این جا دیگه معلوم است که اصلاً طبیعت واجب موره. مگر اینطور نیست؟ اگر نوکر شما عرض می شود که مأموریت دارد که برای شما آب بیاورد، یعنی شما هر ساعتی خواستی آب بیار، همین حالا شما آب بیار. آب بیار حالا آب بیار. خب در این جام (وَأَقِمِ الصَّلَاةَ لِذِكْرِي) [طه: آیه ۱۴] و لذا مورد استدلاله.
رسول الله (صَلَوَاتُ اَللَّهِ عَلَيْهِ) قرار گرفته. یکی از احتمالاتی که اینجا هست و مورد استدلاله عرض می شود که بعضی ائمه. در تفسیر ما این جا در پاورقی دو تا حدیث نقل کردیم. صفحه ی پنجاه و چهار
عبد المنصور قبل از که ما روایتی را که از برادران سنی جلوتر نقل می کنیم به چند جهت؛ یکی که چشمشون بشه باز بشه به روایتی هم که از شیعه ما نقل می کنیم بعضاً، دو که روایاته سنی ها از رسول الله (صَلَوَاتُ اَللَّهِ عَلَيْهِ) و روایت ما از ائمه هست
البته فرمایش رسول الله مقدم بر فرمایش ائمه است. از اونجایی که هر دو صادق باشند.
(صحبت حضار)
اگر که، اگر است.
(عَبْدِالْمَنْصُورِ اَلْمُجَلَّلِ اَلرَّابِعِ اَلصَّحِيفِ مِنْ تِينٍ اِرْبَع تَسْنِينَ اِقْرِضْ طقرانِي عَنْ عبَادِنِ بْنِ صامت قَالَ سوئِلَه رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّي اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ عَنْ رَجُلٍ غَفَلَ اَنَّ اَلصِّلاَتِ) (غَفْلَ) دو جوره.
یک غفل نسیانه، و یک غفل تناسیه. یک غفلتف یک تغافله. (عَنْ رَجُلٍ غَفَلَ عَنِ الصِّلاتِ حَتّي تَطلُعَ اَلشَّمسُ او غَرَبَ مَا كَفَّارَتُهَا قَالَ يَتَقَرَّبُ الي اللَّهُ تَعالي وَ يُحسِنُ يَبُوعُهُ وَ يُصَلِّي وَ يُحْسِنُ اَلصِّلاتِ وَ يَسْتَغْفِرُ اللَّهَ فَلاَ كُفَّارُها اِلاّ ذلِك اِنا لَهو يَقول) (وَأَقِمِ الصَّلَاةَ لِذِكْرِي) [طه: آیه ۱۴]
ببینید لطافت استفاده از آیه چجوره؟ (وَأَقِمِ الصَّلَاةَ لِذِكْرِي) [طه: آیه ۱۴] اگر ما به آیه دقت نکنیم، و یا آنچه را گفته اند، و گفته اند، و گفته اند. فقط او را ما محور قرار بدهیم، و وسیع فکر نکنیم، اینطور مثل رسول الله (صَلَوَاتُ اَللَّهِ عَلَيْهِ) ما نمی تونیم مطلب رو تأمین کنیم. که استدلال به آیه است
بله. (نُورِ اَلثَّقَلَيْنِ اَلْمُجَلَّدِ اَلثَّالِثِ وَ سقيف صَلصِيهِ خَمْسُ سبعِي بِسَنَدٍ صَحِيحٍ عَنِ اَبِي جَعْفَرٍ اَلْبَاقِرِ عَلَيْهِ سَلاَمُ فار اِذا فَاتَتْكَ صَلاَتِنٌ فَذَكَرَ تَهَافِيَ وَقْتِ اِخْرِي فَاتَتْكَ) در جایی که واجب بوده، دیگه مواردی که واجب بوده.
(اِذا فَاتَتْكَ الصَّلاتُنُ فَذَكَر تَها فِي وَقْتِ الاِخْرِيِّ فَاِنْ كُنتَ تَعْلَمُ اَنَّكَ اِذا صَلَّيْتَ لِذي في فَاتَتكَ كُنْتَ فِي الاخري في وَقتٍ في هذه) از بین نمیره.
(فبدع بالّتي فاتتك امْرهُ فانّ اللَّهَ عزَّوجلَّ يَقُولُ) استدلال ائمه هم به قرآنه. (فانّ اللّه عزّوجل يقول (وَأَقِمِ الصَّلَاةَ لِذِكْرِي) [طه: آیه ۱۴] (وَ اِنْ كُنْتَ تَعْلَمُ اَنَّكَ اِذا صَلَّيْتَ الَّتِي فاتَتْكَ، فاتَتْكَ الَّتِي) بعد ها یعنی حاضره از بین میره نمیشه، نقد رو از بین برد، نسیه رو گرفت.
(فَبَدِّعْ بِالَّتِي انْتَ فِي وَقْتِهَا فَصَلِّهَا ثُمَّ اُقْمِ اَلاِخْرِيَ) الی آخر. و این مطلب، مطلب بسیار قدیمی است در کل موارد، اگر مثلاً من ظهر امروز به شما بدهکارم ده هزار تومن و نداشتم، حالا ده دقیقه بعد از ظهر پیدا شد.
حالا میگم نه دیگه تا آخر عمر در فرصته، نه دیگه. این طبع امر این است که وقتی که طبعی واجبه، وقتی که واجب در وقت خودش ترک شد، عذراً شما واجبی رو ترک کردین
اما بعد که عذر از بین رفت، واجب به قوت خودش باقی است. بنابراین در مقابل آیه، این دو آیه و در مقابل این دو روایت و یا چند روایت. ما چند روایت داریم که از ائمه (عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ) نقل می کنن که ولی شما اگر نماز قضایی بر گردنتون هست، میخواید نماز قضا را مقدم بخوانید، میخواید نماز ادا را مقدم بخوانید هر کدوم رو مقدم بخوانید اشکالی نداره.
ما اون روایاتی رو میگیم چون بر خلاف ظاهر کتاب است و برخلاف ظاهر این روایات است که از طریقین نقل شده است اون روایات رو ما نمی توانیم عرض می شود که قبول کنیم.
خب یه رشته مطالب دیگری هست که فردا که ظاهراً روز آخر عمر ماست، یعنی عمر ظرف انسان است، انشالله عمر همه ی برادران طیب خواهد بود طوری که ما بتوانیم در این جلسه ای که پر از صعوبات است، و پر از عقوبات است، و پر از موانع است، و پر از ارقلات است.
بتوانیم یه مقداری به دنبال رسول الله (صَلَوَاتُ عَلَيْهِ) برویم که (لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ) [احزاب: آیه ۲۱] پیغمبر، که پیغمبری می کرد نه دست ماچ کردن بود، نه لیسیدن بود، نه مرغ بود، نه سنا بود، پسرش یه عده گوسفند