جلسه سیصد و سی‌ام درس خارج فقه

حج

بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و علی آله الطاهرین
اللهم صلی علی محمد و آل محمد

أعوذُ بِاللهِ مِنَ الشیطانِ الرَّجیمْ

{وَلِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَيْهِ سَبِيلًا وَمَنْ كَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ عَنِ الْعَالَمِينَ}

در استطاعت مقادیری بحث کردیم و باز هم اما این جمله‌ی اخیره این آیه مبارکه آل عمران که {وَمَنْ كَفَرَ} به کجا می‌خوره؟ اونی که معروف است بین سایر برادران این است که مراد از کُفر، کفر عملیست یعنی اگر مسلمانی مستطیع حج باشد و حج نرود عمداً{وَمَنْ كَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ عَنِ الْعَالَمِينَ}اما آیا این است؟ و یا این است فقط؟ این{وَمَنْ كَفَرَ} به آنچه قبلاً ذکر شده است می‌خوره و آنچه قبلاً ذکر شده اینه{وَلِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْت}عَلَیَ النَّاس چی کار کرد؟ واجب کرد. پس {مَنْ كَفَرَ} یعنی چه؟ یعنی منکر وجوب شد. محور اصلی {وَمَنْ كَفَرَ} مطلبیست که در جمله‌ی اول ذکر شده و در جمله اول چند چیز ذکر شده.

مطلب اول{وَلِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْت}یعنی واجب است. نه خود حج کردن، وجوب حج بحث است. اول وجوب حج است، بعد استطاعت حج است، بعد عمل حج است، اینا مراحلیست. این مراحلی که در آیه ذکر شده است شما فقط چسبیدید به اینکه مراد از کفر، کفر عملیست{وَمَنْ كَفَرَ} یعنی کسانی که حج نروند، نخیر، اینا مراحلی دارد، چند مرحله در تفسیر من ذکر کردم، یک مرحله هم ما اضافه می‌کنیم. مرحله اولا{وَمَنْ كَفَرَ}{لِلَّهِ عَلَى النَّاس}را که وجوب است این یک.

مرحله دوم نه {لِلَّهِ عَلَى النَّاس} را قبول دارد{وَمَنْ كَفَرَ}{مَنِ اسْتَطاع} را، این کَفَرَ مَنِ استطاع چند بعد دارد. یک کَفَرَ علمی داریم و یک کَفَرَ عقیدتی داریم و یک کَفَرَ عملی داریم. در کَفَرَ علمیش چهارشنبه بحث می‌کردیم. آیا معنای {مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَيْهِ سَبِيلًا} همونیست که آقایون در علم و اصول و فقه باب حج می‌فرمایند که وجوب حج از وجوب های مشروطه است، وجوب مطلق نیست؟ وجوب نماز مطلق است اما وجوب حج مشروط است، چرا؟ برای اینکه اگر استطاعت بود که مراد از استطاعت زاد و راحله است، اونوقت واجب است. اما اگر زاد و راحله نبود و شما بتوانید برید حج بدون زاد و راحله یا بتوانید زاد و راحله تهیه کنید، این مَنِ اسْتَطاعَ نیست، این{مَنْ کَفَر} علمیست دیگه، برای اینکه اون روز مفصل بحث کردیم. یک طوع است و یک طلبُ الطوع است. شما طوع رو گرفتید، آیه طوع نمیگه، آیه طلبُ الطوع رو میگه. یعنی طلب کنید وسیله رفتن به حج را یا صحت بدنی را، صحت علمی را، صحت عقلی را، وسیله مالی را، وسیله راحله‌ای را، وسیله راه را، وسائلی که انسان را بدون حَرج و بدون عُسر به حِجُّ البیت می‌رساند، اگر بتوانید طلب کنید، اینجا چند بعد دارد{وَ مَنْ کَفَر} یک، نه ما از اول میگیم که اصلاً بله {لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْت}بِسم الله، واجبه، اما{مَنِ اسْتَطَاعَ}اونی که برش واجب است،{مَنِ اسْتَطَاعَ}است،{مَنِ اسْتَطَاعَ} رو بگید مَنْ طاعَ، شما الف و سین رو یادتون میره، از نظر علمی در اینجا کفر علمی دارید شما. ما یک کفر عقیدتی داریم یک کفر علمی داریم، کفر اخلاقی داریم، کفر عملی، اینجا شما کفر علمی دارید. اون اکثریت مطلقه و یا اکثریت هرچه که معنا فرموده اند استطاعت را به زاد و راحله، خدا اینجا فحش خدایی میده، میگه{مَنْ کَفَرَ} کَفَر چی رو؟ مَنِ استطاع رو؟ مَنِ اسْتَطَاع رو معنی کنید خب، اینم یک بعدش.

بُعد سوم این است که کسی استطاعت دارد، تحصیلم کرد وسایلی که باید بره ولی این وسایل رو از بین برد، بخشید، گفت من برای اینکه حج نرم، واجب نشه، حالام که ذی الحَجّه نشده، من این مالی که تونستم تهیه کنم، این وسایلی که تونستم تهیه کنم و بعداً نمی‌توانم تهیه کنم، امسال نمی‌تونم، امسال این وسایلی که الان تونستم تهیه کنم، تهیه کردم و بعداً نمی‌توانم تهیه کنم، الان می بخشم، باز{وَ مَنْ کَفَرَ} جلو رو گرفت، کَفَرَ……..، این جلوی رفتن عرض می‌شود که دونَ الحَرجِ و دونَ العُسر را گرفت. خب حالا که جلوی اینو گرفت، جلوی وجوب رو گرفت؟ نه، جلوی وسیله عادی که قدرت داشت و تهیه کرد و بعداً تا زمان حج نمی‌تواند تهیه کند، جلوی این را گرفت، این {وَ مَن کَفَرَ} نیست بازم؟ خب اینم هست.

چهارم، البته منهای سوم من بقیه رو در تفسیر عرض کردم. چهارم{وَ مَنْ کَفَرَ}این آمادگی دارد از برای حج، چه طوعاً، چه استطاعتاً، چه بدناً، چه علماً، چه عقلاً، چه از نظر راه، از هر نظر، از هر نظر ولی وقت حج خب نمیره، اینم {مَن کَفَرَ} شد، کفر عملی اینجاست. چرا شما هر سه تا رو گذاشتید کنار؟ فقط میگید کفر عملی. { وَمَنْ كَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ}.

کسانی که در بعد اول یا دوم یا سوم یا چهارم مانع از حِجُّ البیتید، چه منع علمی، چه منع عملی، چه منع طوعی، استطاعتی، خیال می‌کنید اگه حج نکردید مثلاً خداوند اونجا تنها میمونه تو خونه و غصه می‌خوره و مثلاً چی میشه، نه{فَإِنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ عَنِ الْعَالَمِينَ} خدا نیاز ندارد. این ما بندگان خدا هستیم که نیازمندیم که دور خانه خدا بگردیم برای اون رموز بسیار بسیار عمیقی که خداوند مقرر فرموده است در مناسک حج. این یک مطلبی بود که خواستم عرض کنم.

مطلب دیگر که اون روز اشاره شد و باید بحث کنیم، آیا، البته مراحل استطاعت رو عرض کردم آقایون ها، خواهش می‌کنم که به این کتاب اسرار حج ملاحظه کنید و اونو ما در جوّ حج نوشتیم، چیزی که در جوّ حج نوشته شده است یک مطلب دیگری خواهد بود، الانم مورد استفاده ما هست، مراحل استطاعت که اون روز اشارتاً عرض کردیم که این{مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَيْهِ سَبِيلًا} اون چنون حرکت پربرکت در مسلمان ها ایجاد می کند در کلّ ابعاد، در صحّی و بهداشتی، در عقلی، در علمی، در بدنی، در مالی، در راهی، در سیاسی، در، در تمام ابعاد ما رو حرکت میده. اینو یک موقع مفصل عرض کردم روز سه شنبه بود ظاهراً که در کلّ ابعاد ما رو حرکت میده. اگر راه بسته است، استطاعَ، کاری کنید راه باز بشه بتونید، اگر مریضید کاری کنید سالم بشید که این دو بُعدیه در اینجا، اگر از نظر علمی کم دارید، یاد بگیرید، از نظر عقلی کم دارید، می‌تونید سرجاش بیاد، از نظر مالی، تهیه کنید، از هر نظری که اگر دارید که طاعَ هست، اگر هم ندارید، اگر مادون حَرج و عُسر است خب تهیه کنید و اگرم حدّ حرج است خب رجحان دارد، اگر حدّ عُسر است، بعضی وقتا واجب است، بعضی وقتا نه، اگر حدّ بالاتره که هست مطلبی برای آقایون ما ذکر کردیم و آنچه را از آیه استفاده می‌کنیم اونی که واجب است{مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَيْهِ سَبِيلًا} پس این پنبه رو از گوش خودمون دربیاریم و این حرف، که زاد و راحله. روایات هم در تفسیر بنده نقل کردم حالا برای اینکه بعضی‌ها خیال می‌کنند ما حدیث رو قبول نداریم. حالا اونا که قرآن رو قبول ندارن مطلبی نیستا ولی ما حدیث رو سه قسمت می‌کنیم، یک قسمت مخالف قرآنه قبول نمی‌کنیم، برای احترام قرآن و اهل بیت و پیغمبر. یک قسمت موافق قرآنه قبول می‌کنیم، یک قسمت مردده، نه ما حدیث رو قبول نداریم.

حالا در تفسیر ملاحظه بفرمایید، بله، در{مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَيْهِ سَبِيلًا}بله، در صفحه 271 به بعد راجب این آیه بحث شده که{وَلِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَيْهِ سَبِيلًا} البته بحث شده شده تا عرض می‌شود که بله، بله صفحه 277. اولش ما اینطور یادداشت کردیم وَالاسْتِطاعَهُ هِیَ طَلَبُ الطوعْ عَقلیّاً و عُقَلایّاً وَ مالیّاً وَ أمْنِیّاً مِنْ صِحَهٍ وَ حِفاظٍ وَ حِفاظَ عِرضٍ وَ نَفسٍ وَ سِواهِما مِنَ النَوامیسِ الخَمس که بحث شده.

 وَ أمْنِ طَریقٍ أمّا ذا مِنْ طوعٍ دونَ عُسرٍ ولاَ حَرَجْ لاَ فی طَریقِ حَجِّ قَبلَه وَ لاَ فی مَناسِکِه وَ لاَ فی رُجوعِه، بَحیثُ لاَ تَعَسّرْ أوْ یَحتَرِجْ بِسَبَبِ الحَجْ، که اینو اشاره نکردم به حساب اینکه آقایون مطالعه فرمودید و توجه دارید که این توانستن، توانستن شرعیست. اگر شما بتوانید برید مشهد و نتوانید برگردید، شما استطاعت مشهد رفتن دارید؟ خب نه. اگر بتوانید برگردید ولی زندگیتون بهم بخوره در اثر این مسئله‌ای که کردید چی؟ نه، پس توانستن دارای سه بُعد است. استطاعت حج دارای سه بعده.

یک، بتوانم دون حرج و عسر بروم. دو، بتوانم حج را لاصِیما وقوفین انجام بدم. سه، بتوانم برگردم مانند وضع قبلیم باشه، اگه بتوانم برگردم خیلی پول داشته، نه، بتوانم برگردم مانند وضع قبلیم باشه و اگرم از وضع قبلی پایین تر باشد، زندگی قابل ادامه باشد. سه بعد دارد این استطاعت که فقها که تعبیر می‌فرمایند که وقتی رجوع می‌کند به وطنش، در رجوع به سبب رفتن حج این برنگردد و زندگیش مختل بشود. معنی مختل شدن زندگی این نیستش که قبلاً بهتر زندگی می‌کردم الان کمتر، خب معلومه وقتی که انسان مصرف میکنه خب بعداً کمتره، نه وقتی برمی‌گردد زندگی مختل نباشد نه از نظر بدنی، نه از نظر جسمی، جسمی و بدنی، نه از نظر مالی، از هیچ نظر مختل نباشد.

بعد فَمَادَهُ وُجوبُ هُنا هِیَ اسْتَطاعَهُ سَبیلِ حِجّ البیت، استطاعَ السَبیلِ إلَی حِجِّ البیت و طَبعاً دونَ عُسرٍ وَ لاَ حَرَجْ وَ لَیسَ تَفسیرُها بالزّادُ و راحلِه فی المُستَفیضَه المَرویّهَ عَنْ الرَّسول (ص) وَ أئمّهَ أهلِ بیتهِ (ع) إلاّ تفسیراً بالاکثریهِ السّاحِقهَ مِنْ مَصادیقِ الاستطاعَه حیثُ القِلَّهُ القَلیلَه هُمُ المُستَطیعونْ دونَ زادٍ حاضِر و راحله، اینطوره دیگه. کسانی که نه زاد دارن نه راحله، باید تهیه کنن، خب، و ها احتیاج ندارن، نه زاد دارن نه راحله و عرض می‌شود که احتیاجم ندارن به زاد و راحله، میتونن پیاده برن خب اینا کمن دیگه، اکثر کسانی هستند که احتیاج دارن مخصوصاً از راه های دور.

بَلِ المُشاهِ هُمُ السابقونَ فی آیَهِ الحَجِّ عَلَی الرَّکْب، رکب جمع راکبه، وَ أذِّنْ فی النّاسِ بِالحَج، اونوقت یک روایت اینجا نقل کردیم که در جامع احادیث شیعه هست، البته رقم یک و دو را در پاورقی معاکذ ذکر شده.

حَجّهُ الاسلامْ وَاجِبَهٌ عَلَى مَنْ أَطَاقَ اَلْمَشْيَ مِنَ اَلْمُسْلِمِينْ، ببینید نص، حالا نص هم نبود مطلبی نبود که چون آیه بیان کرده مخصوصاً آیه حج که{وَأَذِّنْ فِي النَّاسِ بِالْحَجِّ يَأْتُوكَ رِجَالًا} الی آخر، حج، آقایونی که به حدیث فقط می‌چسبند و حدیث براشون بیشتر مزه دارد، حَجّهُ الاسلامْ وَاجِبَهٌ عَلَى مَنْ أَطَاقَ اَلْمَشْيَ مِنَ اَلْمُسْلِمِينْ، دنبالش، دنباله حدیث، وَ لَقَدْ كَانَ أَكْثَرُ مَنْ حَجَّ مَعَ نَبیِّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ مُشَاه، در حجّه الوداع که اولین و آخرین حج رسول الله بود، اکثرشون پیاده بودن و واجبم بود برن، جامع احادیث شیعه جلد دهم صفحه‌ی 251، صَحیحَ معاویه بن عَمّارْ قَالْ سَئَلتُ أبا عبدالله (ع) عَنْ رَجُلٍ عَلیه دِینْ الی آخر، قَال نَعَم، بعد فرمود، إنَّ حَجَّهِ الاسلام وَاجبهٌ تا آخر وَ لَقَدْ مَرَّ رسول الله (ص) بِكُرَاعِ اَلْغَمِيمِ فَشَكَوْا إِلَيْهِ اَلْجُهْد، پیاده رفتن، پاشون زخم شده، شکایت کردن که یا رسول الله اینطور شده، فَقالْ شَدُّوا أُزُرَكُمْ وَ اِسْتَبْطِنُوا فَفَعَلُوا ذَلِكَ فَذَهَبَ عَنهُمْ، ترتیباتی دادن که این زخم‌ها کمتر بشه، کمتر راه برید، محکم‌تر خودتون رو نگه دارید از این حرف ها.

وَ فیهِ صَحیحَه عبدِ الرّحمنْ بِن الحَجّاجْ قَال قُلت لأبی عبدالله (ع) الحَجُّ عَلَی الغَنّیِ وَ الفَقیرْ؟ فَقالْ الحَجُّ عَلی الناسْ جَمیعاً، غنی نیست، فقیرا جلو افتادن اصلاً. در باب حج {يَأْتُوكَ رِجَالًا وَعَلَى كُلِّ ضَامِر} دو دسته فرمود. یک دسته که پیاده باید برن اصلاً ندارن، یک دسته که اگرم یک سواری دارن یک شتر لنگ و منگ و این حرفا که فقیرا جلو افتادن. سوال از امام می‌کنن در این صحیحه که الحَجُّ عَلَی الغَنّیِ وَ الفَقیرْ؟ فَقالْ الحَجُّ عَلی الناسْ جَمیعاً کِبارِهم وَ صغارهِمْ فَمَنْ کَانَ لَهُ عُذرٌ عَذَرهُ الله، اگر عذر داره، اما اینکه بنده پیاده می تونم از عرض می‌شود که مدینه برم مکه، می‌توانم طوری هم نیست عرض می‌شود که من معذور نیستم، بنابراین من عندالله عذر ندارم و برای من واجبه.

(صحبت حضار)

-صغار صفت سنی نیست، کسانی که کوچکند یا بزرگ، بزرگه از نظر قوت، از نظر مال، از نظر چه، از نظر چه، صغار، این صغار سنی نیست. سوال خوبی بود و ظاهراً جوابش این میشه که خب کسی که مکلف نیست که هیچ یا فرض کنید که کسی سفیهه، از نظر عقل پاره سنگ داره، خب اینم واجبه.

فَمَنْ کَانَ لَهُ عُذراً وَ صَحیحَه الحَفص عَن أبی عبدالله (ع) عَن آیَهِ استطاعَه، بابا خود رسول الله (ص) أئمّه آیه استطاعت رو معنا کردند، شما جور دیگه دارید معنی می کنید. خود آیه معنا کرده، خود رسول الله و أئمه معنا کردند شما جور دیگه معنا می‌کنید.

وَ صَحیحَه الحَفص عَن أبی عبدالله (ع) عَن آیَهِ الاستطاعَه مَا یَعنی بِذلکْ؟ قَالْ مَنْ كَانَ صَحيحاً في بَدَنِهْ مُخَلىً سِرْبُهْ لَهُ زادُ وَ راحِلَة فَهُوَ مِمَّنْ يَسْتَطيعُ الحَجّ. چی شد؟ فقط مستطیع اینه؟ مِمَّنْ، خب اکثراً اینه، برای اینکه خیلی کم‌اند کسانی که عرض می‌شود که زاد و راحلم ندارن و پیاده میتونن برن خب خیلی کمن، حتی از مدینه اش کمن تا چه رسه جاهای دورتر.

(صحبت حضار)

وَ فی الدّر المنثور، جلد دوم صفحه 56، دارد که عَن أبی أمامَه قَالَ رسول الله (ص) مَنْ مَاتَ وَ لَم یَحِجَّ حَجهُ الاسلام لَمْ یَمنَعهُ مَرضٌ حابِسْ أوْ سُلطان جَائِرْ أوْ حَاجَة ظاهِرة فَلْيَمُتْ عَلَىَ أيُّ حَالْ شَاءْ يَهُوديّاً أوْ نَصْرانيّاً، از جمله بنده ها هستیم ماها هستیم که میگیم بله زاد و راحله داشته باشه بره، نداشته باشه بتونه نره، اینجا فرمود فَلْيَمُتْ يَهُوديّاً أوْ نَصْرانيّاً. ملاحظه کنید، مَنْ مَاتَ وَ لَم یَحِجَّ حَجهُ الاسلام، حجهُ الاسلام حج اوله دیگه، حالا چه به عنوان عرض می‌شود که متسکع باشه که بعد بحث می‌کنیم چه به عنوان کسی که استطاعت. مَنْ مَاتَ وَ لَم یَحِجَّ حَجهُ الاسلام لَمْ یَمنَعهُ مَرضٌ حابِسْ، ما دو جور مرض داریم. یک مرض حابس داریم یک مرض غیر حابس. مرضیست که منو بازداشته از رفتن حج و نمی‌تونم برطرف کنم این مرض حابسه، مرضیست که نه سرما خورده چی شده فلان شده، خب میتونه معالجه کنه، میگه نخیر من معالجه نمی‌کنم حج نرم، نخیر این معذور نیست، این مرض حابس نیست. این دنباله همون عرضی که قبلاً عرض کردم. یکی از استطاعَ سبیلاً این است که اگر انسان مریض است، این مرض را برطرف کند. اگر مریض نیست نگذارد مریض بشود که استطاعت صحّی رو باید در نظر داشت.

لَمْ یَمنَعهُ مَرضٌ حابِسْ أوْ سُلطان جَائِرْ، اصلاً مال در کار نیست، زاد نیست، راحله نیست، اینا نیست، فقط مَرضٌ حابِسْ که درونیست، أوْ سُلطانٌ جَائِرْ، سلطان جائر نمیذاره ، خب منم زورم بهش نمیرسه، أوْ حَاجَة ظاهِرة، یا نه یک حاجت خیلی بیّنه یعنی اگر من برم حج و برگردم خب یک آدم بدبختی میشم و زندگیم ادامه نخواهد داشت، خب از این سه حال که خارج بود چی؟ دیگه عذری در کار نخواهد بود. فَلْيَمُتْ عَلَىَ أيُّ حَالْ شَاءْ يَهُوديّاً أوْ نَصْرانيّاً.

وَ فی جامِع أحادیث، جلد دهم صفحه 229، صحیحه الحَلَبی عَنْ أبی عَبدالله (ع) فی آیَهِ الاسْتِطاعَه مَّاالسَبیل؟ سبیل چیه؟ مثل اینکه اونوقتام کسانی بودند که میگفتن که استطاعت یعنی زاد و راحله ها ولی تنبل ها بودند که اینطور می‌گفتند. مَّاالسَبیل ، قَال أنْ یَکونَ لَهُ مَا یَحِجُّ بِهْ، خب بازم نفهمید طرف، خب این أنْ یَکونَ لَهُ مَا یَحِجُّ بِهْ، آنچه، اون سببی که، اون وسیله‌ای که به اون وسیله حج می‌کند داشته باشد. چی به نظر نوع میاد؟ اینکه پول باشد، پِله باشد، چه باشد، آقا اگر انسان قدرت دارد که این وسائل را تهیه کند و عسر و حرج نیست، لَیسَ لَهُ؟ اگر کسی الان می‌توند بره مشهد بعد چند روز دیگه ولی پولشو نداره، لباسشم نداره، ماشینشم نداره ولی میتونه تهیه کنه، کار کنه، چه کنه، فلان، آیا یَکونَ لَهُ یا لاَ یکونَ لَه؟ معنی یَکونُ لَهْ یعنی صاف اینجا باشه خیلی تنبل‌وار یا نه برای او هست نیرویی و وسیله‌ای که این مقدمات تهیه کنه، این طرف مثل اینکه نفهمید درست، سوال کرد که مَّا السَّبیل؟ قَال أنْ یَکونَ لَهُ مَا یَحِجُّ بِهْ، قَالْ قُلتُ مَنْ عُرِضُ علیه مَا یَحِجُّ بِه فَاسْتَحیا مِنْ ذلکْ، این کیه؟ کسی که خودش ندارد، نه مالش رو بالفعل دارد و نه وسی، نه قدرتی دارد که این مال رو تهیه کند، این ها رو نداره، پس کس دیگر به او پیشنهاد کرد بیا برو حج من پول میدم. قَالْ قُلتُ مَنْ عُرِضُ علیه مَا یَحِجُّ بِه فَاسْتَحیا مِنْ ذلکْ، خجالت کشید، آدمایی هستن که خیلی خجول هستن، خجالت کشید که این پول رو بگیره بره حج. أ هُوَ مِمَّنْ یَستَطیعُ إلَیهِ سَبیلا قَالْ نَعَمْ، پس سبیل چی شد؟ همینجا آقایون فتوا میدن که اگر کسی استطاعت ندارد چه به اون معنایی که آقایون می‌فرمایند، چه اون معنایی که ما عرض می کنیم، به طور………، اصلاً نمیشه بره، نمیشه بره و گیر ماله، اگر کسی مالی را به اندازه حج عادی به او داد، آیا واجب است این مال را قبول کند و برود یا نه؟ نوعاً آقایون می‌فرمایند واجب نیست قبول کنه چون استطاعت که ندارد که، استطاعت یعنی زاد و راحله، خب نداره، خودش نداره، آیه و روایت میگه بله، چطور؟ آیه که {مَنِ اسْتطاعَ} هست دیگه، یک راهی حلال است، حرامم نیست به سوی حج که این راه آسون تر از راهیست که خودتون تهیه کنید، کسی به شما داره پول میده آسون‌تر است یا خودتون برید بیشتر عملگی کنید، بیشتر حمالی کنید، بیشتر چه کنید. روایت اینطور می‌گوید، عرض می‌شود که  بله، قُلتُ مَنْ عُرِضُ علیه مَا یَحِجُّ بِه فَاسْتَحیا مِنْ ذلکْ أ هُوَ مِمَّنْ یَستَطیعُ إلَیهِ سَبیلا قَالْ نَعَمْ، مَا شَأنُهُ یَستَحی، یعنی چه مرگشه حیا می‌کنه؟ مَا شَأنُهُ معنیش اینه. چه مرگشه حیا می‌کنه، یعنی چه حیا می‌کنه؟ مگه منت سرش گذاشتن؟ خب داره این بنده خدا پول میده برو. مَا شَأنُهُ یَستَحی، ولو یَحِجُّ عَلی حِمارٍ أبتَر، ولو سوار الاغ لنگ، اگه الاغ لنگ پیشنهاد کنن اینا واجبُ الحج اند. فَأنْ کَانَ یُطیقُ أنْ یَمشی بَعضاً وَ یَرکَبْ بَعضاً فَالیَحُج. مقداری رو پیاده، مقداری رو سواره، بازم فَالیَحُج.

وَ رَوا مثل…… فی تَفسیرِه وَ دَعا عنِ الاسلام عن……….. عن مُحمّد بن مُسلِم عَن أبی جعفرٍ باقر (ع)، این کسانی که به روایت زیاد دارن خب همش روایته ببینید، وَالصَحیحه معاویه بن عمار عن أبی عبدالله (ع) وَ التوحید فی الصحیحه فَالروایاتُ فی ذلک قَد بَلَغَ تَبلُغُ حدَّ التواتُر……………….. والاطلاق………..الاستطاعَه، دوتا ، فَلا مَجالَ لِلقول………… زاد و راحله المُستطیعِ لِلحج مِنْ دونَ العُسر وَ لاَ حَرج لَیسَ مُستَطیعاً لِلحَج.

باز احادیث دیگر، اینجا نوشتیم در متن که ثُمَّ المُحتاجْ إلَی زادٍ حاضر و راحِلَه أنِ استطاعَ الحُصول عَلیها دونَ عُسرٍ وَ لاَحَرج فَهُوَ مِمَّن استطاعَ علیهِ سَبیلا وَ لیسَ تَحصیلُهُما تحصیل للاستطاعه، آقایون نه اینکه استطاعه رو گرفتن یعنی این که زاد و راحله باشه، می‌گویند اگه کسی ندارد واجب نیست تهیه کند چون واجب نیست تحصیل شرط واجب، میگم آقا خود این استطاعته. شما استطاعت رو به طور ضیّق معنا کردید.

وَ لَیسَ تَحصیلُهُما تَحصیلِ الاستِطاعَه إلاّ إذا کاناَ هُمَا فَقط الاستِطاعه. اگه زاد و راحله زیاد باشه بله، کیفَ لاَ وَ قَدْ عُمِرَ یَختِمَ القُومْ وَ یَخرُجَ مَعَهُمْ.

جامع احادیث شیعه، جلد ده، صفحه 251، صَحیحه أبی بصیر قَال قُلتُ أبی عبدالله (ع) قولُ عَزَّ وَ جَلّ وَ لِلّه عَلَی النَّاسْ قَالْ یَمْشی إنْ لَمْ یَکنْ عِنْدَه، حضرت معنی واضح کرد، نداره خب پیاده بره، قُلتُ لاَ يَقْدِرْ عَلَى المَشي‌؟ قَالْ يَمْشي وَ يَرْكَبْ، اگه همه رو نمیتونه پیاده بره، مقداری پیاده، مقداری سواره، قُلْت لاَ يَقْدِرُ عَلَى ذلك‌؟ قَالْ: يَخدِمُ القُومْ وَ يَخْرُجْ مَعَهُمْ…….. این نه پیاده میتونه بره کلاً، نه بعضش رو پیاده میتونه بره، چیکار کنه؟ این باید یک سواره‌ای باشه، قَالْ: يَخدِمُ القُومْ وَ يَخْرُجْ، آشپز کاروان بشه، نمیدونم چی چی کاروان بشه، واعظ کاروان بشه مثلاً، وَ رَواهُ مِثلِهِ العَياشي في تَفسيرِهِ عَنْ أبي بصير.

خب، حالا ملاحظه بفرمایید، این بحث مجمل در باب استطاعت. حالا استطاعت با این معنای واسعی که دارد، اکثریت مطلقه مردم را مستطیع می‌کند در دو بُعد. یک بعد اصل استطاعت حج اکبر که از بین کسانی که دورند به حدّی که بحث خواهد شد، این حج تمتع است و استطاعت حج تمتع، استطاعت هر دوی حج و عمره است و از برای کسانی که نزدیک اند حجّ قِران یا افراد است که حجش با عمره اش جداست، با فاصله هم انجام بده طوری نیست و حتی اگر کسانی که در مکه و یا نزدیک مکه هستند، این چند مینی که بحث خواهد شد، این‌ها برشون حج تمتع واجب نیست، احیاناً جایز هم نیست، بلکه حج قِران و افراد واجبه. اینا چند جوره، یا می‌تواند عمره مفرده را فقط انجام بدهد نه حج قِران و افراد را، مفرده واجبه حالا بحث شود، یا می‌تواند حج قِران و افراد را انجام بدهد دون عمره، این واجبه، یا می‌تواند هر دو رو انجام دهد، خب هر دو واجبه.

بنابراین، راجع به انجام عمره مفرده وسعت وجوب بیشتر میشه. چرا؟ برای اینکه چه کسانی که براشون حج قران و افراد واجب است و چه کسانی که برشون حج تمتع واجب است، چون واجب است، اما کسانی که حج قِران و افراد، حج اکبرش واجب میشه استطاعت ندارن، کسانی که حج تمتع هم برشون واجب میشه استطاعت ندارن، اما استطاعت در درجه اون حجه عمره، عمره مفرده.

عمره مفرده واجب است بر کل کسانی که استطاعت سبیلی به عمره مفرده دارن ولی حج تمتع نه، دورها، حج قِران و افراد نه، نزدیک‌ها، عمره مفرده واجبه. به فتاوا که آقایون مراجعه بفرمایید، اکثر قریب به اتفاق می‌فرمایند عمره مفرده واجب نیست. بعضی آقایون، مثل آقای میلانی رحمه الله علیه احتیاط مطلق فرمودن و بعضی آقایون که در خدمتتون هستند میگن نخیر اینم مثل حج اکبر واجبه استناد ما هم به قرآن شریف هست 3 آیه و روایات هم داریم. بحث ما زیاد داریم.

آیه اول، آیه‌ای که مورد بحث ماست{وَلِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ} سوال، حِجُّ البیت چیه آقایون؟ حِجُّ البیت الزیارهُ المقصوده مگه نیست؟ حَج قصدُ الزیاره هست و حِج، حِجُّ البیت عبارت است از زیارت المقصوده هست. پس محور در این حَج و حِج چیه؟ زیارتُ البیته، خب آیا حج تمتع فقط زیارت بیت دارد؟ حج قران و افراد زیارت بیت فقط دارد یا عمره مفرده هم دارد؟ جان حج تمتع و حج قران و حج افراد مگر زیارت البیت نیست؟ خب عمره هم که همینطور است که. عمره ای که انجام میدیم البته ربطش خیلی وسیع‌تر است و تکالیفش بسیار کمتر است، تکالیف مقدماتی و مؤخراتی بسیار کمتره، این عمره مگر درش زیارتُ البیت نیست؟ مگر خدا فرمود وَلِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْت دونَ العُمره؟ حِج خاص که نفرمود که، اگر خداوند یک مطلقی را می‌فرماید که این مطلق نص در اطلاقم هست، در خود آیه و در آیات دیگر، شما چرا تغییر می‌کنید؟ {لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْت}یعنی اونی که دوبله است، که حج تمتع است هم عمره، تمتع و هم حَج، دوبله متصل مثل حج تمتع، دوبله منفصل مثل حج قِران که عمره هم دارد، عمره مفرده، حج افراد که عمره هم دارد. میگیم شما دوبله از کجا آوردید؟ قرآن می‌فرماید {وَلِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ} حِجُّ الْبَيْت، زیارتُ البیت، زیارتُ البیته که صرف زیارت البیت می‌کند، خب در هر چند تا هست، شما چرا مقید می کنید به غیر عمره مفرده؟ یا اگر عمره مفرده رو هم میگید واجبه، عمره مفرده‌ای که با حج افراد یا حج قران باشد، ما دو جور عمره مفرده داریم. یک عمره مفرده ایست که حج باهاش نیست اصلاً یا مستحباً انجام میشه یا واجباً. یک عمره مفرده ایست که حج باهاش هست لزوماً، عمره مفرده با حج قران، عمره مفرده با حج افراد برای کسانی که نزدیک هستند. شما فقط عمره مفرده ای که با حج قران است و حج افراد است میگید داخل حِجُ البیت هست، خیلی عجیبه، اما عمره مفرده‌ای که نه داخل حج تمتع است، نه داخل حج افراد است، نه داخل حج قران است میگید این واجب نیست، خب اینو از کجا شما استثنا کردید؟ این یک.

دوم، آیه{وَأَتِمُّوا الْحَجَّ وَالْعُمْرَةَ لِلَّهِ جَمیعاً}آیه‌ی{وَأَتِمُّوا الْحَجَّ وَالْعُمْرَةَ لِلَّهِ جَمیعاً} که دلیل دوم است، اینجا طبق میل شما که میگید عمره هم باید باشه، خب هست اینجا، در آیه اول که لفظ حِجُّ البیت بود شما گیر بودید که بله استثنا می‌کنیم عمره مفرده مطلقه غیر متصل را که اینم درست نبود ولی در اینجا {وَأَتِمُّوا الْحَجَّ وَالْعُمْرَةَ لِلَّه} أمره دیگه. واجب است اتمام کنید الحج را و العمره را لِلَّه، الحَج هر سه جورش، العمره باز هر سه جورش، سه جور حج داریم و سه جور عمره.

سه جور حج تمتع است و قران است و افراد، سه جور عمره، عمره تمتع که وصله، عمره مفرده هم دو جوره، یک عمره مفرده ایست که حتماً باید با حج باشد مثل حج قران و افراد، یک عمره مفرده ایست که آزاده، نه با حج تمتع لازم است باشد که اون مفرده نیست تمتعه و نه با حج قِران و افراد چون فقط استطاعت نسبت به عمره رو داره. آیه می‌فرماید{وَأَتِمُّوا الْحَجَّ وَالْعُمْرَةَ} الحج هر سه حج رو می‌گیره، العمره هم هر سه عمره رو می‌گیره. چرا شما از هر سه عمره یکی رو خارج می‌کنید دو تا باشه؟ از حج هر سه حج، مراد{أَتِمُّوا الْحَجَّ} و از عمره میگید والعُمرَهَ دوتاش هست یکیش نه، اون دو تا که هست عمره تمتع برای کسانی که حج تمتع برشون واجبه، عمره مفرده با حج قران یا با حج افراد بر کسانی که نزدیک‌اند، بر اونا این دو تا واجبه. چرا شما عمره مفرده جدا رو خارج می کنید از اینجا؟

اما خود معنای آیه، ببینید، کسانی هستند که اینطور فکر می‌کنند، میگن معنی {أتِمُّوا} این است که یک اصلی در کار هست تا أتمّوا، یعنی باید انسان شروع کرده باشد در حج یا شروع کرده باشد در عمره تا اتمامش واجب باشه، البته معلومه،{فَمَنْ فَرَضَ فِيهِنَّ الْحَجَّ}{الْحَجُّ أَشْهُرٌ مَعْلُومَاتٌ فَمَنْ فَرَضَ فِيهِنَّ الْحَجَّ} که {فَرَضَ فِيهِنَّ الْحَجَّ} به چیه؟ به احرامه. اگر کسی محرم شد به حج یا عمره ای ولو مستحب باشد، بر این واجب خواهد شد. اینجام همینطور کسی بگه. می‌گوید {وَأَتِمُّوا الْحَجَّ وَالْعُمْرَةَ لِلَّه} این فقط در اونجاییست که شما شروع کردید حج را یا شروع کردید عمره را. اگر شروع کردید حج را واجب است ادامه، اگر شروع کردید عمره را واجب است ادامه. اما اگر شروع نکردید حج را یا شروع نکردید عمره را اینجا واجب است انجام بدید نیست، این حرف اون آقایون نتیجه اینطور میگیرن، میگن پس باید بریم سراغ دلیل، چه حجی واجب است که اگر شروع کردیم ادامش هم واجبه؟ و چه عمره‌ای واجب است که اگر شروع کردیم ادامشم واجبه؟ چند تا جواب داریم.

یک، در خود عمره مفرده‌ای که نه با حج تمتع است نه با حج قران و افراد است، اگر کسی اینو مستحباً شروع کرد، به نظر آقایون بزرگوار ادامش واجبه یا نه؟ خب بله، پس این حرف شما اینجا به کرسی ننشست. این اولاً.

ثانیاً، {أتِمُّوا} چی می‌خواد بگه؟ اگر خدا می‌فرماید نسبت به نماز {أقیموا الصَّلاه} می‌خواد همون حرف شما رو بزنه؟ میگه نماز که شروع کردید باید این نماز زمین خورده نباشه، بلند باشه، نه بابا،{أقیموا الصَّلاه}از اول می‌گوید نماز رو نماز بلندپایه بخوانید، اینجام همینطوره دیگه. {أَتِمُّوا الْحَجَّ وَالْعُمْرَةَ} دو جوریه، دو بعده، یکی اینکه، یک حکم اینه اگر شروع به حج عمره کردید باید تمام بشه ولو مستحبم باشه باید تمام بشه یک. دوم، قبل از اینکه شروع کنید، وقتی می‌خواید شروع کنید حج تام باید انجام بدید، حج ناقص غلط است. عمره تامّه باید قرار بدید، عمره ناقصه باز عرض می‌شود که غلط است. پس این حرف‌ها نمیاد اینجا{وَأَتِمُّوا الْحَجَّ وَالْعُمْرَةَ لِلّه فَإِنْ أُحْصِرْتُمْ فَمَا اسْتَيْسَرَ مِنَ الْهَدْيِ} عرض می‌شود که تا آخر که بحث‌های دیگریست. این هم از آیاتیست که ثابت می‌کند عمره واجب است کما اینکه حج واجبه. همونطوری که حج واجب است چه برای نزدیک، چه برای دور،{مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَيْهِ سَبِيلًا} کذلک عمره هم واجب است چه برای، علیک السلام، چه برای نزدیک چه برای دور {مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَيْهِ سَبِيلًا}.

سوم، کسی بیاد بگوید که آخه حج رو که ما میفهمیم یعنی چه، حج که عمره نیستش که، عمره هم حج نیست، این حرفیست که خب زده میشه، فلانی حاجیه، اگه کسی عمره فقط رفته باشه و حج نرفته باشه میگن حاجیه؟ مثلاً از این حرف‌ها، بنابراین حج غیر از عمره است، پس اگر قرآن فرمود عرض می‌شود که{وَلِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْت} این فقط حج رو می‌گیره حالا عمره هم ضمنش بود، نبود، اگه حج قرانه، افراده، مستقل است عمره ازش، اگه حج تمتع باشه وصله اونم دلیل داریم براش ولکن حِجُّ البیت این در مقابله عمره است. یکی بیاد این حرفو بزنه، عرض می‌کنیم نخیر، به دو دلیل. یکی اینکه {وَلِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْت} رو معنا کنید، کاری به عرف و مردم میگن و چیکار میکنن و این حرف ها نداریم. {وَلِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْت} یعنی الزیارهُ المقصوده، الزیارهُ المقصوده لِلبیت هم حج معمولیست و هم عمره. چی میگید شما دیگه؟ حالا مردم اینطور میگن یا اجتهاداً اشتباه کردن یا تقلیداً اشتباه کردن یا هر دو. ما که نمی‌خوایم از اجتهاد و تقلید ها، تقلید کنیم.

قرآن که می‌فرماید{وَلِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْت}یعنی زیارت بیت، این زیارهُ البیت خالی از تمام افکار تقلیدی و اجتهادی، زیارهُ البیت واجبه. این زیاره البیت عرض می‌شود که یک زیاره البیت حج اکبر است و یک زیاره البیت حج اصغر است.

دلیل سوم، {وَأَذَانٌ مِنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ إِلَى النَّاسِ يَوْمَ الْحَجِّ الْأَكْبَرِ أَنَّ اللَّهَ بَرِيءٌ مِنَ الْمُشْرِكِينَ وَرَسُولُهُ} حج اکبر یعنی چه؟ مگه ما چند جور حج داریم؟ اگه ما یک دونه زید داریم فقط در عالم، میشه گفت زید بزرگ تر؟ باید دو تا زید داشته باشیم. یکی زید بزرگ تر و یک زید کوچک‌تر. اگر اینو میگه زید بزرگ‌تر بیاد یعنی کوچک‌تر نیاد ها؟

پس حج دو تا حج داریم، این دیگه عام فهم‌تر میشه مطلب، مطلب خیلی بیّن میشه، محتاج به اون استدلالاتم نیست،{يَوْمَ الْحَجِّ الْأَكْبَر} کیه؟ روایت دارد یوم عرفه، چرا؟ معلومه، چون حج اکبر اونی ست که درش عرفه است و مشعر است و مُناست و این حج اکبره پس حج اصغرم داریم. یعنی زیارت البیت یک زیارت بزرگ تر است، یک زیارت کوچیک تره.

زیارت بزرگ‌تر اونیست که شما از مسجدالحرام یا خود شهر مکه کلاً محرم می‌شوید بعد به عرفات می‌روید، بعد به مشعر، بعد به مُنا، بعد اعمال و بیتوته مُنا، بعد زیارت البیت، بعد سعی صفا و مروه، بعد طواف النساء، بعد اگه باز وقت ، که 18 منسک دارد اما در عمره خیلی کمتر دارد، عمره خیلی کمتره. عمره احرام است و طواف است و نماز طواف است و سعی است و تقصیر است تموم شد دیگه. حالا عمره مفرده با تمتع البته با هم فرق داره مقداری که بعد بحث خواهیم کرد. اما اونی که اکبر است از لحاظ اینکه مناسکش بیشتر است و از لحاظ اینکه عمقشم زیادتره، عمق حج اکبر از عمق عمره بسیار بسیار بیشتر است در چند بُعد درونی و چند بُعد برونی و بعد زمانی.

از بعد زمانی فقط عشر ذی حجّه است، حج اکبر رو از نهم ذی حجّه بگذره دیگه هیچی. در عشر ذی حجّه از روز اولش می‌شود شما محرم به احرام حج بشوید بعد روز نهم برید عرفات و چه و این حرف‌ها، از نظر زمان معلوم یک و از نظر اینکه تمام حجاج در حج اکبر در این زمان باید جمع شن از کل انواع آدم، اینم اکبره، عمره اینطور نیست، عمره در تمام ایام سال شما می‌تونی انجام بدی. در کل ایام سال شما می‌توانید حتی اگر زمان حج اکبر است، شما حج خودتون رو کردید، به عنوان عمره مفرده محرم میشید، میرید عمره رو انجام میدید براتون حج اکبر لازم؟ نخیر، حج اکبر براتون لازم نیست.

خب ببینید، پس حج اکبر که اون 18 منسک است، در بعد زمانی هیچ، در بعد جمعیتی همچنان.

بعد سوم، بعد عملی، بعد معرفتی، ببینید البته این یک سرّی از اسرار عمره و حج است مخصوصاً در عمره تمتع، البته در حج افراد و قِرانم اول عمره بعد حج خیلی خیلی بهتر است ولی در عمره تمتع، حج تمتع که مربوط به ماست صحبت می‌کنیم. اول به ما می‌گویند که شما از خارج محرم بشید یا از یکی از مواقیت پنج گانه یا از أقرب المواقیت که حدبیّه باشد یا شجره رضوان باشد که یک کیلومتری با حدبیّه، شجره مدینه رو عرض نمی‌کنم، شجره الرضوان باشد که یک کیلومتری تقریباً با حدبیّه فرق دارد، شما محرم شید. از خارج باید محرم بشید. از بیرون محرم میشید بعد عرض می‌شود که بیاید اعمال عمره رو انجام بدید. این یک کار مقدماتیست. از خارج محرم شدید صاف اومدید و زیارت کردید. اما آیا این زیارت اولا که شما خدا را زیارت کردید در گشتن دور بیت خداوند، زیارت کامله ایست؟ نه این مثل رکوعه در نماز، در نماز دو خضوع در برابر حق دارید که خضوع ظاهر است، یک رکوع است، یکی سجوده، کدوم مهم تره؟ سجود مهم تره. رکوع خضوع نیمه کاره ایست، بعد میگن نه بلند شو برو پایین، بالاتر میره یعنی خضوع بیشتر میشه. در عمره و حج هم همینطوره.

در عمره میگن از گرد راه رسیدی، زیارت خانه کردی، این کاله، هست، زیارت بیت هست اما کاله، بعد چی؟ بعد میگن برو گمشو حالا فایده نداره، برو همینجا محرم شو، در عمره از بیرون باید محرم بشی و اینجا باید که طواف کنی، اینجا نخیر، همینجا محرم شو، همینجایی که مقصد بود تازه ابتدائه. اینجا که مقصد بود برای مرحله اولا، مقدمات رکوعی که برای رکوع مقصد بود، بعد این مقدمات رکوعی وضع دیگری پیدا می‌کند، در اینجام همینطوره. در اینجام از همون جایی که منتها بود و زیارت عمره بود از برای احرام خارجی شما، همونجا مبدأ، بهتر در مسجد الحرام است، وسیع‌ترش در کلّ مکه، محرم شو، محرم به احرام حج اکبر، بعد برو تو بیابون عرفات، بیابون، معرفت ها رو اونجا باید…….. ،خب بحث مفصلی که داره. بعد برو مشعر در تنگه مشعر الحرام، بعد برو مِنا، مُنا، با اون تشکیلات، بعد از این مراحل سه گانه که در عرفات معرفیات را زیر و زبر کردی و در مشعر شعورها را قوی کردی و در مُنا امیدها و آرزوها را تحقق دادی، تازه حالا اجازه داری بری زیارت البیت. این زیارت البیت غیر اولیه. پس این حج اکبر است در بعد زیارت بیت هم همچنین. مقدماتی که شما در حج اکبر برای زیارت البیت دارید، چقدر دربه دری دارد، چقدر دربه دری و گم شدن دارد.

 در سفر در حج اکبر اخیر بود که خدا توفیق داد به ما در سال دوم که بعد ما رو زندان کردن بیرون کردن، در مُنا من گم شده بودم،{وَأَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّكَ -فَحَدِّثْ} با یکی از پسرانم گم شده بودم، هرچی این کاروان ها تعارف کردن گفتم نه زن و بچه اونجا هست باید پیدا کنیم، بعد من خسته شدم از بس راه رفتیم خسته شدم و نشستم، از نشستن خسته شدم ایستادم، چادرها آخه، خیابون های چادر، شهر چادر درست می‌کنن و گم میکنه انسان، وقتی که ایستادم دیدم چند نفر جوان خیلی خوش چهره و شبیه به اونای دیگه نیستن، تقریباً سیاه چهره مقداری و خیلی گندمگون و چیز، دارن میرن و با هم صحبت میکنن، معلوم است دنبال کسی بودن، یکیشون گفت، شیخ ………….. اینا رفتن و مام فهمیدیم بله همین بغله، رفتیم بغل، بعد موضوع صحبت ما همین بود به پسرم گفت چی بود؟ گفتم اینا کسانی بودند که دنبال صاحب الامر بودند(ص)، شکی نداریم، هیچ شک نیست. هیچ احدی نمی‌دانست که چادر ما کجاست، من نمیدونستم، دیگران میدونستن؟ منتها ما لیاقت نداشتیم که خود صاحب الامر رو زیارت کنیم ولکن چون در اون راه انشالله هستیم، حضرت دستور دادن که این شیخ فلک زده ای که گم شده………..

خب، برگردیم، تتمه مطلب رو برای فردا و ببینید این حج اکبره، عمره حج اصغره، کسی که عمره مفرده رفته است و مستطیع حج نبوده است و حالا یا هرچه، اینم حاجیه، چرا شما به کسی که عمره رفته و حج اکبر نرفته میگید حاجی نیست؟ اینم حاجیه منتها حاجی کوچیک تره. کمااینکه حج اصغرم حاجی بود ولی حاجی عرض می‌شود که بزرگ تره، بزرگ کوچیک دارد، پس این هم دلیل سوم که {أَذَانٌ مِنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ إِلَى النَّاسِ يَوْمَ الْحَجِّ الْأَكْبَر} خود این آیه نص است و روایتم داریم ما، اگرم روایت هیچی نداشتیم، ما که ملاّ روایتی نیستیم، ما ملاّ قرآنی هستیم و اون جاهایی که قرآن دلالت ندارد یا زحمت دارد خب ولی اینجا روایتم دارد که مراد از حج اکبر مَا فی عَرَفَه و مراد از حج اصغر عبارت است از عمره. الحَجُّ الأصغر عِبارَتٌ عَنْ العُمرَه.

اللهم الشرح صدورنا بالنور العلم و الایمان و معارف القرآن العظیم و وفقنا بما تحبوا و ترضا و جنبنا ان ما لا تحبوا و لا ترضا. والسلام علیکم و رحمه الله.
اللهم صل علی محمد و آل محمد