جلسه سیصد و چهل و سوم درس خارج فقه

حج

بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و علی آله الطاهرین
اللهم صلی علی محمد و آل محمد

أعوذُ بالله مِنَ الشیطانِ الرّجیم

{الْحَجُّ أَشْهُرٌ مَّعْلُومَاتٌ فَمَن فَرَضَ فِيهِنَّ الْحَجَّ فَلاَ رَفَثَ وَلاَ فُسُوقَ وَلاَ جِدَالَ فِي الْحَجِّ} اولین گام معرفتی و اخلاقی و عملی در مدرسه تربیتی حج، چه حج اکبر باشد و چه حج اصغر عبارت است از کلاس های 28 گانه اِحرام که چهار کلاس اول جهت ایجابی و اثباتی دارد و 24 کلاس سلبی است.

اون 4 کلاس ایجابی عبارت است از سه رکنِ احرامی و یک واجب احرامی که قبلاً عرض کردم، رکن درونی است که نیت احرام است و رکن لفظی است که تلبیحات اربع است و رکن مکانی‌ست که میقات است و واجب بعد از این ارکان که چه باشد چه نباشد اِحرام منعقد است، عبارت است از ترکِ مخیط با تفاسیلی که بعداً صحبت خواهد شد.

 آقایون بعداً به کتاب حج مراجعه بفرمایید و آنچه را که در جَوّ وحی خداوند توفیق داد و یاداشت شده، خود نویسنده هم استفاده می کنه. اینجا در صفحه 108 م اینطور نوشتیم، نخستین واجب از واجبات تمامی اقسام حج و عمره، اِحرام است، همانند تکبیره الاحرام نماز، به معنای حرام کردن. اَحرمَ و حَرّمَ با هم فرق داره، حرَّمَ بر خود حرام کردن است، اما اَحرَمَ بر خود حرام کردن در یک مقصد خاصی است و در اینجا محرم مقصد خاصی دارد که زیارت الله است که به چهره ظاهریش زیارت بیت الله است که در محور اعمال حج و عمره قرار گرفته است و بعد هم اعمال دیگری که سعی است و تقصیر است و چه است و چه است و چه است.

 شخصی که میخواد به زیارت خانه خدا برود، سنگین ترین قدمی رو که برمیدارد که زیر پایه ی قدم های دیگر است که در این راه بسیار عظیم بر می دارد عبارت است از اِحرام، بر خود حرام کردن. خود و خودی ها را و آنچه فاصله ی بین خود و خدا هست و آنچه حجاب است بین انسان و خدا، حتی حجاب اکبر که علم است{ اَلعِلمْ هُوَ الحِجابُ الاَکبرْ} این حجاب ها را نادیده انگاشتن، از خود و خودی ها برون شدن، از خود بدن، لباس بدن، از خود روح، تعلقات و بستگی های درون، چه از خود و خودی های حلال و چه بدتر حرام و چه از بستگی های حلال و چه بدتر حرام و در فقه معرفت همه چیز حرام است در سلوک الی الله و چون مراحل و موارد گونه‌گون است در سلوک الی الله، این آخرین مرحله و بالاترین قدم و وسیع‌ترین گامی است که انسان در مسلک معرفت به سوی الله بر می داره و آنچه حرام بوده حرام‌تر می‌گردد اکنون که برخی از آنچه پیش از حج و عمره و نماز حلال بوده، اکنون حرام می شود و آنچه حرام بوده حرامتر می گردد. اِحرام نماز الله اکبر است و اِحرام حج و عمره لبّیک. آیه {الْحَجُّ أَشْهُرٌ مَّعْلُومَاتٌ فَمَن فَرَضَ فِيهِنَّ الْحَجَّ فَلاَ رَفَثَ وَلاَ فُسُوقَ وَلاَ جِدَالَ فِي الْحَجِّ} با جمله {فَمَن فَرَضَ} اشاره ای بس لطیف به اِحرام حج و عمره کرده که هر کس در این سه ماهِ حج که هر دوی حج عمره است، آن را بر خود قطعی کند، که قطعی کردن با خودِ اِحرامه که محرم شود، که با اِحرام، اِحرام چه حج و چه عمره، چه واجب که معلوم و چه مستحب همگی واجب می شوند.

سپس با سه حصار و بند پولادین{فَلاَ رَفَثَ وَلاَ فُسُوقَ وَلاَ جِدَالَ فِي الْحَجِّ} چرا اینکه که فسوق را که همیشه حرام است حرام تر می کند و نیز رَفَثَ و جدال حرام را و حلال هایی را هم که عمده اش کارهای جنسی، رَفَثَ، و نزاع های همیشگی (جِدَالَ) است حرام کرده که در بخش محرمات احرام با اسرار و ادلّه اش خواهد آمد.

در اینجا مطلبی که با همه فقها داریم، این است که خب ما در قرآن شریف آیه ای که به طور مختصر بیانگر کلّ محرمات اِحرام باشد و بخل هم نورزیده است در بیان، همین آیه است. {فَمَن فَرَضَ فِيهِنَّ الْحَجَّ فَلاَ رَفَثَ وَلاَ فُسُوقَ وَلاَ جِدَالَ فِي الْحَجِّ} این چند مرحله است. مرحله اولا در حال فَرَضَ است، اِحرام، مرحله ثانیه، اگر از اِحرام هم خارج شد، اگر از اِحرام خارج شد که در عمره که اینطور نیست، در عمره فقط با تقصیر از اِحرام خارج میشیم. در عمره تمتع فقط با تقصیر است که از احرام خارج میشیم. اما در حج، در حج با چه از اِحرام نسبتاً خارج می گردد؟ که فقها می فرمایند کلّ محرّمات اِحرام حلال می گردد مگر  تیغ و طیب با حلق یا تقصیر بعد از ذبح که ذبح هم بعد از رمی جمره ی عقب است.

خب حالا، شما وقتی که حلق یا تقصیر کردید، آقایون می فرمایند که کلّ محرمات احرام حلال می شود مگر نساء و طیب. بعد از اینکه رفتید طواف زیارت انجام دادید و طراف نساء، نساء و طیب هم حلال میشه. طیب با طواف زیارت و نساء با طواف نساء حلال میشه. به آقایون عرض می کنیم {فِي الْحَجِّ} آیا این فاصله زمانی را نگرفت؟ شما که هنوز حج را که عمقش را، که اصلش را، که محور و مقصدش را که طواف زیارت است و تمام این مقدمات عمره ای و تمام این مقدمات حجی برای طواف زیارت بود که نوعاً هم توجه ندارند، نوعاً به عرفات و منی و هم به کجا و کجا بیشتر توجه دارند تا طواف زیارت، طواف زیارت محور است، امام است، مقصد است هدف اصلی است. آیا این طواف زیارت حج نیست؟ این اصل حج است. بقیه مقدمه حج اند.

قرآن که می فرمایند که{فَلاَ رَفَثَ وَلاَ فُسُوقَ وَلاَ جِدَالَ فِي الْحَجِّ} این رفثُ فسوقُ وجدال رو که شامل کلّ محرمات اِحرام است در کل حج حرام کرده. بله مادامی که محرمید بسم الله، ولی وقتی از این اِحرام خارج شدید داخل حجید یا نه؟ حج تمام شده؟ حج که تمام نشد، خب اینجا باید حرام باشه، اینجا باید حرام باشه، چرا فقط شما طیب و نساء رو، بله اینطوری میشه حرف شما رو قبول کنیم که طیب و نساء بر محرّم بودن خودشون به قدر خیلی قوی باقی هستند، اما بقیه حرمت دارند، به اون قوت نیست، مطلبی است این، این اول.

ثانی، آیه شریفه می فرماید{فَلاَ رَفَثَ} نفی جنس است. تمام کثافت کاری ها بره کنار، یعنی حرام ها، خب، قبلاً هم همینطوره، قبل از{فَمَن فَرَضَ فِيهِنَّ الْحَجَّ} مگر کثافت کاری و حرام جایز بود؟ مگر فسوق جایز بود؟ مگر جدال حرام جایز بود؟ نه. چون کثافت کاری دو قسمه، با زن همبستر شدن کثافت کاری هست اما حلاله، بعضی وقتا هم واجبه، کثافت کاری واقعا دیگه، کثافت کاری نیست؟ میگن خاک تو سری کرد رفت حمام مثلاً، این کار، کاری است که برای تولید مثل خب لازم است یا راجح است ولی خب کثافتکاریه دیگه.

و لذا خداوند در آیه صُوم می فرماید که {أُحِلَّ لَكُمْ لَيْلَةَ الصِّيَامِ الرَّفَثُ إِلَى نِسَائِكُمْ} چرا رَفَثَ فرمود؟ کثافاتکاری می خواین سریع با زن ها، این مُحِلّه، اشکال نداره، این حلاله{الرَّفَثُ إِلَى نِسَائِكُمْ} در اینجا {فَلاَ رَفَثَ} یعنی تمام شهوت های جنسی رو از بین برد کلّا، شهوت جنسی بوسیدن، بوییدن، نظر روی شهوت کردن و و و، تمام جهات جنسی که در محرمات احرام می گوییم که حرام است همه رو میگیره، نه فقط عمل جنسیه، تمام اون چرا که مربوط به جنس است. شهوات مقدماتی، شهوات موخراتی، وسیله شهوت جنسی شدن، حتی عطر کردن رفَثه {فَلاَ رَفَثَ} این کلاً شامله{وَلاَ فُسُوقَ} آقایون فسوق را منحصر می کنند به دروغ، اگر کسی دروغ بگوید، عرض می شود که لا والله وَالله والله بگوید، لا والله وَالله والله بگوید که دروغ بگوید، البته اون در باب جدال چیز دیگست، حالا ما در باب دروغ داریم عرض می زنیم، کلاً اگر دروغ بگوید درحال اِحرام این حرامّ مغلظه، مگر فقط دروغ فسوقه؟ مگر فسوق فقط دروغه؟ ما از دروغ کلفت تر هم داریم، از دروغ ضعیف تر هم داریم، مانند دروغ هم داریم. در این مثلث نفی جنس شده {فَلا رَفَثَ} کلاً{ وَلاَ فُسُوقَ} کلاً ، هر فسقی از فسق ها، بزرگ باشد، کوچک باشد، جنسی باشد، زبانی باشد، اخلاقی باشد، عملی باشد، هر چه میخواد باشد، بله، بعضی از این فسوق ها را در روایات ذکر کرده که این ها کفاره دارد. بعضی دیگر کفاره دارد، بسم الله، ولکن حرام که هست، حرمتش بیشتره یعنی، حرمت سه بعدی داره بعضیا، قبلاً حرام بوده، در حال احرام حرامه کفاره داره، حرمت سه بعدیه. قبلاً حرام بوده، حالا حرام‌تره کفاره نداره، حرام دو بعدی. قبلاً حرام نبوده حالا حرامه کفاره دار است، حرام کفاره داره، حرام کفاره دار است، حرام یه بعدی.

 پس این فسوق های انسان یا حرام یک بعدی است، یا حرام دو بعدی است و یا حرام سه بعدی است. در حرمت نمی تونید حرف بزنید شما. شما از نقطه نظر فقه اصغر میگید نخیر فسوق فقط کذب است، نخیر، این حرف خودش کذب است، فسوق فقط کذب نیست، کلّ محرمات، چون الان شما دارید به بیت الله می روید و سفر الی الله می کنید، از اونچه مربوط به هواهای نفسانی و شیطنت هاست و خیال های خام است انسان باید سفر کند از خود سفر کند به سوی الله. نه از قمش، نه ازتهرانش، از خود و از خودی ها و از انیّت ها و از انانیّت ها، از درونش، از برونش، از خودساختگی ها، از همه چیزی که غیر خداست، این باید که سفر کند الی الله.

 پس فسوق دیگر یعنی چه؟{وَلاَ فُسُوقَ و لا جِدال} خب جدال دو جوره. یک جدا حلاله و یک جدال حرام. جدال حرام که همیشه حرام بوده، الان حرامتر. ولی جدال حلال هم الان حرامه، جدال حلال، اگر شما با یکی بحث کنید، بحث کنید، فلان مجتهد می‌گوید نه، فلان مجتهد می‌گوید آره و سر و صدا و داد و قال در حال حج ُّو اِحرام، نه حالا وقتش نیست. حالا کار فقط ، فقط الهیست، فقط الهیست، الان می‌شینید یه داد تو بزنی یه داد اون، ولو برای، بله اگر برای یهودی گیر کردی تو جده، مطلبی نیست، اینکه حسابی نیست، اما اگر با مسلمانی که با شما لبیّک گفته است و به حج اومده، در اینجا بخوای تو یک مسئله ی فقهی رو یا مِقهی رو یا هر چی رو عنوان کنید و جدال کنید حتی جدال حلال، اون جدالی که مقصودتون تحقیق حق است و ابطال باطل، نخیر در اینجا جاش نیست. کما اینکه عِطر زدن از مستحباته، مگر اینطور نیست؟ قال رسول الله صلّی الله علیه وسلّم، ما يُنفِقُ في الطِّيبِ أكثَرَ مِمّا يُنفِقُ في الطَّعامِ، علتشم معلومه، چون در طعام پول زیاد باید داد، ولی یه شیشه عطر مثلاً بهتره از نظر کیفیت، خب، این انفاقش در طیب بیشتره. اما در حال احرام حرام است به خود عطر بزنید، حرام است از بوی بد بینی بگیرید. آیا از اصل خودت بینی می گیری؟ اصل خودت گندیده است. آیا خود را طراوت می دهی و به خود بوی خوش می دهی؟ این بوی خوش نداره اصلاً، آنچه را مضاف بر توست بزن کنار و آنچه را از توست چرا فرار می کنی؟ انسانی که نطفهُ…..بود، بعد حامل …. است، بعد جیغه….. است، چرا از خودش فرار می کنه؟ این باید به اصل خودش برسه و از آنچه مربوط به خود نیست بایدکه عرض می شود فرار کنه. این بحث کلی است که در این سه جمله مبارکه{فَلاَ رَفَثَ وَلاَ فُسُوقَ وَلاَ جِدَالَ} هست.

حالا،

-حاج آقا محرمات در حال احرام که در غیر احرام حلال بوده، از این آیه فهمیده میشه یا روایات باید…

– از همین آیه، حرمت رفث و فسوق و، ببینید تمام رفث ها که حرام نیستش که، رفث الی النساء که حرام نیست، این پس تمام اونها، تقسیم بندی شده که بعداً عرض می کنیم، ملاحظه بفرمایید آقایون.

من از برادرا خواهش می کنم که این کتاب رو ملاحظه بفرمایند منم نگاه می کنم. این سه بخشه. قسمتی از این 24 محرمات احرام در رَفَثه، قسمتی در فسوقه، قسمتی درجداله. بیش از اونچه را که برادرهای دیگر فرمودند.

حالا، صفحه 109، سپس با سه حصار و بند پولادین {لاَ رَفَثَ وَلاَ فُسُوقَ وَلاَ جِدَالَ فِی الحَجّ}، چنانکه فسوق را که همیشه حرام است، حرامتر می کند و نیز رفث و جدال حرام را. البته این رَفَث و جدال حرام را هم به رفث می خوره هم به جدال، چون رفث و جدال بعضیش حرامه بعضیش حلال، فسوق که همیشه. و حلال هایی را هم که عمده اش کاراهای جنسی (رفث) و نزاع های همیشگی(جدال) است، حرام کرده که در بخش مُحَرَّمات الاّحرام با اسرار و ادلّه اش خواهد گفت و اینجا اِحرام که حرام کردن است در انحصار محرمات عملیه قشری در این حالت نیست، محرمات لفظی و محرمات عملی فقط حرامه؟ اینجا کار با قلب بیشتر داره، اعمال تمام اشاره قلبی است، اشاره به نکاتی است که به قلب باید نقش عمیق توحید رو بده، بلکه محرمات معرفتی، اخلاقی، شناخت های وارونه، دلبندی ها و دلبستگی های نا بجا و دور از خدا که در شریعت معرفت مهم تر است، اینها نیز در حالت احرام حرام می شود که ترک محرمات بدنی و قشری، وسیله و رمزی است برای ترک محرَّمات لبّی و معنوی در ظاهر به عنوان باطل، زنای جسم بسیار حرام، ولکن زنای روح حرام‌تر. و هر دو حرام اند و هر دو احرام شرط است، هم احرام روح و هم احرام جسم. در فقه معرفت احرام روح و در فقه ظاهر احرام جسم و هر دوی محرمات ظاهری و باطنی بر محرم حرام است و اکنون باطنی‌اش.

من فقط اینو ترجمه کردم در اینجا، در خبر است از حضرت صادق (ع) که برای احرامت با آبِ توبهِ خالص و بی شائبه غسل کن، با آب توبه، خالص و  بی شائبه غسل کن، آبِ توبه، آخه ما غسل که می کنیم، غسل همینه که بدونشو بشوره، میگه نه این غسل که می کنی، این اشاره و توجه داشته باشید که منظور این است که تمام گناهانی که از ظاهر انسان در برون و از باطن انسان در درون حاصل شده است، این با ریختن این آب، اینا همه رفت، تمام به طور کلی رفت که گناهانت را بشوید، جامه راستین و راستان در برگیر، جامه هایی که خودت دوختی کار بشر است، کار خلق است، این کارهای خلقی رو هرچی هم حلال بوده، هر چی بوده بذار کنار، که کوششی از صفای دل و جان، خضوع ظاهر و خشوع باطن است، این ترجمه حدیثه.

 از هر چه و هر که تو را از یاد خدا بازمیدارد و به خود وامیدارد محرم شو و از آنچه تو را از طاعت حق بازمیدارد رو بتاب، لبّییک بگو که به معنی اجابت میهمانی بی‌شائبه و پاک الهی است. لبّیک، قُل الادعوئی ما بین لَکْ، دو آری، نسبت به همه نه و نسبت به خداوند، دو آری، این آریِ موکّد است که برگشت نداره که دعوتت فرمود تا چنان شوی و محکم‌ترین دستاویز چنگ زن، این ترجمه حدیث تمامه.

اِحرام که اولین مناسک حج و عمره است، نخستین گام اساسی است در سفر الی الله و جز بدین وسیله نمی توان به طور رسمی داخل در گروه سالِکین الی الله شد، حال چه یا معتمر شد، احرام، جز خدا را، جز پیمودن راه خدا را و به جز رضای خدا را، بر خود حرام کردن است و در این راه، تو بایستی خودخواهی، خود راهی، خود بینی از جمله خودی ها برونگردی و خود را نیز بر خود حرام کنی، خود را نیز بر خود حرام کنی. هوای خود را، خواست خود را، جز آنچه خواست خداست. از خود و خودی ها گُم شوی، تا پیدا شوی. تا انسان گم نشه پیدا نمیشه. گُم بشه، یعنی همینطوری در اصل گمه.{يا أَيُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَى اللَّهِ} بفهمد که در اصل هیچِ هیچِ هیچه، پوچه، اگر به پوچی و هیچی خود انسان پی برد اونوقت است که پیدا می شود، پیدا می شود که ناچیزی است متعلّق بالله و از خود هیچ ندارد. از خود و خودی ها گم شوی تا پیدا شوی، کم شوی تا زیاد شوی.

 اکنون که در میقات در گورِ شخصیت ها، میقات گور شخصیت هاست. یادمه در حجّ اول که مشرّف شدیم، نخست وزیر زمان شاه، دکتر علی امینی اونجا بود. اومد از من سوال کرد کرد من مقلّد آقای میلانی هستم، منم با این سر کچل، باید که حلق کُنم، گفتیم بله، کچلم باشی باید حلق کنی، چون در اینجا دیگه نه امینی می شناسند نه مَمینی، این گور شخصیت هاست. باید، من هم باید که لِی لِی کنم؟ گفتم  باید نیست مستحبه، ولی مثل شتر بایستی بین صفا و مَروه ….. کنی که شخصیت هات بریزه، هر چی به خودت آویزون کردی کشکی باید بریزه.

 اکنون در میقاتی، در گور شخصیت ها، نجاتِ از گیر انیّیت ها، در جایگاه آمادگی برای کوچ کردن از خود و خودی ها به سوی خدا و خدایی ها، سوی خانه خدا، اینک از لباس هایت برون شو، این قدم اول، لباس های خودساخته را برون کن. این مرحله اولا، این لباس بدن، بعد لباس تقوا بپوش، اینک از لباس هایت برون شو که بایستی خود ساخته ها و خودی هایت را گم کنی، آنچه غیر خودت به خودت آویخته ای کم کنی، لباس ها مال زندگیست، از خودت نیست. اونی که پارچه است و خب پنبه است و چه هست و چه هست، این دست بشری درش کاری چندان نکرده است، یعنی کاری نکرده است که بشود لباس بشری بشه، آویخته ای کم کنی، آماده خدا ساختگیِ خود باش، پنبه خالی نمیشه که به خودت چسبوند که، این مقدار لازم است که انسان مکشوف العوره نباشه، نخست این توی توست، خود خودم، بینی و بینکَ، اِنّیّیُنا ناِزعُنی وَ رفَع به لَطفِکَ، انّیّی مِنَ البیت.

تو خود حجاب خودی حافظ، تقی، محمد، علی، نقی، زینب، فاطمه، هرکی، از میان برخیز، نخست این توی توست، این لباس های توست که خود را در آنها گم کرده ای، ریش بلند، عمّامه بزرگ، لباس فلان، حیاط گنده، رساله چنین، کتاب های فلان، 30 جلد الفرقان، 60 جلد فلان، گم شدی تو، تو خودت رو گم کردی باید حالا پیدا کنی خودت رو، نخست این توی توست، این لباس های توست که خود را در آن ها گم کرده ای، از این و آن، انسان و حیوان و گیاه کم کرده و به خود افزوده ای و خویشتن را در این میان گم کرده ای، از روح و عقلت کاسته و به تن افزوده ای. اکنون لباس این زندگی پر گیر و غرور و التماس را برون آر و جامه ی مرگ بی التماس را بپوش و با زبان، و با زبان حال این کَفن بگو، بگو، از هر چه بوده ام، خود ساخته ام یا دیگران، مرده ام، این مردن، مُوتوا قبل از تموتواست، تا به سازندگی حقّ زنده شوم، حقانی باید به زیارت حَق رفت والّا به همان وضعی که ما در قم و اصفهان و تهران و ساوه‌مون هستیم که فایده نداره، تا به سازندگی حق زنده شوم، خود را آماده خداساختگی کن که در گذشته از آغاز نیز در تَن و در فطرت و در فکرتت خدا ساخته بودی و این لباس و آن زندگی پر التماس، چهره روشن خداساخته ات رو پوشانده، اکنون به گونه نخست درآی، تا زیر بنای خداساختگی ات به شایستگی فرآهم آید. ای پیدای در خود، از خود گم شو، اینجا میقات است.

ای پیدای در خود، از خود گمشو، اینجا میقات است، خَسی در میقات شو نه کسی در میعاد که اینجا آماده گاه است، این زمان و مکانِ آمادگی‌ست، خود را بازدیدی کن و آماده ملاقات، اینجا میقات است و نه میعاد، تو اکنون خَسی در میقات، نه کسی در میعاد. خَس شو تا کس شوی، قطره شو تا دریا شوی، لباس هایت برای زینت و شناساییت، صاحب میقات تو را بی لباس می شناسد و بهتر هم، از خود و خودی ها، تا از خود و خودی ها گم نشوی، از اغیار گم نشوی تو را نشناسد، نه اینکه نشناسه، اعتنا بهت نمی کنه، به تو وقتی نگذارم، هر چه دروغ و ادّعا به خود آویخته ای در درونت، عقل و روحت و دلت ریخته ای، همه را در میقات پشت سر گذار.

همانطور که در نماز، الله اکبر، با پشت دست به پشت توجه میدی، الله اکبر…..، هر چه غیر خداست و هرکه غیر خداست پشت سر انداختم. اینجا هم لَبّیکه، فقط لبّیکه، لبیک یا فلان، لبیک یا فلان، منم نمی فهمم چرا همچی میکنن این‌ها، لَبّیک مال خداست، طواف مال خانه خداست. شما طواف دور خانه، حرم پیغمبر هم طواف کنی بدعت است، حرامه، جهنم آوره، کُتَک آوره.

لبیک یعنی مال خداست فقط. هر چه دروغ و ادّعا به خود آویخته ای در درونت، عقل و روح و دلت ریخته ای، همه را در میقات پشت سر گذار، دفن کن، سبک خیز آهنگ مقصد کن، زندگان جامه ها می پوشند، سه و بیشتر، مردگان تنها سه جامه، اما تو اکنون دو جامه ی ناپرداخته پوشیده ای، نه زنده ای و نه مرده ای، زنده ای به یک معنا و مرده ای به معنای دیگر. نه آنگونه زنده ای و نه اینگونه مرده، زیرا مرگت مصنوعی، مصلحتی و تربیتی است و موقف اِحرام نیز گورِ زندگی های خود ساخته است و اکنون زنده ی خدا ساخته شو در میقات بمیر، و با این مردن زنده شو، مرده ای کفن پوش اما متحرّک، متحرّک به سوی حق، به سوی خانه ی خدا، بمیر پیش از مردنت، موتوا قَبل أن تَموتوا.

اینجا همه ی قبلیه ها یک قبیله اند که در یک قبله و به سوی یک قبله هم، زرد و سیاه و سرخ و بالا و پایین و عالم و جاهل و همه در سیلابِ طواف، سیلابه، این سیلاب طواف، آب پَس آب پیش این حرفا نیست، همه با هم قاطی اند، دور خانه خدا بگردند، اینجا همه قبلیه ها یک قبلیه اند که در یک قبله و به سوی یک قبله اند، کثرت های فردی به وحدت گراییده، انسان، حاجی، قصد کنندگانِ خانه خدا و دیگر هیچ. انسان، پله دوم حاجی، یعنی قصد کنندگانِ خانه خدا، آقای فلان است، نخیر، ما خواهیم دید در عرفات خوند که رسول الله صلواتُ الله علیه با شترشون در یک جایی از عرفات وقوف فرمودند، ریختند مردم جای پای شتر رسول الله که تبرک کنند، فرمود کجایید شما؟ عرفات اینجا نیست، همه‌ی اینجا عرفاته، جای پای شتر من عرفات نیست، پیغمبر اینو گفت ولی منِ حُجّه الاسلام یه وری حتما باید دست منو ببوسند، دور من جمع شند متبرک گردند، رسول الله گفت این جای پای شتر من و جای من اینجا عرفات نیست، بروید پخش شوید در صحرای عَرفات و اتصال به حق پیدا کنید.

(صحبت حضار)

-می خونیم، در لای کتاب هست، نقل کردند.

چنانکه و وحدت های زندگی نیز به کثرت آمده، تنها ها، تنها زیست ها، تن‌خواه‌ها، در سیل جمع حاجیان گم شده‌اند، که به خانه خدا و مردم رهسپارند، نه خانه هوا و تنها خود، در اِحرام بسیارها کم، کم ها یکی

 (عَلیکم السلام)

 در اِحرام بسیار ها کم، کم ها یکی، آن یکی هم پوچ و هیچ می شود،کم کم، مَن، نیم من میشه، نیم مَن مثقال میشه، مثقالم نابود میشه و با دست تهی از هرگونه شناسنامه، گذرنامه، گواهی نامه، جز دعوت الهی راهی خانه خدا شو، مُحرِم شو تا مَحرم شوی. اگر به معنی واقعی انسان مُحرم نشه این نامحرمه، عرض می شود که خب بعضی اشعار، واقعاً اینها بوی وحی و الهام میده، درست است {وَالشُّعَراءُ يَتَّبِعُهُمُ الْغاوُونَ} ولی {إلاّ الّذینَ آمَنوا} دارد. بعضی اشعار است که

به طواف کعبه رفتم / به حرم رهم نداند

که تو در برون چه کردی؟/ که درون خانه آیی

این راه ندادن رفیق معرفته، به طواف کعبه رفتم، به حَرم رهم ندادند، نه این راهی که واسه خودشه، این راهی که باید باشه. که تو در برون چه کردی؟ که درون خانه آیی؟

خودتو درست کن بعد بیا، مُحرم شو تا مَحرم شوی، احرامی نخست درونی و سپس برونی. که درونت از برون نمایان گردد که در سیرِ احرام دو گام می روی، از درون نیت، و تهی کردن خود از از غیر خدا و خدایی‌هاس،. از برون هم به راه افتادن است که با هر گامی دوگام بر میداری. دگر گون شدن از درون، جابجا شدن از برون. نمی شه آدم مُحرم بشه همینطور بایسته، نخیر. این دگرگون شده درونی و دگرگون شدن برونی. با یک جمله گم شدن از خود و خودی ها، در این دو گام، قیدی دو ضربه داری، و اصالتی دوجانبه، که آزادی ها، افسارگسیختگی های گذشته را جبران کند که هم حلال هایی اکنون بر تو حرام است و هم محرامات بر تو حرام‌تر، تا روح نیرومند تقوا گیری و بهتر بتوانی از محرمات پرهیز کنی، اِحرام تو را از تو می کند، عریانت می‌کند، از درون به لباسُ التَّقوا و از برون به دو پارچه سفید می پوشاندت.

 تو را با نخستین گام دوری از خودت، آماده دومین گام، نزدیکی به خدایت می کند. که تا خود را از خود نَکَنی کاری در قُرب به خدا نکنی، از خود کَندن، پا بر فرع و رجوع نهادن، که تا خود را از خود نَکَنی، این عبارت مال ما نیست، این در جوّ وحی است و خدا خواسته است که بیاد رو کاغذ، که تا خود را از خود نَکَنی کاری در قُرب به خدا نکنی و این محرَّمات اِحرام تو را از یاد توی دروغین می برد و به یاد توی راستین می آورد {مَن عَرَفَ نَفسَهُ فَقَد عَرَفَ رَبَّه} توی راستین.

در میقات، نماز اِحرام را نیز بگذار، باشد که شالوده ی نمازهای آینده ات گردد، که نماز های پیشینت هیچ و نماز های آینده‌ات نماز است، اگر بر محور نماز اِحرام باشه، که توی مُحرِم اکنون مَحرمی، دگران را گم کرده و او و هم ترجمه، و برای نماز های آینده ات پیام است. هر قیام و قعودش، هر رکوع و سجودش، پیام و پیمانی‌ست نوین که از این پس خودم، همه ام، کارهایم تنها برای توست و دیگر هیچ، حرکاتی است پر از اشارات و بَرِکات.

در روایت است که، من در تفسیر نقل کردم که حالام که بعداً بحث  می‌کنیم که امام حسن مجتبی علیه السّلام، خب در میقات بودند و لباس ها رو بیرون کرده بودند و پارچه های اِحرامی رو تن کرده بودند و میخواستن لَبّیک بگند نمی تونستن، بدنشون می لرزید و زبان می لرزید و لَبّیک نمی تونستن بگند، عرض شد آقا، شما آخه، این که آسونه، لَبّیک گفتن که خیلی آسون است این چیزی نیست، اون عمل است که مشکل است، اون چه است که مشکل است، این لَبّیک که کاری نیست، فرمود که می‌ترسم جواب بیاد که لا لَبّیک، چون لَبّیک معنا دارد. لَبّیک فی سَمعی، فی عَقلی، فی لِسانی، فی مخّی، فی جِلدی، فی شَعری، همه اینا رو داره ها، فی جَسَدی، در تمامِ ابعاد وجودی خودم، چه ظاهرش

(علیک سلام)

چه باطنش، آری، آنچه تقصیراً یا  قصوراً نه گفته ام در راه حق، لَبّیک عوض می کند. آری، آری، اما آریِ دوباره، آخه آری یک باره، آری. نَعَم، خب، یعنی  تا مادامی که میخوام حج کنم، خب بعد چی، باید همون وضعیت قبلی، نه لَبّیک دوبله است. من دو مرتبه میگم لَبّیک، مرحله اولا برای حج که این مدرسه است و پیامی‌ست. مرتبه دوم تا آخر زندگی، تا آخر زندگی نباید من فراموش کنم که لَبّیک گفته ام و لَبّیک دوبله و دوباره است.

و لذا امام حسن مجتبی علیه السلام فرمود که من لَبّیک بگم، حساب داره، وضو هم که می گرفتن همینطور بود، به زحمت وضو می گرفتند. عرض میشد که وضو گرفتن، آب به صورت ریختن، فرمود حساب داره. این به صورت آب میریزم، یعنی چشمم پاک خدا خواسته، این زبانم، این دهانم، این دستم، این مخّم، این پایم، این همه ی وجود من و در لَبیّک{لَبَّيْكَ اللَّهُمَّ لَبَّيْكَ، لَبَّيْكَ لا شَرِيكَ لَكَ لَبَّيْكَ، إِنَّ الْحَمْدَ وَالنِّعْمَةَ لَكَ وَالْمُلْكَ، لا شَرِيكَ لَكَ لَبَّيْكَ} که ارکان اولیه لَبَّيْكه. وَالمَعارِجَ لَبَّيْكَ، عَبدُکَ وابنُ عَبدِک، لَبَّيْكَ لَبَّيْكَ، عَبدُکَ فی بَیتِک، لَبَّيْكَ لَبَّيْكَ.

به یاد اون مطالب می افتم، باشه، چون به قدری این لَبَّيْكَ ها و حالات اِحرام بالاست که ما کثیف ها و کَدِر ها و آشغال ها که نمی توانیم دریافت کنیم. اگرم مقداری آشغال ها رو کنار بزنیم بخوایم دریافت کنیم منفجر می شیم. مثل قضیه ی حمام می شیم که پشت سر امیرالمومنین می خوندند، افتاد و مرد. ما هنوز می خوایم زنده باشیم مدتی.

اللهم الشرح صدورنا بالنور العلم و الایمان و معارف القرآن العظیم و وفقنا بما تحبوا و ترضا و جنبنا ان ما لا تحبوا و لا ترضا. والسلام علیکم و رحمه الله.
اللهم صل علی محمد و آل محمد

-حالا اقای طباطبائی خوبید ان شاالله؟