جلسه سیصد و هشتاد و هشتم درس خارج فقه

عقود

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و علی آله الطاهرین

فقهای اسلام شیعتن و سنتن فقه را به چهار بخش تقسیم کرده ان بخش عبادات بخش عقود سوم (00:36) و چهارم سیاسات ما در این تقسیم بحث داریم و خواهیم عرض کرد ما فقه عبادی رو ظاهراً تمام کردیم فقط باب سُم مانده است که به تاخیر انداختیم برای قبل از رمضان آتی (00:58) که تازه باشد بحث از این به بعد بخش دوم و سوم و چهارم و به نظر ما پنجم رو باید که بحث کنیم بحث عقود و میقاآت و بحث سیاسات ما چند سوال راجع به فقه داریم بطور مختصر که قبلاً هم بعضی مطالبش عرض کردیم حالا بطور جمع عرض می کنیم و حالا بعضی از این سوالات شاید جواب داشته باشه یا نه فعلاً که ما هنوز جوابی براش پیدا نکردیم اگر سوالات وارده و جواب نداریم فکر کرده بودیم که در این چند روزی که باقی مانده است از تحصیلات روزهای تحصیلی راجع به عقود بحث کنیم این بحثم خواهد شد مقداری مقدماتیست که باید عرض کنیم ما بیس سوال راجع به فقط داریم که اینجا یاداشت کردم عرض میکنم و مثادیر زیادش برادران معروفن برای چی لفظ فقه اختصاص پیدا کرده است به احکام فرعیه حال اینکه فقه از نظر لغوی و از نظر قرآن و سنت غیر این (02:29) ا نظر لغوی این است که انسان معلوماتی را بطور مناسبی ترتیب بده تا به مجهول برسه در بعد اسلامی معلومات اسلامی رو انسان ترتیب بده که به مجهول برسه الفکر حرکت من (02:49) این چه اختصاص به احکام دارد دانستنیهای اسلام که نیازمند به تامل و دقت است که مقدماتی رو که برای انسان روشن است یا روشن شده است انسان ترتیب بدهد (03:11)این چه اختصاصی دارد به احکام بلکه اونکه مهمتر است و مجهولتر است عبارت است از فقه اصلی که فقه معرفت باشد اصول معرفتی اسلامی چرا اختصاص پیدا کرده است لفظ فقه در مقابل اصول در مقابل چه به احکام فرعیه البته این جواب دارن اما جواب قانع کننده نی جواب عذر نیست جواب این است که چون حوزه های ما فقط احکام است به کل احکام است چرا یکی از سوالاته چرا حوزه های علمیه اسلامیه فقط برای بدست آوردن احکام اونم به اون جور محیا شده است از اول تا آخر مثل این است که یک دانشگاهی که دارای بیس دانشکده است تمامش چشم پزشکی بابا همه چشمشون درد میکنه بعضیا پاشون درد میکنه بعضیا دلشون بعضیا سرشون بعضیا دستشون بعضی چه بعضی چه نمیشه مردم مسلمان فقط نیازمندن به احکام فرعی خب یه نفر مرجع تقلید باشد حسابی ولو در طول قرون به همون عمل کنن مسائل (04:21) مطلب دیگریست که کسانی دیگه ن و اما سایر احتیاجات مسلمانها از نظر معارف اصلیه اصلاً در حوزه های ما پیدا نیست در قران هم (04:37) از دین فقط احکامه معرفت الله احکام نیس معاد و رسالت و چه اینا عرض می شود که فقه نیست اینا دین نیست دو دو رو الان مطرح کردیم که لما (04:57) این فقه که فقه خاص سه در این فقهی که شما دارید چرا یه اصولی مقرر کردید چه لفظی چه معنوی چه هیچ به درد نمیخوره سه بخش است قسمتی مضره قسمتی درجا زدن و وقت تلف کردن به درد نمیخوره قسمت که نافع است بسیار مختصر است و این (05:21) کتاب و سنت شما کار نکردید برای اصول استمرار بلکه رفتید دنبال انقولتها و هر کس این رد کنه بالاتره مُلاتره بعدم مُلاتر بعد حالا کی مُلاس کی مُلاس چهار چرا شما که چه سُنی و شیعه ، شیعه میگن ما دلیل چهار تا داریم سُنیا میگن شیشتا داریم مثلاً شیعه ها میگن کتاب و سنت و عقل و اجماع و سنیا استصلا و استهزان و قیاس و هف هشت تاش میکنن چرا شما شیعه ها و اون سنی ها و اون سنی ها و شما شیعه ها که ادلیه فقیه رو میشمردید یا چهارتا یا شیشتا یا هفتا چرا دلیل اول که کتاب است پیدا نیس چرا کتاب الله در فقه ما پیداش نیس اگر پیداش بشه این اگر بر خلاف آرا ما باشد قبولش نداریم پنج که الان سوال در ذهن شماس چرا آیاتی که بر خلاف آراء ماست شهرت ماست یا اجماع ماست یا ضرورت ماست یا فرض کنیم که اجتهادات ماست چرا اینو ربرمیگردونیم بر خلاف نص یا بر خلاف ظاهر که قرآن یا در حساب نیست یا اگر احیاناً در حساب باشد بی حسابش میکنیم شش لماذا نقد(06:47) اینکه پیغمبر بزرگوار فرمودن که احادیثی که نقل شد در کتاب عرض کنیم موافق قبول مخالف غیرقبول فقط گف احادیث شیعه احادی از پیغمبر نقل شد شیعه نقل کرده سُنی نقل کرده مشرک نقل کرده کی نقل کرده هر کی نقل کرده مگر احادیثی که از پیغمبر بزرگوار نقل شه صد در صد درست است نه صد در صد غلط است خب نه عرض می شود درست و نادرست با هم مخلوطه این احادیثی که درست و نادرست مخلوطه چرا ما فقهای شیعه فقط استدلال میکنیم به احادیث شیعه با احادیث سُنی کاری نداریم چرا یا سُنیا اجماع کردن که دروغ از پیامبر نقل کنن و شیعه ها اجماع کردن که راست نقل کنن ما هم احادیث شیعه رو و هم سُنی رو بعضی وقتا هس که احادیثی که از سُنی نقل میکنیم ازطریق سُنی موافق کتاب الله است قبول میکنیم بعضی وقتا احادیثی از شیعه نقل میکنیم مخالف کتاب است قبول نمی کنیم بعضی وقتا احادیث بین شیعه و سُنی مختلفه شیعه اینطور میگه سُنی اونطور میگه هر کدوم موافق کتاب الله س قبول میکنیم ولو سُنی باشه و هر کدوم مخالف کتاب الله س قبول نمی کنیم ولو عرض می شود که شیعه باشد و مرحوم آقای بروجردی رضوان الله علیه استاد اعظم ما در فقه سنتی ایشون میخواستن این جام احادیث شیعه رو اینطوریش کنن که در این جام احادیث شیعه جام الاحادیث اسلامی کنن هم احادیث شیعه هم سُنی مبتلا به ذق شدن ذق و نق و فق و موارد و سُنی میکردن سُنی چرا برای اینکه آقا می گوید که همونطوری که از وسائل شیعه و چه و این حرفها (08:34) از صحیح بخاری هم از کجا هم از کجاهم این بعید نگری و وسیع نگری در فقه اصلاً فرع میدهد در فتواهای ما هفتم چرا شما در میزان الموازینی که در کار خب چند میزان اگر احادیث مختلف بود بر چه عرض کنیم کتاب الله است سنت رسول الله است مخالفت العامه است عقدت لعامه شما چیکار میکنی آقا نص قرآن شریف میگه چنین روایاتی شما دارید که از طریق شیعه مخالف سُنی ، سُنی ام مخالف شیعه شما میبینید صاحب جواهر میگید نه اینجا چون این روایت شیعه مخالف عامه ست قبول میکنیم آقا این روایت شیعه مخالف عامه ست نباید قبول کنید چون مخالف قرآنم هس اگر روایات شیعی مخالف عام است و موافق قرآن آیا مخالفت عام است لج قرآن مگر عامه صد در صد دروغ میگن (09:40) صاحب جواهر در بسیاری از مسائل عرض میشود این کار کرده که میگد چون این مخالف عام اس ما قبول نمی کنیم و اونچی شیعه گفته قبول می کنیم آقا بر خلاف نص قرآنه شما دلیل اول که محور اول است محور اول و آخر است بش کنار هشتم لما تذقو فقه علا اربعه اینکه اول میخواستم بگم چرا فقه چهار قسمت کردن چی میگن این فهرست های هست که از حضرت فرقان ما داریم از فهرست و بس فقه رو چرا چهار بخش کردن عبادات ، عقود و میقاعات و سیاسات سوال باب ارث کدومشه اینکه (10:28) چیه عبادت من میکنم به ارث میذارم مگه دست منه ارث بذارم خدا مقرر کرده است که مالی اگر کسی داشت این ارث اینقد به اون اینقد به اون بخوام و نخوام نیت کنم نکنم اصلاً به من ربطی نداره باب ارث مع از باب عبادات است نه عقود است نه ایقاعات است نه سیاست و ما چند نمونه از این داریم عرض میشود که ملاحظه کنید (10:58) اون بحث دیگری شد که بنده بیام مالم رو بطور کلی حیف و میل کنم و ارث نگذارم یعنی موضع از بین رفته و حیق میل کردن مال حرامه این حیف میل کردن مال که حرامه آیا عبادات است عقود است اینم باید اشکالات بالاتر عبادات است عقود است میقاعات است سیاسات است هیچکدوم نیست ببینید این فقهی که چهار میگن (11:35) من طاعت کردم خدا رو که ارث گذاشتم من چه بخوام چه نخوام چه بگم نه چه بگم آره این ارث رو خا فرموده است خدا حکم کرده است که (11:57) نخوام بخوام فرق میکنه نه نیت میخواد نه دانستن میخواد باب میراث نه از باب معاملات است نه عقود است نه میقاعات است نه عبادات است و نه سیاسات هیچکدوم نیست این تقسیم شرک کردنه آقایون مثلاً چند باب داریم ملاحظه کنید حالا بعضیاشو میشه گفتش که بل دستیش خب جز ایناست مثلاً باب جنابت کدومشه بله جنابت (12:24) واجب است غسل کنی و نماز خودش چیه خودش از احکامه باب حیض نفاس استحاضه بله دنباله داره ولی خودش چی نجاست چی بعضی در نجاست میمونن تا آخر عمر و (12:37) نجاسات وقت نمیکنن در ابواب دیگر بحث کنن لغتی چیه آیا اینی که من پیدا کردم حالا پیدا کردم انسانی یا مالی من پیدا کردم اینکه پیدا کردم نزد من هست حالا چیه این این جزو عبادات است عقود است یا میقاعات است سیاسات است احکامه شما از اول تا آخر میگه احکام فقه فقه اصغر احکام اسلامی در باید ها نبایدها شاید ها نشاید ها متوسط ها این پنج قسم این پنج قسم چه لفظ بخواد چه نخواد عبادت باشد عقد باشد میقاع باشد سیاست باشد پنجم باشد همین پنجم چیه پنجم (13:21) این چهارتا از احکام ولی احکام پنجم نگفتم باب اقرار باب حجر کسی که محجور است از نظر (13:38) چهارتاس کسی که اقرار میکند باید یا نباید کدومشه باب ظُواهراگر انسان بخواد حیوانی بکشه چیزی رو بکشه این کدومشه و همچنین و هم پس این تقسیم چهار گانه غلطه  دیگر حالا عرض می شود که (14:01) شوخی کردن دیگه دهم لماذا لا (14:12) در طول تاریخ اسلام به فقه سیاسی که می رسن میگن بحث نمی کنن دراسالا که هیچ در کتب فقهی به فقه سیاسی که می رسن این نه تدریس داشته حالا مقداری داره که حکومت اسلامی تشکیل شده نه تدریس داشته و نه اگه داشته تحقیق داشته ولذا فقه سیاسی اسلام کال کاله کال اونقد تخلفات و فکر نکردنها و دقت نکردنها و شاخ و برگ ندادن ها و تطبیق نکردن ها با وضع احتیاج در فقه سیاسی ما داریم چرا توجه نکردن فقط فقه یعنی احکام احکام از باب طهارات و نجاسات و ثلاث اگه ثلاث اون وفا کرد خمسم میدیم که خمس زکات اونجاها امر به معروف نهی از منکرو و و و خیلی کمرنگ است با اینکه فقه اسلام در تمام ابعاد مورد نیازه یازدهم لماذا (15:14) خب احکام خدا ثابته ولی موضوعات فرق میکنه خب چرا انکه رساله نوشتن اذاکر نوشتن تا اونا که دارن می نویسن همیطور مرتب اون مسائلی که در گذشته مورد بحث بوده الانم هست بعضی موضوعات نیست اگر بازم در رساله های عملی راجب حج اگر چنانچه اون بلندیهایی که دور کعبه ست کسی کارزاره آیا همش باطل میشه فلانی نداره اصلاً خب نگاه کنید چشتون باز کنید چرا نمی بینید یا بین بازار سوق سوق بازار صفا مروه اگر بوی عطر عطاران به چرا اونچه رو قبلاً بوده رو هم میذاره (15:59) سیزدهم احکامی که اصلاً باید ثمره ش در نظم پیدا نمیشه یه فروعاتی یه احتمالاتی که شک بین یک و سه و چهار و پنج کرد چکار کنیم بابا اون مسائلی که ضروریست بهش احتیاج دارن کاریش نداریم شما به یه خیالاتی که درسردار حسین کردید و انقل دوقلت کردید یه فروع لذا یه رساله کلفت اگه درست نازکش کنیم یک ثلث میشه بعضی میگن چرا نازک شد میگیم هر کلفتی به درد نمیخوره که این مسائلی که اصلاً به درد نمیخوره چرا لذا در ازا اون این کلفت بشه بهتره تا (16:41) انسان چرا پرگویی کنه اصلاً چهاردهم چرا ضوابط فقهی را شما از قران استنطاج نمیکنید شما که آب صاف دارید تو خونه تون میقله آب صاف چشمه چرا از گنداب همسایه میگیرید و تسویه نکرده و کرده میخورید چرا ما ضوابط فقهی و قواعد فقهی رو از قرآن تمام قواعد فقهی در قرآن شریف موجوده ما این اگرم فرض کنید که قواعده فقه می نویسیم هف جلد آقای بروجردی نوشتن دیگران دیگران دیگران دیگران از قدیم تا جدید هر چه شما در این قواعد فقهی بگردید از اول تا آخر فقه پنج تا آیه ده تا آیه پیدا نمیکنید اگرم چند تا آیه میارن این از باب خالی نبودن عریضه میذارن تو مغز آیه آیه در حقیقت ندارن آیه ست بالاخره این احتمال هست ولی این بلا سر حدیث نمیارید هر بلایی میل دارید چون بر خلاف میلتون بر خلاف سلیقه فقهیتونه نظرتونه یا شهرتون یا اجتماعاً و ضوابط فقهی پونزدهم فقه سه بخش است سه جور کما اینکه قبلاً عرض کردیم حضور برادران این گزارش کلی یک فقه گویا داریم کتاب و سنت و یک فقه سنتی داریم غلط است یک فقه گویا داریم اونم غلطه بله فقه گویا صد در صد درسته فقهی که هیچوقت لال نیست برای اینکه موضوعات که چشم میخواد و حس میخواد و فهم میخواد موضوع چیه این شرابه یا سرکه س اگه شرابه حکمش اینه سرکه این که دیگه امام صادق میگه این که شراب است اون سرکه ست نخیر موضوعات مطالب نمیخواد که موضوع شورای مصلحتی ام نمیخواد احکام که شورا غلط در احکام احکام بعنوان ضوابط کلیه یا ضوابط بعد کلی که ضوابط جزیی باشد این احکام فقه گویاس یعنی در کتاب الله و در سنت رسول الله روایت ما کتاب است وقتی که انسان درست بررسی کند و پویایی و جویایی کند میگوید که تمام زمان های تکلیف را الا یوم القیامه زیر پر گرفته است باید ها رو گفته نباید ها رو گفته شایدا رو گفته همه رو گفته پس چرا ما بشینیم فکر کنیم آیا این هست اون نیست این واجب است اون حرام است کدوم درسته میگه فقه گویاست این فقه گویاست در بعد احکامی کسی بیاد بگه پویاس پویا دو حالت داره یک معنا پویایی حکمی ست یک معنا پویایی موضوعی پویایی موضوعی شما فقط نگفتی همه میگن موضوع عوض میشه حالا کاری نداریم به رساله هایی که این پویایی موضع (19:18) حالا نیس قبلاً بوده حالا هست حالا اصل مطلب درسته که موضوعات فرق میکند حالا که موضوعات فرق میکند فقه پویاست در بعد موضوعات پویاست در بعد احکام اگر سگ نمک شود و اگر نمک سگ شود اگر سگ نمک شود موضوع عوض شد نجس شد پاک قبلاً دست تر بهش میخورد باید آب بکشید حالا با خیار میخورد نمک میزنید موضوع عوض شده مطلب نیستش که پس گویاس در بُعد احکامی  و پویاست در بُعد موضوعی اما اگه بخواید بگید پویاست هم در بُعد احکامی برای اینکه این احکام مال چهارده قرن پیش بوده بعداً بشینیم برای شورای مسائل حکم درست کنیم عنوان اولی عنوان ثانی عنوان این غلط است فقهی سنتی هم غلط است در یه بعد صحیح در یه بعد غلط در بعد صحیح ما به سنت رسول الله توسک میکنیم شک ندارم ما سنت رسول الله که عرض نمی کنیم سنت بین حوض ها سنت بین حوض ها این است که قرآن کم رنگه قرآن حضور ندارد در فقه ما اصالت ندارد در فقه ما محوریت در فقه ما اصلاً ندارد اینکه محور (20:27) آیا برائت است آیا چی است آیا قرائت است بعضی از اول اغوال شروع میکنن سومی از اول روایات شروع میکنن چهارمی از اول عرض می شود که اجماع و شورا و فلان نقل میکنن پنجم رو پیدا نمی کنیم یک فقیهی که دل به دریا بزنه هر چیم بگیم بیسوادی تو آخه (21:00) قال الله داریم دلُ به دریا بزنه بگه قال الله آقا اگر شما از یه فقیهی مسئله سوال کنید قرآن رو باز کند محور قرآن است روی قرآن فتوا بدهد بابا (21:15) قران داره میگه هر که (21:18) این فقه گویاست و ما فقه سنتی اینجوری قبول نداریم فقه پویا فقه ما هم گویاست بقول مطلق هم پویاست در موضوعات هم سنتی در سنت رسول الله فقه گویای کتاب و سنت و پویای در موضوعات و سنتی برای سنت رسول الله اما پویای اونجوری و سنتی اونجوری ما قبول نداریم شونزهم احکتم چرا پنجتا کردن وجوب و حرمت و کراهت و (21:52) آیاتی از قرآن از جمله آیه اسرا که کل ذانک (22:02) خو این خراب میکنه قضیه رو این تقسیم خراب کرده یعنی شما کاف و راهه میبینید میگید (22:11) قرآن کراهت در بعد تکفیری اعمال کرده ماها عرض میشود که و در بعد تشریحیا حرمت مقلظه که کل ذلک که اگر شیخ بزرگوار انصاری مطالعه می فرمود قرآن رو این رای نمیداد در (22:25) اگرم هست اصالت نداره یا باید بگه روایت جعل شده یا باید بگیم این مجاز خیلی بعیده احتمالاً (22:35) اگر ما خدمت امام بودیم اینطور می فرمود (22:46) میفهمم اگر ما خدمت امام بودیم و این طور می فرمود این دوتا حرف رو داشتیم میگفتیم آقا مجازاً استعمال فرمودین چرا حقیقت نفرمودین دوم اینکه خیلی بالاتر حرف میزدیم میگفتیم آقا ما خیال کردیم شما (22:57) هر جا مکروه قرآن بره چه در بعد تکبیری چه در بعد تشریحی  این حالت مقلظه است خب قرآن نفرموده است کل ذلک کانه سی محرما مکروه ها چطور شد محرمه رو نگفت مکروحاً مادون محرمه گفت آقا مکروهاً که به نظر شما در تقسیم احکام پنجتا مادون حرام است این نگفت برای مافوق حرام مکروهاً استعمال کرد یکی از این دو حال (23:32) یعنی انسان از کشته شدن مرجوهه اینکه حتماً در میره عرض می شود که بله هیژدهم هیژدهم حالا فقه ما اگه گویا شد اگر فقه ما گویا شد در محور کتاب و سنت یه مزیت یعنی چه آره یه مطلب فلان مرجع تقلید دیگران نیستن خب چاره ای نی (24:16) چند نفری هستن که بر محور کتاب و سنت فتوا میدن این چند  مرحله طی کردن ولی مرحله اخیر و امرهم شورا چرا فتواها شورایی نباشه اصلاً مگر نه این است که ما اون مقدار که می توانیم باید که احکام خدا رو باید نزدیکتر به حکم خدا بیان کنیم اینطور نیس و بشر عباد (24:38) اینجا دو احسنه وجود داره یک متَبَع و دوم مُتبِع احسنه متبع این است که بگرده که ببینه نزدیکتر است به قول خدا علماً و تقواً دوم (24:55) واجبه آقا بر کسانی که شرع مدارن واجب نیست که احسنه بدست بیارن گروهی احسنه رو بدست بیارن و گروهی دنبال احسنه برون مثل آقا شما لازم است بری گلابی سالم بخری ولی به اون فروشگاه نگی سالم همش گندیده یعنی چه باید گلابی سالم باشه من دنبال سالم بگردم و باید قول حسن احسن در کار باشه یعنی جدیت و تصاوب در ورزشگاه و مسابقه اجتهاد بر محور کتاب و سنت باشه احسن احسن احسن تا من بتوانم احسن بدست بیارم آیا احسن الاقوال اجتهادی کدام است اون کاری که تو شوراست و احسن الاقوال تقلیدی کدام است تقلیدی که از رای شورا (25:39) اگر چند نفر از مجتهدین تراز اول بر محور کتاب و سنت جمع شدن شورا کردن همه رای دادن این من میتونم برم سراغ کسی که از همه اینا اعلمه کاری کنم نخیر این شورا از اون اعلمه هر فرد فردی اون از اینا اعلمه اعلم ولکن جمع اعلمه شورا من شارع اصلاً یعنی این غبارهایی که احیاناً بر افکار هست و این موم هایی که در عسل است مومها میره کنار و کم کم عسل خالص میشه اینطور نیست از قضا به سرعت حل میشه چرا برای اینکه اگه من تنها فکر کنم و بخوام حق بدست بیارم باید یه ماه طی کنم شما تنها (26:20) این نظر من نظر شما نظر او ولی اگه با هم بشینیم نظرات (26:28) چی میشه تبلور پیدا میکنه همونطور که بنده مثلاً با آقایون بحث میکنم خب فهمم بیشتر میشه من عرایض (26:37) کمرنگه ببینید اگر بر محور کتاب و سنت درست کار بشه صحیح کار شه اختلاف کمتر یک ، دو اگه این صحیح کاری به شورا بیاد باز اختلاف کمتر یعنی درصد اختلافات خیلی کمرنگ و (26:58) خواهد شد کار ما میتونیم بکنیم و نکردیم شورا بیستم چرا این بحث های اسلامی رو اینقد تطبیل دادن که مجبور بشه طلبه منتظربشه ده تومن فلان بیستمن فلان پنجاه تومن تا گرون نشه فلان چه مرضیه مگر زمان خود رسول الله (ص) و ائمه معصوم (ع) چجوری بود دستی خاصی عمامه و قبا و لباده و این حرفها و برن بشینن و و درس گوشش کنن و پول بگیرن مطلبی نبود که این البته بحث مفصلی ست که آقایون اولاً این طول و عرضی که به درسها دادن وقت نمیگذاره این طول و عرض کم طول و عرض میره کنار بجای اینکه شما به قول آقای حجت می گفت من بحار الانوار و دو مرتبه مطالعه کردم از اول تا آخر (27:50) اینها یه سوالاتی ست که ما داشتیم حالا نظرم هست که از اون استاد اعظم در فقه در فقه سنتی آقای بروجردی قم که تشریف آوردن سال 23 بود ما سال بیست آمدیم و یکسال تهران درس خونده بودن سه سالم اینجا چهار سال جوری بود که میشد درس ایشون رفت ایشون فقه که شروع کردن باب اجاره رو شروع کردن به ایشون عرض کردن باب اجاره چرا ا وسطه آخر جلد اول یا اول جلد دومه در ترتیب فقهی دوجلدی الانم من در باب اجاره میخوام تمام عقود رو بحث کنم من دارم تمام عقود رو در باب اجاره بحث کنم حالا ما باب عبادات رو به جایی رسوندیم البته بعضی از ابوابش مونده که بعداً درس حالا در باب عقود و ایقاعات و سیاسات وپنج ،پنجمی ارث است و چه هست و چه هست و چه هست اینها ما بحث میکنیم درسته ابواب میراث رو باب ارث رو در باب عقود آوردن بیخود آوردن باب ارث از باب عقود (29:28 ) نیست از باب سیاساتم نیست که تعظی و چه و این حرفها باشه حد و تعظیر از باب عبداتم نیست بله به یک معنا میشه گفت کل اسلام را عباداته ولی ما یه عبادات الزامی داریم یه عبادات رجحانی داریم عبادات الزامی نماز است روزه است حج است زکات است خمس است اینا باید کتباً (29:51) اما اگه کسی عرض کنیم جهاد است عبادات امر و نهی است اما اگر فرض کنید کسی جنسی رو فروخت قربه اله الله نیست ولی درسته باطله اجاره عاریه هوه صدقه نه دست صدقه نه قربت در هِوِه در بخشیدن در چیز دیگه پس بنابراین یک قسمتی از احکام مثل اینکه حتماً لون تقبراله الله داشته باشه این باید ولیکن بقیه احکام چنین است انسان میتواند حتی مباهات رو جز مستحبات قرار بده نقل کرد یکی از علما ایشون در طول عمرش حرام انجام نداد فقط واجب و مستحب انجام داد یعنی مکروه که انجام نداد مباح هم اگه مستحب میشد انجام میداد اگه مستحب نمیشد انجام نمیداد میشَد ما تمام عرض میشود که اعمال خودمون رو چه درونی و چه برونی اینو عنوان رجحان بهش بدیم در ایجاب بعنوان حرمت در اونهایی که محرمه حالا باب عقود در باب عقود در فقه سنتی که ما مطالعه میکنیم میگن تمام این ابواب لفظ می خواد بیع و وقف و هده و نکاح و طلاق و مضاربه و مساقات و و و و همه لفظ می خواد ما عرض میکنیم کجا این حرف در میاری ما اولاً در لفظ عقل باید که مقداری فکرکنیم آیاتی در قران شریف که لفظ (31:18) سیاستم در قرآن نداریم عرض می شود که و یه لفظی میگیم بعضیا خیال میکنن سیاسته نخیر سیاست در قرآن نداریم لفظ عقل داریم لفظ عبادات بسیار زیاد داریم لفظ عقل کمتر داریم و عدله ای که در باب عقود و ایقاد داریم این عدله ا نظر سنتی خیلی کم روایات و از نظر آیات بسیار متقن و مبرم است که در تمام  موارد عقود ما میتونیم به آیاتی که بعنوان ضابطی شرائط اصل عقود و شرائط عقود رو بیان کرده است ما عرض می شود که استدلال کنیم ام الایات در این باب باب عقود عبارت است از از آیه اول سوره مبارکه مائده یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا أَوْفُوا بِالْعُقُودِ أُحِلَّتْ لَکُمْ بَهیمَةُ الْأَنْعامِ إِلاّ ما یُتْلى عَلَیْکُمْ {آیه 1 سوره مائده } شما بحثهایی که در مائده داریم مطالعه بفرمایید ما روی اون بحث ها بحث می کنیم الان نقاط اولای بحث و ما داریم صحبت میکنیم این اوفوا بالعقود العقود جمع (32:26) است تمام اون قرار دادها را شامل است طبعاً قراردادی که خلاف شرع نباشه دیگه خداوند که امر میکنه امربه حرام میکنه مشرع که میگوید چنین کنید یعنی این چنینها به نام من کردند تناقض که در کار نیس پس اون قرار دادهایی که منع ندارد قطعاً که گروهی تخصصی دارن گروه موضوعی دارن قراردادها قرار داد زنا اینقد پول قرار داد شراب اینقد پول قرار داد چه اینقد پول این به عقود می چسبونن اصلاً از العقود خارجه برای اینکه العقود جمع (33:06) است ولی این جمع محلا به نام عقودی را که شرع منع نکرده است نه اینجا نه در کتاب نه در سنت منع نکرده اگر قطعاً بدانیم من کرده است که خب هیچی اگر شک داشته باشیم عرف دین شاملشه اگر یقین داریم منع نکرده در این مثلث دوتاش مشمول این جمع محلا بلام هست و یکیش خارجه اونی که خارجه عقد ربا، قرارداد زنا ،قرارداد چه قرار دادچه قرارداد هایی که اینها طبق نصوص کتاب و سنت حرام است اینها داخل حالا آقایون که به افول توسک میکنن میگن که عفو بالعفو یعنی بالعقود خب چرا میگین اینو مگر عهد با عقد فرق ندارد چرا دیگه عقد فرض کن به قول شما ظهور در لفظ داره غیر لفظ عهد ظهور در غیر لفظ داره لفظم میده خب ولکن لفظ عقود اشمر است عقود کل قرارداد قراردادهای لفظی ، کتبی ، اشاره ای ابدی همه (34:14) عقد پیوسته دیگه عقد پیوند دادنه اگر دو جدا را پیوند دهید این پیوند دادن تنها به لفظ نیست عمل که قویتر ا لفظه که عمل یا لفظ نوشتن قویتره یا نه در نوشتن اشتباه میکنه در لفظ اشتباه میکنه در نوشتن اصلاً دقت کنه چی بگه (34:38) ما اصلاً میگیم در باب نکاح چرا لفظ شرطه بله در طلاق چرا دلیل داره و ان عظمو طلاق فان الله سمیع ما غلامی داریم غلامی داریم اما در باب نکاح ، اجاره ، فی ، مضارعه ، مضاربه ، مساقات ، هِبِه معوضه هِبِه غیر معوضه صدقه و و و و و چرا نص لازم داره اصلاً نه کتاب این حرف میزند نه سنت شما از کجا لفظ در میاری دیگران گفتن خب دیگرانم ازشون سوال کنن شما چرا گفتید (35:14) اینجا هستی داری صحبت میکنی کدوم شرایط ،که چی ، گفته گفته نمیخواد مینویسن (35:30) لفظ (35:32) هم لفظ گذاشته هم انشا بلد باشه نگذارید این جمله رو عرض کنم که یه کسی یک زن شوهر داری رو زیباست یه مقامیم داشت اون شوهرشم زندان بود بِش گفته بود که خب دلش خواسته بود که  مثلاً با این ازدواج کنه مثلاً گفته بود تو وقتی که ازدواج کردی قبول کردی ایجاب کردی گفت من نه ا طرف تو بله خب انشا کردی انشا چی (36:00) یه چیزی رو مشکل کردیم لفظ ، انشا ، منشا بابا چیزایی که دین ندارد چرا اینها میارید مردم گیج می کنید به اونها دارم عرض می کنم ها چیزی که دین نیاورده است شرع نیاورده است چرا شرع مداران شرم ندارد اینقد طول و تفسیر میدید از (36:25) خیلی جالب بود مکاسب ایشون تدریس میکردن خارج مکاسب ما در اون بعدش که مربوط به ولایت فقیه بود می رفتیم چون سیاسی بود در اونجا این مطلب فرمودن که این آقای شیخ انصاری اینقد خودشو زحمت داده که آقا خب بگه صیغه اصل است و بگه (36:34) فرع است (34:44) فکر و فکر و احتمال و احتمال شصت هفتاد صفحه خب ایشون جملات نگفتن ولی من میگم ولی با هم شریکیم در این مطلب آقا شیخ انصاری خب شما اونی که فرع اونی که اصل است فرع کردیم اونی که فرعم نیست اصل کردیم آخه به یه وسیله فرعم نیست توی هزار نفر کاری به متشرع و مقلد و این حرفها نداریم ها هزار نفر آدم منهای اجتهاداتی که شما دارید منبع تقلیدی که شما دارید هزار نفر آدم وقتی که معامله میکنن آیا فروختن خریدن اعتدو اجتهدو اینا دارن پس بیع به صیغه این یه فرعیست که باید گشت پیدا کرد توضیحت بده شما این بیع به صیغه رو اصل قرار دادید و بیع معاتاتو آیا معاتاج چی داریم ما در معاتاج میگن فقط صیغه نباشه هر چیم یه کتاب حرف بزنه اما صیغه که نباشه این بیع معاتاته ، بیع معاتات چه عمل خالی چه عمل لفظ غیر صیغه چه لفظ غیر صیغه هر چی میخواد بگه اگه صیغه بیع و جتهد نباشه (37:49) این میشد معامله معاتاتی که صیغه در این معامله معاتاتی آی انصاری شیخ انصاری اومدن گفتن لزوم پس ندارد واجب بابا اونی که اصل است که بیع غیر صیغه ست او رو شما می خواید اولاً به زور بچسبونید به اونم دم در که حالا بیع است ایشون لزوم ندارد آخر سر میگه شاید لزوم باشه ولی نه اینطور نیستن دیگه حالا هست قشنگ میگن (38:23) چجوری هی بالا میره پایین میاد بالا میره پایین میاد اینکار برای چیه برای چی این کار اصلاً هست خب ما میگم اصل این نفس مدخلیه دارد در باب در ابواب فقهی ما در هر بابی از ابواب باشه لفظ (38:37) یا نه خب ما به آیات مراجعه میکنیم لفظ عرض می شود آیه مبارکه يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا أَوْفُوا بِالْعُقُودِ بعد أُحِلَّتْ لَکُمْ که جزو عقود جزو عقود أُحِلَّتْ لَکُمْ خدا که حلال کرد بیعت الانعام روخدا وند عرض می شود که عقد کرد احل النا و شما گفتید قبلنا مطلبی نی خداوند این عمل تشریع کرد منتهی پرده برداری از عمل تشریع این است که یعنی میگن اوحله لکم و این از عقوده عقود تمام مراحل پیوندها رو بین طرفین الهی غیر الهی و غیر الهی با هم تمام مراحل پیوندها و عرض می شود قراردادها رو این شامله و حتی در باب بیعم همینطوره درباب بیع و تجارت در باب تجارت آقایون شک دارن مثلاً در تفسر علامه که ما تفسرالفقها نوشتیم میگد که در باب بیع ربا حرامه ما غیر بیع در اجاره نه میگیم چرا میگه چون این تجارت است میگیم آقا تجارت که اعم است از بیع (39:44) تجارت تمام معاملات طرفین که توش معا(39:52) نکاح و میگیره ، طلاق و میگیره مثلاً حالا اون یقاع نکاح و میگیره اجاره(39:59) مضاربه و همه اینها رو میگیره پس ربا همونطور که در (40:08) حرامه در ربام حرامه در اجارم حرامه در باب اجاره اصلاً اگه ربا بگیره یا بده اینم عرض میشود که حرامه پس محور رو اگه ما فقه قرآنی بکنیم محور اصلی قرآن باشد بسیاری از طول و تفسیر میره کنار و قسمتی از مختصرات بطور کلی می رود کنار فردا در باب افول عقود مقادیری بطور تبلور بحث میکنیم البته در تفسیر هست ملاحظه بفرمایید آقایون کل ما کررتهو(40:39) بحث میکنیم و یه رشته خاصی در کل عقود ما از این آیات استفاده میکنیم . اللهم الشرح صدورنا بالنور العلم و الایمان و معارف القرآن العظیم و وفقنا بما تحبوا و ترضا و جنبنا ان ما لا تحبوا و لا ترضا. والسلام علیکم .