جلسه چهارصد و یازدهم درس خارج فقه

غیبت

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدالله الرّب العالمین و صلی الله علی محمد و علی آله الطاهرین

بحثی که می تواند تحلیلی بسیار عمیق باشد اونیست که اولاً در محور لغت لغت صحیح و ثانیاً بر محور آیات باشه بعدم نظر به روایات داشته باشه. راجع به غیبت بحث داریم می کنیم. ما یه غَیبت داریم. غیبت شیخ طوسی مثلاً. غیبت ولی امر. یه غیبت داریم فعله است. و فعلةً به مرةٍ و فعلةٌ به حیبةٍ. غَیبت با غِیبت معنیش فرق داره. یعنی ضرب و حساب. البته تمثیله. غَیبت پنهان بودن است. غِیبت پنهانی انجام دادن است. چرا انجام دادن است برای اینکه غِیبت یک میل خاصیست هیئت خاصه ایست از غیب. هیئت خاصه ای از غیب و غیاب غیبت است. اما غَیبت مرتٌ یک مرتبه قائل شد. ولی امر صلوات الله علیه در غیبتند. یک مرتبه قائل شد که اینجا یک سوالی هست. مگر نه اینست که ولی امر صلوات الله علیه دو مرتبه غائب شد؟ یک مرتبه غیبت نسبی و یک مرتبه غیبت تامی. غَیبت نسبیه حضرت ولی امر صلوات الله علیه هفتاد سالی بود که نواب اربعه بودند هم حضور بود هم غَیبت بود. غَیبت از غیر حضور برای چهارنفر … اما بعد که اون آخری وفات کرد ان ذالک وقعت الغیبت التامه. خوب پس اینجا غَیبت نیست غیبتانه چرا غیبت گفته شده معلومه چون اونی که بسیار بسیار اهمیت دارد همونیست که انقطاع کلی از صاحب الامر صلوات الله علیه شده که غیبت الکبراست. در غیبت الکبری حضوری در کار بود چون مسائلی در کار بود که از حضرت از حضرت احکامی را سوال کنند پس به این سالها غَیبت نمیاد. ما یک غَیبت مطلقه داریم یک غَیبت نسبیه. غَیبت مطلقه که از نظر اصل غیاب و از نظر طول غیاب منفذی ندارد. به این می گن غَیبت. این توجیهی است که ما داریم می کنیم. و الا می شه غیبتان. مثل فرض کنید قیامت. ما یک قیامت کبری داریم یک قیامت صغری داریم. ولی وقتی لفظ قیامت گفته می شه همون قیامت کبری به نظر میاد. دیگه برزخ به نظر نمیاد مگر اینکه در ذیل حاشیه اون قرار بگیره. خوب اما غیبت. غیبت سه حالت است. همونطور که غَیبت مرةٌ من الغیاب غیبت هم هیئت من الغیاب. یک کیفیت خاصه ای در غیاب کسی کاری کلامی اشاره ای مطلبی نکته ای انجام می شود. این دو بعد داره. یک غیبت واجب است. غیبت حرام است غیبت راجح است به احکام خمسه تقسیم می شه همانطوری که در باب عرض می شود که لحو بحث کردیم که میسر میسر واجب اس میسر حرام است چه است چه است. از نظر اصل لغت غیبت اون معنای خاص حرام را نمی دهد بلکه ما حرمت را از ضمیمه آیات و روایات استفاده می کنیم. کمااینکه در باب میسر ما از خود آیه استفاده کردیم که مکانی که به آسانی انسان را به محرمات غلیظ می رساند. نه مکان های واجب و غیر واجب. در اینجا اینی که قرآن می فرماید وَلَا يَغْتَب بَّعْضُكُم بَعْضًا یغتب از غیبت است از فعله است یعنی یک هیئت خاصی از پنهان غیبت خاصی از پنهان از که؟ پنهان از برادران مومن نه از هرکس. در پنهانی از برادر مومن که او نمی بیند و نمی شنود و حاضر نیست در پنهان او کاری  در این پنهانی انجام بشد. اگر کاری در این پنهانی انجام بشد و حرام باشد غیبت است. اگر واجب باشد غیبت واجب منتها به اون غیبت نمی گن به اون غیبت میسر میسر را به اون وسیله ای که به آسانی انسان را به حلال واجب می رسانه میسر نمی گن. ولی از نظر اصل لغت شامل عرض است در اینم همینطور.غیبت فعله است هیئتٌ خاصةٌ من الغیاب. حالا. سوال. در غیاب مسلمان چیزی انجام شود که او ناراحت گردد و بالاتر و کشف سر او شود و بالاتر و دیگران تشجیع شوند وقتی آگاه شدند بر فعل حرام او. دیگران تشجیع شوند بر فعل حرام ابعادی داره. یک بعد داره دو بعد داره سه بعد  داره. اگر یک مسلمان یک کار بدی کرد و من مطلع شدم اگر در حضور او مطلبی را بگم این غیبت نیست این حضوره ولو حرام اما اگر در غیاب او نزد کسی یا کسانی مطلب را طرح کنم طرح اصل مطلب نه بعنوان ایجاد نخیر اصل مطلب که فلان کس نماز نخوند فلان کس عرق خورد خوب این عرض می شود که بعد اول غیبت رو چه حساب؟ به حساب اینکه اکل لحمه. قرآن می فرماید که وَلَا يَغْتَب بَّعْضُكُم بَعْضًا أَيُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَن يَأْكُلَ لَحْمَ أَخِيهِ مَيْتًا فکرهو این قاعده. همانطوری که ما غیبت موت داریم و یک غیبت در حالت حضور داریم. در غیبت موت اگر یک برادر مومن ما بمیرد ما دوست داریم گوشت او را بخوریم؟ اگر دوست داریم که بخوریم خوردن گوشت خوردن گوشت انسان اولاً ثانیاً ایطاع برادر مومن است. در این آیه اشاره به این مطلب دارد که البته این بحث برزخیست که آیا بدن میت را انسان می تواند تکه تکه کند؟ آتش بزند؟ تو سرد خونه بذاری یخ بزنه تو آتیش بذاری بسوزانی؟ خوب نه چون اون روح متوجه می شه. این آیه یکی از آیاتیست که اشاره به این مطلب داره. روح مومن چون متوجه می شه چون انس با این بدن دارد و لذا بدن مرده باید احترام بشه. حرت المومن میتاً به حرمته حیاً باید احترام بشه. حتی وقتی درد می کند جوری نباشد که این بیاد …. عرض می شود که بیاد بیرون. وقتی غسل می دهند باید به آرامی باشد پرت نکنند نندازند با آب سرد نشویند با آب داغ نشویند پرت نکنند زخم نزنند عرض می شود چه نکنند. اینا مال چیه اصلاً؟ اینا اوهام نیست اینا عرض می شود خیالات نیست یه واقعیتیه. و مثالشم این آیا روح انسان به بدن خودش نزدیک تر است یا به بدن فرزندانش؟ به بدن خودش. چطور اگر فرزند مرا که من او را دوست دارم بزنند چک مثل اینکه به من چک زدند درد میاد روحم واقعاً این طور نیست؟ روحم درد میاد متأثر میشه دیگه. درسته؟ خوب بالاتر از اون. اگر بدن مرا در حالی که هستم بزنند خوب خیلی … ولی وقتی که من روحم از بدنم خارجه این روح به این بدن علاقه دارد چون علاقه خاص دارد به این بدن مخصوصاً وقتی که تازه از بدن خارج شده باید که این بدن را نباید عرض می شود اذیت کرد. درسته خود بدن درد نداره حالا هم درد نداره. حالا هم اگر بدن مرا اذیت کنند بدن که درد نمی کنه روح درد می کند آسیبی که به بدن من وارد می شه. حالا این بحث عالم برزخ و موت است چیز دیگست. حالا. وَلَا يَغْتَب بَّعْضُكُم بَعْضًا أَيُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَن مثال بسیار عالیست ان يَأْكُلَ لَحْمَ أَخِيهِ مومنین برادرند. ان ما المومنین اخوان این بحث دیروز خاصاً عرض کردیم که اشاره بر این ممکنه بکنیم ولیکن تفسیراً عرض کردیم. اخوت در کل مسلمین الاّ المنافقین هست. حتی در سوره نور دارد که راجع به عایشه که یک مدتی غایب بود چند روزی در اون غافله ایکه رسول الله می رفتند طرف … و بعد این رسید این رو تهمت زدند که عایشه کارایی کرد چنین و چنان که شلاق های عجیبی قرآن کریم در سوره نور می زنه به سر کسی که تهمت زنا زده است. اون وقت لفظ مومنات در اینجا میاد. عایشه رو خدا می گه از مومناته. ثابت ثابت شد. ثابت غیر شیع بر رسول الله ثابت شد. خوب حالا هر چه که می خونی. بین شیع … سنة ثابت است به سوره نور مراجعه بفرمایید دیگه بحث نکنید. که حالا نباشه هم نباشه ولی این از نظر روایات ثابت است که به عایشه نسبت داده اند. به کس دیگه نسبت ندادند. عایشه بود که نسبت دادند. حالا ایحب احدکم. حالا آقای جعفر … روی چشم های مومنین و خود ماست اما معنیش این نیست که ما فرمایشاتشونو قبول داشته باشیم. بزرگتر از اینها رم ما قبول نداریم. برای اونها … حالا. ایحب احدکم ان یاکل اخیه میتا برادرمومن را بمیرد و گوشتشم بخوره چند تا حرمت داره. غیبت هم چند تا حرمت داره. یک خوردن گوشت انسان دو انسان مرده سه برادر مومن چهار ناراحت می شید. این چند بعد دارد حرمتش؟ در حیرتم حرمت چندین بعد دارد که بعداً ابعادشو عرض می شود که عرض می کنیم. فکرهوا. حالا. این غیبت در ابعاد گوناگونی حرمت داره. اول اینو بحث کنیم کسی که می خواد غیبت کند غیبت کند یعنی کاری را که در خفا اون برادر مومن انجام داده می خواد گزارش بده. خفا از کی؟ خفای مطلقه؟ معنی ندارد که. اگر یه جایی انجام بدی هیچکس نبوده من از کجا مطلعم؟ خفای نسبیست یعنی این آدم نمی خواد گروه ها و مردمان بفهمند چه می کنه. حالا چه یه نفر دو نفر یه نفر بودند حداقل یه نفر یه نفر بود و این کار رو انجام داد یا می دید اون می بینه یا نمی دید. در هر صورت کسی بوده اگر من نباشم و نبینم که فلان کس چنین کرد چطور می توانم نقل کنم؟ و الا اگر من نبینم و ندانم که فلان کس چنین گناهی کرد و بگم این افترا است که. غیبت در حالیست که چیز کاری رو اون شخص انجام داده است و من می دانم انجام داده و بالاتر حضور داشتم انجام داده یا مثل حضور بر من نقل کنند پس نقطه اولای غیبت عبارت است از عملی که هم سرّ است هم شهوده. سرّ است از نوع مردم شهود است لااقل نزد کسی که می تواند ببیند و بفهمد و بداند تا بره نقل کنه. حالا. از این نقطه شروع می شود جهات حرمت غیبت. نقطه اولی. این کسی که سراً کاری را انجام داده بر خدا مخفی نیست ولی می خواد بر بندگان خدا مخفی باشد و کسی نفهمه چون می داند بده اگر نداند بده که چرا مخفی می کنه. اگر کسی کاری می داند خوبه چرا مخفی کنه؟ این اعتراف دارد بده این کار از دستش در رفت و انجام شد نمی خواهد کسانی بدانند. اگر من که می دانم بر خلاف خواسته مومن که خدا هم خدا هم صبر کرده خدا هم پنهان کرده ان الله ستیرٌ یحب من یستُر. عرض می شود که چون خدا پنهان کرده است ما اجازه نداریم اون چه را که خداوند پنهان کرده است ما ابراز داریم. این اولاً. ثانیاً این طرف بدش میاد تازه اگر بدشم نیاد نمیشه. اگر فلان کس عرق می خوره عربده می کشه بدشم نمیاد. ولی من بگم دیگران به عرق خوری کشیده می شن. یه بعد نداره که غیبت. یه ابعاد شخصی دارد ابعاد اجتماعی دارد ما فقط ابعاد شخصی را در نظر بگیریم غلطه. ابعاد اجتماعی را در نظر بگیریم غلطه. بعد شخصی این نمی خواهد کذب ستر بشود و آبروش بریزه. اگر کسی غیبت می کند این کذب ستر کرده آبرو رو از یه نفر برد. یه نفر که نمی دانست. و بعد دوم  إِنَّ الَّذِينَ يُحِبُّونَ أَن تَشِيعَ الْفَاحِشَةُ فِي الَّذِينَ آمَنُوا لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ فاحشه چهار پنج آیه در این بعد داریم حالا می رسیم. دوم  إِنَّ الَّذِينَ يُحِبُّونَ أَن تَشِيعَ الْفَاحِشَةُ اینو باید بحث کنیم مستقلاً. یک عمل فاحشه ای این شخص انجام داده. عمل بدی انجام داده و بعد کسی اینو نقل کنه وقتی نقل کند این شیوع پیدا کرده. شیوع در دو بعده. بعد اول میدانستند پس دانستن شیوع علمی. بعد دوم شیوع عملیس. دیگران وقتی می گن فلان و بهمان چنین می کنند می گن  پس بنابراین ما هم می کنیم. چون خود عمل بد اگر افراد زیاد تر باشند مخصوصاً از بزرگان شیوع پیدا کند که فلان کس این کارو کرد چرا یهودیا نسبت شرب خمر به حضرت نوح دادند حضرت لوط دادند نسبت زنا دادند چرا؟ خودشون می خوان این کارو انجام بدن نسبت می دن به بزرگان و انبیا برای اینکه برای خودشون این مطلب ساده بشه. اصولاً شهوت دم دسته اشخاصم نزدیک شهوتن موانعی در کاره. یکی از موانع اینه که خوب نوعاً نمی کنن. بزرگان این کارو نمی کنن پس منم نمی کنم. اما اگر که اومدن نقل کردن که فلانی چنین کرد و این اشخاص فهمیدن که فلانی که ازونا چنین تر است یا مومن است بالاخره یا مسلمان است که این کارو کرد اینا آسون تر میشه از براشون ورود در گناه. پس تشیع الفاحشه. در بعدی که دیگران مطلع میشن شیوع علمیست نمی دانستند دانستند. در بعد دوم شیوع اراده عمل فاحشه که اینا نزدیک تر به عمل فحشا می شود پس احیاناً ممکنه اینطور باشه که این کسی که این عملو انجام می ده  در سره. کسی هم نمی دونه اگرم همه می دانند براش هیچی نیست. یه آدم خیلی بد خیلی ناهنجار است که سرّاً انجام داده نه اینکه برا شما سرّ باشه نه این اگه در حضور جمع هم باشه تازه افتخارم می کنه مثل بعضی اوقات در زمان شاه یه جاهایی نقل می کردند می گفتند که تو ییلاق ها یه چادر می زنند و زن و مرد دیگه با هم مشغولن و مردمم وایسادن نگاه می کنند. کیف می کنه که این عمل منکر رو ببینن مردم مثلاً. حالا اگر همین عملی که برای این آدم فرق نمی کند چه در پنهانی باشد چه در عَلَم باشد که علم براش بهتره، من حق دارم برم جایی بگم که اگه گفتم تشیع الفاحشه می شه مردم تحریک می شن به شهوت اونوخت بعض اشخاص یه کاری می کنن بکنن. نه پس نمی شه ابعادو قاطی کرد. اینها عمق … من وجهه بینشون بعضی وقتا این شخصی را که عمل سری را انجام داده ناراحت می شود اگر بگویند بعضی موقع ها ناراحت نمی شه. اگر ناراحت بشود که غیبت است اگر هم ناراحت نشود اما دیگران تشیع بشند برای کار  زشت ولو … تشیع فاحشه است. ما که قرآن … نیستیم. حرام است و حرمت دارای درجاتیست و دارای عرض می شود که مراحلیست. فاحشه صفت است از لحاظ معصیت. چون معصیت دو جوره. یک معصیتیست که عادیه. یه مرتبه نه. معصیت در اسلام بالاست. یک فحشای … دو تجاوز به غیر است این فاحشةً علی فاحشه است. سوم اینست که نه خودش خیلی معصیت بزرگیست و نه بزرگ و غیره. اینجا بحث سر تشیع الفاحشه است یه آدم که یک عمل حرام بسیار حرامی کرده که اگر دیگران بفهمند اونا هم می کنند و دیگران هم تحت تاثیر قرار می گیرند این فاحشه است. فاحشه نه آقا فاحشه است. نه فاحشه صفت معصی است معصیت الفاحشه. مثل مثلاً فرض کنید که بعضی وقتا هست که اسم فاعل را برای جامدم میارن برای مبالغه ولی اینجا که اینطور نیست. المعصیت الفاشحة. حالا البته در این آیات بحث داریم ما در این چهار پنج آیه باید جلو بریم بحث کنیم. اول آیه غیبت است. در چند بعده حالا ببینید. ما یه مرتبه در اصل ضابطه داریم بحث می کنیم. ضابطه پشت سر کسی کارهای حرامی را کرده نقل کردن برای کسانی که نمی دونن به طور ضابطه این حارم است. استثنائات داره البته در باب …است در باب نهی از منکر است در باب مفتضح کردن مبدع است. در باب ترجیح اهم از مهم است. مثل قضیه ضراره. امام صادق عرض می شود که پسرش نامه نوشتش که پدر تو بسیار عالی بود و نزد من چنین و چنانه. ولکن که اگر همه بدانند مخالف سایرین به این علاقه داریم می کشند و نابودش می کنند…. ببینید ما موارد استثنا بحث نمی کنیم حالا. ما بعنوان ضابطه داریم بحث می کنیم بعنوان ضابطی الغیبت محرمت. یعنی کارهای حرامی که کسی انجام داده است اگر ما در غیاب او عرض می شود که و بدون اطلاع او انجام بدهیم این حرامه و دارای چند بعده. یک بعد … ناراحت می شه مسلمونه بعد دوم این است که مردم تشیع عرض می شود که تشجیع می شن بر این که عمل شر را عرض می شود که انجام دهند. ابعادی دارد که هر قدر ابعا حرمت بالاتر باشه حرمت در بعد غیبت در بعد ایضال در بعد تشییع فاحشه در بعد جهر به سوء. که چهار آیست. لایحب الله الجهر بالسوء من القول الّا من الظلم. ان الذین ان تشیع الفاحشة. ویل لکل همزة لمزة و همچنین آیه عرض می شود که … ما در این درس در سوره حجرات یک بحث مفصلی راجع به این آیات کردیم آقایون ملاحظه بفرمایید اینجا بنده نوشتم که. بعضی وقتا هست بعضی وقتا نیست. اینجا غیبت نیست ولی تشییع فاحشه است. عرض کردم نمی شه قاطی کرد. این آیاتی که انصاری رضوان الله علیه ذکر فرمودند که همش به حکم غیبته نخیر همش به حکم غیبت نیست. تشییع فاحشه اینا … اینجا در صفحه دویست و پنجاه جلد بیست و هفت المجلد السابع عشرونی الفرقانی نوشته. و لا یغتب بعضکم بعضا انتم المومنین مح محتا الدرجات الایمان و مذاهب. ما صدق کلمة الایمان و فی ادنا ادانی. و انتم فی الجسد الواحد متبعر بعد … بعض مومنین بعضاً مثل یه جسد واحده. فحکم فیکم رئف الایمان الرافع و لیحضر کلم فلیحضر کل بعد مع الباقی حضور باید داشته باشید در محوطه نزول حق. بعید در محوطه … نباید باشید. غیاب و لرتیاب نه من غایب باشدم از حضور باید با هم باشیم. من ارتیاب کن اگر غایب باشم از او بذ بگم. و لا تحکم المباقده فقط بحرمت الرتیاب. بل بوجوب الانتلا و ایضاً قرار نیست که در پشتش بد بگم نخیر باید خوب بگم در حضور او سه بعدی که عرض کردم. لبعضٍ فی صالحه … کیفیت الغیبه عن بعضٌ. و لزوم الاکتعاب لبعضٍ لتقتیب اوصی ارتیاب حرام افتعاب واجب. انسان باید ناراحت بشد اگر به مسلمانی صدمه خورد و اذیت بود و فلان اگر بتواند اذیت رو برطرف کند. ان الغیبت و هی ذکر الغیب ببخشید ان الغیبت و هی ذکر الغیب به بحر الغیب بکتابت لفظ فقط نیست. بکتابتٍ او اشارةٍ او لسانٍ او ان یکان. تلگراف باشه. تلگراف می زند در غیاب فلانی که فلانی چنینه. شاید تلویزیون می گه که اونم نمی بینه مثلاً. او لسان او ایکان او ذکرک اخای بمایقرا. این حدود داره. بر مبنای امت ایمانی بدش بیاد. ببیند که خیلی بدون مقدمه ای گل کرده اینو نگید نماز شب خوند. بله اگر کسی کار خوبی را نکرده و در غیاب او بگیم کار خوبی را کرده. اینم حرامه. خودشم غیبته. ولو خوشش بیاد. غلط کرده خوشش بیاد. در قرآن نقل داریم به این مطلب. و یحبون … خوداینم حرامه خود کسایی که یه کار خوبی نکرده بگه کار خوبو کرده. خود اون طرف اگه خوشش بیاد حرامه کسی هم که براش نقل می کنه عرض می شود حرامه. ما بحث در غیبت داریم که یک عمل حرامی را واقعاً انجام داده این بعده. بله؟ منتها ازون دورغای گردن کلفته. در غیاب او کاری کردیم دیگه. منتها بدش نمیاد. مستحب بله. او ذکرک اخوان اکرمو انها بساعتٌ الی الموتا. صفت. مورد غیبت. ان توبئهوا اذا سمع و تعقل فیه وقین و الادا و من التابه. ناراحت می شی با غیبت کننده هم بد می شی. ایجاد عداوت بغضا شد اولاً و ثانیاً خودمون ناراحت شدیم. و اساعةٌ الی المجتمع الاسلامی الثانی استخلق فیه جو لا امن ترضی کضراً بضرا. افشاءً للفاحشه فی الذین آمنوا فی جزاءً جماعیتٍ علی فعل الفاحشه ان الذین یحبون بله ترا کیف یغتاب مومن الاخا و هو منه فبعض و کیف یتکبر ارتیاب کما هو شأن کل مرتاح و مشهد الارتیاب فی الرضع و الارتعاب الّا کاخذا مشهد تتعرض والاه اکثر النفوس خسلةً و اقلها حساسیةً. و هو مشهد الاخذ یاکل لحم اخیه میتاً ایحب احدکم عن لحم اخیه میتاً فکرهتموا و حب الغیبة تفکهاً یذاه حب اصل لحم اخیه میت کل میل للارض کاکل لحم و هو فی غیابة کاکل لحم .. افلا تکرمون و کرهتموا سالوس الکراهیته العریضه فی کل احد و ان کان فی ادنا درجات الایمان فلم یقل. اینجا روایتی از رسول الله صلوات الله علیه ما نقل کردیم در ذیل آیه ای دیگر. این آیه را آقایون ملاحظه بفرمایید. من اشاراتی را عرض کنم خدمتتون که بیشتر از اشارات. این بحث هایی که در این چند کتاب شده آقایون ملاحظه بفرمایید. بله. این که الان خوندیم جزء بیست و یک هفده بود که عرض کردیم. در ان الذین یحبون ان تشیع الفاحشه فی الذین آمنوا که سوره نور است آیه نوزده جلد هیجده نوزده فرقان. آیه دیگر لایحب الله الجهر بالسوء من القول الا من ظلم سوره نساء است آیه صد و چهل و هشت در جلد پنج و شیش فرقان. حالا ما در آیه یحبون ان تشیع الفاحشة مقداری بحث داریم. ان الذین یحبون ان تشیع الفاحشه محبت کنید قرآن اینجا هست. باز کنید. ان الذین یحبون ان تشیع الفاحشة فی الذین آمنوا لهم عذاب الیم. ان فاحشة عبارت است از العملیة الفاحشة. الفترت الفاحشة. الحقیقة الفاحشة. همه اینا هست دیگه. ممکن است عقیده ای بطن این عقیده مسموم باشد و بقدری خطرناک باشد که در میان مقدمات عقیدتی خیلی بالاست. یک به فحشا … و در میان محرمات تجاوزگر این هم عرض می شود که تجاوزگر ست. خوب بله. سوره نور بله. ان الذین یحبون ان تشیع الفاحشة فی الذین آمنو آیه چند گفتم؟ اینجاست آیه نوزده. آیه نوزده سوره نور. إِنَّ الَّذِينَ يُحِبُّونَ أَن تَشِيعَ الْفَاحِشَةُ فِي الَّذِينَ آمَنُوا لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَاللَّهُ يَعْلَمُ وَأَنتُمْ لَا تَعْلَمُونَ الی آخر. خوب. ما البته برمی گردیم به بحث غیبت ولی برای چند جهت سلبی و ایجابی ما در این آیات باید که بحث کنیم. البته آیه ویل لکل همزة لمزة در خود غیبته چون لمز تغیبه و عرض می شود که همز ارتیابه. ویل لکل همزة لمزة یعنی غیابٍ ایاب. اون جای خودش داره. اما در آیه تشیع فاحشه. خوب الفاحشة البته همه گناهان اینطوره. گناهانی که کوچک باشد تجاوزگر نباشد بزرگ باشد و بی تجاوز باشد بزرگ باشد و این مربع گناهان در جو اسلامی حرام است. حالا که خدا بالاترشو فرموده. کسانی که دوست دارند چشم چرانی در میان مسلمان ها زیاد شود این حرام نیست؟ خوب حرامه دیگه. دوست داشتن گناه حرامه ولی خدا بالاترشو گرفته مثل باب ربا که الذین یاکلون ربا اضعاف مضاعفة لاتکلوا رباء اضعاف مضاعفة. ببخشید. یا ایها الذین آمنوا لاتکلوا رباء اضعاف مضاعفه. این مرحله اولیاشو ذکر فرموده. مراحل دیگرم که آیات دیگر تحریم می کند. شیوع بدی در میان مسلمانان بده شیوع دادنشم بده. حالا این بدی چه اخلاقی باشد چه علمی باشد اخلاق عملی باشد لفظی باشد چه باشد یه مرتبه این بدیست که خودش یک بد کوچکه تجاوزگر هم نیست این حرامه. بد بزرگ است تجاوز گر نیست حرام تر بد بزرگ است تجاوز گر حرام تر. مرحله سوم حرمت را در آیات مبارکه ذکر فرموده و این نسیم ادا نمی کنه. چرا؟ برای اینکه من القضای نسی … معهاست. اگر گفتند لاشرک الله آیا می گن که ریا حلاله نه. اون مرحله بالارو طرح می کنه والّا اشراک بالله در کل ابعاد حرامه بدترینش اینست که انسان در مقابل خدا غیر خدا رو بپرسته. خوب پایین تر پایین ترش ریا ازون بابه. این از قضای آیاتی که غیاثات معهاست. حالا در اینجا ان الذین یحبون التشیع الفاحشه اون مرحله اولیاست مرحله اولیا یک گناهیست که این تجاوزگره. گناه تجاوزگرم دو بعد داره یک بعد که تجاوز در خودش خیلی بالاست دو تجاوز به غیر که البته این گناه بالاتره سه هم تجاوز در خود است هم تجاوز به غیره. حالا گناهی که تجاوز به غیر می کند ولو خودش کوچیک باشه. فاحشه است. گناهی که تجاوز به غیر می کند تعدی به غیر می کند این گناه این گناه چشم چرانی که موجب چشم چرانی دیگران باشد این فاحشه است. منتها فاحشه کبری نیست. فاحشه یعنی تجاوزگر یه بار تجاوز درونی گناه بزرگ یه بار تجاوز بیرونی تجاوز به غیر این تجاوز بیرونی چه از گناه بزرگ باشد که تجاوز بزرگه چه گناه کوچک باشد که تجاوز کوچکه کل  گناهایی که اجتماعیست تجاوز به غیرمی کند دیگران را به بدی وادار می کند این رو خداوند می فرماید که حرامه. این بعد اول. ان الذین یحبون خوب آیا حکمم عذاب الیم دارد. اگر کسی در باطن یک گناهی رو دوست داره. دوست داره ولی انجام نمی ده. کسی رم وادار نمی کنه. آیا نیت گناه هم حرام است؟ این بحث داره. اینو بارها بحث کردیم که خود عمل گناه عذاب داره. نیت گناه که عذاب نداره. بله ثواب هم نیت ثواب دارد و هم عملش ثواب دارد اما نیت گناه انسان نیت کند گناه و نکند آیا این عذاب دارد خوب نه. پس اینجا چطور میشه؟ ان الذین یحبون ان تشیع الفاحشة فی الذین آمنوا. … حب غیر از نیته. نیت در باطن اینه تصمیم داره این کارو بکنه اما دوست نداره علاقه هم نداره ولی می خواد بکنه یه مرتبه دوست دارد که جو ایمانی مترتع گردد. بدترین گناهانه دیگه. کسی که دوست دارد امام حسین کشته شود مگر جزو قاتلین امام حسین نیست؟ غیر نیته.این بالاتر از نیته. اصولاً تمام اعمال انسان مگر تمام اعمال انسان برخواسته و برداشته از اراده قلبی نیست؟ اگر اراده قلبی چیزی در انسان دارد این اراده قلبی اعضای انسان را به عمل وادار می کند ایجاباً وادار می کند قلباً ترک کند. پس این رفته در مکمن مشاعب در قلب. و حب جاش قلبه دیگه. کسانی که قلبشون اینقد وارونه است و انقد دمرو است که هم خودشون برای خودشون کار بد دوست دارند هم دوست دارند کار بد در میان مسلمون ها شیوع پیدا کند. این معلوم است که ازمهمترین محرمات اسلام است کاری به صرف نیت ندارد. این بعد اول. چرا یحبون فرمود چرا نفرمود یعملون برای اینکه اگر بناست کسانی که اشاعه فحشا بدهند عذاب الیم دارند فقط عمل است. اما کسی که حبشو داره و عملشو نمی توانه یا نکرده این نمیگیره. آیات فرمود ان الذین یحبون که اینم شاملشه. یعنی تمام کسانی که علاقه باطنی دارند که فحشا در بین مومنین زیاد شود و جو ایمانی جو کدر و جو دائمی بشه اینها لهم عذاب الیم. که این نمیتونه مسلمان باشه. اگرم مسلمانه مسلمان خیلی گمراهیه مسلمان خیلی نکبت و عرض می شود که منحرفیست که دوست دارد فحشا در میان الذین آمنوا زیاد باشده. این بعد بیشترش و درصد زیادترش در غیرمومنین است کفارند که می خواهند مومنین ملتخ شوند و ازبین بروند. اما درمیان الذین آمنوا خود کسی که یحب الفحشا باشد ولو لفظ الذین آمنوا بهش صدق کند خیلی درجه ایمانش پایینه خیلی کور است و کثیف است مرحله ایمانش که فسقش و انحرافش و ضلالتش بهتر از ایمانه. ولو که مقداری هم از ایمان در قلب او عرض شود که قائل شده باشد. خوب. اونوقت این حب دارای مراحل خارجی است. خود فاحشه چه فاشحه علمی باشد عقیدتی باشد عملی باشد هر بعدی از ابعاد معصیت تجاوزگر در بعد خودش و در بعد عرض می شود که دیگران باشد این حب دارد. حب ظاهر بشود نشود. اگرم ظاهر شد در لفظ باشد در قلم باشد در عرض می شود که عمل باشد در هر چی. ثم این الفاحشه باز دو جوره یه مرتبه کسی که عمل بدی را انجام داده است و کسی را نقل می کند پس شیوع پیدا کرده. کل سرٍ جاوز الاثنین شاء این یکیشه. این آدم این کارو در سر و خفا انجام داده و نمی خواد به کسی بگه این رفت به دیگری گفت این شیوع ما پیدا کرد. فقط شیوع اطلاعیه نه شیوع عملی ولو عملم نمی کنه. طرف وقتی شنید فلانی چنین کرد … میشه این کار حرامو انجام بده. ولی شیوع فاحشه داد چرا؟ الذین آمنوا ولو بعضاً آگاه شدند که فلانی چنین کرد این خود حرام است. این یک بعدشه. بعد بعد وقتی که این فحشا را نقل کرد بر دیگران احیاناً دیگرانی هستند که تحریک می شوند که چی؟ به نقل این مطلب به دیگران .  پس دنباله شیوع فاحشه است. این به اون این به اون اون به اون همه جو را پر می کنند که عایشه چنین کرده که آیات شلاق وار در سوره مبارکه نور به این حساب نازل شده این بعد دوم. بعد سوم اینست که این نفوذ کنند در فکر انسان و در روح انسان که میل کند به فحشا سوم این میل به فحشا انسان را وادار کرد فحشا رو انجام بده در هر بعدی از ابعاد چارگانه یا پنج گانه که تشییع الفاحش شد اون کسی که سر نخ رو شل کرده است و عرض شود که اول هل داده است جریان رو اون کس … است و لهم عذاب الیم. البته این آیه با بحث غیبت … للوجهن. ممکن است تشییع الفاحشه الذین آمنوا باشه و غیبت نباشه. یه نفر آدمیست که خیلی هم علاقه داره که گناهانشو بگن اینقد خرابه براش فرق نمی کنه بگن یا نگن اذیت نمیشه بلکه هم خوشحال می شه. ولکن اگر رفتند در میان یه مشت مردمی که ایمان صحیح ندارند بگند ااا اینا که چنین اند چنان اند چنان اند تعدادیشون این کارو می کنند پس ما هم می کنیم. پس این تشیع الفاحشه شد غیبت نیست. بعضی اصلاً غیبت هست و تشیع الفاحشه الذین آمنوا نیست. بعضی وقتا هر دو هست بعضی وقتا هر دو نیست. اینو باید به طور کلی در این آیه مبارکه ما بحث کنیم ان شاء الله و همچنین آیه عرض می شود که لا یحب الله الجهر بالسوء من القول الّا من ظلم و ما الی ذالک.

الهم شرح صدورنا به نور علم و ایمان و معارف القرآن العظیم واغفرنا  لما تحبون و تالله و جنت ما اما لا تحب و لا ترداه اسلام علیکم.