بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدالله الرّب العالمین و صلی الله علی محمد و علی آله الطاهرین
اعوذ بالله من الیشطان الرجیم
تحت عنوان این جمله متن تبصره علامه هلی و الغش و تزیین الرجله بالمحرم. در حاشیه مطلب ما راجع به تغییر خلق الله و تشقق باید که بحث کنیم. خوب تزیین الرجل بالمحرم عرض می شود که تزیین الرجل و المرء فرق نمی کنه اینجا می فرماید که تزیین الرجل بالمحرم. تزیین المرئة بالمحرمم حرامه تزیین الرجل بالمحرمم حرامه. منتها بعضی از زینتهایی که زن می کند برش حلاله بر مرد حلال نیست. تزین به لباسی که حریر باشد تزین به طلا باشد تزین به اینکه صورت خود را پودر و ماتیک و چه و چه بمالد. اینا همه تزینه. چیزهایی که در اختصاص زن است یا جوازاً و یا رجحاناً اینها برای مرد حرامه. ما ازین بحث می گذریم در یک بحث مهم ضابطه ای و قاعده ای. اون بحث این است که بین مرد و زن آیا تشبه جائز است یا جائز نیست. زن کامل تشبه به مرد پیدا کند که او را مرد ببینند و یا مرد تشبه به زن پیدا کند که او را زن ببینند این جایز است یا نه. خوب البته اگر عواقب بدی دارد که با زن معامله مرد بشه و یا با مرد معامله زن بشه یا برند دنبال این زنی که به صورت مرد است که کار مرد از او بخوان یا برند دنبال اون عرض می شود که بعکس که کار عکس ازش بخوان البته این اسم است و این شفاعتاً صحیح است و چه است چه است و اینها حرامه اما اگر فرض کنیم که زن ها ریش ندارند خوب ندارند دیگه زن ریش دار کم داریم. خیلی کم داریم. زنها ریش ندارند اگر مرد هم ریششو بتراشد در ریش نداشتن تشبه به زن شده. اولاً در تشبه احیاناً قصد می خواد. حالا می گیم قصد داره. قصد دارد که در اینکه صورتش مو ندارد شبیه به زن بشه این حرام است خوب چرا حرام است. برای اینکه مردهای بی ریش را همه مرد می بینند و زن ها رم که خوب معلوم است همه مگر زن بودن زن فقط به این است که ریش نداشته باشه. نخیر از گیسش پیداست از وضعش پیداست از همه جهات بدنی و عرض می شود که لباس و اینها پیداست. مادامی که معلوم است این شخصی که ریش را تراشیده است مرد است این اینجا تشبه کامل که اون عقبات رو اون تبعات رو داشته باشه البته ندارد. و اینجا چند فرقه. یک فرق که مورد بحث است بین فقهای اسلام مخصوصاً شیعه که آیا حلق اللحیه حلال است و یا حرامه. این دو مطلبه البته. یه مطلب اینکه بعضی از بزرگان می فرمایند اصلاً ریش گذاشتن واجبه مثل مرحوم نائینی. ولو صدق ریش یه جو و اینها نه اصلاً صدق ریش باید بکنه ولو فرض کنید به اندازه دو جو و سه جو و این حرفا. بعد می گن نخیر صدق ریش این واجب نیست بلکه اگر ریش را بتراشند حرص کنند که مویی در کار نباشد این حرامه. اما گذاشتن ریش ولو به اندازه یک جو نیم جو هم واجب نیست که اگر با نمره دو بزنند که نیم جو ثلث جو و این حرفاست اشکال نداره. این حرفاییست که آقایون می زنند. حالا در این میان بعضی از فقهای ما که بسیار بسیار کم اند و یا شاید نشه پیدا کرد می فرمایند که این حلال است و احتیاطی هم در کار نیست. خیلی کم. اگر از این کم ها بخوایم بشمریم ظاهراً آقای شاه آبادی اینطور می فرمایند. مرحوم آقای شاه آبادی استاد مرحوم آقای خمینی و استاد خیلی ها می فرمود که احتیاط نیست. حالا یا احتیاط مستحب یا واجب یا چی. گروهی هستند که احتیاط واجب می کنند و زیادند. گروهی هستند که از قوی و الاقوی می فرمایند باز هم اینها زیادند. اما کسانی که احتیاط مستحب می کنند باید گشت و شاید پیدا نکرد. و کسانی که حتی احتیاط مستحب هم نمی کنند. می گن رجحان دارد انسان موی صورتشو نتراشه. رجحان فقط. اما اگر موی صورتشو بتراشد این حرام است یا احتیاط واجب است که نتراشد یا احتیاط مستحب است که اگر حرام باشد جلوشو بگیرند این رو ما جایی ندیدیم و لکن اینجا اولا باید که این بحثو بکنیم که آیا مسأله ریش تراشی و ریش گذاشتن مسئله عام البلوا هست یا نه. خوب بله از مسائل عام البلوای بین کل مردهاست. و مردهاهم خوب ریش دارند دیگه. بی ریش خیلی کم پیدا می شه توی صد تا شاید یکی پیدا شه مثلاً. خوب این مسئله که عام البلواست بین مردها که آیا ریش تراشیدن حرام است یا حرام نیست این باید دلیل خیلی قوی داشته باشد. بله یه مسائلی هست که عام البلوا نیست. زیاد ابتلا بهش نیست. ماهی یه مرتبه است سالی یه مرتبه است عمری یه مرتبه است. اونم باید حجت بالای الهی داشته باشه. چون
بحث بسیار مهم است و البته حرف زیاد خواهد داشت اما این حرف اصلی این است که ما بتوانیم حکم خدا رو بر محور کتاب و سنت بیان کنیم. هر قدر هم بخواد قال و غوغای جاهلانه و هر چه داشته باشد مطلبی نیست. برادران عزیز فقیه در گذشته و بالفعل راجع به این مسئله سه مرحله را خواسته اند طی کنند. مرحله اولایی که طی می کنند معمولاً با اعتماد بر شهرت و یا مثلاً خیال اجماع فتوا می دهند و یا احتیاط مطلق می کنند بر اینکه ریش تراشی حرام است. مرحله دوم اینکه قدم برمی دارند روایات بسیار بسیار کمی است در این موضوع که احیاناً به اون ها استدلال می کنیم. و چون. عرض کردم اجماع شاید. و چون این روایات دلالاتی ندارند و یا دلالت کافیه ای ندارند و یا اگر هم به نظر اون آقایون دلالت دارند با کمک به اجماع یا شهرت یا سیره یا چه و یا چه احیاناً تمسک به آیه و لایغیر خلق الله است. اصولاً در مسائل فقهیه برادران عزیز فقهی به قرآن مراجعه نمی فرمایند. یا مراجعه اصیل ندارند اول طرح می کنند مسائل را اصل چیست اجماع چیست شهرت چیست روایت چیست سندش چگونه است موثق است چه است چه است چه است. بله وقتی که خیلی قرص برشون اینها دلیل نبود یا اگر هم بود چون موافق میل و موافق رای و فتواشونه برای اینکه این رو کامل تر کنند به نظر خودشون می گن فلان آیه هم که این مطلب رو گفته. نمی خوام مثال بزنم اما کمونیست ها برای اینکه حرف خودشون رو خیلی جلوه بدهند می گفتن علی هم کمونیسته چون بعضی از فرمایشات ایشون نقل می کردند خود ایشونم کمونیسته. می گیم آقا چرا به عکس می کنید شما قضیه رو. امیر المومنین فرمایشاتشون همه صد در صد صحیح شما هم بعضی حرفاتون صحیح. خیلی هاشم غلط. شما بعضی حرفای صحیح رو که بالاخره نمی شه صد در صد غلط گفت عنوان می کنید که بله امیرالمومنین هم کمونیسته اینجوری فرمود. نخیر ایشون کمونیست نبود. حالا شما که قرآن را معاذالله در حاشیه می خواید قرار بدید یا می خواید که حرف خودتون رو که مبنای صحیحی ندارد نه از نظر اصل نه از نظر سنت نه از نظر شهرت و نه اجماع صحیح اونوقت به آیه تمسک کنید. و لامرنهم فلایغیرن خلق لله. آیه دلالت ندارد؟ حدیثم دلالت ندارد. شهرتم به درد نمی خوره مبنا ندارد. اجماعم یا نیست یا اگه هست مبنا ندارد. سیره هم سیره متشرع بر مبنای اجتهاد و تقلید است فایده ندارد. اگر چیزی در میان متشرع سیره شد یعنی روش متشرع چنین بود آیا روش متشرع چنین بود بر چه مبناست؟ بر مبنای اجتهاد است یا تقلید؟ اگر سیره اجتهاد غلط بوده سیره تقلید غلط بود سیره هر دو غلط بود بنابراین سیره حجت شرعی نیست. حجت شرعی در صورتیست که این سیره این اجماع این شهرت این قول کم این قول زیاد موافق نص یا ظاهر مستقر کتاب و سنت باشه. اینطور نیست که سیره خود دلیل باشد. اجماع دلیل نیست شهرت دلیل نیست اطلاق دلیل نیست حتی ضرورت دلیل نیست. در بعضی مسائل ضرورت بین شیعه و سنیست اما خلاف نص قرآنه. دیگه سیره به اینجا ها که نمی رسه. اینا بعنوان ضوابط کلی عرض می کنیم. آقایون می خوان به آیه تمسک کنن. خوب به روایت نمی تونن تمسک کنن. من روایتو عرض می کنم. شما می دونید. چندتا روایته. لا تشبهو بالیهود. دوباره به سندم کاری نداریم. خود روایت. لاتشبهو بالیهود فانهم فتل الشرائف و حلق لها. خود را مانند یهودی ها نکنید زیرا اینها سبیل ها رو همینطور مفتول و بلند کردند و ریش ها رو تراشیدند. اینجا دو مطلب ما داریم. آقایون به چی می خوان استدلال کنن؟ می خوان استدلال کنن به اینکه سیبیل را بلند گذاشتن و ریش را تراشیدن حرامه؟ می گیم اگرم حرام است اگر هر دو را تراشیدن چی؟ اگه هر دو بزنن؟ سه جوره دیگه. یا هر دو رو می تراشه. پس مشمول حدیثه. یا هر دو رو میذاره که خوب. یا فرض کنید که ریش را می تراشد سبیل را میذاره اینجا تشبهه. یا به عکس سبیل را می تراشد ریشو میذاره. خوب چند بعد داره دیگه. این ریش و سبیل انسان دارای چند بعده. آیا این حدیث که می گه لا همه ابعادو می گیره؟ نه فقط یک بعدو می گیره. جمع کردن بین گذاردن سبیل و تراشیدن ریش. اگر همه رو بتراشه چی؟ جمع کرده؟ خوب بعضی وقتا جمع حرامه مفرد حرام نیست. جمع حرامه. مثلا یا ایها الذین آمنوا لم تقولون ما لاتفعلون كَبُرَ مَقْتًا عِنْدَ اللَّهِ أَنْ تَقُولُوا مَا لَا تَفْعَلُونَ یا سوره بقره أَتَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَتَنْسَوْنَ أَنْفُسَكُمْ وَأَنْتُمْ تَتْلُونَ الْكِتَابَ ۚ أَفَلَا تَعْقِلُونَ امر به معروف واجبه یا نه؟ خوب بله. نهی از منکر واجبه یا نه؟ خوب بله اما اذا امرت بالمعروف و انت تارک المعروف جاهراً جمعت بین الامری و ترک المعروف. او اذا عن حیث عن المنکر و انت مختلف المنکر جاهراً … حرام. ببینید یک واجب و یک حرام جمع شد حرام تر شد. امر به معروف واجب است بله فعل معروفم واجبه اما شما فعل معروفو گذاشتی این آدم خودش نماز نمی خونه و اونام می دونن نماز نمی خونه … این امر به معروف خیلی بدتر است ازینکه انسان سکوت کنه. اگر انسان سکوت کنه و به کسی که نماز نمی خونه امر نکنه بد هست اما اگر امر کند او را شیشه عرق دم دهنش داره قورت قورت می خوره تو عرق خونه بری بگی عرق نخور. این مسخرست. پس این جمع حرام شد. در اینجا ما از نظر فقهی داریم بحث می کنیم دیگه. عادی هم داریم بحث می کنیم از هر بحث نظری داریم بحث می کنیم. اگر روایت اینست که لا تشبهوا بالیهود. تشبهوا مطلب دومه. لاتشبهو بالیهود در چی در انهم فتل الشرائب و حلق الها. خوب اون مسلمون هایی که اون سبیل ها رو بلند گذاشتند باشه و ریش هارو تراشیدند اگر تشبه به یهود خواستند بکنند و تشبه باشد بر مبنای تشبه حرامه. بگید نه اصلاً حرام نیست. خوب دو بعد داره دیگه. آقا بگید سبیل را گذاشتن و ریش داشتن اصلاً حرام. خوب هر دو رو تراشیدن چی؟ چه ربطی به یهود داره؟ هر دو رو گذاشتن چی؟ باز چه ربطی داره. هر دو رو گذاشتن که جایزه. یا نه سبیل را بتراشد ریش را بگذارد چی؟ اونم نمی گه. پس سه بعدو نمی گه یک بعدو می گه در این چهار بعدی که نسبت به سبیل و ریشه تراشیدن هر دو گذاشتن هر دو گذاشتن سبیل بدون ریش گذاشتن ریش بدون سبیل در این چهار بعد یکیشو داره می گه سه تای دیگه رو از کجا میارین شما؟ این اولاً ثانیاً بعنوان تشبه داره می گه. حالا که تشبهی در کار نیستش که. حالا که همه یکسانند. حالا که اینطور نیست که یکی از خصوصیات یهود این بود که سبیل را بلند می کنند ریش رو میزنند. نخیر همه رو میزنن. پس به عنوان تشبه اولا نیس. … پس خاخاما که ریش می ذارند پس ما علمای دین ریش نذاریم چون خاخاما ریش می ذارن. تشبه در اونجاییست که من یک من مسلمان یک کاری کنم که این کار رو فقط مسیحی ها انجام می دند. صلیب میذارند من صلیب بذارم. اگر صلیب بذارم که … بزنم چی؟ صلیب بذارم بخوام ورزش کنم چی؟ اگر من تشبه بقومٍ فمن منهم. اگر کسی تشبه کند به گروهی از اونهاست. خوبند خوب. بدند بد. بین بین است بین بین. اگر یهودی ها رسمشون این بوده است که بوده که سبیل ها رو می گذاشتند و ریششون می تراشیدند اگر مسلمون هم اینطوری کند این تشبه به یهوده پس مردمو یهودی می بینند. اگر یهودی نبینند خوب کاری در هرصورت کار شبیه به یهودی هاست. اونم در تشبه نیت کرده. حالا نیتشم نباشه. این عمل عملیست که انسان را شبیه کردست به یهود. این چه ربطی دارد به اینکه انسان ریش و سبیلو هر دو رو بزنه یا فرض کنید ریش را مقداری بزنه مقداری بذاره کما اینکه بعضی ها می ذارن. یا فرض کنید که سبیل را بزنه ریش را بذاره یا هر دو رو بزنه. دلیل نیست اصلاً. پس روایت رفت کنار. روایت همینه. این …. و نیست . ما دو سه تا در باب طهارت وسائل الشیعه و … حافظ الشیعه داریم. اولاً معلوم نیست صادر شده یا نه فرض کنیم صادر شده. نه ما می گیم صادر شده. چون تشبه حرامه دیگه. تشبه به قول مطلق حرامه. صادر شده. اگه صادر شده این یک بعده از چهار بعد معامله با ریش و سبیل رو دارد می گه. پس به برادر بزرگوار آقای نائینی عرض می کنیم شما خیلی بالا رفتید فقط نمی فرمایید حرام است ریش رو تراشیدن. می فرمایید ریش گذاشتن واجب است؟ این از کجا اومد؟ خود ریش تراشیدن دلیل بر حرمتش نیست اگرم حالا مسلمانها سبیل بگذارند و ریش بتراشند تشبه نیست چون مبنای حرمت تشبه بود بنابراین به هر دری بزنید از حدیث خبری نیست. چه کار می کنند؟ اونایی که واقفند و آگاهند و توجه دارند که حدیث دلالت نداره چه می کنند؟ می گیم آقا سیره. آقا سیره. سیره مسلمون ها اینست که ریش را می گذارند و نمی گذارند. این سیره بر مبنای تقلیده. آقایون فقها نوعاً فتوا دادند بر حرمت یا احتیاط مطلق کردند یا اقوی گفتن یا چه گفتند اینهام سیره ای اگه اینجا باشه سیره تقلیدیست. سیره وحی نیستش که. آیا بر متشرع وحی شده است که ریش نتراشید و لذا سیره اونا سیره وحی باشه؟ ما داریم وحی می کنیم. یا نه. رسول الله صلوات الله علیه. رسول الله صلوات الله علیه سه حجت داشتند. یک حجت عملی بود. پیغمبر بزرگوار اگر کاری را صد در صد ترک می کردند و بیان نمی کردند این حکمش چیست می گفتیم چیه؟ می گفتیم حرامه دیگه بله؟ اما پیغمبر بزرگوار بعضی مکروهات رو لازمه انجام بده ثابت کنه که این حرام نیست بعضی از مستحبات رو لازمه ترک کنه. ثابت کند عملاً که این واجب نیست و اگر هم ملتزم بر بعضی از مستحبات بود اگر ملتزم بر بعضی مستحبات بود و این عرض می شود که واجب بود باید تبیین کند واجبه. چرا؟ برای اینکه پیغمبر بزرگوار بعد بعضی از مستحبا عرض می شود که مستمر بوده و لکن استحباب داشته وجوب نداشته است. وجوب در کار نیست. وجوب منتج به دلیله. از کتاب از سنت از چه. شما چهار بخش داری. دو بخشه سه بخشه چهار بخشه. یک اصالت الحرمت. این مال وهابیاست. قبول نداریم. بلکه اصل اصالت الحلیه است. هو الذی خلق ما فی الارض جمیعاً … اصل حلیته اصل حرمت نیست. دو. می گید که سیره. سیره که اگه سیره مجتهدینه، اجتهادشون مبنا نداره. اگه سیره مقلدینه تقلید این مجتهدین مبنا نداره همونطوریکه عرض می کردم. پس نیست. میگیم شهرت بین علما. شهرت کجاش دلیله؟ شهرتی که مبنا آخه شهرت باید کشف کند از حکمی که در کتاب یا سنته نه در کتاب هست نه در سنت. پس این شهرت از همدیگه تبعیت کردنه؟ چون پنج نفر اونطور گفتن دو نفر اونطور پنج نفرو احترام قائلیم می گیم اینطور باشه فلذا نوعاً اینا احتیاط مطلق می کنن. شهرت دلیل نیست اجماع منقول دلیل نیست اجماع عرض می شود که قطعی دلیل نیست ضرورت دلیل نیست ما در ضرورت چند مرتبه حضور برادران عرض کردیم و شما هر جا می خواید سوال بفرمایید ببینید دلیل داره یا نه. اون آقایی که اسم بردیم باهاش صحبت کردیم. گفت نمی تونه قبول کنه گفتیم خوب ما … کنیم شما حوزه ایید نمی تونید حرف قرآنو قبول کنید. در باره حرمت رضائیه قرآن تنسیس دارد بدون شک به اینکه فقط دو تا حرام است. امهات بکم الله … و اخوات من …. ضرورت بین شیعه و سنی کجا ضرورته؟ هیچ کسم ما ندیدیم نشنیدیم که بگوید که حرمت رضایی این دوتاست ولی خوب خدا فرموده خوب نصم هست قرآن شریف. بنابراین هیچ دلیل ما اصلا نداریم مگر کتاب و سنت بلکه به تعبیری دیگر. ما یک دلیل فقط داریم. اولاً انا انزلنا علیک الکتاب الواحد. فقط کتاب. و اگر کتاب نمی گفت سنت دلیله ما دنبال سنت نمی رفتیم ولی قرآن گفته سنت دلیله چرا؟ اطیع الله و اطیع الرسول و اولی الامر منکم. ولی باید ثابت بشه که رسول فرموده. باید ثابت باشد اولی الامر فرمودند و قرآن نص نکرده. ثابت باشد رسول فرموده و قرآن نص نکرده. ثابت باشد تقیه نیست. از کجا ثابت می شه؟ با عرض در کتاب. وقتی با کتاب سنگینید موافق کتاب بود یا مخالف نبود. قبول می کنید. در صورت اول و همچنین در صور دوم. و اگر نه موافق کتاب بود نه مخالف چه می کنید؟ اگر نه موافق بود نه مخالف باز کتاب می گد که و لا تقف ما لیس لک به علمٍ. علم دارید بسم الله علم ندارید ولش کنید. مطلب راحته نه رجال می خوایم نه مجال می خوایم نه اینور می خوایم نه اونور می خوایم نه شهرت می خوایم نه مهرت می خوایم نه احتمال. نمی خوایم اینارو. اگر در مقام دریافت احکام خدا چه گفته. خوب از این آقایون معلومه. اول دوم سوم. وقتی باهاشون بحث شد می گن قرآن داره. حالا قرآن آیه مبارکه … خیلی هم من دیدم که به این آیه می خوان توسل کنن ولی واقعاً خیلی عجیبه. در عرض می شود سوره مبارکه نساء آیه صدونوزده. ما در تفسیر صفحه سیصد و چهل و چهار داریم. که جلد هفتم تفسیره پنج و شیش نسائه. و لاضلنهم نقشه هایی که شیطان کشیده برا بچه آدم. مأمور شد که برای خدا سجده کند به احترام آدم و نکرد و ترد شد چه شد حالا دارد که خط و نشون می کشد برای بچه های آدم. و لاضلنهم حتماً و لامنینهم حتماً وَ لَآمُرَنَّهُمْ فَلَیُبَتِّکُنَّ آذانَ الْأَنْعامِ خط سوم وَ لَآمُرَنَّهُمْ فَلَیُغَیِّرُنَّ خَلْقَ اللَّهِ خط چهارم بعد وَ مَنْ یَتَّخِذِ الشَّیْطانَ وَلِیًّا مِنْ دُونِ اللَّهِ فَقَدْ خَسِرَ خُسْراناً مُبیناً. چندبحث در این آیه است که ببینیم فلیغیرن چی می خواد بگه اصلاً؟ البته مفصل آیه مراجعه بفرمایید به تفسیر. منم مراجعه کردم با هم صحبت می کنیم و فکر می کنیم. ببینید اینکه شیطان می گد و لامرنهم این رأس الزاویه کاره. اصل مطلب و ضابطه شیطنت شیطان و لامنینهم است. از چی؟ از عبودیت حق از معرفت حق از احکام حق به طور موکد این ها رو گمراه می کند. منتها گمراه کردن شیطان به حساب اجبار که نیستش که عرض می شود که بلکه اگر نفس اماره انسان اگر خودش به طرف باطل می ره شیطانم به او مثلاً کمک می کنه. این و لاضلنهم منتها و لاضلنهم مصادیقی داره دیگه. بعضی وقتاست آیات مقدسات قرآن مصادیقی از خوب یا بد ذکر می کنه بعد قاعده کلی می گه. قاعده قرآن قاعده کلیست همه مطالبو بخواد بگه که مطلبی هفتاد من کاغذ صرف می شه. بعضی وقتاست که نه به عکسه. اول قاعده کلی بیان می کند بعد مصادیق می گوید. اینجا قسم دومه. ولاضلنهم در تمام شیطنت های شیطان اقبال عن سبیل الله این بین است. گفتم مواردی را در این جا دلیل داریم. چطور؟ و لامنینهم یکی از ضلالت ها و وسایل ضلالتها هم خودش ضلالته هم وسیله ضلالت.و لامنینهم. اُمنینهم از امنیه است اُمنیه یعنی یعنی امید دروغ این ها را به امید دروغ وادار می کنند به کارهای غلط. فردا چنین خواهد شد چنان خواهد شد. اگر تو بیای این دزدی را بکنی داری این مال خواهی شد بعد همش چون امیه دو امیه است. یک امیه حق است یک امیه های باطل. امیه حق و ما ارسلنا للرسولٍ و لانبیٍ الّا اذا تمنا الق الشیطان فی امنیتهِ تمنا تمنای رسالتیه تمنای رسل انبیا این است که شریعت خداوند تصدیق بشه دیگه رسالت الهی را برای مردم بیان کنند. تمنی است که همه مکلفین مومن بشن دیگه تمنی دارن. این تمنی خوبه. تمنی شیطان در مقابل است که رسالت ها از بین بره. الق شیطان فی امیته همینه. الق شیطان فی امیته نه این که قلب پیغمبرو منحرف کنه. وحی پیغمبرو منحرف کنه. نخیر این دعوت هایی که پیغمبر بزرگوار می کنه. معجزه می کنه شیطان گول می زنه نخیر این سِرّه. انهو لسِرٍّ. کتاب می فرسته می گن این کتاب الهی نیست. این امیه وقتی نقش خارجی می گیرد درنقش خارجی شیطان می تواند شیطنت کند اما در نقش داخلی امیه ها و عرض می شود که آرزوی های صحیح انبیا که آرزوهای رسالتیست و تبیینی است اونجا کاری نمی تونه بکنه. البته این در بحث عصمت ما خواهیم عرض کرد. یکی از آیات بسیار مهم قرآن است و چند آیه نظیر اینه که اشخاصی که توجه نکردند راه دیگر رفتند و لاضلنهم در اینجا مصداق می گیرد. خوب و لامنینهم. امنینهم امنیه باطله است دیگه. تمام آرزوهای باطل خود این آرزو باطل وقت صرف کردن براش باطل و همین آرزوی باطل انسان رو به باطل می کشونه. هم خود باطل است و هم به باطل می زند. باطلاً علی باطل اینو مردم حلال می کنن. بعد وَ لَآمُرَنَّهُمْ فَلَیُبَتِّکُنَّ آذانَ الْأَنْعامِ ببینید و لآمرنهم دو تا بیشتر نیست. این آیه که چهار بخش دارد شده دو بخش در عین حال یک بخشه. یک بخش و لاضلنهم. منتها این یک بخش و لاضلنهم دارای یک اصله یک فرعه. اصلش ضابطست و لاضلنهم فرعش و لامنینهم. امنینهم اینها رو به آرزوهای باطله و دروغ وادارند از ابعاد ضلالت است. دوم عرض می شود که و لآمرنهم. لآمرنهم دو تا داره اینجا. و هر دو از بخش های ضلالته. بخش اول. و لآمرنهم فلیبتکن آذان الانعام. سوراخ کردن بریدن گوش های انعام. حالا در قرآن کریم دارد که اینها بر خود حرام می کردند بعضی از انعام رو. خداوند انعام أُحِلَّتْ لَكُمْ بَهِيمَةُ الْأَنْعَامِ إِلَّا مَا يُتْلَىٰ عَلَيْكُمْ . بهمیت الانعام الّا ما یتلی علیکم حلاله. اینا کاری به احلت ندارند. کاری به الّا یتلی علیکم ندارن. می گن که این حیوان چون چنین است پنج تا زاییده پس گوشتش رو نباید خود. اون حیوان چون. اونوقت علامت می گذاشتند. علامت گوش اینو می بریدند. گوششو در آیه بعدی داریم بحث می کنیم. گوش بعضی حیواناتو می بریدند که این حرام است خوردنش حرام است مصرف کردن است. مثل گاو پرستا که گاو پرستی یک وضع عجیبی پید کرده که هنوز هم در این عصر ما در هندوستان و در پاکستان در کشتن گاو اصلا کشتار می شه. مگه اینطور نیست؟ همینطوره دیگه. هندوستان بله در پاکستان نه. پاکستان پاکه. در هندوستان کشتن گاو موجب قتل و موجب کشتاره. چرا؟ این مقدس است خدای مائه داری می کشی؟ کشتن خدا خوب جرمش خیلی بالاست دیگه. حالا این و لآمرنهم فلیبتکن آذان الانعام نه اینکه سوراخ کردن گوش حیوان حرامه این که حرام نیست نه. سوراخ کردن یا بریدن گوش حیوان خاصی که علامت باشد بر اینکه این حرام است خدا که حرام نکرده که. چیزی که خدا حرام نکرده شما حرام می کنید و علامت میزنید این کار کار شیطانیست این از ابعاد و لاضلنهم است. بعد و لآمرنهم. امر دوم و لآمرنهم فلیغیرن خلق الله. این محور اصیل اصیل رأس الزاویه اضلاله. اضلال دارای دو فرع بود ذکر شد. و لامنینهم. بسم الله که این کلیتی داشت کمتر از اضلنهم بعد و لآمرنهم فلیبتکن آذان الانعام مشرکین که این کارومی کردن و لکن و لآمرنهم و فلیغیرن این رأس ضلالت هاست. این و لاضلنهم چیه؟ مبدا چیه؟ مبدا و لاضلنهم این محور اصلی و رأس الزاویه و لاضلنهم چیه؟ این فلیغیرن خلق الله. کما اینکه رأس الزاویه کل گناه ها تقریباً و لامنینهم بود دیگه. امیات کاذبه است؟ نخیر رأس الزاویه ای که از لامنینهم بالاتر است و سبب و علت مقدمه لاضلنهم است چیه؟ و لآمرنهم فلیغیرن خلق الله. سوال. ببینید مگر لاضلنهم همش داخل نبود؟ چی شد گفتش که و لاضلنهم یعنی بعضی از اضلال های شیطان بده بعضی خوبه بعضی مثلاً واجبه بعضی ها حرامه اینطور نیستش که این من ال… است دیگه. اضلال از طریق حق این به هر وسیله ای و در هر وضعی باشد این حرامه. شک دارین نه. دو و لامنینهم انسان را وادار کنند که آرزوی های دروغ را راست بدانند و بر مبنای آرزوی دروغ کارهای غلط دروغ بکند این درست داره؟ نه. آرزوی غلط غلط. آرزوی غلطی چون انسان به آرزو زندست دیگه. انسان همیشه به امید زندست. اگر امید حق باشد بسیار خوب. اگر امید باطل باشد و آرزوهای باطل باشد خودش بد و پیامدهاشم کلاً بده. یه دونه استثنا دارد؟ نه. سه و لآمرنهم و لیبتکن آذان الانعام. بله بریدن گوشت گوش حیواناتی احیاناً برای علامت. چنانکه علامت می زنند بعضی از دهاتی های این اصلش که الان مورد نیست. مورد چیه؟ مورد بریدن و یا کندن گوش بعضی حیوانات است برای اینکه بگن این حرامت است در شریعت شرک. این صد در صد حرامه دیگه. اگر ما یه تصرفی کنیم بر خلاف حکم خداوند در یک ملیاردش یکی حلال خواهد بود؟ کلاً به طور اضطراری اگر حلال خدا را حرام کنیم حرام خدا را حلال کنیم اون علامت بذاریم علامت بذاریم این است که ما حرام کردیم این صد در صد حرام است یا نه؟ خوب بله. نتیجه و لآمرنهم فلیغیرن خلق الله. امر می کنم وادار می کنم که خلق الله رو تغییر بدم. از تغییر خلق الله به ما هو تغییر خلق الله باید حرام باشه دیگه نمی شه حلال باشه که. برای اینکه موضوع چیه؟ مثل فرض کنیم که حرم الرباء یا حرمت ظلم در مقابل وجوب عصر. اینها قضای حلت یا قیاس معها نمی شود حساب کرد که بله این بعضیش حلاله و بعضیش حرامه تا چه رسد اکثرش حلال باشه بعضیش حرام باشه. یعنی اینکه سبب اضلاله. این سبب الاسباب اضلال عبارت است از لآمرنهم فلیغیرن خلق الله. ببینید چیه. امر می کنم نتیجه امر لآمرنهم ان یغیرون خلق الله فلیغیرن خلق الله. اینطوری بگیم. خوب حالا. این تغییر خلق الله سه بعد داره دیگه. یکی که صد در صد حرام. قاعده همینه دیگه این من القضای علت و قیاس معها تغییر خلق الله بما تغییر خلق الله حرامه و الّا اگر تغییر خلق الله دو بعد داشت یک بعد حلال و یک بعد حرام دیگه نمی فرمود و لآمرنهم فلیغیرن نه و لآمرنهم فلیغیرن خلق الله فی مورد کذا. اینطور باید باشه دیگه. و الا به طور مطلق گفتن این هر تغییر خلق اللهی این از … و عرض می شود که حرامه. پس بعد اول درسته. اون بعدی که تمام تغییرات خلق الله حرامه. اما بعد دوم یه مرتبه بعضیش حلاله بعضیش حرامه. حلالش کمتره حرام بیشتره. حرام که بیشتره قاعده است حلال کمتر استثناست. زیر بغل را تراشیدن نوره کشیدن ختنه کردن ناف بچه رو بریدن سر اصلاح کردن ریش صاف کردن چه کردن. اگراینا اقلیته در یغیرن خلق الله در اکثریت اینه. اگر بیاد به عکس این قضیه که اکثر این تغییراتی که داده می شود حلال حرام خیلی کمه. آقا تغییراتی که در ظاهر و تن داده می شد فقط یه دونه حرام مونده. چیه ریش تراشیدن شما مونده. در میان صدها و بیشترها کارهایی که نسبت به تغییر ریش و سبیل و سر و مر و اینها می شه که همش حلاله شما یه دونه حرام پیدا کردی اونوقت می گی فلیغیرن خلق الله این تمام مردم قم بدند ولو یه دونه بد باشه. فقط اونم که شیطان در آسمان ایستاد گفتن قم … قم بده. فهمیدید. اگر همه خوبن یه نفر بد داره تمام مردم قم بدند؟ اینجا و لآمرنهم فلیغین خلق الله تغییر خلق الله کلاً باید بد باشه یا اکثراً. اکثراً باید بد باشه. تازه اگرم اکثراً یا اقلاً بد بود فلیغیرن خلق الله غلط بود. پس اینجا ما رو وادار می کند این احتمالات برای اینکه بفهمیم خلق الله چیه. این خلق اللهی که در این آیه میاد چیه؟ یعنی خداوند جنگل هایی رو درست کرده و بذرهایی رو بادهایی و آبهایی می برند درخت می شه. این خلق الله است. پس من اگر فرض کنید که گندم بکارم دراد ولیغیرن شد؟ تصرف شد دیگه. پس تمام کارهای ما یغیرن خلق الله ست. اصلاً ما مرده باشیم. مرده باشیم. بچه ای که از رحم مادر میاد بیرون دست نزنیم بذاریم همونجوری بمونه خشک بشه. الا آخر. چرکم بگیرید دست نزنید چون خلق اللهه. … که میاد اینا خلق من که نیستش که. اصلاً عجیبه وقتی انسان فکر می کند در آیه. اصلاً آیه اونقدر فاصله دارد با حرف این برادران فقیه عزیز که آدم متحیر میشه همه جون بدن مو در میاره. این خلق الله چیه؟ ببینید دو مطلب رو من ذکر می کنم آقایون فکر بفرمایید بر اساس آیات. ما یک تغییر داریم یکه تبدیل. تبدیل اخص از تغییره. تغییر یعنی چیزی غیر خود شود غیر خود شود یا اصلاً اونو برمیداریم چیزی میذاریم جاش که ضد اونه. و این تبدیله. یه مرتبه نه غباری روش میاد رنگشو عوض می کنید دستشو می زنید چکار می کنید از اون هیئت عوض می کنید. این تغییر است یا نه؟ بله؟ بنابراین تبدیل از تغییر اخصه و تغییر اعم است از تبدیل. راجع به تبدیل خداوند می فرماید که محاله. تبدیل خلق الله محاله در هر بعدی محاله. چطور؟ مثلاً خدا می خواهد خاکی را انسان درست کند. بنده اراده کنم که خاک خلق بشه. خوب نمی شه. بدل انسان مثلا خلق بشه. خدا انسانی خلق کرد من می خوام انسان رو تبدیل به مورچه کنم این تبدیل خلق اللهه. خدا می خواهد خلق. این مثالایی که عرض می کنم نمونه تبدیله. خدا می خواهد خلق کند من جلوی اراده خدا رو … می کنم خودم خلق می کنم. اینم تبدیله. تبدیل در بعد قبل از خلقت در بعد حین الخلقت در بعد بعدالخلقت. این تبدیل اساسی کلیست نه تبدیل … تبدیل کل اینست که این چیزی که خدا می خواد خلق کنه من جلو می رم من خلق کنم. تبدیله دیگه … یه مرتبه اینی که خلق کرده این رو عرض می شود که در جا به طور کلی غیر او بکند. این هم محال است. یا اینکه بعد از خلق بعد از جریانی این اصلا بردارم و به جاش چیز دیگری من خلق کنم. اصلا این مطلبو ما آگاهیم که خالقیت …. الهیت معبودیت رحمانیت خالقیت رازقیت مکونیت مکونیت تمام اموری که در اختصاص مقام مقدس ربانیت است دست خداست. بنابراین لِلَّهِ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَىٰ فَادْعُوهُ بِهَا ۖ وَذَرُوا الَّذِينَ يُلْحِدُونَ فِي أَسْمَائِهِ. بنده آقا خالق غلطه آقا رحمان غلطه آقا الله غلطه. یکی دخترشو گذاشته بود الهه غلطه. خیلی هم دختر مومنیه گفتم عوض کن. گفتم عوض کن غلطه اصلاً این مومنه باید عوض کنین. الهه خدای مونثه خدای مذکر ما نداریم. ما نمی خوایم بحث کنیم ما در تغییر بحث می کنیم در تبدیل نه. این تبدیله. منتها چه تبدیلی؟ تبدیلی که جایز باشه. ببینید. تبدیل خلق الله چیه؟ این جمله ای که ایشون فرمودند این جمله رو مناسب… ببینید. و لآمرنهم فلیغیرن خلق الله. خلق الله چه بعنوان فعل حق باشد خلق کنندگی حق. یک دو به عنوان مفعول خلق شده حق. و خلق شده حق در حالی که در حال خلق شدن است تبدیل بشه یا بعد از خلق شدن تبدیل بشه. در هر سه زاویه این مثلث خالقیت در انحصار خداست. من خالقیت ندارم. انبیا که خالقیت ندارن. پس در بعد خالقیت باید بحث کنیم. یعنی ما هم خالقی باشیم مانند خدا یا قبل از خلقت جلوگیر شویم ما خلق کنیم. یا در حین خلقت ما شرکت کنیم. یا بعد از خلقت این خلق را برداریم خلق دیگر بکنیم. در بعد خالقیت در بعد این عرض می شود که مستعیده. مثلاً در آیه خلقت. ببینید آیه خلقت رو مطالعه کنید که بعداً مفصلاً بحث کنیم در بحث توحید. فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا ۚ فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا ذالک الذین لَا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّه صحبت سر تبدیله. خلق الله چیه؟ خدا داره از فطرت صحبت می کنه دیگه. فطرت کونیست. دین الله تشریعه. این فطرت منحصر به حق است و این تشریع هم … حالا بریم سراغ تبدیل فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا ۚ فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا این اقم الی عرض می شود که للدین حنیفا این للدین حنیفا چیه؟ فطرت الله التی این یه بعده حالا این فطرت الله التی فطر الناس علیها این فطرت خلق خداست دیگه. این خلق خدا قابل تبدیل نیست. نمی شود فطرت انسان را جوری کرد که حاکمیت فطری نداشته باشه. نمی شه برداشت فطرت خر گذاشت روش نمی شد در حال فطرت انسان بودن این حکم اصلی انسان بودن رو از اون برداشت ولو ابو جهل و ابو لهب هم این فطرت موجود منتها قصاوت الهوی و غبارها روشو گرفته اینجا دو بعدیه. یک انسان خالق نیست که تا بتواند در مقابل خدا خالق باشد چه در زاویه اولی چه ثانی چه ثالثه هیچ خالق نیست. دو اگر انسان خالق باشد واقعاً خالق باشد فطرت را نیز لاتبدیل استقرا هست یا نه؟ استقرائه. لاتبدیل اصلا لا تبدیل این لا تبدیل دو بعد داره. یک بعد امکان دو بعد استحاله. بعد استحاله غیر خدا نمی تواند خالق باشد و اگر هم بتواند نمی تواند حکم قطعی فطرت را از بین ببرد که فطرت غیر فطرت شود. فطرت دارای احکام ثالثه ایست که اگر این غبارها برداشته بشه بوسیله عقل اولاً و بوسیله شرع ثانیاً این غبارها برطرف می شه. این حاکمیت فطرت که هیچ قدرت خلقی نداره. این بعد استحاله. بعد ابهام. آیا خدا می تواند انسان خلق بکند؟ بله. می تواند فطرت بگیره بله. حالا که فطرت گذاشت و احکام داره می تونه فطرتو تبدیل کنه. می گه لاتبدیلا. برای منم هست. اینا … دیگه. لا مبدل الکلمات الله چی می خواد بگه؟ این کلمات الله قرآنه. لا ابدل. غیر خداوند نمی توانند این قرآن را بردارند قرآن دیگر بیارند. و قال الذین کفروا اعتراضات عرض می شود که ائْتِ بِقُرْآنٍ غَيْرِ هَٰذَا أَوْ بَدِّلْهُ ۚ قُلْ مَا يَكُونُ لِي أَنْ أُبَدِّلَهُ مِنْ تِلْقَاءِ نَفْسِي ۖ إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا يُوحَىٰ إِلَيَّ. این نمی شه منتها یک نشدن استحاله است که عدم قدرت است هیچ کس مانند قرآن نمی تونه بیاره. یکی نه قدرت داره ولی نمیاره. خدا قدرت دارد که قرآن را بردارد یک کتاب دیگه بیاره. اما نمیاره. صلاح و مصلحت. بعضی ها از خدا بالاترنا. حکم بالاتر میارن. خدا. احسنت همینو می خوام عرض کنم. خدا قدرتو داره اما عمل نمی کند به قرآن. یعنی چی؟ یعنی خداوند که این قرآن را فرستاد پیغمبر فوت کرد خداوند که این قرآن را فرستاد و پیغمبر فوت کرد الی یوم القیامت کتاب دیگر و رسول دیگر نمی تونه بیاره؟ می تونه اما نمیاره. خدا می تونه آدم هزار سره خلق کنه اما نمی کنه.چون برخلاف حکمته. یک بعد استحاله واقعیست که محال است اصلاً که اصلاً قدرت می طلبه. یه مرتبه نه قدرت به اون خدا می تواند سلمانو جهنم ببره اما نمی بره. می تونه یا نه؟ اما نمی بره. اینجا خدا می تواند بعد از نزول قرآن پیغمبر بیاره و کتاب بیاره و چه این کارو نمی کنه. چرا برای اینکه خلاف حکمت است خلاف مصلحت است. من می تونم؟ بنده که ولی فقیه شدم من بخوام بعضی از احکامو عوض کنم برای حفظ نظام. واجبو حرام کنم حرامو واجب کنم. ضرورت اصلی بودن اسلامه اصلاً. اصلاً همه ما مال اسلام هستیم. … خوب ببینید حالا. این فلیغیرن خلق الله چیه؟ ما بین چند احتمالو آقایون فکر کنید تا فردا. یک فلآمرنهم فلیغیرن خلق الله این امر شدنیست دیگه. نشدنی که بحث نیستش که. در اون عرض می شود که لا تبدیل خلق الله نشدنیست. خلق اللهو تبدیل نمیشه کرد این خلقو برداشت خلق دیگه گذاشت. نمی شه در این بعده از ابعاد. یکیم فطرته فطرت نمی شه برداشته بشه حکمش اصلش یا حکمش این نمیشه این نداریم. تبدیل خاصه اما تغییر اعمه. تغییر … این هست. يَوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَيْرَ الْأَرْضِ وَالسَّمَاوَاتُ ۖ وَبَرَزُوا لِلَّهِ الْوَاحِدِ الْقَهَّار. یعنی چی؟ یعنی زمین از اولی که زمین نبوده نه. یوم تبدل الارض غیر الارض تبدل … غیری. می گه یوم تبدل الارض غیر الارض. ارض زمینه. … اما در تبدیل اصلی اینطور نیست. در تبدیل اصلی اینست که به طور کلی فطرت بره. بعد تبدیل این امکان پذیره. چطور؟ حکم فطرت چیست؟ أَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا ۚ فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا. آیه فطرتو خوب ملاحظه کنید. چون این خلق الله در اینجا بعد از صبر تقسیم این فطرت است. فطرت نمی تواند عوض بشه. بله. اولاً که لیغیرن خلق الله نه یبدل. فطرت رو شیطان امر نمی کند تبدیل کنید. تغییر بدید. غبارهای رو فطرت و این آدم که دارای فطرت است بی صفتی بکند. عقل احکام داره بره کنار. شرع احکام داره. بره کنار. نه در بعد تکوینی که فطرت عقل است جائز است که انسان تغییر بده شیطان می گه لآمرنهم و لیغیرن خلق الله. خلق الله هم دو بعده. مگر شرع خلق خدا نیست؟ شرع خداست یا خلق خداست. برای اینکه خدا تکوین می کند و تشریع می کند. هم تکوین خلق است کائن هم شرع خلق است. مگه قرآن خلق خدا نیست؟ قرآن که خدا نیستش که. پس این و لامرنهم لیغیرن خلق الله در کل ابعادی که دارم می شمرم براش … فطرت عقل صدر قلب فواد. اینها خلق الله … عوض نمی شه یعنی به طور کلی برداشته بشه جاش بیاد یا احکام اصلی بره کنار. بعد شرع. لاابدل الکلمات الله. نمی شود که منتها لاابدل اولی امتناع است لاابدل دومی حرامه. ببینید. فلیغیرن خلق الله گاه تغییریست که نمی شود کرد که هیچی. گاه تغییریست که می شود کرد و حرامه. تغییری که نمی شود کرد فطرته و لاتبدیل اما تغییر در فطرت و عقل و صدر و قلب و فواد و اینها تغییر می شه یعنی چی؟ این فطرتی که بسوی حق متوجه بوده به سوی شیطان بیاد. عقل همینطور فوادم همینطور. قلب انسان که می شود پر از نور معرفت باشد که ما کذب فواد ما رأی. ببیند خلق متفعل به نور است می شود متفعل به نار باشد. نار الله الموقده التی تطلع