جلسه چهارصد و هجدهم درس خارج فقه

ریش تراشی

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدالله الرّب العالمین و صلی الله علی محمد و علی آله الطاهرین

برادرانی که چهارشنبه تشریف داشتند به تفاسیر بحث در اون  جمله مبارکه و لآمرنهم فلیغیرنهم خلق الله آگاهند اشاراتی شد. اصولاً زندگان و مخصوصاً انسان ها آفریده برای رکود نشدند. باید حرکات سعیی و ایجابی به سوی کمال داشته باشند. يَا أَيُّهَا الْإِنْسَانُ إِنَّكَ كَادِحٌ إِلَىٰ رَبِّكَ كَدْحًا فَمُلَاقِيهِ. چه بخواهید و چه نخواهید. یوم … است اگر کدح الی رب روی اختیار و مصلحت است و یا … است و در کدح الی رب اون واقعیتیست که بخواهید نخواهید… ولکن رو به ضلالت و شیطنت است. اصولاً انسان بی حرکت اصلاً برکتی در زندگی نداره از تو حرکت و از خدا برکت. و ما باید حرکاتی در وجود خودمون از نظر درونی و از نظر برونی و حرکاتی و تاثیراتی و تغییراتی در زمینمون در فضایمون در آب در غذا در کار و در چه است هرچه هست باید داشته باشیم. و ان اکل الانسان الّا ما سعا. این سعیی که می کنیم یعنی در جا زدن؟ ما سعیی که می کنیم و سعی علمی و عقلی که می کنیم و سعی عملی که می کنیم. سعی درونی و یا سعی برونی که می کنیم. سعی درونی فطرت را تبلور می دهیم به سوی حق. سعی درونی عقل را آخذ از فطر می کنیم به طور غریزت. و سعی های دیگر در مراحل برونی تبلور و تکامل در راه معرفت الله و عبود بالله همش درونیه. منتها تغییرات چند جوره. یک تبدیل داریم یک تغییر داریم. تبدیل خلق الله تبدیل مخلوق محال است. همانطور که در آیه فطرت ما خوندیم لا تبدیل لخلق الله. فطرت تبدیل پذیر نیست. فطرت الله الذی فطر علیها تبدیل پذیر نیستش کسی بیاد این صفت را بردارد چیزی بذارد که اون صفت اصلاً درش نه فعلاً باشد و نه شرعاً. تبدیل و تغییر هست روی چهره فطرت را غبار گرفتن و عقل را و صدر را و فطر … را و قلب را و فواد را و همچنین روی اعضای بدن را و روی  چشم را و روی گوش را و روی زبان را و روی اداراکات را چه درونی چه برونی غشاء گذاشتن و غبار آلود کردن خوب این در طریق ضلالت است. احیاناً تغییر در طریق هدایته. و ما تغییر خلق الله رو که تبدیل نیست این پنج بعد دارد. این مطلب سومه دارم عرض می کنم تغییر خلق الله یعنی غیر کردن مخلوق یعنی از حالت فعلی به حالت دیگر آوردن. این پنج بعد. گاه تغییر خلق الله نه بر محور این آیه نه ها. محور این آیه کار شیطانیست. گاه تغییر خلق الله واجب است. ختنه واجب است یا نه. زنی که می خواد بزاد بگذارد که زاییده بشه بچه. نه خفش کنه. واجب است یا نه؟ و ازین قبیل تغییر خلق الله گاه واجب است و ابعاد بسیار. تمام واجبات تحصیلی ما اول شد تحصیلی واجبات تحصیلی ما تمام تغییر خلق الله است الی الله. تغییر خلق الله الی الله معرفتاً و عبودیتاً و تطبیقاً این ها خوب واجبه. این فطرت که  در حال شأنیت است تبلور  دادن و عقل که هنوز از فطرت نگرفته است او را مهندس دریافت احکام و فطرت از فطرت کردن تغییره این حالت فطرت تبلور تغییره یا نه. ما باید تا اونجا که امکان دارد تغییراتی در نیروهای درونی و برونی بدهیم  الی الله این در مرحله وجوبش وجوب و  در مرحله رجحانشم رجحان. پس تغییر خلق الله یا مخلوق خدا. همه علم مخلوق خداست. اون مخلوقاتی که در حیطه امکان ما مکلفین هست که درشون تصرف کنیم صلب کنیم ایجاب کنیم کم کنیم زیاد کنیم شک را عوض بکنیم بگذاریم همه اونا خلق الله اند. عرض کردم در حیطه امکان ما وگرنه در سماع نمی تونیم تصرف کنیم مثلاً. حالا اگر شد مطلب دیگریه. دراون مخلوق های الهی که در درون ماست یا با ماست یا در برون ما. در درون ماست که عقل و فکر و چه.در برون ماست که جسم و اعضای ما در رون ما که آیات ربانیه. سنریدهم آیاتنا فی الآفاق و فی انفسهم حتی یتبین لهم عنه الحق. اولم یکف بربک اولم یکفر بربک علی کل شئ شهید؟ همین آیات. این آیات حق که همه خودمون هم از آیات حقیم و از نشانه های حقیم همینطوری باشه؟ انسان اونطوری که خلق شده تکون نخوره. به عقب برگرده. همه ما مامور به حرکت هستیم. حالا این حرکاتی که ما در خلق الله می کنیم خلق الله درونی خلق الله خودمونی خلق الله برونی که رأس زاویه است این یا واجب است یا راجح است یا مباح است یا حرام است یا مردود مگه اینطور نیست؟ از این چند حال تصرف نمی کنه دیگه. این تصرف که ما می کنیم بدون تصرف که نمی شه که. فکری این ناف این بچه جداشه از ناف مادر خوب نمی شه باید برید. تصرفه ختنه تصرفه. ریش تراشی تصرفه. زیر بغل تراشی تصرفه زائیدن تصرفه زائوندن تصرفه همه اینها تصرفه. غذا درست کردن تصرفه غذا خوردن تصرفه کاشتن تصرفه کندن تصرفه پختن تصرفه این کارا رو نکردن تصرف صلبیست. ما در تصرفات صلبیه و ایجابی نسبت به متصرفات سه گونه درونی بدن برونی ما قرار داریم. اینا پنج بعد دارن. تبدیل نیست تغییره. تبدیل … چون تبدیل یعنی چی؟ تبدیل یعنی شخص این دستگاه رو ملاحظه می کنید روبروتون هست این رو اراده کند ابدال بشه جاش فیلم درست شه. این کار خداست. این خلق خاص الهیست. این تبدیله. تبدیل یعنی این بره جاش یه چیز دیگه بیاد. که دو کاره. یکی اعدام ما نمی تونیم اعدام کنیم از بیخ از بین بره. ولو صورت عرض می شود که  چیزه. و یکی ایجاد. ما نه ایجاد می تونیم بکنیم نه اعدام. بله ما تصرفات می تونیم بکنیم. در آنچه را که خداوند موجود کرده است یا بوسیله ما می تواند موجود شود یا ابتدائاً موجود کرده در تمام موجوداتی که اینا خلق الله هستند اونهایی که برای ما امکان تصرف دارند … در اون موجوداتی که در اون سه بعد امکان تصرف برای ما هست این پنج حالته. وجوب رحجان … اباله که اینا مشترک در جوازن مرجوحیت همین طور و حرمت. این پنج حکم در تغییراتی که ما در خلق الله می دیم هست. متنها گاه تغییر الی الله هست گاه تغییر الی الشیطانه. اذا کان تغییرات خلق خلق الله تعالی الی شیطان شیطنتٌ و … هوس. اذا کان الی سبیل الله سلوک الی الله تعالی احیاناً واجب احیاناً راجح احیاناً مباح. احیاناً لا الی الشیطان و لا الی الله انما هو جائزٌ و لو کان مرجوحاً مکروح … خوب پس یکیش به طور کلی ممنوعه. آدم کشی تغییر خلق اللهه بچه درست کردن تغییر خلق اللهه. آدم کشی حرام است بچه درست کردن در بعد اول واجبه. صلباً و ایجاباً ما اعمالی داریم بعنوان تکلیف و اختیار که تغییر خلق اللهه. خوب شما چطور اینجا میاید می گید و لآمرنهم و لیغیرنهم خلق الله ریش تراشی رم می گیره؟ این اولاً یک این کارا کار شیطانیست. شیطان در سه تعبیر قرآن شریف کارهاش خلاصست. یک فتوات شیطان. و لا تتبعوا فتوات شیطان فتوات تأکیده. چون فتوات هم چند بعدیه. این یک سری آیست. آیه دیگر آیه هفدهم اعراف است. قَالَ فَبِمَا أَغْوَيْتَنِي لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرَاطَكَ الْمُسْتَقِيمَ  ثُمَّ لَآتِيَنَّهُمْ مِنْ بَيْنِ أَيْدِيهِمْ وَمِنْ خَلْفِهِمْ وَعَنْ أَيْمَانِهِمْ وَعَنْ شَمَائِلِهِمْ ۖ وَلَا تَجِدُ أَكْثَرَهُمْ شَاكِرِينَ. چهار طرف جسم نیست. چهار طرفه دیگه. جسم شیش طرف داره. جلو پشت راست چپ بالا پایین. به جسم کاری نداره. اغما هم کاری به جسم ندارد که. روح است که گمراه می شود که جسمم در پیروش گمراهی در آن حاصل می شه. روح است که در عرض می شود که جسم هم در پیروش هدایت حاصل می شه. پس این قال در آیه هفدهم سوره احزاب ملاحظه کنید آوردیم. قال فبما اغویتنی که اینم … خدا داد. قال فبما اغویتنی لاقعدن لهم صراطک المستقم. محکم چارزانو می شینن صراط مستقیم. خوب صراط مستقیم دو تا راه یک صراط یک صراط رب است که ان الربی الی صراط المستقیم این کاری به … نداره. حرمت در مقام ربوبیت در فاعلیت ربوبی علی صراط المستقیم اینجا پیغمبرم نداره. پیغمبر صراط مستقیم رب نداره این ربه. نه صراط مستقیم دوم. صراط مستقیمی که برای سالکین الی الله خداوند مقرر کرده است که در اون صراط مستقیم قدم بردارند. این. و  الا ان ربی علی صراط المستقیم صراط مخصوص ربه. ربوبیت مخصوص اوست الوهیت مخصوص اوست و افعال خاص ربوبیت مخصوص اوست. اون هیچی. شیطون راه نداره به اونجا اصلاً. پیغمبرم راه نداره. ولی شیطونش با شیطنت پیغمبر راه ندارد که بنشیند بر صراط مستقیم رب و بر کرسی اولوهیت. این نیست. نه. . قَالَ فَبِمَا أَغْوَيْتَنِي لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ. لاقعدن لام تأکید نون تاکید سبیل تاکید تاکید فوق تاکید شیطان با تمام زورهاش هرچی زور دارد می زند صفت می شیند سر جاده. این جاده ایست که از نظر معنوی و معرفتی و علمیست که سالکین الی الله مأمورند این جاده را طی کنند به رضای حق برسند… این سگ وحشیست که اونجا ایستاده و هیچ کسو نمی ذاره بره مگر که دیگه مخلصه الّا عبادکم هم المخلصین جای دیگرم عرض می شود که مخلص. خوب این یه بحث دیگریست این یه بحث  دیگریست ذکر می کنیم. حالا ما بحث فقهی داریم می کنیم اجازه بدید  که بعدا صحبت کنییم. خوب قَالَ فَبِمَا أَغْوَيْتَنِي لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرَاطَكَ الْمُسْتَقِيمَ  ثُمَّ اولش اینه. هنوز کاری نشده ها. … کارو گرفته آبو می گیرن بعد ببینن آبو چه کارش کنن. آبو ازینور می خورن ازون ور می خورن … لأقعدن لهم. باز لهم این تفسیر … بحث مفصله. بأقدن لهم صراط المستقیم ثم لآتینهم. دو تأکید. … مِنْ بَيْنِ أَيْدِيهِمْ. بین ایدی ما چیه؟ مرگ است … اونی که ما در جلو داریم چیه؟ اونی که در جلو داریم قسمتی از حال تا آینده دنیاست و بعداً برزخ است و بعداً قیامته. این من بین ایدیهم و من خلفهم همش دنیاست. من بین ایدیهم دنیای آینده تا وقت مرگ است بعد برزخ است بعد قیامت است ولی من خلفهم این دنیاییه که پشت سر می ذاریم دنیا که پشت سر می ذاریم من خلفهمه. من بین ایدیهم اونی که دو طرف می بینیم. اونی که  دو طرف می بینیم در اصل مرگ است که برزخه و بعدا هم قیامته. ثُمَّ لَآتِيَنَّهُمْ مِنْ بَيْنِ أَيْدِيهِمْ وَمِنْ خَلْفِهِمْ. این من بین ایدیهم و من خلفهم چیه؟ این ها وسایل گمراه کردن برونیست. و ان ایمانهم و ان شمائلهم وسایل گمراه کردن درون. اینجا منه اونجا عن. خطاب داره. ثُمَّ لَآتِيَنَّهُمْ مِنْ بَيْنِ أَيْدِيهِمْ از طرف آینده ای که ما داریم آینده دنیا که ما داریم غرور و عمل برزخ قیامت به چهره برزخ به چهره قیامت به چهره آنچه را که لامنینهم میاد میاد به طرف چی؟ به طرف داخل و عقل را گمراه می کند. پس از بیرون میاد لَآتِيَنَّهُمْ مِنْ بَيْنِ أَيْدِيهِمْ.  وَمِنْ خَلْفِهِمْ. از پشت. آنچه را پشت سر نهاده ایم از عمر که اگر گناهانیست باید جبران کنیم خطاهائیست باید استغفا کنیم جبران کنیم  درست کنیم. از این طرف میاد یه کاری می کند که نخیر اون من خلفهم هم عرض می شود که باعث گمراهی بشه… این حرف برونه . ثُمَّ لَآتِيَنَّهُمْ مِنْ بَيْنِ أَيْدِيهِمْ وَمِنْ خَلْفِهِمْ وَعَنْ أَيْمَانِهِمْ. من نه عن تجاوزه. از داخل به خارجه. اول از خارج به داخل بود از آینده به گذشته حالا از داخل به خارجه. و عن ایمانهم ایمان انسان چیست و عن شمائلهم. شمائل انسان چیست؟ ایمان انسان فطرت است عقل است و و الی آخر. شمائل. نفس عماره به سوء است تمام یمین های داخلی و تمام یسارهای داخلی درونیست. پس هم از بیرون میان حجوم می کنن در داخل گمراه می شه هم از داخل میارن بیرون گمراه می شه. در چهار بعد که دو بعدش درونیست و دو بعدش برونیست. نظیر این آیه آیه ایست که باز بحث بود. که وَلَأُضِلَّنَّهُمْ وَلَأُمَنِّيَنَّهُمْ وَلَآمُرَنَّهُمْ فَلَيُبَتِّكُنَّ آذَانَ الْأَنْعَامِ وَلَآمُرَنَّهُمْ فَلَيُغَيِّرُنَّ خَلْقَ اللَّهِ بحث سر اینه دیگه. به این آیه می خواستن تمسک کنن که ریش تراشی حرامه. ببینید چقدر دورن ازمطلب. اینی که ما تفسیر می گیم چون همه کار ما قرآنه. فقه … همه کار ها با قرآن است. برای اینکه شیطان از طریق جسم که نمیاد که نفسی و احاطه عقلی و روحی می کند. یمین روح چیست؟ قدرت روح است که قدرت فعال روح است که روح رونجات می ده از منجلاب ها عبارت است از اون نیروهایی که خداوند خلق کرده که فطرت و عقل و چه. در مقابل چیه؟ شمائله. شمائله تفسیر به شهوته. ولکن شهوت داخلی و شهوت خارجی. شهوت داخلی انسان با شهوت خارجی دست به هم می دن عقل داخلی هم با عقل خارجی. اگر عقل های خارجی را و شهوت های خارجی رو گیر آورد که عقل خارجی منهای عقل شد و شهوت خارجی به صورت عقل آمد در داخل گمراه می شه. و از داخلم ایمان رو تبدیل به یسار کرد و یسار رو تبدیل به ایمان کرد. ذیل تفسیرو مشاهده بفرمایید این بعنوان در حقیقت حاشیه که قرآن نیست ولیکن برای نزدیک کردن به آیه ای که داریم بحث می کنیم. اینجا چهار بعد است دیگه دو بعد درونی و دو بعد بیرونی. و این دو بعد بیرونی و درونی چیه؟ تکویناً گمراه می کند و تشریعاً گمراه می کند. هم تکویناً گمراه می کند هم تشریعاً گمراه می کند. تشریعاً گمراه می کند آخرت را که عرض می شود که بین ایدهم را جوری معرفی می کند که انسان فکرش نباشد. برزخو چیزی نیست موتو چیزی نیست. … اونجا هرچی باشد چیزی نیست. از طریق ایمان میاد انسان را گمراه می کند. از خلف هم که ارائه می شه از طریق دنیا. خوب اونوقت اینها مال برونی درونیش درونیش یکیش نمونه ایمان است که عقل و فطرت و چه و چه و دیگری نمونه کفر است و انحراف که شهوته. پس به نیروی درونی یک فعل شر به نیروی بیرونی یک فعل شر این هم از نظر تکوین میاد لایغیرن رو درستن می کند لایغیرن و هم از نظر تشریع میاد فلآمرنهم فلیبتکن آذن الانعام. این نمونه است. این و لآمرنهم در آیه دوم و فلیبتکن آذن الانعام می خواد بگه. من امر می کنم که گوش بعضی از حیواناتی را که می خوام حرام کنم سوراخ کنن که علامت حرمته. تشییع می کنم. تشییع می کنن تحریم می کنن ما احل الله انعام رو پس این امر چیه؟ این امر از باب لیغیرن خلق اللهه. خداوند این حیوان انعامو حلق کرده است برای خوردن شما می گی حرام است؟ شما سوراخ می کنید گوش رو که علامت حرمت باشه خداوند در کتاب های وحی وحی کرده به انبیاش که اینا حلالن. احل لک الانعام. پس این هم در بعد تشییع یغیرن خلق اللهه هم در بعد تکوین. حالا بر می گردیم به حرف اول. ببینید این و لآمرنهم یغیرن خلق الله. اینجا می فهمیم که مستحب نیست می فهمیم که واجب نیست می فهمیم مرجوح نیست می فهمیم مباح نیست. حرامه حرام غلیظه. حرام مرجوح. چطور؟ برای اینکه شیطان چهار وسیله از وسایل گمراه کردن کل بندگانو ذکر کرده. اول گفته است و لاضلنهم. شیطان که نمیاد آدمو رو به مستحب وادار کنه که به واجب وادار کنه که به مکروه وادار کنه که. کسی که به مکروه وادار می شه این شیطان نیستش که. نمی گیم رحمانه ولکن این کاریست که عذاب نداره. نه ثواب داره نه عذاب داره. خوب حالا. این ولاضلنهم. و لاضلنهم قاعده کلیست. این ولاضلنهم قاعده کلیه اضلال هم در بعد درون است هم در بعد برون. هم در بعد تغییر تکوینی است هم در بعد تغییر تشریعیست. چطور؟ بعدش. و لاضلنهم و لآمرنهم و لاضلنهم و لا. درونی و برونی تشریعاً تکوینی. و لامرنیهم. و لامنینهم. اینها رو وادار به امیات و آرزوهای کاذبه می کنم به وسیله در باغ سبز نشون دادن این ها رو به اسفل سافلین می فاکند. و واقعا انسان به آرزو زندست. گاه آرزوی خیر است به سوی خیرات میفته گاه آرزوی شر است به راهشرور میفته ولکن … شیطان اعمالهم. یک آرزوهایی که واقعاً شر است و غلط است اون هدفا شیطان می گه این کارو بکن اون کارو بکن اون کارو بکن اون کارو بکن حرامه ذوق می کنه … می کنه تا به اون آرزوی خیره که نتیجشم خیره شره نتیجشم شره. مقدمه شر است و این مقدمه هم شره. و لامنینهم. در این دو  جا عرض می شود که لام تاکید نداره لام تاکید در سوم و چهارمه. ولآمرنهم فلیبتکن آذان الانعام. بعد تغییر شرعی. و لآمرنهم فلیبتکن آذان الانعام. بعد تغییر شرعی. بله. تغییر تکوینی فهمیدیم. لاضلنهم و لامنینهم. لاضلنهم عموم امنینهم درون. تغییر عرض می شود که تشریعی رو ذکر فرمود مرحله سوم لآمرنهم فلیتبکنهم آذان الانعام. اما بعد سوم هر سه رو می گیره. بعد چهارم. بعد چهارم هر سه را می گیره و تمام مراحلی که شیطان در انسان تصرف می کنه و انسان رو گمراه می کنه این است. و لآمرنهم فلیغیرن خلق الله. یعنی با خلق خدا هر چی هست لیغیر اینها حالت تغییر دارن تغییر در خلق الله در چی؟ در ذهن خلق الله. فی سبیل شیطان است دیگه. گاه اوقات تغییر خلق الله فی سبیل الرحمان است گاه فی سبیل شیطانه. اینجا شیطان داره امر می کنه. و لآمرنهم فلیغیرن خلق الله. چه در درون فطرت را تغییر عقل را تغییر صدر را تغییر فکر را میل را تغییر قلب را فواد را تغییر بعد جسم را بر خلاف شرع تغییر و همچنین موجوداتی که در عالم هستند. آیات عن آفاقی الهی است برای اینکه انسان توجه کند به حق. آیات زور می کنه انسان رو کور می کنه که از این آیات ضد حق استفاده بشه. پس تمام خلق الله درونی و برونی را صلباً و ایجاباً حالت و لیغیرن خلق الله می ده در راه ضد حق در راه شیطانی. در اون راهی که شیطان می خواد. شیطان سه مرحله ای کار می کنه. گاه از درون به برون گاه از برون به درون گاه بینابین. از درون به برون که تکوین و تشریعه که این غبار کشیدن روی نیروهای داخلیست. از برون به درون لامنینهم من بین ایدیهم و من خلفهم. از برون. که اینجا تغییر امن می شه. و از درون به برون که تغییر من می شه. مشغول فعالیته گاه از درون به برون انسان رو گمراه می کنه گاه از برون به درون گمراه می کنه. گاه از هر دو طرف این شیطان وارد می شه. بنابراین کار شیطان اصولاً این است که حرکات ما را از برکات به درکات بکشاند. این حرکتی که می شود برکت باشد می شود کمال باشد. می شود رضای حق درش باشد می شود طاعت حق باشد. یعنی درست ضد نقیض ندای حق که قدم حق و عرض می شود که عصیان احکام و ارکان رسالت درش باشه. و لآمرنهم فلیغیرن خلق الله. چطور شما می گید که این فلیغیرن یعنی ریش تراشیدن. چه ربطی به هم دارد؟ مگر این ریش تراشی عوض کردن خلق خدا در راه شیطان است؟ اولشه خوب نقد به هزارها کار میشه. شما تمام کارهایی که نود و نه درصد نسبت به خلق الله انجام می شه. شما می تونستی عرض می شود که مهر غلط و قلم قرمز بکشیم نه. می گیم اونهایی که خدا فرموده واجبه واجب حرامه حرامه مباحه مباحه مستحبه مستحبه مرجوحه مرجوح. پس شما اولاً … ثابت کنید که ریش تراشی تغییر خلق الله است فی سبیل شیطان تا بگیم تغییر خلق الله این می گیره اصلا کلی این نمی گیره. کلی قاعده کلیست. قاعده کلی شیطان اینست که در طریق منحرف کردن انسان ها از راه حق و در طریق توجه دادن به راه باطل حالت تغییر داره. تغییر گاه تضییعه گاه تکمیله. تغییرات تضییعی به دستور شیطان است که و لآمرنهم فلیغیرن خلق الله و تغییرات اصلاحی کار رحمان است تغییرات اصلاحی یا واجب یا مستحب کار رحمان است و تغییرات افسادی کار شیطان است که تحریم بشه. پس چه ربطی آیه دارد به … ریش تراشی و لآمرنهم و لیغیرن خلق الله یعنی خداوند مرد را جوری خلق کرده که مو در بیاره و زن را جوری که مو در نیاره بنابراین موقعی که زن یه چیزی به صورتش زد که مو در آورد این حرام می شه. مرد هم که صورتشو تراشید حرام می شه. مرد این زیاد داره اولاً ثانیاً آیه شامل این نیست. ربط به اینجا داره. مثلاً چرک کردن ختنه کردن عرض می شود که ناف را وقتی بچه متولد می شه بریدن. یعنی نود و نه درصد تغییر خلق الله این یکیشه؟ نشد ببینید. ما یه پسر مستهجن داریم. همه اهل قم گمراهند ولو یه نفر گمراه باشه. ببینید دلیل … این نیست همه. همه دو میلیون نفر همشون در نظر من یکیه. این حرف غلطه دیوانه هم اینطوری حرف نمی زنه. معمولاً کسی که اینطوری قاعده می گه منظور از قاعده این و اون اون نیست. چون این و اون که نمی شه حرف نباشه اون هست و و نود و نه درصد و بیشتر و بیشتر شما ببینید که یکیش عبارت است از ریش تراشی ما بگیم پس ریش تراشی چون تغییر خلق الله است حرام است. ما می گیم در این آیه دو بعد داره که این مطلب رو دور می کنه از خودش یک. اولاً و لآمرنهم امر موکد شیطان نسبت به واجب است به حرامه اونم حرامه غلیظه. مستحب است؟ مباح است؟ مرجوح است؟ در مرجوح که امر موکد نداره شیطان خطوات داره این خطواتی که شیطان داره از اصل میاد به فرع از فرع میاد به اصل بعد در وسط قرار می گیره. این سه بعدی که عرض کردم ها. شیطانی که خطوات داره کسی که کاری به کار هدایت ضلالت نداره همینطوره که هست شیطان میاد این فلیغیرن خلق الله فطرت رو کور می کنه عقل رو کور می کنه و و و و وقتی اینا کور شد الحاد است و شرکت است و چه است چه است. اما کسی که نماز شب خوندست و واجبات رو انجام می  ده محرمات رو ترک می کنه این رو ازون باطن نمیاد از ظاهر میاد. به این می گد یه شب نماز شب نخون مطالعه کن فعلاً این کتابتو مطالعه کن که فردا بتونی امتحان بدی مثلاً. از نماز شب می زنه برا نماز صبحم اینو می گه برا نماز ظهر و عصرم اینو می گه. ببینید از فرع میاد اصل. غرض شیطان در هر بعد کاری که می کند چه از اصل به فرع چه از فرع به اصل. از فرع می ره به اصل که اصل را نابود کنه. از اصل به فرع که از اول کسی که وارد در جریان ایمان نیست این و لآمرنهم فلیغیرن خلق الله. این هیچ ارتباطی عرض می شود به قضیه عرض می شود که ریش تراشیدن یا اینکه فرض کنید جای دیگرو تراشیدن نداره و این یه موقع دیگه تکرار لزومی ندارد چون مطل بین است. آقایون اینو استناد می کنن به یه روایتی که چند روز قبل عرض کردم که عرض می شود که لاتشبهو بالیهود فانهم فتل الشرائف و حلق لها روایت می گد اوف لها واحلق الشرائف. اینم داریم. خوب این اوف لها و احلق الشرائف آیا حلف شرائف واجبه؟ واجب نیستش که پس ما همه که سبیل داریم و ریش هم داریم ما کار حرام کردیم؟ نه. پس اوف الها در اینجا یه دستور استحبابیه. روایت قبلی که فرمود که تشبه به یهود نداشته باشید برای اینکه اون سبیل ها رو بلند کرند ریش ها رو تراشیدن. این فقط اصل تشبیه حرام است. اگر تشبیه باشه همه عین هم باشند خوب مطلب دیگری نخواهد بود. اینم ازین طرف. طرف دیگر آقایون می گن سیره است. ببینید سیره چی می خواد بگه؟ سیره می خواد شهرت بین فقها بگه؟ می خواد اجماع بین فقها بگه؟ می خواد کار مومنین بگه. ما سه مطلب اینها ذکر فرمودند که بهش اینا اطلاع می دیم. یک اجماع دو شهرت بین فقها سه مقلدین. پس اول و دوم مال مجتهدین است که اجماع و شهرت است که اینو سند می گیرند. حتی مسلمین برا خودشون سند می گیرن. و سوم سیره است میگه وقتی اجماع و شهرت حجیت ندارد در صورتی که مبنای کتاب و سنت درش نیست یا بدتر برخلاف کتاب و سنته اونوقت سیره کاریه؟ آقا سیره فرع اجماع و شهرت است دیگه. اگر متشرع سیره دارند و سیره متشرع این است که

 ریش بگذارند اولاً من ریش بگذارم چیه؟ یعنی مستحب است بذارم یا واجب است یا نمی دونیم؟ اگر می گیم سیره دلالت بر وجوب داره می گیم اگر این سیره و التزام متشرع بر ریش گذاشتند بخواد دلالت بر وجوب داشته باشه که مراد تقلیده تقلید از مجتهد یا مجتهدینی می کند که اینها بدون دلیل کتاب و بدون دلیل سنت فتوا دادن به حرمت ریش تراشی و الا سیره در اینجا کاری از پیش نمی بره. وانگهی. وانگهی… مسئلاً من مطاع من طعام عند الله ال مسائل التی تأمل البلوا یجب علی المعصومین من الرسول و الائمة ان یکرف فیها. وجوباً او تحریماً او غیره ذالک. آقا در مسائل عادی ما چقدر روایت داریم؟ در مسائل عادی مستحبات چقدر روایت داریم. مرجوحات چقدر روایت داریم چقدر داریم چقدر داریم. اگر مستحبات و مرجوحات و مباحات رو روایت نداشتیم خوب ما چیزی نیست گیری نداشتیم. برای اینکه اگر منع کرد حرام اگر واجب می کرد واجب. دیگه مکروه و مستحب و اینا نداشتیم ما گیر نمی کردیم به چاله نمیفتادیم منحرف نمی شدیم. اما اگر یک حرامی را که مسئله عام البلواست مردم نوعا مبتلائن به ریش تراشیدن نتراشیدن سبیل گذاشتن ریش گذاشتن. صورتشون ریش دربیاره پس اینا مبتلائن در صلب و ایجاب ریش و سبیل. چطور یکدونه روایت ما نداریم؟ آقا حرمت نداره؟ اگر حرمت داشت خوب یدونه روایت. آقا در مطالب خیلی عادی خوب روایات متعدد زیاده. چطور در این مسئله ای که عام البلواست اصلاً یدونه روایت نداشته باشیم؟ چنانکه در باب … ما حرف می زنیم. …جسماناً دلالت ندارد این می گد که شما تشبه به یهود نکنید. چون یهودیا سبیلارو میذارن ریشارو می تراشن. می گیم اولاً اگر سبیلو بذاریم ریشو بتراشیم مطلبیست. اگر هر دورو بتراشیم چی اگر هر دو رو بذاریم چی؟ اگر سبیلو بتراشیم ریشو بذاریم چی؟ چهار جور است دیگه اینجا. از این چهار جور فقط یکیشو حرام می کنه تشبهاً. اونی که حرام می کند تشبهاً سبیل را گذاشتن و ریش رو تراشیدن است تشبه به یهود الان تشبهم نیست. پس این چهار بعد یکیش حرام بوده یکیش حرام نیست. پس هر چهارتاش حلاله. هردو رو بزن هر دو رو بذار یکیشو بالا را بزن پایینو بذار بعکس کن. خوب در تمام این مراحل عرض می شود که این قضیه حلیته. اونو می رسیم این مطلب بعدیه. خوب می گه تشبه مرد و زن که بحث ما در تبصرة الفقها همین بود که اگر زن خود را جوری درست کنند که او را مرد ببینند که احیاناً معامله مرد باهاش بکنن مثلاً. برن سراغش بعنوان مرد دیگه. یا مرد خود را جوری کند که او را زن ببینند. این دختره و آیا می شود ازدواج کرد و چه و چه این حرفا. این یه مطلبه یه مطلب این که نخیر این مرد اگر ریششو هر روزم بزنه هیچوقت زن نمی بیننش.چون که هیکل مرد با هیکل زن فرق داره. مگر اینکه مرد ریشو جوری بزنه که این دون دون هام بره کنار. موشم بلند کنه و لباسم چنین کنه و چه کار کنه و چه کار کنه اینو زن ببینن. یعنی تشبه کامل. این تشبهی است که خوب نباید تشبه کرد بسم الله. چنانچه تشبه به کفار این عرض می شود که حرام است به حساب اون میاد این ولکن ریش گذاشتن ریش تراشیدن مرد این هرگز تشبه نیست. اگر صرف اینکه در یک جهت شبیهه پس بنابراین مثل اون خانوم جلسه ای که نقل کردم در جلسه از بس ملا بوده گفته انقدر تشبه زن به مرد حرام است که اگر این دمپایی های پلاستیکی که مرد پاش می کنه زن پش بکنه حرامه. ببینید پس اگر مرد آبگوشت می خوره زن نخوره. زن آبگوشت می خوره مرد نخوره. هر چی زن می خوره مرد نخوره هر چی مرد میخوره زن نخوره. هر چی زن داره مرد نداره هر چی مرد داره زن نداره. این که نیستش که اون طوری که خداوند تباین بخواد بین این دو تا ایجاد کنه نه. تشبه به این معناست تشبه … مرد را کاملاً زن دیدن. اون که چشم داره ها. اون که کوره هیچی هیچی رو نمی بینه. مرد را کاملاً زن دیدن و زن را کاملاً مرد دیدن. البته این بحث دیگریست که ما باید راجع بهش صحبت کنیم که این دلیل داره برای حالاتش یا نه اصلا پس ببینید در همین جاش. در همین جاش که تشبه کامل زن به مرد تشبه کامل مرد به زن این دلیل دارد یا نه. و الا تصرفات دیگری که مردها می کنن و مصلحت داره و زن ها می کنن و مصلحت داره. مثل عضوی را وصل کردن عضوی را بر مصلحت برداشتن. مثلاً فرض کنید فلانی یه پاش عرض می شود که دارد سیاه می شه. طبیب معالج می گد که اگر این پارو بذاریم باشه تمام بدنش سیاه می شه می میره. حالا این پارو نبریم. یغیرخلق الله می کنیم دیگه؟ آیا پا کندن مهم تره یا ریش تراشیدن؟ وقتی آیه می گه لا یغیر خلق الله به حساب تقیه اصل تقیه کلیه را پاره کردن که مهمتر است که. اون کار واجب است ما می کنیم. چرا؟ برای زنده موندن خودمون مصلحت است این پارو بکنیم. یا فرض کنیم که یه کسی که یه عضوی کم داره مثالی که چارشنبه عرض کردم کسی که یه عضوی را کم دارد از یه کسی که مرده است وصیت کرده است که این عضو مرا تا مردم چشم مرا بردارید به چشم این آقا که کوره بذارید یا این خانم که کوره این کار مستحبیست کار راجحیست احیاناً کار راجحیست. احیاناً این وصیت وصیت واجب می شه برای این که این مرده در حال برزخ این چشمو نمی خواد چشم دیگر می خواد. این چشمو در اینجا نمی خواد. اگر ماهام چارتا چشم داشتیم دو تاشو می دادیم به کس دیگه. چارتا چشم داریم. حالا کسی که می میرد در برزخ این چشمو لازم ندارد. در قیامتم باز اینو لازم ندارد. در برزخ با چشم برزخی می بیند. در قیامتم خداوند از این جسم جسم بسیار لطیفی خلق می کند که درونجا. هر جسم چیز به جای خودش می ره. بنابراین ما اگر هرچه فکر کنیم بالاتر می ره قضیه. و شما این مطلبو که ثابتت گرفتید در فقهتون. اهوت است اقوی است قوی است لا ادرک است چنین است چنان است هیچ کدام اینها اصلاً دلیل نداره. و اینکه ائمه ریش می ذاشتند. خوب ائمه ریش می ذاشتند آیا عنوان وجوب داشته؟ کی گفته؟ التزام ائمه به ریش گذاشتن دلیل به وجوبه؟ تمام انبیا ریش می ذاشتن تمام ائمه تمام علما تمام مومنین که ما بینشون هستیم ما ریش می ذاریم. آیا عمل انجام دادن به طور التزام دلیل بر وجوب است؟ کسی که ریششو می تراشه بدترکیبه؟ خیلی هم خوشگله بله ریش گذاشتنش خوشگلیه تراشیدنش خوشگلیه. هر دو خوشگلیه. پس آیا زن ها بدترکیبن؟ این زن ها که ریش ندارن اگر زن ریش داشت شما می رفتید پیشش. این زن هایی که ریش ندارن خوش ترکیبن یا بد ترکیبن؟ پس این حرف چیه که مرد ریششو بذاره ریششو بتراشه بد ترکیبه و خوشگل نیست. بله. یه مرد پیر چروکیده که ریشاشو بتراشه اصلاً اون چروکا بیاد بیرون بدترکیب می شه. این مطلبیست. اما یه مردی که پیره و ریش ها رو بذاره خوب این مقامش می ره زیر محاسن میاد جلو مطلب دیگریه. اما اینکه شما سوال فرمودید که ائمه ملتزم بودن ریش بذارن. بسم الله. مگر به هر چی ائمه ملتزم بودن این کارو انجام بدن واجب است؟ ممکن است شما سوال بفرمایید که در سنت فعلی اینجوره. چون سنت سنت سه جوره. سنت قولی سنت فعلی سنت تقلیدی. سنت قولی به گویه است اگر معصوم بگه باید انجام بدیم. سنت فعلی عمل کند سنت تقلیدی … کند. اینجا این سنت فعلیه. می گیم سنت فعلی بدون قولی کاره ای نیست. امام معصوم به حساب عصمت عملش غیر منه. شخص مومن خیلی مومن سلمان ابوذر کارش غیر آدمای عادیه. پس هر کسی در حد خودش مراقبت می کنه احکام شریعه را. دلیل لفظی داریم ما. دلیل لفظی داریم. دلیل لفظی دارم اینو عرض می کنم. نخیر دلیل لفظی. قرآن داریم. سنت شاید صد تا روایت داریم ما. ببینید اگر ما برای جماعت دلیل لفظی نداشتیم جماعت از کدوم مطلب باید … این حرفی که احیاناً ما شنیدیم یا احیاناً بنده عرض کرده باشم و … نگفتم حالا توضیح عرض می کنم. سنت قولی حجت قبول. سنت قولی که نص نشده است تقیه نیست از معصوم است قبول. سنت تقریبی. یه کسی یه کاری را ترک می کند معصوم هیچی نمی گه حتماً حرام نیست. چون اگه حرام باشه مبلغ رسالت باید بگه دیگه. این هیچی. سومی سنت عملی. سنت عملی یه کاری را همیشه پیغمبر و معصومین و سلمان ها و مقداد ها انجام می دهند.یک مرتبه هم نگفتند واجبه. همیشه هم انجام می دنا. یه مرتبه نگفتن واجبه. وجوب از کجا در اومد؟ اگر وجوبه کسی که تبلیغ رسالت الله می کنه به خود عمل کردن که نمی شه اکتفا کرد. چون عمل چند وجه داره. گاه واجبه گاه مستحبه گاه مباحه. اگر ملتزم باشن به عمل مستحب آیا مقتضای ایمان عالی این نیست که ملتزم باشن به همان مستحب؟ چرا. اگر ملتزم باشد به عمل مستحب و ترک نکنه یعنی بر وجوبه؟ نه.چرا که لفظ بود در اینجا. هم لفظ بود هم عمل. هم لفظ بود در کار که نماز نافله واجب نیست هم عمل. لفظ و عمل با هم توأماً دلالت می کرد بر اینکه وجوب نیست اما اگر لفظ که اصلاً نیست در کار. این خیلی عجیبه ها که در یک عملی که از امور مبتلا به شب و روز انسان هاست یک لفظ اصلاً نباشه آقا برای خرافات متفاوت چقدر لفظ جعل کردند. این همه لفظ داره. اما برای یک عمل واجب یک لفظ جعل نکردند؟ نه اون کسایی که جاعل هستن جعل کردند نه اون کسانی که دلشون می خواست چیزایی جعل کنند جعل کردند. و نه اینکه نقل از رسول و ائمه علیهم السلام شده. خلاصه مطلب اینکه اگر یک عملی را مستمراً پیغمبر و ائمه که مصدرن دیگه. مومنین نه. چون مومنین به عنوان تقلیده ولی پیغمبر و ائمه عملی را انجام بدند بر مبنای وحی است اولاً بر پیغمبر و دنباله وحی است بر ائمه. اگر ائمه ملتزم باشند به انجام دادن و یک کلمه نفرمایند واجب است دلیل بر وجوب نیست. قطعاً دلیل بر استحبابه چرا؟ برای اینکه اگر وجوب بود برای یه مرتبه می گفتن چون حجت بالای الهیه. و مقتضای پیغمبر بودن و امام معصوم بودن هم اینست که عملشون فوق ما باشه پس این عمل، عملیه که فوق اعمال ماست. اونها ریششونو می ذاشتن ما که عملمون عرض می شود که به اندازه اونها نیست ریشو بگذاریم نگذاریم کم بگذاریم زیاد بگذاریم مطلبی نیست. بنابراین اگر ما بخوایم در رساله بنویسیم که و تقیه هم نکنیم که ریش تراشی حرامه چنان باید بگیم که دلیلی بر حرمت ریش تراشی اصلاً ما نداریم. نه هر کسی به اندازه خودشه دیگه. هر کس به اندازه خودشه. نمازی که رسول الله می خوانه من می تونم بخوانم؟

الهم شرح صدورنا به نور علم و ایمان و معارف القرآن العظیم واغفرنا  لما تحبون و تالله و جنت ما اما لا تحب و لا ترداه اسلام علیکم.