جلسه چهارصد و بیستم درس خارج فقه

عقود (تجارت‌های حرام)

بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و علی آله الطاهرین
اللهم صلی علی محمد و آل محمد

فقه مقارن

بحث ما راجع به معونته الظالمین بود و اصولا لفظ معونته الظالمین را برمیداریم و به جای آن برخورد با ظالمین را میگذاریم. این تعبیر بهتر است چون معونته الظالمین یک بعد خاص است اما آیات مقدساتی که در قرآن استفاده میکنیم ابعاد گوناگونی را در برخورد با ظالمین گفته میشود یک بعد ان معونته است، ولایت است، نصرت است، اعانت است، تعاون و معونته با هم فرق دارد. شفاعت است ، معییت است.

ده بعد از تعداد آیاتی مقدسات قرآن استفاده میکنیم که در برخورد با سلبی با ظالمین باید داشته باشیم .اونی که مسلمان است اینطور هست که کسی که توانایی برخورد سلب باستم کار را دارد نمیتواند ساکت باشد. برخورد سلبی که سلب ظلم کند{1:30}بخورد ایجابی که ایجاب عدل کند به این یک وظیفه کلی است از برای خصوص مسلمانان که (و المومنون والمومنات و بعضهم اولیا {1:46}ان المنکر) در این عناوین 10 گانه یا  بیشتر یا کمتر تحت تعبیر یک جمله و زیر سایه انها تنظیم میشوند که برخورد با ستم کاران است. آیه محوری در سوره مبارکه هود(و لا ترکنوا الالذین ظلمو تمسکو نار و  مالکم من دونه الاولیا) این لا ترکنوا معونته الظالمین فط نیست. این یک بعد است، یک بعد  از ابعتدی که اصیل ترین ابعاد برخورد  سلبی و یا ایجابی و یا هر دو با  (الذین ظلموا )است رکون میباشد.ممکن است انسان رکون یعنی اعتماد ، ممکن است انسان به ظالم اعتماد و رکون نداشته باشد اما ازظلم ا و ساکت باشیم . اما با او بنشینید و هم مجلس باشد فقط به او اعتماد نکند. پس این (لا ترکنوا الذین ظلموا) بحث در اعتماد است. اعتماد به الاذین ظلمو نکند. عرض کردیم که الذین الظلمو در بعد محوری خود آیه مشرکین و مکذبین به آیه اند.اما چوت آیه الذین الظلمو را به طور عام ذکر فرموده .(الذین الظلمو) که کسانی که کافر باشند و مکذب به آیات باشند ، رکون و اعتماد به ظالم این منهی است. ظلم در هر  بعدی از ابعاد عقیدتی ، علمی ، اخلاقی ، عملی درهربعدی از ابعاد ظلم باشد ئو این ظلم چه ظلم به خدا باشد وچه ظلم به دیگران باشد در کل این مراحل رکون الذین ظلموا دنباله اش و تمسکوا نار است. حالا یک سوال در این ضمینه رکون الاذین اعتماد است ؟ از بالا میگیریم تا پایین. مهمترین کارهایی که بشریت درمجتمع خود انجام میدهد و میتواند انجام دهد زعامت و رهبری سیاسی و  روحانی است.گاه شخصی (معذن الزعامین )است. هم  رهبری سیاسی دارد و هم هبری روحانی.که بالفعل بعضی از ائمه و انبیا به این شکل بوده اند.(و  به شان کل انبیا الهی )باید مجموع الزعامه باشند. اصولا  غلط است که رهبری سیاسی دست دیگران باشد و رهبری روحانی ، معنوی و معرفتی دست گروه خاص. بله از نظر خارج و آنچه در تاریخ ما مینگریم نوعا درصد زعامتهای سیاسی برای غیر مومنین و غیر انبیا خیلی خیلی بیشتر بوده است . البته کمی هم اتفاق افتاده است که مجموعا زعامته باشند مثل داوود، سلیمان ، ذوالقرنین ،حضرت محمد سیزده سال در مدینه ، مثل امیرالمومنین (ع)در 5 سال و کمی بیشتر و یا کمتر حکومت ظاهری و اضافه بر حکومت باطنی ومثل ولی امر صلوات الله علیه که به طور مطلق مجمع الزعامه هستنددر کل عالم تکلیف {5:49}(هو الذی ….)تمام طاعت ها  طاعت حق گردد.درصد بسیار زیادی است طاعت به میل ورغبت است درصد بسیارکمی به حساب اینکه تحت زعامت قدرت ولی امر باشند گرچه یهودی ها ونصاریهایی بماند امازیر پرچم حکومت اسلام مهدوی سلام الله علیه خواهند بود.اصل مطلب دراینجا که نقطه ابتدا و انتها هستند در رکون که سلبی وایجابی دارد. سلب آن (الذین الظلموا ) است. ایجاب آن(الذین اعلموا) است.هر قدر  شخصی عالمتر و عادلتر و مومن تر وشایسته تر باشد بایسته تر است. از نظر اینکه مجموعه الزعامه باشد.اگر کسی رهبری سیاسی دارد من بهش اعتماد کنم اعتماد رهبری سیاسی منحرف غلط است. بلکه رهبر سیاسی منحرفرا که از نظر سیاست هم ظلم دارد ، انحراف دارد. ظلالت دارد . این زیر بارش نباید رفت هیچ  وباید معرضه کرد. دو بعد  است این بعد  کافی نیست که ما  نه علیه او ونهی او سخنی بگوییم  و اعتماد نکنیم. اول یک اعتماد  اتوماتیک است. مادامی که اون رهبر سیاسی چاره ای نداریم جز اینکه زیر بار دستورات او برویم و لو اینکه عقیده نداشته باشیم. چاره ای نیست این رکون اتوماتیکی است. رکون چه رکون اتوماتیکی به حساب اجبار و مادامی که بر سر قدرت است و چه بدتر  و چه رکون عقیدتی که هم لازم اسن و هم میدانم در هر صورت این رکون (الذین ظلموا ) است. این حرام است. در بعد دیگر تاآنجایی که امکان دارد و انسان میتواند و در قدرتش است باید این حکومت  واین رهبری سیاسی ظالم را تضعیف کند و از بین ببرد. یک رهبر سیاسی عادل یا اعدل و یا هرچه به جای آن بیاید. درجات مختلف این در بعد سیاسی.در بعد دینی آیا رکون به انبیا لازم است؟ یا انبیا هستند به غیر انبیا. سلمان ، ابوذر و یا علی باشد و یا پیغمبر. آیا باید رکون به  علی کرد یا  پیغمبر؟ علی رکون به پیغمبر است. با این که  مقام عصمت در مرحله دوم دارد . اینجا (الذین الظلمو ) حکم ابعاد را دارد. بعضی ها ظلم میکنند. بعضی ها ضلم نمیکنند، بعضی  ها دانسته ظلم میکنند و بعضیها نادانسته. در هر صورت ما  اعتماد به کسی که انحرافات زعامته دارند را یا دانسته یا ندانسته نداریم. دانسته  بدتر و ندانسته  کمتر این مراحل انبیا.

وقتی دوران ائمه سلام الله علیه شدرکون الائمه باید شود. هم رکون سیاسی و هم رکون مذهبی . اگر رکون سیاسی نشد رکون مذهبی باید باشد . مرحله سوم زمان غیبت کبری است . درزمان غیبت کبری باید رکون داشت نسبت به کسانی که میتوانند انبیا و ائمه باشند یا مشخص باشد یا شورا کسانی که علم رسول الله ، عقیده و ایمان رسول لله ، عمل رسول الله ، کتاب و سنت رسول الله را تا آنجایی که میتوانند و باید وشاید به دست تعلق می گیرند. و اما اگر کسی سرا غ کتاب الله نمیرود یا قاصرا و یا مقصرا اگر آن برنامه اصلی رسول الله که قرآن است را کنار نهاده اند اینها الذین ظلموا هستند. چه دانسته و چه نادانسته ،دانسته (الذین الظلموا )هستند که در سوره مائده (ولم یحکم و ما انذلله و اولائکه هم کافرون ) ظالمون و فاسئون کسانی که این ها در مقام حاکمیت هستند و باید حاکمیت داشته باشند اگر سکوت کنند از حکم(انزالله ) و میدانند و میتوانند بدانند ظالم هستند ،کافر هستند و فاسق هستند . اما اگر به ضد (ما انزلله )حکم کنند اکبرند و(11:04)

(ولا ترکنوا ظلموا ) بدتر از ابوجهل و ابو لهب که مردم گول آنها را نمیخورند چون آنها به عنوان مذهب نمی آمدند .بدتر از ابوجهل و ابولهب و ابوسفیان و منها وماها هستیم  به نام شرع مداران از کتاب الله فاصله داریم یا قصورا و یا تقصیرا و یا هردو.. نظر میدهیم و فتوا میدهیم در عقاید و احکام (ولا ترکنوا) اگر تقلید رکون نیست اگر شما یک وکیل فاسق در کاری بگیرید وکیل ندانم به کارمیگیرید. سلمان فارسی عادل ولی بلد نبود وکالت کند . ولی شما به او اعتماد میکنید . اعتماد به کسی می کنید که درست بداند ودرست عمل کند . اگر درست نداند و درست عمل نمی تواند بکند .اگر درست بداند وفاسق باشند باز به درد نمیخوررند.بعد سوم داریم باید کاری که شما نمیتوانید بکنید یا میتوانید انجام دهید شکل هست و یا فرصت ندارید در این کار شما وکیل میگیرد این وکیل که میگیرید نائب شماست .آیا شما اگر بخواهید برای خودتان کاری انجام دهید راه کج میروید؟ دقت میکنید،فکر میکنید،درست میروید و احتیاط میکنید باید نائب شما و یا مانند شما یا بهتر از شما یا خیلی بهتر از شما باشد. در مقام ایمان به نبی همین گونه است باید خیلی دقت کرد که حالا باید از موسی تبعیت کرد یا از عیسی یا از خاتم الانیا که اگر ازموسی تبعیت کرد با اینکه شریعت الاخاتمین است غلط است. با این که وحی الهی است و تورات است درست عمل کنیم . مجتهیدین بسیار ،علما بسیار ولاکن علما اسلامی که برمحور کتاب الله کارنمیکنند فکر نمیکنند واگر فکر می کنند تقیه می کنند،استدلالشون در درس ،استدلال در کتاب ،استدلال غیر ازفتوای آنهاست جز (الذین الظلموا) هستندو (تمسکوانار ) اون ناری که شما را خواهدگرفت این بعد دوم.

در رهبری سیاسی و در رهبری مذهبی باید انسان درست کاوش کند وکوشش کند و جدیت کند که اون ببهترین راه است چراکه خداوند دستور آورده است که (و بشر عباد الذین یستمعون  احسنا  احسنا الاحوال واحسنا {13:38}) که به محور کتاب السنت باشد یا در محور اجماع و شهرت و چه وضرورتی که بر خلاف کتاب الله  این ضرورت متاثر شده است در میان علمای اسلامی یا شیعتا و یا سنتا .

انسان میخواهد برفرض درس بخواند وچه استادی را باید درنظر گرفت ؟

استادی که اطمینان دارد کج نمیرود،درست میگوید،از راه صحیح ،فکر صحیح ، مطالعه صحیح ، مراجع صحیح  و لذا در این آیه مبارک (و ینظر الانسان الطعام) باید انسان نظر کند به طعامش . وقتی از امام باقر سئوال میکنند (ما طعام {13:30}) طعام روح است ما نوعا شکمو هستیم طعام ظاهر رو میفهمیم . چه کار میکنیم طعامی که به شکم میرود و یا بالاتر زن گرفتن  و یا لباس است ویا بالاتر مکان است. وما از روح غافل هستیم ولذا امام صادق (ع) مصداق مخفی که اهم المصادیق است را اشاره  میکند.(علم الذی اهم المصادیق ) عبارت است از علمی که انسان مخفی میکند علم الذی{15:03} شما که علم دین یادمیگیریم از ابوسفیان که نمیتوانید یادبگیرید . ازآقای حجت الاسلام فلان که مینای قرآن را ندارند چه علمی میخواهید یاد بگیرید ،علم قرآن را از کسی که باقرآن تماس ندارد میگیرید؟علم اسلام را از کسی که از محور اسلام دور است میگیرید؟ اگر کسی بخواهد علم فیزیک دریافت کند نمیتواند برود نزد مهندس ساختمان . اگر کسی بخواهد علم پزشکی دریافت کند نمیتواند برود نزد عالم فیزیک.

برمحور کتاب (فان ینظرالانسان طعام ) هم طعام روح است هم طعام جسم. همان طور که در جسم غذایی که میخوریم باید بیات نباشد ، مصمموم نباشد، ضررنداشته باشد ،حرام نباشد ، مال مردم نباشد. در بعد  دوم باشد . نبایدها و باشدها را، بایدها و نبایدها را ،شایدها و نشایدها را ما برای اینکه جسمان ضرر نبیند ،چه ضرر جسمی  و چه ضرر دینی(فان ینظر) تازه اگر جسم ضرر ببیند جسم میمیرد .ولی اگر روح ضرر ببیند مردن روح ،مردن کل انسان در کل ادوار زندگی دنیا و برزخ و آخرت . پس همان طور که روح مهمتر است غذای روح هم مهمتر است. (فان ینظر الانسان الاطعام ) اگر نظر به طعام به جسم لازم است که جسم مصموم نشود ویا حرام نباشد ویا میکروب دار نباشد خوب طعام روح مهمتر است . منی که باید بروم طلب دین کنم طلب دین از عالم دین بکنم.عالم دین که در آن دو بعد وجود داشته باشد. یکی که دین را از منبع اصلی دریافت کرده باشد و یکی کتاب السنت است. بعد دوم دریافت های خود را بیان کند و نترسد. نترسد از حرف این وآن . این دو بعد باید جمع باشد در عام دین. چون کسی که میخواهد متعلم باشد و از معلم چه طور میتواند حرف معلم را بپذیرد. تبیین اورا، شرح او را ، مطالب او را ، تقلیدا حتی اجتهادا در آن جهتی که (17:23) آیا استاد قویتر میشود یا شاگرد معمولا استاد قویتر است اگراستاد مطلبی حق را با چهره باطل به خورد شاگرد بدهد و  مطلب باطل را با چهره حق به شاگرد بفهماند این خطر دنیا و آخرت (17:49)

اختلاف دو جور است. یک اختلاف که طبیعت دین است یک اختلاف در خود دین است. در خود دین اختلاف دو گونه است. یکی چون در خود دین هوی و هوس وشهرت ونوشته ها و…… در این اختلافات قال الله وقال الشیخ وجود دارد که طبیعتا باید قال الله را بپذیریم.

اگر کسی راه کج رفت و قصورا و یا تقصیرا  او خود را بیرون کرد از (18:45) یک مرتبه اختلافی است که ما قاصر هستیمیا عادل. اگر در اختلاف مقصر هستیم چون من مقصر هستم از او فاصله گرفتم من قاصرم نمی دانستم ، ندانسته این طور فکر میکنم برو از کسی که میداند بدان. یادتان هست کسی میداند محور صحیح (19:07) میداند . اگر به او اختلاف کردند تقصیر اگر علیه خداوند اختلاف پیش می اید  حالا خدا حق است یا دیگران. پرچم مادیت و پرچم شیعه برداشتند. پس اختلاف مراحل سه گانه دارد. یک: مرحله اختلاف که طبیعتا حال است . پیغمبر بزرگوار قبل از اینکه بیاید کفاری که بعدا به کفر باقی مانند کافر بودند وبعد اینکه آمد ازدادکفر شدند . درآیات بقره داریم که کفر شان زیادتر شد چون وقتی خود خاتم الانبیاکه مثل(19:46) به فعل هم او را انکار کرد تقصیر خاتم الانبیا است پس نباید تقصیر خداست پس نباشد تقصیر شریعت است پس نفرستد.

 مسیح (ع) در انجیر یوهنا و عوس و هرسه میفرمایند که من آمده ام اختلاف برانگیزم . نیامده ام  وحدت ایجاد کنم . وحدت را نمیشود ایجاد کرد. عمق دین این است که وحدت ایجاد کند میشود؟ خیر ولاکن وقتی که حق آمد گروهی می پذیرند و گروهی نه. اکثر نمیپذیرند الاقل میپذیرند. و اختلاف ایجاد میشود. اختلاف را مسیح نمیخواهد ایجاد کند ولی کسانی که بادین مخالف هستند وقتی که دین آمد بیشتر مخالفت ایجاد میکنند. پس این نیست که اختلاف کلا بد است اگر اختلاف فتوای بنده و یا فلان آقا هست که من میگویم (حروذالک المومنین (20:41)).تقصیر من نیست تقصیر شما استچون شما برخلاف نفس کتاب فتوا داده اید و مختلف شده اید. در امن فتوا . من بر وفاق نفس کتاب فتوا داده  ام این اختلاف از ناحیه من نیست از ناحیه ظهور حقیقت است. وقنی حقیقت ظاهر شد گروهی حقیقت را میپذیرند که اقلیت داردبه گروهی که حقیقت را نمیپذیرد. که اینها اکثریت دارد. دربعد تقلید ،در  بعد  تجارت ها ، مثلا میخواهیم تجارت کنیم انسان که میخواهد تجارت کند یک: تاجری که فاسق است و مال مردم میخورد زیاد میگیرد و کم میفروشد اعتماد کنم؟ آدمی که ظالم است به هراعتماد کنم هر قدر متر کرد ، هر قدر فروخت من خودم اعتماد کنم و قبول کنم ؟ خیر (ولاترکنوا الذین الظلموا) این ظالم است. چه طور به ظالم اعتماد کنیم ؟انسان میخواهد زن بگیرد با کسی مشورت میکند . پدر و  مادر  دختر ، دیگران. اینها (الذین الظلموا ) هستند اینها میخواهند یک پسری را به دام بیاندازند و دختر شان را آب کنند وچه و چه. و این جا (ولا ترکنوا الذین الظلموا) درباب نکاح کسی که به او اعتماد نیست چه طور زندگی خود را با او آغاز کرد وبعد به مشکل بربخوریم. درکل ابعاد زندگی چه سیاسی  و چه دینی ، چه شخصی ، چه اجتماعی و لاکن اجتماعی مورد بحث است چون (لاترکنوا الذین ظلموا) رکون است. رکون یک راکد دارد و یک مرتکن چه وقت اعتماد کند و کسی معتمد العلیه شود. قصورا در زندگی اجتماعی باید همکاری کرد.این همکاری چند بعد دارد. یک بعد همکاری ظلم میکند و تو ظلم میکنی. او ظلم نمیکند تو ظلم میکنی و او  ظلم میکند تو ظلم نمیکنی.(و لا ترکنوا ) یک بعد همکاری در بعد عدل است.

(سارعو المغفره بربکم{22:40}) در طریق حق بایدتعامل کرد (تعاونو{22:45}) در بعد تقوا فردها باید کار کنند و اجتماعات باید با هم هم دست و هم داستان باشند. تقوا تبلور بیشتری دارد و نورانیت در تقوا ایجاد میکند و در مقابل آن (23:05) در کل ابعاد اگر همکاری کند انسان با کسی که این ظلم قوی میشود گناه قوی میشود ،گناه منتشر میشود ،گناه باقی میماند.چه در او چه در  این و چه  در  هردو چه در اجتماع (ولاترکنوا الاذین  ظلموا) این آیه کلیت دارد.ما هستیم که خفه کردیم قرآن را . آنقدر این آیه شعایش  وسیع است که کل ارتباطات احتماعی مکلفین را شامل است. حالا این سوال پیش می آید که من اگر با یک تاجر یهودی ، مسیحی ، شرک و بت پرستی معامله میکنم و  کلاه سرم نمیره. این رکون است؟ اگر میخواهد ( ولا ترکنوا الاذین الظلموا) را بگوید ما در یک تفسیر این را رد کردیم . پیغمبر بزرگوار با یهودی معامله میکرد . امیرالمومنین برای یهودی بیل میزد و کلاه هم سرش نمیرفت از یهودی قرض میکر ، قرض میدادو……در معاملات تجاری معاملات اجتماعی  که انسان دارد (و لاترکنو الذین الظلموا) جای خودش است که سه بعد دارد در اینجا هست. یک بعد من در معامله ای که میکنم کلاه سرم نرود و کلاه نگذارم و رکون  نکنم و کسی که کلاه گذار است و کلاه بردار است ظلم میکند و رکون بر او جایز نیست بر عادل باید رکون کرد. ظاهر حال مسلمان عبارت است از( اذا تلم صلاح الزمان و اهل فارجع ظن به رجل {24:50}) اغلب فساد و حسن ظن غلط است. یعنی اگر فساد هست حسن ظن نداشته باشد که سرت کلاه میرود و اگر اغلب صلاح است سوء ظن نداشنه باشد برای اینکه صلاح است (انک سیرتا ظن اجتنبو{25:18}) پس این رکون بر ظن  الظلمو اولا یک بعد است . اعتماد  به ظالم ، اعتماد بر عادل باید باشد و اعتماد بر ظالم نباید و آنجایی که اعتماد  نیست در باب نکاح ، در باب تجارت ، درباب سیاست، درهربابی حساب کنید اگر اعتماد نباشد بحث دیگری خواهد بود.

درحالی که یهودی و نصاری با هم جنگ دارند این فرع است اگر ما معامله ای با یهود بکنیم که در این معامله استفاده کنند که در قدرت جنگی این حرام است. اگر مسلمانی با مسلمان دیگر جنگ میکند آن مسلمان متعدی و این مسلمان  مظلم است. اگر ما کمکی به آن مسلمان کنیم یا مجانی و یا جنس به او بدهیم که قوت جنگی بگیرد این حرام است . این بعد دوم است. آن بعد  اول در جایی که هیچ محضوری و هیچ تضعیف در معامله با نصاری و یهود باشد آنجا را داریم.

آیا ما باید کاری کنیم که یهودی و نصاری بمیرند؟ یا هدایت شوند ؟ باید هدایت شوند و اما اگر ما بیاییم نصارا را نجس ، یهودی را نجس بدانیم باید کوشش کنیم در هدایت اینها . ما وظیفه کشتن نداریم اگر به آن ها جنس نفروشیم و آنها بمیرند چه طور؟ پس این شخص که محکوم به مرگ نیست را ما کشته ایم و این ایراد دارد. در اختیار ما هست و قدرت داریم که یک لقمه نان به آن بدهیم که زنده بماند.پس این (ولا ترکنوا الذین الظموا) این معانته الظلم فقط نیست. ممکن است من معانت کنم ظالم را این اعتماد نیست. من مجبورم کمک کنم. جاهلانه کمک میکنم. این درابعاد دیگر حلال و حرام دارد.این حرام به عنوان رکون الظالم پس (لا ترکنو الذین الظلموا) است درآن ابعادی که رکون است حرام میباشد.

حالا یک آدمی هست که در بعضی از کارها ظالم و در بعضی از کارها ظالم نیست . این ظلم مطلق نیست. این آدمی است که نماز نمیخواند ولاکن دربعد تجارت هیچ ظلمی نمیکند بلکه زیادی هم به شما میدهد. این رکون برآدم نیست حتی اگر رکون باشد . اگرمن به این تاجر رکون کنم که هیچ وقت سرهیچ کس کلاه نمی گذارد و نماز هم نمیخواند شراب هم میخورد ، هیچ وقت سر کسی کلاه نگذاشته است . تجارت او ظلم نیست. آن ظلمی که میکند من در آن کمکی نکرده ام بحث معانت چیز دیگری است. اگر کسی در جرگیه ظلم قرار گیرد و گوشه ای از گوشه ظلم را بگیرد حرام اما من معامله ای که با این آدم معامله تجاری است.

در تمام این مراحل عادل هست و از بعضی مسلمانان هم عادلتر. ما در این بعدی که معامله میکنیم، خریدو فروش میکنیم، نفت میگیریم ، نفت میدهیم. ما به ظلم کمک نکرده ایم. این انسانی که این گونه است ممکن است به واسطه مالی خرد به اسلام برساند آن حرام و در بعد  بعدی است .

ما در بعد اول فرض کردیم در بعد اول آیا صرف اینکه من با آدمی که در یک چیزهایی ظالم هست ولی در این که با او معامله میکنم آیا در اینجا هم رکون است؟ اعانت است کمک در ظلم است؟کسی که ظلم میکند سه بعد نسبت به دیگران است.

1 . در ظلم با او همگام و همسان و هم فکر وهم آواز  باشدحرام است.

2. هیچ کاری نداشته باشد

3. نفی ظلم کند نفی ظلم واجب است.

اگر ما نه کمک به ظلم بکنیم نه نفی به ظلم بکنیم و ساکت باشیم باز هم حرام است. مسلمان نباید ساکت باشد . مسلمان که میتواند ایجاد عدل بکند و نفی ظلم اگر آن مقدار ایجاد عدلی را میتوانسته انجام دهد و ندهد و سکوت کندحرام است و این ظلم است . آن مقدار نفی ظلم باید بکند و نکرده است توانسته ونکرده است و این حرام است .آیات در  این زمینه زیاد داریم. پانزده آیه به عنوان ده موضوع درقرآن شریف استفاده شده است.که یکی از آنها معانته الظالمین است. این پانزده آیه دو بعد را بررسی میکند. آن بعدی که واجب است باید عدل را تقویت کنیم و ظلم  را از بین ببریم آن دو بعدی که حرام است را در جلگه ظالمین ، محبت به ظالم ، رضایت ظالم ،حب به بقای ظالم و قبول سلطه ظالم و عنوان بر ظالم بودن درکارهای غیر ظلم و تمام اینها را آیات شریف نقل میکند. حالا مروری بر آیات:

سوره بقره آیه 270:

ظالمین انصار ندارند. نه خدا به ظالم کمک میکند نه در دنیا و نه در آخرت کمک زبانی ،کمک فکری ، هر نوع کمک به ظالم حرام است الاقل در ظلمش. اگر در ظلم ظالم انسان به ظالم کمک کرد قرآن نقد دارد و آیات متعددی نمیشود گفت. اگر خداوند در آخرت که دست به جایی نیست (آیه 27 سوره بقره) در دنیا به طریق اولا است که دست به جایی هست هیچ نصرتی ، نصرت فکری به کسی که ظلمت فکری دارد ، نصرت علمی به کسی که ظلمت علمی دارد ، نصرت اخلاقی و عملی به کسی که ظلمت اخلاقی و عملی دارد. نصرت فردی و اجتماعی به کسی که  ظلمت فردی و اجتماعی دارد در آن بعد نصرت کردن ولا یک درصد هم حرام است.بعد دوم نصرت اگر هارون الرشید پادشاه است و خودش را خلیفه رسول الله میدانست اینجت صوفان جمال بر اثر روایات شترها را کرایه میداد سالی یکبار و برای سفر حج کرایه میداد. این سفر حج که واجب است ایشان مقدمه  این واجب و کمک براین واجب میکرد این حرام است. چرا؟ این کمک ظلم به ظالم نیست. اگر کمک در ظلم ظالم است شیخ انصاری فرمودند که حرام است.     دوم: جزء کارمندان ظالم نیست که اگر کارمند ظالم باشد حرام است و آن را هم قبول نداریم زیرا(33:44) وزیر بود و حرام نبود. ]

چرا ؟ چون رفع ظلم میکرد. ایجاد عدل میکرد. اگر کسی جزء عمله و اکره ظالم باشد اما نه در ظلم به او کمک کند و نه عنوان بدهد این حرام است .

سوم: صفوان جمال که شتر کرایه می داد برای حج این عنوان داد از طریق عمل واجب . عنوان شرعی به هارون این حرامتر است. اگر در مجلس شراب ،کسی پیاله شراب تقسیم کند این حرام است.اگر به هارون یک وجاهتدینی بدهد به وسیله شتر اجاره دادن برای حج بردن وبرای مردم نادان ونفهم. پس آیه (سوره  بقره آیه 27) این سه بعد  را میگوید مخصوصا اول وسوم اگر با ظالم است، با ظالم راه میرود اینجاباید چه کرد؟ این کسی که با ظالم است چه کاره است؟

1 . اگر کسی را باظالم ببیند او را با ظالم خواهند دید و حرام است

2 . اگر هم ظالم نبیند او را ظالم را نهی از منکر نمیکند زیرا کاری با ظالم ندارد ( ولا تعبد  بعد الذکرا مع  قوم الظالمین {35:48}) دو  آیه در قران است ععود مع الظالمین حرام (35:52)اگر این سفره ای است که خمر در آن باشد میگویند در آن شرکت نکنید. و در این سفره فقط خمر نیست. گوشت خوک هم هست. مال حرام هم هست در  هر جلسه ای که ظلم میشود کار حرام انجام میشود شرکت درآن جلسه به عنوان ضابطه کلی این حرام است. مگر نهی از منکر باشد.

2 .( سوره مائده آیه45 ) اگر انسان کمک کرد به این عارف و فقیه به این اصولی که برخلاف {37:09} حکم میکند این معانته الظالم است یا نه. اگر کسی سرمن  را فرض کنیم که صد گرم گندم کلاه میگذارد اعتماد به او نباید کرد. کمک نباید کرد اما اگر کسی سر روح مردم کلاه بگذارد دانسته یا نداسته رکون بر او حرام است . کمک به او حرام است . او نمیداند ولی شما میدانیداو نمیداند قصورا و یا  هرچه خلاف کتاب خدا نظر داده شما میدانید. چرا باید تقلید کنید. او نمیداند سر کسی را میبرند او سلمان است خیال میکند  ابولهب است شما چرا نگاه میکنید جلویش را  بگیرید.

اگراعتراض کنهه چه هم پول بگیرد خوب استو اعتراض استاد  را سر جایش می نشاند

 حالا ما خصوصیات عدل را میگویم این آیه دوم

3. (سوره انعام آیه 28) امن در دنیا و آخرت برای که است؟ کسانی که نپوشانند ایمان  خود  را به ظلم اگر کسی ایمان آورده ولی به لا ایمان کمک میکند ایمان آورده است و با چهره ایمان را تضعیف میکند. این اصلا امن ندارد.حالا که ما مومن هستیم چه مقلدا و چه {39:07} این ایمان سر جای خودش.( ایمان به الله و رسول و بلکتاب و ملائکه و چه  و چه )را  داریم. بدترین ظلم در راه ایمان این است که من مقلدا و مقننا از کتاب الله فاصله بگیرم. اگر مقلدا و مقننا از کتاب خدا فاصله بگیرم دانسته است ظلم بینه وناداسته است شما دنبال این نادانی نروید. اگر دانسته است و باهاشون صحبت کنید میگویند بله تحت تاثیر قرار گرفته ایم و شما باید عوض کنید روشتان را و میگویند نمیشود و ما یک نفر نمیتوانیم این بین قصور و تقلید است. آن کس که ایمان آورد و ایمان را با ظلم درآمیخت به چهره ایمان ، ضد ایمان کار کرد.یا  دانسته و یا نداسته این هم یک بعد.

4. آیه دیگر از سوره انعام  آیه 129 : 

 ( و کذالک نولی بعض الظلمین بعضا بما کانوا یکسبون) یک تعضع شیطانی است که خدا جلوی آن را نمیگیرد کما اینکه (انا ارسلنا به شیاطین الا کافرین تعضهم )

( و کذالک نولی بعض الظلمین بعضا بما کانوا یکسبون) “نولی” این ظالم دنباله روی آن ظالم است.  دنبال این آقا  میرود  حرم، دنبال آقا  میرود  مکه . ولی راه آین آقا  غلط است این یک . دو: دئست دارد  ظالم کسی که بر خلاف حق میرود دوست دارد از او تجلیل کند. سه: از او تقلید میکند. چهار: زعامت او  را  قبول دارد. ولایت برای هفتاد معنا (و کذالک نولی بعض) هم دنبال او رفتن ، هم کمک او کردن و هم او را دوست داشته باشد و هم از افکار و عقاید آن تقلید کردن این {41:24} ظالمین است.اونی که دنبال میرود او هم ظالم است . اگرکسی از کتب ظالم باشد چگونه است؟ کسی که کتب  ظالم باشد خود ظالم است . کسی که دوات  را  لیقه میزند او  معین الظالمین است او  اعانت کرده است  و  اما کسی که مینویسد این خود ظالم است پس سه بعدی است و یا کمک ظالم است و یا خود ظلم است که معان با ظالم است و  یا  محور اصلی برای شخص ظالم.

4. سوره اعراف آیه 47