جلسه چهارصد و بیست و سوم درس خارج فقه

عقود (تجارت‌های حرام)

بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و علی آله الطاهرین
اللهم صلی علی محمد و آل محمد

ما باب معونته الظالیمن را کامل بحث کردیم. وارد بحث دیگری میشویم سادس ما یجب الفعل یحرب التکست یحرم التکستب و تکفینهم و دفنهم  والاجرت و والشافی ما نوشته ایم اشبه الاجرت الدعوت الله والامر معروف و نهی المنکر ولاجرت الاموربلاییه (عقلیتی) کبتان ال و حافظ الاموالهم لهدی ناصر….

عنوان ما یجب الفعل چرا میفرمایند ما یجب الفعل؟ ایشون و  دیگر فقهای اسلام ، شیخ انصاری و  غیر ما یجب الفعل را  میفرمایند. انسان کاری که برایش  واجب است مانند روزه و نماز بیاید مزد بگیرد تا واجبات را  انجام دهد. چیزی که واجب است مزد   ندارد. اصولا در باب بیع و اجاره و چه  وچه شما  در صورتی پول میگیرد برای  کاری که لزوم ندارد انجام دهید. کاری را که چه طرف بخوهد و چه نخواهد  و  چه  پول بدهد شما باید انجام  بدهی اصولا  در  معامله است. انسان وقتی  پولی را  میدهد در مقابل چی؟ در مقابل چیزی که بدست میاورد  است. آیا نماز خواندن به دست او میاید؟ نه. آیا  اگر پول ندهد نماز واجب نیست بخواند.؟ خوب واجب است بخواند . مبنا و ریشه اصلی مطلب این است که جهاتی دارد  وباید گفت. سوال داریم اینجا. چرا  ما یجب الفعل را  فرمودید؟ و ما یحرم الفل را  نفرمودید.؟ زنا  که  حرام است من به فلان کس پول ندهم که زنا نکند. ؟ خوب چه پول بدهم  و چه  ندهم باید زنا نکنم. چون واجب است این اشکال اول. خوب بود  عنوان را  شما تامیم میدادید که( ما یجب الفعلوا ایجب الترک ما یجب فعلوا علیه..)گاهی کاری  بر من واجب است برای خود عبادات شخصی ، نماز خوندن، روزه گرفتن ، حج رفتن. گاه واجب است این فعل را برای اصلاح جامعه انجام دهم. ولایت برمال یتیم ، جهد رفتن،امر به معروف و نهی از منکر، دعوت الا الله و چه وچه وچه. ما  یجب الفعل میگویدآنچه  فعلش بر شخص من واجب است به حساب  خودم و یا  آنچه فعلش بر من واجب است به حساب اجتماع . هر دو را  میگوید. اولا و  ثانیا ما یحرب فعل لازم بود  بگیم یا  جدا  یا  به طور کلی. آن تکالیفی که بر عهده انسان است شخصا و  یا اجتماعا و  این تکالیف حتمی و الزامی است. این مزد  ندارد. چه  تکلیف الزامی باشد که وجوه عملی باشد و  چه  تکلیف سلبی باشد. همان طور که واجب است شما نماز بخوانید من بیایم شما را اجاره کنم و پول بدهم که نماز بخوانید حرام است. همچنین برای شما حرام است معاذ الله زنا کنید بیاد پول  بدهد و زنا نکنید. در هر صورت  حرام است زیرا  یکی الزام ایجابی است و دیگری الزام سلبی است. همانطور که در ایجاب الزامی  اسمش واجب است و پول دادت غلط است و برای خدا باید  باشد. الزام سلبی  که فلان کس میخواهد کار حرام کند. حرام فردی و حرام نوعی من پول دهم این حرام فردی و نوعی را انجام دهد. این هم اشکال دارد. این اشکال اول . دوم  در باب امر به معروف ونهی از منکر شخصی که  کاری که  واجب است و فاعل منکر است مراحلی دارد. مراحل  لفظی و  مراحل عقیدتی و معرفتی اخلاقی  ، مراحل برخوردی  و  مراحل مالی. مراحل مالی ذکر شد . مراحل لفظی(ربکم بالحکمت معذت الحسن…) این آیاتی  دیگری است که مراحل  اولا شناساندن واجب است اگر پذیرفت باید  انجام دهد. این حرام است . در باب  امر به معروف و نهی  از  منکر در باب  گذشته طرف با  اینکه میداند  فلان چیز واجب است ترک میکند و  حرام انجام میدهد. باید  امر در اینجا انجام  شود. اگر امر و نهی بعد  از موئذه انجام شد و اثر  نکرد  مرحله دوم  دارد. مرحله  دوم دارد  با زور و  مرحله سوم با مجانهت. مرحله چهارم هم  دارد  که آقایون ذکر نکرده اند. اگر کسی  میخواهد  کسی را  بکشد نه زبان من نه مجانبت و نه چه  اثر نمیکند . پول بدهم نمیکشد. من میتوانم فلان مبلغ را بدهم چون قصد  پول  است. اگر من بتوانم پولی از  خودم یا  دیگران  تهیه کنم که این شخص قتل نکند. آیا  حفظ جان  مسلمان با  دادن مال واجب است  یا نه؟ ما  همه  را  در نظر میگیریم  و عنوان بحث اجرت گرفتن است. برای  انجام واجب حرام . اگر کسی اکل{8:00} به  باطل میکند منع به  باطل  میکنم درست است؟ اکل به باطل  و  ایکال به باطل حرام است. مگر مجبور باشد در بعدی این مطلب دیگری است  ما  در عرض مطلب بحث  میکنیم. ببینید اگر انسان پولش را دور بریزد حلال است؟ نه.  اگر پولش را به کسی بدهد بدون هیچ استحقاق و بلکه برای  منع شرعی که انسان تنبل بار بیاید . کار نکند  و  عیاشی کند آیا  ایکال حلال  است؟ عکس آن حلال و  ایکال  حرام. سوال؟ بعد از  اینکه اجرت  در انجام  واجبات فردی و  اجتماعی گرفتنش  حرام است و سوال دوم این  است که  اگر کسی منکر را  ترک  نمیکرد مگر اینکه پولی به  ان  بدهیم واجب است بدهیم  یا نه؟ در اینجا دادن پول حلال شد . گرفتنش حلال است  یا  حرام؟ دادنش چه طور؟ پس چرا  بحث در اجرت  واجبات و ثانیا  ما  در اصل  مطلب  حرف داریم  کلیات ندارد در اجرت دادن و   گرفتن   بر واجبات .  کسی از  کسی دیگر طلب دارد. آن کسی هم که  بدهکار است پول  را  گرفته  و خورده باید  بدهد  ولی  نمیدهد. میزند  تا  بدهد  و طرف  میگوید نزن میدهم. آیا  گرفتن این پول برای ظالم حلال است یا نه ؟ بله  دادن آن هم حلال است. چهار نوع حکم در این  مورد داریم. پول دادن  و گرفتن  حرام. دادن و گرفتن حلال. دادن حلال گرفتن حرام. دادن حرام گرفتن حلال. چرا  علامه  بزرگوار و سایرین بحث را  اینگونه  کرده اند ( ما یجب  الفعلوا یحرب  التکسم) مثالی  که میزنند  اجرت  التقصیر الموتا فینهم … یکی از  مواردی  که معرکته الآرا  است{10:15} بین کل فقها  شیعه ومتاسفانه نوعا  الا من شر فتوای        داده اند بر خلاف قرآن  اینجاست که: در سوره نساء(وَابْتَلُوا الْيَتَامَىٰ حَتَّىٰ إِذَا بَلَغُوا النِّكَاحَ) که میخواهیم بحث کنیم در این آیه. آیاتی که بسیار بسیار معرکه الایا است در  فتوا و در رجوع نه. نود ونه درصد  و بالاتر هم آنها خبر ندارند مخالفشون هستیم. فتوا دادیم اگر کسی ولی یتیم است و  واجبات نسبت به یتیم و مال یتیم انجام میدهد که گرفتن مستاجر و گرفتن کارگر واجب نیست و  نمیشه  اینها میگویند میشود و چون عمل مصلح محترم است میتواند حقی بگیرد. بحث بسیار مفصل است در این آیه و تفسیر نمیخواهیم بکنیم و چیزی که احتیاج داریم چیز دیگری است. وگرنه در این آیه که بحث کردیم در رواق  شریف علوی و وسیلة النجاة اصفهانی ما بیست و سه  حکم در این آیه استفاده کرده ایم. من خدمت آقای  کوهی زیاد  میرسیدم  و ازشون میپرسیدم وقتی به قرآن مراجعه نمیکنیم میفرمودند  ما از این آیه بیست و سه حکم فرعی استفاده کرده ایم. چون کسی نیست ما تقیه نداریم به  شما بگم  رجوع به روایات{12:00}است چون  در قرآن همه مطالب را داریم. (وَابْتَلُوا الْيَتَامَىٰ حَتَّىٰ إِذَا بَلَغُوا النِّكَاحَ فَإِنْ آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْدًا فَادْفَعُوا إِلَيْهِمْ أَمْوَالَهُمْ ۖ وَلَا تَأْكُلُوهَا إِسْرَافًا وَبِدَارًا أَنْ يَكْبَرُوا ۚ وَمَنْ كَانَ غَنِيًّا فَلْيَسْتَعْفِفْ ۖ) کسی که غنی است و یتامی را با آزمایش کردن ، تربیت کردن یتامی وقت میبرد. اینطور نیست. آیا شایسته است یتیم را هر کس تربیت و آزمایش کند؟نه. آزمایش کردن یتیم ازنظر اخلاقی ، معرفتی ، معامله ای این را ولایتین باید آزمایش کنند. اگر من کس دیگری را استخدام کنم و مزد  میخواهد برای اینکه این یتیم را ازمایش کند خودش ولی است اگر شایسته است خودش ولی است و نه آن میتواند  مزد  بگیرد  و نه شما. اگر شایسته نیست حق ندارد این ناشایسته  آزمایش کند یتامی را.؟ کسی که شایستگی دارد و صاحب امانت است. صاحب معرفت است از نظر علمی ، اخلاقی و عملی و عقیدتی و مالی و  زندگی اجتماعی. این بچه  که پدر را از دست داده است خداوند جبران فرموده است: کسانی از مومنین کهاز شایستگان و بایستگان هستند باید  امر یتیم را  در نظر بگیرند. به جای پدر که ماموریت داشته بچه را تربیت بدهد این بالاتر است. این{13:49} در قضیه. (وَابْتَلُوا الْيَتَامَىٰ حَتَّىٰ إِذَا بَلَغُوا النِّكَاحَ)  تا وقتی که ازدواج کند. دختر است شوهر کند و پسر است زن بگیرد. تازه اینجا هم کافی نیست.( فَإِنْ آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْدًا فَادْفَعُوا إِلَيْهِمْ أَمْوَالَهُمْ ۖ وَلَا تَأْكُلُوهَا إِسْرَافًا وَبِدَارًا أَنْ يَكْبَرُوا ۚ وَمَنْ كَانَ غَنِيًّا فَلْيَسْتَعْفِفْ ۖ) نکاح تنها کافی نیست. مرحله دوم هست.  اگر رشدی از نظر مالی صحبت اموال است. که در اینجا(رُشْدًا فَادْفَعُوا إِلَيْهِمْ أَمْوَالَهُمْ) دارای دو بعد است . یک بعد اقتصادی و یک بعد غیر اقتصادی. بعد غیر اقتصادی مهمتر است. اگر به یتیمی میلیاردها مال بدهید و تربیت دینی نکنید پدرم هم ندارد که هیچی. این ابتلا و تربیت روحی و ایمانی و معرفتی مهمتر از تربیت اقتصادی است. قران اول هردو را میگوید. این ابتلا و آزمایش هم در بعد معرفتی و ایمانی و هم در بعد اقتصادی هست. چرا به اذا بلغوا النکاح اکتفا نمیکنیم؟ زیرا آن حد تکلیف است تا آنجا که شاید  و باید گفته باشد  و گفته. در بعد  خاص اقتصادی.( فَإِنْ آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْدًا فَادْفَعُوا إِلَيْهِمْ أَمْوَالَهُمْ ۖ)در بعد  اقتصاد  یک بچه دوازده سیزده ساله میتواند به جایی برسد که به جای خود استوارباشد ولاکن در بعد اقتصادی  و مالی سر پیرمردها هم کلاه میگذارند.در زمینه اقتصادی که کلاه برداران و مفتخورها زیادند.( فَإِنْ آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْدًا فَادْفَعُوا إِلَيْهِمْ أَمْوَالَهُمْ ۖ) در اینجا آنستم داریم  یعنی برای خودتان معامله میکند. وقتی سر شما کلاه نمیرود که ولی یتیم هستی . سر یتیم هم کلاه نمیرود. تا اینجا حرام است. باید از نظر مالی اینها را تربیت کنی و ابتلا  کنی. باید مطوئن باشید  که این یتیم از نظر مالی سرش کلاه نمیرودو منظور از رشد  در اینجا مالی و اقتصادی  است. و در اینجا  دو  بعد دارد که رشد  اول  در  نکاح کافی هستش و رشد دوم از نظر مالیاست. در اینجا  سه  بعد  داریم بعد  اول قبا از نکاح. بعد  دوم بلوغ النکاح . در بعد  سوم تفسیر آن  در فرقان ملاحظه بفرمایید  چون تفسیر در اینجا لازم است و جوهره  مطلب اینجا مورد  سوال ماست از  کل فقها اسلامی ببینید: ( ولا تاکلو اسرافا بداعا ان یکبروا ) صحبت سر این موضوع است. کسی که غنی است یعنی براش  فرق نمیکند این یتیم را  ابتلا کند در رشد  یا نه. که دو بعد  دارد یک بعد فعلی و شرعی. بعد  فعلی مالی طوریست که شخص ولی گرسنه نخواهد ماند اگر مقداری را را مصرف کند. بعد دوم این است که مالی ندارد ولی کاری  را میتواند انجام دهد بدون دریافت مزد که با  انجام این کار استغنا پیدا میکند  مال یتیم.( من کان غنی) یا بالفعل یا به شخص. مراد از آن مال دار بودن نیست بلکه حالی باشد که بتواند خود ا اداره کند با  اینکه وقتی مصرف میکند{18:31} . (و من کان غنی فی الیستفع) واجب است خودداری کند. از فقهای بزرگوار سوال میکنیم در رساله ها و کتب فتوایشان از جمله وسیله النجاه ابوالحسن اصفهانی که یک حاشیه ای است که انشالله چاپ خواهد  شد که بر دوجلد وسیله النجات که یک حاشیه مختصر است برای استدلال. سوال. آیا ولی یتیم بر این کاری که خداوند بر او واجب کرده است حق دارد  مزد  بگیرد ؟ بله حق دارد. زیرا عمل مسلم محترم است. عمل مسلم واجب است و درمکاتب اشاره شده که کارواجب مزد ندارد این اولا. دوما مگر مرده ای را غسل میدهیم این کار مزد ندارد؟ این هم مزد ندارد. این هم نقض میشود. سوم در قران. آیه تصریح دارد (وَمَنْ كَانَ غَنِيًّا فَلْيَسْتَعْفِفْ) این بحث شد  اینجا. نوه صاحب جواهرکه یا کشتن و یا در زندان است  نوه صاحب جواهر شیخ الحسن گفت خیر من جواهر را  باز میکنم و از جواهر استدلال میکنم. مرحوم صاحب جواهر لغتا اشتباه میکند. یا به آیه مراجعه نمیشه  یا به لغت . میفرماین که کسی که شیخ الفقها هست از نظر جواهر با آیه اینطور برخورد کردیم.  ایشون اینطور در جواهر میگوید  فلیستعف. فلیستعف یک هیئت دارد یک ماده. هیئتش امر است  دلیل بر وجوه است. که  واجب است بر خوداری کردن  ازمزد گرفتن از مال یتیم. ولاکن عفو  ماده است و ماده عفو دلالت دارد  بر استحباب . مگر عفو استحباب ندارد؟ چون ماده عفو دلالت بر استحباب دارد و  هیئت که امر است بر رجوع اینجا تعارض بین ماده و هیئت است. وقتی  تعارض بین این دو به وجود میاید تصاعد  میکنند و دلیل بر رجوع نیست. اولا گفتیم فلیستعفِ است نه فلیستعفوا نیست. یک عف داریم و یک عفو. عفو خوداری است. آیا  خوداری از حرام واجب است  همیشه.؟ بله این از نظر ماده. مگر صحیح است که بین  ماده و هیئت معرضه باشد و ثانیا این فلیستفِ است نه فلیستفوا . در تمام امرو نهی ها اینگونه است. مثلا خداوند  که امر میکند قبل از اینکه امرکند واجب است. حکم نداریم و نمیدانیم. خداوند  چیزی را  که نهی  میکند قبل از نهی کردن این حرام است.؟ نه. این امر است که ماده را واجب میکند. و این نهی است که ماده ر ا حرام میکند. حالا فرض کنید فلیستعفِ نیست فلیستعفوا است یعنی از عفو است. عفو بعضی وقت ها حرام است و بعضی وقت ها واجب است. اگر کسی به شما ظلم کرد و اگر شما سکوت کردین و  ظلم او برشما بیشتر شد این عفوش چه طور است؟ حرام است. اما اگر کسی به شما ظلم کرد و شما با بخشیدن او شما موجب شدی  که  نه او دیگر به شما ظلم میکند و عادل میشود  عفو در اینجا به شما واجب است. بعضی وقت ها واجب، بعضی وقتها مرجوع ،بعضی وقت ها حرام است. پس این چه فرمایشی است در بعد دوم ماده.  صاحب جواهر فلیستعف این  عف است. و اگه عفوا باشد خود  ماده دلالت ندارد.{24:30}دلالت دارد بر چیزی. نه امر است نه نهی است نه  راجع  و نه مرجوع است. هیئت است که  به او  وضع  میدهد. ماده  به خودی خود دلالت ندارد.  شما  میگوید ماده  استحباب دارد و  هیئت بر وجوه.  اگر ماده دلالت بر استحباب دارد دلالت ظاهری نیست. دلالت نصری نیست بلکه  دلالت عیانی است. اگر دلالتی بر وجوه  یا حرمت  داشته  باشد اما اگر یک دلیل ظاهر و  مستقری بر وجوه  حرمت باشد این  دلالت  از بین  میرود. این بعد اول و دوم  و در بعد  سوم سر و صدایی بود  و کسانی  راضی نبودند  قرآن استدلال شود.در حدیث جبر چون  سند ندارد  به آن عمل نمیکنیم و درقرآن آیه جبر دارد و قشنگتر هست.( قُلْ لِلَّذِينَ كَفَرُوا إِنْ يَنْتَهُوا يُغْفَرْ لَهُمْ مَا قَدْ سَلَفَ) آیه  را  خواندیم و بحث کردیم.

فقهای بزرگ اسلام شما یا آیه را عنوان نمیکنید یا اگر آیه  را عنوان میکنید در لغتش در دلالتش و در نفسش شما فتوا میدهید.. این آیه  و مان کان غنی  یستغلف واجب است خوداری کند. هرچه مزد بگیرد حرام است. چون دو بعد  دارد. این اموری که شخص ولی باید انجام دهد. یک اموری است که خودش به عنوان شایستگی و ولایت هست باید انجام بدهد. و اگر وکیل شایستگی ندارد که هیچ. این حرام است که کسی را بگیرید که این را رشد بدهد و …. و شایستگی ندارد و او را بدتر میکند. یک زمان است که کارهایی را خودتان لازم نیست. مثلا خانه ای برای یتیم میخواهید بسازید شما یک بنای مورد اعتماد میگیرید و  این را باید از پول یتیم بدهید دیگر. این طور  نیست که شما مال یتیم را  رشد میدهید و در حال وقفه  نگذارید .  آن مسئله ای که لازم است آزمایش یتیم که  در بعد ولی است و  تربیت کردن آن است.  مربی باید  تربیت کند یتیم را.  مربی در بعد معنوی و مربی در بعد اقتصادی. در امور دیگر کاری به تربیت نداریم. آیا شایسته است که مال یتیم بماند نزد  ولی و در بانک بماند و هیچکاری با آن نکرد؟ خیر چرا؟( وَلَا تَقْرَبُوا مَالَ الْيَتِيمِ إِلَّا بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ) راجع به  مال  غیر یتیم حسن خوب است و احسن بهتر. در مورد  مال یتیم حرام است که شما  به مال یتیم نزدیک شوید الا بالتی هی احسن. احسن کدام است؟ در باب قرض.  آیا میتوان  از مال یتیم غرض بردارد و قرض الحسنه  بعد بدهد؟ نه احسن  این  نیست. احسن این هست  که مال را  به مضارع بگذارد.  ساختمان بسازد و….  آیا صحیح است مال یتیم بماند تا بزرگ شود؟ خیر.  احسن آن کدام است.؟ احسن به آن است که این مال به کار بیافتد وکار صحیح و شایسته باشد و ثنار هم نگیرد ولی یتیم  و این مال افزایش پیدا کند. بنابراین فقط بعد اول نیست که اینها برای رشد باشد در بعد معرفتی  و اخلاقی و در امور اقتصادی  خودی . خیر. مال یتیم باید  زیاد شود. در مقابل آن نه مال دارد پس چه  دارد؟ شایستگی دارد این وظائف را برای یتیم انجام دهد.  اما  مال ندارد که مصرف کند پس آن بمیرد؟اگر برود کار کند یتیم میماند.پس نمیتواند کار کند چون یتیم میماند. اگر کار نکند و  کار را برای یتیم انجام دهد  البته  ولی یتیم . که این کار را برای یتیم انجام دهد  خودش فقیر خواهد  ماند.  هیچی نخواهد داشت و کم خواهد  داشت. در اینجا یک دیوار  حصر و حضر نسبت به  مال یتیم  و در کل ، ولی نه دیگران  به طور اعلا.  پس کسی حق ندارد از مال یتیم ثنار تصرف کند والک بر او ولایت  دارد و قفی را انجام میدهد. غنی و غیر غنی کی هست در اینجا؟( و من کان فقیه…) و این جایز است طوری که  نه سیخ بسوزد و  نه  کباب. نه  اینکه شما مزدتون روزی صد تومان است و یتیم  پنجاه تومان  دارد همه  را بگیرید بخورید.  اصل مال یتیم این است که  دست به آن نخورد. ولو کسی که  کار کرده  و زحمت کشیده.  صحبت  استحقاق و  مزد نیست. اجرت  ممکن  است  اونقدر باشد  که  مال یتیم از بین  برود. فیلستغف حرام  کرد که  مال یتیم را غنی بخورد . پس اگر غنی نبود میتواند بخورد  بله؟ چه طور ؟ مزد است ؟ خیر ( فی الیعکل بالمعروف)  صحبت  مزد نیست در اینجا. بخورد طوری که مناسب است با وضع یتیم.  اگر مناسب است با وضع یتیم مزد کامل بسم الله . اگر مناسب نصف  مزد  است  بسم الله.  مناسب کمتر است  بسم الله. این صحبت مزد  نیست  فقط. چون  در آنجایی که فقط مزد کامل بگیرد  از یتیم برای ولایت یتیم چیزی برایش نمیماند. و به  بدبختی  و  فلاکت  میرسد.م زد برای دارا ندار و  همه  روزی صد تومان است .  اکر به  معروف برای کسی است که چاره ندارد. فقط در  جایی که فقط چاره ای وجود ندارد اکل{32:39} مناسب از مال یتیم. کل فقها اینجا فتوا میدهند که میتواند مزد بگیرد و ما  چند  جواب عرض کردیم که نفس قرآن مطلب اصلی بود. این  مطلب  را  مگر آقایون قبول ندارند که{ما یجب لفعل}  چه فعل شخصی باشد و چه  فعل اجتماعی.  مگر من میتوانم در مقابل امر به معروف و نهی از منکر مزد  بگیرم؟. کسانی سوال میکنند که منبر میرویم و یک پولی طی میکنیم و میگیریم.  این  دو بخش است.  یک بخش آن کم است. امر به معروف و نهی از منکر. وانگهی امر به معروف و نهی از منکر شخص خاصی که تارکا معروف است عمدا  و فاعل منکر ست.آن  دعوت  الله است.  در دعوت الله که  وجوب{33:34}  دارد درآن.  اینجا که  دعوت الالله لازم است  پول گرفتن برای چه.؟ در مقابل امر به معروف و نهی از منکر که بعد از دعوت الله است زمینه امر و  نهی.  همانطور که  بار دعوت  الله شما حق پول گرفتن  ندارید برای پول گرفتن هم  حق پول گرفتن هم ندارین. اصولا اموری که  مانند آب و  هوا عمومی است  اگر آب و هوا را  کپنی کنند که نمیشود.کسی که ندارد باید از بی هوایی بمیرد و خفه شود و  از بی آبی هلاک شود. همان طور که آب و هوا ازنعمت های عمومی است.  بالاتر از آن آن  جهت  روحی است که منتهی به روح انسان است. معنقد به  خدا بودن . متدین بودن. پس در بعد  اول دعوت  الله  ودر بعدهای دیگر امر به  معروف  و نهی از منکر پول گرفتن حرام است. و لذا  یکی از ارکان  دعوت رسل  دو  رکن است. رکن اول  دعوت آنها دعوت خالص بالوحی است. که  با عدله   است و شکی در آن  نیست. رکن دوم پول نمیگرفتن.  با این دو رسل میرفتند  جلو.  که هم  دعوتشون  دعوت حق و هم  پول نمیگرفتن. یک بار دعوتشان  متکی بر وحی بود ما  به  وحی کاری نداریم ما .  بعد دوم پول نمیگرفتن. ما پول میگیریم. پول نگیرند زیر بار حق نمیروند ترجیح میدهیم پول بگیریم . اگر بنا  به  پول باشد هر چه  صدایمان  قشنگتر باشد و  بیشتر حکایت  بگوییم ، بیشتر بخنداند و  بیشتر بگریانند اگر این  باشد و هر کس فاضلتر است و  عاقلتر است تبعا حرفاش تلختر است. چون مردم را واداربه حق کردن و از باطل دور کردن از مذاق مردم تلخ است. ولو  هرگونه بیان شود. تجار و  پولدارها و  رباخواران ومفتخوران و زمین خواران. آدمخواران دعوت   نمیکنند فقط آنها کسانی را دعوت میکنند که بخندانند، از آقا تعریف کند از مرده و زنده اش. بنابراین به طور کلی  دعوت الا الله منبری هستند و  شیرازه دعوت الله پاشیده است. این منبری ها  چی هستند. ؟ نوع منبری ها وامونده های و مونده هایی هستند که  مانده هاشون بر محور کتاب حرف ندارند و بر محور کتاب فتوا ندارند ، فلسفه و عرفان ندارند. حالا ان  وامونده ها کی هستند.؟ آن مانده ها مطالبی که میگویند بر محور کتاب نیست .  و  عقاید مردم در وجه  وامانده هاست. واماندهها را  چه کسی دعوت میکند؟ کسی که یک پرده صدایی ، یک قصه ای بر وضع آنها  باشدو  بحث ما استقرارا در این جریان است که  اصولا  در انچه واجب است ، شخصا و  یا اجتماعا  ، کفایتا یا عینا بر انسان  واجب است مزد  گرفتن  حرام است. حالا در مطلب باب مرحله چهارم امر به  معروف و نهی از منکر را درش را ببندیم.  اگر ما کسی رو  بهش پول ندهیم این  ادم را میکشد.  اگر پول ندهیم نماز نمیخواند ولی پول بدهی نماز میخواند. پس هم آن نماز باطل است و پول دادن شما حرام است و هم پول گرفتن حرام باشد.