پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر آیت الله‌العظمی دکتر محمد صادقی تهرانی

جستجو

کلمات کلیدی

خلاصه بحث

جلسه چهارصد و سی و هفتم درس خارج فقه

تجارت و بیع (خیارات)

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و علی آله الطاهرین

اللهم صلی علی محمد و آل محمد

مطلبی هست حضور برادران عرض میکنم روش فکر بفرمایید شاید تاکنون کسی این مطلب را ولو احتمالاً نگفته است یا نخواسته است بگوید که در دنباله بحث دیروز به همین جا رسیدیم . بحث خیار است .

این خیار که یکیش خیار مجلس است در این بحث داریم ، چون در خیار مجلس بحث عیب و تبغض صفقه و تخلف وصف و تخلف شرط ، ثلاثۀ ایام حیوان و ثلاثۀ ایام اینکه مبیع منتقل نشده است و ثمن منتقل نشده اینا بحث نیست . صرف مجلس البیع اینکه شریعت مقدس اسلامی مقرر فرموده است که در مجلس بیع که همه قبول دارند . در مجلس بیع مادامی که خریدار و فروشنده در مجلس معامله هستند کل زمان مجلس معامله خریدار و فروشنده اختیار فسخ دارند ، معلل نیست اینجا .

چرا اختیار فسخ دارند ؟ تخلف شرط ، مجلس نمیخواد تخلف شرط در غیر مجلس مبایعه چرا ؟ عیب.

چرا؟ تخلف وصف ، این مجلس نمیخواد . شما اگر در معامله ای بایع یا مشتری تخلف شرط دید ولو بعد از یکسال اختیار داره ، عیب اختیار داره ، تبعض صفقه اختیار داره ، حیوان تا سه روز اختیار داره عرض میشود که و همچنین و همچنین این کاری به مجلس ندارد .

خیار مجلس خیاریست که برای تبلور دادن رضای طرفین به حساب اینکه مادامی که طرفین در مجلس بیع هستند و ترک نکرده اند رضا تکمیل نشده . چون رضا دارای دو مرحله است که عرض کردیم.

مرحله اولی مراضات متبایعین این است که من این فرش را میخوام بخرم شما میخواید بفروشید بسم الله  این ابتدای کار .

ولکن این میخواهم دارای دو بعد است بعد اول این میخواهم رضایت ابتداییه است  و بعد دوم تبلور رضاست که این دیگه من فکری ندارم ، دیگه تأملی ندارم ، مطمئناً این بیع را من میخواهم و لذا بلند میشه میره .

یا میگوید یا بلند میشود از مجلس بیع میرود این خیار مجلس .

خب آقایون میفرمایند که خیار مجلس در انحصار بیع است قابل قبول نیست. استدلالی کردن البیعان بود و چه این قابل قبول نیست به چند جهت .

 یک جهت قرآنی و یک جهت سنت . از نظر قرآن ما از الا ان تکون تجارۀ عن تراض در میاریم که این رضایت باید رضایت کامله باشه نه ناقصه و در آغاز معامله رضایت کامله نیست ، اگر باشد که مطلبی نیست. دیگه باشد و ثابت باشد مطلبی نیستش که اما این که مشتری و بایع هر دو در مجلس معامله نشسته اند  و کار دیگری ندارند جز پیرامون این معامله مجلس معامله اینه.

نشسته اند ایستاده اند باهم هستند این با هم بودن فروشنده و خریدار در استمرار معامله است آغازش آغاز معامله و ماندنشان باهم در استمرار معامله است که آیا این معامله را بهم بزنند باشد هر دو بهم بزنند یکی بهم بزنه یکی نزنه . برای اینکه دقت کنند فکر کنند چه کنند چه کنند منهای عیب منهای چه منهای چه که هر کدوم خیار مستقل دارند اونوقت فاذ یفترقا وجب البیع .

خب این فاذ یفترقا وجب البیع به چه حساب ؟ کتاباً و سنتاً با افتراق از مجلس مبایعه به طور رضا و میل خودشون و فکر خودشون این چون رضا کامل شده . قرآن الا ان تکون تجارۀ عن تراض منکم تراضی کامل تا کنون نبوده با افتراق میفهمیم که تراضی حاصل .

روایات هم مقادیریش را من عرض کردم مقادیری در تفسیر هست مراجعه کنید ، جلد هفتم الفرقان نساء صفحات اولی .

روایت از رسول الله صلوات الله علیه این جا آنچه بوده است در کتاب اهل سنت من نقل کرده ام و روایت شیعه هم که اشاره کردم از نظر سندش هم درست آقایون همه قبول دارند .

مثلاً{ فی الموثق ان علیٍ علیه السلام اذا صفق الرجل الی بیع فقد وجب} ، معنا کردیم .

دو ،{ الحسن کصحیح ان الباقر علیه السلام فلم مستوجبتها قولت فمیشت خطاً لیجب البیع حین افترقنا } امام میفرماید که وقتی که من این باغ را خریدم عرض میشود که چند قدم رفتم و لم مستوجبتها قولت بلند شدم ، چند قدم رفتم با اینکه نمیخواستم ازونجا برم اونجا میخواستم بشینم ولی چند قدم از مجلس مبایعه رفتم چرا  لیجب البیع به این ثابت بشه به چی؟ مگر رفتن بیع را ثابت میکنه ؟ رفتن و اومدن که بیع را لازم نمیکنه این لزوم بیع به حساب این اماره هست نشانه هست که وقتی من بلند شدم چند قدم رفتم مجلس بیع از بین رفت وقتی مجلس بیع از بین رفت بنابراین من رضای کامل دارم ، با رضای کامل این بیع انجام شده پس یجب به این حساب .

اونم میشد ، اونم میشد ولی با عمل بهتره با عمل زیباتر عرض میشود و صحیحۀ بله ؟ بله بله. و صحیحۀ نه دلالت در اینجا قوی تر . و صحیحۀ الفوبیر این صفحه 18 از فرقان.

{و صحیحۀ ال فوبیر فاذ افترقنا ، فاذ افترقا فلا خیار بعد الرضا منهما} ببینید ، {البیعان بالخیار ما لم یفترقا فاذ یفترقا فلا خیار بد الرضا منهما } رضا چه کار به افتراق داره ؟ پس افتراق باید دلیل بر رضا باشه و الا چه ربطی بهم داره ؟ این که امام میفرماید که{ فاذ افترقا فلا خیار بعد ارضا منهما }یعنی خود افتراق دلیل عملی بر تکامل و تبلور رضایت است بنابراین خیار نیست . پس اونچه موجب خیار بد چه بود ؟ این بود که بینا بین قضیه.

قبل از اینکه معامله شود که بیعی نبوده. بعد از اینکه معامله ای شد رضا کامل نیست معمولا رضا کامل نیست و لذا نشسته است در . این آدم خب ده دقیقه معامله باید بکنه پنج دقیقه خب نشسته هنوز نشسته و باز داره راجب این فرش که این فرشی را که ما فروختیم چنین است چنان است اون پول چنین است و در دنباله ی بیع و در حاشیه ی معامله ای که انجام شده است دارد فکر میکند و دارد صحبت میکند اینا مال چیه ؟ مال اینکه رضایت در دسترس نیست ولی وقتی که بلند شد رفت اینجا رضا کامل شد . پس افتراق چون علامت و دلیل است بر رضا ازین جهت است که فقط وجب البیع . آیتاً و روایتاً و روایت دیگر که ما در پاورقی اینجا نقل کرده ایم ملاحظه بفرمایید ، بله همین صفحه ی 18 .

{عبدالله منصور عنه و صلی الله علیه و سلم لا یتفرق البیعان الا عن رضا } ببینید لا یتفرق البیعان الا عن رضا ، همینطور .

آقا اگر هنوز رضا کامل نیست چرا میره؟ خب میره که معامله از بین رفت . یعنی معامله شد تمام شد رفت دیگه دیگه نمیتونه برگرده بگه آقا چنین نه تمام شد بلند شدی رفتی این که بلند شدی رفتی دلیل است بر اینکه راضی شدی  والا اگر یک کاری داشت گفت آقا من کار دارم میرم من هنوز باید باشم کار دارم میرم این رضا نیست . در صورتی که تفرق دلیل بر کمال رضا باشد اونوقت است که لزوم آور .

بعد و خیارۀ الاحکام لجساس بهترین آیۀ الاحکام علی الاطلاق در میان سنی ها همین . {و فی آیۀ الاحکام للجساس ربیه عن ابن عمر و ابی برزه و حکیم بالحزام عن النبی صلی الله علیه و آله و سلم ان هو قال المتبایعان بالخیار ما لم یفترقا} اینم یکی .

باز حدیث دوم ،{ اذا تبایع المتبایعان بلبیع و کل واحد منهما بالخیار من باععه ما لم یفترقا او یکون بیعهما ان خیار فاذا کان ان خیارٍ فقد وجب او یکون بیعهما عن خیار } ببینید مطلب جدید .

یک مرتبه است که این بیع و معامله از اختیار و رضایت مطلقه است دیگه مجلس بیع یعنی چه ؟ اما اگر معاملیشان از اختیار و رضایت مطلقه نیست رضایت ابتداییست خب من این را خواستم خریدم حالا هم نشستیم داریم فکر میکنیم این خیار غیر اون خیار خیار اختیار.

اگر بیع به کلام رسول الله صلوات الله علیه در این حدیث بعد اگر بیع عن خیارٍ باشد ببینید عبارت این بود که { اذا تبایع المتبایعان بالبیع فکل واحدٍ منهما بالخیار من بایعه ما لم یفترقا } این یک علامت رضاست یا نه از اول رضا کامل بود چه طور ؟ { او یکون بیعهما ان خیارٍ فاذا کان عن خیارٍ فقد وجب } از آغاز بیع خیار بوده یعنی اختیار ، اختیار نه در مقابل اجبار یعنی اینو پذیرفته است و پسندیده است به رضای کامل بنابراین مجلس بیع در اینجا معنی ندارد این را فهمیدیم اگر فهمیدیم این اینجام و لذا اینجا مجلس بیع از بین میره .

مجلس معامله تفرق عدم تفرق اینا نیست عمده و محور اینست که معلوم باشد متبایعان صد در صد راضی هستند منتها معلوم بودن اینکه متبایعان صد در صد راضی هستند عملا به افتراق از مجلس بیع . خب لفظاً هم هست تصرفاً هم هست ما چهار مسقط داریم یکیشم تصرف .

این آدمی که فرش را خرید بعد شروع کرد اونجشو قیچی کردن اونجاش صاف کردن فلان خب معلوم راضیه اگر راضی نیست ، یعنی اگر بین بین هست و میخواد فکرکنه چرا تصرف میکنه ؟ خود این تصرف بلند شدن از مجلس یا لفظا بگد که من دیگه این بیع تمام شد رضایت کامل دارم ولو باهم چند روزم بشینن یا اسقاط قبلی بکنند این ها تمام دلیل است بر چی ؟

پس محور در اینجا رضای بعد دوم است ، یعنی رضای کامل  این هم مال این خبر .

خب حدیث دیگر ،{ قال رسول الله صلی الله علیه و الهی  وسلم البیعان لا بیع  بینهما الا عن یفترقا الا بیع الخیار } همون معناست .

لا بیع بینهما یعنی چه ؟ یعنی اگر باهم خرید و فروش کردن بیع نیست ؟ نه هست لزوم ندارد . چون لا بیع دو بعد یک بیع نیست یکی نه این بیع اوفوا که لزوم آور است این لزوم در کار نیست در روایت شیعه ما نداریم البته .

بیع الخیار یعنی بیع اختیار ، به اختیار همون معنی که قبلاً عرض کردم که اینجا فروخته است صد در صد راضیست اونم خریده است صد در صد راضیست دیگه مجلس و پجلس و این حرف ها نمیخواد .

{ و ان ابن عمر ایض عنهما صلی الله علیه و سلم : کل بیعین لا بیع بینهما حتی یفترقا } همون {اقول و فی روایت اهل بیت علیهم السلام البیعان بالخیار ما لم یفترقا  فاذ افترقا فقد وجب البیع } .

خیب حالا با توجه به این دو جهت که

(استاد اگر کی مجلس بیع را ترک کنه برای دیگری هم خیار ساقط میشه؟)

این میرسیم الان عرض میکنیم. این خب میدونید شما محتاج وصل نبود برای اینکه این بیع همانطوری که در اصلش قیام به طرفین دارد خب در از بین رفتن چیه ؟ اگر هر دو از هم جدا شدند خب لزوم هر دو قانع است اگر بایع جدا شد مشتری نه نمیشه گفت لزوم از یک طرف است خیار از یک طرف نمیشه که .

 برای اینکه این قائم است به اینکه هر دو رضای کامل داشته باشند . اگر هر دو رضاشون کامل نبود خب طرفین میتونن بیع را از بین ببرن .

و اما اگر یکی رضای کامل داشت دیگری نه ، اون که رضایت کامل دارد چرا بهم بزنه ؟اون که نه خب بهم میزنه . پس نتیجه یکی شد بالاخره بیع بهم میخوره و لذا این من حساب کردم این معلوم است و بحث نکردیم.

حالا ، بحث امروز ما اینه که در باب خیار مجلس شما آقایومن چرا اجماع فرمودید  وچرا به قول ٍ قاطع و ضرس قاطع میفرمودید خیار مجلس فقط مال بیع است چرا؟ مال کل تجارات است برای اینکه بیع یک نوع از انواع تجارات و آیه ای که محور بحث است از برای کل خیارات آیه الا ان تکون تجارۀ عن تراض منکم مگه نیست ؟ مخصوص بیع نیست اینکه . همونطوری که خیار مجلس برای کمال الرضاست خیار عیب برای کمال الرضاست خیار تبعض خیار حیوان خیار چه خیار چه تمام خیارات برای کمال الرضاست . منتها خیار المجلس کمال الرضای نه به حساب اینکه عیبیست چنین حرفا نه برای اینکه فکری بکنند . بنابراین هر هفت گونه خیار یا چهارده گونه که شهید ثانی فرموده اند هر چند گونه ای ، تمام خیارات این دارای دو محور است .

یک محور به اصل معامله رضایت هست . دو ، ولکن در فرع معامله باید فکر کرد . رضا کامل نیست یا باید فکر کرد خیار مجلس یا نه خب اگر بداند معیوب است قبول نمیکند .خلاف شرط است خب قبول نمیکند .

دوم اینست که این اختیار فسخ در زمینه ایست که بیع در اصل صحیح ولکن برای مراعات بایع یا مشتری یا بایع و مشتری در این حال خیار چر ا؟ اینطور نباشد که این بیع ولو بعدا معلوم شد که درست نبوده خلاف شرط بوده خلاف وصف بوده خلاف چه بوده ملزم باشد و بر گردن ما باشد که این بیع را ما زیر بار بریم ، نخیر.

اصل خیارات کلا از خیار مجلس تا بعد برای اینست که رضای کامل حاصل شه . مگر اینطور نیست ؟ خب.

سوال : آیا تجارت مالی مهم تر است یا تجارت مالی و نفسی مهم تر است ؟معلوم است دیگه.

 اگر من جنسی را به شما میفروشم و در مقابل پولی میگیرم خیار مجلس دارد برای کمال رضا اما اگر یک مردی با زنی عقد انجام میدن در مجلسی مادامی که مجلس عقد به اون معنایی که آقایون دارند نه ها تا صبح بزن و بکوب نه ، مجلس عقد را عرض میکنیم.

مادامی که این عقد شده انکحت قبلت، این مجلس عقد شده است ولی در پیرامون این مجلس عقد نشسته اند  و به حساب مجلس عقد به معنای ما به معنای فقهی نه به معنای معمولی نشسته اند خب اینجا چرا خیار مجلس نباشد آقایون ؟

کسی نگفته ، نگفته ما داریم میگیم حالا داریم سوال میکنیم از تمام حوزه ها سوال میکنیم چرا در اونی که اهم است خیار مجلس نباشد ؟ آقا شما چی میخواید بگید ؟ میخواید بگید روایات گفته است البیعان ، میگیم روایات مصداق عجلا را ذکر کرده اولا.

 حتی اگر در روایات تسریع بود که فقط بیعان غیر نه . میگفتیم معذرت میخوایم چون محور این حرف ها تمام چیه ؟ تمام الا ان تکون تجارۀ عن تراض منکم ، تجارت فقط بیع نیست .

تجارت بیع قطعی هست بیع شرط هست اجاره هست رهن ، رهن شرعی هست و و و . تمام معاملات تجارت .

تجارت دادوستد و این دادوستد اعم ازینکه دادوستد بین بنده و خدا بباشد تجارۀٍ تنجیکم من عذاب علیم . جان را بدهم مال را بدهم وقت را بدهم در مقابل رضای خدا و جنتین تجارت نیست این ؟

این تجارۀً عن تبور ، بله ؟

(اکل)

 آخه این سوره اکل نیست تجارۀ ، ببینید و لا تاکلوا اموالکم چون استثناء منقطع بود دیگه بله.

و لا تاکلوا اموالکم بینکم بالباطل الا تکون تجارۀً ، اکل داره نداره ، هم اکل داره . بله پس چی ؟ نکاح خودش ببینید ما تجارت را غیر ازون چه در ذهن ما هست که تجارت یعنی تو بازار و دکه و فروش و خرید این یعنی تجارت .

بله بله اصلا تجارت ، تجر یجر تاجر یتاجر یعنی داد و ستد . حالا داد و ستد یا بین بنده و خداست آیه داره یا بین بنده وبنده است .

بین بنده و بنده هم تجارتا فرق میکند . یک تجارت مالیست فقط تجارت علمیست فقط تجارت نفسیست فقط تجارت مالی و علمی و نفسیست . ما سه بعد تجارت داریم مثلا بنده به شما زبان عربی یاد میدم شما به من انگلیسی تجارت یا نه ؟ خب بله مقابله است دیگه مگه مقابله نیست ؟ بنده به جای اینکه عربی به شما یاد میدم پول بگیرم به جاش انگلیسی یاد میگیرم این تجارت یا فرض کنید بنده براتون فرش پهن میکنم اینجا شما برای من باغچه را آب بدین ، تجارت .

یعنی این معامله ایست که بین دو نفر مسلمون شده داد وستد است ، داد عمل و ستد عمل داد مال ستد مال داد مال ستد عمل داد عمل ستد مال وبالاتر از این .

در وقتی که انسان ازدواج میکنه مهری مقرر میکنه خب این مهر این مزد بضع است ؟ خب نه اگر کاری هم باهاش نکنی باید مهر رو بدی . نمونه بارزش اگر این زن بمیرد قبل از دخول تمام مهر را باید بدید یا نه ؟ بله چون استثنا فقط در اونجاییست که قبل از طلاق عرض میشود که شما عمل جنسی نکرده باشید مالم تمسک هن.

قبل از طلاق شما عمل جنسی نکردید در اونجا نصف بسم الله جایی دیگه چی ؟ پس این پول مرد در مقابل نی  و الا در مقابل عمل باشه غرر چرا ؟ چه قدر مهر سیصد سکه طلا در مقابل چند دفعه ؟ معلوم نیست صد دفعه دویست مرتبه زنده میمونه میمیره حاضر میشه نمیشه اصلا غلط این مال نمیتوند در مقابل بضع باشه در مقابل عمل جنسی نمیتواند باشد غرر است جهالت است باطل بلکه این درون این  ولذا قرآن شریف عرض میشود که تعبیر مزد نمیکند اگر هم تعبیر اجر کرد ، اجر نکاح است نه اجر عمل .اجورهن این اجر نکاح هست اجر عمل نیست ولذا قرآن شریف صدوقاتهن صدقه هم نیست صدوقاتهن ، صدوقه غیر از صدقه است یا فریضه این فرض است لازم است که مهری مقرر شه چه بشه با این زن کاری کرد چه نه میخواید یا نه بگذارد نه حالا اگر نگذارد اون مطلبیست که میشد انسان بیاد عرض میشود که طلاقش بده و مهرش چنین و چنان بشه .

ولکن اصل مهر در مقابل عمل نیست چون مهر معین است عمل اصلش معین نیست اگر هم باهش فرعش و تعدادش ومقدارش عرض میشود که معین نیست. مثل عمله ای که میگه آقا ده روز روزی صد تومن اما آقا صد تومن بگیرید معلوم نیست چند روز ، نمیشه خب نمیشه که اصلا غلط .

(در مقابل اینکه زن از کفالت دختر بودن خودش بودن دیگه بیرون رفت )

خب اگربیرون نره چی ؟ اگر باکره بمونه همینطور و زن بمیره تمام مهر را باید بدی .

( حاج آقا عمل نباشه مرد چه فایده ای داره ؟ )

میفهمم عمل هست ، قبول داره عمل هست من که نمیگم عمل نیست من میخوام بگم پول در مقابل عمل نیست ، پول در مقابل ازدواج در مقابل اینکه این دو تا یکی بشن ، در مقابل اینکه شما او شوید و او شما شود زندگی مهدوی ایجاد کنیم .نخر استنطاق نیست ، نخیر استنطاق نیست.

( خب اگر این چرا زن پول میده چرا زن مهریه نمیده ؟)

اون مطلب دیگری .حالا ، بله اون یک اینم ، این فرمایش شما هم تایید ما چون زن هم استنطاق برای چی زن هم پول نمیده ؟ اها! به حسابی که زن مرغوبیتی برای مرد بیشتر از مرغوبیت مرد است برای زن  ولذا زن دنبال مرد نمیره و مرد دنبال زن میرهو الی غیر .

خب حالا اونجا نمیده ، الان توجه کنید توجه بفرمایید بله پس مارم ببرید با خودتون .عرض میشود که حالا ببینید در باب نکاح تجارت نیست آقا تجارت دوبله است . در باب نکاح این مرد شوهر او میشود در مقابل او چه میشه ؟ او زن این میگردد و پول هم میگیرد پول دوبله ، بعد اولش که مهر است بعد دوم نفقه است . هم نفقه و هم مهر آیا نفقه در مقابل عمل است ؟ که هر روز عمل باشه چلو کباب نباشه اشکنه نباشه هیچی کتک . این که نیستش که . عرض شود که نه نفقه و نه مهر در مقابل عمل نیست ، عمل اصالت دارد برای اصل عرض میشود ازدواج و نکاح بله؟ اون بحث دیگه شد ، اون بحث دوم ما به عقد دائم داریم بحث میکنیم .

(دو جنبه داره یکییش همون استنطاقش یکی …)

اون جنبه جز معامله نیست

(نه دیگه هست )

نه نیست . ولذا در فمستنتم در باب نکاح منقطع فقط در باب نکاح دائم

(نه در جایی که مثلا دخول نشده خب نصف میشه )

اون استثناست فقط

(اگر دخول کرده کامل بهش بدید )

چون این آقا سرمایش ، عزیزم چون سرمایش رفت اما اگر مرد با این سرمایه آقا دخالت عمل غیر از مقابله عمل است دخالت عمل غیر از مقابله عمل . ما میگیم مقابله عمل نیست این پول نه نفقه و نه عرض میشود که مهر خب این تجارت. تجارت دو بعدیه هم تجارت من او شوم و او من شود یک زندگی دوتایی یکی بشه این تجارت مهم تره یا تجارت مال ؟ اگر مال شما به جیب کسی برود و مال او به جیب شما این مهتر است از تبادل یا نه شما به جیب او روید اونم به جیب شما رود کدوم مهتر دیگه ؟ظرفیت دو جیب

(حاج آقا شما عقد منقطع دچار استثنا میکنید از عقد دائم)

من استنثنا نمیکنم ،من استثنا نمیکنم که شرع استثنا کرده .

(اونم تجارت)

بله اونم تازه تعداد معین نکرده بازم اونجا.اونجام تعداد معین نیست .

(در مقابل استثنا قراز میگیره ولی درمقابل بضع قرار نمیگره چون قبل از دو پل)

عرض کردم عقد دائم داریم بحث میکنیم شما یک فرد را ،بله

( در عقد دائم هم عرض میکنم بنده در همونجام )

 در مقابل بضع یعنی چه ؟

(مقابل بضع نیست قبل از طلاق اگر دختررا طلاق بده نمیتونه)

عجیبه ، عجیبه اگر بمیره قبل از دخول چی ؟اونجام همینطور همه را بایدبده پس این دلیل است در اینکه در مقابل عمل نیست ، در مقابله ازاله بکارت عمل نیست اگر بود خب اگر این دختر مرد ، آتیش گرفت مرد از بین رفت شما تمام مهر را باید بدی فقط نگاش کردی فقط شب عروسی نگاش کردی

(حاج آقا اگر عمل هم باشه باز تجارت بودن نمیخوره یعنی )

نمیخوره بله . این هم جواب سوم .

حالا پس این تجارت ، این تجارت بالاتر اگر فرمود فَلَا تَقُلْ لَهُمَا أُفٍّ ازش درنمیاد فلا تقلهما معلوم دیگه. دراینجا چون محور رضایت کامل است آقا در چند بعد خبار مجلس باید در نکاحم بیاد .

یک ، خیار مجلس در بیع تبادل مالین در نکاح تبادلش شخصین است و به اضافه ی مال یک .

دو ، اهمیتی که درباب تبادل مالین هست بیشتر است و بیشتر نیازمند است به مجلسی که انسان رضایتش کامل بشه یک مالیست میره حالا بالا بشه پایین بشه مطلبی نیست . اما نسبت به زن گرفتن و شوهر کردن ، این زن گرفتن و شوهر کردن که در بعد عقد دائم داریم بحث میکنیم آیا این تبادل نفسین بیشتر فکر لازم دارد بیشتر دقت لازم دارد و تروی و دقت لازم دارد یا تبادل مالین ؟ تبادل مالین خب تبادل شخصین . وانگهی شما در مال ، مال را میبینید قشنگ بالا و پایین و زیر و بمشو در زن نمیشه ببینید در مرد هم نمیشه .

ببینید ما از هر طرف که میریم در به روی ما بازه ،یعنی از چندیه جهت کافی بود ولی از چندین جهت ما ملاحظه میکنیم اون تروّی که فکری که معطل شدنی که در مجلس معامله از جهت مالی از جهت حالی از جهت عمل از جهت جریان اصل معامله در نکاح لازم است بیشتر است به جهات مختلفی از باب .

پس چرا در نکاح شما نمیارید خیار مجلس را ؟ در نکاح فقط خیار عیب را آوردن آقایون .در نکاح خیار حیوان نمیارن ، خیار عیب میارن که تدلیس همون عیب . چرا شما در عرض میشود که خیار مجلس را در حتی بالاتر از این که دیروز و پریروز عرض کردیم آقایون اجماع کردند و هر چه شیخ انصاری با اون تبهرش در تفتیش مطالب گشته است یک دونه قول پیدا نکرده است که یکی از علما که بله خیار مجلس در غیر بیع هم هست بیع نکردند و لذا اجماع کردند . اجماع یعنی اطباق ، اجماع به معنی اطباق محصل در اونچه نوشته شده ، نوشته نشده را ما کاری نداریم مال ما هم نوشته نشده قبلا.اجماع محصل در اونچه نوشته شده به معنی اطباق که قولً واحدً علمای متقدم متأخر ، متأخر متأخر ، متأخر متقدم جمعا اینها اونچه را که نوشته اند فتوات اینهاست خیار مجلس فقط مال بیع است مال غیر بیع نیست ما دو اشکال داریم چرا مال بیع فقط ؟

مال اجاره چرا نباشه ؟ مال مساقات مال مضاربه مال رهن چرا نباشه ؟ اولاً ، ثانیاً این چرا برای نکاح نوشته مگه نکاح تجارت ، خب بیع نیست ولی نکاح تجارت.

چرا در نکاح نباشه بالاتر چرا در طلاق نباشه ؟ مگه طلاق از عقود نیست ؟

(دلیل نداریم در همه تجارت ها جاری بشه سوال اینجاست چون تجارت اگر ولی در مواقع مختلف استعمال شده  مشخص یک داره تجارت درمورد جهاد )

شما به قرآن مراجعه بفرمایید حتی شما که نماز میخونید اون را بشمارید تجارت به قرآن مراجعه کنید .

( پس چرا در سور جمعه میگه وَإِذَا رَأَوْا تِجَارَةً أَوْ لَهْوًا انْفَضُّوا إِلَيْهَا اونجام جهادم تجارت استعمال شده بنابراین وقتی نماز نباید جهاد رفت )

خب اگر تجارت در یک مورد استعمال شد در بعضی تجارت ها یعنی همه جا همین جوره ؟ نه .

قرآن در اونجا اینطور در اونجا اینطور در جهادم تجارت در جان دادن در راه خدا هم تجارت .

بله ، بله عزیزم قرائن خاصه است عزیزم اگر زید استعمال شد در زید ابن امر فقط زید ابن بکر هم زید ولی اینجا قرینه داره . تجارت در عبادت که مقابلش بهشت است تجارت است.

 خب در بیع هم تجارت است در اجاره هم تجارت است در رهن هم تجارت است در نکاح تجارت است در طلاق هم تجارت است ما تجارت ایجابی داریم تجارت سلبی داریم.

(حاج آقا خیار مجلس هم در عقد هم میتونه باشه )

حالا عرض میکنم این را ،ما پله پله میریم جلو .ببیند ما توجه کنید شما حق دارید صحبت بفرمایید

(در همون جلسه عقد که صحبت راجب به مقدار مهر میشه همونجا خیار مجلس هم میتونه باشه )

ما هم همین را عرض میکنیم دیگه ، بعدالعقد .

(نه قبل از عقد )

قبل که چیزی نداریم که خیار باشه .قبل که نه خیار نه بادمجان .

(نه قبل که صحبت راجع به مهر میکنن کمی و زیادی )

میفهمم بله . خب ببینید وقتی هم که انسان میخواد جنسی را هم بخره صحبت میکنه راجب مبلغش یا نه ؟ این هزار تومن میگن هشتصد تومن میگن هفتصد تومن قرارداد میکنن هفتصد تومن جنس را میخره ولی خیار مجلس هست در عقد هم همینطور منتها در عقد بیشتر مطلب . در عقد اون علت اصلی که ایجاد میکند خیار مجلس را در عقد نکاح دائم این بیشتر.

ما چند پله ای داریم راه میریم. یک ، خیار مجلس در انحصار بیع نیست بلکه سایر معاملات و تجارات را میگیره . دو ، عقد عقد نکاحم ، نکاحم از تجارات است اولا اوفوا بالعقود نمیگرفته آیا این اوفوا بالعقود تقید به آیه نسا تجارۀ عن تراض خورده یا نه ؟ بله .

پس عقودی که روی تراضی کامل باشد .آیا عقد نکاح که عرض میشود بین زن و مرد تناکح حاصل میشه این اگر رضایت کامله نبود خیار نیست ؟ چرا .

شما در ماند گفتید راضیت کامله با افتراق حاصل میشه اگر افتراق از مجلس بیع شد این علامت رضایت کامله است بنابراین لزم البیع . ما میگیم لزم النکاح هم همینطور کسی نگفته و گفته بحث ندرایم ها ما داریم حرف میزنیم دیگه خفه نباید بشیم که . آیا در مقابل آنچه را گفتم باید ما ساکت بشیم ؟ نه . ما سوال میکنیم از کل حوزه های فقهی ما سوال میکنیم و سوالاتمون در کل مسائل فقهی هست اگر جواب هست مقنع هست ما قانع میشیم . کتاب و سنت که ما در محضرش هستیم اینجور داره میگه شما چرا جور دیگه میفرمایید ؟ نفرمودن شما دلیل بر نبودن نیست بلکه ما این سوال را میکنیم اولاً ثانیاً ثالثاً رابعاً .

اولاً خیار مجلس منحصر به بیع نیست به دلیل کتاب سنت ، کل معاملات را میگیره . ثانیاً تجارات در انحصار تجارات مالی فقط نیست بلکه بالاتر از تجارت مالی ایست هم مالی هم نفسیست نکاح . قرآن لفظ تجارت را در کل داد و ستد ها و در کل رد و بدل ها استعمال کرده است این ثانیاً.

ثالثاً شما میگید که طلاق عقد نیست این سوال دیگری .کی میگه طلاق نیست ؟ عقد یعنی چه مگه ؟ عقد قرارداد دیگه .

( فک عقد چه طور )

حالا عرض میکنیم عقد قرارداد طلاق و و و این را کی گفته اینا عقد نیست؟ آقایون میفرمایند که ما یک عقود داریم یک ایقاعات عقود اونست که طرفینی باشد  ایقاعات اینست که طرفین واحد باشد شما این حرف را از کجا آوردید اصلا ؟ اصلا عقدیعنی چه ؟ عقد یعنی قرارداد .

وقتی که انسان ، بله بله اگر شما با خودتون قرارداد کردید که نماز شب بخوانید ده شب عهد دیگه این قرارداد

(این عقد نیست)

عزیزم !

(فرمودید عقد گره ای رو سر گره خورده باشه).

مگه شما عربی بلد نیستید ، مگه عربی بلد نیستید ؟

(فرمودید نخی که دو سرش گره باشه میشه عقد ، اما یک سره نمیشه)

کی گفته؟ کی گفته این را ؟ عقد . صبر کنید نه عقد . شوخی نکنید ، عقد یعنی قرارداد ببینید این قرارداد یا من با شما قرارداد میکنم یا با خودم اگر من با خودم قرارداد کردم عهد کردم من عهد کردم با خودم که چنین کنم این عهد الزام آور است یا نه به نظر شما ؟ عقد این دیگه .

عقد ذوالطرفین باشه عقد گاه طرفین است گاه طرفین واحد است بنابراین در باب طلاق عقد دو نفری را بهم وصل میکند در طلاق چه دو نفر باز کنه چه یک نفر باز کنه .فعل ضرب فعل لم یضرب هم فعل میشه گفت لم یضرب فعل نیست ؟ لم یضرب ترک فعل ، ترک فعل هم فعل .چون انسان که میتواند بزنه نزنه خود نزدنم فعل منتها فعل سلبی .

طلاق فعل سلبیست و عقد فعل ایجابیست .این گره را زدم دو نفر یک نفر از ما یک نفر از اونا.بعد یک نفر آمد گره را باز کرد دو نفر باز کرد .

چه دو نفر گره را باز کنند که در طلاق بگیم هم مرد هم زن که نیست یا یک نفر گره را باز کند مرد گره را باز کند خب اینا عقد دیگه . عقد قرارداد ، قرارداد در بعد اصل ایجاد قرارداد در بعد فک ایجاد .

فک اونچه را که قبلا عقد شده بنابراین اگر گفت انت طالق در حضور عدلین هنوز هم جلسه طلاق تمام نشده دارن صحبت میکنن و بد نه من نمیخوام مطلبی نیستش که . در باب عقد روشن تر در باب عقد که طرفینن خب این عقد انجام شد ولی مجلس عقد هنوز موجود از مجلس عقدم تفرق حاصل نشده فکرم اینجا بیشتر لازم داره چون داد و ستد بسیار مهمتر و عمریه و چه وچه وچه

در اینجا زن گفت نمیخوام بلند شد از اتاق عروسی رفت فسخ شد دیگه یا مرد گفت نمیخوام فسخ شد یا هر دو گفتن نمیخوام یا هردو یا هرکدام گفتن نمیخواهیم دیگه چرا نداره اینجا به طور کلی فسخ حاصل میشود نیازی به طلاق نیست بنابراین مهر نیست.

(نصف مهر بر مرد)

عقد نشده آخه ، نخیر .

بله بینید در باب بیع که خیار مجلس هست آیا در خیار مجلس میتواند طرف در ثمن و طرف در ثمن دخالت کنه تضرر کنه اگر تضرر کند که لزم البیع . قبل ازینکه این مراضات کامل حاصل بشه که بیع نیمه کارست حالا که بیع نیمه کارست حالا اگر بهم خورد چی میشه ؟ یعنی کانهو بیع نبوده در نکاح هم همینطور اگر نکاح بهم خورد .

ما در عرض میشود که مبطلات نکاح داریم چون مبطلات نکاح چند چیز مثلا اگر گفتش که من این زن را میگیرم به شرط اینکه دختر 18 ساله ی باکره ی یزدی باشد . بعد معلوم شد که زن بزرگسال شمرونیه عرض میشود کجایی عقد باطل اصلا ، اصلا نشد نشد .

این یک مطلب که از اول از بیخ باطل مرتبه دوم نخیر همونی که من میخوام هست همونی که میخواید جنابعالی هست . شما فعلا برای اینکه فکرتون جوون بشه میخواید برید دختر 18 ساله نمدونم کجایی شیرازی تهرانی فلان بگیرید همونم هست ولی در مجلس عقد نخیر ما یک زن داریم بسه دیگه همون یک هم نصفش زیاد مثلا .

این شما این را بزنید بهم چون مجلس مجلس عقد است چون مجلس عقد است شما خیار در مجلس عقد چرا نداشته باشی ؟ به چه دلیل شما نفی میکنید آقایون ؟ ما به چه دلیل اثبات میکنیم ؟

تراضی دو بعد یک تراضی اول . بله؟

(اگر تراضی روی هوس باشه )

نخیر روی هوس نیست . ببینید عین حرفی که در مجلس بیع هست اینجام هست در مجلس بیع چرا اینجا محتاج است به اینکه افترق حاصل شه تا این تراضی کامل بش هوسه ؟ هوس نیست که نخیر .

من فکرم به اینجا رسید که نخیر این معامله ای که کردم عرض میشود که نه این مصلحت من نیست نه لازم نیست نمیخوام هوسم نیست

(صیغه عقد را در بیع میخونه ولی چون از مجلس خارج نشدند وقتی که فسخش کرد چیزی بر طرفین نمیاد اما اینجا اگر مرد صیغه عقد را خوند نصف مهر )

اینجام نمیاد چه فرقی میکنه . چرا میاد آخه نشده هنوز .

(عقد را خوندن، عقد را خوندن )

جوابتون ایشون دادند نصف مهر بعد از طلاق است اینجا که طلاق نداده که .اینجا از بیخ از بین میبره ولی طلاق که نیستش که از بیخ از بین.

یعنی وقتی که این خیار فسخ را عمل کرد فسخ میشه فسخ یعنی چه یعنی کان لم یکن

(هنوز نکاح منعقد نشده دیگه)

منعقد نشده بله .این ازاله میکنه اصل نکاح را.

روی این آقایون فکر کنید تا شنبه هم که تعطیل .یک شنبه هم نمتونید قبول کردید؟ خیلی خب پس عمل کنید .

اللهم الشرح صدورنا بالنور العلم و الایمان

  و معارف القرآن العظیم

و وفقنا بما تحبوا و ترضا و جنبنا ان ما لا تحبوا و لا ترضا.

والسلام علیکم و رحمه الله