پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر آیت الله‌العظمی دکتر محمد صادقی تهرانی

جستجو

کلمات کلیدی

خلاصه بحث

جلسه چهارصد و سی و هشتم درس خارج فقه

تجارت و بیع (خیارات)

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و علی آله الطاهرین

اللهم صلی علی محمد و آل محمد

بحث هایی که در خیار مجلس داشتیم به عنوان ارکان و ریشه های بحث ها تمام شد مسقطاتشم که عرض کردیم . البته در خیار مجلس دو مطلب داشتیم یک مطلب ، مطلب عمومی در کل خیارات بود که مستفاد از آیه نساء بود الا ان تکون تجارۀ عن تراض منکم و یک مطلب در کل واحدٍ واحدٍ از خیارات ما داریم که در خیار مجلس عرائضی عرض کردیم حالا خیار الحیوان صفحه 379 را باز کنید .

(فقط همین چهارتای ؟)

بله همین چهارتا.379 {الثانی خیار الحیوان و ما اشبه من ما لا یتحقق فیه او یصلح رضاً الا بعد الاختیار }

آقایون عنوان میفرمایند خیار الحیوان ، خب ما روی حیوان مقداری بحث کنیم مکاسب شیخ بزرگوار انصاری رضوان الله علیه مفصل بحث فرموده اند آقایون مراجعه بفرمایید حتماً چون مراجعه که فقط برای قبول نیست نکاتیست مرقوم فرموده اند ما نگاه میکنیم آنچه را که قابل قبول است با احترام قبول میکنیم و آنچه را که قابل قبول نیست با احترام قبول نمیکنیم آنچه را هم تردید میکنیم تردید .

البته این مبنا این کتاب بر اختصار است و مبنای شیخ بزرگوار رضوان الله علیه بر تفسیر .

عرض میشود که خیار الحیوان ، ما نسبت به حیوان در چند بعد بحث داریم . بعد اول آیا حیوان در حالی که زنده است یا نه حتی حیوان مرده . حیوان مرده یک خریست مرده یا یک گوسفندیست مرده یعنی ذبحش کرد قبلا گوسفندی ذبح شرعی کرده اند و این را طرف میفروشه چی فروخته ؟ گوسفند فروخته .

این گوسفند که میفروشه آیا روایات خیار حیوان که تا سه روز خیار هست از برای مشتری آقایون میفرمایند ما عرض میکنیم برای هر دو تا سه روز خیار هست این حتی گوسفند ذبح شده گاو ذبح شده حیوان ذبح شده اینه ؟ دیگر .

بالاترش حیوانی که صید کرده اند  در شرف مرگ است آهویی صید کرده اند ماهی صید کرده اند این در شرف مرگ است قطعا این باید بمیره دیگه صید کردن مثل ماهی مخصوصاً ، مخصوصاً ماهی این ماهی که صید کردند معلوم است که چند دقیقه بیرون آب بماند میمیرد . حالا وقتی که هنوز نمرده است و جست و خیز میکند اینجا خیار حیوان است ؟ که حیوان خب ماهی هم حیوان دیگه . آیا خیار حیوان است تا سه روز ؟ خب سه روز چیه اینکه چند دقیقه دیگر خواهد مرد یا نه آنست نه این بلکه مراد از حیوان که سه روز خیار فسخ اونم بر حسب اونچه بیشتر میفرمایند برای مشتریست حیوانش که بیش از سه روز ماندنیست .حیوانی که قطعا قبل از سه روز میمرد چون صید شده است مخصوصاً صید دریایی عرض میشود که این مورد نیست و بالاتر ازین حیوانی که اصلا مرده عرض میشود که مثل ماهی صید شده ای که مرده یا گوسفندی که ذبح کردید و مرده اون دیگه مشمول نخواهد بود بلکه حیوان که صدق حیوان اصلا حیوان یعنی موجود زنده.

 اگر چنانچه جسد حیوان بیارند این گوشت این را به عنوان گوشت میخرند به عنوان گوسفند زنده نمیخرند به عنوان گوشت میخرند . بله این سابقاً حیوان بوده اما حالا جسد حیوان است و روح حیوان درش نیست پس حیوانیت به معنای حیات درش نیست این اولاً . ثانیاً روایاتی که میفرماید صحا هست نوعاً روایاتی که نوعاً صحا هست میفرماید که خیار در حیوان المشتری فی الخیار بالحیوان ثلاثۀ الایام یا مطلق اونجاییست که ثلاثۀ الایام جور باشه . خب اینکه زنده نیست اصلا ثلاثۀ الایام یعنی چه ؟ یا اینکه داره میمیره و قبل از سه روز میمیرد این باز ثلاثۀ الایام یعنی چه ؟

این یک بحث .

بحث دوم این است که خب مراد ازین حیوان حالا زندش مراد این مطرح میکنم آقایون فکر بفرمایید .

مراد از این حیوان که مراد حیوان زنده است و این حیوان زنده بیش از سه روز دوام دارد مراد کدوم حیوان ؟

حتماً حیوان چهار دست و پا باشه یا نه انسان را هم شامل . انسان دارای دو بعد یک انسان زن یا مرد است که مملوک این هم آقایون مشمول حیوان کرده اند مشمول حیوان و اما انسانی که زن یا مرد است و مملوک نیست این را مشمول حیوان نکرده اند .خب چرا نکرده اند ؟

اگر حیوان به قولٍ مطلق نیست پس اصلا انسان را نخواهد گرفت . چه انسان مملوک چه غیر مملوک .

اگر حیوان به قولٍ مطلق است که انسان را هم میگیرد چرا فقط انسان رق را بگیرد عبد و عم را بگیرد و انسان حر را نگیرد .ممکن است آقایون بفرمایند که چون انسانی که عبد است یا عم است مورد فروش و خرید است مورد اجاره است مورد فروش خریده .

میگیم بله فروش و خرید درست اما یک جواب دیگه داریم اما اجاره چی؟ مگر خیار حیوان خیار مجلس مگر فقط در بیع بود ؟ نه در کل معاملات بود خیار حیوان در کل معاملاتن . خیار حیوان در انحصار بیع نیست و اگر هم در روایاتی بیع داریم از باب افضل و اهم المصادیق چنان که در باب خیار مجلس داشتیم البیعان بالخیار بیع به میان آمده چون افضل مصادیق محور ما تجارۀ عن تراض هر قدر که صدق عقد تجارۀ عن تراضٍ بکند ما میگیم شامل است .

این تراضٍ که خیار درست میکند در کل تجارت ، در کل عقودست که در عقود عن تراضٍ شرط است و لفظ تجارت برش صادق است شامل .

پس ما اینجا دو مطلب داریم در مقابل آقایون ، مطلب اول که میفرمایند چون بیع و شراء در انسانیست که حر  نباشد اما در انسانی که حر است بیع و شراء نیست میگیم اگر منحصر باشد خیار حیوان در بیع و شراء بسم الله اما منحصر نیست به همون دلیل که تجارۀ عن تراض و همچینین روایاتی . استدلال کردیم که خیار مجلس درکل معاملات پس خیار حیوان هم در کل معاملات چه انسان یک حیوانی را بخرد دائماً یا بخرد موقتاً یا استیجار کند که موقتاً سه بعدیه دیگه .

مگه تجارت نیست؟ اگر حیوان را بخرید دائماً تجارت است بخرید موقتاً به این شرط تجارت یا نه؟ بنابراین در بیع شرط نمیتونه .

سوم اجاره کنید ، اگر حیوانی را شما یکساله اجاره کنید نمیگیم آقا سه روز یا کمتر از سه روز که بگید سه روز اینجا نمیاد .

حیوانی را شما بیش از سه روز یکساله یا چند ماهه یا هر چی اجاره کنید چرا در اینجا خیار حیوان نیاد ؟ خیار حیوانی که در باب بیع میامد چه بیع دائم چه بیع موقت چرا در حیوان نیاد ؟ این جواب اول .

دوم، اگر آقایون پذیرفتن که بله خ خیار حیوان در کل معاملات تجارات بیاد اما در باب نکاح نمیاد . میگیم مگر نکاح تجارت نیست؟ این را عرض کردیم روز آخر که نکاح تجارت نیست .

خود نکاح که تجارت و نصفیه دوبله است تجارتش هم رد و بدل مالیست و هم رد و بدل نفسیست کی گفته تجارت نیست؟ ما که نماز میخونیم روزه میگیریم جهاد میکنیم خدا ما را بهشت ببره این تجارت ، این تجارت .اما دادوستد در دنیا که طرفین بهره میبرند یا فقط بهره مالیست یا اضافه بر  بهره مالی بهره همبستری و همسریست بهره همسری مهم تره که . بهره همسری مهمترست که محتاج به خیار است بیشتر یا بهره مالی .

خب اینجام همین طور بنده اجاره میکنم یک حماری را میخوام یک ماهه اجاره کنم خب اگر در عرض این سه روز فهمیدیم این حیوان نمتونه راه بره خب خیار

(در مورد انسان….)

انسان ، خب چی میفرمایید ؟

(انسان که اجاره ، من یک انسان را اجاره میکنم فلان کار را انجام بده )

درسته! این اجاره خیار داره ، خیار حیوان داره چرا ؟ برای اینکه اگر من یک انسانی را به عنوان معمار اجاره کردم یک ماه کار کنه به این مبلغ . بعداً این معمار یک عیبی درش پیدا شد بعد از سه روز در ضمن این سه روز نمتونه کار کنه اینجا خیار دارم دیگه .چرا خیار نداشته باشم ؟

برای اینکه اصلا خیار من برای چیه؟ این را من نگفتم .بله ؟

(خیار انسان)

انسان حیوان دیگه ، کل انسان حیوان بله ؟

(در مورد خیار عیب )

خب همین را میخواستم عرض کنم ، گفتم یادم رفت. ببینید اصلا خیار حیوان برای چیه بگید .

خیار حیوان چون حیوان است مگر حیوانیت خیار میاره ؟ نه خیار میاره نه بادمجان .

خیار ، خیار نمیاره . این که میگن خیار حیوان برای اینکه خب حیوان وقتی که الان میارن شاید یک الاغی را عرض میشود که بعضی الاغ ها را میخوان بفروشن یک چیزی به ضد مافوقش میکند که خوب بدویه شاید یک چی به ضد مافوقش کردن که خوب بدوه سوار میشه میدوه . اما یکی دو روز که بگذره معلوم میشه نخیر مریض اصلا نمتونه را بره .پس این خیار عیب شد یکی از ابعاد خیار عیب حیوان منتها عیب حیوان در سه روز معلوم میشه .

عیب حیوان نوعاً در سه روز معلوم میشه. اگر در روز اول معلوم نشد در روز دوم معلوم نشد و اما اگر هیچ گونه علتی ندارد اختیار این خیار باشه .

نه غبن است نه شرط است نه عرض میشود که عیب است نه مجلس است نه هیچی نیست ،صفقه هست هیچی نیست خب چرا خیار داشته باشه ؟ پس قابل خیار نیست چون تجاۀ عن تراض هست مگه نیست؟ بله صد در صد هست یا نیست؟ بله تخلف شرط و وصف و صفقه و عیب و میب هست یا نیست ؟ نخیر نیست.

خب اینجا باید لازم باشه پس . پس چرا خیار حیوان بیاد ؟ اصلا اگر خیار حیوان به طور مطلق بخواد بیاد مقابل نسّ قرآن چون قرآن شریف میگد الا ان تجارۀ تراضٍ منکم فقط اونی که شرط است رضایت کامله است و رضایت کامله وقتی در اون ساعت اولی که حیوان را خریدید معلوم شد دیگه خیار حیوان چیه مثلاً ؟ این خلاف نسّ خواهد شد .

پس ما میخواستم بگم شما یادم آوردید که اصلا محور کل خیارات چیه ؟ اینست که بر خلاف مقصدیست که طرفین یا احد الطرفین دارند روی اون مقصد معامله کرده ولی نشده چون تعدد عرض میشود مطلوب دیگه یک مطلوب هست مطلوب دیگر نیست یا میدانم نیست یا نمیدانم نیست یا بعداً پیدا خواهد شد یا چه خواهد شد که روز اول عرض کردیم در خیارات که اصلا کل خیارات باید گفت خیار الواحد و اون خیار تخلف شرط است یا وصف است ، وصفی که بدانم ندانم شرط کرده باشم نکرده باشم شرطی که واقعا هست یا هرچه .

این را قبلا عرض کردیم پس در خیار حیوان این که روی حیوان اومده و خونه را نمیگه مثلا فرش را نمیگه که سه روز خیار داره چون خونه ، خونه است دارید میبیند دیگه فرشم که فرش است بله خیار مجلس داریم .

اما سه روز صبر کنیم چه بخواد طرف چه نخواد اونوقت بعدا در ضمن سه روز این خانه را پس بگیریم یا پس بدیم این چه علتی داره مثلا ؟  پس خیار حیوان به حساب چیه ؟ به حساب اینست که این حیوان مرضی کسالتی ممکن یک کاریش کرده باشند . میگفتن سابقاً حالا چه عرض کنم که وقتی میخواستن برن خر بخرن طرف نوشادور میکرد به ضد مافوق خر . نوشادور که میکنه این میدوه اما وقتی این میخواست بخره سوار میشد این خره میدوید به چه خر خوبی مثل خر بندریست این خلی تند میدوه . بابا این نشادور کردن نشادور همیشه نیست مگه تو هم نشادور کنی میمیره خب .

خب این خیار حیوان در اینجا مقرر کرده اند به حساب اینکه ، این سه روز دیگه این حرفا نخواهد بود .

( حاج آقا راجب این فرضاً خر خیارات دستور خاصی از شرع مقدس رسیده یا اینارو عقلا داریم ؟)

داریم دستور خاص داریم ولی همه بر محور تجارۀ عن تراض هیچی نیست دیگه .

(در این خیار حیوان خب خیار غبن و عیب جای حیوان را میگیره )

نمیگیره .

(چرا نمیگیره ؟)

اها! چون در خیار غبن و عیب هر وقت معلوم شد ، اونجا میگه سه روز فرق میکنه . در خیار غبن و عیب ولو بعد از یکسال معلوم شد .

میفهمم ولی چون در حیوان اگر عیبی هست و چی هست این سه روزه معلوم میشه .هر مطلبی ممکن است در حیوانی که انسان میخره چند تا خیار باشه، خیار مجلس ، خیار حیوان ، خیار غبن ، تبعض صفقه و و و و.

یکیش خیار حیوان منتها این ها مطلقند یا من وجهند تباین در اینها ما نداریم .

(استاد اگر دستور خاصی در مورد خیار حیوان داشته باشیم راجب اجاره انسان مجاز نیست )

چرا میاد ؟ برای اینکه اگر گفتن که

(معنا انسان به حیوان ناطق حضرتعالی اینجا )

نه فرق داشت ، ببینید یکدفعه میگن که امیرالمونین کیه ؟ کسی بیاد بگه دابۀ الارضی را قبول ندارد . اما اگر گفتن وَإِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِيَ الْحَيَوَانُ  لَوْ كَانُوا يَعْلَمُونَ این کیه؟ بگید ؟ حَیَوان صحیح حیوان .

وَإِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِيَ الْحَيَوَانُ  یعنی چی؟یعنی حیات صریحه . این حیات گاه حیات عادیست مثل دنیا گاه حیات صریحه است این حَیَوان آیا انبیا را نمیگه ؟ حَیَوان غیر حیوان . حَیَوان اونم در دارالآخره پس اگر لفظ به طور مطلق بگن که قید نداره خی همه را شامل . اما اگر انسان بگن ، انسان بقر بگن بقر غنم بگن غنمه ، بقر غنم را نمیگیره انسان هم غنم را نمیگیره ، غنم انسان را میگیره ولکن وقتی لفظ حیوان گفتند این شامل همه است .

اما اگر بخوان انسان را معرفی کنند بگن حیوان این خودش حیوانیت . میخوان بگن فلانی انسان است میگی حیوان این غلط ، چون به صفت اخص باید شخص را معرفی کرد .

اگر کسی که مرجع بزرگ تقلید ، آقا کیه ؟ آقا امثله را خوندن حفظند. این اهانت اصلا یک مرتبه نه امثله را همه میدانند خب حالا.

(در مورد خیار حیوان عیب بگیریم یعنی خیار عیب بگیریم دیگه برای مشتری برای بایع که نیست؟)

همین هم را هم ما عرض داریم ، ما همین را عرض داریم ما همین را عرض داریم که آقایون نوعاً میفرمایند بر حسب روایاتی یا بر حسب شهرات و اجماعاتی که درخیار حیوان خیار داره ما این را قبول نداریم.

ما میگیم هر دو خیار دارند حالا این بحث بعدیست عرض میکنم.

حالا ، ببینید در باب نکاح مگر تجارت نیست؟ چرا. تراضی کامل شرط نیست ؟ چرا . روایاتی که خیار حیوان دارد چرا زن را نگیرد شوهر را نگیرد این زن وشوهر دو سه روز با هم زندگی کردند بعداً معلوم شد به درد نمیخورن فسخ میکنند این این بالاتر از خیار مجلس شد . در خیار مجلس در مجلس عقد میتوانستند ولکن در خیار حیوان تا سه روز میتوانند چرا نتوانند ؟ من سوال دارم میکنم از حوزه ها شما ناقل سوال ها هستید و با آقایون بحث بفرمایید . خب اینم یکی .

دیگر اینکه بحث سوم ،بله؟ وقتی فسخ شد بله دیگه . فیخ شد بله همین دیگه .بله ؟

( با تفاوتی که با سایر خیار داره سایر معاملات داره اینه که در مورد نکاح یک آبروی ، یک آبرو حیثیت هم در نظر هست دیگه )

طرفین دیگه .

(اشیا آدم میخره یا میفروشه به جایی بر نمیخوره اما وقتی که عقد نکاح بسته شد با این وضعیتی که الان هست کلی مسئله)

خب اگر آبرو طرف از بین بره و کلاه سر من هم بره چه طوره ؟ من میخوام حفظ آبروی طرف کنم کلاه سرم بره چه طوره ؟ در باب خونه من از آیت الله عظمایی خونه خریدم بعد معلوم شد که قصوراً یا تقصیراً خونه را دوبله به من داده پس میدم آبروی آقا نمیره ؟ سر من کلاه بره پس ؟ خب نمیشه ، این نمیشه .

بحث ، شما چی گفتین؟

در طلاقم میاد ، در طلاقم میاد . حالا . میفهمم در طلاق هم میاد این مطلبیکه عرض میکنید در طلاقم میاد .بله ؟

داریم دیگه حالا

( در نکاح یا اینکه شرط نباید بکنید اون جا که شرط آدمی بکنه زیبایی و موها، ما مثلا دیوانگی زشتی مثلاً )

مبنا چیه ؟ ببیند در باب نکاح یک خصوصیاتی ما در جای خودش باید بحث کنیم. ما به طور کلی داریم عرض میکنیم

(نمتونیم بگیم من فکر کردم این دختر مثلا هشتاد کیلو وزنش  حالا)

فکر کردم نه ، نشد . نه شما جای دیگه نرید .ببنیید نه نشد جای دیگه نرید .

بنده این نکاح را کردم به شرطی که این دختر یزدی باشد قدشم یک مترو نیم باشه و چه باشه و چه باشه ، این را شرط کردم ولی ندیدم .

بعد که این عمل ، این چیز عقد انجام شد بعد دیدم نه غیر اونجور . رفتیم در مجلس خصوصی زفاف دیدیم قضیه غیر اینه فوری فسخ میکنم دیگه مطلبی نیستش دیگه . حالا ولو مجلس عقد هم گذشته فرض کنید . مجلس عقد گذشته اما این بر خلاف شرطیست که من کردم بر خلاف وصفیست که من مقید کردم . یا بر خلاف شرطیست که شرط نکردم اما هست نوعا بنده اگر از شما یک فرشی را میخرم مبنا بر این است که فرش درست باشه یا سوراخ هم باشه عیب نداره .شرطم نمیکنم ها اگر بگم سوراخم نباشه که این طرف ناراحت میشه . وقتی من یک جنسی را میخرم من چرخ گوشت خورد کنی میخرم آیا میخرم که چرخ گوشت خورد کنه یا نگاش کنم فقط ؟ خب گوشت خورد کنه . اما اگر این عیب داشته و نتونست گوشت خورد کنه خب این یعنی مبنای معامله بر صحت این که آقایون بحثم مفصل کردیم مبنای معامله بر سالم بودن جنس . سالم بودن بر حسب معمول معاملات . خب بحث سوم ، صبر کنید .

( حاج آقا سالم بودن در اون …، بله مثلا بله)

بله ! نخیر اونایی که نوعاً مقصود نیست ما میگیم نه . اگر یک شرط ی نوعا مقصود نیست و منم شرط نکردم اون نه اون را نمیگیم ما .

آقاجان اونجایی که هست چیه ؟ اونجایی که هست چیه ؟ بنده یک موقع فرشام همه یزدی بود چون از هم هارزون تر نمیخواستم گرون بخرم . خیر حالا مثال زدم من در مثال مناقشه نیست .

توجه فرمودید آقایون ، اجازه بدید مطالبی که اصلی نیست این باشه برای بعد .

بحث سوم ، خب این خیار حیوان که هست به چه حساب بود آقایون ؟ این سه روز ، آیا سه روز نه بیشتر نه کمتر ؟ یا نوعاً سه روز ؟ نوعاً سه روز دیگه . بیع ، البیعان بالخیار ما لم یفترقا چون نوعاً بیع .

بنابراین محور اینست که عیبیست که در ضمن سه روز نوعا ظهور میکند . اما اگر عیبیست که بعد یک ماه ظهور میکند بعد از یک هفته ظهور میکند اون را چه کار کنیم ؟ این مقدمه را عرض کردم بر این جهت که خیار حیوان آیا به هواپیما و زمین پیما و دریاپیما منتقل نمیشه ؟ یک ماشینیست ما داریم میخریم خیلی زرق و برق و قشنگ فوری هم الان راش انداخت خیلی هم تند رفت ولی خب یک عیوبی دارد که این در اثر یکی دو روز معلوم میشه این خیار حیوان نداره ؟

(در خیار حیوان عیب هم نباشه باز هم خیار هست ؟)

از قضا اگر اصلاً نباشد خیار معناش چیه ؟ این را بحث کردیم دیگه .

(خیار حیوان که الان )

عرض کردم این را بحث کردیم که چرا تکرار میکنیم ما . وقتی که احتمال یعنی عیبی ، عیب محتملی که در ظرف سه روز معمولا معلوم میشود به حساب اون خیار والا اگر هیچ جهتی ندارد خلاف نسّ قرآن است  تجارۀ عن تراضٍ منکم .

پس بحث سوم ما اینست که خیار حیوان چرا در الاغ و گاو و گوسفند باشد اما در عرض میشود که خودکار های هوایی و زمینی و دریایی نباشد اونا که اهم اند . عیوب مخفی در حیوان بیشتر از عیوب مخفی در  ماشین نیست . در حیوان راه میره خب میفهمیمی که راه میره حالا اگر یک ایراد داشته باشه بعد معلوم میشه ولکن در ماشین ممکن است شما از تهران تا قم ببرد از قم تا تهران ولی یک چیزایی در ماشین است که این دیگه نمتونه شتاب داشته باشه نمتونه سرعت بیشتری نمتونه زیادتر راه بره این در اثر سوار شدن و مقداری کار کردن و این فرق میکنه . بعضی از خودروها هستند که در ظرف سه روز بعضیا یک روز بعضیا ده روز بعضیا کمتر و بیشتر .چرا روایت فرمود که ثلاثۀ الایام ؟ چون ثلاثۀ الایام همین حیوانات معمولی که بودند در نظر گرفته اونوقت که طیاره نبوده ماشین نبوده چه نبوده اولاً ، ثانیاً معمولاً گیری که در کار حیوان هست در همین سه روز معلوم خواهد شد . کمتر و بیشتر این عرض میشود که حالت اکثری ندارد. حالت اکثری را در نظر گرفته اند ، این هم یک بحث.

بحث چهارم ، این را سوال داریم میکنیم

(ماشین حیوان نیست ؟)

میفهمم ، ولکن حیوان چرا خیار درش بود ؟ به حساب اینکه ممکن است عیبی باشد که هنوز معلوم نشه خب ماشین هم همینطور دیگه.

(خب ماشین ما خیار غبن میاریم ، خیار غبن میاریم.)

غبن و عیب و تمام این ها ببینید تمام این ها که من شمردم یادتون نره . تمام این ها که عرض کردم محورش چیه؟ اینست که بر خلاف قصد دوم بایع یا مشتریست که قید کرده است یا قید هست . پس یک خیار ما داریم فقط این خیار یک صنوفی دارد . یک صنفش خیار مجلس یکی بعضی وقتا جمع میشه بعضی وقتا جدا میشه اینا فرق میکنه . عرض کردم دارم سوال میکنم آقایون فکر بفرمایید هم مکاسب را مطالعه بفرمایید آقایون هم فکر بفرمایید .خب این هم یک بحث .

بحث چهارم ، این خیار حیوان در همون حیوانات معمولی ، یک گوسفندی میخره آیا در این گوسفندی که میخره حتما باید سه روز خیار باشه ؟ خب دو جور ما داریم ، یک مرتبه گوسفند را میخری میخواید بزارید که شیر بده و بچه کنه و چه کنه این حرفاست . خب بله ، این باید قبل از سه روز نمیره قبل از سه روز شل نشه قبل از سه روز چه نشه واما اگر یک حیوانیست که شما الان میخرید میخواید قربونی کنید مرض هم نداره بسم الله . مرض نداره چون منهای مرض چون اگر مرض باشه همین گوسفندی که میخواید قربونی کنید اگر مرض داشته باشه خود این عیب دیگه . آقا مرض ندارد قطعاً اما قربانی هم نیست که بیاد پاش سالم باشه دستش سالم باشه . قربانی منا این حیوانیست که میخواید بکشید و گوشتش مصرف بشه نذر مذر هرچی هست .

خب در اینجا پاش شکسته باشد نبشاد درد کند نکند تند بره تند نره کم بخوره زیاد بخوره این چه فرقی میکند برای شما برای حیوان که میخواید بکشید یا نکشید این خیار ثلاثۀ الایام هم میشه

پس خیار ثلاثۀ الایام مال حیوانیست که شما میخواید بیش از سه روز نگه دارید . چهار روز پنج روز ده روز یک سال بیشتر ، اگر بخواید بیش از سه روز نگه دارید و در سه روز سه روز امتحانیست که آیا این قابل موندن است نیست عیبی دارد که با این عیب نمیتواند بماند یا بخواد بموند شما باید مصرفی کنید خرجی کنید اگر اینجور است ثلاثۀ الایام ، این چهار بحث شما در نظر بگیرید .

من متن کتاب را امروز مقداری میخوانم یا همشو و بعد شما مطالعه بفرمایید و بحث می کنیم .

( حاج آقا یک وقتی هست این خیار حیوان دارای عیب پشت پرده ایست که بعد برای مشتری مشخص میشه )

همین طورم هست ، همین طورم هست بله.

(و یک عیبی ناخود آگاه بر این حیوان وارد شده)

اون مطلب دوم

( مثلا بمیره آیا مشتری باید مطالبه پول کنه؟ )

 بمیره چه جوره ؟ یک مرتبه است بمیرد به حساب مرض بمیره بله اینجا بهم میخوره خیار حیوان ، یک مرتبه نه بمیره سنگ از پشت بام افتاد تو کلش مرد این که نه .

( خب خیار حیوان اگرثابت باشه)

نه خیار حیوان ببینید ، این که گرفتم درسته؟ که دست من هست پولم دادم اگر من تصرف کنم و تصرف را از بین ببرم که من باید که پولش را بدم این که شکی نیست این مسئله ایست که بعدا خواهد آمد در باب خیار مجلس و خیار حیوان و خیار عیب در تمام اینهاست . اگر من تصرفی کنم تصرف رضا ، رضای کامل و تصرف مالکانه در اینجا متصرف باید که به حسابش رسیدگی بشه .

(پس برای روشن شدن عیبهای قبلی همون خیار عیب )

اینطوریست ، اینطوریست. بله همون خیار عیب که اونم منتها خیار عیبم در حیوان که سه روز نوعا . خیار عیب در حیوان روز اول معلوم نمیشه این نوشادور تا یک روز کار داره بعداً

(خیار عیب اعم است از خیار حیوان یعنی یک فرد …)

ماهم همین را داریم عرض میکنیم ، ما هم همین را داریم عرض میکنیم . ما هم عرض میکنیم خیار حیوان خیار عیب نیست من خیار عیب اعم .

خب الثانی خیار الحیوان و  لذا من عرض میکنم و {ما اشبه من ما لا یتحقق فیه او اصلح رضاً الا بعد اختبارٍ } باید امتحان کنیم تا معلوم شود که این میتونیم رضا داشته باشیم یا نه . نمیشه که گتری من رضا داشته باشم .

{لا یکفیل هو مجلس التجارۀ }خیار مجلس اونجاییست که در مجلس تجارت که مقداری طول میکشه این دیگه رضایت کامل میشه و معلوم میشه یا نمیشه .

اما در حیوانی که من میخرم این چند دقیقه و مقداری که مجلس بیع است که نمتونم بفهمم که این الاغ نوشادور داره یا نه یا اینکه اون حیوان چه داره .

{ لا یکفیل هو مجلس التجارۀ کالحیوان انساناً رقاً و سواه من حیوان  } همه ی ا ون چند جهاتی که عرض کردیم .{کالحیوان انساناً رقاً و سواه} ، سواه یعنی انسان نباشد رق هم نباشد .انسان باشد رق نباشد تمام اینارو میگیره من حیوان

( برای حیوان برای بایع هم همین هست؟)

این بحثیست که من عرض نکردم که بحث پنجم آیا خیار حیوان برای مشتری حیوان است یا برای هر دو ؟ ما عرض میکنیم برای هردو این بحث خواهیم کرد برای هردوست .

(یعنی ممکن خیار اینطوری باشه که فروشنده به هوای اینکه این خر ، گاوی که بفروشه آبستن فکر میکنه این دوقلو میخواد بزاد بفروشه بعد وقتی که )

بله درسته ، درسته دو قلو شد

( بعد فردا یا پس فرداش یک دفعه دو قلو شد )

فرمایش شما مؤید ، فرمایش شما مؤید که خیار حیوان برای بایع حیوان هم هست حالا این را عرض میکنیم .

(این که ما برای هواپیما اینا هم میگیم اون حیوانیت خودش یک چیزیه یعنی)

موضوعیت نداره ، عرض کردیم موضوعیت نداره به حساب همون تجارۀً عن تراضٍ منکم .{ وثلاثۀ الایام لمطلق الحیوان تقدیرٌ متعبدٌ لذلک الاختبار الاختیار } این اندازه عادی در حیوانات قاعدتاً اینطور در حیوانات غیر زمینی عرض میشود که زمین پیما و هواپیما دریاپیما ما در حیوان داریم بحث میکنیم این{ اللهم الا لحیوان یراد ذبح} که جواب سوال آخر .{اللهم الا لحیوان یراد ذبح فاعین اذن ذلک الخیار بله اللهم الا اذا لا یصلح اکل وسواء من نفعٍ مقصود }.

گوسفندیست مریض ولی نمیخوام بکشمش من مرض نمیخوام بخورم که ثم

( حاج آقا اگر ذبح کرد بعد معلوم شد که عیب داشته مریض بوده  نمتونه بخوره از گوشت اون }

کی بح کرد نمیدونست ؟

( مشتری موقع خرید نمدونست که عیب داره ذبح که کرد بعد معلوم شد عیبی داشت که )

خیار عیب داره برمیگردونه خب پولش را میگیره دیگه .

(این حیوان مرده )

میفهمم پس چی ؟ تقصیر کیه ؟ این مریض بودن که نمیشه خورد تقصیر کیه ؟ تقصیر مشتری که نیست . تقصیر بایع یعنی میدونسته که .

(در صورتی که هر دو طرف ندونن چی کار کنن نه بایع مید.نه نه مشتری  )

خیلی خب یک کاسه ای اینجا نه من میدونم مال کیه نه شما ، بله. یکیمون زد شکست بعد معلوم شد مال من باید پولشو بده یا نه ؟ نمدونم.

جنس که از بین نمیره که نمدونیم .اگر بدانیم که خیانت اگر هم ندانیم آقا من نمدونستم که این مال ، مال شماست خیال کردم مال خودم خوردم بعد معلوم شد مال خودم حالا پولشو به شما بدم یا ندم؟

(من عرضم در اینه که نه بایع میدونه این عیب داره نه مشتری ، مشتری میاد ذبح میکنه برای اینکه بخوره بعد معلوم شد که عیبی داره که نمیشه خورد )

سوال : آیا این حیوان در اصل مالیت داشته است یا نه ؟ در اصل؟ نداشته پس چرا از جیب من بره از جیب اون کسی که

(اگر مالیت نداشت که بیع باطل)

یا مالیتش کمه بفرمایید مثلاً جسمش به دست . یا مالیت ندارد وقتی کشتنش به درد نمیخوره یا مالیتش کمه.

اگر مالیت نداره همه پول را میگیره اگر مالیت کمه اون قسمتی که عرض میشود که بیشتر میگیره .اینها فروعات مسئله است که بعداً بحث خواهیم کرد در باب عیب مخصوصاً در باب عیب بحث مفصلی .

{ثمما اشبه کلمرکبات البریه اول بحریه اول جویه هی مقدرت الخیار حسب العرف المتعبد العاقل العادل} البته .

ماشین چند روز کشتی چند روز طیاره چند روز طیاره امروز رفت بالا بعد دیگه نمیره بالا .

ملحق ، ملحق به خیار حیوان

(شما چرا به جای یک دونه موتور تیلری گرونتر میخری این حالت را داره دیگه)

ما هم همین را داریم میگیم دیگه.

(نه یعنی مرکب بودنش)

یرحکم الله بالخیر مرکب لغت عربیش یعنی سواری این سواری زمینی باشد دریایی باشد هوایی همه را گرفت دیگه مرکب دیگه

(نه یعنی در مورد حیوان که اومده این را )

گفتیم ملحق به حیوان عرض کردیم سوالی که من کردم یکی از چهار سوالیه که ملحق به حیوان است یا نه ؟ داریم میگیم ملحق

این هم مقدارۀ الخیار ، شما سوالتون چیه ؟ من که عرض کردم این جزء سوال ها ست.

بله ؟

(موتوری که از چاه آب میکشه)

این را میخواهید شما بگید ؟ این ملحق بله این ملحق ما مرکبات را فعلا داریم میگیم که هیچکس نگفته . مرکبات اینجوره و چیزای دیگه مثل موتور آب به قول ایشون به قول شما در موتور آب هم این حرف است.

این موتور آبی که من میخرم یا اجاره میکنم یا چه میکنم خب این به مقداری که معلوم بشه من خیار دارم چند روزه یک روزه دو روزه پنج روزه اونم معلوم نیست اگر نظرتون اینه درست .

خب {ثم ما اشبه کال ما اشبه کالمرکبات } فلذا میبینیم منحصر به اینا نیست کالمرکبات ،{ کالمرکبات البریه اول بحریه اول جویه هی مقدرات الخیار حسب العرف المتعبد العاقل العادل او یقال اذا ظهر الامر بعد التجربۀ العادل فثبت هناک اغبن و ما اشبه ثبت خیار الغبن و ما اشبه } فوقش اینه میگیم حیوان را کارش نداریم اصلا اگر بعدا معلوم شد که این عیبی داره من نمدونستم یک سالم بکشه باز خیار هست ما این را که خیار حیوان بیان کردیم میشه تهدید کرد مهدد است به اینکه سه روز چهار روز پنج روز اما اون که مهدد نیست بعد ملوم میشه عیب دارد خب مثل اینکه ما تخم.

کالمرکبات نمونه است { کما و لا یعنی خیار الحیوان الا سداً عن ثلتات الغبن و ما اشبه }ما اشبه چیه ؟

عیب است و شرط است و وصف است و چه هست و چه هست و این حرفا .

{التی تنا فی صالح الرضا } صالح الرضا رضای متبلور یعنی رضای صد در صد .

{فهو اذاً خیارٌ لصاحت الصلحۀ حیوانیه و ما اشبه } ما اشبه مشتری بایع هر دو .

صاحب ااصلحۀ الحیوانیه بایع ، مشتری چی ؟ خب مشتری هم داره.

{ بایعً او مشتریً او وکیلً انهما } که بحث میکنیم .

{هیس المتبایعان بالخیار ثلاثۀ الایام فی الحیوان و فی ما سوا ذلک من بیع حتی یفترقا هیس } این مستدل ماست .

{ و هنا و فی الحیوان تعنی ما یخص صاحب الحیوان عین کان } صاحب حیوان مشتری باشد بایع باشد چرا شما مقصودکردید به مشتری حیوان .

 ممکن عرض میشود که بایع باشد صاحب حیوان که میفروخت حیوان را مشتری باشد صاحب حیوان که به عنوان ثمن حیوان میده اینجوریم نباشه ؟

گاه هر دوانند.گاه حیوانی میخرد در مقابلش حیوانی میدهد از صاحب حیوان گاه حیوانی میفروشد پولی میگرد بایع صاحب حیوان گاه خانه ای میفروشد حیوانی میگیرد مشتری صاحب الحیوان چرا همه را نگیره ؟ شما مخصوص میکنید به اینکه فقط عرض میشود که مشتری حیوان در این سه شما فقط یکی را قبول دارید . نخیر هر سه هست .

{کما و لا یعنی خیار الحیوان الا سداً الغبن و ما اشبه التی تنافیه صالح الرضا فهو خیارٌ لصاحب الصلحت الحیوانیه فما اشبه البایع ً او مشتریً او وکیلً انهما هیس الی آخر ، و هنا فی الحیوان تعنی ما یخص الصاحب الحیوان عین کان بایعً او مشتریً او هما معً فانهما فی بیع الحیوان ذلک فان تلف } فان تلف بحثیست که من امروز خسته شدم تتم بحثمان انشالله برای فردا  .

اللهم الشرح صدورنا بالنور العلم و الایمان

الهی آمین

  و معارف القرآن العظیم

الهی آمین

و وفقنا بما تحبوا و ترضا و جنبنا ان ما لا تحبوا و لا ترضا.

الهی آمین

 والسلام علیکم و رحمه الله.
اللهم صل علی محمد و آل محمد