بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله رب العالمین و صل الله علی محمد و علی آله الطاهرین
یقدم الواجبو من الاصل و الباقی من الثلث ، این فرقی که بین این دو وصیت قرار داده است علامه حلی رضوان الله علیه که اگر وصیت کند به یک امر واجبی از اصلست و اما اگر وصیت به غیر واجب کند از ثلثه، و یقدم الواجب من الاصل اینکه واجبست دینست مثلن کفاره است زکاتست خمس است چه است این یقدم من الاصل در خود وصیت
چون معمولن کسانی که وصیت میکنند وصیت شون در انحصار غیر دین که نیست وصیت میکند که این مقدار به فلان شخص بدهکارم از بابت زکات انقدر از بابت خمس انقدر از بابت اینکه پول از کسی گرفتم انقدر اینهارو وصیت میکنه
حالا اگر وصیت کرد به امور متعدده ای آیا همش از ثلث است همش از اصلست از هردو است اگر از هردو است کدام از ثلث است و کدام از اصله ، علامه میفرماید که و یقدم الواجب من الاصل والباقی من الثلث، اونی که واجبست چه وصیت کند و چه وصیت نکند باید داده بشه از اصله ، البته بحث سر وصیت مالیست دیگه اون چیزی که وصیت میکند و بر مبنای این وصیت مالی را باید به کسی بدهد که تعیین کرده است این یا واجبست این مال را به اون شخص بدهد چه وصیت کند چه نکند از اصله، خب مرحله اولاش که دینه به مردمست مرحله ثانیه اش دین مالیه به امر خداست که ذکاتو خمسو کفاراتو دیات اینها باشه
مرحله سوم دین عبادیست که حج باشد که حج چه در حالت حیات و چه در حالت موت خرج دارد،این سه هرسه واجبست اونی که واجبه اگه حج واجب باشه این سه که واجبست وصیت بکند یا وصیت نکند این از اصل خاهد بود اما اگر وصیت کند که به فلان شخص این مال رو بدهید و این دادن واجب نباشد این از چیه این از ثلثه دیگه از اصل نیست .
و از جمله مرحله ثالثه اونجایی که وصیت کند و از اصله مثلن ، بنده نذر کردم قسم خوردم عهد کردم وعده دادم فلان مال رو به شما بدهم ،و در حال حیات ندادم آیا اینجا دین مالی هست یا نه چون دین مالی یا عینست یا غیر عینه ، دین مالیه عین اینست که این کتاب مال شماست خب مال شما ،دین مالیه که عین نیست بنده وعده شرعیه درست به شما دادم یا با قسم یا با عهد یا با چه که این مال را به شما بدهم و ندادم ، اگر ندادم اگر من وصیت کردم که این مال را بدهید از اصلست یا از ثلث خب از اصله دیگه من وصیتم نکنم باید بدین
اگر من وصیت هم نکنم باید این مال را که به او لازمست طبق وعده و عرض می شود که وعده قسم یا وعده عهد یا وعده نذر باید به او بدهم خود مال مال او نیست تا ندادم ولاکن باید این کارو بکنم یا نه این باید باید مالی هست یا نه ببینید این باید خود مال نیست ، ولی باید مالی هست یعنی من باید خودم اینکارو انجام بدم و اگر مردم این باید منتقل می شود وصیت نکنم به وصیو ورثه و اگر وصیت کنم باز هم این تاکید همون جریانه اینهاش روشنه
مطلب دوم در اموریست که امور واجبه نیست امور مالیم نیست این بحث نیست که چیزی که واجب نیست مالیم نیست بحث نیست سوم اونی که مالیه و راجحه اگر مالیست و راجح است که نه به ورثه میرسه که وجوب اتوماتیکیست و نه من چه وصیت کنم چه نکنم این باید داده بشه اینم نیست بلکه وصیت میکنم که فلان مقدار به فلان شخص بعنوان راجح بدهید رجحان ها که وجوب ندراد اگر بعنوان راجح است خب این به ثلث میخورد چرا به اصل بخورد
طبعن ثلث است که او مالکست و ثلثو میتونه اینکارو بکنه، از اصل نیست ولاکن چون وصیت کرده است باید از ثلث داده بشه ، خب اگر چنانچه وصیتم نکنه که اینو ندارد آقایون اگر وصیت نکرد که از ثلث فلان مقدار به این زن که پنجاه سال تو خانه شما زندگی کرده است بدهید واجب بود وصیت کنه یا نه واجب بود دیگه اونجایی که واجب بود وصیت کند و وصیت نکرده است مثه همون فرع قبلیست واجب بود وصیت کند و وصیت نکرده است باید شما ایرو عمل کنید از چه ، یا از اصل به صورتی یا از ثلث به صورت دیگر
بحثو میخوایم به اینجا بکشونیم که اگر وصیت به صلات صوم کرد وصیت کرد که فلان مقدار نماز رو من نخوندم فلان مقدار صوم بر عهده منست اونجایی که ثابته جای غیر ثابتست که هیچی این رو وصیت کرد که دهسال بیست سال پنجسال هرچه نماز و روزه از برای من انجام بدید آیا از اصلست یا از ثلث است یا از هیچکدوم ما اینجا میگیم از هیچکدوم
اگر بگید که از اصل است مگر واجبست وصیت کنه نه، چه وجوبی دارد باید خودش انجام بده کسی که کاری رو خودش باید انجام بده انجام نداد این منتقل به غیر با وصیت نمیشه ، بر حسب اون بحثی که ما چار روز کردیم که اصن صلات و صوم از واجبات مالیه که نیستن که حج اجب مالیست حجو من چه خودم برم و چه دیگری بره در زمان حیات من یا ممات من این حج واجب مالیست خمسو زکاتو حجو دیه و کفاره و چه و اینها اینها واجب مالیست .
واجب مالیست اونم ،اونم واجب مالیست مجموع حج واجب مالی هست یا نه بنده بلند شم برم فلان جا نماز بخونم این واجب مالیست بیخود که نمیرم خب شمام باید خرج کنید برید شما باید مبالغی خرج کنی بری اونجا معنی واجب مالی اینست که طواف مالیه طواف که مالی نیست رفتن اونجا و الا اونجا باشید که مطلبی نیست رفتن به حج و این حج رو انجام دادن این واجب مالیست بدون مال نمیشه حتا اگر عرض می شود که حج چیز باشه بلدی باشه ، حج میقاتی باشه اگر حج میقاتیم باشد این مالی باید مصرف شه تا برد انسان مناعو ارفاتو مشعرو خود کعبه و جای دیگر ج مالیست معنی واجب مالیست که تمامش ماله نه واجبیست که انجامش به وسیله ماله تمام مال لازم نیست
حالا نسبت به صلات صوم کسی انجام نداده است بر مبنای که آقایون میفرمایند باید بحث کنیم بر مبنای ما هم عرض میکنیم مبنایی که آقایون نوعن میفرمایند میفرمایند که جاعز است یا واجبست واجبست که کسی که نمازهایی نخواننده است روزه هایی نگرفته اینهارو واجبست که برای او انجام بدهند وصیت بکند یا نکند وصیت نکند چون بعد از مرگش باید پول بدن این کار انجام بشه پس واجب مالیه
وصیت بکند که مطلب محکم تر میشه وصیت کند که فلان مقدار برای من نماز یا روزه انجام بدید آقایون اینطوری میگن منتها بحث سر اینه آیا این وصیتی که میکند این واجب مالیست در حال وصیت که بعدن باید از اصل خارج شه یا واجب مالیه در حالت وصیت نیست .
این معلومه، قبل از اینکه انسان بمیره بخواد نماز بخونه بخواد روزه بگیره باید پول بده به کسی نماز بخونه ، من میخوام نماز بخونم باید پول بدم به کسی میخوام روزه بگیرم پس این واجب مالی نیست واجب مالی در صورتیست که کسی دیگر بتواند یا واجبست انجام بده این در حال حیات که نیستش که پس در حال حیات وصیت مالی نیست.
این بعدل موت اگر وصیت درست بشه وصیت مالی خواهد شد ، و این سوال پیش میاد اگر کسی وصیتی کرد به انجام کاری که مادامی که خودش زنده است مالی نیست اما وقتی که مرد کسی دیگر بخواد انجام بده باید مالی به او داد ایا این وصیت مالیست یا وصیت مالی نیست این بنا بر اینست که این وصیت نماز روزه درست باشه ها بنابر ایست درست که نباشد که هیچی
اگر وصیت به نماز روزه درست نیست غلطست یا بدعتست که این رفت کنار اون مطلبیست که ما عرض میکنیم اما اگر چنانچه وصیت به نماز و روزه درست باشد اینجارو داریم بحث میکنیم که آیا این وصیت به نماز روزه وصیت به دین مالیست یا وصیت به دین غیر مالیست . اگر وصیت به دین مالی باشد کیه ، حالا که مالی نیستش که شما زنده هستید که این مال نیست .
و بعد از موت اون مالی میشه که بعد از موت شما نیستید باید به دیگری پولی بدیم که این نماز هارا و روزه هارو انجام بده ، خب این در حالی که شما زنده اید وصیت کردید به امری که در حال حیات تون مالی نیست اصلن و بعد از ممات وصیت مالی خواهد بود، علا فرض جواز ما داریم بحث میکنیم ایا این از اصلست از اصل مالست ای از ثلثه ، نه اصل چرا باشه دین از اصله مِّن بَعْدِ وَصِيَّةٍ تُوصُونَ بِهَا أَوْ دَيْنٍ دین که معلومه مالیه ، وصیتنم وصیتیست که راجبه امر مالیست اگر وصیتی راجع به امر مالی کرد که العان مالیست بعد از فوتم مالیست مِّن بَعْدِ وَصِيَّةٍ تُوصُونَ بِهَا او یوصی بها او یوصا بها أَوْ دَيْنٍ این درسته، اما اگر العان مالی نیست العان صلات صومی که برعهده شما واجبست العان در حالت حیاتتون مالی نیست وصیت که میکنید علی فرض قبول این وصیت این وصیت تبدیل به مالی خواهد شد .
این چرا از اصل باشه ، روی این حساب باید از ثلث باشه نه از اصل باشه چرا برا اینکه در حال حیات شما مالی نیست و بعدن مالی خواهد شد ولی اشکال اصل مال که قبلن بحث کردیم و تکرار نمیکنیم اینه اصولن بر حسب بیش از پنجاه آیه و خیلی روایات این مطلب هست که صلات و صومه واجب داریم بحث میکنیم صلات و صوم از عباداتی نیست که نائب پذیر باشه نه در زمان حیات نه بعدل ممات ، بنده که عرض می شود که حیم میتونم برای صلوات یومیه نائب بگیرم ، بدعته
چطور بعد از موت میتونم بگیرم بدعت نیست این این دلیل میخواد یا نه ؟ دلیل که نداریم هیچ بلکه دلیل به عکس داریم بنابراین صلوات و صیام هایی را که وصیت میکنن آقایون بنابراین این مبنا هم وصیت باطلستو درست نیست و بدعت است و بعدن اگر کسی که این وصیت کرده مقلد کسیست که این حرفو داره میزنه روی اون حساب درایم میگیم مقلد کسی که این حرفو داره میزنه که این عرض می شود که امر مالی نیست نه در زمان حیات نه بعدل موت پس اگر این وصیت کرد آیا این مالی که مربوطست به این صلات و صوم به کجا خواهد رفت نظیرشو خواهیم داشت
آیا جزو اصل میشه و بین وراث تقسیم میشه چون وصیت باطله یا نه این وصیت دارای دو بخش است ، دارای یک بخشش غلط در اومد یک بخشش درسته بخش غلط در امده اینکه از مال من پولی بدهید که نماز روزه انجام بدن این بحث غلط در امده بخش دوم از مال من صرف خیر شود مصداق خیر اشتباه کرده
مصداق خیر رو اشتباه کرده خیال کرده راجحه بلکه واجبه ،خیال کردست راجح است یا واجبست که وصیت کند که از مال برای صلات و صومی که من ترک کردم انجام بدین خب یک بخشش باطل و یک بخشش صحیح نظیرشو خواهیم امد که اینطور نیستش که اگر وصیتی شد یه اشکالی پیدا شد این فوری برگردد به ورثه نخیر اگر صددرصد غلط بود خب به ورثه بر میگرده اما اگر در بخشی غلط بود در بخشی صحیح در بخش غلط هیچ در بخش صحیح به ورثه بر میگرده این …
مگه صلات خیر نیست، نه نشد اگر صدقات میگفت که نماز میخوندیم براش این آدم میخواد یه کار خیری برا خودش بکنه این کار خیرو خیال کرد که نماز روزه که نخونده انجام بده این خیال غلط در اومد ولی اصل خیر محفوظه دیگه اصل خیر محفوظه حالا نظیرشو میایم بیشتر صحبت میکنیم این مرحله اولاست .
خب عرض می شود که بعدش و یبدع بالاول فالاول فی غیر الواجب، وصیت مالیه غیر واجب کرده ، وصیت مالیه راجحه و غیر واجبه به فلان شخص انقدر بدهید فلان مقدار قرآن بخرید برای کجا فلان مقدار چه بخرید بکجا ، ایشون میفرماید که ویبدع بالاول فالاول فی غیر الواجب، در واجب اینطور نی واجب مطلب دیگریه اگر وصیت کرد به واجبات مالی در این واجبات مالی چه باید کرد اینو بحث میکنیم اشون بحث نفرمودن اما اگر وصیت کرد به واجبات غیر مالی به راجحات مالیه در این راجحات مالیه اگر همه برابرند که مطلبی نیست و به اندازه ثلثه اینکه بحث نداریم اما اگر وصیت کرد به راجح ارجح پایین تر ، درجاتی دارد
در اینجا چه باید بکنیم فکر میکنیم که اول وصیت کرده باید انجام بدیم ایشون میگوید بله ما میگیم نخیر و یبداع بالاولی، اونی که اولاست باید انجام بشه اولا مقدمست بر غیر اولا بنابراین ولو وصیت کرده است به فلان شخص انقدر برای فلان کار چنین برای فلان جریان چنان ما حساب مقدمو معخر زمانی وصیتو نمیکنیم حساب مقدم موخر اولویت میکنیم کمااینکه وقتی زنده بود چجور بود وقتی که زنده بود در حد رجحان بلکه در حد وجوب اگر فرض کنیم که فلان شخص هزاتومن نیازمند بود و فلان شخص پونصد تومن اگه به عکس کرد چطو میشه نمیشه درست در نمیاد
حداقل در وصیت رجحان حداقل ارجحست که به اون طرف اینقدر به این طرف انقدر دیگه مقدمو معخر وصیت اینجا مطرح نیست . بل بالاول الاولی اما اگر اول نبود ثانی بود و اولا بود اولا مقدمه، ولو جمع تساوا،اگر جمع کرد بین همه اینها یعنی اگر بین اونی که عرض می شود که اولست و اونی که ثانی است اونی که ثالثه ، گفتش که همه با هم باید باشه این طور نیست که اگر به اولی دومی رسید و به سومی نرسید نه میگیم که باهم باید باشن با ههم باید باشن باید درصد در نظر گرفت و همه باید شرکت در این جریان داد
اینجا باز همینطوره اینجا میگیم در صورتیست که اولویت مراعات بشه الا براجاحات شرعیتن فهنا ایضا الاول الاولا ثم غیرها خب از این جا مقدار زیادی با فقها سرو صدا داریم خیلی ، از جاهاییست که معذرت میخوام به فقه نکبت زده شده واقعن نکبت زده شده ، ملاحظه کنید.
ولو اوصا به جز ماله، فصبع و سهم الصوم، و الشی الست، این روایت علامستو دیگران همینطور میفرمایند اگر گفتش که اعطو جزءً من مالی لفلان میگد این جز رو نگفته یه دهمه یه صدمه چقده میگد فصبع چرا چون روایت داریم لحاسبعتو ابوابٍ لکل باب منهم جز مقصوم روایت داریم چون روایت داره میگه لحاسبعتو ابواب لکل باب منهم جز مقصوم پس جزع یعنی یه هفتم، جز هفته یه هفتمه مگه هر جزئی یه هفتمه
آقاجون جزع هفتم اونم برا جهنم یه هفتمه هرجزئی یه هفتم نیست و الا روایات دیگری مناقض با یان روایت میگد که نخیر یه دهم، چرا برا اینکه وجعل الی کل جبل منها جزعا روایت دارد که دهتا کوه بر هر کوهی یه جز یعنی یه دهم ، روایتی یه دهم با روایت یه هفتم دعواشون میشه هردو بیخوده
جزع نه یه دهمه نه یه هفتمه جز یه دهم هست یه هفتم است یه دوم هست همه جزعن یه صدم هست یه هزارم همه اینها جزعن چطور شما به قرآن دارین استدلال میکنید حالا روایت ملاحظه کنید در پاورقی
و فی الجز روایت عبدالرحمان ابن سباته قال ان امراتن اوسط الیه و … من چی خوندم بله سباته ها خوابش برده این حرفو نوشته ثبات خوابه ان امرعتن اوسط الیه ، و قالت ثلثی ثلثی تقزی بهی دینی، و جزعن من لفلانه دین منو از ثلثم بده و جزعیم از ثلث حالا فرق نمیکنه جز از کل یا جزع از ثلث ، معلوم میشد که دین ایشون کمتر از ثلث بوده مثلن ثلث یه ملیونه دینش دیویست هزارتومن بوده حالا هشتصد تومن مثال است اون وقت از این هشتصد تومن مونده که درباب ثلث اینجا حالا کلم باشه از این جزعن من الفلانه فسالت ان ذلک ابن ابی لیلا فقال لا ادری لها شیئا ما ادلی ملجوز، لا ارا لها شیئا ما ادری ملجوز نمدونم
درستم گفته نمیدونم ، یه پله درست اومده پله دومو نگفته، نمیدونم واقعن خب جز نمیدونم چقدره چون مالها فرق میکنند اشخاص فرق میکنند جز معلوم نیست چیه ، فسالتو ابا عبدلله علی السلام بعد ذلک وخبرتهو کیف قالت المرعه و ما قال ابنو ابی لیلا ،لیل نوشته لیلا، لیلا کنید قال کذب ابن ابی لیلا دروغ گفته نمیدونم چه دروغ گفته نمیدونم خب نمیدونم آخه دروغ گفته نمیدونم یعنی چه خب نمیدونه اگر کسی مثلن نمیدونه دروغ گفته نمیدونم این یکی دومن باید بگه میدونم و یه هفتمه چون لحاسبتو ابواب یا یه دهمه برا اینکه ثم جعل الی کل جبرن من وجه الله ،لها اشرو سدس برا اینکه وصیت کرده که دینمو از ثلث بدید و جزعی از ثلث میگه لها عشرو ثلث چرا ان الله تعالی امر ابراهیم علیه السلام فقال اجعل علی کل جبل منهن جزعا از اینجا در میاریم که کل جبل یعنی دهتا ،بابا اونجا دهتا بود آقاجان کل جبل در اونجا فرض کن دهتا بود اگه قبول کنیم اونم نمیدونیم نمیدونیم چنتا جبل بوده فرض کن در اونجا جبل دهتا بوده حالا کل جبلین که در این جریان خاص دهتا بوده هر کل جبلین دهتاست، بعضی وقتا سه تا کوه بعضی وقتا دوتاست بعضی وقتا هزارتاست بعضی وقتا صد هزارتاست .
چطور شد کل جبلین اخه شما چطور تجاوز میکنید از این مورد به موردی که حالا وصیت کرد که جزعی از ثلثو بدید یعنی یک دهم، و کانت الجبال یومئذن عشره و الجزع والعشر من الشی الکافیو التهذیبو الفلانو الفلان ، اقولو و فی قبالوها روایاتن تفسر الجزعه بالسبع بابا فرض کنید که روایات دیگر اینو نگفت ولی جز در قرآن عشر هست البته در قرآن نیست اگر ما قبول کنیم که دهتا کوه بوده ، و اونی که در قرآن هست یک هفتمه لَها سَبْعَةُ أَبْوابٍ لِکُلِّ بابٍ مِنْهُمْ جُزْءٌ مَقْسُومٌ و ان سهمن صوم ، در باب زکات در باب زکات عرض می شود که سهامی که هست صمنه دیگه
لِلْفُقَرَاءِ وَالْمَسَاكِينِ پس صبع داریم صوم داریم عشر داریم چرا شمام چسبیدید به عشر که اونم آیه نداره، عشر اجعل الی کل جبلین جزعا نداره دهتا بود ،کسی به اونی که ندارد دهتا او به اون چسبیدین اونی که دارد هفتا بود کاریش نداریم اونی که دارد هشتا اگر مقصود جزعه هر جزعی در قرآنه اگر هر جزعی را در قرآن به تمام جاهایی که گفتن جز بیارید پس تناقض مثلث میشه تناقض مثلث یه دهم این آیه میگه بنابراین تو بعد .. . به هفتم آیه لَها سَبْعَةُ أَبْوابٍ لِکُلِّ بابٍ مِنْهُمْ جُزْءٌ مَقْسُومٌ یه هشتم آیه زکات، پس شما تناقض ایجاد کردین در قرآن چطور استدلالی به قرآن دارید میکنید روایت داریم سنده اصلن
اقولو لو عنیه من الجز هنا السبع و هناک العشر مطلقا و ذلک تعارض القران نفسه ثم کیف یستدلو به قضیتن فی واقعه علی التامین یه قضیه خاصیه بابا این زن گفته است که جزعی از مال بدین جزعی از مالو شما به یک دهم بزنید که گفتیم یا به یک هفتم بزنید یک هشتم بابا مالها فرق میکند یه ادمیست که صد ملیارد مال داره یه دهم این یه ملیارد جزعی از این مالو بدید یه ملیارد فرق میکنه اگر مال زیاد باشد جزعی دارد کم باشد جزعی دارد متوسط باشد جزعی دارد اشخاص فرق میکنند جزعها فرق میکنند اموال فرق میکنن
پس ببینیم فرقها جزعهام بر حسب … شما گفتید که ثم جعل علی کل جبلین من هن جزعا رو میگید ده تا بوده پس دهتا همه جا بابا فلان شخص عرض می شود که نماز ما دیدیم که امام صادق علیه سلام وقت نبود مثلن نماز شب رو ایشون به یک یازده رکت فرض کنید یه نماز وصل خوندن میگیم نماز شب فقط بطره،نمیشه آقا
ببینید از این کارا زیاد شده مثلن در اون دعایی که امام صادق علی سلام عرض می شود که و حرم شیبتی الی النار امام صادق محاسن براشون سفید بود حرم شیبتی الی النار حالا اینو همه بخونن بچه بخونه مسخرست این اخه زن بخونه ،چطور شد حرم شیبتی زن میگه ریش مرو خدا مسخرش میکنه اصلن یا اینکه فرض کنید که امام صادق اسماعیل که پسرش فوت کرد نوشت به کفنش اسماعیل اشهدو ان لا اله الا الله حالا ابراهیمم میگه اسماعیلو یشهدو ان لا اله الا الله تقیم میگه اسماعیلو عمرم میگه اسماعیلو نقیم میگه اسماعیلو .
نفهمیدید اخه اینقدر انسان احمق میشه میگد تعبده این تعبد نی تحمقه اخه انسان با عقل شر رو پذیرفته شرع را که با عقل پذیرفته چیزایی که برخلاف حس است بر خلاف عقلست بر خلاف فطرتست برخلاف عدد است عددم گم میکنن آقایون یک دو سه چار چار کمتر از سه مساوی دو که این آقایون یکی از اهمیتهای بسیار بالای فقه ما حساب میکنن که ابو حنیفه در اینجا غلط کرد و امام صادق درست فرمود امام صادق درست میگه خاک پاش جشم ما ولی شما امام صادقو خراب کردی امام صادق رو شما مغلوب در مقابل ابو حنیفه قرار دادین پس بر میگردیم به فرمایش علامه ولو اوصا به جزعن ماله فصبح نخیر صب نیست والسهم الصوم سهمی از مال این یه صوم چرا سهم صومنه، سهم مگه همیشه صمنه سهام ارث چقده آقایون سهام ارث گاه صددرصده گاه نصفه گاه یه چهارمه گاه یه هشتمه گاه دو ثلثه چرا شما چسبیدید به عرض می شود که صوم از کجا اومده صوم
و شی از ثلث اینم لابد روایت دارید شما ، اعطو شیئا من مالی یک شیشم بابا من شیش ملیارد دارم میگه چیزی از مالم بده یه ملیارد بده اینکه چی شده آخه عرض کردم ظروف فرق میکنه اشخاص فرق میکنن نفسیات اشخاص فرق میکنند زمینه ها فرق میکند موارد پرداخت فرق میکند خود مال فرق میکند شما همه رو یجا همینطور یرخی چیز کردید
خب مطلب بعدی ولو اوصا بمثل نصیب احد الورثه صحت من الثلث ، اینطور وصیت کرد گفت سهم یکی از ورثه رو به فلان اقا بدید نه خود سهم ها سهم این وارث دو ثلث از باقی مانده است سهم اون یه ربعه سهم اون یه صومنه سهم اون عرض می شود که یک سیو دومه به حسب چی آقایون میفرمایند که اگر چهارتا زن داشت چهارتا زن یه هشتمو چهارتا تقسیم میکنیه یه سیو دوم میشه این سهما فرق میکنه میگه اگه گفتش که لا اوصا بمثل نصیب احد الورثه صحت من الثلث ، قبول من الثلثه، چون وصیت کرده و وصیت به حق مالیه واجب که نیستش که یه چیز راجحیه با اون قیودی که قبلن عرض کردیم
خب دون زیاده ولا قرینت تعیینو قدر النصیب اینجا چه کنیم نوشتیم والاقرب هنا النصیب الوسط مطلقا اینجا چند جوره اینکه میگد نصیب الحد الورثه دو معنا داره یک معنا اینست که احد الورثه مطلق این ورثه از کل نصف ربع دو ثلث ثلث و و و و این نصیب های مختلفی که کل ورثه میگیرند اگه این مراد باشه یه مطلبه یه مرتبه نه احدو ورثتی ورثه من چقدره اگر ورثه من ثلث بر هست ثلثین بر حصر ربع بر حصر چه بعد احد نصیب ورثه موجود اینا فرق میکنه
باید د2811 اگر مراد نصیب احدول ورثه است به قول مطلق چه باید کرد اگر نه به قول مطلق نیست بلکه ورثه ای که من دارم اون ورثه که من دارم نصیب یکی از این ورثه خب در اینجا چه میکنیم اه قرائنی در کارست بسم الله اگه قرائنی در کار نیست خب احدل ورثه اولو بگیریم احده اول که بیشتره اخرو بگیریم کمتره احده وسطو بگیریم احده اونی که مقتضای جمع است از نظر اختیار کدامه ؟ در حال وسط میشه
در اول اصلن گیر میکنه شاید اخر باشه ، در اخر گیر میکنه شاید اول باشه در وسط که احدول ورثه موکده احدول ورثه به صورتن مرکزه نسبت به ورثه ای که اینجا موجودهستن ، عرض می شود که بعله خب بعدن تتمه مطلب