بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم
الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و علی آله الطاهرین
اللهم صل علی محمد و آل محمد
ما آرام آرام قدم برمیداریم در احکام فقهیه و نه آنکه ندانیم میدانیم اما آرام آرام قدم برمیداریم، بعضی از برادران فکر میکنند که بلند قدم برمیداریم. حالا امروز میخوایم آرام رو تبدیل به بلند کنیم بر حسب نصوص قرآن شریف و اگر ما درست روی آیات مبارکات قرآن دقت کنیم، میفهمیم کچه فاجعهای علیه قرآن ما مسلمانان درست کردیم. ما حوزه های علمیه شیعه و سنی و ما شرع مداران، چه فجایعی علیه قرآن شریف ما درست کردهایم. اصالت را به قرآن ندادیم. حتی مشرک هم نشدیم که هم قرآن و هم کتابهای دیگر و حتی قرآن را در حاشیه منه قرآن ندادیم، باز اگر حاشیه منه بود، خب، متن منه است، حاشیه هم منه. از این جهت فتوا دادیم در طول تاریخ فقه، برخلاف نصوص قرآن شریف. بارها عرض کردیم ولی امروز مطلب دیگری ما داریم. بر خلاف نصوص قرآن شریف ما فتوا داده ایم، یا به استناد روایاتی چه زیاد و یا کم و یا به استناد شهرت ها یا اجماعات و ضرورتهایی و عجیب است و واقعا خیلی هم عجیبه که ما فقهای اسلام و شرع مدارانِ شرع مدار اسلام، اینی که میگم ما، برای اینکه قدم خیلی بلند نباشه. شرع مداران، شرع ندار اسلام، به روایتی که برخلاف نص آیه است، چون تعدادش مثلا بیشتر از آیه است و فتوا دهندگان به این گونه روایات، بسیار اند، دقت نمیکنیم چیه میگه این روایات. اگر ما، حالا سند هیچی، اگر در متن مقداری از روایات، ما دقت کنیم، متن نقیض است با عقل، با فطرت، با اصل، با کتاب. کسی که فلان روایت را جعل کرده است، این به قرآن مراجعه نکرده که اقلا ضد قرآن حرف نزن. اقلا اگر میخوای جعل کنی، چیزی بگو که در قرآن نه نفی و نه اثبات است، حالا ثابت هم که نیست. اما اقلا تو به قرآن آنچه را که داری نفی میکنی یا اثبات، به قرآن مراجعه کن که در قرآن باشد چنین مطلبی که شما میگید. و اما اگر چیزی را بگوید و بگوید در قرآن نیست، من میگویم. در قرآن نیست، من میگویم، خب ما مسلمونیم و به قرآن مراجعه میکنیم و میبینیم هست، تو چه میگویی؟
در باب مُحرّمات جنسی، مُحرّمات جنسی بین مرد و زن رو فعلا داریم بحث میکنیم. اینکه میگیم جنسی، اعم از نکاحه. مُحرّمات جنسی بین مرد و زن، در غیر بُعد نکاح که خب معلوم است زنا است، لواط است، مساحقه است، چه است و چه است. اما در بُعد نکاح، در بعد نکاح مُحرّمات نکاحی هم دارای چند بُعده. در بعضی موارد محرمات، مُحَرّم است نکاح از اول تا آخر. قابل چاره کردن نیست. مادرِزن است، خواهر است، دختر خواهر است، دختر برادر است، زن پدر است و اینها دیگه هیچ وقت رجاء اینکه حلّیّت بیاد، هرگز. در بعضی موارد هست که رجاء حلّیّت هست، یعنی در یه مدتی این حرام و بعدا حلّیّت. مثل اینکه جمع بین اختین. خب به عنوان جمع حرامه، اما اگر جمع برطرف شد، دیگه حرام نیست. اُخت هست، ولکن اُختین نیست. و ما الی ذلک که نمونه هاش رو قبلا عرض کردیم. در قرآن شریف تمام نکاحهای مُحَرّم بلااستثناء ذکر شده. این حرفی است که امروز میخوام عرض کنم. نکاح مُحَرّمها. ازدواجی که حرام است چه ذاتا و همیشگی، شمولی و چه احیانا، صد درصد نکاحهای مُحَرّم در قرآن ذکر شده تعدادش. عرض می شود که در قرآن شریف در آیه نساء، پونزده مورد ذکر شده و در آیات دیگر نه مورد نکاح مُحَرّم، نه عمل محرم. در موارد دیگر، نه مورد ذکر شده. پونزده مورد و نه مورد؟ بیست و چهار مورد. بعد و سیزده مورد هم فقها اضافه کردند. چه برمبنای روایات و چه بر مبنای خیالاتی به غیر از روایات، سیزده مورد ذکر کردند. این سیزده مورد، برخلاف نصوص قرآن است در باب نکاحهای مُحَرّم. عرض کردم پله پله میرفتیم و حالا پله بالا میخوایم بریم. ممکن است که به این زودی ها ما موفق نشیم با برادران برخورد کنیم باز هم اگر {0613} بعد از رمضان. خب ببینید، جمعا در قرآن شریف، بیست و چهار مورد مُحَرّم از برای نکاح ذکر شده. پونزده مورد در سوره نساء، الان میبینیم که بحث محوری است و نه مورد، در آیات دیگر. اضافه بر این پونزده مورد و نه مورد که بیست و چهار مورد است، سیزده مورد در روایاتی و اقوالی و یا هر دو، کاملا وسائل الشیعه رو در کل اَبوابش من دیدم. یعنی صفحه به صفحه و روایت به روایت، و یادداشت کردم که سیزده مورد هم مُحَرّم که در قرآن نیست. منتها این سیزده موردی که مُحَرّم میدانند و در قرآن نیست، تضاد داره. در تمام این سیزده باب، روایاتی میگه حرام، روایاتی میگه حلال. حالا حلال زیادتر باشد، حرام زیادتر باشد، هر چه باشد. و آقایون فقهای بزرگوار، دو دید را هم گذاشتند و چشم رو هم گذاشته فتوا دادند. دید اول که دید قرآنی است، به قرآن مراجعه نکردند که قرآن مخالفت دارد با اینی که روایت میگه حرامه؟ اونی که روایت میگد یا اقول میگد حرام است، آیا قرآن مخالفت دارد یا موافقت یا نه موافقت و نه مخالفت دارد؟ اگر نه مخالف و موافق است و حصری هم در کار نیست و قطعی الصدوره، ﴿وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ﴾ [النساء 59]، این دید اول. دوم. {صحبت حضار} میگویند و عمل نمیکنند، حالا نمونه اش رو عرض می کنم. بُعد دوم. نگاه میکند که در اینجا مثلا فرض کنید که هفت هشت تا روایت داریم، ده تا روایت داریم، اکثر قریب به اتفاقش میگد این حرام، یه دونه اون آخر میگه، حلال. اونهایی که میگه حرام چون تعداد زیاده اولا، مشهور و اجماع و یا ضرورت هست ثانیا، فتوا میده. دیگه توجه نمیکند به اینکه آقا قرآن خلاف این داره میگه و توجه نمیکند که اون یه دونه روایت آخری موافق قرآنه. اگر یک دونه روایت، در مقابل صدها روایت از یزید بن معاویه بن ابی سفیان ابی فلان فلان شده هم نقل کنه، اما موافق قرآنه، باید قبول کرد. اما درصد مطلق روایاتی و اقوالی و نظراتی و شهراتی و اجماعاتی و ضروریاتی، اگر درصد مطلق که نود و نه درصد است، مخالف قرآنه که قبول نمیکنیم که. ولی خب نتیجه بعکس شده. هم بُعد اول که به مَحَک مراجعه نمیشه که کتاب الله است که از نظر بحث علمی آقایون میگویند، اما خب عملا در کار نیست، قرآن ظنی الدلاله است. آقا قرآن ظنی الدلاله است؟ خب، شما چطور میگید که ظن خاص حُجّته؟ مگه نمیگید؟ مگر شما نمیگید ظن خاص حجته؟ قرآن ظنی الدلاله، خب قرآن هم حجت. پس چا میگید حجت نیست مگر اینکه روایت بیاد؟ برای اینکه ظن قرآن، ظنتر است از روایت. دلالت قرآن، در ظن بودنش ضعیفتر است از دلالت روایت. با اینکه افصح کلام است و ابلغ کلام است و قطعی الصدور است و دلالت چنین است و این حرفها. حالا کاری با این حرفها نداریم. در این باب وقتی که ما، مثلا یک نمونه، یک نمونه روایتی هست که بنده اینجا نقل کردم، یادداشت کردم، راجع به، خب ببینید، سیزده مورد که در روایات هست که حرام کرده است نکاحی را و در مقابلش هم روایت مقابل هست که حلال است، من براتون میشمارم. مزنی بهای ابن، صفحه 319 وسائل الشیعه، باب چهار. دو جور روایته. بیشترش میگد مزنی بهای این، بر اَب حرامه. اگر پسری با زنی زِنا کرد، پدر نمیتواند این زن را بگیره. دو جور روایه. {صحبت حضار} جلد عرض می شود که چهاردهم، باب نکاحه. جلد چهاردهم از وسائل الشیعه بیست جلدی. مزنی بهای ابن، در صفحه 319، باب چهارم، که اگر پسری با زنی زنا کرد، نه نکاح. پسری با زنی زنا کرد، این زن، از برای پدر ازدواج حرام است عرض می شود که حرامه. قرآن چی میگه؟ قرآن میفرماید ﴿وَحَلَائِلُ أَبْنَائِكُمُ الَّذِينَ مِنْ أَصْلَابِكُمْ﴾ [النساء: 23] غیر صُلب، وَحَلَائِلُ أَبْنَاء، این حلائل نبوده که. حَلَائِلُ أَبْنَاء، یعنی کسی که، زنی که حلال است بر فرزندش یا عقد دائم یا عقد منقطع یا عرض می شود ملک یمین. خب قرآن نَصّ دارد. شما میگید که اگر اِبن باهاش زنا بکنه این حرامه. روایت مخالف هم داریم. چون روایت موافق با این حرمت زیاده، شما نه به قرآن نگاه کردید و نه به متن روایات.
بعد میگن دخترِ برادر یا دخترِ خواهر بحث دیروز بود، دخترِ برادر یا دخترِ خواهر بدون اِذن زَنَت، دخترِ برادرش یا دخترِخواهرش را ازدواج کنید، این باطل است بعضی روایات، حرام است بعضی روایات و حلال است بعضی روایات. خب، وسائل الشیعه صفحه 377، باب یازدهم. در باب یازدهم یک روایت هست در مقابل همه روایات، روایات متعددِ متعددِ متعدد به اسناد … چنین میگوید بله، خواهرِ برادر و عرض می شود که دختر ِبرادر و دخترِ خواهرِ زن حرام است، مگر به اِذن او. بعضی ها این اِذن رو هم نمیگه. میگه اِذن باشد یا بی اذن حرامه. بعضی ها میگن اگر اذن باشه حلاله. یک روایت داریم که میگوید لان الله یَقول ﴿وَأُحِلَّ لَكُمْ مَا وَرَاءَ ذَلِكُمْ﴾ [النساء: 24] یک روایت یتیم. یک دونه روایت. بهش توجه نکردند. شیخ آمده توجیه کرده، سید توجیه کرده، آخوند توجیه کرده، ماخوند توجیه کرده، چرا؟ چون برخلاف اون روایاته دیگه. روایت اینه که استدلاله، در روایت امام میفرماید که حلال است، حلال است که دخترِ خواهرِ زن را یا دخترِ برادرِ زن را به طور مطلق بگیرید. لان الله یَقول ﴿وَأُحِلَّ لَكُمْ مَا وَرَاءَ ذَلِكُمْ﴾ [النساء: 24] خداوند مُحَرّمات رو ذکر کرده، این جزو اونها نیست. ما وراذلکم رو امروز بحث میکنیم. خب، عرض می شود که دیگر، دختر یا خواهر یا مادر کسی که معاذالله باهاش لواط شده. {صحبت حضار} فهرست میدم، بعد انفجار حاصل خواهد شد. این که انفجار نیست هنوز. دختر یا خواهر یا مادر پسری که معاذالله این شخص با او لواط کرده. یک مردی با یک مردی لواط کرده، خواهر و مادر و دختر اون ملوط بر این لائط حرام. روایاتی داریم. روایاتی هم خیلی کم داریم که حلاله، این کم با نص قرآن موافق و اون زیاد با نص قرآن مخالف. صفحه 339، باب پانزدهم.
دیگر، حرمت منکوحه در عدّه، یا ذات البعل. این معروفه. اگر کسی را در عدّه نکاح کردند، عالما حالا، اینها میگن جاهلا علم نیست. اگر کسی، یک زنی در عدّه وفات یا در عدّه طلاق است، در عدّه با او نکاح کرد، این نکاح باطل و بعدا هم اگر عالم بود به حرمت، حق ندارد با او ازدواج کند. صفحه 344، باب هفده و صفحه 341 باب شونزده. روایتی هم داریم کم، ببینید، حق همیشه کمه. روایتی داریم که نخیر اشکال ندارد و این روایت که اشکال ندارد، موافق نص قرآن است که بحث میکنیم. روایتی که اشکال دارد، متعدده.
و حُرمت ازدواج با خواهرِ منقطعه در عدّه فِراق. صفحه 368، حدیث یک و دو. صفحه 366، حدیث بیست و چهار. این هم، روایاتی هست که حرامه دیروز نمونه اش رو عرض کردم که اگر با یک زنی عقد منقطع کردی و او وقتش گذشت، یا وقتش رو بخشید و رفت کنار، در حال عده او که عده بائن است، چند تا حدیث داریم که ازدواج این مرد با خواهر او، حرام است. اما این جمع نیستش که، خلاف نص قرآن است بعد بحث میکنیم. روایتکی هم دارد که نه. و در باب طلاق خُلع و طلاق مبارات، کلی است. در روایات طلاق خلع و مبارات علت میاره. امام می فرماید که چون دیگر نمی تواند به این زن رجوع کند، بنابراین خواهرش حلاله است. میگیم این چون اینجا میاد که. این چون که دارید، چون تره که. در طلاق خلع و مبارات، امکان رجوع برای مرد نیست. ولکن زن میتواند فی ما بَذَلَت رجوع کند و این عده منقلب بشود از بائن به رِجعی. ولیکن در این مسئله مورد بحث، چون دوبله است که مرد نمیتواند و زن هم فی ما بذلت در کار نیست. چرا شما اینجا به حساب این دو روایت میگید که اینجا حرامه. برخلاف نص قرآن.
خب، همچنین حلّیّت ازدواج با زانیه غیرتائبه، باب، صفحه 355، حدیث، عرض می شود که باب سیزده.
دیگر، حرمت دخترخاله و دختر عمه، اگر با این خاله یا عمه معاذ الله زنا کرده باشد. صفحه 329، فصل ده. میگوید که اگر انسان با خاله این زنی که میخواد ازدواج کنه باهاش، با خاله این زن، زنا کرده یا با عمه این زن زنا کرده، این زن، از برای او حرامه. چرا؟ برای اینکه قرآن شریف چی فرموده؟ حرمت بنت الخاله او العمه المزنی بهما. چرا؟ مگر اینجا عرض می شود که دخترِ زن رو گرفته ایشون؟ اگر دختر یک زنی رو انسان، با یک زنی معاذ الله زنا کرد، دخترِ این زن حرامه؟ چه عمه باشد، چه خاله باشد، چه حاله باشد، چه ماله باشد. قرآن شریف میفرماید ﴿وَرَبَائِبُكُمُ اللَّاتِي فِي حُجُورِكُمْ﴾ [النساء: 23]، این ربیبه است؟ مِنْ نسائِكُمُ، عمه که زن شما نشد که. با این عمه ای که زنا کرد، با این خالهای که زنا کرد، زنش شد؟ نشد. قرآن میفرماید ﴿وَرَبَائِبُكُمُ اللَّاتِي فِي حُجُورِكُمْ مِنْ نِسَائِكُمُ اللَّاتِي دَخَلْتُمْ بِهِنَّ﴾ [النساء: 23] این که نساء نیستش که، خلاف نص آیه.
و همچنین، حُرِّمت امرئة زنا به الابن علی الاب. اگر چنانچه یک عرض می شود که فرزند انسان با یک زنی زنا کرد، این زن بر پدر حرامه. اما بعکسه. ﴿وَلَا تَنْكِحُوا مَا نَكَحَ آبَاؤُكُمْ مِنَ النِّسَاءِ﴾ [النساء: 22] این اعم بود. اما نسبت به اَبناء که بالا هم عرض کردیم ﴿وَحَلَائِلُ أَبْنَائِكُمُ﴾ [النساء: 23] اینجا حَلَائِلُ أَبْنَائِكُمُ نیست. اگر پسر یک آدمی، با یک زنی زنا کرد، چرا این زن برای این پدر حرام باشه؟ مگه حلیله او بود؟ حلیله نبود که. حرام بود که. صفحه 328، فصل نه. بله؟ دوتا بابه. این عجیبه که دو تا بابه. بعد، باب دیگر باب نهم، عرض می شود صفحه 328، اگر پدر و یا پسر، به حرام البته، اگر پدر یا پسر او، به حرام با زنی لمس کردند، بر یکدگر حرام میشوند. میگیم لمس که عمل جنسی نیستش که، نکاح نیستش که. ما راجع به پدر که غلیظتر است جریان. وَلَا تَنْكِحُوا مَا نَكَحَ آبَاؤُكُمْ مِنَ النساء، نَکَحَ بود، اگر نکاح نبود، نه نکاح لفظی، نه نکاح عملی، دست مالید بهش یا نگاهش کرد. آقایون میگویند منظورة الاَب هم حرامه. اگر پدر انسان به یک زنی نظر عَن الشهوتین کرد، این دختر، این زن برای این پسر این حرامه. بابا قرآن میگوید ﴿وَلَا تَنْكِحُوا مَا نَكَحَ آبَاؤُكُمْ مِنَ النِّسَاءِ﴾ [النساء: 22] اونی که اوسعه. شما میگید که اگر نگاه کرد یا لمس کرد. اگر پدر زنی را لمس کرد از روی حرام، برای پسر حرامه. اگر پسر لمس کرد، برای پدر هم حرامه. {صحبت حضار}
خب، حُرِمت الاُم المزنی بها، صفحه 325، باب هفتم. این دو تا مطلب میگه. یکی، حُرِمت الاُم المزنی بها. اگر با زنی زنا کرد، مادرش حرامه. چرا؟ {19:35} بابا ﴿وَأُمَّهَاتُ نِسَائِكُمْ﴾ [النساء: 23] قرآن میگه. اُمَهاتِ نسائِكُمُ غیر از زنی است که با او زنا کرده است. و حُرِمت الاُم المزنی بها، با یک زنی زنا کرد، مادر این زن حرامه. مگر این مادر زنه؟ این مادر زن نیستش که. نه عقده، نه عقد دائمه و نه منقطع و نه چی.
و بنتها من الرضاعه این عجیبتره. اگر یک زنی دختر رضاعی داشت، دختر رضاعی زن یعنی چه اصلا؟ پسر رضاعی معنا دارد. اگر یک پسری از زنی شیر بخورد، پسر رضاعیه و عرض می شود که ﴿وَأُمَّهَاتُكُمُ اللَّاتِي أَرْضَعْنَكُمْ﴾ [النساء: 23]. اما اگر یک زنی دختری رو شیر داد، دختر رضاعی این زن یعنی چه؟ یعنی بین این زن و این دختر ازدواج حرامه؟ ازدواج معنی نداره. و اونوقت اینها چی میگن؟ میگن و بنتها من الرضاعه. یعنی اگر با یک زنی زنا کرد، هم مادرش حرام است، هم دختر رضاعیاش حرامه. این قوز بالا قوزه دیگه.
خب، عرض می شود که حُرّمَت البنت المرعیه و اُمِه. اگر یک زنی رو انسان به شهوت دید، هم دخترش حرامه و هم مادرش حرامه. صفحه 322، فصل شش. حُرّمَت اولاد المرضعه الی آخر. ببینید، اینها سیزده مورد مُحَرّمات درست کردند و به همه اینها تقریبا، درصد فتوا ندادن بسیار کمه. و حال آنکه قرآن نص است بر خلاف اینها.
حالا، بحث دیگری که باید به طور اشاره بحث کنیم، البته این مال بعده. شما قرآن رو باز کنید، سوره نساء عرض می شود که بله، ﴿حُرِّمَتْ عَلَيْكُمْ﴾ [النساء: 23] بعدش، ببینید در اینجا چند تا ذکر فرموده؟ پونزده تا. آیه بیست و دو به بعد، یکی یکی بشمارید وَلَا تَنْكِحُوا مَا نَكَحَ آبَاؤُكُمْ، یک. أُمَّهَاتُكُمْ، دو. بَنَاتُكُمْ، سه. أَخَوَاتُكُمْ، چهار. عَمَّاتُكُمْ، پنج. خَالَاتُكُمْ، شش. بَنَاتُ الْأَخِ، هفت. بَنَاتُ الْأُخْتِ، هشت. أُمَّهَاتُكُمُ اللَّاتِي أَرْضَعْنَكُمْ، نُه. أَخَوَاتُكُمْ مِنَ الرَّضَاعَةِ، دَه. أُمَّهَاتُ نسائِكُمْ، یازده. وَرَبَائِبُكُمُ اللَّاتِي فِي حُجُورِكُمْ، دوازده. حَلَائِلُ أَبْنَائِكُمُ، سیزده. أَنْ تَجْمَعُوا بَيْنَ الْأُخْتَيْنِ، چهارده. بعد ﴿وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ النِّسَاءِ إِلَّا مَا مَلَكَتْ﴾ [النساء: 24] که اون معلومه دیگه. کلا، بله، پانزده. بعد، ﴿وَأُحِلَّ لَكُمْ مَا وَرَاءَ ذَلِكُمْ﴾ [النساء: 24] چی شد؟ نص هست اینجا یا نه؟ ببینید، میفرماید که حُرّمَت، حُرّمَت، حُرّمَت، حُرّمَت، حُرّمَت، موارد دیگه. بعد میفرماید که بقیه حلال است. آیا این بقیه حلال است نَصّ در حلّیّت کل نیست؟ بله؟ نص است در حلیت کل. ﴿وَأُحِلَّ لَكُمْ مَا وَرَاءَ ذَلِكُمْ أَنْ تَبْتَغُوا بِأَمْوَالِكُمْ مُحْصِنِينَ غَيْرَ مُسَافِحِينَ﴾ [النساء: 24] اینجا بعضی ها خیال کردند که این أُحِلَّ لَكُمْ مَا وَرَاءَ ذَلِكُمْ، ازدواج با زن زانیه غیر تائبه را هم که در سوره نور منع شد، {23:00} بععضی ها اینطور خیال کرده اند. دو تا جواب داره. .. جواب کم داده، دو تا فعلا عرض می کنیم. یک، مگر این وَأُحِلَّ لَكُمْ مَا وَرَاءَ ذَلِكُمْ مطلق نیست؟ ولو ظهور در اطلاقه. مطلق نیست؟ آیا مطلق نسخ میکند خاص را ،یا خاص نسخ میکند مطلق را اگر تناسخی در کار باشه؟ خب این نصه و دو نصه. یک نص در سوره نور است، ﴿حُرِّمَ ذَلِكَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ﴾ [النور: 3] و یک نص در سوره مائده است ﴿وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ الْمُؤْمِنَاتِ﴾ [المائدة: 5] که شرط احصان رو کرده. این اولا. ثانیا، همین جا هم عرض می شود که زانیه داخله. چرا؟ وَأُحِلَّ لَكُمْ مَا وَرَاءَ ذَلِكُمْ، غیر از این زنانی که مُحَرّم است، حلاله، شرط داره، ﴿أَنْ تَبْتَغُوا بِأَمْوَالِكُمْ مُحْصِنِينَ غَيْرَ مُسَافِحِينَ﴾ [النساء: 24] خود را و آن زن را نگه دارید. چون چند بُعد است از نظر شهوانی ازدواج. یک، خود را از زنا نگه داشتن. دو، زن را از زنا دادن نگه داشتن. سه، هر دو رو نگه داشتن. این سه بُعد در قرآن ذکر شده. محصنین، حالا اگر این مرد خود را میخواد از زنا نگه داره، ولی با زن زانیه نکاح منقطع کرد که او رو تشویق به زنا کرد، باز مُحْصِنِينه؟ بله؟ مُحْصِنِينه؟ اگر ازدواج کرد با زن زانیه، ازدواج منقطع، احصان کرده است در اینجا؟ نخیر. اگر هم نسبت به خودشه، با دیگری میشه، با یک زن غیر زانیه میشه. اما اگر با زن زانیه ازدواج منقطع کرد، مُحْصِنِين در بُعد که؟ این زن رو نگه داشته بله. اگر زنی که زانیه است با ازدواج موقت یا دائم شما دست از زنا برداره، اینجا واجب است از باب نهی از منکر. اون مطلب دیگریه. یا راجح است. اما در جایی که این تشویق میشه، میگه آقای فلان، آقای فلان، آقای فلان، کما اینکه بعضی ها میگفتند، آقای بازاری و فلان،ریش و کلاه و چیز داشتند، میرفتند شهر نو، ناحیه ده، و یه کاری انجام میدادند و میومدند. خب این تشویق میشه این زن که همه اش این اشخاص فاسق نیستند که شخصی که مومن است و صف اول وا میایستد و لا حول ولا قوة الا بالله و صدای ولضالینش کوش فلک رو کر میکنه، این آدم رفته شهر نو و صیغه کرده و آمده بیرون. خب این کجاش مُحْصِنِينَ غَيْرَ مُسَافِحِين؟ پس در بُعد اول و در دوم این مطلب قابل اصلاح نیست. خب سوال، سوال این است که این مُحْصِنِينَ غَيْرَ مُسَافِحِينَ، جاش روشن. اما اینکه فرمود در آیه بیست و چهار که آیه اخیر است در مُحَرّمات، ﴿وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ النِّسَاءِ إِلَّا مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ كِتَابَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَأُحِلَّ لَكُمْ مَا وَرَاءَ ذَلِكُمْ﴾ [النساء: 24]، این اُحِلّ یا ظهور مطلق است یا نص است. در هر دو صورت نمیشه أُحِلَّ رو کاریش کرد. ببینید، چون أُحِلَّ بعد از حُرّمَ است دیگه. بگوید اینها حرام، بقیه حلال. اگر فرمود که این و این و این حرام، بقیه حلال، یعنی بقیه نص است در حلّیّت بقیه. اگر أُحِلَّ از اول بود، خب سه بُعده. یا اینکه نص در اطلاق بود یا ظاهر در اطلاق یا محمل در اطلاق. ولی در اینجا نص در اطلاقه، یا حداقل ظاهر در اطلاقه. یعنی قابل استثناء و قابل تقیید نیست. چرا؟ چون اگر قیدی بود، خب قبلا میگفت. بله؟ گفت این حرام، این حرام، این حرام، این حرام، غذا چیدن ده جور جور غذا، نه تاش رو گفت حرام، یا پنج تاش رو گفت حرام ، گفت بقیه حلال. نمیا بگه نخیر، بقیه هم حرام داره. خب پس بگه از اول، تو که زبون داشتی، ما هم میشنیدیم. در اینجا وقتی خداوند پونزده مورد رو ذکر کرد که از هر موردی این مقادیر استفاده میشه، بعد فرمود. وَأُحِلَّ لَكُمْ مَا وَرَاءَ ذَلِكُمْ. پس تمام آنچه را که شما در سیزده مورد، حرام کردید برحسب روایات و اقوال، تمام اینها زیر پوشش اُحِلَّ خواهد بود. ولی یک سوال در اینجا هست. و اون سوال این است که مگر در جاهای دیگر قرآن، مُحَرّمات دیگری ما نداریم؟ داریم، نه جور داریم. نه جور مُحَرّمات نکاح داریم. آیا اون نه جور هم اُحِلَّ است؟ این سوال رو من میکنم دقت بفرمایید شما. ببینید، عرض می شود که بله، یکی در سوره بقره ﴿الطَّلَاقُ مَرَّتَانِ﴾ [البقرة: 229] بعد میفرماید که ﴿فَإِنْ طَلَّقَهَا فَلَا تَحِلُّ لَهُ مِنْ بَعْدُ حَتَّى تَنْكِحَ زَوْجًا﴾ [البقرة: 230] پس حرام شد. بعد از طلاق سوم، شما حق ندارید با این زن ازدواج کنید. در عده که عدّه رِجعیه نیست، عده بائنه، عده هم که تمام شد، فَلَا تَحِلُّ لَهُ، در هیچ بُعدی از ابعاد. نه نکاح دائم و نه منقطع و نه ملک یمین. فَلَا تَحِلُّ لَهُ یعنی چه؟ یعنی حرام است که با این زن ازدواج کنید، حَتَّى تَنْكِحَ زَوْجًا غَيْرَهُ. ﴿أُحِلَّ لَكُمْ مَا وَرَاءَ ذَلِكُمْ﴾ [النساء: 24] این رو تحلیل کرد؟ سواله دیگه، این نه مورد که عرض میکنیم، یک.
دو، باز در سوره بقره ﴿وَلَا تَنْكِحُوا الْمُشْرِكَاتِ حَتَّى يُؤْمِنَّ﴾ [البقرة: 221] با زن بت پرست، شمای مسلمان ازدواج نکنید، حَتَّى يُؤْمِنَّ. خب این هم تو این پونزده تا که نیستش که. أُحِلَّ لَكُمْ مَا وَرَاءَ ذَلِكُمْ، تحلیل کرد؟ این دو. سوم، ﴿وَبُعُولَتُهُنَّ أَحَقُّ بِرَدِّهِنَّ فِي ذَلِكَ إِنْ أَرَادُوا إِصْلَاحًا﴾ [البقرة: 228] در عده رجعیه. خب، شوهر در صورتی میتواند برگردد به این زن در عده رجعیه یا بالاترش، اگر عده رجعیه تمام شد، میتواند با این زن ازدواج کندف إِنْ أَرَادُوا إِصْلَاحًا. ببینید، اگر اراده اصلاح ندارد و بدتر اراده افساد دارد، نه در عده حق دارد برگرده و نه وقتی که عده تمام شد، میتواند ازدواج جدید بکنه، چرا؟ چون ازدواج مصلحت میخواد. اگر کسی مردی با زنی ازدواج کند در افساد و برای زندگی نیست، اصلا این ازدواج باطل است. پس از وَبُعُولَتُهُنَّ أَحَقُّ بِرَدِّهِنَّ فِي ذَلِكَ إِنْ أَرَادُوا إِصْلَاحًا، میفهمیم که در مورد اراده اصلاح، اَحَقیّت هست. چه در عده، چه بعد از عده. اما اگر اراده اصلاح و افساد ندارد و بالاتر اگر اراده اضرار دارد، این نکاح حرامه. آیا این هم ناسخ است، نسبت به عرض می شود که أُحِلَّ لَكُمْ مَا وَرَاءَ ذَلِكُمْ؟
چهار، ﴿وَحُرِّمَ ذَلِكَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ﴾ [النور: 3] که در سوره عرض می شود که نور و ﴿وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ الْمُؤْمِنَاتِ﴾ [المائدة: 5] در سوره مائده که تحریم کرده است نکاح زانیه غیر تائبه رو، این هم آیا باز، نسخ کرده اون رو؟ یا اون این رو نسخ کرده؟ تناسخ در کار است؟ یا نه؟ این سواله ها.
پنجم، ﴿وَمَنْ لَمْ يَسْتَطِعْ مِنْكُمْ طَوْلًا أَنْ يَنْكِحَ الْمُحْصَنَاتِ الْمُؤْمِنَاتِ فَمِنْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ﴾ [النساء: 25] چی میگه؟ نسبت به ملک یمین، آیا ملک یمین رو کلا میشه ازدواج کرد؟ نخیر. اگر استطاعت ندارد و قدرت ندارد و نیاز شهوانی دارد و نمیتواند، غیر کنیز ازدواج کند، با کنیز ازدواج میکند. اما اگر قدرت دارد و یا شهوت قوی نیست و میتواند صبر کند، حَرَجی نیست، عُسری نیست، در اینجا میتواند با مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ، ازدواج کنه. پس ازدواج با زنی که کنیز است، به یک شرط حرام است و به شرط دیگر حلاله. در شرطی که حرام است، باز تناسخی در کار است اینجا؟ این هم.
ششم، ﴿ وَلَا تَعْزِمُوا عُقْدَةَ النِّكَاحِ حَتَّى يَبْلُغَ الْكِتَابُ أَجَلَهُ﴾ [البقرة: 235] ببینید، در وقتی که زن در عده است، نمیشود او را عقد کرد دیگه. حرام است یا نه؟ خب بله. خب، این حرام در این پونزده مورد اصلا ذکر نشده. این هم این یکی.
هفتم، ﴿فَلَا رَفَثَ وَلَا فُسُوقَ وَلَا جِدَالَ﴾ [البقرة: 197] فَلَا رَفَثَ چی میفهمیم؟ کثافت کاری جنسی نکنید در حالت اِحرام. این مقدمهای داره، مؤخره ای داره. مؤخرهِ مؤخرهاش عمل جنسیه. وسطش تقبیل و لمس و این حرفهاست. قبل عقده. خود عقد رَفَثه. رفَثِه در این بُعد رَفَثه. خب بنابراین از این آیه، این مطلب رو ما استفاده میکنیم.
هشتم، و تزویج الامة من غیر اهلها فانکحوهن باذن اهلهن. یادمه در لبنان یک دختری رو من بدون اذن پدرش عقد کردم برای کسی، بعد بُردن حزب و مزب و کجا و بالا و پایین و بعد اون وکیل{31:31} رفیق ما بود، از شاگردهای قبل ما بود، یک آخوندی اونجا بود گفت آقا این سوال رو از شما میکنم که آیا شرط نیست که اذن پدر؟ گفتم نه. گفت و انحکوهن باذن اهلهن. گفتم به قرآن مراجعه کن، {31:44} این حرام است. خب، و تزویج الامة بغیر اذن اهلها، این حرامه. خب، {31:52} بعد، عرض می شود که وَأَزْوَاجُهُ أُمَّهَاتُهُمْ ﴿النَّبِيُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَأَزْوَاجُهُ أُمَّهَاتُهُمْ﴾ [الأحزاب: 6]، ازدواج کردن با زن پیغمبر، بعد از وفات پیغمبر، یا بعد از طلاق پیغمبر، این ازدواج حرامه. پس این نه مورد در کل قرآن، اضافه بر این پونزده مورد، بیست و چهار مورد.
آیا اگر منحصر است حُرمت به این پونزده مورد با اینها چه کنیم؟ اینجا بحثی باید بکنیم این که {صحبت حضار} مُحْصِنِينَ یعنی چه؟ یعنی زنا نکنید. یعنی خودتون رو نگه دارید از زنا. مگر این نه مورد دیگر خارج از مُحْصِنِينه؟ کدوم نُصوص؟ رو قرآن داریم بحث میکنیم فعلا. می رسیم حالا. این رو میخوایم بحث کنیم که چحوریه. آیا بین این دو رشته آیات، تناسخ هست؟ یا تناسخ در کار نیست؟ از نظر فنی توجه کنید آقایون. ببینید، ما در صورتی میتوانیم بگیم که فلان آیه، فلان آیه را نسخ کرده که مطمئن باشیم که این ناسخ است و اون منسوخه. اما اگر ندونیم …عرض می شود که ﴿فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِيضَةً﴾ [النساء: 24] ببخشید قبلش، ﴿وَأُحِلَّ لَكُمْ مَا وَرَاءَ ذَلِكُمْ﴾ [النساء: 24]، ذلکم چی؟ ذلکم دو احتمال داره. یک احتمال این است که أُحِلَّ لَكُمْ مَا وَرَاءَ ذَلِكُمْ اینجا، یکیه دیگه. یعنی ماوراء این پونزده نفری که خداوند ذکر کرده، بقیه أُحِلَّ؟ که در اینجا تناسخ در کار میشه و بحث میکنیم. یا اینکه نه، مَا وَرَاءَ ذَلِكُمْ یعنی ذلکم الذی ذکرنا من المحرمات نکاحهن، چه اینجا، چه در کل قرآن، این هم احتمال دومه دیگه. وَأُحِلَّ لَكُمْ مَا وَرَاءَ ذَلِكُمْ که نظر به کل مُحَرّماتی است که مگر اونایی که خداوند در صورتی که محرم بوده، خداوند محرم نکرده؟ بله؟ اونهایی که خداوند، مثلا یک کسی، مُحرمات رو یک روز گفت، بعد گفتش که آنچه را که من از محرمات گفتهام بسم الله، بقیه حلال. یعنی مال امروز فقط؟ نه. هر چه از محرمات گفتم در طول عمر اجتهاد و این حرفها. حالا احتمال دوم وَأُحِلَّ لَكُمْ مَا وَرَاءَ ذَلِكُمْ، یعنی آنچه غیر از تصریحات بیست و چهار گانه قرآن است که پونزده تا اینجا و نه تا در سُور مختلف، ما ورای این حلاله. خب اونهایی که آقایون میگن سیزده تا است و سیزده تا همه اش ماورائه. هم ماورای این پونزده تا است و هم ماورای این نه تا. این هم یک احتمال.
احتمال دیگر، کسی اصرار کند به اینکه نخیر، مَا وَرَاءَ ذَلِكُمْ برگشتیم به اول، مَا وَرَاءَ ذَلِكُمْ فقط همین پونزده تا است. أُحِلَّ لَكُمْ مَا وَرَاءَ ذَلِكُمْ حُکمه. یعنی تمام آنچه را، چه در آیات نه گانه دیگر حرام شده و چه در روایت کاری نداریم، در آیات نه گانه دیگر حرام شده است، اونها هم اُحِلّ. پس در اینجا، یک احل داریم و یک حُرّم داریم. حُرّم بر حسب آیات نه گانه دیگر، اون نه مورد دیگر رو. اُحل بر حسب این آیه. چی میشه؟ در اینجا تنافی میشه. حالا که تنافی شد، چی میشه؟ باید یکی ناسخ باشد، دیگری منسوخ باشه. یا باید اون آیات نه گانه، ناسخِ اُحِل باشد، بگوید اُحِل وسیعتر، ضیق تر بشه. اُحِل الا این نه تا. {35:26} باشه. یا احل ناسخ اونها باشه. ببینید، از دو حال که خارج نیست. حالت سوم نداریم. یا احل، تضییق می کند یا توسع پیدا میکند. اُحِل تضییق پیدا کند، اون نه تای دیگر رو بگوید اُحِل، غیر این نه تا. یا اُحِل توسع پیدا کند، احل بگوید که من نسخ میکنم تمام اون نه موردی که قرآن، حرام کرده. خب در اینجا تناسخ در چه صورتی ثابت خواهد بود؟ در صورتی که بدانیم کدام جلو است و کدام عقب. اونی که بعد آمده، ناسخه. اونی که قبل آمده منسوحه. کی گفت که آیه نساء قبله؟ و کی گفت آیه نساء بعد است؟ تازه، اگر هم نسخی در کار باشه، مرحله سوم، اولا نسخی در کاره. عرض می شود که أُحِلَّ لَكُمْ مَا وَرَاءَ ذَلِكُمْ، ذلکم تمام مُحَرّمات رو داره میگه. و اگر هم نسخی در کار باشه که ذلکم یعنی این پونزده تا و بقیه حلاله. میگیم بقیه حلاله، خب، بقیه حلال بودن که اون نه تای دیگه حلال بودن، در صورتی که بدانیم این آیه قبل از اونها، و اونها، ببخشید، این آیه بعد از اونها، اونها رو که تحریم فرموده است خداوند، نه تای دیگر رو، اینجا پونزده تارو با نه تای دیگر حلال کرده. اگر بدانیم قبل و بعد را در اینجا نسخ معنا داره. ولی برای سوم. سوم میگوید که این نسخه، بگیم بله، این اُحِلَ لَکُم ماورا ذلکم منسوخ شده است به اون نه مورد دیگر. بله؟ اولا پونزده مورد فرمود. بعد اُحِلَ لَکُم ماورا ذلکم این عرض شود که خب تحلیل بقیه است. این تحلیل بقیه، منسوخ شده است به نه آیه. آیه عرض می شود که ﴿بُعُولَتُهُنَّ﴾ [البقرة: 228]، آیه ﴿حَتَّى تَنْكِحَ زَوْجًا﴾ [البقرة: 230]، آیه چه، منسوخ شده. میگیم بالاخره، قرآن میشود حکمی را ذکر کند و بعد نسخ کند. اما حدیث میتونه نسخ کنه؟ نه. علی ای من الاحوال الثلاث، اونی که مُحَرّم است در قرآن، چند تا است؟ بیست و چهار تا. پونزده تا اینجا، بعدا در اونجا نه تا. خب اون احادیثی که در سیزده بابه، میخواد تحریم کند غیر این نه تای اینجا و غیر این پونزده تای اینجا و نه تای اونجا رو، اون احادیث اگر بخواد قرآن رو نسخ کند، قرآن که نسخ نمیشه، پس بنابراین فضربوه ارض الحائط. تمام مواردی که آقایون فتوا دادند و ابواب مختلف که روایات دارد که اون سیزده مورد دیگر رو از مُحَرّمات نکاح است، اصلا از مُحرمات نکاح نخواهد بود و فاجعه بزرگ اینجاست که این دقت را احدی نکرده است و چرا؟ چون قرآن کتاب اجنبیه دیگه. قرآن کتاب ما نیستش که و اگر ما درست دقت کنیم، این مطلب برای ما صد درصد روشن است. صحبت ظهور نیست. برادران صحبت ظهور که نیست، صحبت نص است در اینجا. برای اینکه أُحِلَّ لَكُمْ مَا وَرَاءَ ذَلِكُمْ، تکرار می کنم، أُحِلَّ لَكُمْ مَا وَرَاءَ ذَلِكُمْ یعنی تمام آنچه را غیر این است، حلاله. این شبیه قضیه عرض می شود که اَنعامه. ﴿أُحِلَّتْ لَكُمْ بَهِيمَةُ الْأَنْعَامِ إِلَّا مَا يُتْلَى عَلَيْكُمْ﴾ [المائدة: 1] چند تا استثناء است؟ یکی ﴿غَيْرَ مُحِلِّي الصَّيْدِ﴾ [المائدة: 1]، یکی ﴿الدَّمُ﴾ [المائدة: 3]، یکی ﴿الْخَبَائِثَ﴾ [الأعراف: 157]. خبائث و دم و محلی الصید. خب در اینجا خداوند چی چی از اَنعام رو خواسته تحلیل کنه؟ انعام رو ذاتا خواسته تحلیل کنه؟ یا ذاتا و اجزائا هر دو؟ چرا؟ ذاتا تحلیل کرده ﴿أُحِلَّتْ لَكُمْ بَهِيمَةُ الْأَنْعَامِ إِلَّا مَا يُتْلَى عَلَيْكُمْ﴾ [المائدة: 1]، إِلَّا مَا يُتْلَى عَلَيْكُمْ، ﴿لَحْمُ الْخِنْزِيرِ … الْمُنْخَنِقَةُ وَالْمَوْقُوذَةُ وَالْمُتَرَدِّيَةُ وَالنَّطِيحَةُ وَمَا أَكَلَ السَّبُعُ﴾ [المائدة: 3] استثناء شده، دم، استثناء شده، این دم هم که استثناء شده آیا دم از اصول اَنعام است یا از اجزای اَنعام؟ بله؟ از اجزائه دیگه. پس نمیتونی بگی که خداوند فرموده است که أُحِلَّتْ لَكُمْ بَهِيمَةُ الْأَنْعَامِ، عرض می شود که أُحِلَّتْ لَكُمْ بَهِيمَةُ الْأَنْعَامِ، این فقط اصل ها رو خواسته بگه، فرع ها رو نخواسته بگه. نخیر، فرع هم خواسته بگه. سه تا فرع گفته شده. یک فرع در چهار آیه که الدم، دما، یه جا در سوره انعام. الدم، الدم، الدم، در سه سوره دیگر، مکی و مدنی. خب این یکی استثناء شده. دیگر، اونی که استثناء شده است، خبائث، ﴿وَيُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبَائِثَ﴾ [الأعراف: 157] این هم استثناء شده. بنابراین شما چرا چهارده جزء از اجزاء حیوانات حلال گوشت رو میگی حرامه؟ چرا؟ چون بقیه برخلاف نص قرآنه دیگه. برای اینکه قرآن تنصیص میکند. ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَوْفُوا بِالْعُقُودِ أُحِلَّتْ لَكُمْ بَهِيمَةُ الْأَنْعَامِ إِلَّا مَا يُتْلَى عَلَيْكُمْ غَيْرَ مُحِلِّي الصَّيْدِ وَأَنْتُمْ حُرُمٌ إِنَّ اللَّهَ يَحْكُمُ مَا يُرِيدُ﴾ [المائدة: 1] ﴿حُرِّمَتْ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةُ وَالدَّمُ وَلَحْمُ الْخِنْزِيرِ وَمَا أُهِلَّ لِغَيْرِ اللَّهِ﴾ [المائدة: 3] و و و و و، خب، إِلَّا مَا يُتْلَى. مگر إِلَّا مَا يُتْلَى حصر نیست؟ منحصرا آنچه را که خداوند از اصول بهیمة الانعام یا از فروع بهیمة الانعام ذکر کرده، این حرامه، بقیه اش چیه؟ بقیش حلاله. شما چرا چهارده تا رو حرام کردید؟ از این چهارده تا، دو سه تاش فقط حرامه. در اینجا هم همین طوره، در اینجا هم، مُحَرّمات نکاح را شما اضاقه بر پونزده تای نساء و نهتای آیات دیگر که بیست و چهار تا است، شما سیزده مورد دیگر تحریم کردهاید و به ضرورت الفقهیه فتوا دادهاید. این برخلاف نص قرآنه. {صحبت حضار} بنابراین تمام این مواردی که شما ذکر کردید، حالا روایاتش رو بعد میخونیم، بعد که فرصت پیدا کردیم، روایاتش رو تماما میخونیم. تمام این مواردی که شما اضافه کردید بر محرمات نکاح، این به طور کلی. اونوقت بعکس، بعضی ها که نکاحش مُحَرّم است، شما تحلیل کردهاید. مثل زانیه غیر تائبه که برحسب آیه نور و آیه مائده.
بنابراین این واویلاست در فقه ما. برادران بیشتر دقت کنید، ما که آخر عمرمونه، چند روز دیگه، چند سال دیگه، چند ساعت دیگه، نمیدونم خواهیم رفت، شما دقت بفرمایید خواهش می کنم. تعدادتون کمه، اما هر کدومتون هزارها ارزش دارید. چون در طول تاریخ به قرآن ظلم شده. در طول تاریخ به قرآن ظلم شده. چشم رو هم میزارند و محک رو نمیبینند، روایات، این ور نه تاست، اون یکی. یکی به درد نمیخوره؟ خوندیم این روایت رو که امام استدلال میکند به آیه مبارکه عرض می شود که ﴿وَأُحِلَّ لَكُمْ مَا وَرَاءَ ذَلِكُمْ﴾ [النساء: 24]، این جزو مَا وَرَاءَ ذَلِكُمْ هست یا نه؟ دختر ِعرض می شود که خواهر ِزن و دخترِ برادرِ زن جزو مَا وَرَاءَ ذَلِكُمْ هست یا نه؟ بله. هم ماوراء آیات نساء است، هم ماوراء نه آیه دیگر که نه مُحَرّم دیگر در اینجا ذکر کرده. بنابراین ما چه مجتهدا، چه مقلدا، چه بین الامرین، باید هر درسی که میروید آقایون، یا کتابی هر کتابی مطالعه میکنید، محور اینه، لماذا، این چرا؟ آیه ای دارد؟ ندارد؟ موافق است؟ مخالفه؟ ما اول محک رو بشناسیم، بعد که محک رو شناختیم، بعد اونوقت ارجاع کنیم و اخذ کنیم آنچه را که گفته اند. حتی اونهایی که ضروری است، از اون ضروری های شاخ دار خیلی قوی تا هم فیها خالدون رو، ما تا هم فیها خالدون میزنیم دور میکنیم. چرا؟ این ضرورت برخلاف قرآنه. مگر ما ضرورتی هم به اندزه قرآن داریم؟ ولی متاسفانه قرآن را چه کردند و چه کردند و چه کردند و چه کردند که اصلا پیداش نیست، در یک زاویهای دفنش کردن به طور کلی که این کتاب خطرناک نباید اصلا در میان باشه، چون برخلاف فتوای انا است و بر خلاف عرض می شود که روایات ما و شهرت های ما. اونقدر روایات جعلی ما داریم، اونقدر داریم که یعنی گیج میشیم اصلا. همه وجود انسان شاخ میشه. من قدم بلند بر نداشتم. این قدم متوسط بود.
اللهم الشرح صدورنا بنور العلم و الایمان و معارف القرآن العظیم ووفقنا لما تحبه و ترضی و جنبنا ان ما لا تحبه و لا ترضی
فردا به علتی که حضور برادران عرض کردم، به جای روز جمعه مطالبی که نیمه شعبان به مناسبت ولی امر صلوات الله علیه سر جمع و خلاصه و کلاسی باید عرض کنم، فردا ان شاء الله ساعت ده {43:13} تشریف بیارید و هفته بعد باشه و نباشه، ما چه عرض کنیم.
والسلام علیکم و رحمة الله
اللهم صل علی محمد و آل محمد