جلسه ششصد و پنجاهم درس خارج فقه

اجتهاد و تقلید

659

بسم‌ الله ‌الرّحمن ‌الرّحیم

الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و علی آله الطاهرین
ٱللَّهُم صل علی محمَّد و آل محمَّد

مناسبه عریقه عمیقه عمیقه بین البحث عن الامام تاسع محمد بن علی الجواد صلوات الله و سلامه علیه و بین نوار المعصومین فی زمان تقیب العصمه الطاهره

امروز که روز ولادت امام جواد صلوات الله و سلامه علیه است برحسب روایاتی است. مقداری راجع به اون حضرت بحث می­کنیم و دنباله بحث مربوط است به اجتهاد و تقلید بر مبنای آیه زمر.

حدود ده روایت مجلسی رضوان الله تعالی علیه در بحار الانوار نقل می­کند که ولادت امام نهم علیه السلام روز پانزدهم یا هفدهم و یا نوزدهم ماه رمضان المبارک است. و در بعضی از عبارات ایشون هست که و قیل یوم العاشر من رجب المرجب.

از نظر فن حدیثی چه باید کرد؟ از نظر فن حدیثی حدیثی که بیشتر است و رواتش زیادتر است و مسندتر است طبعا مفقوده. این حدیثی که شاید حدود ده حدیث باشد به اختلاف تعیین زمان و با اتفاق بر اینکه جواد الائمه صلوات الله و سلامه علیه در رمضان المبارک متولد شده است. بعضی از روایات پانزدهم و بعضی از روایات هفدهم و بعضی از روایات نوزدهم.

و قیل در بحار الانوار و قیل یوم عاشر من رجب المرجب. آیا قیل مقدم است که فقط یکی داریم در بحار النوار اونم قیل یا روایات متعدده­ای که در موحد رمضان و مثلث پانزدهم یا هفدهم یا نوزدهم؟

جواب: عدد روات و عدد روایات مناط نیست. مناط این است که چقدر انسان اعتماد کند. از ناحیه مقدسه ولی امر صلوات الله و سلامه علیه و روحی و ارواح العالمین و طراق مقدمه الفداه این جمله وارد است و حق المولودین فی رجب. کیه؟ما به این استناد می­کنیم.

المولودین فی رجب امیرالمونین صلوات الله و سلامه علیه است در سیزده رجب و امام نهم صلوات الله علیه هست در دهم رجب. و هیچکس نگفته است و هیچ روایتی وارد نشده است نه از شیعه نه از سنی نه از هیچکس که فرد دوم از مولودین در رجب غیر از امام نهم باشه. روی این اصل است که ما روز دهم رجب المرجب را به عنوان میلاد امام نهم علیه السلام می­دانیم.

(سوال) بله؟ اون هم مورد اختلاف هست حسابی. حسابی مورد اختلافه. (سوال) مولودین همه عبارت رو یادم نیست (نظر) نه اگر علی بن محمد بود قبول نمی­کردیم چرا؟ برای اینکه امیرالمومنین صلوات الله علیه مسلّم در رجب متولد شدند بنابراین مولودین اگر محمد بن علی هست قبوله ولی علی بن محمد قبول نیست. روایتم همین رو دارد از قضا.

(سوال) ما اعتراض داریم به این روایت مجلسی. مجلسی می­گوید که (سوال) این قسمتش رو نه. قسمت دومش رو که علی بن محمد باشه نه. چرا؟ برای اینکه اگر این دو تا باشند پس بر خلاف مسلّم است که امیرالمومنین صلوات الله علیه مولود ثالث خواهد شد پس سه مورده.

(سوال) آخه قسم اگر بخورند به امیرالمومنین (نظر) قسم به امیرالمومنین اهم است یا به (نظر) می­فهمم ولکن اگر بناست که چند تا آیت الله عظمی تشریف بیارن اینجا به شیخ انصاری بیشتر احترام می­کنیم یا با شیخ ملاتقی … که از شاگردای اونه؟ معلوم است که وقتی که به مولودین عرض شود که قسم می­خورد ولی امر صلوات الله علیه این مولودین باید اون بزرگترینشون باشد.

(نظر) اصن نمیشه. این هم نظری است باشه. (نظر) نه چرا نمیشه؟ برای اینکه روایاتی هست به قول بروجردی می­فرمود که روایاتی هست که قسمتی قابل قبوله قسمتی نه. یک کسی حرفی می­زنه قسمتیش قابل قبوله قسمتیشم نه. منبر میره قسمتایی قبوله قسمتی نه. یک روایته قسمتی قبوله قسمتی نه. اونی که موافق کتاب الله هست قبول، اونی که مخالف هست قبول نیست.

حال هر وقت متولد شدند امروز را به عنوان روز ولادت امام نهم صلوات الله علیه می­گیریم. بحث­هایی است که مختصرا عرض می­کنم و تتمه بحث فقهی اجتهاد تقلید رو که ما این هفته منحصر کردیم به این بحث.

قضیه نابالغ بودن روح و نابالغ بودن جسم یکی از محورهای بحث ماست امروز. عوامل الناس خیال می­کنند که بلوغ کامل عبارت است از اینکه جسم انسان و روح انسان در حد فلان مقدار عمر باشه پونزده سال یا چه. بله این حد معمولی است اما ممکن است که روح یک انسانی بالغ باشد و بالغ­تر از سایر بالغ­ها باشد و هنوز در گهواره است، عیسی علیه السلام. عیسی علیه السلام يُكَلِّمُ النّاسَ فِي الْمَهْدِ در گهواره سخن گفت و تبرعه کرد ساحت مقدسه خود و ساحت مقدسه مادرش مریم سلام الله علیها را.

(نظر) همینو دارم میگم منم میگم از روی قانون تخصص داده میشه بنابراین قانون صد در صد نیست. اینطور نیست که اگر کسی بلوغ جسمی ندارد و عمری بر روح و جسمش نگذشته است که شما میگید بالغ باید باشه اینطور نیست که استثناء نخواد. استثنائات زیاد داره از جمله حضرت عیسی بن مریم صلوات الله علیه، از جمله یحیی سلام الله علیه وَ آتَيْنَاهُ الْحُكْمَ صَبِيًّا.

سئل امام الجواد علیه السلام عن عمره و عن امامته سئل امام الجواد علیه السلام عن عمره فی امامته و امامته فی عمره فستدل به هذا الآیه المبارکه وَ آتَيْنَاهُ الْحُكْمَ صَبِيًّا.

(نظر) نه سالگی. در روایت اینطوره.

حالا عرض می­شود که ما وقتی که نشستیم خدمتتون بیشتر استفاده می­کنیم این چون داره ضبط میشه من زحمتتون نمیدم. چون داره ضبط میشه من زحمتتون نمیدم. البته صدای مبارکه شما رو که اینجا ضبط میشه و پخش میشه استفاده خواهیم کرد (نظر) نه استفاده می­کنیم از حضورتون.

حالا توجه فرمائید بلوغ روح و بلوغ جسم چهار مرحله است.

یمکن عن یکون الجسم و الروح بالغین او هما غیر بالغین. اوالروح بالغ و لما یبلغ الجسم او الجسم بالغ و لما یبلغ الروح. چهارتاست.

هم جسم بالغ باشد و هم روح، انسانی که به حد تکلیف عقلی و به حد تکلیف جسمی رسیده. به حد تکلیف عقلی رسیده نماز بخواند، به حد تکلیف جسمی روزه بگیرد و سایر تکلیف­های جسمی. چون مراحل و درجات بلوغ فرق می­کنه بر خلاف آنچه کل می­فرمایند که دختر نه سالگی پسر پونزده سالگی نخیر اینطور نیست. البته این بحث داره خودش.

پس گاهی اوقات است که هم جسم بالغ است و هم روح بالغ است، گاهی اوقات جسم بالغ نیست روح بالغ است عیسی بن مریم، احیانا جواد الائمه که قبول نداریم خیلی. امام زمان صلوات الله علیه در سن پنج سالگی روح بالغ است اما جسم بلوغ ازدواجی ندارد دیگه. بزرگ نیست بلوغ ازدواجی ندارد از نظر ظاهر اما روح بالغ است و بالغ­ترین ارواح کل کاهنات است علی الاطلاق از همون زمانی که پدر بزرگوارشون فوت کردند و ایشون سن پنج سالگی بودند.

احیانا جسم بالغ است اما روح بالغ نیست. آدمی است بیست سی ساله دیوانه است، سفیهه یا سفیه هم نیست عقل درستی و فهم درستی ندارد. علمی، عقلی، عقیده­ای درستی ندارد. احیانا هر دو در این جمعه. جواد الائمه صلوات الله علیه هم جسمش بالغ بود در نه سالگی و هم روحش. روحش مقام علیای محمدیه صلوات الله و سلامه علیه و جسمش ازدواج. زوج مامون ام الفضل للامام تاسع علیه السلام. و قد کان عمره سته. اون چند ساله بود؟ چه عرض کنیم … اونم لابد کوچیک­تر بوده یا هم­قد بوده. نه ساله عرب رو میشه کاریش کرد البته. غیر عرب رو خب کار مشکلیه. نه ساله عرب بلوغ قد می­کشه.

(سوال) …………. بلغتین لغه العربیه و لغه الفارسیه.

خب امام جواد صلوات الله در سن نه سالگی که به مقام امامت رسیدند ایشون هم از نظر روح ابلغ ارواح بود روحشون و هم از نظر جسم که ازدواج حاصل شد. مطالبی که در بحار الانوار و غیر بحار الانوار راجع به اون حضرت است زیاد است لزومی نداره برای آقایونم عرض کنیم. به مناسبت امروز این چند جمله رو ما عرض کردیم. و این نکته رو ما همیشه باید توجه داشته باشیم که نباید حساب کرد که فلان امام سنش بالا بود فلان امام سنش پایین بود فلان امام سنش متوسط بود نخیر مثلا و بَلَغَ أَرْبَعينَ سَنَةً، حَتَّى إِذا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَ بَلَغَ أَرْبَعينَ سَنَةً موسی چنین بود، خاتم النبیین صلوات الله علیه چنین بود در سن چهل که رسید نبی شد. این افتخار نیست برای یحیی که در سن کودکی نبی شد. افتخار نیست از برای امام زمان از سن پنج سالگی مقام امامت رسید مقام امامت علیا، نه این مربوط است به نصب الهی و جعل حضرت اقدس الهی.

بنابراین ما امام زمان در پنج سالگی را و امام جواد در نه سالگی را و بقیه ائمه را در سنین بالاتر و بالاتر این­ها را در مقام عصمت علیای محمدیه صلوات الله و سلامه علیه هم ردیف می­دانیم. ولو کان العلیا فضله و للقائم منا صلوات الله و سلامه علیه فضله. این شکی نداره.

حالا بحث دوم ما به طور مختصر. خداوند رسولی را که می­فرستد ولاسیما رسولی که از اولوالعزم من الرسل است رسولی را که می­فرستد باید افضل الناس، اعلم الناس، ازهد الناس، افقه الناس، اعقل الناس در تمام فضائل بر همه مقدم باشد این شکی نیست. و خلفای رسول هم باید چنین باشند. کسی که جانشین رسول الله صلوات الله علیه باید جانشین اون حضرت در کل خصوصیات عصمت علیا باشد باید امیرالمومنین باشد، باید حسن باشد، حسین باشد، علی بن حسین باشد، اینا باشند.

مرحله سوم: کسانی که در غیبت کبری ولی امر صلوات الله و سلامه علیه این­ها مشعلدار هدایت باید باشند و مرجع باید باشند باید که تالی تلو معصوم باشند نه کسی که چند مثقال مطلب بلده. تالی تلو معصوم در کل جهات، در جهت استعداد، در جهت تعقل، در جهت اخلاق، در جهت عقیده، در جهت تفکر، در جهت مراجعه به کتاب الله و سنت رسول الله اصالتا، در جهت تقوا، در کل جهاتی که زیبنده است و برازنده است از برای رهبری و مرجعیت مسلمان­ها در غیبت کبری ولی امر صلوات الله علیه باید که برازندگی رو داشته باشند.

و ما اون ده آیه­ای که راجع به احسنه خوندیم آیه محوری آیه زمر بود فَبَشِّرْ عِبَادِ * الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ.

همه چیز را ما از أَحْسَنَهُ درمیاریم همه چیز. منتها احسنه در چه زمینه است؟ ما یک احسنه در مال داریم، احسنه در عقل داریم، احسنه در قدرت و شجاعت داریم، احسنه در باب سیاست داریم، احسنه در باب زیبایی اندام داریم. این­ها که بحث نیست. احسنه در باب بیان کردن حکمی را که نزدیک­تر است به حکم خدا. چون مرحله اولی چنانکه که قبلا عرض کردیم حکم الهی صد در صد. دیگه حسن و احسن نداریم که. حکم الهی که صد در صد می­دانیم این احسن مطلقه.

اما در احکام مختلف الفیها که در این احکام مختلف الفیها باید مراجعه شود به احسن الاقوال. فَبَشِّرْ عِبَادِ * الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ یعنی اقربه الی الحق.

 اقرب الاقوال الی الحق و الی الوحی محوری دارای دو بعد است. بعد اول: اکشف. بهتر بتواند واقعه وحی را بداند و ببیند.

بعد دوم: اعهد. تعهد بیشتر داشته باشد نه صرف تقوا. ممکنه تقوا در خوردن، در آشامیدن، در خانه گرفتن، در لباس گرفتن، در زن گرفتن، در نماز شب خوندن تقوا باشه ولی در بیان حکم خدا نه. احتیاطا کم می­کند، احتیاطا زیاد می­کند. به قول مرحوم عرض می­شود که مقدس اردبیلی بهشون عرض کردن که در آیات الاحکام دارد ایشون که شراب پاکه حرام است ولی پاکه. به ایشون عرض کردن که شما شراب که میگید پاکه خب مردم می­خورند فرمود مال مردم هم پاکه پس خوردنیه؟ مال یتیم هم پاکه. من اونی که از حکم خدا فهمیدم باید بگم. این خلاف احتیاط است این غلط است که خداوند نفرموده است نجسه من بگم نجسه که مردم نخورن.

این احتیاط (سوال) بله دیگه این احتیاطی که آقایون می­خوان بکنن یا کم بکنن یا زیاد کنن یا نگن به مراعات مردم این خلاف تقواست خلاف احسنه است. احسنه در بعد علمی دارای مراتبی است و در بعد تقوا هم دارای مراتبی است.

در علم علمی: باید فهمش بالاتر باشد، تعقلش زیادتر، استعدادش بیشتر، مراجعه­ش به کتاب الله و سنت رسول الله بیشتر، شورش با کسانی که این مراجعات رو دارند. در تمام این مراحل بعد اول درست میشه که بعد اول عبارت است از اینکه اقرب الی قول لها قول الله. آیا بر مبنای کتاب الله فتوا بدیم اقرب الی قول الله است یا بر مبنای روایاتی که معلوم نیست چیه یا شهرت­ها یا چه؟

اقرب الی قول الله این است که بر مبنای کتاب الله در اصل و بر مبنای سنت رسول الله در فرع ما فتوا بدیم.

این اقرب، اقرب در بعد علم، اقرب در بعد تعهد، آنچه را که دریافته است با خصوصیات و امتیارات احسنیت علمی و کشفی همان را بیان کند نه کم نه زیاد نه احتیاط نه تقیه نه مراعات مردم و نه چه و نه چه و نه چه. این شرایط هذه شرایط مصطفی من قوله سبحان تعالی فَبَشِّرْ عِبَادِ * الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولئِكَ الَّذينَ هَداهُمُ اللهُ غیرهم ضاله وَ أُولئِكَ هُمْ أُولُوا الْأَلْبابِ غیرهم لا عقل لهم. فضال للذین لا اقلله هو الذی یستمعوا القول فیتبعوا حسنه لا احسنه او لا یستمعوا القول او یستموا القول السیئه او یستمعوا القول الاسوع و کافته اقوال فقیه التی لا تتونا کتاب الله و سنت رسول الله کافته هذا الاقوال اما سیئه او اسوع. والاقوال حسنه هی الاقوال التی تتونا کتاب الله ولکن لا بصوره الاعلم و لا بصوره … اتقی. والله سبحان تعالی یمرکل و یرکز التقلید الاطباق القول الاحسن و قول احسن هیچ شرطی هم ندارد دیروز عرض کردم. مرده باشد، زنده باشد، کوچک باشد، بزرگ باشد، زن باشد، مرد باشد، طاهر المولد باشد، خبیث المولد باشد، عرض می­شود که هرچه باشد.

من اگر در زمان آقا باقر بهبهانی بودم به ایشون اعتراض می­کردم. مرحوم آقا باقر بهبهانی که به سن صد سالگی رسید و از اجتهاد سقوط کرد دیگه نمی­تونست اجتهاد کنه. از مرجع بعدی زمان خودش تقلید کرد. ما اگر بودیم اعتراض می­کردیم می­گفتیم که آیا شخص شما مرجع است یا نظر شما مرجع است؟ شخص که مرجع نیست که، نظر مرجعه. این نظر شما که مرجع است و رساله نوشتید آیا در موقعی که این رساله رو نوشتید شما قولتون قول احسن نبود؟ اقرب الی الحق نبود؟ اعلم نبودید؟ اتقی نبودید؟ یا بودید؟ اگر نبودید بیخود مرجع شدید. اگر اعلم و اتقی بودید الان هم خودتون و دیگران باید از خودتون تقلید کنید. این آدمی که الان مثلا علمش رفته فرض کنید، وقتی که علم رفته علم و تقوا هم رفته، علم تقوای اینم رفته بود، علم رفته تقوا رفته تا چه رسد اعلمیت و اتقاییت، الان از کدام نظر تقلید کند؟ از نظر احسن؟ که رای خودشه. بله اگر کسی بر ایشون اعلم و اتقی بود در زمانی که ایشون اجتهادش ناقص نشده بود لازم بود که ایشون فتوا نده برای مردم، مقلد نباشه. ولکن بر مبنای اینکه آقا باقر بهبهانی مرجع تقلید بوده و به عنوان اعلم اتقی مرجعیت داشت چرا بعد از سقوط از اعلمیت و سقوط از اجتهاد از دیگری تقلید کرد؟ این تقلیدش حرام بوده بر مبنای آیه فَبَشِّرْ عِبَادِ * الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ باید از رای خودش که در زمان خودش و این زمان هم اقرب الاقوال الی الحق است از او باید که تقلید کنه.

آیه محوری که در کل این بحوث اجتهاد و تقلید هست هم اجتهاد و هم تقلید و هم احتیاط عبارت است از همین آیه احسنه.

 به این جهت دیروز عرض کردم ما یک جواب مفصل داریم در باب تقلید و یک جواب مختصر. جواب مفصل آن است که مقداری عرض کردیم و در تبصره الفقهاء و رساله. مختصر این است که لا یجوز لتقلید احد من فقهاء شیعه و سنه … لا یتبنون کتاب الله تعالی …

بله اگر انسان ناگذیر شد و چاره­ای نداشت و مرجعی که بر مبنای کتاب الله فتوا داشته باشند نیستند باید این سهم امام­ها، این خمس­ها، این دست­بوسی­ها، این احترام­ها را متوجه به کسانی کرد که برن دنبال کتاب الله فتوا بدن. و اگر هنوز وقتش نشده است این از باب تامل … میشه تامل من … از اعلم و اتقای در فقه سنتی که نزدیک­تر است به کتاب الله از اون تقلید بشه. اما اینجور نیستش که ما آزاد باشیم از کسانی که بر خلاف نص کتاب الله فتوا می­دهند از اون­ها ما عرض می­شود که تقلید کنیم.

و کل شرایطی که آقایون ذکر فرمودند کل این شرایط الّا بعضی از این شرایط که ذکر نکردند. شرایطی را که شرط است ذکر نکردند، شرایطی را که شرط نیست ذکر کردند. شرط نیست ذکورت ذکر کردند، شرط نیست طهارت مولد ذکر کردند، شرط نیست عرض می­شود که کبر ذکر کردند. علامه حلی در سن هشت نه سالگی ده سالگی ایشون مجتهد بود اگر اعلم بود چرا از او تقلید نکنیم ما؟ اگر حضرت عرض می­شود که یحیی سلام الله علیه نبی بودند ایشون مرجع در بعد وحی نبوده­اند؟ (نظر) می­فهمم ایشون هم عالمه. اگر حضرت زینب سلام الله علیها الان تشریف داشتند ایشون باید تقلید کنند یا مقلد باشند؟ برای اینکه ایشون بین پنج معصوم بودند و مطالب رو خالص از پنج معصوم از پیغمبر و امیرالمومنین و فاطمه و حسن و حسین گرفتند و از زین العابدین از شش معصوم. از شش معصوم مطالب رو گرفتند و تمام افکارشون، عقایدشون، اعمالشون، تمام این­ها طبق نظر معصومه. اگر ایشون اعلم تشریف داشتند می­گفتیم چون ایشون زن هستند باید از آقای گلپایگانی تقلید کند؟ یا خودش تقلید کند از خودش؟ پس این شرط ذکورت غلط است، شرط عرض می­شود که رجولت غلط است، شرط اینکه سنش سن بلوغ باشد بلوغ فکری لازم نیست بلوغ عقلی، بلوغ علمی، بلوغ تقوا لازم است. خیلی از شرایطی که آقایون ذکر کردند اینا غلط است.

و بعضی از شرایطی که ذکر نکردند اصلا یک نفر ذکر نکرده یک نفر از فقهای شیعه یا سنی ما اطلاع نداریم که شرط کرده باشد که ماده اصلی جواز تقلید این است که بر مبنای کتاب الله فتوا بدهند. نداریم ما. و لذا گر و گر بر خلاف کتاب الله فتوا میدن و گر و گر هم مرجع تقلیدند و مورد تقلید قرار گرفته­اند. این قابل قبول هرگز نیست.

پما باید اصن جو حوزه رو جو قرآنی قرار بدیم. مادامیکه جو حوزه جو قرآنی نیست تمام این علوم زیر سوال میره. فلسفه­شون، عرفانشون، فقه­شون، اصولشون، ادبیاتشون، لغتشون، سیاستشون، همه چیزشون کیاستشون، همه زیر سوال میره. و ما نمی­تونیم جوابگوی عالم باشیم با این وضعی که در حوزه­های خودمون ما داریم با کمال تاسف و با کمال تاثر.

ما در بحث اجتهاد و تقلید به همین مقادیر اکتفا می­کنیم و چند نکته بود که عرض کردیم حضور برادران و نکات مفصل رو ما در کتاب­هایی که در نظر آقایون و به نظر آقایون رسیده است ما عرض می­شود که بحث کردیم.

 باز هم تبریک می­گوییم روز ولادت امام نهم صلوات الله علیه رو منتها چند فراز از احتجاجات ایشون که بر مبنای کتاب الله هست ما نقل می­کنیم.

بحار الانوار. در بحار الانوار عرض می­شود که احتجاجاتی که امام علیه السلام بر یحیی بن أكثم داشتند مقداری ذکر می­کنیم.

بحار الانوار چهل جلدی صفحه عرض می­شود که 468 :

رُوِيَ: أَنَّ اَلْمَأْمُونَ بَعْدَ مَا زَوَّجَ اِبْنَتَهُ أُمَّ اَلْفَضْلِ أَبَا جَعْفَرٍ كَانَ فِي مَجْلِسٍ وَ عِنْدَهُ أَبُو جَعْفَرٍ الجواد وَ يَحْيَى بْنُ أَكْثَمَ وَ جَمَاعَةٌ كَثِيرَةٌ فَقَالَ لَهُ يَحْيَى بْنُ أَكْثَمَ مَا تَقُولُ يَا اِبْنَ رَسُولِ اَللَّهِ صلی الله فِي اَلْخَبَرِ اَلَّذِي رُوِيَ أَنَّهُ نَزَلَ جَبْرَئِيلُ عَلَى رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اللَّهُ وَ قَالَ يَا مُحَمَّدُ إِنَّ اَللَّهَ يُقْرِئُكَ اَلسَّلاَمَ وَ يَقُولُ لَكَ سَلْ أَبَا بَكْرٍ هَلْ هُوَ عَنِّي رَاضٍ فَإِنِّي عَنْهُ رَاضٍ؟  چه خدای جاهلی معاذ الله. خدا نمی­داند که ابوبکر از او راضیه یا از خودش راضیه. خدا که می­داند ابوبکر از خودش راضیه.

 فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ لَسْتُ بِمُنْكِرٍ فَضْلَ أَبِي بَكْرٍ اینجا حضرت شلوغ نکرد داد و قال کردن که ابوبکر کیه ابوبکر جهنمیه لعنت نه و جادلوا وَ لاتُجادِلُوا أَهْلَ الْكِتابِ إِلّا بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ این که مسلمانه. مامون که سوال می­کنه این جوابش تف و لعن کردن و داد و قال کردن که نیست. از طریق صحیح وارد شدنه.

فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ لَسْتُ بِمُنْكِرٍ فَضْلَ أَبِي بَكْرٍ وَ لَكِنْ يَجِبُ عَلَى صَاحِبِ هَذَا اَلْخَبَرِ أَنْ يَأْخُذَ مِثَالَ اَلْخَبَرِ اَلَّذِي قَالَهُ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ و سلم فِي حَجَّةِ اَلْوَدَاعِ قَدْ كَثُرَتْ عَلَيَّ اَلْكَذَّابَةُ قرآن رو اینجا به قرآن مراجعه کنید

قَدْ كَثُرَتْ عَلَيَّ اَلْكَذَّابَةُ وَ سَتَكْثُرُ فَمَنْ كَذَبَ عَلَيَّ مُتَعَمِّداً فَلْيَتَبَوَّأْ مَقْعَدَهُ مِنَ اَلنَّارِ فَإِذَا أَتَاكُمُ اَلْحَدِيثُ فَاعْرِضُوهُ عَلَى كِتَابِ اَللَّهِ وَ سُنَّتِي سنت صاحبه البته، سنتی که اونکه موافق است با کتاب الله سنته همون روایتی، سنتی.

فَاعْرِضُوهُ عَلَى كِتَابِ اَللَّهِ وَ سُنَّتِي فَمَا وَافَقَ كِتَابَ اَللَّهِ وَ سُنَّتِي فَخُذُوا بِهِ وَ مَا خَالَفَ كِتَابَ اَللَّهِ وَ سُنَّتِي فَلاَ تَأْخُذُوا بِهِ وَ لَيْسَ يُوَافِقُ هَذَا اَلْخَبَرُ كِتَابَ اَللَّهِ حضرت استدلال به عقل نکردند، استدلال به روایت نکردند استدلال به قرآن کردند. قرآن که همه قبول دارند چون دلیل عقلی بیاره ممکن است کسی بگد خلاف عقل منه. دلیل روایت بگه اون بگه قال عمر این بگه قال علی، نمیشه.

قَالَ اَللَّهُ تَعَالَى * وَ لَقَدْ خَلَقْنَا اَلْإِنْسانَ وَ نَعْلَمُ ما تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ اَلْوَرِيدِ * فَاللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ خَفِيَ عَلَيْهِ رِضَاءُ أَبِي بَكْرٍ مِنْ سَخَطِهِ حَتَّى سَأَلَ عَنْ مَكْنُونَ سِرِّهِ؟ هَذَا مُسْتَحِيلٌ فِي اَلْعُقُولِ اینا خواستند میگن شخص دروغگو کم­ذهن و حافظه است چون خواستند مقام ابوبکر رو بالا ببرن میگد خداوند جبرئیل را فرستاد به سوی پیغمبر که از ابوبکر سوال کند تو از من راضی هستی؟ من که از تو راضیم. خب این چه … که آیه جواب داد.

ثُمَّ قَالَ يَحْيَى بْنُ أَكْثَمَ وَ قَدْ رُوِيَ أَنَّ مَثَلَ أَبِي بَكْرٍ وَ عُمَرَ فِي اَلْأَرْضِ كَمَثَلِ جَبْرَئِيلَ وَ مِيكَائِيلَ فِي اَلسَّمَاءِ؟ روایت

فَقَالَ وَ هَذَا أَيْضاً يَجِبُ أَنْ يُنْظَرَ فِيهِ لِأَنَّ جَبْرَئِيلَ وَ مِيكَائِيلَ مَلَكَانِ لِلَّهِ مُقَرَّبَانِ لَمْ يَعْصِيَا اَللَّهَ قَطُّ وَ لَمْ يُفَارِقَا طَاعَتَهُ لَحْظَةً وَاحِدَةً وَ هُمَا قَدْ أَشْرَكَا بِاللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ إِنْ أَسْلَمَا بَعْدَ اَلشِّرْكِ فَكَانَ أَكْثَرُ أَيَّامِهِمَا اَلشِّرْكَ بِاللَّهِ فَمُحَالٌ أَنْ يُشْبِهَهُمَا بِهِمَا یک فاسقی رو تشبیه کنند به سلمان تا چه رسد به معصوم تشبیه کنند.

حالا این روایت که شما نقل کردید که أَنَّ مَثَلَ أَبِي بَكْرٍ وَ عُمَرَ فِي اَلْأَرْضِ كَمَثَلِ جَبْرَئِيلَ وَ مِيكَائِيلَ فِي اَلسَّمَاءِ دوتا اشکال داره یکیشو حضرت بیان کردند. میگد جبرییل و میکاییل معصومند و مشرک نبودند هیچوقت ولی ابوبکر و عمر اکثر ایام عمرشون مشرک بودند و لذا که سوال می­کنیم از این­ها لماذا تقولون علیا کرم الله وجه و تقولون … خلفا ابوبکر او عمر او عثمان رضی الله لماذا تفرقون بین …. ماذا یقولون یقولون لانها اولی الخلفا السلف اشرکوا بالله ردها من امره. یقول رقی الله الله … ولکن علی علیه السلام کرم الله وجه … من یعبد سمن ابدا … ذلک یقولون کرم الله علی. خودشون معتقدند. این حرف اول.

دوم: اگر مثل داشته باشد جبرئیل و میکائیل در ارض خب انبیا که مقدمند چرا ابوبکر و عمر رو میان جلو؟ مادامی که انبیا هستند ابوبکر و عمر چیکاره هستند که این­ها مثل جبرئیل و میکائیل باشند؟

 قَالَ يَحْيَى وَ قَدْ رُوِيَ أَيْضاً أَنَّهُمَا سَيِّدَا كُهُولِ أَهْلِ اَلْجَنَّةِ فَمَا تَقُولُ فِيهِ؟ فَقَالَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ هَذَا اَلْخَبَرُ مُحَالٌ أَيْضاً لِأَنَّ أَهْلَ اَلْجَنَّةِ كُلَّهُمْ يَكُونُونَ شُبَّاباً وَ لاَ يَكُونُ فِيهِمْ كَهْلٌ خب اینجا که همه جوان میشن همه پیرها که خلاصه از پیری می­میرند اونجا همه جوان میشن بنابراین اونجا پیری در کار نخواهد بود.

 وَ هَذَا اَلْخَبَرُ وَضَعَهُ بَنُو أُمَيَّةَ لِمُضَادَّةِ اَلْخَبَرِ اَلَّذِي قَالَهُ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ و سلم فِي اَلْحَسَنِ وَ اَلْحُسَيْنِ عَلَيْهِمَا السَّلاَمُ بِأَنَّهُمَا سَيِّدَا شَبَابِ أَهْلِ اَلْجَنَّةِ

و جواب دوم الجواب الثانی منا علی حامش قول امام علیه السلام انه اذا کان فی الجنه کهل فالانبیا الکهول افضل او ابوبکر و عمر؟ عمر و ابوبکر سید کهول اهل الجنه یعنی سیدا علی ابراهیم و علی محمد و علی نوح و علی موسی و. این ….

 فَقَالَ يَحْيَى بْنُ أَكْثَمَ وَ رُوِيَ أَنَّ عُمَرَ بْنَ اَلْخَطَّابِ سِرَاجُ أَهْلِ اَلْجَنَّةِ فَقَالَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ هَذَا أَيْضاً مُحَالٌ لِأَنَّ فِي اَلْجَنَّةِ مَلاَئِكَةَ اَللَّهِ اَلْمُقَرَّبِينَ وَ آدَمَ وَ مُحَمَّد وَ جَمِيعَ اَلْأَنْبِيَاءِ وَ اَلْمُرْسَلِينَ لاَ تُضِيءُ اَلْجَنَّةُ بِأَنْوَارِهِمْ حَتَّى تُضِيءَ بِنُورِ عُمَرَ ؟ اگه راش بدن تو جهنم … حسابی. … در مقابل خورشید (سوال) بله؟ نه شباب دیگه نیست نه. سوال خوبیه. کسانی که شابا وارد جنت شدند این­ها …… (سوال) نخیر شاب میشن ببینید کسانی که در عالم تکلیف شاب بودند و مردند کل من کان شابا و مات عن الحیات الدنیا الحسن و الحسین سید… ولکن الذین ماتوا کهولا لا ولو یسیرون شباب. شاب بشن ولیکن این سیدا به حساب مردن در حالی است که این­ها شاب بودند.

(سوال) شباب رو عرض می­کردیم ما. کل شباب رو عرض می­کردیم. (سوال) چطور؟ خب ائمه چی؟ انبیا چی؟ انبیا چی؟ انبیا چی؟ (نظر) نخیر حسن و حسین مقام خاصی دارند. الحسنان و امیرالمومنین و امام عرض می­شود دوازدهم یه مقام خاصی اینا دارن. با اینکه امیرالمومنین سید … (سوال) بله؟ می­فهمم اینکه سید، آخه سید الکهول رو داشتیم بحث می­کردیم. که اگه بگه سیدا کهول خب کهول زیادند اونجا. چطور عمر و ابوبکر سید الکهولند ولو اینکه انبیا کهول زیادند و اگر این در بعد اینکه اگر در جنت کهولی باشه اما اگر نسبت به دنیا حساب می­کند از دنیا کسی که مرد شاب بود یا کهل. اون­هایی که شاب بودند و مردند در بین ائمه کیا هستند؟ بله؟ شاب بودند و مردند کیا هستند؟ این اولا.

ثانیا سیدا شباب اهل الجنه نسبت به کل ائمه هم شما حساب کنید این­ها مقام سیادت دارند خب خود ائمه هم که مقام سیادت دارند. اونوقت نسبت به عمر و ابوبکر دو جهت دو جهت در اینجا اشکال دارد. یکی جهتی که ذکر شد، جهت دوم که عرض شد.

(سوال) بله؟ صفحه عرض می­شود 468.

 فَقَالَ يَحْيَى وَ قَدْ رُوِيَ أَنَّ اَلسَّكِينَةَ تَنْطِقُ عَلَى لِسَانِ عُمَرَ ؟ فَقَالَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ لَسْتُ بِمُنْكِرٍ فَضْلَ عُمَرَ وَ لَكِنَّ أَبَا بَكْرٍ أَفْضَلُ مِنْ عُمَرَ فَقَالَ عَلَى رَأْسِ اَلْمِنْبَرِ إِنَّ لِي شَيْطَاناً يَعْتَرِينِي فَإِذَا مِلْتُ فَسَدِّدُونِي به روایتی استدلال کرده­اند که این­ها قبول دارند اما خب در اینجا ما به آیه هم استدلال می­کنیم. اینا طبق فهم او صحبت کردند.

 به آیه استدلال می­کنیم. * فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلَيْهِ وَ أَيَّدَهُ بِجُنُودٍ لَمْ تَرَوْهَا وَ جَعَلَ كَلِمَةَ الَّذِينَ كَفَرُوا السُّفْلَى وَ كَلِمَةُ اللَّهِ هِيَ الْعُلْيَا * این راجع به اصحابه فی الغاره * إِذْ هُمَا فِي الْغَارِ إِذْ يَقُولُ لِصَاحِبِهِ لَا تَحْزَنْ إِنَّ اللَّهَ مَعَنَا  *

فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلَيْهِ ضمیر ه به کی برمی­گرده؟ به … هل عن المحتاج الی السکینه فی الغار ….. احوج کان ابوبکر احوج. و ان الرسل هدی قال لا تحزن فقد حزن. رسول الله ما حزن و ما حزن. …. ابوبکر. خب سکینه در ابوبکر بهتر باید وارد شه یا بر پیغمبر؟ خب اینجا سکینه بر پیغمبر.

در آیات دیگر هست که هُوَ الَّذي ینزل السَّكينَةَ  *  عَلى رَسولِهِ وَ عَلَى المُؤمِنينَ والله کما ینزل سکینته علی رسوله کذلک ینزله و علی المومنین اذا ما کان ابوبکر من المومنین حتی تنزل سکینه علیه اما لم یکن مومنا اصلا امکان ضعیف فی الایمان.

ما در مسجد الحرام به همین آیه استدلال کردیم. یه شخصی اومد سوال کرد که شما رایتون بر آیه غار چیه؟ گفتم آیه الغار لیس فخرا صاحب الغار ان لم تکن لیس افتخار صاحب غار ان لم یکن عار. گفت چطور؟ گفتم فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلَيْهِ نه علیهما. خب وقتی که علیه بود خداوند سکینه رو بر پیغمبر نازل کرده بر ابوبکر نه و حال آنکه هُوَ الَّذي ینزل السَّكينَةَ  و انزل السّکینة سه تا آیه داریم ، عَلى رَسولِهِ وَ عَلَى المُؤمِنينَ. این هم این.

 فَقَالَ يَحْيَى قَدْ رُوِيَ أَنَّ اَلنَّبِيَّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ و سلم قَالَ لَوْ لَمْ أُبْعَثْ لَبُعِثَ عُمَرُ ؟ فَقَالَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ كِتَابُ اَللَّهِ أَصْدَقُ مِنْ هَذَا اَلْحَدِيثِ يَقُولُ اَللَّهُ فِي كِتَابِهِ * وَ إِذْ أَخَذْنا مِنَ اَلنَّبِيِّينَ مِيثاقَهُمْ وَ مِنْكَ وَ مِنْ نُوحٍ * فَقَدْ أَخَذَ اَللَّهُ مِيثَاقَ اَلنَّبِيِّينَ فَكَيْفَ يُمْكِنُ أَنْ يُبَدِّلَ مِيثَاقَهُ …… چیه؟ … غلطه برای اینکه خداوند میثاق رسالت رو پیغمبر به طور محوری گرفته است و از همه انبیا.

 وَ كُلُّ اَلْأَنْبِيَاءِ لَمْ يُشْرِكُوا دلیل دوم وَ كُلُّ اَلْأَنْبِيَاءِ عَلَيْهِمُ السَّلاَمُ لَمْ يُشْرِكُوا بِاللَّهِ طَرْفَةَ عَيْنٍ فَكَيْفَ يُبْعَثُ بِالنُّبُوَّةِ مَنْ أَشْرَكَ وَ كَانَ أَكْثَرَ أَيَّامِهِ مَعَ اَلشِّرْكِ بِاللَّهِ آخه این … بعد سوم داره. پیغمبر معصوم را خداوند نفرستد عمر مشرک را که از شرک دست برداشته مثلا بفرستند این ……… میشه در حقیقت.

 وَ قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ نُبِّئْتُ وَ آدَمُ بَيْنَ اَلرُّوحِ وَ اَلْجَسَدِ فَقَالَ يَحْيَى بْنُ أَكْثَمَ وَ قَدْ رُوِيَ أَنَّ اَلنَّبِيَّ صَلَّى اَللَّهُ قَالَ مَا اُحْتُبِسَ اَلْوَحْيُ عَنِّي قَطُّ إِلاَّ ظَنَنْتُهُ قَدْ نَزَلَ عَلَى آلِ اَلْخَطَّابِ ؟ فَقَالَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ هَذَا مُحَالٌ أَيْضاً لِأَنَّهُ لاَ يَجُوزُ أَنْ يَشُكَّ اَلنَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ فِي نُبُوَّتِهِ …. شک کنه. وحی بر پیغمبر نازل میشد ممکن است بر عمر نازل شده من اشتباه دارم می­کنم. یا عمر رو بر پیغمبر مقدم داره.

قَالَ اَللَّهُ تَعَالَى اَللّهُ يَصْطَفِي مِنَ اَلْمَلائِكَةِ رُسُلاً وَ مِنَ اَلنّاسِ الله یصطفی الصطفی محمدا برساله و لم یصطفه و مصطفی برساله کی یشک فی الوحی.

 فَكَيْفَ يُمْكِنُ أَنْ تَنْتَقِلَ اَلنُّبُوَّةُ مِمَّنِ اِصْطَفَاهُ اَللَّهُ تَعَالَى إِلَى مَنْ أَشْرَكَ بِهِ؟ قَالَ يَحْيَى بن أَكْثَمَ رُوِيَ أَنَّ اَلنَّبِيَّ صَلَّى اَللَّهُ قَالَ لَوْ نَزَلَ اَلْعَذَابُ لَمَا نَجَا مِنْهُ إِلاَّ عُمَرُ میگه به پیغمبرم وارد میشده. ….

لَمَا نَجَا مِنْهُ إِلاَّ عُمَرُ اینا همه عذاب میشن پیغمبر عذاب میشه، علی عذاب میشه، فاطمه عذاب میشه همه عذاب میشن عمر فقط می­مو­نه.

فَقَالَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ هَذَا مُحَالٌ أَيْضاً لِأَنَّ اَللَّهَ تَعَالَى يَقُولُ وَ ما كانَ اَللّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فِيهِمْ انت عمره؟ حالا اون بقیشو نفرمودند اون محور اصلی رو گرفتند. خب بقیش این است که بابا اگر عذاب نازل شه فقط عمر نجات پیدا می­کنه پس پیغمبر عذاب میشه؟ جواب رو اینطوری نفرمودند فرمودند که آیه اینه انَّ اَللَّهَ يَقُولُ *وَ ما كانَ اَللّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فِيهِمْ وَ ما كانَ اَللّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَ هُمْ يَسْتَغْفِرُونَ*

فَأَخْبَرَ سُبْحَانَهُ أَنَّهُ لاَ يُعَذِّبُ أَحَداً مَا دَامَ فِيهِمْ رَسُولُ اَللَّهِ صلوات الله علیه وَ مَا دَامُوا يَسْتَغْفِرُونَ .

و همچنین مطالب دیگری راجع به برخوردهایی که حضرت با شیعیان باشند و با متوکل داشتند و با غیر داشتند با غیر داشتند از مجموع این مطالب درمیاریم که امامی که در نه سالگی امام شد و در بیست و پنج سالگی شهید شد به دست متوکل در این … بسیار کم که شونزده سال میشه این شونزده سال امامت در شباب و در ریعان جوانی وضع حضرت با متوکل و با مردم چه بود.

اللهم الشرح صدورنا بالنور العلم و الایمان و معارف القرآن العظیم و وفقنا بما تحبوا و ترضا و جنبنا ان ما لا تحبوا و لا ترضا. و السلام علیکم ٱللَّهُم صل علی محمَّد و آل محمَّد

… در بعد اول که درون … جریان. در درون مرزهای حسنات برابر نیستند و در درون مرزهای سیئات برابر نیستند. بعد برون­مرزی به طریق اولی لَا تَسْتَوِي الْحَسَنَةُ وَ لَا السَّيِّئَةُ چه کنیم حالا؟ ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ چی رو؟ بله؟ (نظر) بله بله سیئه.

ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ چی رو؟ دفع کن به بهترین راه. چی رو؟ سیئه را و حسنه پایین رو . هم سیئه رو باید دفع کرد یعنی با نیروی علم و با نیروی معرفت و با برخورد صحیح استدلالی باید سیئات فتاوا را دفع کرد سیئات فلسفات، سیئات مرعانات و سیئنات خرفانات و سیئات علومی که محور وحی ندارند …. حسن کسانی که بر محور قرآن در متن و سنت در حاشیه فکر می­کنند این­ها حسن و احسن دارند. باب … گفت آقا شما بله خیلی خب ولکن حرف دیگری بالاتر است چون اتباع احسن لازمه. شما حرفت حسنه بله خب خیلی خوب ولکن از شما اتباع کردن غلطه. به دست شما رفتن درست نیست چون کسی که بهتر می­فهمد و بهتر می­فهماند تو هم باید دست او رو بگیری. کتاب نوشتن تو درست نیست چون کسی که بهتر می­نویسد و بهتر می­فهمد بر مبنای کتاب و سنت. ببینید پس محور اصلی در کل جریانات درونی و فکری ما با کل محصولاتی که جریان عرض می­شود کاوش فکری و عملی و درسی و این­ها به ما دارد احسن. گفتن احسن، فکر کردن احسن، علم احسن، اخلاق احسن، عقیده احسن، عمل احسن، تقلید احسن، احتیاط احسن و الی آخر.

اللهم الشرح صدورنا بالنور العلم و الایمان و معارف القرآن العظیم و وفقنا بما تحبوا و ترضا و جنبنا ان ما لا تحبوا و لا ترضا. و السلام علیکم ٱللَّهُم صل علی محمَّد و آل محمَّد