660
بسم الله الرّحمن الرّحیم
الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و علی آله الطاهرین
ٱللَّهُم صل علی محمَّد و آل محمَّد
این تعبیر احسن یا احسنه که در ده آیه مبارکه قرآن در موارد گوناگون ذکر شده است که آیه محوری آیه زمر است فَبَشِّرْ عِبَادِ * الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ تمام شرایط جواز اجتهاد و تقلید رو ازش ما استفاده میکنیم. یک کلمه است اما این یک کلمه حاوی کل شرایط مرجعیت تقلید، اجتهاد مطلق، اجتهاد نسبی، تقلید مطلق، تقلید نسبی که یک جملهای که شامل تمام این مراحل است پیروی از حق.
چون پیروی از حق دارای دو مرحله است. یک مرحله حق مطلق صد در صد که جای اختلاف نیست. آیه هم اینو میگه. یه مرتبه حقی است که مورد اختلاف است بین صاحبان نظر مورد اختلاف است در اینجا باید پیجویی شود اگر حقی که بیّن است و روشن است و ضرورت فوق الضرورات است این پیجویی نمیخواد. اگر بخوایم بگیم پیجویی، نسبت به کسی است که هنوز کافره. اگر کسی که هنوز کافر است باید پیجویی کند از دین صحیح وارد شریعت حقه بشود. ما در این بحث نیستیم. بحث راجع به کسانی است که عباد الله هستند و تابع شریعت الله هستند که نقطه اولی را پیمودهاند با درجاتی که دارند.
اما بعد از پیمودن نقطه اولی حق که پذیرش حق است و پذیرش شریعت حق است با درجاتش مسلّماتی هست که در اون شریعت وجود دارد برای همگان يَسْتَمِعُونَ نمیخواد، يَتَّبِعُونَ نمیخواد. يَتَّبِعُونَ تکلف در دریافت است. چیزی که دریافت شده است و تکلفی در کار نیست و ضروری است و بیّنه است نمازهای عرض میشود که پنجگانه چجور است، روزه در چه ماه است و چه و چه و چه اینها اصلا خارج است از مدار و محور این آیه مبارکه. آیه مبارکه در زمینهایست که اختلاف آراء است در اون زمینه. چه از نظر اصول عقاید باشد با مراحلی باشد یا از نظر فروع احکامیه باشد فروع احکامیه سیاسیه باش و یا غیر سیاسیه باشد.
چنانکه دیروز عرض کردم و تتمهش رو اشاره میکنم حالا مثلا در باب مجادله سوره نحل آیه 125 صفحه 281 قرآن شریف و همچنین سوره 29 آیه 46 صفحه چهارصد و دوم قرآن شریف این دو راجع به مجادله است.
وَ لاتُجادِلُوا أَهْلَ الْكِتابِ إِلّا بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ در یکی از این دو آیه إِلَّا الَّذِينَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ. حتی اگر شما میخواهید محاوره و گفتگو کنید با اهل کتاب که کافر هستند اونجا هم باید بهترین طریقه رو در نظر بگیرید. احسن از نظر لفظی، احسن از نظر ماده برهان، احسن از نظر کیفیت برهان، احسن در کل ابعادی که امکان دارد باید در نظر بگیرید که بشود طرف را به راه حق دعوت کرد ولو إِلَّا الَّذِينَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ که بحث کردیم و دیگر بحثی ما نداریم.
یا درباره ایتام دو آیه است در قرآن شریف که باز احسن. سوره انعام 152 صفحه 149 قرآن و سوره اسراء آیه 34 صفحه 285 قرآن.
وَ لاتَقْرَبُوا مالَ الْيَتِيمِ إِلّا بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ. و لذا به این آیه استدلال میکنیم که اگر شما ولی یتیم هستید اگر یتیم مالی دارد و این مال راکد است مال رو باید به کار بندازید. و آیا حق دارید شما که ولی یتیم هستید از مال یتیم قرض الحسنه بگیرید و نفعی از برای او نداشته باشه؟ نخیر این احسن نیست این حسن است. قرض الحسنه حسن است اما احسن از قرض الحسنه این است که مال به مضاربه گذاشته بشه و مورد استنتاج و استثمار یتیم باشه. و لذا حرام است که انسان مال یتیم را شخص ولی یتیم که داره کار هم میکنه کار ولایتی نسبت به یتیم که مزد هم ندارد برحسب نص آیه نساء وَ مَنْ كانَ غَنِيًّا فَلْيَسْتَعْفِفْ وَ مَنْ كانَ فَقيراً فَلْيَأْكُلْ بِالْمَعْرُوفِ این از مال یتیم حق ندارد که به عنوان قرض الحسنه بگیرد و بعد پس بده چون احسن از قرض الحسنه این است که این مال استثمار بشه استنتاج بشه.
یا اگر مال یتیم را قرض کرد و قرض الحسنه به وظیفه قرض الحسنه عمل کند. چند وظیفه دارد قرض الحسنه.
یک اینکه اطمینان در این باشد که این مال رو بتواند برگردونه. اگه بیعرضه باشد و نتوند نه.
دو: اگر از این مال قرض الحسنه یتیم استفاده کرد بخشی را معین کند خودش بدون قرارداد از برای یتیم چنانکه در روایات زیادی ما داریم که اگر کسی به شما پولی قرض الحسنه داد و در این پول استفادهای کردید باید در باب قرض این بحث رو ما داریم، باید که بخشی از اون استفاده رو به صاحب مال بدهید. این منفعت پول نیست. همانطوری که او به شما لطف کرد شما هم باید که به او لطف کنید.
خب حالا ما با نظر به کل آیاتی که در باب احسن هست احسن مقید در باب یتیم، احسن مقید در باب مجادله با اهل الکتاب، احسنه در تورات، احسنه کلی در قرآن شریف و کل عقاید اصلی و فروع احکامی، اون آیهای که آیه محوری است آیه مبارکه سوره زمره.
ما با اینکه همگان این آیه رو حفظ هستیم اما به قرآن مراجعه میکنیم. آقایون که قرآن ندارید باز کنید. سوره 39 صفحه 464 آیه 55. 464، آیه 55. عرض میشود که (نظر) بله؟ نه این آیه نیست اشتباه کردم. این آیه دومی است که خوندیم وَ اتَّبِعُوا أَحْسَنَ ما أُنْزِلَ إِلَيْكُمْ. آیه 18 باید باشه آیه 18. آیه 18 صفحه 460 بله 460.
خب ببینید وَ الَّذِينَ اجْتَنَبُوا این در مقابل کیه؟ در مقابل اهل الناره. در مقابل اهل النار کسانی که اهل جنت هستند اینانند. اگر از اینها انسان نباشد اهل الناره حالا با درکاتی که نار دارد. وَ الَّذِينَ اجْتَنَبُوا الطَّاغُوتَ أَنْ يَعْبُدُوهَا یک. طاغوت در قرآن شریف هشت جا داره. مستضعف هم هشت جا داره. خدا حساب کرده این هشت و هشت رو در قرآن شریف ذکر کرده. هر یه طاغوتی در مقابلش مستضعفه.
حالا وَ الَّذِينَ اجْتَنَبُوا الطَّاغُوتَ کسانی که دوری کردهاند از طاغوت. طاغوت طغیانگره. یا طغیانگر علی الله، طغیانگر علی شریعت الله، ظغیانگر علی عباد الله، طغیانگر در هر بعدی از ابعاد.
در اینجا مراد از طغیانگری طغیانگری در بعد عبودیت است. وَ الَّذِينَ اجْتَنَبُوا الطَّاغُوتَ أَنْ يَعْبُدُوهَا. أَنْ يَعْبُدُوهَا هم دو بعد داره. یک عبادت … است که انسان از طغیانگرانی مانند فرعون و نمرود و که و که و اینها عبادت کنید همینها رو خدا بدانه. این یک.
بعد دوم طاعت مطلقه. اگر کسی طاعت مطلقه نسبت به غیر خدا داشته باشد به طور مطلق میگه من مقلدم هر چه گفت. بگه حالا نصفه شبه. اگر کسی به نسبت کسی طاعت مطلقه داشته باشد بدون هیچ قید و شرطی این بعد دوم عبادت است. و لذا در آیاتی که راجع به قسّيسين و رهبان دارد در اونجا در روایاتم این مطلب هست که اینها عبادت میکنند قسّيسين و رهبان رو. امام صادق علیه السلام میفرماید که به خدا عبادت نمیکردند اطاعت مطلقه میکردند. با وجود اینکه میدانستند قسّيسين و رهبان تخلفاتی دارند و بر خلاف کتاب الله وحی میدن نظر میدن تایید میکنند چه میکنند، با اطلاع به این جریان اینها صد در صد از اونها پیروی میکردن و این طاعت مساوی است با عبادت.
اما طاعت سوم که گاه طاعت کند گاه نه عبادت نیست. یا اینکه اگر عبادت طاعت کند به شرط اینکه غیر خدا رو نقد کند این واجب است. أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ یا مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللهَ.
يُطِعِ الرَّسُولَ نه یطع المحمدا. يُطِعِ الرَّسُولَ. اون وَ لا يُشْرِكُ في حُكْمِهِ أَحَداً. نامهرسان را در نامهای که از طرف حق آورده است اطاعت کند نه اینکه محمد را صلوات الله علیه اطاعت کند که در غیر بعد اصالت مطلبی داره.
وَالَّذِينَ اجْتَنَبُوا الطَّاغُوتَ أَنْ يَعْبُدُوهَا جنبه سلبی.
دو: جنبه ایجابی. چون نقش زندگی مومن لا اله الا الله است در کل مراحل چه در عقاید اصلیه و چه در علوم و اخلاق و معارف و اعتقادات و اعمال و چه و چه، این لا اله الا الله باید نفی داشته باشه. نفی باطل و غلط و اثبات صحیح و اصوح.
این مرحله اولی این آیه لا اله الا الله رو داره ترجمه میکنه. وَ الَّذِينَ اجْتَنَبُوا الطَّاغُوتَ أَنْ يَعْبُدُوهَا هم در بعد اول که عبادت است پرستشه و هم در بعد دوم که طاعت مطلقه است. طاعت مطلقه در سیئه، در اسوع، در حسن حتی. اگر شما از کسی اطاعت کردید در قول حسن و قول احسن را ترک کنید باز اینجا عابد طاغوتید. طاغوت هر کسی است که بر خلاف خداوند حکم میدهد یا دورتر از حکم خداوند حکم میدهد با مراحلی که قبلا عرض کردم بازم اینجا بحث محوری است صحبت میکنیم.
وَ الَّذِينَ اجْتَنَبُوا الطَّاغُوتَ أَنْ يَعْبُدُوهَا سلبش، لا اله.
وَ أَنَابُوا إِلَى اللَّهِ رجوع کردند به سوی حق. اگر عابد طاغوت یا مطیع طاغوت بودند عبادت طاغوت را کلا و طاعت طاغوت را کلا ترک کردند طاغوت هر جور میخواد باشه. حتی کسی که بر مبنای قیاس و استحسان فتوا میدهد طاغوته در مقابل خداست. کسی که بر غیر مبنای قرآن فتوا میدهد و مبانی دیگر دارد این طاغوته. درسته درست و صحیح قاطیه. بعضیا طاغوت صد در صدند، بعضیاش طاغوت التقاطی و صد در صدند، بعضیاش طاغوت عن تقصره هستند، بعضیاش طاغوت عن قصوره هستند. اینطور عادت کرده است که مشهور هرچه گفتهاند. کاری هم به قرآن نداره این طاغوته. تقلید از این شخص تقلید از طاغوته. طاغوت دارای یک بعد نیست فقط شیطان رجیم و نمرود و که و این حرفها نیست.
اون آیه دیگر هم که توجه دارید که کل احکامی که غیر احکام خدا باشد این حکم جاهلیته. أَفَحُكْمَ الْجَاهِلِيَّةِ يَبْغُونَ * … وَ لَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ. اگر کسی در مقام افتا فتوایی بدهد بر مبنای کتاب الله نباشد این حکم الجاهلیه است ولو واقعا موافق حق باشه این حکم الجاهلیه است. وَ لَهُ أَسْلَمَ انحصار دارد تسلیم و خضوع نسبت به حق سبحان الله تعالی و مبدا و محور دیگری وجود دارد.
وَ أَنَابُوا إِلَى اللَّهِ در کل مراحل. در کل مراحل انابه کردهاند و رجوع کردهاند الی الله و غیر الله مرجعی ندارند مگر رسول الله که مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللهَ.
اینها لَهُمُ الْبُشْرَى . الْبُشْرَى بشری این عرض میشود که مصدر مونثه و الف لام هم الف لام استقراره یعنی تمام بشارتها. بشارتهای در زندگی دنیا و در زندگی برزخ و در زندگی آخرت در تمام مراحل سهگانه و نشعات سهگانه حیات اینها صاحب اشارتند و از طرف حق مورد رحمتند.
خب اکتفا به این نمیشه. فَبَشِّرْ عِبَادِ کین عباد؟ یه عباد الرحمان داریم یه عباد الشیطان. عباد الرحمان با درجاتشون و عباد الشیطان با درکاتشون. عباد الشیطان رو خداوند بیان فرمود در جریان سلبی وَ الَّذِينَ اجْتَنَبُوا الطَّاغُوتَ أَنْ يَعْبُدُوهَا کسانی که اجتناب طاغوت دارن در مقابل تبعیت دارن. فَبَشِّرْ عِبَادِ، عِبَادِ یعنی عبادی. و عباد الرحمان الذین در قرآن شریف اوصافی از برای اینها ذکر شده با مراتبی و درجاتی که دارند.
خب کین اینها؟ بندگان خدا کیا هستند و بندگان شیطان کیا هستند؟
الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ بندگان خدا کسانی هستند که تکلف میکنند و زحمت میکشند برای شنیدن قول. به قول بحث کنیم به یستمعون بحث کنیم. بحثهایی کردیم ولیکن به عنوان تبلور.
الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ بندگان صالح خدا کسانی نیستند که کاوش نکرده و کوشش نکرده و دقت نکرده در مسائل اختلافی یا اجتهاد کنه یا تقلید. چون بحث سر مسائل اختلافی است. ببینید يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ در جاییست که ما نیازمندیم که تکلف کنیم برای شنیدن قول و بعضا احسن الاقوال را اختیار کنیم که … اقوال است الی قول الله و الی حکم الله. و الّا اون مرحله قبلی که خارجه که باز تکرار میکنم مرحله قبلی که مورد آیه نیست عقایدی است، احکامی است که صد در صد است که جای اختلاف اصلا نیست و فوق اون ضروریاتی است که احیانا بهش خدشه میشه اینها که جای یستمون نیست. بشنود نشود ببینید نبیند این فهمیده است حکم خدا رو و صد در صد حکم خداست این بحثی نیست. بحث در اونجایی است که جای اختلاف است اگرم ضروری است با جای نظر است. اگر در باب محرمات رضاعیه ضرورت فقهیه درصد داریم و نه صد در صد حتی اگر صد در صدم بود کسانی که نظر به قرآن شریف میکنند میفهمند که این فتوا اگر صد در صدم باشد این بر خلاف قرآن شریفه.
البته هرقدر معرفت بالاتر باشد بیشتر میتواند ضرورت و لا ضرورت رو تمیز بده. در مراتب مختلفهای که اجتهادات است و تقلیدات است و احتیاطات است که هر سه مرحله رو این آیه شریفه شامل میشه.
الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ، یسمعون نیست. افتعال تکلف در فعله و استماع هم فقط برای این گوش نیست. گوش سَر، گوش سِر، گوش سِر، گوش فطرت، گوش عقل، گوش فکر، گوش دل. تمام وسائل ادراکی، تمام وسائل ادراکی را استخدام میکنند در زمینهای که مسائلی مورد اختلاف هست تمام رو استخدام میکنند و از این و از آن و از آن و از آن کسانی که شرعمدارانی هستند که بر محور کتاب الله نظر میدن. هر قولی اینجاست.
اینطور نیستش که اینقدر دین مشکل باشه که در مسائل اختلافی شما باید تمام اقوال رو بشنوید بد و بدتر و خوب و خوبتر. این غلطه برای اینکه احسنه در جاییست که حسن و احسن مقابل همند. احسن در مقابل سیئه نیست در مقابل اسوع نیست، احسن در مقابل حسن است. اگر گفتند حاج علی … پولدارتر است از من یعنی منم پول دارم. اگه من صنار ندارم که این پولدارتره غلطه.
احسنه که بعدا باز بحث میکنیم در زمینهایست که و محور بحث ما احسنه است در اینجا. محور در آیه خود آیه این محور است و محور المحاور احسنهه. احسنه در جاییست که این قول بر مبنای کتاب الله و سنت رسول الله هست و چون نظرات گوناگون است همه حسنند همه به سوی حکم الله است در موارد اختلافی. همه بر مبنای کتاب الله است ولکن چون نظرات و استعدادات و افکار تا اندازهای ولو کمرنگ اختلاف دارند اونی که اقرب الی حکم الله است در نظر گرفتن.
خب حالا يَسْتَمِعُونَ. الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ تکلف میکنند و تکلف مراحلی داره. مثلا فرض کنید اگر چنانچه انسان به حرج میفته یعنی طاقتش طاق شه برای به دست آوردن کلام حق میشه گفتش که ما جَعَلَ عَلَيْكُمْ فِي الدِّينِ مِنْ حَرَجٍ ، حرج نیست نخیر. کجا حرج نیست؟ اونجایی که در دوران امر یکی اهم است و دیگری مهم، اهم این است که حرج نباشه اما در جهاد که ما باید به جهاد بریم ولو جانمون از دست بره در اینجا فوق الحرج است و فوق الضرر. موارد فرق میکنه. در احکام فرعی البته اینطور نیست ولکن در بعضی مراحل که اگر شما حق را ابراز نکنید مردمان گمان میکنند حق غیر این است و به بدعت و خلاف حق میفتند این درست نیست.
خود رسول الله صلوات الله علیه مگر حرج و ضرر نبود ازدواج کردن با زن زید براش؟ ازدواج کرد رسول الله با زن زید چند بعد وجوبی داشت. تمام فریادها از درست و نادرست در مدینه بلند شد که پیغمبر یک زن جوانی رو گرفته و زن غلامشو گرفته و چه گرفته و چه گرفته. این سر و صداهایی که علیه مقام بزرگ رسالت شد آیا پیغمبر رو وادار کرد که این کارو نکنه؟ نخیر اینجا صحبت حرج نیست و صحبت عسر و ضرر نیست. حتی اگر پیغمبر بزرگوار را در این راه بکشند این در مقابل کشته شدن حکم خدا مطلبی نیست. پیغمبر فداکاری دارد که احکام خداوند زنده بشود. اگر دوران امر بین امرین باشد که یا پیغمبر کشته بشنود و یا حکم خدا، پیغمبر کشته بشود که حکم خدا در مبنای رسالتی تبیین گردد. اینها مراحل دیگری است که بعدا بحث میکنیم.
الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ خب باید که خود را به تکلف بیاندازند تا اونجا که امکان دارد و در دورانات اهم است اینها الْقَوْلَ را. قول چیه؟ قول لفظ است؟ و این لفظ از خود شخصی که … نداره؟ از خود شیخ مرتضی انصاری باید حرف را بشنوند و از شیخ طوسی به دیگران باید احسن را ترجیح بدهند؟ اینها که زنده نیستند که ….
یا لفظ است ولو ناقلی نقل کند نه اینکه خود شیخ مرتضی انصاری بفرماید نخیر ناقلی از شیخ مرتضی انصاری نقل کند در فلان مسئله مطلب چنین است به این دلیل، از صاحب جواهر نقل کند مطلب چنین است به این دلیل و من درست دقت کنم و روی تفهم و روی دقت بفهمم که حرف صاحب جواهر یا شیخ انصاری بهتره. اینم قوله؟ نخیر اینم نیست. قول فقط این دوتا نیست.
قول دارای مراحلیه. اگر میفرمود یستمعون الفظ باز مطلبی بود. اونم جواب داره. ولی يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ. قول نه لفظی است که از لافظ بشنوید و نه لفظی است که به وسیله بشنوید بلکه قول یعنی رای. میگن قول شیخ انصاری چنینه یعنی به شما گفت و شنیدید مثلا یا نقل کردند مثلا شما دیدید … . حتی قول اعم از لفظه. قول چه با لفظ باشه، با اشاره باشد، با کتابت باشد، با وحی باشد مگر کلام خداوند قول … صدا دارد؟ نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِينُ * عَلى قَلْبِكَ لِتَكُونَ مِنَ الْمُنْذِرِينَ یا قال الله اینکه خداوند قال گفت به پیغمبر، صدا به قلب پیغمبر وارد میشه؟ صدا نمیخواد. وحی رمزی است که به قلب پیغمبر بزرگوار وارد میشه چه وحی مستقیم بدون واسطه و چه وحی با واسطه که وحی مفصل قرآن بر قلب رسول الله صلوات الله علیه وحی عرض میشود که بیواسطه است. وحی مستقیم بیواسطه که در لیل قدر است و در لیل معراج است و وحی مفصل قرآن وحی باواسطه است که نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِينُ * عَلى قَلْبِكَ لِتَكُونَ مِنَ الْمُنْذِرِينَ * بِلِسانٍ عَرَبِيٍّ مُبِينٍ
پس قول صحبت لفظ نیست. پس در اینکه باید مجتهدان و باید مقلدان و باید محتاطان و هر کس در هر … از استعداد و فعالیت و فکر و علم هست این در مسائل اختلافی یا مسائلی که میشود اختلافی باشد این نباید اکتفا کند به نظر خودش. نخیر يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ باید بشنود نظراتی که، افکاری که از این و آن بر مبنای کتاب الله وجود دارد و بهش دسترسی دارد. این قول عبارت است از در رای. درش نخوابیده زنده باشه. این آقایون که شرط میکنند که مرجع تقلید باید که زنده باشه چه ابتداعا چه استمرارا هیچ دلیل ندارند هیچ دلیل ندارند. مانند فلاسفه که در باب تجرد روح میخواهند بگن روح مجرد است اصلا دلیل ندارند. هفت هشتا مثال زدند دلیل اصن ندارند. دلیل برعکسه.
در اینجا هم در باب اجتهاد و تقلید باید زنده باشد استمرارا، باید زنده باشد ابتداعا، باید مرد باشد، باید بالغ باشد، باید طاهر المولد باشد. هیچکدام دلیل ندارد. ما بیدلیل قبول کنیم این حرفا رو؟
طاهر المولد باشد فرض کنید کسی این حرفی است که …… فرض کنید کسی طاهر المولد نیست کسی دیگر مشرک بوده کسی که مشرک بوده مثلا سلمان فارسی و بعدا فرض کنید سلمان فارسی احسن قولا شد. مثال میزنیم سلمان فارسی در زمان ما بود مشرک بود و مسلمان شد و درجه نهم ایمان داره و از نظر علمی هم بهترین علما بود. از سلمان ما تقلید نکنیم با اینکه احسن قولا است چون قبلا مشرک بوده؟ نه. حالا شرک بدتره یا عدم طهارت مولد؟ مشرک مکلف بوده است که به اختیار خود مشرک بوده و بعدا هم مسلمان شده. کسی که طاهر المولد نیست که خودش که نبوده است که اختیاری داشته باشد. چرا شما او رو عرض میشود که بدتر از مشرک میگیرید؟ و اگر این کسی که طاهر المولد نیست و ثابت شد که طاهر المولد نیست اگر معلوم شد که اعلم اتقای الیق … … ازهد همه چیز است چرا شما میگین این نمیتونه مرجع باشه؟ برای چی نمیتونه نمیتونه مرجع باشه؟
البته این بحثهایی است که به طور مفصل میگیم.
(سوال) این شرطی که آقایون میکنند این شرطی که آقایون میکنند میخوایم سرشو ببریم. این شرط …
(سوال) من قیاس نمیکنم. (سوال) قیاس نکردم این قیاس اولویت قطعیه رو قبول دارید شما؟ فَلَا تَقُلْ لَهُمَا أُفٍّ قبول دارید؟ این هم از همون قبیله. شرک بدتره یا نجاست مولد؟ من قیاس نمیخوام بکنم میخوام بگم دلیل ندارن آقایون.
حالا الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ این قول را یعنی رای را. من رای آقای بروجردی رو شنیدم، رای آقای خوئی رو شنیدم، رای آقای خمینی رو شنیدم، رای شیخ انصاری رو شنیدم و خودم اهل خبرهام میفهمم که رای آقای بروجردی بهتره مثلا. خب اینجا استماع القول کردم یا نه؟ این قول نیست؟ چون قول لفظ که نیست قول رایه. اشتراط زنده بودن نخیر، باید رای زنده باشد. اگر یه رایی است که مال هزار سال قبله و زنده است من از اون تبعیت کنم یا رایی که پایینتر از اینه؟
در اون مصاحبهای که از (سوال) بله؟ خب ما در اهل خبره خیلی (سوال) آخه شما چون دیر اومدید تقصیر منه چون سه مرحله داره (سوال) نه آخه مطلب جدیدی دارم عرض میکنم.
ببینید این الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ اگر بنا باشد که اینجا بین الحلالین مطلبی رو خواهم گفت که حالا ….. اگر بنا باشد که مرده بودن طرف در اتباع ابتدایی غلط باشه بنابراین تمام روایات معصومین رو بذارید کنار چون مرحوم شدند. رسول الله و ائمه مرحوم شدند الا … الامر. اگر مجتهدین جدیت میکنند رای امام صادق را، رای امام باقر را، رای هرکدام از ائمه را به دست بیارند که اینها نظر دادن و نظرشون نظر وحی مزدوج است کتاب و سنت.
خب اگر تقلید اعلم اتقایی که میت است ابتداعا جایز نباشد تمام اجتهادات باطله چون مجتهدین تقلید میکنند از اینها. آخه تقلید دو جوره. یک تقلید تقلید عامیهاست که ادله رو توجه ندارند، یک تقلید تقلید مجتهدینه این اجتهاد میکند جدیت میکند آیا این روایت از امام صادق هست یا نه؟ آیا این چنین است یا نه؟ روایت … وقتی که سهمی به رای امام صادق میکنه دیگه چی؟ اینکه اجتهاد نیست. اگر خود امام صادق مطلبی رو فرمود به زراره، زراره دیگه اجتهاد میکنه؟ نخیر اما چون ما فاصله داریم از امام صادق علیه السلام مطلبی رو که ازشون نقل میکنند باید مطمئن باشیم ازشون صادر شده. اگر مطمئن شدیم که ازشون صادر شده و تقیهای نیست، تقطیعی نیست، نسخی نیست ما تقلید میکنیم از امام صادق علیه السلام در این مسئله و سایر مسائلی که برای ما سوال میشه.
خب اگر چنانکه تقلید میت اعلم اتقای ابتدایی جایز نیست پس تمام اجتهادات باطله چون همه اجتهادات بر مبنای تقلید از معصومین علیهم السلامه چون کتاب الله که همه احکام رو بیان نفرموده است. خصوصیات احکامی که در سنت رسول الله صلوات الله علیه ذکر شده است باید از ائمه علیهم السلام که اینها مصدر دوم وحیاند و از رسول الله که مصدر اول وحی است از اینها باید گرفت.
این البته بعدا بحث خواهد شد در اون تبلوراتش در تبصره الفقهاء ما مفصلا بحث کردیم که اینو آقایون مراجعه خواهید کرد.
حالا الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ بعد فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ ما حالا در بعد اجتهاد داریم بحث میکنیم تقلید اجتهادی. در باب اجتهاد آیا اجتهاد در مسائل اختلافی بدون مراجعه به نظرات شرعمداران دیگر که بر مبنای کتاب و سنت است این اجتهاد خوبه؟ نخیر اجتهاد باید … برحسب فرمایش امیرالمومنین من اعترض جوانب الاراء یا معارض الاراء یا تعبیرات دیگر تجل عن مواقع الخطا. اگر انسانی که معصوم نیست نظری دارد بر مبنای دلیل، آراء دیگران را هم بببیند استدلالات اونها را هم ببیند و اتباع احسن کند این بهتر است؟ یه شوری است ما دو جور شور داریم. یک جور شور با احیا است، یک جور شور با اموات است. در شور با احیا که بهترین شوره بنده که بر محور قرآن مطلبی رو فهمیدم و شما فهمیدید، علامه بزرگوار طباطبایی فهمیدند، شیخ طوسی فهمید و دیگران اگر ما با هم بنشینیم و آنچه را فهمیدیم روی یک جا عرض میشود که روی بساط بحث بگذاریم و با هم بحث کنیم اختلافمون کمتر خواهد شد و کمرنگتر خواهد شد و آرامون تبلور بیشتری پیدا میکند این عرض میشود که احسن خواهد شد طبعا، این شکی ندارد.
بنابراین الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ مجتهد اکتفا کند به فکر ذاتی خود که خطا هم میکنه … این برای اینکه خطایش کمرنگتر بشه چون معصوم نیست خطاش کمرنگتر بشه با همگنان خود و سایر شرعمداران بر مبنای کتاب، خب فعلا که کتاب مبنا نیست که، کتاب الله مبنای فقهی که نیست. حالا اگر شد یه موقعی، حالا اگرم نشد در فقه سنتی. در فقه صحیح که فقه بر محور کتاب الله باشد و در حاشیه سنت رسول الله صلوات الله علیه باید شرعمدارانی که در این ابعاد دارای فکرند و دارای دقت و مراجعه هستند و اینها بعد از اینکه خودشون افکاری رو به دست آوردند با هم شور کنند همونطوری که مشورتهای سیاسی میشه و تبلور پیدا میکنه، مشورتهای در احکام که اگر کسی ان قلت و قلت کرد کمااینکه در مجالس استفتاء اینطوره دیگه. در مجالس استفتاء شور حی است اما مرتبه پایین. اما شور حی در مرحله بالا این است که شرعمدارانی بروجردیها، خمینیها، قمنیها، خوئیها، شیخ طوسیها، صاحب جواهرها، اینها با هم بنشینند و مخصوصا مسائل مهم را چه سیاسی و چه غیر سیاسی با هم شور کنند. اکثریت آراء این محور باشد و مرجع باشد از برای مقلدین که اگر یکی از اینها مرد یا دوتا مرد دیگه مردم کلافه نشن مردم گیج نشن برن از شاگردان مردگان تقلید کنند. مردگان که اعلم بودند اونها رو رها کنند برن از شاگردان مردگان تقلید کنند. از بعضیا که اصن مجتهد هم نیستن تقلید کنن از بعضیا که زور دارن تقلید کنند.
در این دقایق آخر من به طور اجمال مطلبی رو عرض میکنم تتمه مطلب برای فردا انشاءالله. سوالات درباره تقلید زیاد میشه هم تلفنی و هم حضوری. روز بعد از وفات مرحوم آیت الله عظمی اراکی رادیوها زیاد با ما تماس گرفتند اونی که زیاد من صحبت کردم رادیو فارس. یه نفر سوال کرد تلفنی که شما حاضرید که پاسخهایی درباره مرجعیت بدید؟ گفتم بله. گفت ده دقه دیگر ما در استودیو بین المللی پاریس هستیم و اسمشم گفت و از ما سوالاتی کرد. چون اون سوالی بود که پیداست و در عالمم پخش شد اگرم پخش نمیشد مطلبی نبود چون نقطه مخفیای نداریم. اگر کسی سوال کند ما جواب ندیم یا میترسیم از کسانی که مخالفند با این آراء یا اینکه فرض کنید که بلد نیستیم. نخیر هم نمیترسیم و هم بلدیم.
سوال اول این بود که راجع به این هفت نفری که جامعه مدرسین تعیین کردند نظرتون چیست؟ گفتم از اول و تا آخر که ما با شما بحث میکنیم من منهای خودم بحث میکنم چون از کسی شما سوال میکنید که خودش صاحب فتواست و بر مبنای کتاب الله است در اصل و تقلیدهای دیگر را من چندان قبول ندارم. این حرف از اول تا آخر باشه.
گفت بسم الله. بر مبنای دوم که فقه سنتی است که شما قبول هم ندارید اگر بنا بر این شد شما این هفت نفر را که جامعه مدرسین تعیین کردند نظرتون چیست؟ گفتم اولا و ثانیا و ثالثا. اولا تعدادی که جامعه مدرسین تشکیل میدهد اینها اهل خبره هستند بسم الله اما صدها برابر اینها در عالم اسلامی اهل خبره داریم بنابراین تعیین این برادران وظیفه شرعی معین نخواهد کرد.
ثانیا اگرم معین کند بعضی از اینها جایز التقلید نیستند اصلا ولو علم داشته باشند هرچی داشته باشند. و بعضی دیگر دارای درجات هستند و دارای مراتب هستند و نمیشد یکسان حساب کرد و به طور یکسان از اینها تقلید کرد. این دوم.
سوم اینکه از این هفت نفر اعلم هم وجود دارد هم در احیا و هم در اموات.
گفت که از اموات چه میفرمایید؟ گفتم که تقلید ابتدایی میت اعلم اتقی واجب است به نص قرآن و ادله فکری و عقلی و علمی و چه و این حرفها مثل مرحوم آقای خمینی، مرحوم آقای بروجردی، مرحوم آقای قمنی … اصفهانی، صاحب جواهر که که که هر کدام که اعلم بدانیم و اینهام استادهای موجودین هستند استاد استادهای موجودین. چرا شاگردان تقلید کنید و استادها رو رها کنید؟ مرگ جسم موجب مرگ روح و مرگ نظریه نمیشود و الّا باید تمام روایات معصومین رو کنار بگذاریم چون صاحبانشون معصومین از دنیا رفتهاند.
سوال کرد که خب در میان غیر این هفت نفر از احیا نظر به کی دارید؟ گفتم من چون خودم صاحب فتوا هستم نظر به کسی ندارم.
بعد اسم برد. اسمها رو من ذکر میکنم چون در عالم پخش شده مطلبی نیست. گفت نظرتون نسبت به آقای سیستانی چیست؟ … صفاتی بهش دادند. گفتم اولا ایشون اعلم اتقی نیستند. اعلم از ایشون وجود دارد در خود ایران، اتقای از ایشون هم وجود دارد اولا، ثانیا جمهوری مبارکه اسلامی باید مرجعیت سیاسی و فقهیش خودکفا و در خود باشه گدای به بیرون نباشه.
گفت نظرتون راجع به آقای سید محمد روحانی چیست؟ گفتم ایشون از انقلاب سهمی ندارند ضد انقلابم من نمیدانم ایشون رو ولی در این حال اعلم نیستند ایشون.
گفت نظرتون راجع به آقای سید محمد شیرازی چیست؟ گفتم اجتهاد ایشون بسیار بسیار ضعیفه … شرعا.
گفت نظرتون راجع به رهبر عزیز انقلاب چیست؟ گفتم ایشون خودشون معترفند که مقلد مرحوم امام بودند بر همون تقلید باقی باشند خیلی خوبه. و در بعد سیاسی خب ایشون البته اجتهاد سیاسی در بعد دوم دارند.
گفت در مرجع تقلید مسلمانها و شیعهها آیا شرط است که اطلاعات سیاسی، این خیلی حساسه، شرط است که اطلاعات سیاسی در کار باشد یا نه؟ گفتم بله منتها سیاست اسلامی دارای دو بعده: یک بعد اجتهادی، یک بعد تطبیقی. بعد اجتهادی رو مجتهد باید داشته باشه، بعد تطبیقی رو هر کسی میتوند داشته باشد کسی که وارد به عرض میشود که سیاست روز باشه. مصدق هم راجع به سیاست روز وارد بشه مجتهد سیاسی است اما اگر آیت الله بروجردی هم سیاست روز رو نداند این سیاست تطبیقی روز رو نداره.
گفت توضیح بیشتر بدید. گفتم که اطلاع سیاسی در اسلام دو بعد دارد. یک بعد زیربنایی و محوری دارد و اون بعد زیربنایی و محوری رو ما استفاده میکنیم از بسیاری از ابواب اسلام. شما وسائل الشیعه رو مراجعه کنید تعداد ابواب سیاسات احکام فرعی اسلام خیلی خیلی زیاده. از ابواب عبادات، از ابواب معاملات، از ابواب عقود و ایقائات بیشتر است ابواب سیاسات اسلام. حتی نماز جمعهش سیاسته، حدش سیاسته تا چه رسد امر به معروف، نهی از منکر، دفاع، جهاد، حدود، دیات، تعزیرات، حکم، ولایت. و اگر مجتهدی این مباحث سیاسی اسلام رو از نظر اجتهاد نداند اصلا حرام التقلید است. باید وارد باشه. ولکن تطبیق این سیاست بر زمان این مرحله دومی سیاسته که مجتهد، غیر مجتهد هرکسی که بخواد تطبیق کند سیاست عمیق متنی اسلام را بر سیاست زمان میتواند. اطلاع بر اینکه در خارج چه میگذرد، وضع ما با دیگران چگونه است، اطلاع بر وضع موجود سیاسی جهان که ما درش زندگی میکنیم این اطلاع محور نیست این اطلاع روبناست و این روبنایی که اجتهادی نیست بر مبنای زیربناست که اجتهاد سیاسات اسلامی است.
گفت بالاخره چه باید کرد؟ اگر فاصله بشود بین مرجعیت سیاسی و مرجعیت دینی خب این اختلاف که میشه البته انسجامی بین مردم نخواهد بود. گفتم البته اصل این است که وحدت بین مرجعیت سیاسی در هر دو بعد و مرجعیت دینی باشه. چنانکه زمان رسول الله صلوات الله علیه ایشون هم رئیس دولت اسلام بودند هم مرجع تقلید بودند و زمان امیرالمومنین صلوات الله علیه و زمان ولی امر صلوات الله علیه که خواهند آمد، بقیه رو نگذاشتند. و در زمان تقیب عصمت طاهره صلوات الله علیه اجمعین مرحوم امام رضوان الله علیه مجمع الامرین بودند. هم مرجع سیاسی بودند و هم مرجع دینی بودند اما بعد از ایشون خب نشده هنوز. چه باید کرد؟ حالا که نشده چه باید کرد؟ گفت راهش چیست؟ گفتم راهش این است که مرجع سیاسی در بعد دوم و مرجع دینی در بعد سیاست متنی و در بعد احکام با هم توافق و مشورت با هم داشته باشند.
گفت نظر راجع به مشورت چیست؟ گفتم اگر شرعمداران در ابواب مرجعیت سیاسی و فقهی اگر شور نداشته باشند تقلید فردشون جایز نیست چون قرآن میفرماید وَ أَمْرُهُمْ شُورَى بَيْنَهُمْ. امر اینها امر مهم چه در ابعاد سیاسی باشد چه در ابعاد عرض میشود که فروع دینی این باید شورا باشه و این شورا دارای منافعی است که مرجعیت … شورا باشد چه سیاسی و چه دینی و چه هر دو. و از جمله … این است که اگر یک نفر یا دو نفر از افراد شورای مرجعیت سیاسی و دینی از دنیا رفت دیگه در میان سر و صدایی و تحیر و اینها ایجاد نمیشه. جاش کسی رو میگذارن یا اگر نذارن این افرادی که مانند هم هستند و همتا هستند یا یه مقداری از هم فرض کنید که فاصله دارند در ابعاد سیاست روبنای اسلامی و در بعد اول احکامی و زیربنای اسلامی اینها میتوانند وحدت پیدا کنند بر مبنای ….
گفت بالاخره نظر شما چه شد؟ گفتم بالاخره نظر من این است که تقلید از هیچکدام از فقهای زنده و مرده اسلام که بر محور قرآن فتوا ندادند جایز نیست تقلید به طور کلی حرام است. باید از کسی باید تقلید کرد که بر مبنای قرآن فتوا بده و ما در کتاب تبصره الفقهاء بیشتر از دویست سیصد مورد فتاوایی داریم که یا سنیها بر خلاف قرآن فتوا دادند یا شیعهها بر خلاف قرآن فتوا دادند یا هر دو بر خلاف قرآن فتوا دادند و اگر شما ببینید وکیلتون وکیلتون در کار مهمی که دارید قصورا یا تقصیرا تخلف کرد عزلش میکنید. و ما عزل میکنیم تمام فقهای اسلام را از مرجعیت، به سیاست کاری نداریم، از نظر فتوا وقتی که بر خلاف کتاب الله فتوا داده باشه.
بعد صحبت دیگری بود که ما صحبت دیگری نخواهیم داشت.
اللهم الشرح صدورنا بالنور العلم و الایمان و معارف القرآن العظیم و وفقنا بما تحبوا و ترضا و جنبنا ان ما لا تحبوا و لا ترضا. و السلام علیکم ٱللَّهُم صل علی محمَّد و آل محمَّد