بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد الله رب العالمین و صل الله علی محمد و علی آله الطاهرین
نه تنها در امهات مسائل فرعیه که مورد بحث ماست بلکه در خصوصیات و جزعیات مسائل فرعیه هم قرآن نفی و اثبات دارد مقتضای این که حق صبحانه و تعالی در کل ابعاد عبودیت و ربوبیت نیازمند به کسی نیست و انتظار کسی دیگر را ندارد در بیان احکام مخصوصن واجبات و محرمات چه در بعد احکام عقیدتی یا احکام فرعی چه احکام فرعی اصلی و چه احکام فرعی متفرقه و جزئی قرآن بیانگرست .
حدیثی از امام صادق علیه سلام هست که ما مِن أمرٍ يَختَلِفُ فيهِ اثنانِ إلاّ و لَهُ أصلٌ في كتابِ اللّهو لكن لا تَبلُغُهُ عُقولُ الرِّجالِ هیچ امری از اموری که نیازمند به وحی است حلو فصلش نه اون ربوبیت هیچ امری از اموری که مبنای شرعی ومبنای وحی باشد داشته باشد نیست که دونفر درش اختلاف کنند مگر اینکه اصلی در کتابالله دارد نه خود اون مسئله قاعده ایست . ولذا یکی از مسلمات فقهیه ی ما اینست که قرآن شریف تمام قواعد فقهیه را شامل است . مسائل جزعیه اینها تفریع می شود از قواعد کلیه . و اگر حتی جزئیاتی همه اثتسنا شود از عمومات یا مطلقات و کلیات احکام قرآنیه اون استثنا هم که سه ضابطه دارد ضابطه اولا ضابطه ثانیه و ثالثه احکام اسلام احکام اولیه است احکام ثانویه است احکام ثالثیه است اینجور نیست که فقط اسلام احکام اولیه دارد و احکام ثانویه را ما درست کنیم احکام ثالثیه را ما درست کنیم
عناوین احکام چه عنوان اولیه ابدش اولی باشد یا عنوان ثانوی باشند یا هر عنوان دیگر در قرآن شریف ذکر شده مثلا در این سه بعدی که شامل است بر کل احکام الا ما یستثنا یا یسر است یا حرجست یا عصرست اگر یسر است واجبات انجام و محرمات ترک اگر حرج است واجبات از وجوب سقوط میکند اگر عسر است واجبات هم حرام می شود تا چه رسد غیر واجبات البته 0323 مطلب اونقدر دقیق است اونقدر رقیق است و اونقدر رقیق است و اونقدر عمیقست که ما باید بگردیم و پیدا هم نکنیم اگر ما درست قرآن را مطالعه کنیم و در احکام عامه و خاصه درست به قرآن شریف مراجعه کنیم هیچ گاه ما دست نیاز به سوی هیچ اجماعی و هیچ قیاسی و هیچ استحکامی و هیچ روایتی و هیچ چه دراز نخواهیم داشت این بحث مال جای دیگرست که قبلن گذشت بعدن شاید به مناسبت بیاد پس رسول و ائمه چه میکنند
رسول و ائمه اضافه بر قرآن ندارند از قرآن هم کم نمیکنند منتها تفهم اونها دقت اونها بررسی اونها احاطه اونها احاطه معصومه است در غیر نسوس و ظواهر اشارتو لطایفو حقایق رو از برای ما تبیین میکند حالا در مسئله طلاق که مورد اختلاف است بین فریقین و در میان هر فریقی هم اختلاف است ما درست کتاب الله رو باز کنیم با ذهن خالی از کل ما فی او وقال اونچه را من میخواهم یا نمیخواهم اونچه را گفته اند و خواهند گفت و میگویند تمام اونچه را کنار بگزاریم نه ایجاب کنیم و نه سلب کنیم و با نظر مستقیم و صریح به قرآن شریف ملاجعه کنیم.
حالا الطلاق مرتان، اگر طلاق مرتانه پس چرا شما سه طلاق میدین طلاق سه تاست اما اون طلاقی که بعدش میشود یا در عده رجوع کرد یا بعد تمام العده عقد جدید کرد این دوتاست دومی اینطور نیست در طلاق سوم نه در عده می شود رجوع کرد و نه بعدلعده به عقد جدید فلذا بعد در آیه بعدی فَإِنْ طَلَّقَهَا فَلَا تَحِلُّ لَهُ مِنْ بَعْدُ این طلاق سوم پس کسی نگد که طلاق ستاست بعد از سه تا چهارم معنا ندارد چون دفعه چهارم زن شما نمیتوند باشدنه در رجوع در عده رجعیه سوم مرحله سوم و نه اعقد جدید که هیچکدام نمیشه
نخیر اطلاق به این حساب طلاقی که بعدش دیگر نمی شود انسان رجوع کند در عده و نمیشود که ازدواج کند بعدل عده این دو مرتبه است طلاق اول طلاق دوم نه شرطست که در رجوع یا عقد جدید دخول و نه شرط است چیزهای دیگر که قبلا عرض کردیم نه شرطست که این طلاق رجعی باشد باعن باشد رجعی باشد چه باشد چه باشد هرچه باشد این الطلاق مرتان بعد از این دو طلاق فَإِمْسَاكٌ بِمَعْرُوفٍ أَوْ تَسْرِيحٌ بِإِحْسَانٍ
یا نگه دار اونطوری هک در نظر شرع معروفستو شایستگی دارد اما اگر بعد از طلاق اول یا بعد از طلاق دوم امساک و رجوع به غیر معروف باشد این حرامست و همچنین اگر چنانچه بعد از طلاق اول عده تمام شد یا بعد از طلاق دوم عده تمام شد بعد از عده طلاق اول یا دوم خواستید ازدواج کنید باز امساکه یکیش امساک استمراریست یکی امساک اضطراری
امساک استمراری رجوع در عده بعد از طلاق اول یا طلاق دومی، امساک ابتدایی اینست که بعد از طلاق اول یا دوم عده تمام شده اگر بخواد این زن رو برگردانید به رجوع بر نمیگردانید بلکه امساک استمراریست فَإِمْسَاكٌ بِمَعْرُوفٍ که اگر عده هم تمام شد آدم اول خیال میکند که در عده است که انسان میخواد رجوع کند …. نخیر اگر عده هم تمام شد و مجددن خواستید با این زن ازدواج کنید به معروفن باید ازدواج کنید نه اینکه بعضیا میگد که حالا ما ازدواج میکنیمو اذیت میکنیم نخیر اصلا اصل ازدواج چنین نیست.
در همان مرحله نخستین ازدواج اینچنینه اگر مردی با زنی میخواد ازدواج کنه هم مرد باید بمعروفن ازدواج کند و هم زن ، اگر هردو نظر بد دراند یا یکی نظر بد دارد اصلن این عقد درست نیست غلط است باطله باید بر مبنای صحیح 0817 شرکت کنند اگر دو نفر میخوان شرکت مالی و تجاری بکنند مبنا بر اینست که حسن نظر باشد و این شرکت شرکت صالحه و عرض میشود که باشد اما اگر مبنای احدهما یا هردو اینست که در شرکت خیانت کنند در شرکت غلط رفتار کنند در شرکت ظلم کنند شرکت تحقق پیدا نمیکند شرعن
در عقد هم که مهمترست از شرکت مالی که هم شرکت مالیست و هم شرکت حالیست ادقام نزدیک به صددرصد است بین مردوزن این چه در اغاز عقد و چه در رجوع بعد از طلاق و چه در عرض میشود که عقد بعد از اینکه از عده خارج شد در تمام اینها امساکنا یا این زن را به معروفن داشته باش یا اینکه رها کن اونم به معروفن نه اینکه رها کنید با فحشو دادو قالو مالو اورو خوردنو اذیت کردون دیگران را مانع شدن که با این زن ازدواج کنند.
الطَّلَاقُ مَرَّتَانِ ۖ فَإِمْسَاكٌ بِمَعْرُوفٍ أَوْ تَسْرِيحٌ بِإِحْسَانٍ که آیاتی که در این مطلب دلالت میکند که اضافه بر مهریم شما این زنو طلاق دادین باید چیزی بدید. حتی اگر زنی رو ازدواج کردین و باهاش عمل جنسی انجام ندادید و طلاق دادی درست است خانه شما خراب شد ولکن این نصف دیگر رو هم بدین خیلی خوبه و زن درست است نصف رو میتوان بگیری اما این نصفو نگیری باز خوبه یعنی میخواد 0947 به طور کلی از بین نرهفلذا در باب اختلافاتم داریم اگر شما با کسی اختلاف کردین کاری نکن که تمام ساختمان پشت سر خراب شه کاری نکنید که نتوانید برگردی دیه زمینه هایی باقی بگذارید که اگر شما اشتباه کردید یا هرچه کردید این قابل برگشت باشد .
اگر او احسان کرد شما احسان کنید وَلَا يَحِلُّ لَكُمْ أَنْ تَأْخُذُوا مِمَّا آتَيْتُمُوهُنَّ شَيْئًا آتَيْتُمُوهُنَّ سه بعدیست .
آخه سومی دیگه توجه نکردین شما آخه بعد از سومی که نمیشد که به این زن رجوع کند که دوباره بگیره بحث در جایست که میشود رجوع کرد و گرفت اونجارو داره بحث میکنه حالا وَلَا يَحِلُّ لَكُمْ أَنْ تَأْخُذُوا مِمَّا آتَيْتُمُوهُنَّ شَيْئًا ما دوتا آتَيْتُمُوهُنَّ داریم یک آتَيْتُمُوهُنَّ که مهریه را داده است یک آتَيْتُمُوهُنَّ که مهریه را نداده است باید بده هردو آتَيْتُمُوهُنَّ .
ایطور نیست که اگر انسان مهریه را داده حق ندارد بعد از طلاق بگیره یا قبل از طلاق یا اونکه نداده حق دارد که نده نخیر این .
گوش نکردین جمله آخرو اگر مهریه را نداده است میتواند نده چون لا تاخذو نخیر نمیتواند نده باید بده، پس هردو آتَيْتُمُوهُنَّ
یک ایتا عملیست که داده یه مرتبه نخیر وَآتُوا النِّسَاءَ صَدُقَاتِهِنَّ نِحْلَةً باید بده حالا این باید را اگر انسان عصیان کرد و نداد یا زن گفت فعلن نمیخوام هروقت خواستم بده این باید سرجای خودش محفوظه من اگر به شما بدهکارم اگر بدهی رو دادم خب دادم اگرم ندادم جوری نیست که دیگه نباید بدم در اینجا آتَيْتُمُوهُنَّ سه بعد دارد یک بعدش مهریه است یک بعدش نفقه است یک بعدش ازدواج چیزی که به زن بخشیدید بهش محبت کردین کما اینکه شوهر ها به زن ها در آغاز زناشویی مخصوصا در ضمن هم عرض میشود که می بخشند.
حالا در بعد مهریه صحبت میکنیم در بعد مهریه مَّا آتَيْتُمُوهُنَّ رکنی که اصالت دارد در باب عقد نکاح چه شما داده باشید چه نداده باشید اگر دادین حق ندارید پس بگیرید ولو صنار اگرم ندادید حق ندارید که بگین نمیدم نخیر اینا ایتاع نیست ایتاع در بعد وجوبه شرعی است این در باب مهریه اما در باب نفقه در باب نفقه که اصلا زمینه نداره این حرف اگر کسی واقعن اینقدر بخواد رضالت کند و شیطنت کنه که تمام نفقه ای را که در این چند سال به تو داده ام به من برگردون تا طلاق بدم و الا طلاق نمیدم این اصلان عمل نشدنیست به ذهن اون ظالمان خیلی ظالمم نمیاد اگرم بیاد 1305 اونچه را شما لازم بوده است ببینید دارید می بینید ببینید چیزی که انسان لازمست به زن بپردازد دو بعد دارد اونی که راجحست بپردازد یک بعد دارد اون دو بعدی که لازمست به زن بپردازد یکی مهریه است چه داده چه نداده و دیگری نفقه است باز چچ داده چه نداده در صورتی که داده است مهریه نفقه رو یا نداده است در هر دو صورت واجبه عملکرده وقتی واجب عمل کرده برگرداندن یعنی چه اگر من واجبست خمسی بدهم اگر دادم برگردانم یعنی چه این برگرداندن برگرداندن واجبه این هم ترک واجبست هم اهانت به سببی که شما برگردانید این نهی از این
خب اما سوم مگر آتَيْتُمُوهُنَّ دارد مما آتَيْتُمُوهُنَّ فرزند ، این انچه را شما به زن دادید چه وجوبن باشد چه رجحانن باشد حرامن که غلطه مال مردمو آدم گرفت داد ،نه خب نمیشه حرام که مورد بحث نیست اصلا بیخوده از اول داد اما مالی که یا بعنوان وجوب داد یا به عنوان استحباب داد که به زنش هدیه ای دادو عرض میشود که محبتی کرد این جزو آتَيْتُمُوهُنَّ است یا نه خب بله نمیتاند حالا که طلاق میگیری یا طلاق میدم اینو باید که پس بدی خب چرا پس بدی در باب هبه ما یان بحثو قبلا کردیم اگر کسی مالی را به کسی هبه کرد برخلاف اونچه می فرمایند حق ندارد اینو برگردونه چرا برا اینکه عقد هبه شد و مالو بخشید به طرف مال طرف شد یا نشده اگر مال طرف نشده این چه هبه ایست اگر مال رف شده است چرا مال طرف رو من بگیرم مال من بوده قبلا خب باشه
شما به کسی گل میدید مال شما بوده قبلا واسش گلم میگیرید اما در اینجا که مالی را شما خودتون به میل خودتون بخشیدید به کسی آقایون میفرمایند اگر عرض میشود که زنو شوهرو فرزندو مادرو اینا نباشند از خویشاوندان نزدیک یا فرض کنید یه مقداری دورتر نباشند مادامیکه عین با این میتونه برگرده خب چرا چطور عین باقی نیست رو برگردوند
در بعضی روایت دارد کسی که معذرت میخوام تف کنه بعد بخوره همون تفو این یعنی چه . خب چیه ؟
نمیشه عقد نباشه عقد هست دیگه خب پس مالی را که انسان میبخشد به کسی بنده این عبارا بخشیدم به شما خودم عبا ندارم خب نداشته باشم اگه رجحان داشت بخشیدنم من نمیتونم بگیرم 1541 زیادی هم دارید مگر اصل بخشش غلط باشه حالا هر قدر طرفی که شما بهش چیزی می بخشید به شما نزدیکتر باشد برگردوندن این مال دورتر است از ادب انسانیتو هرچه هست خب زن انسان که این عرض میشود که مثل خود انسانه ادغامی که بین زنو شوهر هست شرعن و تکوینن و چه و چه هست در بین پدرو فرزند نیست در بین عرض میشود که فرزند و مادر فرزندو پدر این حرفا عرض میشود که که نیست این آدمی که انقدر نزدیکه شما مال رو به او بخشیدی مگر اینکه بیاد بگه بله من بخشیدم به شرطی که تا آخر عمر با من باشه …
اگر مالی کسی به شما بخشید و قید نکرد و بعدن دید به شما سلام نمیکنه این سلام نمیکنه مالو برگردونه قید کردی اگر قید کرید من این مال رو بخشیدم به شما تا فردا بخشیدم مادامه که دست منه بخشیدم مادامی که احترام کنی اما اگر این قیود نباشد عرض میشود که نبخشیده است ولی در باب مالی که به زن می دهد خب به هر حال اینطور باشه ولکن این مال را میدهد به زنش چون زن اوست بنابراین برگردوندن این طلاها و جواهراتی که انسان به زن میده الا البته داریم الا رو خواهیم گفت الا ان یخافا ،بله …
صبر کنید شما ، از عقودی جایزه است این مالی که من به شما بخشیدم مال شما شد یا نه ، یا نشده ،
نشده مال شما،نمیتونی بخورید این پلویی که به شما میدن. نشد مال شماست . مال شماست . البته این بحث رو قبلن گذاشتم ما نمیخوایم تکرار کنیم ولی یه جمله شه این مال شما ، حالا که مال شماست چرا برگردانم مال شمارو . بله در عقود جایزه ای که ،بله ، جواب رو میگه لازم نی عقدم بشه 1741
بله ، چرا، بنده احتیاج دارم شمام احتیاج دارین من احتیاج … خب بله پس بنابراین این لزوم به معنای دیگره نه اینکه ما مقید اینیم که هر لزومی گفتن همون لزوم باشه نخیر این عقد جوازو لزومو مزومه هرچه این مال مال طرف شد یا نشد ، میگین نشد اگه بگین نشد خب پس کبره شد دیگه به همین معنایی شد یعنی چه این مال اون طرف شد مال طرف را من به چه مجوز برگردانم مال مردم چرا بخورم مال مردم خوری نیست
مال من بود خب بود حالا مال کیست حالا مال مردمه شما نمیتونید برگردانید ولاسیما اینجا که اجماعیست دیگه حالا به اجماعم نمیخواد توجه کنید در باب هبه قریب که هبه به پدر و مادر به فرزند به خواهر به زن ، قابل برگشت نیست این رو همه قبول دارند این دوم، عرض میشود که این سوم ، خب وَلَا يَحِلُّ لَكُمْ أَنْ تَأْخُذُوا مِمَّا آتَيْتُمُوهُنَّ شَيْئًا البته این بحثو قبلا جای دیگه شده یه مرتبه است که انسان به زور میگیره خب حرامه یه مرتبه است کلاه میزاره میگیره میگه زن اگه زن نگیرد بخواد با 1856 عقد چیه پس عرض میشود که در آیه دیگر دارد که فقط 1905 صحیحه زنست که در اون صورت میتواند چیزی رو از اون بگیرید یا از مهریه یا از چیز دیگه فقط 1914 که بحث قبلن شدس در باب نکاح و مفصلم بحث کردیم .
که اگر 1918 نفس نباشد کلاه باشد زور باشد ریش خند باشد چه باشد فلان این اصلا نمیشه وَلَا يَحِلُّ لَكُمْ أَنْ تَأْخُذُوا مِمَّا آتَيْتُمُوهُنَّ شَيْئًا إِلَّا در بابه طلاق دیگه إِلَّا أَنْ يَخَافَا أَلَّا يُقِيمَا طلاق خلع میگیرد و هم طلاق مبارات را البته برخلاف اونچه را که برادران می فرمایند آیه چیز دیگه میخواد بگه در زمینه ای که من شما مالی به زن دادی مهریه حالا حالا میخواد طلاق بدین حالا میخود طلاق بدین میگین باید این مال رو یا اون میخواتد طلاق بده ،اگر شما میخواید طلاق بدین که یعنی چی اما اگر اون میخواد طلاق بگیره یا هردو موافق با طلاق هستند که اگر اون میخواد طلاق بگیره طلاق خلع است اگر هردو طلاق مبارات است به اصطلاح فقاهتی در چه صورت شما حلالست که از این زن یا کل ما آتَيْتُمُوهُنَّ یا بعض ما آتَيْتُمُوهُنَّ إِلَّا أَنْ يَخَافَا أَلَّا يُقِيمَا حُدُودَ اللَّهِ ۖ
هردو میترسند که اگر این مالی که به زن داده شده مقداری یا کلن برگشت بشه حدود خدا در اینجا اقامه نشود چه در ماندن در حال ازدواج چه بعد از طلاق ، قبول میکنید. میگد که خب تو زن میگد که من میخوام طلاق بگیرم مرد میگه اینقدر بده ، میگد من نمیدم میگه اگه ندی باید باشی چشمت چهار بمونیو کلفتیو زحمتو بدبختیو چنینو چنان شود چی شد ، پس ترک حدود الله شد اگر ترک حدود الله شد حتا خوفش اگر یکی یا هردو بترسند که ترک حدود الله بشه اگر این مالی که داده کلن یا بعضن برگشت نکنه در اینجا دوران امر بین امرینه یک ،حفظ حدودالله واجبست دو مال من مال منست نباید بدم اما اگر مال این مال منست طرف میخواد مال منو بگیره من نمیدم اگر ندم منو میکشه حالا واجبست یا نه راجع به حرامه بله چرا چون دوران امر بین اهم و مهمه در اینجا این مالی که مرد به زن داده است که مهر واجبست که نفقه واجبست که اون یکی مستحبست ولی مال اونه این رو لزومی ندارد زنبه مرد بده و مرد جایز نیست بگیره مگر در صورتی که زمینه که إِلَّا أَنْ يَخَافَا أَلَّا يُقِيمَا حُدُودَ اللَّهِ که طلاق نده چه طلاق بده و اذیتهایی بکنه چه قبل از طلاق چه بعد از طلاق اگر زن یا مرد یا هردو در زمینه ندادن مقداری از این مال به شوهر بعضی از احکام خداوند زیر پا بره و ظلمی بشه در اینجا به مقداری که این خوف برطرف شه ، مهریش یه میلیونه میگه دویست تومن بده ولو طلاق خلع باشه اگر دویست هزارتومن ندی نمیشه میگه دویست تومن بده مهریش یه میلیونه میگه همه را بده اگر همه را ندهد جایز اینست که حدودالله منتها یه سوال پیش میاد
خب آیا ترک حدودالله و فعل واجبات الهی اختیاری هست یا نه بله اختیاریه خب در اینجا مگه نمیشه گفت که وَلَا يَحِلُّ لَكُمْ أَنْ تَأْخُذُوا مِمَّا آتَيْتُمُوهُنَّ شَيْئًا در هر صورت اگر زن به مرد این مال را ندهد زن ظلم میکند طلاق نده ، ظلم میکند طلاق بده خب جواب خب ظلم نکنه خب ظلم نکنه مثل کسی که میگد من مجبورم معاذلله زنا کنم اگر زنا نکنم دل درد میگیرم خب زنا نکن برو کار دیگه بکن
خب غذا کم بخور یا شب ماست بخور مثلا یا روزه بگیر این حرف نشده این سوالی که میکنیم این حرف نشد جواب اینجا ندارد که اینها ترک کنند اونچه را که منافیست با ترکش نخیر الا ان یخافا این وضع اینجوره وضع این مرد و وضع این زن اینست که کعنهو از اختیار خارجه کعنهو هرچه خود را کنترل کنه به حالت حرج میرسه به حالت عسر میرسه به حالت یسر میرسه اگه حالت یسر باشد که این زن طلاقش رو بگیره و چیزی هم به این مرد نده و هردو خود را بتوانند ضرب کنند خب چرا بگیره
خب چرا بگیره برای چی به چه مجوزی اما الا ان یخافا بترسند که حدودالله اقامه نکنند نه اینکه در اختیارشون که انه از اختیار خارجه اگر به طور اتوماتیکی اگر چنانچه زن طلاق خواست یا مرد یا هردو طلاق بخوان و مرد چیزی نگیرد از زن به طور اتوماتیکی اینجور میشود که پاشون توی چاله ی محرمات یا ترک بعضی از واجبات در این صورت هست و الا در صورت های دیگر نیست.
پس فاصله بین بیان قرآن و اونچه را که فقهای بزرگوار در باب خلعو مبارات میگن بسیار زیاده این مرد میگه الا و لابد صد هزارتومن رو جور کن خب اگر نده این مرد میتونه ظلم نکنه یا نه خب میتواند ترک واجب نکند یا نه بله چجوری بگیره حق ندارد بگیرد این تعبیرست الا ان یخافا ، نه اینکه الا ان یعنما انهما یترکان حدودالله نخیر ،این خوف برای کیه کسی که پرهیز میکند اما جایییست که میترسد با اینکه عنایت به پرهیز دارد دقت دارد میترسد که اتوماتیکی وارد در حرام بشه که در حقیقت مثل سلب اختیارست که در حال حرج باشد یا در حال عسر که بالاترست
خب سوال اینجا اینست که این الا ان یخافا طلاق مبارات را میگیره طلاق خلعو نمیگره که ببینید چون طلاق خلع تخلف از یکطرف زنست که نمیخواهد یا نمیتواند با این مرد زندگی کند خب اگر زن همه را ندهد میترسد که ترک حدودالله خودش بگه مرد چرا میگه جواب،جواب اینست که یه مرتبست که هردو طرف اگر چنین شود 2530 نشود هردوطرف به طور اصالت میترسند که ترک حدودالله بشه این در مبارات ،مرد به حساب خودش نمیخواد زن رو زن به حساب خودش نمیخواد مردو روی نخواستن مرد زن را و نخواستن زن مرد را اگر یه مالی را که بدل میشه بنابراین هردو میترسند به طور اتوماتیکی و لا اختیار یا حرجن یا ععسرن ترک واجب کنند یا فعل حرام کنند این مال مباراته خیلی ساده
اما اگر یه طرفه اگر چنانچه زنست که به هیچ وجه نمیخواد با این مرد زندگی کنه حالا هر زنی میخواد در اینجا اگر مرد مطالبه مال بکند و زن ندهد آیا فقط زنست که فعل حرام گفته یا مرد هم در حاشیه زن به فعل حرام خواهد افتاد یه مرتبه هردو بلاصالت که مباراتست و هردو همیدگیرو نمیخوان یه مرتبه است زن به طور کلی نمیخواد مرد نه اینکه نخواد یا اینکه میخواد استمرار زندگی بده یا اینکه اینجوری نیست که نخواد با زن زندگی کنه خب در اینجام مردم توی چاله خوف زن در ترک حدودالله میوفته بنابراین
اصالت هردو میشد ، بله اما اگر خوفی در کار نیست اختیاره میشود که این زن لازمست طلاق گرفته ببینید این زنی که در حالت عسرست بله، این زنی که در حالت عسرست و اصلن نمیتواند ادامه زناشویی بده ولی مرد میگه میخوام ، در اینجا حاکم شرعی واجبست که این زن را طلاق بده اگر مراحل طی بشه اگر کل مراحل اصلاح طی بشه و قابل اصلاح نباشه ایا استمرار زوجیت واجبترست یا احکام خدا
اگر نکاح از سنت اسلام است نکاح واجب که نیست اگرم واجب باشد اوجب از وجوب نکاح اینست که احکام خدا زیر پا نرود بنابراین در صورتی که خوف احدهما یا خوف هردو باشد که کاری به مال ندرایم در استمرار زوجیت این زنو مرد هردو با هم کمک میکنند در فعل اگر جدا بشند این فسق کمکی نخوهد بود مثلا هردو از هم راضیند هردو برا همدیگه می میرند هردو با هم موافقیند اختلافم ندارند اما این التبه نمیخوام بگیم مضمون آیه است ولی یک بعد از ابعاد آیه است که یک بعد فرعیش 2800 اگر در بعد مالی یه مرتبه است در بعد مالیست که خب اگه این مال به شوهر نده خوفه اما گه نه صحبت این نیست مال شوهر بده نده چند برابر بده تمام وجود زن رو غرق مال کنه زن هم موافق باشه اما اتصال این دو قطب مثبت و منفی موجبست که ترک حدودالله در میان اینها به طور اتوماتیکی یا به طول اختیاری بشه در اینجا استمرار زوجیت جایزه نخیر اینجا از جاهاییست که حاکم شرعی واجبست بعد از تحقیق و بعد از اینکه این زنو نتونه اصلاح کنه واجبست طلاق بده هردو هم داد میزنند نمیخوایم
این داد میزند که انفصاله باید که طلاق بدین. پس طلاق در اتصال اونجایی نیست که خلعو مبارات که فقط در بعد اینکه اون مالی که داده است اگر بهش نده میترسد که چاله ترک حدودالله بیفتند در کل ابعاد در صورتی که خوف باشد از ترک حدود الله در اینجا طلاق ما از این طلاق ها زیاد داریم . خواهران افغانی پاکستانی خواهران حجازی خواهران هندوستانی خواهران ایرانی کجا کجا کجا بعد از احراز من نوشته ام و امضا کرده ام و هرجا هم خواستند بردم مطلبی نیست اگر جمهوری اسلامیست که هست انشاالله که اگر طلاق بر مبنای حاکیمت شرعیست و ماندن این زن در ازدواج این مرد ظلمست به این زن یا ماندن این مرد در ازدواج این زن ظلمست به این مرد و قابل رفعو رجوع نیست در اینجا بخواهند یا نخواهند در اینجا طلاق است
بنابراین اینجور نیست که فقط قضیه مالییست بله اگر قضیه مالی در کاره اگر چنانچه این زن میخواد طلاق بگیره یا هردو طلاق میخوان اگر بخشی یا کل مهریه را مرد ندهد وضع اینجور خواهد شد که هردو یا یکی از این دو به طور اتوماتیکی این ترک خواهند کرد حدود الهی رو و واجبات الهی رو ترک کنند در این صورت مال پیش میاد اما در انحصار عرض میشود که مال مطلب دیگر این است که در مبارات معلومه
خب همانطور که زن مردو نمیخواد مردم زنو نمیخواد پس مهریه نصف میشه یا هرکدوم خواستنشون کمترست نصیب او در مهریه به همون خواستن کم اما در خلع چطوره،آقایون فتوا میدهند و بعضی از روایت استناد میکنند که روایت هم متناقض است و اون روایت که موافق قرآن است ما قبول میکنیم که اونچه را که شما داده اید حق ندارید بگیرید مگر إِلَّا أَنْ يَخَافَا أَلَّا يُقِيمَا حُدُودَ اللَّهِ ۖ مگر به کدام میخوره اون چیزی که دادید
اگر صد هزارتومن داده بعد به این زن میگه من در صورتی طلاق میدم که شما یه میلیون بدین سابقه هم داره به ما تلفن کردن آمدن رفتن آمدن بعد برادران بودن که بعضیا آمدن آخوندم نوشته بود که باید شیش میلیون بده من طلاق بدم . خب اینکه اصله مهریه یک میلیونه خب این خلاف نصه که برای اینکه قرآن میگد که اصولا قاعده کلی اینست که وَلَا يَحِلُّ لَكُمْ أَنْ تَأْخُذُوا مِمَّا آتَيْتُمُوهُنَّ اون که دادی حق ندارید بگیرید . دادی حق ندارید مگر در صورتی که خوفی در کار باشه این مگر میگد در صورت خوف مما آتَيْتُمُوهُنَّ میتونید بگید.
منتها مما کل است در خلع و بعض است در مبارات . مگر در اون آیه که تصریح میکند که فقط به پیل نفس زن شما میتوانید چیزی از او بگیرید و اگر پیل نفس نباشد آیه یادم نیست .
یادم نیست. حالا یادم نیست. خب دیگه ما عرض میشود که حوزه هامون اینجوری است حالا مام که از قرآن پنجاه سال داریم حفظ نیستیم حالا به هر صورت بعضی وقتا خدا میخواد آهو فهم کنه اینارو یعنی میخواد بگه 3152 تند تند حرف میزنیم خیال نکنید چیزی سرم میشه نخیر . بله …
فَإِنْ طِبْنَ لَكُمْ عَنْ شَيْءٍ مِنْهُ نَفْساً فَكُلُوهُ هَنيئاً مَريئاً این آیشه خب خدا یار شما بود یا نه . بخون آیه رو …
خب پس قاعده کلی اینه قاعده کلی اینست که باید پیل نفس باید صددرصد در کار باشد برای اینکه بتوانید شما چیزی بگیرید . خب پس اینکه آقایون نوعن فتوا میدن که هرچه او خواتست ولو خطرم نباشد این عجیبه ولو خطر یعنی خطر اتوماتیکی اینکه احکام الهی زیر پا بره نباشه نه قبل از طلاق نه بعد از طلاق هرچه میخواد بگه این غلط است اون آخرین مرحلست که اگر در باب طلاق خلع همه را ندهد چنین چنان می شود اون بیشتر از اون معنا نداره
وَلَا يَحِلُّ لَكُمْ أَنْ تَأْخُذُوا مِمَّا آتَيْتُمُوهُنَّ شَيْئًا إِلَّا أَنْ يَخَافَا أَلَّا يُقِيمَا حُدُودَ اللَّهِ ۖ فَإِنْ خِفْتُمْ خفتم ، یعنی فقط خودشون نیستند کسانی که شرع ندارند حاکم شرعی دارند و ناظرند به جریانات ازدواجی زناشویی اینا باید تحت مراقبت بگیرد خوب باید بررسی کنند خوب کاری کردن اینه که بگیم ما اینهارو هرکاری کنیم بلخره خوف اینست که حدودالله زیر پا این دو نفر ترک بشه
فَلَا جُنَاحَ عَلَيْهِمَا فِيمَا افْتَدَتْ به ابتداع اینجاست 3323 ابتدا باید بریم دیگه. هیچکدام براشون گناه نیست ممکنست بفرماید که فَلَا جُنَاحَ عَلَيْهِمَا فِيمَا افْتَدَتْ کافیه چرا ،زن جایزه برای حفظ حدودالله بده اما مرد چرا بگیره ممکنست کسی واجب باشد مالی بده طرف حرام میشه دیگه اگر کسی سارق مسلحی خواست منو بکشه میگه اگه مال بدی میکشم ندی میکشمت من واجبست مالو بدم اینجا داره اینو میگه اینجا اگه فلا جناح علیها بود درست است بعد میگد که فلاجناح علیهما هردو تو چاله افتادن حالا که هردو تو چاله افتادن برا حفظ حدودالله اگر زن مجانی اونچه را که میخواهد بدهد مطلبی نیست ولی انچه رایی که بیش از ما آتَيْتُمُوهُنَّ نباشد
و یه مطلب دیگه اینه آتَيْتُمُوهُنَّ یعنی چه ، آتَيْتُمُوهُنَّ یعنی سه بعد دارد دیگه یک بعد مهریه است یک بعد هباته یک بعد نفقه ، نفقه اینو داده نفقه هم خیلی کم رنگه و خارج از این جریان یعنی هیچکس فکر این مطلب رو نمیکند نه درست است و نه می شود و نفقه که واجب بوده بده اما بعد اولی که این به نظر انسان میرسد عبارتست از مهریه ،بعد دومم اون هباتی که در کاره ولکن هباتی هک در کارست آتَيْتُمُوهُنَّ منجزست است . آتَيْتُمُوهُنَّ منجز دوتا داریم یک آتَيْتُمُوهُنَّ منجز مهریه است چه داده چه نداده باید بده و یک آتَيْتُمُوهُنَّ منجز که عبارت میشه از نفقه
اما آیا هدیههام آتَيْتُمُوهُنَّ منجزه ،گاه میدهد گاه نمیدهد گاه کم گاه زیاد و لذا یکی از مسائلی که از قبل سوال کردن کسی طلاق یافته و طرف میگد که اون طلاها اینهارم بده ، ما بهش میگیم طلاهارو لزوم ندارد بده به دلیل آیاتی که نهی میکند که صنار از این زن بگیرید فقط در مورد خاص است و اونچه را که مسلم است از آتَيْتُمُوهُنَّ عبارتست از نفقه
از چی ،3536 ببینید مما آتَيْتُمُوهُنَّ درسته مال زنه ولی 3543 یعنی از چی از همان مال که میدیم بیشتر از این دیگه نه . و اگر اون مطالبه دیگر بکند حاکم شرع میگه قشنگ حتی اگه زن نداشته باشه فرض کنید زن نداره زن اونچه را گرفته خرج کرده و نداره بده در اینجا اگه بیت المال خواست بده تونست ،اگه عرض میشود که زن نداره بده و نمیشود یعنی همینطور این زن بمونه و این زندگی عرض میشود که حدودالله زیر پا بره نخیر این مال در صورت امکانه تِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ فَلَا تَعْتَدُوهَا ۚ وَمَنْ يَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَأُولَٰئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ فان طلقها