پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر آیت الله‌العظمی دکتر محمد صادقی تهرانی

جستجو

کلمات کلیدی

خلاصه بحث

جلسه ششصد و شصت و هفتم درس خارج فقه

خوردنی‌ها و آشامیدنی‌ها (صید و ذبح)

بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم
الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و علی آله الطاهرین
ٱللَّهُم صل علی محمَّد و آل محمَّد

راجع به شرایط صید، صائد، مصید و صید کردن و خصوصیات صائد و مصید به وسیله صید و اصل صید در کل قرآن شریف آیه چهارم سوره مائده است. و اینجا جای این سوال است که تفسیرات احکامیه‌ای که در ابعاد صید از نظر شرعی مد نظر اسلام است در همین یک آیه بیان شده است یا نیازمند به تبیین روایات و اقوال و نبا است؟
طبعا پاسخ همان جمله اول است که این آیه مبارکه در عین وحدت تمام شرایط اصلی و فرعی صید و صائد و مصید و وسیله صید را بیان کرده است. و یا قرآن که ضامن کُلِّ شَیْء است،  بَيانٌ لِلنّاس است، نور است ، مبین است، فرقان است. و علت اینکه ما احیانا احیان زیادی در فقه سنتی و احیان کلی در همین فقه سنتی به روایات و اقوال اولا و اخیرا میپردازیم و به آیه توجه نمیشود و اگر توجه شود توجه ضمنی میشود این است که در غایه به طور مجرد نظر نمیکنیم. با بارهایی از افکار و فتاوی و تقلیدها و روایات و اقوال و شعرات و اجمائات و  اتمائات به آیه در نظر میکنیم. با چشم مجرد و مسلح به سلاح دید مجرد به آیات توجه نمیشود بلکه با چشم مسلح به سلاح‌های عوامل درونی و برونی و کوله‌بارهایی از افکار که از جاهای دیگر گرفته شده است به آیات نظر میکنیم. و لذا بعضی وقت‌ها واقعا مضحک است که همین آیه مبارکه چهارم سوره مائده، مُکَلِّبین رو اینطور معنا کرده‌اند که کلب باشه. حتی از نظر لغوی و از نظر ادبی هم توجه نمیشود این یک مقدمه.
 مقدمه دیگر این است که روایات حالت تفسیر مجمل آیات را ندارد چون آیات کلا جمیع است و آنچه را خداوند اراده کرده است تبیین کند با فصیح‌ترین و بلیغ‌ترین و روشن‌ترین و در عین حال مختصرترین بیان تبیین کرده است. منتها باید توجه کرد به آیات از نظر لغاتش، از نظر جملاتش صرفا، نحوا، فصاحتا، بلاغتا، عمیقا باید نظر کرد .
وقتی ما نظر محوری مجرد با سلاح تفکر، تفکر صحیح در آیات به عنوان خود آیات بکنیم آنچه را که خداوند متعال اراده فرموده است صددرصد به دست می‌آوریم. سحرها بین آیات و روایات هست حتی روایاتی که صادر شده است از مقام مقدس عصمت طاهره سلام‌الله علیه اجمعین. یکی از سحرها این است که بیان قرآن بیان وقتی نیست چون قرآن برای همه زمان‌هاست و همه افکار است از هنگام نزول الی یوم قیامت کبری.
 هر وقت افکار وسعت ترقی و عقول وسعت تعقل و علوم وسعت تعلمش زیادتر گردد باز قرآن امام علم است و امام عقل است و امام فکر است و امام اندیشه است و اینطور نیست که خداوند اگر مطلبی را فرموده باشد در 14 قرن پیش و چند سال قبل و چند سال بعد در عرض 23 سال مکی و مدنی، فقط طبق افکار موجود اون زمان فرموده باشد که قرآن کتابیست که خدا سخن میگوید با کل مکلفین. انس باشند، جن باشند، ملائکه باشند، غیر اینا باشند با تمام مکلفین لِأُنْذِرَكُمْ بِهِ و َمَنْ بَلَغ سخن میگوید. بنابراین زمان مخصوص، مکان مخصوص، فکر مردود، عقل محدود، علم محدود در نظر نیست.
و یکی از معجزات قرآن شریف این است که با اینکه ابتر تعبیرات را دارد اکمل تعبیرات را هم دارد یعنی هر کس به اندازه خودش میتواند از این بَيانٌ لِلنّاس و تَفْصِيلَ كُلِّ شَيْء استفاده کند و تناقضی در استفاده از آن نیست گر چه مراتب و درجاتی هست. ظاهر است، باطن اول است، باطن دوم است، اشاره است و و و همینطور البته حقایق مرسله قرآن که از مرحله دلالت وحی بیرون است مربوط است به وحی دوم که مخصوص است به مقام عصمت و طهارت رسول و در حاشیه‌اش مقام عصمت ائمه علیهما سلام.
در روایات مثلا از امام صادق علیه‌السلام، فلان حمال، فلان بقال، فلان عطار، فلان زارع، فلان تاجر، فلان آمر مسئله این سواله و این مسئله در قرآن آیه دارد اما اینجور نیست که مفهوم آیه رو کلا بتونن دریافت کنن. به جای بیان مفهوم آیه بیان مصداق میکنند. مصداقی را از مصادیق حاضره آیه بیان میکنند و برای اون شخص کافیه. مصداق اکمل.
 گاهی اوقات طرف که سوال میکند فهمش بیشتر است ادراکش زیادتر است چشمش فقط جلوی پای خودشو نمیبینه بلکه گذشته و آینده رو هم توجه دارد آینده دور و نزدیگ، گذشته دور و نزدیک مصادیقی که خفیه است را امام بیان میکند مثلا در آیه مبارکه مِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُون البته برای کسانی که چشمشون ظاهربین است و مصادیق جلیه رو توجه دارن مِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُون یعنی مال، مالی اگر دارد انفاق میکند. اما کسانی که فهم بیشتری دارند و رزق را در اختصاص رزق شکم، لباس بدن، غذای بدن، شهوت بدن، مکان بدن نمیدانند بلکه رزق را اعمال رزق روح میدانند که رزق عقیده و رزق علم است. امام باقر علیه‌السلام میفرماید” و مِمَّا عَلَّمْنَاهُمْ یَبُثُّونَ ، و مِمّا عَلَّمناهُم يُنبِؤون”.  این بیان مصداق خفیه. تازه اینجا نمیشه اکتفا کرد بلکه مصادیق بالاتری دارد که اخفاست است.
 یا در فَلْيَنْظُرِ الْإِنْسانُ إِلى‌ طَعامِه ذکر احادیث طعام بدن را میفهمد اما اگر یه مقداری جلوتر رود و وسعت بیشتری پیدا کند امام صادق علیه‌السلام میفرماید که ” ای الا علم الی الذی یحفضرون  امن یحفظ “. بالاتر از علم هم دارد؟ الی عقیده. اول غذای بدن است بعد علم روح است بعد عقیده روح است بعد اخلاق روح است، بعد عمل روح است، عمل صدری روح است، عمل اجتماعی روح است، تمام اینا از طعام انسان است چون انسان لباس بدن فقط نیست بلکه اهم مهم‌های اجزا  انسان روح انسان است، فطرت انسان است، عقل انسان است، لب انسان است، صدر انسان است، قلب انسان است و فواد انسان است و سر و خفی اخبار انسان است که اینا نافذه.
 و در بحث حاضر که مُکَلِّبین در قرآن ریشه در چی دارد؟ که مورد بحث محوری است برای ما همون آیه چهارم سوره مائده‌ست. الْيَوْمَ أُحِلَّ لَكُمُ الطَّيِّبات خب حالا الیوم هر چه که هست یه بحث دیگست ، يَسْأَلُونَكَ مَاذَا أُحِلَّ لَهُمْ قُلْ أُحِلَّ لَكُمُ الطَّيِّبَات، الطَّيِّبَات چیه؟ کسانی که زندگی رو زندگی خوراک و زندگی آشامیدن است و خوردن است و از این قبیل است طیبات را محصولات و مشروبات طیبات میدانند ولکن طیبات فقط محصولات و مشروبات طیبات وصف نشده. طیبات مکان‌های طیب، زن‌های طیب، شغل‌های طیب، علم‌های طیب، عقائد طیب، اعمال طیب، الفاظ طیب، معاشرت طیب، غذاهای طیب همه رو میگه.
اینکه طیبات حلال شده است طیبات در کل ابعاد روحی و جسمی، ظاهری و باطنی تمام طیبات أُحِلَّ .
خب حالا از جمله مصادیق وَ ما عَلَّمْتُمْ از جمله طیبات صیده. صید البته فرعه چون اصل در تصرفاتی که انسان یا هر مکلفی که احتیاج دارد در حیوان میکند  اصلش در تصرفاتش این است که ذبح کند. یا نحر کند یا ذبح کند. اما این حیوانات اهلی هستند که میشود ذبح بشود یا نحر بشه. اما اگر حیوانی مستعصی باشد و اهلی باشد، شتر در رفته، گوسفند در رفته، مرغ و خروس در رفته، اهلی است در رفته، تو چاه افتاده و نمیشود او را کشت به طور عالی حیوان مستعصی این فرعه.
 فرع اول حیوان اهلی مستعصی بشد که با شمشیری، با کاردی، با وسیله‌ای ضربه وارد کنند که کشته بشه و این حیوان را اگر برسند کشته شده حلاله اگر کشته نشده که الا … .
فرع دوم  این است که حیوان فراریه یا هواییست یا دریاییست یا زمینی، فراریه. چون حیوان فراریه صید است که اسم صید هم از اسماء حیوان فراریست که انسان میخواد اونو بگیره با دست نمیتواند بگیرد، در اینجا فرع میاد. فرع یا خود انسان صید میکند یا حیوانی که تعلیم یافته است صید میکند او را خواهد کشت . خود انسان که صید میکند آیا حق دارد اگر انسان بتواند با تیر با فشنگ با شمشیر و هر وسیله‌ای اگر بتواند یک آهویی را جوری بزند که نمیره تا بعد از گرفتنش ذبح شرعی کند، حق دارد جوری بزند بمیره؟ نخیر.
 و این قبیل دستور در احکام هم هست. مثلا از باب نمونه در نماز. در نماز ما حق داریم که نماز را آنقدر تاخیر بیندازیم که یه رکعت وقت بمونه؟ خیر من ادرک رکعة من الوقت فقد ادرک الوقت برای اضطرار است. انسان عمدا نمیتواند که نماز چهار رکعتی عصر را اونقدر تاخیر بیندازد که فقط یک رکعت داخل وقت بشود و بقیه خارج وقت. چون نماز رو باید داخل وقت بخونیم. پس سه رکعت خارج وقت و یک رکعت داخل وقت این بدل است بدل اضطراریست و همچنین در نماز جماعت که شروع میشه… چون اضطراریست، در نماز جماعت که شروع میشه اگه شما از اول نماز جماعت بتوانید اقتدا کنید امام هم تامل میکند حمد و سوره رو بخونید ولکن اگر شما ایستادید و میتونید که شرکت کنید اما میذارید که امام رکوع بره بعد شرکت میکنید نماز درسته؟ نماز درست نیست چرا؟ برای اینکه تامل امام حمد و سوره شما رو در صورتیه که در جماعت شرکت کنید در صورت اختیار.
در بحث ما هم مرحله اولای کشتن حیوانات نحر است نسبت به شتر و ذبح است نسبت به حیوانات غیر شتر مرحله اول.
 مرحله دوم خودی عبارت است از در حیوانات اهلی حیوان مستعصی.
 مرحله سوم هم که دو بعدیست. مرحله سوم صیده و صید رو دو بعدی انسان صید میکند. یک بعد این است که انسان با آلت صید صید میکند با تیری شمشیری پرت میکند نیزه‌ای پرت میکند تیری و فشنگیست آیا این فرع است یا اصله؟ فرعه چون نمیتوانید او را ذبح کنید و طریقه اوداج کنید این است که با شمشیر زدن با تیر زدن با هر وسیله‌ای که بتوان حیوان را زخمی کنید زخمی کنید جوری که حیوان بیفتد برید بالا سرش و بکشیدش . اما آیا میتوانید جوری بزنید که قطعا حیوان کشته بشه؟ نه. اگر چاره‌ای نیست بله اگر چاره‌ای ندارید بله و اما اگر بتوانید حیوان را جوری زخمی کنید که این حیوان رو تاخیرا بگیرید و ذبح کنید باید ذبح کنید.
 حالا در باب بعد دوم صید، بعد دوم صید حیوانی که صید میکند: حیوانی که صید میکند هر حیوانی نیست در این آیه مبارکه دارد که یک آیه هست که کل شروط صائد، مصید، صید، آلت صید و وضع صید را و بسم‌الله گفتن در صید را کلا درش هست و اصلا احتیاجی به اقوال و روایات نداریم. بله احتیاج به روایات صادقه از باب تبیینه ولکن آیا تبیین رسول و امام بیشتر از تبیین قرآن است؟ تبیین رسول و امام برای کسانیست که در تبیین قرآنی تبیین نمیکنند اما کسانی که در تبیین قرآنی تبیین میکنند روایاتی که از معصومین وارد است اون روایات را تفسیر میکنند به حساب اینکه هذا كتابُ الله.
حالا  روایات در این باب سه دسته‌ان. دو دسته از روایات مصداق حیوان صید و مصیده. یک دسته نقطه مقابل آنها کلب کلب کلب کلب الی آخر. خب آیا این برای مصداق است؟ یا برای مفهومه؟ آیا مفهومه و وَ ما عَلَّمْتُمْ مِنَ الْجَوارِحِ ، الجوارح یعنی کلب؟ الجوارح کلب نیست. یکی از جوارح کلبه. الجوارج که جمع محلی به لام است، اونم لام موصوف است لام موصوف اعقع است اقرع و اتبق است ابعق است عقب است … در شمول، در اینجا استقرار است حداقل عموم ثابتیست. هر جایی هر کار کننده‌ای هر وقت کننده‌ای هوایی باشد، زمینی باشد، دریایی باشد، حیوان باشد، انسان باشد، انسان باشد، انسان کافر میتونه آهو بگیره ولی تا زخمی نکنه نمیتونه بگیره. جوارح چه دریایی چه هوایی و چه زمینی باشند این الجوارحه . آیا روایات متعدده‌ای که آقایون به اون روایات اتفاق کردند و طبق اون روایات 99 درصد فتوا دادند که اگر کلب باشد کلب … میتوند صید کند اما نمر، اما فهد، اما حیوان دیگر، اما عقاب، اما گربه این‌ها نمیتونن، نفی میکنند. استفاده میتوانند بکنن ولیکن آیا این روایت میگوید که کلب یا یعمل کلب این تبیین مفهوم است یا ذکر مصداق اجرا؟ تبیین مفهوم نیستش که. برای اینکه مفهوم الجوارح که کلب نیست .
اگه بخوایم بگیم الحیوانات یعنی شتر؟ الحیوانات یعنی سوسک؟ الحیوانات یعنی ماهی؟ کسی که در مقام بیان است لفظ را به اندازه معنا میگوید، معنا را به اندازه لفظ ارائه میکند مرادش خره میگه الحیوانات؟ همه حیوانات، همه حیوانات میگه همه حیوانات روی زمین یعنی خر، یعنی سوسک، یعنی مورچه، یعنی الاغ، یعنی اسب اینجور نیستش که.
قرآن که بَيانٌ لِلنّاس است و تفسیرا  وَ ما عَلَّمْتُمْ مِنَ الْجَوارِحِ مُکَلِّبین چون لفظ کاذب آورده میگیم کلب، خب این چه استدلالیه ؟ پس این روایت در اینجا مصداقه، مصداق دم دست.
من این سوال را دارم مصداقی که در آن زمان بوده است در آن زمان حیوانات دیگر را تعلیم نمیکردند، قدرت نداشتند، وسیله نداشتند، علم بالا نرفته بود علم حیوانات بالا نرفته بود که مثلا(سوال حضار) بله؟ الان عرض میکنم. مُکَلِّبین صفت انسان است صفت کلب نیستش که. مُکَلِّبین یعنی گاز گرفتن را یاد میدهید. ببینید وَ ما عَلَّمْتُمْ شما انسان‌ها به آنچه تعلیم کنید از پاره‌کنندگان، از جرح‌زنندگان در حالی که شما گاز گرفتن را یاد میدهید گاز گرفتن به سگ یاد میدهید سگ که بلد گاز بگیره بهتر از ما گاز میگیره حالا تبیین میکنم عرض میکنم. حالا توجه داشته باشید این محور مسئله است که سوال فرمودند.
 حالا پس این روایت میگوید که کلب باشد این تبیین مفهومه. این بر آن مصداق است تازه مصداقیست که در آن زمان بوده. در آن زمان گرگ و پلنگ و حیوانات دیگر زمینی و دریایی و هوایی عقاب، باز معمول نبوده اونجور که انسان تعلیم بدهد انسان مصداق معمول بوده این یه دسته.
 دسته دوم، دسته دوم  عباراتیست که فضای وسیعتری را فضای عالی تری را میگیرد و علمی که بتواند حتی نمر را، حتی فهد را، حتی عقاب را، حتی باز را، تعلیم دهد.  باز، عقاب، نمر، فهد دسته دوم که بیان مصداق اوسع.
دسته سوم یه روایت از رسول‌الله صلوات‌الله علیه ، از رسول‌الله صلوات‌الله علیه سوال کردند فرمودند وَ ما عَلَّمْتُمْ مِنَ الْجَوارِحِ مُکَلِّبین ، یعنی چه؟ جوارح چه مصداق اول باشد چه سگ است چه دیگری. چه مصداق دوم که در فضای دورتر باشد آدم بگیر بیشتر باشد که فهد و نمر و عرض میشود عقاب و این‌ها چه مصداق بالاتر باشد مثل الان، الان حیوانات دریایی را تربیتت میکنند صید میکنن، حیوانات هوایی را تربیت میکنند صید میکنن، گربه رو تربیت میکنند صید میکنن، سگ رو تربیت میکنند چیز میخره، سگ رو تربیت میکنند چیز میخره چیز میفروشه بله؟ خب.
 این قرآن که کتاب جامع که نیست که. نمیخوایم اینجا روایت جامع بیاد روایت جامع نیست. ولی روایات در برخورد با اشخاصه برخورد با اشخاص در زمان‌های خاص. برخورد میکند امام باقر با فلام حمال با فلان عطار با فلان تاجر با فلان کاتب با فلان آمر با فلان چی در زمان. اونی که نقد است لفظش در اونجا هم بوده عرض میشود که سگ نیس اگر… فهد و نمر و عقاب و باز و این حرفا و اگر میخواد بیان اوسع‌ بکند که بیان مفهوم این آیه رو مثل رسول‌الله صلوات‌الله علیه که آیه رو خوندم  یا بعضی در مصداق الکلام جلد سوم که آیه رو خوندم که وَ ما عَلَّمْتُمْ مِنَ الْجَوارِحِ مُکَلِّبین.
 حالا اگر به جای این سه جور روایت فقط جور اول بود و جور اول هم ده‌ها هزار روایت بود آیا اگر قرآن نص است بر عموم، نصه بر عموم نه اینکه نسبت به اعلی اگر قرآن نص است در عموم که من الجوارح که اینجا عرض کردیم نص است بر عموم، میشود نص قرآن را کنار بگذاریم برای روایت متواتره؟ خیر. روایت هرچه متواتر باشند باز تواترشان به اندازه قرآن نیست دلالتشان هم به اندازه قدرت دلالت قرآنی نیست.
 حال پس چند جا روایت داریم که مراد کلب بود چطور؟ ببینید يَسْأَلُونَکَ‌ مَا ذَا أُحِلَ‌ لَهُمْ‌ اولا چون سوال از حلال‌هاست باید که به طور کلی جواب بدیم که قُلْ‌ أُحِلَ‌ لَکُمُ‌ الطَّيِّبَات ،‌ الطَّيِّبَات هم جمع محلی به لامه موصوله یعنی هر چه پاک است غذای پاک، خوراک پاک، علم پاک، زن پاک، شوهر پاک، برادر پاک، رفیق پاک، درس پاک، مکان پاک، فرش پاک، حلال پاک، همه هر چه پاک.
 قُلْ‌ أُحِلَ‌ لَکُمُ‌ الطَّيِّبَات بله چون زمینه سوال زمینه خاص بوده با این زمینه خاص بوده هم جواب عام داده شده هم جواب خاص. جواب خاص این است که زمینه سوال سائلین راجع به صید بوده،  وَ ما عَلَّمْتُمْ چی مُکَلِّبین، وَ ما عَلَّمْتُمْ مِن الْجَوارِحِ، الْجَوارِح کلبش مشخصه؟ آیا حیوان‌هایی که جراحت‌زننده هستند جرحه دیگه، حیوانی که حمله میکند و زخمی میکند، من القاتلات نه ، من الْجَوارِح چون صید زخم کردنه ، صید کشتن نیس که ، صید یعنی زخم کند اگر در زخم کردن مرد مطلبی نیست اگر در زخم کردن نمرد و حیوان زخمی را آورد و شما سریع هر کاری تونستید بکنید بسم‌الله ، رو به قبله مطلبی نیس.
 حالا وَ ما عَلَّمْتُمْ ،  ما عَلَّمْتُمْ تایید میکنه تبیین میکنه این جوارحی که معلمه باشند جوارح غیر معلمه نه، خب حیواناتی که جرح میکنند پس اول آموزش میبینن دریایی، زمینی، هوایی، حیوانی انسانی مگر انسان حیوان نیست؟ اگر یک کافری، یک مشرکی، یک بت‌پرستی تعلیم کرد که تو برو این حیوان را بگیر اگر زخم خورد زخم خورد اگرم زخم خورد و مرد بسم‌الله شو من گفتم  اینم میشه جوارح دیگه (سوال) نخیر نخیر برای اینکه من‌ الجوارح یعنی حیوانات جرح کننده آیا انسان که جرح میکند و شایستگی صید ندارد جرح‌کننده هست یا نیست؟ بفرمایید…
حالا حیوانات، میگیم که حیوانات جرح‌کننده هوایی و دریایی و زمینی. عقاب جرح نمیکند؟ عقاب، عقاب دنبال گنجشک و کفتر نمیپرد که نمیپرد که جرحش کنه؟ یا اینکه فرض کنید باز جرح نمیکند؟ یا گرگ یا گربه تعلیم یافته جرح میکند؟ من الجوارح این جوارح دو دسته‌ان. یک دسته جوارح معلمه هستند یک دسته جوارح غیر معلمه.
سوال، آیا تعلیم چیست؟ این جوارح و زخم‌کنندگان را تعلیم بدیم جرح کنند؟ اینا که از ما بهتر جرح میکنند. سگ بهتر گاز میگیرد یا انسان عقاب بهتر نوک میگیرد یا انسان؟ پس وَ ما عَلَّمْتُمْ تعلیم حرف جرح نیست بلکه تعلیم جرح انسانیست. جرح عاجل، اون جرحی که آنجا تُعَلِّمُونَهُنَّ مِمّا عَلَّمَکُمُ اللّهُ همینه دیگه تبیین.   تُعَلِّمُونَهُنَّ مِمّا عَلَّمَکُمُ اللّهُ یعنی جرح رو اون حیوان بهتر از انسان اجرا کنه. ما یه جرح حیوانی داریم یه جرح انسانی داریم یه جرح ایمانی داریم (سوال) من الجوارج عزیزم، من الجوارح ببینید این جرح هم دو بعده .گاه حیوان جارح است طبعا جارحه مثل صید. صید یا طبعا صید است که فراریه یا طبعا صید و فراری نیست ولی فراری میشه باز صیده یا نه؟ بله؟ یک گوسفندی که فراری شد صیده یا نه؟ حالا من الجوارح گفتم حالا  عرض میکنم حیوانی که طبعا جارح است طبعا درنده است گاز‌گیرنده است عَلَّمْتُمْ ولی طبعا اینطور نیست ولی یادشون دادن جارح میشن جارح میشن دیگه. حالا کاری ما نداریم ما ابعاد اول رو عرض میکنیم میریم ابعاد بعدی.
حالا وَ ما عَلَّمْتُمْ مِن الْجَوارِح تعلیم میدهیم حیوان جرح‌کننده و گاز و پنجه گیرنده را آیا جرح بهش تعلیم میدیم؟جرح که بلده. جرح یا حیوانیست یا انسانیست جرحی که دنبالش صیده یا حیوانیست یا انسانیست یا ایمانی. اگر جرح حیوانی میخوای به سگ یاد بدی خودش قشنگ‌تر بلده . سگ خیلی عالی‌تر انسان هم باید از سگ یاد بگیرد حقیقتش اینه بنابراین جرح حیوانی نیست بلکه وَ ما عَلَّمْتُمْ مِن الْجَوارِح چیست؟ مُکَلِّبین. مُکَلِّبین صفت چیه؟ حال چیه؟ مُکَلِّبین حال است از ما انسان‌ها. مکلبات که نیستش که کلاب که نیستش که، اگر کلاب بود استفاده از کلب بود اگر مکلبات بود استفاده از جرح کردیم. مُکَلِّبین این وَ ما عَلَّمْتُمْ شما انسان‌ها که صید میکنیم  وَ مِن الْجَوارِح از حیوانات، دو بعد هستش دیگه یا سه بعد .
یک: انسانی که میخواهد صید کند.
 دو: جوارحی که وسیله صیدن.
سه: حیواناتی که صید میشوند . درسته؟ حالا این دو بعد اول، وَ ما عَلَّمْتُمْ انسانی که صید میکند، مِن الْجَوارِح وسیله صید که باز برمیگردد به انسان ، مُکَلِّبین ، مکلبین حال است از کی؟ حال است از انسانی که صید میکند یعنی شما گاز گرفتن و مجروح کردن را به حیوان یاد میدهید چه طور یاد میدهید؟ گاز گرفتن و مجروح کردن رو نه کلب میکنه حیوان رو. مُکَلِّبین کلب میکنه حیوان رو؟ یعنی این جوارح و این حیوانات، یه کم من زیاد چیز میکنم برای اینکه متاسفانه مظلوم‌ترین کتاب حقا قرآنه یعنی از آیه به قدری واضح در میاد که انسان وقتی که درست دقت کنه اینقده که ما داریم اصرار میکنیم برای این است که افکار مشروط است به فتاوا و روایات و از این حرفایی که کلبه. و ما عَلَّمْتُمْ تعلیم کردیم، مِن الْجَوارِح بعضی جوارح رو، مُکَلِّبین در حالی که شما تبکیب میکنید تبکیب از کلبه کلب چیه؟ کلب گاز گرفتن، کلب گاز و پنجه گرفتنه کشتن نیستش که. شما تعلیم میکنید حیوان جرح‌کننده گازگیرنده دندون و پنجه‌گیرنده را از چی؟ مُکَلِّبین. یعنی کلب حیوانی یاد دادید شما. کلب حیوانی رو به کلب یاد بدید؟اکبله. به منر یاد میدیم، به یوزپلنگ یاد بدیم، به پلنگ یاد بدیم، به گرگ یاد بدیم، به گربه یاد بدیم، به باز یاد بدیم، نخیر این غلط است.
 پس مُکَلِّبین، تُعَلِّمُونَهُنَّ مِمّا عَلَّمَکُمُ اللّه هستند اصلا. پس وَ ما عَلَّمْتُمْ ، مُکَلِّبین را تبیین میکند.
  ما عَلَّمْتُمْ چی تعلیم میکنیم؟ جرح رو؟ بله. مُکَلِّبین کلب رو؟  گاز گرفتن و پنجه گرفتن رو؟ بلدیم. تُعَلِّمُونَهُنَّ مِمّا عَلَّمَکُمُ اللّه ، نه ما عَلَّمَکُمُ اللّه. برای اینکه خداوند به ما تعلیم کرده است نحر در حیوان رو. این نحر حالا  در مقام ذبح، شتر پرنده ما نداریم در مقام ذبح. این ذبحی که خداوند برای ما تبیین کرده تبیین چند بعدیه. یک بسم‌الله، دو رو به قبله، سه … اوداج اربعه … باید عادلانه باشه. عادلانه حیوان را باید کشت. نباید حیوان را به زحمت انداخت از پشت گردن بریدن حیوان و کشتن حیوان عرض میشود که حرام میکند حیوان را، برای اینکه جایز نیست برای اینکه حیوان به اذیت میفته پس عادلانه حیوان را باید کشت.
 حالا تُعَلِّمُونَهُنَّ مِمّا عَلَّمَکُمُ اللّه همه رو میشه یاد داد؟ رو به قبله کردن رو میشه یاد داد؟ بسم‌الله یاد بدیم؟ گرگ بسم‌الله بگه؟ سگ بسم‌الله بگه؟ رو به قبله کنه؟ سگ بیاد اوداج اربعه کنه؟ تیغ بزاره ؟
 پس آنچه را که عَلَّمَکُمُ اللّه قسمتی را ما میتوانیم یاد بدیم قسمتی را نمیتوانیم یاد بدیم . اون قسمتی را که نمیتونیم یاد بدیم به ما فرمود نگفت تُعَلِّمُونَهُنَّ ما عَلَّمَکُمُ اللّه، نخیر تُعَلِّمُونَهُنَّ مِمّا عَلَّمَکُمُ اللّه یه قسمتی را نمیتوانیم تعلیم کنیم. بسم‌الله رو به عرض میشود که به حیوان نمیتونیم یاد بدیم، رو به قبله کردن رو، اوداج اربعه رو نمیتونیم یاد بدیم. ولی میتونیم یاد بدیم چیو؟ اگر انسان خودش مالی را میخواهد بیاورد بیاورد اگر مال را نمیتونه بیاره به کی باید یاد بده؟ به کسی وکالت میده که مامون باشه. میگه آقاجون برو فلان حیوان را برای من بیار. معنی برو فلان حیوان رو بیار یعنی بکش بیار؟ نخیر. بله اگر این حیوان را سخت است نمیتواند بیارد زخم بزن اگر با زخم زدن کاری نیست بکش ولی حیوان را بیار ولیکن شما به چه کس وکالت میدید؟ به کسی که حرفاتو گوش بده. برو برو بیار بیار بگیر بگیر نگیر نگیر.
تُعَلِّمُونَهُنَّ در این بعده. در بعد اول که بسم‌الله گفتن است، رو به قبله کردن است ، … اوجاج اربعه است طبعا نیست اما در این بعد سگ به حساب سگیه خودش میره و میخوره و باقیشو میزاره باشه حالا چیو بیاره برای شما؟ پس سگ وکالت داره . همانطور که وقتی به انسان شما وکالت میدید که برو فلان مرغ رو بیار اینا اگه گفتی برو میره اگه گفتی نرو نمیره اگه گفتی بکش میکشه اگر گفتی نکش نمیکشه اگرم بکشه با حال زحمت است این تُعَلِّمُونَهُنَّ مِمّا عَلَّمَکُمُ اللّه اینه. خداوند به شما تعلیم کرده این حیوان که امانت است به دست شما امانت رو سالم بیار خودت نخور خودت پاره نکن.
 اصل در گرفتن حیوان چه انسان باشد چه کلب چه چیز دیگر اصل در حیوانی که صید میکنید اصل کشتن حیوان نیست چون اگر بتوانید حیوان را درست بیارید باید ذبح بشه تا برای اوداج اربعه، رو به قبله، بسم‌الله. اصل این است که حیوان را از حالت فراری دستگیر کند این انسان یا دستگیر کند این حیوان و بیاورد پیش شما این اصله پس تُعَلِّمُونَهُنَّ ، روایت داریم که بیان میشه روایت داریم  که ام یرسلسل اذا ارسلت و یمسک اذا امسکت و لا یاکل کله و یوخذه الی
 تُعَلِّمُونَهُنَّ به انسان اشاره داره اگر به انسانی وکالت دادید که این حیوانی که فرار کرده است برو بگیر بیار این انسانی که امن هست شما بهش میگید، امن است و بداند شما چه میخواید و شما آنچه را میخواید به او بگید و اگر بلدید تعلیم کنید تا این انسان حیوان رو بیاره اگر ضرورت داشت بکشه در حال گرفتن اگر ضرورت نداشت همینطور بیاره حیوان هم همینطور. این سگ به حساب سگیش عزمش و کلبش و جرحش به حساب حیوانی خودش بهش میگه که نیاره بخوره پاره کنه اما تعلیم انسانی که میاد اونم تعلیم انسانی ایمانی تعَلِّمُونَهُنَّ مِمّا عَلَّمَکُمُ اللّه تعلیم انسانی با تبلور ایمانیست .چون تعلیم انسانی این است که به انسان وکالت میده خب میره به اون انسان عمل کنه و لذا تعلیم انسانی تبلور ایمانی داشته باشه یعنی اونطوری که شخص انسان مومن وکالت رو انجام میده این وکالت رو به کلب صید یا حیوان صید دیگر یاد بدید که برود به طور امانت انجام بده. اگر توافق کردید بره . اگر رفت حیوان را به عنوان کشتن و خوردن نگیرد چون برای کشتن و خوردن تعلم حیوانیست بلکه تعلم آن‌ها این است مِمّا عَلَّمَکُمُ اللّه حیوانی را که این سگ یا این گرگ یا این عقاب یا این چیز گرفت به عنوان کشتن نگیره به عنوان وکالتی که ارسال شده از طرف شما به عنوان وکالت بگیره و در این ضمن وکالت بخورد؟ نخیر. بکشد؟ نخیر غرض این است که الان گفتم به شما اما در اون غرض گاه اکتفا میشود به اینکه بگیرد جرح کند حیوان بی‌جون بشود و بیاره؟ فرمودند نخیر حیوان خیلی قویه فراریه و در حال گرفتن حیوان حق حیوان کلب حیوان چنگ و دندان گرفتن حیوان، حیوان مرد خب بمیره پس چند بعد داره.
ُتعَلِّمُونَهُنَّ مِمّا عَلَّمَکُمُ اللّه یکی اینکه اگر فرستادید بره نه اینکه نره اگر فرستادید رفت گفتید برگرده برگرده اگر گرفت برای خوردن نگیرد برای آوردن بگیره اگر در ضمن گرفتن کشته شد نخورد اگرم خورد مقدار ضروری بخورد چون فَکُلُوا مِمّا أَمْسَکْنَ عَلَیْکُمْ .
ببینید خب عرض میشود که و ما عَلَّمْتُمْ مِنَ الْجَوارِحِ مُکَلِّبینَ تُعَلِّمُونَهُنَّ مِمّا عَلَّمَکُمُ اللّهُ فَکُلُوا مِمّا أَمْسَکْنَ عَلَیْکُمْ چرا مِمّا چرا ما نه ؟مگر آنچه را که امساک میکند حیوان صید کلش حلاله؟ میگیم نخیر دو بعد دارد یک بعد درونی دارد یک بعد عمومی.
بعد درونی مگر حیوان صید همش حلاله؟خب شرایط دارد دم دارد دم مخفی دارد عرض میشود که عورت دارد عرض میشود که عرائض دارد این از جمله ما انفسهم.
دوم آیا اون وکیلی که بهش گفتید بره حیوان رو بگیره بیاره خودش سهم نداره از اون؟ سهم داره این سگ یا عقاب سهم ندارد؟ سهم دارد پس مِمّا أَمْسَکْنَ پس دو بخشه از این. یک بخشش کلا برای شما حلال است حرام است و یک بخش حلال هم سهم اون حیوانه ولکن این حیوان یا سهمش را از شما میخورد صیدیست گرسنس داره هلاک میشه گرسنه نمیتونه بیاره برمیداره میخوره یه مقداری خوردن منافاتی با أَمْسَکْنَ عَلَیْکُمْ نداره امسکن لکم نیستش أَمْسَکْنَ عَلَیْکُمْ اگر امسکن لکم بود مطلب دیگری بود که بعد عرض میکنیم. ایشالا فردا.
فَکُلُوا مِمّا أَمْسَکْنَ عَلَیْکُمْ پس چی داره میگه تمام شرایط رو داره اولا حیوان صید لازم نیست کلب باشه و شما فقهای بزرگوار و شما مفسرین بزرگوار و شما لغویون بزرگوار از کجاش کلب درآوردید؟ مُکَلِّبین ، مکلبین صفت انسانه که.  انسانی که کلب را کلب انسانی بر محور ایمان را به این حیوان جارح و زخم‌کننده یاد میده. کلب رو به کلب یاد میده؟ کلب انسانی یعنی گاز گرفتن نه کشتن گاز گرفتن برای صاحبش نه برای خوردن گاز گرفتن حیوانی نه گاز گرفتن انسانی اولین که امانت را به ما بده پس از کجاش شما کلب درآوردید؟ (سوال) مکلبات میشه مذکر مونث داره. مکلبین اولا جمع …است و مذکر هم جمعه هم و ثانیا اگر عرض میشود که کلاب باشد مکلبین که کلاب نیستش کلاب کلبه پس عرض میشود که  و ما عَلَّمْتُمْ مِنَ الْجَوارِحِ  مُکَلِّبین، مکلبین حال است از برای جمع تم یعنی شما انسان‌ها آنچه تعلیم کردید از حیوانات جرح‌کننده و زخم‌کننده در حالیکه شما یاد میدهید گاز گرفتن را مکلبین شما. پس انسان است باید کلب باشه پس انسان اگر کلب را …پس اون کسی که میاد کلب رو یاد میده معذرت میخوام خودش باید کلب باشه مُکَلِّبینَ صفت انسانیست که حیوان را صید میکند. ای انسان‌های مومن که شما جوارح رو گفتید در حالیکه این جوارح چند صورت داره یکی عَلَّمَکُم ، عَلَّمَکُم که معلومه کیه ؟ انسان. یکی مُکَلِّبینَ مکلب کیه؟ انسان. یکی تُعَلِّمُونَهُن، تُعَلِّمُونَهُن کیه؟ انسان. یکی مِمّا عَلَّمَکُمُ اللّهُ، عَلَّمَکُمُ اللّهُ کیه؟ یکیش فَكُلُوا، فَكُلُوا کیه؟  انسان. مِمّا أَمْسَکْنَ فقط حیوانه. عَلَیْکُمْ انسانه  وَ اذْکُرُوا اسْمَ اللّهِ عَلَیْه انسانه. یَسْئَلُونَکَ انسانه همش انسانه فقط یه جا حیوانه دو جا حیوانه یکی مِنَ الْجَوارِحِ یکی مِمّا أَمْسَکْنَ .
بنابراین این صفات که  مِمّا عَلَّمَکُم تعلیم دادیم مِنَ الْجَوارِح جرح‌کنندگان را ، تعلیم دادیم جرح‌کنندگان را به دو حال. یکی مُکَلِّبین .
و ما عَلَّمْتُمْ مِنَ الْجَوارِح مکلبین چون جمله جای دو مفعول میشه دیگه جمله دو مفعوله. صبر کنید و ما عَلَّمْتُمْ ُتعَلِّمُونَهُن ، و ما عَلَّمْتُمْ مفعول اول محذوفه و ما عَلَّمْتُموها مفعول اول محذوف مِنَ الْجَوارِحِ مُکَلِّبینَ تُعَلِّمُونَهُنَّ مِمّا  این  مِمّا عَلَّمَکُمُ اللّهُ مفعول دومه. مفعول اول محذوفه مفعول دوم ما عَلَّمَکُمُ اللّهُ. ببینید من تعجب میکنم آقا این از کجا کلب در اومد از این آیه مثل همون قضیه که زنه به  بچش گفت چشماش بادومیه گفت منم بادوم میخوام حالا همون بادومه؟
و ما عَلَّمْتُمْ مِنَ الْجَوارِحِ مُکَلِّبینَ مکلبین آیا صفت سگ نیست؟ صفت جوارح نیست؟ صفت انسان است انسانی که گاز گرفتن را به گازگیرنده یاد میدهد نه گاز گرفتن حیوانی را گاز گرفتن انسانی بر مبنای ایمان رو این گاز گرفتن و جرح کردن و گرفتن انسانی بر مبنای ایمان رو به جوارح یاد میدهد چیه؟ تُعَلِّمُونَهُنَّ مِمّا عَلَّمَکُمُ اللّهُ و اینو برای خودش پاره نکنه و برای خودش نخوره بلکه به عنوان وکالت بعد این مطلب است که آقایون فکر کنید که آیا فَکُلُوا مِمّا أَمْسَکْنَ عَلَیْکُمْ وَ اذْکُرُوا اسْمَ اللّهِ عَلَیْه ضمیر علیه به که برمیگرده؟
ذکر بسم‎الله واجب است سه بعد داره یک بعد هنگامی که میفرسته حیوانی رو، یک بعد آخر وقتی میخوایم بخوریم ،یک بعد موقعی که امساک میکنه از آیه کجاش درمیاد؟ این یک. مطلب دوم در نحر و در ذبح و در صید آیا ذکر بسم‌الله اونطوری که آقایون سنی‌ها میگن در موقع خوردنه؟ در موقع ذبح و نحر و صید ذکر بسم‌الله لازم نیس؟ یا اینکه در موقع خوردن نیس بلکه موقع ذبح و نحر و عرض میشود که صیده. ما از نصوص آیات مسلط، مسلط آیات در ذبح و  نحر و صید که صید در اینجا از نصوص قطعی صددرصد بر خلاف برادران سنتی داریم که نه در موقع خوردن بسم‌الله بگیم در موقع ذبح و نحر صید باید بسم‌الله بگیم.                

اللهم الشرح صدورنا بالنور العلم و الایمان و معارف القرآن العظیم و وفقنا بما تحبوا و ترضا و جنبنا ان ما لا تحبوا و لا ترضا. والسلام علیکم و رحمه الله.