689
استاد: بسم الله الرحمن الرحیم الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی محمد و علی آله الطاهرین
استاد: از نظر عام و مطلق فوقی که اصالت الإباحه ازش استفاده میشود هو الذی خلق لکم ما فی الأرض جیمعاً موارد مشکوک أنعام هم به حساب همان عام فوقی محسوب میشود توضیحش این است که اگر حیوان، حیوانی که نمیدانی که از أنعام است نِعمت است یا وحشی است یا مفترس است اختلاف نظر عرفی درش است وحشی است مفترس است دندان دارد چنگال دارد یا نه خیر در عین آنکه وحشی مفترس است و دندان دارد و چنگال دارد نسبت به انسان نِعمت است و بدون خطر میتواند آن حیوان را بگیرد و ذبح کند و بخورد این از موارد مشکوکه هست.چون سه مورد دارد أنعام؛ یک مورد أنعام که قطعاً نعمت است مانند گاو و گوسفند و شتر و ماهی و دریایی و هوایی این حرفا یک قسم مسلماً از بهیمةُ الأنعام نیست مانند گرگ و عرض میشود که سگ و ببر و پلنگ و شیر قسمت سومی میماند که مورد اختلاف و تشخیص و اختلاف (مشخص نیست) مثلاً مانند بعضی از گاوهای وحشی که خیلی هم وحشیاند گاو وحشی است که میزند گاز میگیره شاخ میزنه در مورد سوم که مشکوک است که از بهیمةُ الأنعام است تا مشمول أحلت باشد یا از مقابل است که مفترس است که وحشی است که درنده است تا حرام باشد شک بین حل و حرمته أحیاناً اگر انسان صرف نظر کند میگوید که مشکوک هم حرامه همانطوری که اگر حیوانی قطعاً از أنعام نیست خوردن گوشتش حرامه اگر مشکوک باشد حرام نیست چرا برای اینکه اونی که أحلت بهیمةُ الأنعام دیگه أحلت لکم بهیمةُ الأنعام پس باید احراز شود که از أنعامه تا مشمول أحلت باشد پس اگر احراز نشود که از أنعامه مانند آنجا که احراز شود از أنعام نیست مشمول أحلت نیست این از نظر سطحی فقهی ولکن از نظر عمقی چند جواب دارد یگ جواب این است که عام فوقی که هو الذی خلق لکم ما فی الأرض جیمعاً أنعام و غیرأنعام مشکوک و قطعی همه رو شامل است دیگه بله هو الذی خلق لکم ما فی الأرض جمیعاً شیر و پلنگ و ابر و ببر و گرگ و اینها هم به حساب عام فوقی شامله بعد اگر ما شک کنیم که این استثناء شده است یا نه قاعده این است که بگیم استثناء نشده پس اونی که مستثنی است قطعاً خارجه اونی که مستثنی است قطعاً خارج است عبارت است از اینکه قطعاً از أنعام نیست اگر قطعاً از أنعام نباشد که مشکوک است از أنعام هست یا از أنعام نیست این داخل عام فوقی است گرچه مصداق مشکوک عام ثانی باشد که أحلت لکم بهیمةُ الأنعام این اول. ثانیاً مثلاً از جمله مصادیق مشکوکه عرض میشود که گاوی است که وحشی است گاو وحشی یا به خاطر وحشی که گرفتنش بسیار سخته أحیاناً با شاخ میزنه زخمی میکنه میکشه چند نفر باید بگیرنش تا بشه ذبحش کرد جواب ثانی این است که مگر در قرآن تصریح نفرمود (مشخص نیست) و من البقر اثنین، بقر أعم از بقر حتی وحشی و بقر غیروحشی بله کما اینکه مگر خنزیر از بهیمةُ الأنعام نیست که استثناء شده ما خنزیر را به حساب مفترس بودن به حساب حمله کردن که نمیاریم که بلکه به حساب اینکه نص قرآن است در چهار آیه که لحم خنزیر استثناء شده است همچنین درباره این گاو (مشخص نیست) درباره گاو وحشی که خیلی خطر دارد میزند شاخ میزند أحیاناً زخمی میکند میکشد فرض کنیم البته جزء وحوش حساب میشه جزء حیوانات مفترس فرض کنید قطعاً تا چه رسد شکاً اگر قطعاً جزء حیوانات مفترس باشد ولکن اطلاق و عموم آیه من البقر اثنین میگیره بقر چه بقر وحش باشد چه بقر أهلی باشد بقر درنده باشد بقر غیردرنده باشد این یک بحث بحث دیگر أحلت لکم بهیمةُ الأنعام إلّا ما یتلی علیکم آیا تنها حیواناتی که مفترساند حراماند
طلبه: وسیله درنده هم داره مثل گاوهای وحشی در اسپانیا، وحشی بود اون دیگه
استاد: با شاخ نمیکشه دیگه درنده با دهان که نمیکشه با شاخ میزنه میکشه دو احتمال بحث دوم ما تیکه بر این مطلب میکنیم که أحلت لکم لکم یعنی نسبت به شما أنعاماند ولو نسبت به بتهاشون و حیوانات دیگر أنعام نباشند غراب که بر حسب فتوای بعضیا از فقهاء مانند علامه حلی در تذکره کلاغ این کلاغ جوجه هارو میکشه حتی چشم بچه رو هم درمیاره چنین میکنه چنان میکنه اما نسبت به شما که کلاغ رو میگیرید و میخواید بکشید نسبت به شما افتراسی ندارد یعنی نسبت به شما نعمت است نسبت به شما از بهیمةُ الأنعام است از بهیمةُ الأنعام جوی است مانند بهیمةُ الأنعام بری و بهیمةالأنعام عرض میشود که بحری؛ بنابراین
طلبه: مشخص نیست
استاد: أحلت لکم بهیمةُ الأنعام بس نیست لکم
طلبه: اینکه نگفته برای شما باشد
استاد: أحلت لکم مگه شما طلبه نبودی أحلت لکم بهیمةُ الأنعام برای شما نعمت است أحلت لکم بهیمةُ الأنعام برای چندین بار برای شما نعمت است ولو برای دیگری نقمت است پس خاصه یعنی این حیواناتی که برای شما نعمتاند خطر ندارند ضرر ندارد چه ندارند در گرفتنشون در کشتنشون خطری ایجاد نمیکنند یا حتی مجبور بشند أحلت لکم بهیمة الأنعام بنابراین از پرندهها کلاغ چه زاغی باشد یا چه غیرزاغی باشد و عرض میشود که از حیوانات زمینی خرگوش باشد خرگوش چجوری اصلاً به اندازه مرغ هم نوک نمیزنه به اندازه خروس هم نوک نمیزنه خرگوش، خرگوش هم از بهیمةُ الأنعام است و قطعاً حلال است برحسب آنچه از نظر بحث فقهی سنتی و فقهی قرآنی عرض کردیم حالا بحث سوم، بحث سوم این است که راجب بهیمةُ الأنعام ما باید فکر کنیم که آیا این بهیمةُ الأنعام که حلال است در بعد عینی است یا در بعد حال است ما در بعد عینی داریم بحث میکنیم استثنایی که قرآن شریف کرده است عرض میشود که ما دنبال اون استثناء میریم آیا این استثنائات جزیئست یا کلیست عینی است یا بعضیست هم جزئیست هم کلیست هم عینیست هم بعضیست. عینی عینی در بعضی از حالات غیرمحلی الصید و أنتم حرم عینی در بعضی از حالات غیرمحلی الصید و أنتم حرم باز عینی در بعضی از حالات المیته المنخنقه الموقوذه المتردیه النطیحه ما أکل السبع و أن تستقسموا بالأزلام و ذبح علی النصب عینی واقعی نه در بعضی حالات مانند لحم الخنزیر جزئی نه در بعضی حالات دماً مسفوحاً پس هم عینی ذاتیست هم عینی أحیانیست هم بعضیست بنابراین آنچه را که خداوند از بهیمةُ الأنعام استثناء کرده است از ذوات لحم النخزیر استثناء شده از اجزاء در این چهار آیه عرض میشود دم استثناء شده در آیه اعراف خبائث استثناء شده از حالات هم که میته و این قبیل و أما بله
طلبه: مشخص نیست
استاد: عرض کردیم عرضی دیگه ذاتی و عرض و اما با اینکه قرآن شریف حداقل کلیت رو باید بگه دیگه بله جزئیات رو هم همینطور پس حداقل این است که کلیات محرمات و کلیات واجبات رو قرآن باید بگه اضافه بر این حداقل جزئیاتی از واجبات و محرمات هم بیان کرده؛ بنابراین چطور میشه پذیرفت که مسوخ یک کلیست که سیزده قسمه (مشخص نیست) حیواناتی که انسان بودهاند مسخ شدهاند زنبور زنی بوده است که مرد شده زنبور قورباغه چی بوده مسخ شده و همچنین سیزده دونه مسوخ که روایتش رو امروز خواهیم خواند چطور شد قرآن اشاره به مسوخ نکرد أولاً حرف، حرفه إلّا مایتلی علیکم عرض میشود که لا أجد فیما أوحی إلیک محرماً علی طائمٍ یطعمه و ثانیاً جزئیاتی مانند دماً مسفوحاً و حالاتی مانند میته منخقه و موقوذه ذکر شده اما این قاعده عام که سیزده حیوان یا بیشتر یا کمتر رو بگیرد ذکر نشده که
طلبه: مشخص نیست
استاد: نشد وحی و سنت چیه، میگم قرآن کلیات رو قطعاً ذکر میکند و قد فصل لکم ما حرم علیکم قطعاً
طلاب: مشخص نیست
استاد: نه خیر صبر کنید نه خیر بحث سر کلیات ببینید
طلبه: مگه نگفته کلیات در قرآن
استاد: صبرکنید فقط کلیات، قل ما أوحی إلیَّ محرماً علی طائمٍ یطعمه ما أوحی وحی قرآنه وحی سنت نیستش که
طلبه: وحی که مطلقه پس
استاد: همه جا مطلق نیست. وحی قرآن عرض میشود که إنّما أتبع ما یوحی إلیک این وحی الانم وحی و سنت مختلفه تناقضه اگر هم متحد بود قابل قبول نیست
طلبه: مشخص نیست
استاد: صبر کنید حرفم رو بزنم یکیش وحیه یکیش هم وحی نیست اونی که موافق قرآنه وحیه، اونی که موافق قرآن نیست وحی نیست حالا؛ بنابراین روی این مبنا که قرآن شریف کلیات واجبات و محرمات را صد در صد و بلا استثناء ذکر کرده است و جزئیاتی را هم که حالت کلی دارد یا حالت جزئی دارد ذکر کرده چطور میشه خداوند دم را ذکر کرده (مشخص نیست) ذکر کرده که حرمت در حالت است حرمت جزء است خبائث ذکر کرده اما مسوخ رو ذکر نکرده علتش اینه قرآن کتابی است که از خدا نازل شده و تمامش عقل است و تمامش علم است و مسوخ بر خلاف علم است برخلاف عقل است برخلاف معرفت است برخلاف فطرت است در روایات هم داریم میخونیم براتون که اونهایی که مسخ شدن سه روز بیشتر نموندن خب سه روز بیشتر نموندن روز یکم جمع کردن رفتن پس بقیه چی خب میگه چون اشباح یشبهه تشبیه، پس یعنی اینه یه نفر آدم قاتله هرکس شبیهاش بیا بکشش، نفر آدم زنا کاره هرکی شبیهش بگیر شلاق بزن شبیه یعنی چه حکم به عین میرود نه به شبیه میره حالا روایتی که در وسائل الشیعه جلد شونزدم از بیست جلدی درباره مسوخ ببین چیکار باید بکنیم تمام این باب باید قلم گذاری بشه صفحه سیصد و هفتاد و نه باب تحریم لحوم المسوخ و بیعها من جمیع اجناسها و تحریم لحوم البته در این مسوخی که ذکر میشه برای این آقایونی که جعل کردند عقلشون نرسیده که همه رو اینجا بیارن به عنوان سبع به عنوان خبیث عرض میشود که أنعامی که قرآن تحریم کرده یحرم علیهم الخبائث و سبع در مقابل أنعام اینها بعضیها خبیثاند بعضیها سبعاند بعضیها خبیث و سبعاند بعضیها نه خبیثاند نه سبع اونی که نه خبیث است و نه سبع است خبیث است که میگیم حرامه پس سبعی که داشته باشه میگیم حرامه عرض میشود که حدیث اول ما سند نمیخوایم عن أبی عبدالله علیه السلام قال سألته عن أکل الضب ضب و روباه عن أکل الضب روباه بود خوردیمش فقال إنّ الضب و الفأره و القرده و الخنازیر مسوخ روباه موش عرض میشود قردة بوزینه و خنازیر مسوخاند. مسوخ چرا حرامه نه در کتاب حرام است که قاعده کلی بیان میکند و نه در سنت حرامه حتی اگر معاذ الله در کتاب بود مسوخ حرام است مورد سوال بود قرآن که این اضافه شده در قرآن چطور حرمت مسوخ بالاتر است که مسخ شده است اونجا عرض کردم مسخ شده است این انسان به بوزینه بوزینه حرام اما انسانی که مسخ شده است به بوزینه چرا حرام چون انسان بوده یا چون بوزینه است اگر چون بوزینه است چرا میگی مسوخ اگر چون انسان بوده اونی که انسان بوده بوزینه شده خب بوزینه شده انسان نیست دیگه اگر در روحش فرق میکنه فرض کنید روحش انسان ولی جسم بوزینه شما روح رو که نمیخورید جسم میخورید ثانیاً أولاد اینها چیست(مشخص نیست) میگید مسخ شدند اینکه مسخ شده همین یکیه یا میلیون بوزینه میلیون میمون که از این یا از غیراین، ببینید مثلاً اینی که مسخ شد یکی دوتا سهتا مسخ شد بوزنیه آیا در میان میلیون ها بوزینه که چندتایی مسخ شدند و این چندتا هم رفتند اگر هم میموندن أولاد اینها و میلیون بوزینه دیگر اونها هم به حساب اینها مسوخاند چرا اگر یگ برادری زنا کرد برادر دیگر که زنا نکرده و امام جماعت است و عادل است وملا است اونم باید کتک بخوره چه حرفیه چون شبیه اونه چون نظیر اونه این معنا ندارد؛ بنابراین اینکه شما میگید لأنّه من المسوخ خب لأنّه من المسوخ مسوخ حرام چرا مسوخ چون انسان بوده مسخ شده و حیوان شده بالاتر از انسان بوده میگیم أولاً ثانیاً ثالثاً در تمام ابعاد به طور مختلف هر فردی از افراد ادله ما نقل میکند میگوید که مسوخ عرض میشود حرام باشه خب این بوزینهها که هستند آیا از أولاد همون بوزینه هستند که مسخ شده اونی که از بوزینه مسخ شده همه بودند
طلبه: مشخص نیست
استاد: بله عرض کردم چرا ثعلب بهتره خب بسه ثعلب طبق نص حرامه نه مفترس است نه خبیث است نه چی هست طبق نص حرام مانند خنزیر خنزیر دیگه طبق نص حرام نه مفترس است نه خبیث است و چه هست طبق نص حرام عیب نداره اگر نصی بود قائل به حرمت میشیم اگر نص نبود
طلبه: مشخص نیست
استاد: گوشت خنزیر رو که نمیخورن، لحم خنزیر رو (مشخص نیست) زندگی میکنن خب لحم خنزیر رو میخورن دیگه. خب این یگ حدیث، حدیث دوم عن أبی خالد قلت لأبی الحسن الرضا علیه السلام أیحل أکل لحم الفیل فقال لا فقلت لم فقال لأنه مثلة یه انسانی بوده خدا این انسان رو فیلش کرده این مثلة فقد حرم الله لحوم المسوخ و لحم ما مثل به صورها هم خودش رو هم اونی که شکلشه قبلیها بعدیها اونی که باهاش بودن بچههاش بعد بچههاش همه چون شکل اینن شکلش بودند شکل بودنش حرام میکنه خیلی عجیبه (مشخص نیست) بعدش حدیث دیگر عن أبی عبدالله علیه السلام فی حدیثٍ قال و حرم الله و رسوله المسوخ جمیعاً دوتا بوده چون حرم (مشخص نیست) بله أطیعوا الله و أطیعوا الرسول و اولی الأمر منکم أطیعوا الله فی کتابه أطیعوا الرسول فی سنته أولی الأمر منکم فی روایته ببینید حالا حرم الله کجای قرآن کجای قرآن مسوخ حرام شده و رسوله کجا روایت صادر از رسول مسوخ حرام شده واگر روایت هم ثابت بشود از رسول مسوخ حرام است انتفاعش به رسول حرام است چون مسوخ به اون عللی که عرض کردیم نمیشه حرام باشه حدیث دیگر عن أبی سهل عن قرشی قال سألت أباعبدالله علیه السلام عن لحم الکلب خب کلب مختلفه دیگه چرا میگی مسوخ فقال هو مسخ قلت هو حرام چون شک داشته اگر مسخ بشه حرام است یا نه شک داشته قلت هو حرام قال هو نجس نه بمسخٌ (مشخص نیست) أعیدها ثلاث مرات کل ذلک یقول هو نجس این آقا مسخ کنه اگر به حساب مسخ بودن نجسه چرا اونو تکرار نکرد و هو نجس هو نجس آیا گرگ هم نجسه شیر هم نجسه روباه هم نجسه پلنگ نجسه حدیث دیگر عن سلیمان الجعفری عن أبی الحسن الرضا علیه السلام أنّ طاووس لا یحل أکله و لا بیضه چرا طاووس حمله نمیکنه که طاووس به اندازه کلاغ هم حمله نمیکنه چرا حرامه بله لا یحل ممکن این عنوان بشه طاووس مگه چقدر گوشت داره، طاووس فرض کنید یک کیلو دو کیلو گوشت داره یک کیلو دو گوشت کیلو گوشت طاووس از مرغ و پرندگان دیگه اینطور میشه استفاده کرد که خیلی ارزون است ولی طاووس گرانه طاووس هم زنده بودنش گرانه هم پرش گرانه لایحل به عنوان دوم که نه به عنوان ذاتی به عنوان دوم که این اتلاف میشه
طلبه: مشخص نیست
استاد: بله این مطلب دیگریه. اگر هم نخواد بگیره میل نداره بهش ردش کنید حرام باشه از نظر اسلام ولکن حرام از نظر عقل نیست و بالإسناد عن أبی الحسن الرضا قال الطاووس مسخٌ خب کان رجلاً جمیلاً فکابر إمرأة رجلٍ یخ زن مرد دیگری شد فکابر اِمراة رجلٍ مومن تحبّه فوقع بها کارش انجام شد ثم راسلته بعد بعد هم نامه ی دیگری شد هم حضوراً هم غیاباً فمسخهما الله طاووسین أنثی و ذکراً فلا تأکل لحمه و لابیضه خب از اولش تا آخرش (مشخص نیست) مگر کسی زنا کنه خدا مسخش میکنه پس مسخ باید زیاد بشه حالا اگر کسی زنا کنه و مسخ بشه هنوز این آدم یا آقا طاوسه زید بن عمرو بن عرض میشود که چی طاوسه یا طاوسه طاوسه خب طاوسه این طاوس فرض کن حرام بچه هاش چرا حرامه تخمش چرا حرامه بابا و ننهاش چرا حرامه خواهر برادراش چرا حرامه این دونفری طاوس شدند میلیون ها طاوس در عالمه قبل و بعد از اون زمان چرا کلاً خیلی حرفه آقایون جرئت نکردند یعنی چه بعد میگن شما جرئت دارید میگم جرئت دو جوره یگ وقت مطلبی است ثابت است عقلاً شرعاً کتاباً سنةً یگ ورم مطلبی است ثابت است ضرورتاً علماً عودتاً و حالا خب میگن شما جرئت دارید که برخلاف علماء میگید میگم جرئت ندارم جرئت داشتم برخلاف خدا میگفتم اگه من جرئت داشتم و متعت بودم برخلاف حکم خدا حرف میزدم برخلاف حکم بنده خدا حرف زدن این جرئت نمیخواد یا حرئت کمتری میخواد همین هارو شیخ حر عاملی نوشته و آقایون هم فتوا میدهند نمیدونم عرض میشود که و حدیث دیگر عن أبی الحسن الرضا علیه السلام مضمون امام رضا علیه السلام قال الفیل مسخ کان ملکاً زناء و الذئب مسخ کانت إمرأةً کان أعرابیاً دیوثاً و الأرنب مسخٌ کانت إمرأةً تخون زوجها و لا تغتسل من حیضها همه رو دلیل میاره مسخ شده والوطواط مسخ کان یسرق تمور الناس خرمای مردم میدزدیده
طلبه: مشخص نیست
استاد: بله نه فتواش نیست حالا در قرآن معنی اسماء میگیم چیا. والقرده و الخنازیر قوم من بنی اسرائیل إعتدوا فی السبت دروغه کونوا قردةً خاسئین خنازیر و خاسئین نداریم خنازیر فقط گروهی از منافقا بودند این کسانی که یوم السبت خیانت کردند و کلاه شرعی گذاشتند کونوا قردةً خاسئین نه کونوا قردةً و خنازیر شما خنازیر را اضافه کردید والقردة و الخنازیر قوم من بنی اسرائیل إعتدوا فی السبت و الجریث و الضب فرقه من بنی اسرائیل لم یؤمنوا حیث نزلت المائده علی عیسی إبن مریم فتاهوا فوقعت فرقةٌ فی البحر حیوانات حرام بحری شدند و فرقةٌ فی البر حیوانات حرام بری شدند والفاره وهی الفویسقه و العقرب کان نماماً موش و عقرب دو نفر آدم نمام بودند یکیشون موش شد یکیشون عقرب شد و الدب و الوزغ خرس و وزغ و الزنبور کان لحاماً اینا قصاب بودند عرض میشود که و الدب و الوزغ و الزنبورخرس و وزغ و الزنبور کان لحاماً یسرق فی المیزان کم فروشی میفروخت حالا همه این حرفا درست هست ولکن اشکالات هست دیگه و همچنین عن الکلبی النسابة قال سألت عن اباعبدالله علیه السلام عن الجری یه نوع ماهی ماهی است که فرق داره فقال إنّ الله مسخ طائفةً من بنی اسرائیل فما عقد منهم بحراً فهو جری یه داستانی از بنی اسرائیل مسخ شدند اینکه دریا رفت گفت ماهی میخرند و الزمیر و المارماهی(مشخص نیست) بعضی جری شدند، بعضی مارماهی شدند ماهی شبیه مار بعضی زمیر شدند فما عقد منهم براً اونی که در خشکی افتاد فالقردة و الخنازیر والورع و ما سوی ذلک(مشخص نیست) و عنهم عرض میشود که فأما روایةُ الثانی عن أبی سعید الخدری فی حدیثٍ قال إنّ رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم مکث بمکثة یوماً و لیلة یطوی یقول یقرا ثم خرج و خرجت عنه فمر برقةٍ جلوس یتغذون و قوم برای یه دستهای غذا میبردند اونا گفتند یا رسول الله شما بیاید غذا بخورید فقال یارسول الله الغداء فقال نعم و جلس و تناول رغیفاً یه نون گرفت فصدع نصفه نصفش رو پاره کرد ثم نظر إلی أدمهم غدا فقال ماأدمکم هذا فقالوا الجریث یک نوع ماهی بود الجریث است یارسول الله فرمی بالکسره من یده و قام و لحقته اون نون انداخت عصبانی شد بلند شد بقیه دنبالش رفتن خب دوتا سوال اگر جریث حرام است باید از پیغمبر بشون حرام است لابد نشنیدن دیگه وانگهی اگر جری حرام است نون که حرام نیست چرا نونی که برداشتن انداختن عصبانی شدن
طلبه: نون نجسه
استاد: نون نجسه، نون نجس نیست دریایی نجسه دریای نجست دریایی پاکه دریایی خرس دریایی، شیردریایی عرض میشود که اینا پاک همه خنزیر دریایی پاکه ولی خوردنش حرامه فقال الجریث یارسول الله فرمی بالکسره من یده و قام ولحقته ثم غشینا دفعةً أخری یتغذون قالوا یا رسول الله الغدا فقال نعم خب حالا در اون شرایط پیغمبر فرمود حرام است یا نه خب با این عمل فرمود حرام است دیگه حالا درمورد اون چی فقال نعم و جلس و تناول کسرةً و نظر إلی القوم فقال ما ادمکم هذا قالوا و عرض میشود که شغال ما کشتیم و داریم میخوریم ضبٌ یارسول الله فرمی بالکسره و قام وتبعته فمررنا بالاصل صفا فإذا قدورٌ تغلی دیگ هایی است که جوشیده فقالوا یا رسول الله لو عرجت علینا حتی تدرک قدورنا(مشخص نیست) نون چی میخوری گوشت چی میخوری قال لهم و ما فی قدورکم قالوا حمرٌ لنا الاغ کشتیم حمرٌلنا کنا نرکبها فقامت فذبحناها این الاغ ها بلند شدند برند ما ذبحشون کردیم فدنا رسول الله القدور فاکفاها برجله دیگ هارو ریخت الاغ هارو ریخت الاغ های پخته رو ریخت ثم انطلق و دعانی چرا الاغ حرامه، الاغ که به نص قرآن، به نص قرآن و به نص سنت عرض میشود که حیوانات سواری که أنعاماند حلالند حدیثی ساخته چیکارش کنیم عرض میشود که محمد ابن علی بن الحسین (مشخص نیست) قال روی أنّ المسوخ لم تبقَ أکثر من ثلاثه ایام این مسوخی که هستند بیشتر از سه روز نموندند پس قبلی ها پس بعدیها پس مقارن اینها چرا باید حرام باشند و فی عیون الأخبار و فی العلل بأسانید تأتی فی آخر الکتاب عن محمد بن سنان عن الرضا علیه السلام فیما کتب إلیه من جواب مسائله فی العلل و حرم الارنب، لأنّها بمنزلة السنور چرا خرگوش حرام کرده برای اینکه به منزله گربه هست چرا به خاطر اینکه گربه پنجه داره اینم پنجه داره کجا پنجه داره ولها مخالب کمخالب السنور پنجه دارد اما پنجه گربه میزنه زخمی میکنه اما پنجه این مثل پشمه اصلاً
طلبه: اینها میدونن حاج اقا
استاد: نه خیر ما میدونیم (مشخص نیست) پنجه خرگوش اصلاً نمیزنه پنجه پنجه هست مثل پشمه مثلاً مثل نخه نمیزنه (مشخص نیست) عرض میشود لأنّها بمنزلة السنور ولها مخالب کمخالب السنور و سباع الوحش آقا مگه هرچی پنجه داره ولو هرچه باشد ولو بیکار باشد پنجهاش ولو ناز کند با پنجهاش ولو کاری نداشته باشد چون شبیه به اونه(مشخص نیست) و فی العلل و فی الحصال تا اینکه میرد میرسد به عن أبی عبدالله علیه السلام عن أبیه عن جده علیه السلام قال المسوخ من بنی آدم ثلاثة عشر صنفاً برای این سیزده صنف به مقدار کامل شد بعضی ها از خبائثاند و بعضیها از درندگان هستن بعضیها نه خبیثاند نه درندهاند مانند خرگوش و کلاغ و این هفتا؛ بنابراین تبعیض از نظر حکمی (مشخص نیست)
طلبه: هرچه ما سوال کردیم گفتن هم خنزیر به انسانها حمله میکنه هم کلاغ
استاد: یعنی اگر شما یه خروس رو بخوای بکشی بازی درمیاره خنزیر هم فرض کن بازی درمیاره خنزیر حمله ور نیست مثل شیر و ببر و پلنگ نیست
طلبه: حاج آقا گله های خوک دارن
استاد: بله گله خوک. این خنزیر شبیه آدما نیست قال المسوخ من بنی آدم ثلاثة عشر صنفاً منهم القردة و الخنازیر و الخفاش خفاش هم یه زنی بوده نمیدانم چیکار کرده بعد عرض میشود که و الضب و الفیل و الدب و الدعموص و الجریث و العقرب عقرب هم یه مردی بوده است نمیدانم چیکار کرده وسهیل والقنفذ و الزهره و العنکبوت عنکبوت هم یه آدمی بوده عنکبوت شده ثم ذکر. عرض میشود که این که دارم روایت رو میخونم برای اینکه بدونید چه بلاهایی روایت سر انسان آورده احتضا کرده اند انسان ها را در قلم در طول تاریخ نسبت زیادی از روایت یهودی جعل کرده مسیحی جعل کرده خرپرست جعل کرده شتر پرست جعل کرده مادی جعل کرده همه جعل کردند به عنوان قال فلان قال فلان عن فلان عن فلان (مشخص نیست) ولکن آبرو بردند برخلاف فطرت برخلاف عقل برخلاف شعور برخلاف عدالت برخلاف چه (مشخص نیست) عن علی ابن أبی طالب قال سألت رسول الله صلی الله علیه و آله عن المسوخ فقال هم ثلاثة عشر الفیل و الدب و الخنزیر و القرد و الجریث و الضب و الوطواط و الدعموص و العقرب و العنکبوت و الأرنب و سهیل و الزهره ثم ذکر اسباب مسخها خب دیگه نمیخونم میبینم که خسته شدید؛ بنابراین ما چیزی به عنوان مسوخ در کتاب حتی به عنوان اشاره نداریم و در سنت هم که ملاحظه میفرمایید این عرض میشود که باب أنعام راجب پرندگان هم یه بحث خاصی هست که مختصراً بحث خواهیم کرد بحث مفصلی نیست و بعد هم راجب مأکولات و مشروبات چه جامد باشد چه روان باشد بحثی است و بعداً منتقل به ارث خواهیم شد ان شاء الله
تایپیست: این صوت سی و سه دقیقه بودن نه چهل و یک دقیقه