پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر آیت الله‌العظمی دکتر محمد صادقی تهرانی

جستجو

کلمات کلیدی

خلاصه بحث

جلسه هفتصد و چهل و ششم درس خارج فقه

قضاوت و شهادت

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله رب العالمین و صل الله علی محمد و علی آله الطاهرین. راجع به شهود چهارگانه در باب زنا و سایر اعمال جنسی، تتمه ای از بحث باقی مانده است. از نظر قاضی یا با شهادت شهود چهارگانه علم حاصل می‌شود، یا ظن، یا شک، یا احتمال، یا هیچکدام. اگر قاضی علم ندارد به وقوع جریمه و اصلا خالی الذهن است و به وسیله ی شهادت شهود اربع علم حاصل شود که مطلبی نیست. اگر هم علم حاصل نشود، ظن حاصل شود، یا شک حاصل شود، یا احتمال حاصل شود، بر حسب آنچه دیروز عرض کردیم، بر خلاف جریان عادی، باز شهادت شهود اربع(؟) حکم است. اما شهادت شهود اربع برای قاضی خالی الذهن طبعا یا علم آور است، یا ظن متاخر به علم، که جای یک و جای احتمال هرگز برای نمیماند. ولکن اگر باقی ماند از نظر ادله ی قرآن و سنت، شهادت شهود اربع کافیست از برای حکم و اجراء حکم. و اما، اگر حاکم شرع به علم حضوری یا علم غیر حضوری میداند که چنین جریمه ای واقع نشده است. چهار شاهد عادل شهادت دادند با شرائط شرعی شهادت که قسمت اعظمی را عرض کردیم و قسمتی را بحث خواهیم کرد، شهادت دادند با شرائط شرعی شهادت به وقوع زنا. اما حاکم شرع علم دارد به عدم وقوع زنا، این علم دارد به عدم وقوع زنا، ابعاد و اشکال مختلفی دارد. یا در محضر زنا که شهادت داده شده است، قاضی شرع در همان محضر حاضر بوده و زنایی در کار نبوده. این زانی و زانیه که متهمند به شهادت شهود اربع به زنا در وقت معین و در مکان معین، در همان وقت و در همان مکان قاضی حاضر بوده و چنین جریانی نبوده. یا برای قاضی محرز شده است علما که در اون وقت و در اون مکان زنایی حاصل نشده است، قطع دارد زنایی حاصل نشده. در این صورت شهادت شهود اربع یا احتمال سهو یا اشتباه درش هست، یا احتمال ندارد. اگر احتمال سهو و اشتباه باشد باشد با بقاء و عدالت اونها حکم نمیشود، و حکم هم جاری نمیگردد، چون قطع دارد قاضی به عدم وقوع جریمه. و اما، اگر به اضافه ی اینکه قطع دارد به عدم وقوع جریمه، قطع دارد به جد به شهود اربع. این شهود اربع که قبلا می‌دانست عادلند و طبق موازین شرعیه احراز عدالت اونها رو کرده بود، با شهادت قطع پیدا کرد با قرائن قطعیه ای که اینها شهادت زور میدهند و شهادت دروغ میدهند. در این صورت دو بعدی شهادتشون قابل قبول نیست. یک بعد اینکه شهادت اینها شهادت دروغ است و شهادت دروغ اینها رو فاسق میکند و شهادت فساق ولو چهل نفر باشند کافی نیست. بعد دوم اگر هم سهو باشد و اشتباه باشد و در عدالت خودشون باقی باقی باشند، چون بر خلاف قطع شهودی و قطع حضوری یا قطع غیر حضوری حاکم است اینجا جای حکم کردن و جای حد زدن نیست. این در این بعد، حالا، شهود، شهود چگونه شهادت بدهند، آیا کما هو المشهود و سه روایتم در وسائل شیعه دارد که عرض میکنیم. کما هو المشهود و کما هو الاجماع مثلا، تقریبا که صحبت کردیم. و سه روایت در این زمینه داریم که این چهار شاهد باید یکجا شهادت بدهند؟ یا اگر دانه دانه بیان شهادت بدهند کافیست. البته، قدر متقن و مسلم اگر چهار شاهد یکجا و در یک مجلس و در یک وقت شهادت بدهند، شهادتشون مقبوله، مگر در صور استثناء. که صور استثناء از جمله قطع به کذب یا قطع به اشتباه و از جمله اگر شهادتی معارض با این شهادت باشد. اما شهادتان متعارضتان باشد، تصاعد میکند و کأن لم یکن شئ مذکوراست. اگر اینجور نباشد، چهار نفر شاهد عادل مثلا سه نفر، سه نفر آمدند، شاهد عادل شهادت دادند، و بعداً یک نفر آمد که چهار شهادت تکمیل شد. آیا در اینجا این شهادت مثال این و یا این شهادت مقبول نیست؟ بر حسب سه روایت مقبول نیست و بر حسب خیالی در قرآن که نشده است و ما عرض میکنیم باز مقبول نیست. همین، حالا این خیالی که عرض میکنم. همین که فرمودین، خیالی میشود که لَوْلَا جَاءُوا عَلَيْهِ بِأَرْبَعَةِ شُهَدَاءَ فَإِذْ لَمْ يَأْتُوا بِالشُّهَدَاءِ فَأُولَٰئِكَ عِنْدَ اللَّهِ هُمُ الْكَاذِبُونَ. حالا تکمیل میشه. بیان آنچه را که سوال کردیم و فکر کردن. کسی بیاد بگد که این سه روایت که میگد این چهار شاهد باید با هم دفعتاً واحده، حضوراً واحداً، شهادت بدهند، موافق است با قرآن شریف، آیه نور. لَوْلَا جَاءُوا عَلَيْهِ بِأَرْبَعَةِ شُهَدَاءَ فَإِذْ لَمْ يَأْتُوا بِالشُّهَدَاءِ فَأُولَٰئِكَ عِنْدَ اللَّهِ هُمُ الْكَاذِبُونَ مجیع بأربعة شهدا مجیع (؟) برا اینکه اگر اول سه نفر بیارد یا دو نفر یا یه نفر، بعد بقیه رو بیارد جَاءُوا عَلَيْهِ بِأَرْبَعَةِ شُهَدَاءَ دفعاً نیست. و چون دفعاً و تدرجاً است، پس صدق لَوْلَا جَاءُوا عَلَيْهِ بِأَرْبَعَةِ شُهَدَاءَ نمی‌کند. و تعیین تکلیف مطلب، اگر چنانچه مجیع اربعة شهدا مطلق بود، به جای(؟) که میفرماید لولا یشهد علیه اربعة شهدا. که شهادت اعم است از اینکه حضور یکجا باشد، یا حضور متفرق باشد. اگر چند شاهد حاضر شدند برای شهادت به طور متفرق، چند شاهد شهادت داده اند، اما متفرقاً جاءوای واحد نیست. اما (؟) می‌گوید که لَوْلَا جَاءُوا عَلَيْهِ بِأَرْبَعَةِ شُهَدَاءَ مجیع نص است یا ظهور دارد که مجیع واحد باشد. این سوال. جواب از دو جهت، جهت متصل و جهت منفصل. جهت منفصل آیه نساء است که آیه نساء میفرماید که فاستشهدوا علیهن اربعة منكم. فاستشهدوا علیهن اربعة منكم مطلق است که استشهاد اربعه یکجا باشد یا دو جا باشد، سه جا باید، چهار جا باشد. اگر گفته شد که وَاللَّاتِي يَأْتِينَ الْفَاحِشَةَ مِنْ نِسَائِكُمْ که علم دارد حاکم شرع اتیان فاحشه انجام شده است، وظیفه دارد که فاستشهدوا علیهن اربعه منکم. حالا عرض میکنیم، این اگرهارو عرض میکنیم. در صورتی که این آیه نساء مطلق است و تقیدی به مجیع دفعة واحده ندارد، باید آیه نور ناسخ باشد دیگه. کسی اینطور بگه. بگه فرض کنید آیه نساء مطلقه است وَاللَّاتِي يَأْتِينَ الْفَاحِشَةَ مِنْ نِسَائِكُمْ فَاسْتَشْهِدُوا عَلَيْهِنَّ أَرْبَعَةً مِنْكُمْ، فاستشهدوا مطلقه. چه استشهاد در مجیع واحد باشد، یا در مجیعات متعدده باشد. ولکن قائل بر میگردد میگد که لَوْلَا جَاءُوا عَلَيْهِ بِأَرْبَعَةِ شُهَدَاءَ اگر نص است یا ظاهر است در مجیع واحد، ناسخ آیه نساء است آیه نور. بله؟ بله. یا ناسخ است یا مبین. بله، بله. این جواب رو عرض میکنم بله حق با شماست. این جوابشو خواهیم داد. حالا، تتمه ی استدلال که بالاخره لَوْلَا جَاءُوا عَلَيْهِ بِأَرْبَعَةِ شُهَدَاءَ اگر دلالت دارد نصاً یا ظاهراً برا اینکه مجیع برا شهادت، مجیع واحد، زمان واحد، مکان واحد، شهادت واحد باشد، این یا ناسخ آیه نساء است و یا مبین آیه نساء است. چون آیه نساء مثلا در مقام بیان وحدت مجیع یا (؟) مجیع نیست. این دو جواب دارد. جواب اول است که چرا در مقام بیان نیست؟ قرآن بیان للناس است و آنچه را که امکان بیان از نظر دلالت(؟) دارد، معلوم خداست، وقتی که معلوم خداست چرا در مقام بیان معلومش نباشد. بنابراین جواب اول. بله؟ نه همین آیه. همین آیه که منسوخ است در بعضی جهات و مدتی قبل نازل شده است فَاسْتَشْهِدُوا عَلَيْهِنَّ أَرْبَعَةً مِنْكُمْ ازش چه میفهمیم؟ از فَاسْتَشْهِدُوا عَلَيْهِنَّ أَرْبَعَةً مِنْكُمْ مجیع واحد را نمیفهمیم، چه مجیع واحد باشد، چه مجیع متعدد باشد. این اولا، و در ناسخیت شرط است که ناسخ نسخ باشد در ناسخیت. نسخ بودن ناسخ در ناسخیت در صورتیست که منسوخم نسخ باشد در منسوخیت. این اولا. ثانیا، لَوْلَا جَاءُوا عَلَيْهِ بِأَرْبَعَةِ شُهَدَاءَ کی گفته مجیع واحد است؟ چرا، نخیر نداره، نخیر نداره، نخیر نداره، من چهار نفر دعوت کردم ناهار، چهار نفر آوردم برا ناهار، چهار نفر آوردم برا ناهار، نخیر ظهور اولی ندارد، ظهور اولی ندارد، چهار نفر آوردن برا ناهار نه ظهور اولی دارد، نه ظهور اولی دارد و نه ظهور ثانوی. ولکن چهار نفر با هم آوردند. در عین حال چند نفر آوردین؟ چهار نفر آوردن. چهار نفر رو یا یکجا آوردن و یک زمان، یا در چند زمان، ظهور اولیه ندارد. اگر هم انصراف دارد، که انصراف ندارد، انصرافی که حجت باشد و در منصرف عنه لفظ دلالت نداشته باشد نیست، این ثانیاً. ثالثاً فَإِذْ لَمْ يَأْتُوا بِالشُّهَدَاءِ فَأُولَٰئِكَ عِنْدَ اللَّهِ هُمُ الْكَاذِبُونَ حالا، اگر کسی رمی کرد به زنا زن و مردی را و سه شاهد الان آورد، و سه شاهد الان شهادت دادند و شاهد چهارم هم آورد، بعد از چند لحظه که اینها شهادت دادند یا بعد از لحظه ای اون شاهد چهارم اومد شهادت دادند، اینجا لولا جاءوا علیه صدق میکند؟ فاذ لم یاتوا صدق میکند؟ فاذ لم یاتوا علیه باربعه شهدا آیا نیاورد چهار شاهد؟‌ آیا جاءوا رو فرض کنید ظهور داره، فرض کنید، همین دیگه، نشد، ببینید، پس در دفعةً ظهور ندارد. اگر هم ظهور در دفعةً می‌داشت، ظهور مستقر نبود، و اگر هم ظهور مستقر بود، ظهور مستقر در صورتیست که کلام تمام بشه، و کلام تمام نشده. تتمه ی کلام، و اذ لم یأتوا بشهدا فاولئک عند الله هم الکاذبون. اذ لم یأتوا بیان میکند، اگر در اونجا مثلا(؟) و خللی در دلالت دارد. البته خللی در دلالت وجود ندارد، ولکن فاذ لم یأتوا آیا صدق میکند بر کسی که سه شاهد آورده است، شهادت داده اند و بلا فاصله شاهد چهار آمده است شهادت داده اند و این کسی که سه شاهد آورد، یقیناً چهار شاهد داشت ولکن‌ سه شاهد رو توانست حالا بیاره و یک شاهد دیگر رو آنی بعد از شهادت سه نفر آورد، آیا لم یاتوا بشهاده صدق میکند یا نه؟ نخیر. نه، ببینید، بحث داریم(؟) فتوا اینه. روایت اینه و فتوا اینه و اجماع این است که اگر لحظه ای بعد شاهد رابع آمد، شهادت شاهد رابع معرفی نیست، هر چهار شاهد باید حد بخورند. صبر کنید، ثابت نمیکنه، درسته، ثابت نمیکنه. ولکن‌ قصد است در صورتی که توقف در مادون اربعه باشد، اما، اگر توقف رمی در مادون اربعه نباشد، بلکه اربعه و مافوق حاصل شود چه؟ لولا جاءوا مثلا هشت تا شاهد مثلا هشت تا شاهد داره این آدم. هشت تا شاهد، ده تا شاهد دارد، همه هم شهود عادلن. ولیکن سه شاهد الان اومد، بعد از اینکه سه شاهد شهادت دادند، پنج شاهد دیگر آمدند، یا پنج شاهد دیگر، البته یجا نه، چون یجا بیان چهار شاهد. چهار شاهد دیگر، یکی اومد، یکی اومد، هشت شاهد شد. حالا، آیا در این هشت شاهد چهار شاهد جاءوا هست یا نه؟ جاءوا و لم یأتوا. اولاً و ثانیاً و ثالثا. اولا جاءوا نه نص است، نه ظاهر است در مجیع دفعة واحده. و اگر ظاهر باشد در مجیع دفعة واحده ذیل کلام اون رو تبدیل میکند که لولا جاءوا، فاذ لم یاتوا  بشهدا، آیا لم یاتوا بشهدا صدق میکند در حالی که متوالین شاهد آمده اند. اول این شاهد، بعد اون، بعد اون، و همه هم میدونن. همه ی این چهار شاهد میدونن که قطعا این شاهد میاد سه شاهد دیگر میان، دو شاهد (؟) قطعا یقیناً با هم قرارداد کرده اند، منتهی تاکسی جا نداشت، این سه اول آمده اند، دو اول آمده اند، بعد بقیه آمده اند. ولکن‌ قبل از اینکه شهادت اربع تکمیل شود، شهادت دادند با اطمینان و قطع یقین که تکمیل شهادت میاد و تکمیل شهادت بعد از چند لحظه، چند ساعت، چند روز. بعد از چند لحظه، یه ربع، نیم ساعت، یک ساعت آمد، ولکن‌ بعد آمد. شهادت یکجا نبود در اینجا فاذ لم یأتوا بشهدا صدق میکند یا نه؟ صدق نمیکند. حالا ما به مرحله آخر کاری نداریم که تدرأ الحدود بالشبهات. به تدرأ الحدود بالشبهات ما کاری نداریم ولکن‌ از نظر دلیل آیه نور از امیرالمومنین علیه السلام و از باقرین علیهم السلام است قابل قبول نیست، که نص یا ظاهر این سه روایت که خواهیم خوند دلیل است بر اینکه سه شاهد آمدند، شهادت دادند. گفته شد رابع که رابع کو؟ گفت رابع میاد، گفت رابع میاد فایده نداره، حد (؟) این سه شاهد رو حد افترا دادند و شهادت رابع که (؟) میاد اونم حد رابع میخوره. بنابراین چهار تا شاهد عادل چون یکجا شهادت ندادند حد افترا بخورند. این از نظر قرآن نه تنها موافق روایت نیست آیات بلکه مخالف روایته، مخصوصاً آیه نساء. آیه نساء که مطمئنا مطلق است و آیه نورم مطلق است که مخصوصا ذیل آیه نور که فاذ لم یاتوا بشهدا فاولئک عند الله هم الکاذبون. آیا صدق لم یاتوا بشهدا در جریان سه نفر قبلا شهادت دادند، یه نفر بعد، با فاصله شهادت داد، صدق به لم یاتوا بشهدا می‌کنند یا نمی‌کند. صدق نمی‌کند. سه شهدا رامییَن، شهدا رمی می‌کنند، خود شهادت رمیه. بله، رمیه، منتهی رمی دو بعد دارد. یک رمیست که مجیع باربعة شهدا درش دفعتاً یا منفصلاً تحقق پیدا می‌کند، یک رمییست که تحقق پیدا نمی‌کند. آیا در این رمی که سه نفر رمی کردند و شهادت دادند و یک نفر رمی نکرد، تحقق اربع شهدا شد در رمی یا نشد؟ همین، این حرف شما این است که یکجا باید شهادت بدهند. یکجا شهادت دادن دلیلی. یک زنا، عرض کردم باز تکرار میکنم. رمی دو رمی است، یک رمی این که قابل قبول است و یک رمی است که(؟) قابل قبول نیست. ولکن‌ رمی که مادون اربعة شهدا باشد اولا و اخیراً تا آخر مادون اول، این رمی قابل قبول نیست، نه حد زنا میخورد بلکه حد رمی و قتل. و اما رمی که، چون سه رمی داریم، این رمی که قابل قبول نیست، دو رمی دیگه. یک رمیست که چهار نفر رمی میکنند، هر دو نفر رمی می‌کنند، این، اون، چهار نفر رمی مستند می‌کنند. ولکن همه شهادت میدهند. رمی می‌کنند، ولکن‌ با این رمی چهارتایی یکجا شهادت میدهند، بنابراین رمییست که قرین با شهادته، شهادت حد قتل ثابت نمیکند بلکه حد زنا ثابت میکند. سوم، که مورد بحثه، که این سه نفر رمی می‌کنند، اون یه نفر هم رمی می‌کند، این دو رمی که با هم منظم شد اربعة شهدا ثابت میکند و اثبات اربعة شهدا حکم رمی را که قطع آیا از بیژن می‌برد و حکم شهادت را که حد است اثبات میکند. عمده ی محور مطلب و محور اختلاف این است که آیا این رمی که میشَد رمی صالح باشد یکجا باشد یا رمی صالح و قابل قبول اگر هم یکجا نباشد چند جا باشد ولکن‌ در چند جا اربعة شهدا باشد کافیه. و این هیچ دلیلی ندارد مگر دلیل به خلافه. آیه نساء مطلق است و آیه نور هم عرض میشود که مطلق است. اینم این بحث. حالا راجع به رامی، کسانی که رمی به زنا می‌کنند حالاتی دارند، گاه اوقات سه نفر رمی به زنا دارند و مطمئن نیستند که رامی چهارمی هم در کار است، اگر سه نفر رمی به زنا کنند و مطمئن نباشند که رامی چهارمی در کار است، رمیشون و شهادتشون حرام است. برا اینکه در صورتی رمی مصدق است و در صورتی رمی حلال است و نافذ است در این حکم که اطمینان به قبول، به تقبل، تحمل و القا شهادت چهار شاهد باشد. اما، اگر چهار نفر یا پنج نفر، چهار نفر دیدند، اما اطمینان حاصل نیست که چهار نفر عادل شهادت بدن، بنابراین یک نفر، دو نفر،‌ سه نفر که مطمئنن و دیدند، رمیشون ممضی نیست و قابل قبول نیست. اما، بحث ما اینجا نیستش که. بحث ما جاییست که چهار نفر یا بیشتر، چهار نفر شاهدند تلقیاً و تصمیم دارند که القا کنند، به مقتضای عدالت و به مقتضای حکم شرعی، هم تصمیم بر تلقی گرفته اند و تلقی کرده اند، هم تصمیم بر القا. منتهی در القا سه نفر فعلا حاضرن و این سه نفر میدانند که نفر چهارم خواهد آمد، میدانند قطعاً. قطعا نفر چهارم خواهد آمد در راه است، تاکسیش گیر کرده، حالا اینها شهادت بدهند و یا ندهند. اگر شهادت دادند و چهارم هم آمد، شهادت اربعه کافیه یا نه؟ کافیست به حساب اطلاق کالنص آیه نساء و آیه نور. اما اگر با اطمینان به اینکه چهارمین خواهد آمد، چهارمین  نیامد اصلا و نفوذ کرد، که خواهد بود؟ آیا شهادت اونها کافیست؟ کافی نیست طبعا. ولکن‌ در حد(؟) مثالش، چهار نفر شاهد عادل یکجا جمع شدن، یکجا جمع شدن، با هم تلقی کردن شرعاً، با هم میخوان القا کنن، میخوان القا کنن باید هر چهارتا به کلمة واحده شهادت بدهند؟ چهارتا حاضر شدن شهادت بدن، دونه دونه سوال میشه در حضور هم. حالا، اول، دوم، سوم شهادت داد، چهارم نفوذ کرد در شهادت. این چهارم با اینکه حضور دارند و عالم هستند که شهادت خواهند داد، نکول از شهادت کرد، البته شهادت ثابت نیست، اما باید که حد بخورند؟ نخیر. حد رمی بخورند؟ نخیر. حد رمی در صورتیست که جاءوا علیه باربعه شهدا نباشد. جاءوا هست، بله. شهادت تحقق پیدا نکرده. تحقق شهادت، یا تحقق شهادت است در یک زمان با یک لفظ که این خیلی کمه. یا نخیر چهارتا شاهد، حاضر شدند قرارداد کردند که با هم شهادت بدهند، اما سه تا، دو تا، یکی شهادت داد، بقیه شهادت ندادند، در اینجا چطوره؟ در اینجا حکم عرض میشود که حد جاری نمیشود بر مشروط علیه. و حد جاری نمی‌شود بر رامی، برا اینکه رامی که مقصر نیست، رامی قاصره. رامی عالم بود، حاضر شده، عالم بود، که (؟) نکول از شهادت کرده. بله در صورتی که شهود کمتر از اربع حاضر شدند و قطع ندارند که شخص دیگری شهادت میده. قید دارند که فلان شخص هم که تکمیل اربعه کند، تلقی شهادت کرده. ولکن قطع ندارند که آیا حاضر خواهد شد و شهادت خواهد داد یا حاضر نخواهد شد. دو حاله. یه مرتبه است حاضر نمیشود که شهادت بدهد، این سه تا مقصرند، برا اینکه قطع نداشتن. این سه نفر که قطع ندارن چهارمی میاد، شهادت دادنشون غلط، شهادت دادنشون فسق آوره اصلا. شهادت دادنشون فسق آور است و شهادت دادن غلط است و باید که حد قتل بخورند. ولکن‌ اگر قطع ندارند، با عدم قطعشون شخص چهارم آمد، با عدم قطع که شهادت دادند و شهادتشون مقبول نیست، چون فسقشون ثابت است، چون یقین ندارد شاهد چهارم خواهد آمد، اگر شاهد چهارم آمد و شهادت داد، آیا اربعه شهدا تکمیل است یا نه؟ تکمیل نیست. برا اینکه این سه نفر با شهادتشون با اینکه علم ندارن شاهد رابع خواهد آمد، خود را فاسق کردن. فسقشون ثابت شد با شهادتشون، بنابراین اینها چی میشه؟ اینها هم رمیشون غلط است و حد قتل می‌خورند و هم شهادت اربع ثابت نیست. بنابراین، بله؟ اگر بداند، اگر بداند اینها شهادت دادند حد می‌خوره. اگر نداند شهادت دادن‌ و به حساب اینکه قرارداد کردن آمده شهادت بده، مثل این است که در جلسه واحده دانه دانه شهادت بدن، به حساب اینکه اطمینان دارند شهادت همه خواهند داد. اگر بداند که اینها شهادت دادن، حد میخوره، چون شهادت قابل قبول نیست. اگر نداند شهادت دادن، اون یک نفر حد نمی‌خورد و این سه نفر حد می‌خورند. چون سه نفر با شهادتشون فاسق شدن و اون یک نفر با شهادتش فاسق نشد. شاهد عادل، شاهد عادل. چون اون سه نفر که اطمینان نداشتن چهارمی میاد شهادت میده، با عدم اطمینان شهادت دادنشون حرام بود. چون شهادت سه نفر حرام بود بنابراین فسق آور بود، فسق آور که شد بنابراین از چهار شاهد سه شاهد فاسق است و یک شاهد حاضر است. وانگهی این چهار شاهد باید تا زمان شهادت تا وقت شهادت از هم اطمینان عدالت داشته باشند. اگر چهار نفر دیدن، یه نفر، دو نفر، سه نفر، اطمینان ندارد که هر چهار نفر عادلن. اگر اطمینان ندارد چهار نفر عادلن، اولا تلقی شهادت درست نیست و ثانیاً القا شهادت درست نیست برا اینکه عدالت شرطه. عدالت در دو بعد شرطه. عدالت در متلقی شهادت و ملقی، و عدالت نزد حاکم. وقتی متلقی شهادت خود را عادل نمی‌داند، یا دیگران را که رویت کرده اند عادل نمیداند بلکه فاسق میداند، اصل تلقی درست نیست تا چه رسد القا درست باشد. و لو کان حاکم شرع اینها رو عادل بداند. ولو حاکم شرع است چهار نفر را عادل بداند و این چهار نفر خود را عادل ندانند، تلقیشون باطل، القائشون باطل. اگر القا کردند و حاکم شرع دانست که اینها خود را عادل نمیدانند، یا ندانست خود را عادل میدانند. در این دو بعد حاکم شرع نمی‌تواند حکم کند، تا چه رسد که عرض میشود حد بزند. حالا این چند لحظه ای که فرصت داریم، میپردازیم به اشاره ی به عناوین احادیثی که شهادتین را غیر مقبول معرفی کرده. مثلا، عدم القبول شهادة الولد لوالده صفحه ی دویست و هفتاد، حدیث بیست و یک. پنج حدیثه. بله، علی، لِ با علی فرق می‌کنه. بله، نه اینجا از قضا هر پنج حدیث روایت دارد، منتهی یکی از اونا حدیث شرایط علی الزناست که قبول نیست، که لِ با علیٰ فرق می‌کنه. البته لِ رو هیچ کس نمیگه اشکال نداره، ولیکن شهادت لوالده لِ اعم است از لِ نافع یا لِ (؟) مقصود این است که شهادت علیه والد نسبت به زنا یا لواط بدهد قبول است یا نه؟ این پنج حدیث داره. این پنج حدیث رو عرض میکنیم. حدیث این است که  چهار حدیث نص است در اینکه شهادت ولد علیه والدش درسته. و یک حدیث رویه ی شیخ طوسیست که درست نیست. آقایون بر خلاف پنج نص قرآنی و چهار نص حدیثی و موافق یک رویه نوعاً، شهرتاً یا اجماعاً توافق دارند که اذا شهد ولد علی والدهٖ لا تقبل شهادةُ، این یک. صفحه ی چهارصد و، دویست و هفتاد و سه، حدیث بیست و نه، از عرض میشود که کتاب(؟) عدم جواز شهادة الاجير للمستاجر، سه حدیث داره. اگر کسی اجیر است نمی‌تواند علیه مستاجر شهادت بدهد. مثلا فرض کنید که کارمند شما، نوکر شما، کلفت شما، کارمند شما، اگر چهار نفر نوکر عادل شما شهادت بدهند علیه شما، قابل قبول نیست، چرا؟ بر خلاف نصوص وجوب تلقی شهادت و وجوب القا شهادت و وجوب قبول شهادت است. بر خلاف سه نص است، سه حدیث(؟) قابل قبول نیست. صفحه ی دویست و هفتاد و پنج حدیث، حدیث، بله. صفحه ی دویست و هفتاد و پنج حدیث سی و یک، عرض میشود که باب سی و یک، ده حدیث داریم. عدم جواز شهادة ولد الزنا. این ولد الزنا همه جا کلاه سرش رفته. در ابواب مختلف، در باب ارث، در باب شهادت، در باب چه. حالا، اگر ولد الزنایی احیاناً عادل بود و شرائط شهادت درش جمع بود، به صرف ولد الزنا بودنش شهادتش جایز نیست، اگه عادل بود؟ خب آیا ولد الزنا که تولدش از زناست به تقصیر خودش نبود که (؟) خود کسی که زنا زاده شد، خودش زنا داده، زنا کرد؟ نخیر. این اصلا چیزی نبوده که یا قاصر یا مقصر. نه قاصر بوده نه مقصر. آیا این در عین عدالت که عدالتش دوبله باید حساب شه. عدالتی که کسی کمتر امکان دارد ندید در بیاد، عدالت او دو برابر، چند برابر حساب شه، این شهادتش قابل قبول نیست، اما، کسی که مشرک بوده، سلمان، سلمان آتش پرست بوده، اگر چهار سلمان آتش پرست که مدتی آتش پرست بودن، بعد مسلمون شدن و عادل شده، شهادتشون قبوله. شهادت عادلی که سابقه شرک دارد و مقصر بوده قبوله، و شهادت عادلی نه سلیقه ی گناه که ندارد، گناه رو دیگری کرده. گناه رو، نمیخوام از لحاظ اولویت، نه از لحاظ متن ادله. متن ادله که عدالت رو شرط میداند، اصلا در کتاب (؟) ایراد کردن به آقای خویی. آقای خویی نوشتن که شخص دهاتی و (؟) نمی‌تواند امام جماعت بشود. بنده در اونجا عرض کردم که اگر فاسق است که شهری هم باشه نمیتونه، اگر عادل است که چرا عادل دهاتی نتوند؟ آیا لفظش درست نیست؟ خب اگه لفظ درست نیست عادل شهری هم باشه (؟) قابل قبول نیست. اینجا اعتراض کردم که کردن که در رساله آقای(؟) نوشتن که قابل قبول نیست. البته ایشون استناد به روایت دارن که(؟) دهاتی و فاسق و که که. دهاتی و فاسق و صاحب شطرنج و که و که، (؟) دهاتی عادل ما نداریم. دهاتی عادل، بنابراین در کل دهات امام جماعت های دهات دهاتی هستن قابل امامت نیستن. امام جماعتی که دهاتیه اگه در شهر بیاد قابل امامت نیست. یا آقای خویی، آقای گلپایگانی که از دهات گلپایگان بوده، (؟) نماز ایشون باطل است، نماز جماعت ایشون، چرا؟ برا اینکه ایشون دهاتی بوده، شهری که نشده دهاتی بوده. بنابراین، عدم قبول شهادت ولد الزنا این خودش روایت ولد الزناییست. چه خصوصیت؟ آیا خصوصیت فقه بوده یا فقه نبوده؟ نه حالا اعراب نه، ببینید، بله. اعرابی که (؟) حالا، (؟) به حساب اینکه بالاخره از رو حال خارج نیست، یا عادل بوده یا عادل نبوده. یا شرائط امامت درش جمیع نیست، اگر شرائط امامت درش جمیع نیست قربیت مانع نیست. ولو، عربی چیه، قربی، عربی چیه. معمولا شهریا بدتر از قربیان. معمولا شهریا فاسق تر از، معمولا شهریا فاسق تر از دهاتیاست. دهاتیا دستشون به فسق کمتر میرسه، شهریا به فسق بیشتر دستشون میرسه. بله، بله، اصلا احادیثی که در (؟) اکراد، اکراد و الوار و کیا اینها. اینها اصلا احادیث قومی و طایفیست. آقای بروجردی، (؟) آقای بروجردی. خب، حدیث دیگر در صفحه ی دویست و هفتاد و هفت باب سی و دو. و شریک، اگر شما با یک نفر شریکید، شریک در تجارت، شریک در زراعت، شریک در مباحثه، مگه شریک در مباحثه شریک نیست. شریک در مباحثه، شریک عرض میشود که در درس، شریک در تجارت، یکی از دو شریک، یکی از چند شریک علیه شریک دیگر نمیتونه شهادت بده، چرا؟ شریک عادل مثلا، آقای بروجردی با آقای شاهبادی شریک در درس بودن(؟) نخیر، نخیر، نخیر نفع و ضرر هر دو یکیه. نفع و ضرر هر دو یکیه و عمده در ضرره، به نفع که مطلبی نیستش که، به نفع (؟) نه، مثلا شریک مالی، اگر شریک مالیست، در جریان مالی شهادت نمیده. این شریک مالی رفتم توی مزرعه و مردم عبور می‌کردن و این شریک من خوابیده بود چنین میکرد. اینکه مالی نیستش که. یا حق شفعه، حق شفعه در عمل جنسی در کاره، حق شفعه در عمل جنسی در کار نیست. نفع باشه، ولی عادل باشه، ببینید، اگر عادل باشد معنی عدالت اینه که نغع و ضرر برا اون عرض میشود که باطل و حق رو قاطی نمی‌کند که، اگه عادل باشه. آخه بر سر واقع شرط نیست عزیزم، عدالتی که بر سر ظاهر شرط است، عدالت این آدم محرزه. فرض کنید که حالا، مصداق اعلی، اعدل العدول است در منطقه، شریکم دارد در بیع، در زراعت، در تجارت، دید به چشم خودش که در فلان عرض میشود که معبر تاریخی، معبر عرض میشود که، عرض میشود لندنی، این دارد یه کاری میکنه، (؟) عدالتش فوق العدالاته،و مقام عالی عدالته. بنابراین، این کلی گفتن درست نیست ولو یک مورد استثناء باشد. این هم، و روایات زیادی هست که باید روش عرض میشود که بحث بشه انشاالله جلسه دوم که (؟) خواهد بود، روی روایت بحث کلی میکنیم، بعد ترتیب بحث آینده است که ما راجع به زنا از نظر شهادت بحث کردیم، شاید تتمه هم داشته باشه. ولی از نظر کیفیت شهادت تتمه ای دارد بحث و از نظر نقد شهادت و از نظر حد. حد چقدر باشد، چجور باشد، رجم باشد، مائة الضربه باشد، در رجم قتل شرط است یا رجم اعم از قتل است، و در صفات قاضی و خصوصیات قاضی و در حدود دیگر، حد قتل، حد لواط، حد مساحقه، حد سرقت، حدود دیگر باید کنیم انشاالله ما در ابتدای بحثین فعلا. این قرینه است برا اینکه یجا(؟) چهار تا پس میخواد؟ چیز سنگینی که یجا باید بلند کنن یا نه خیلی زیاد بلند نکردن میشه. اگر چیز سنگینه قرینه است ولی در چهار شهادت چیز سنگین نیستش که، چیز سنگین است این که مثلا چهار شاهد اگر چهار مرتبه چهار شاهد بیان این چیز سنگین رو نمیتونن بلند کنن این چهار شاهد ؟ شما مثالی که میزنی چهارتاست، این چهار تا ولی برا هم یا بی هم؟ کی گفته با هم باید باشن؟ دلیلتون چیه؟ فکر کنید منم فکر میکنم.