تبیین حکم حجاب در قرآن
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ وَ صَلَّی اللَّهُ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ عَلَی آلِهِ الطَّاهِرِینَ».
در چند آیه قرآنی که جریان حجاب مطرح است که دو آیه در سوره نور است: 30 و 31 و دو آیه هم در سوره احزاب است: 53 و 59. محور در حجاب نسبت به ندیدن مرد زن را و نسبت به حجاب زن دارای سه تعبیر است و هر سه تعبیر هم بر مبنای تجاذب جنسی است. اگر تجاذب جنسی بین مرد و زن نامحرم هرگز وجود نداشته باشد کلّاً، حجاب هم معنا ندارد. در سلب و ایجابی نسبت به حجاب ما قرار داریم. ایجاب حجاب در زمینه احتمال عقلایی جذب و یا تجاذب جنسی است احتمالاً، شکاً، ظنّاً، اطمئناناً، یقیناً که اینها درجات و مراحل تجاذب جنسی است که کلّاً بر مبنای اینکه مقدّمه حرام، حرام است، خصوصاً در باب زنا که مقدّمات زنا در کلّ این مراحل حرام است و عموماً در کلّ آیاتی که مقدّمات واجب را واجب کرده و مقدّمات حرام را حرام کرده، در باب مورد بحث ما، زنا محور سلبیِ اصلیِ حرمت است. پس آنچه حتّی به احتمال عقلایی راه زنا را برای مرد یا زن نسبت به یکدیگر بگشاید، این کلّاً حرام است. لفظ باشد، نگاه باشد، جریان تماس بدنی غیر جنسی باشد، تمام اینها با مراحل مختلفه کم یا زیاد یا زیادتر که دارند، از احتمال عقلایی گرفته تا اطمینان و یقین، کلّاً بر حسب نصّ این آیات سوره نور و سوره احزاب حرام است.
مطالب را بهطور ترتیب عرض میکنیم، چون مطلب بعداً دامنه دارد، خیلی بحث روز است و بحث مهمّی است که حالا امروز محورهای بحث را عرض میکنیم. چرا حجاب بر زن واجب است و بر مرد حرام است که بنگرد زن را، مگر «زينَتَهُنَّ»، مگر «إِلاَّ ما ظَهَرَ مِنْها» که باید بحث کنیم. دیروز عرض کردیم در آیه 30 نور دارد که «ذَلِكَ أَزْكَى لَهُمْ»، ننگریستن به عورات زنان یا به عورات مردان یا زنان به زنان، در هر سه بُعد «ذَلِكَ أَزْكَى لَهُمْ»، این پاکتر است از برای آنها که تجنّب کنند از جریان جنسی، و مهمّش جریان جنسی بین زن و مرد است و بعد هم لواط است و بعد هم جریان جنسی بین زن و زن است که مساحقه است. اینجا دارد «ذَلِكَ أَزْكَى لَهُمْ». در سوره احزاب صفحه 425 و 426 قرآن، در آیه 53، در اواخر آیه دارد که «وَإِذَا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتَاعًا فَاسْأَلُوهُنَّ مِن وَرَاء حِجَابٍ». راجع به زنان پیغمبر است، وقتی که از زنان پیغمبر متاعی را طلب میکنید، از پشت حجاب باید باشد؛ یعنی دو حجاب است: یک حجاب رسمی همگانی است و یک حجاب مضاف. اینجا «فَاسْأَلُوهُنَّ مِن وَرَاء حِجَابٍ» حجاب مضاف است، با بحثی که در جای خود دارد.
«وَإِذَا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتَاعًا فَاسْأَلُوهُنَّ مِن وَرَاء حِجَابٍ»، چرا حجاب؟ چرا در سؤالی که از زنان پیغمبر میکنند و چیزی میخواهند از آنها بگیرند، چرا «مِن وَرَاء حِجَابٍ» باشد؟ حالا حجاب یا دو بُعدی باشد یا یک بُعدی، چرا حجاب؟ «ذَلِكُمْ أَطْهَرُ لِقُلُوبِكُمْ وَقُلُوبِهِنَّ»، این کار از وراء حجاب، از پشت حجاب، جنسی را از زن پیغمبر گرفتن، این هم برای دلهای شما مردان که گیرندهاید و هم برای دلهای زنان که دهنده هستند، پاکتر است. این «اطهر» مانند «ازکی» چنانکه دیروز عرض کردم یا واقعیت است یا به عنوان مبالغه و تأیید مطلب است. حالا از اینجا دو بُعدی شد.
– «فَاسْأَلُوهُنَّ» اینجا وجوب میآورد «فَاسْأَلُوهُنَّ مِن وَرَاء حِجَابٍ» یعنی واجب است.
– بله.
– آنجا نگاه کردن «يَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ»…
– آنجا حرمت بود، آنجا هم حرمت نظر کردن بود.
– مقیّد بود، به طور مطلق حرام نبود، در حالی که اینجا «فَاسْأَلُوهُنَّ مِن وَرَاء حِجَابٍ» واجب است.
– اوّل آنجا عورت بود، بعد کلّیاش که بحث میکنیم. ببینید در آیه 31 سوره نور کلّی است: «وَقُل لِّلْمُؤْمِنَاتِ يَغْضُضْنَ … وَلَا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ»، دو مرحلهای است، مرحله اوّل نظر کردن ناهمجنس یا همجنس به عورت یکدیگر، این حرام است. مرحله دوم، اصلاً نظر کردن به کلّ زن حرام است. مرد به زن، زن به مرد، مرد به مرد، زن به زن، عورت در این میان حرام. بعد منتقل شد به بحث حجاب، در بحث حجاب زن باید حجاب کندف نه مرد، حساب دارد که بعد عرض میکنیم. چرا مرد حجاب نکند؟ زن باید حجاب کند. بنابراین حجاب زن روی چه حساب است؟ نگاه نکردن مرد به زن روی چه حساب است؟ «ذَلِكَ أَزْكَى لَهُمْ»، وقتی که نگاه کردن اینطور است، بنابراین کلّ ارتباطاتی که موجب انحراف جنسی است از بُعد احتمال تا بُعد یقین، به طور کلّی حرام است. حالا برای اینکه این ارتباطات جنسی نه نسبت به نظر عورت، بلکه نسبت به اوسع، نظر کردن به زن موجب ارتباط جنسی نباشد، اینجا حجاب واجب است.
– یعنی ذلک هم «يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ» میخورد هم به «وَيَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ»؟
– دیروز عرض کردم است غضّ است. غضّ مرجع ضمیر است، هم «یَغُضُّوا» است هم «يَغُضُّوا». بنابراین در آیه 53 سوره احزاب دو بُعدی شد. «ذَلِكُمْ أَطْهَرُ لِقُلُوبِكُمْ وَقُلُوبِهِنَّ»، پس فقط از ناحیه مرد نیست که مرد نظر نیفکند و نگاه نکند به زن نامحرم، برای اینکه «أَطْهَرُ لِقُلُوبِكُمْ»، نخیر «وَ قُلُوبِهِنَّ»، برای دلهای زنان از نظر جنسی اطهر است. پس نظر نکردن مردان به زنان مخصوصاً از روی شهوت هم «أَطْهَرُ لِقُلُوبِكُمْ» برای مردان و هم «لِقُلُوبِهِنَّ».
در آیه 59 سوره احزاب صفحه 426: «يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُل لِّأَزْوَاجِكَ وَبَنَاتِكَ»، آنجا فقط نساء بود. سؤال: آیا «ذَلِكُمْ أَطْهَرُ لِقُلُوبِكُمْ وَقُلُوبِهِنَّ»، فقط مردان نسبت به زنان پیغمبرند؟ نصّ این است دیگر، ولکن به طریق اولویت قطعیه غیر زنان پیغمبر هم چنیناند. برای اینکه زنان پیغمبر با داشتنِ موقعیت زن پیغمبر بودن، با این حال «ذَلِكُمْ أَطْهَرُ لِقُلُوبِكُمْ وَقُلُوبِهِنَّ»، زنان دیگر چطور؟ به طریق اولی، زنان دیگر که ارتباط خانوادگی با پیغمبر ندارند، به طریق اولی است. مثل فرض کنید که «فَلاَ تَقُل لَّهُمَآ أُفٍّ»،[1] «فَلاَ تَقُل لَّهُمَآ أُفٍّ»، افّ نگو، به طریق اولی زدن حرام است. در اینجا وقتی زنان پیغمبر که در تجاذب جنسی بسیار کم رنگاند، هم مردان نسبت به آنان، هم آنان نسبت به زنان، با این حال «ذَلِكُمْ أَطْهَرُ لِقُلُوبِكُمْ وَقُلُوبِهِنَّ» تا چه رسد زنان غیر پیغمبر که اینها به طریق اولویت قطعیه «ذَلِكُمْ أَطْهَرُ لِقُلُوبِكُمْ وَقُلُوبِهِنَّ» خواهد بود.
در آیه 59، این آیه قبلی که 53 بود راجع به زنان پیغمبر بود که به طریق اولویت قطعیه فهمیدیم، ولیکن در آیه 59 اولویت قطعیه نمیخواهد. برای اینکه «يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُل لِّأَزْوَاجِكَ وَبَنَاتِكَ وَنِسَاء الْمُؤْمِنِينَ يُدْنِينَ عَلَيْهِنَّ مِن جَلَابِيبِهِنَّ ذَلِكَ أَدْنَى أَن يُعْرَفْنَ فَلَا يُؤْذَيْنَ». پس یک ازکی داریم نسبت به مرد، یک ادنی داریم نسبت به زن، یک اطهر داریم نسبت به هر دو؛ مرد و زن. پس هم اطهر است برای مرد و زن، نظر نیفکندن و هم ازکی است برای مرد از نظر نگاه نکردن «ذَلِكَ أَدْنَى» و هم ادنی است. ادنی است برای زن، ازکی و ادنی و اطهر در هر سه بُعد هست. منتها نسبت به زنان، مردان بیشتر، نسبت به زنان کمتر. «ذَلِكَ أَدْنَى» اینجا آقایان آمدند نوعاً اینطور گفتند «أَدْنَى أَن يُعْرَفْنَ»، گفتند «لا» محذوف است، چرا «لا» محذوف است؟ میگویند این به حساب این است که آنها را نشناسند، پس اذیت نکنند، یعنی چه؟ نخیر، بشناسند، این حجاب زنان که «يُدْنِينَ عَلَيْهِنَّ مِن جَلَابِيبِهِنَّ» این بهتر است که این زنان را به عفاف بشناسند، پس آنها را اذیت نکنند. اگر انسان زن را نشناسد، دنبالش بیشتر میرود یا بشناسد دنبالش بیشتر میرود؟ اگر بشناسد به بیحجابی، دنبالش بیشتر میرود، اگر بشناسد به حجاب و عفاف، دنبالش کمتر میرود، اگر نشناسد چطور؟ اگر «لا» محذوف باشد، این «ذَلِكَ أَدْنَى أَنْ يُعْرَفْنَ» اگر حجاب کنند نزدیکتر است به اینکه اینها را نشناسند، وقتی نشناسند، اذیت میکنند و دنبالشان میروند، اوّلاً. ثانیاً، آیا شناسایی زن و مرد به صورت است یا به بدن است؟ به صورت است، برای زنها حجاب در صورت واجب نیست. به کلّ آیات سوره نور و سوره احزاب اصلاً حجاب در صورت و در دستها تا مچ اصلاً نیست.
بنابراین چه اینها حجاب بکنند، چه نکنند، با صورت شناخته میشوند. اگر صورت پنهان باشد و کلّ بدن ظاهر باشد، نمیشناسند. و لذا کسانی که میخواهند به جنگ بروند، برای اینکه شناسایی نشوند حجاب میکنند، یک پوشیه به صورت میزنند که نشناسند. «ذَلِكَ أَدْنَى أَن يُعْرَفْنَ» پس احترام زن و مورد تعرّض واقع نشدن زن موجب است که حجاب کنند. و همچنین نظر نکردن مرد برای اینکه تجاذب جنسی حاصل نشود، این هم واجب است. بنابراین «أَدْنَى أَن يُعْرَفْنَ فَلَا يُؤْذَيْنَ»، این أدنی است و در آیه 53 اطهر است و در آیه 30 سوره نور ازکی است. ازکی مرد، اطهر هر دو، ادنی زن. ازکی مرد، ادنی زن، اطهر هر دو. پس طهارت و ناشناخته بودن زن و زکیّ بودن مرد، پاک بودن مقتضی این است که حجاب است.
برمیگردیم به آیه نور، این را مختصراً بحث میکنیم، بعد تفصیل آن را عرض میکنیم. ببینید و «وَقُل لِّلْمُؤْمِنَاتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ» که دیروز عرض کردیم «وَيَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ»، تا اینجا بحث حفظ فرج بود از نظر کردن، هم مردان نظر نکنند به مردان و زنان و زنان به زنان و هم به عکس. ولیکن بعداً «وَلَا يُبْدِينَ» مطلب دوم است. «وَلَا يُبْدِينَ» این است که اصلاً زینت خود را نباید اظهار کنند. مگر زینت مربوط به جای مخصوص زن است؟ کلّ زن زینت است، حالا بحث میکنیم. اینجا بحث دقیقی است.
– زینت فقط چیزهای تزیینی اضافی نیست.
– میخواهیم عرض کنیم. «زِينَتَهُنَّ» دارای سه مرحله است که دیروز عرض کردیم. یک مرحله اجزایی از بدن زن، پستانش، گلویش، کمرش، رانش، پایش، موی سرش، اینها زینت است، اجزای زن. دوم: اگر زینتی روی این زینت انجام بدهد، لبش را، صورتش را، سرش را، زینت روی زینت که زینت دو برابر بشود. سوم: نه بدن را نشان میدهد، نه زینتی در بدن انجام میدهد، بلکه لباس سرتاسری روسری که خمر است و جلابیب که سرتاسری است، این لباس طوری جالب است که اگر پیرزن کور شَل بدبختی باشد، ولی لباس به قدری جالب است که مردم را دنبال آن پیرزن میدواند. مخصوصاً اگر عطر هم بزند. بنابراین زینت سه بُعدی است: زینت ذاتی، زینت فرعی مماسّ، زینت فرعی غیر مماسّ. سؤال: «زِينَتَهُنَّ» در این آیه چیست؟ اصولاً زن هیچ جایش را نباید نشان بدهد؟ اگر اینطور بود میفرمود «و لا یبدین انفسهنّ»، دیگر چرا «زِينَتَهُنَّ» فرمود؟ باغ خانه من چنین است، یعنی همه خانه؟ نخیر، اگر همه خانه چنین است، چرا میگوید باغ خانه؟ تخصیص باغ به ازای این است که محور سلب و ایجاب همان باغ است، کلّ خانه نیست. حرم حضرت معصومه مقدّس است، یعنی کلّ قم مقدّس است؟ نخیر، اگر کلّ قم بود، میگفت کلّ قم.
در اینجا «وَلَا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ»، چیست؟ اوّلاً نهی نسبت به نظر به عورت بود. نظر به عورت هم از باب ازکی بود. اگر مثلاً مردی به عورت دختر شش ماهه نگاه کند، این تجاذب جنسی دارد اصلاً؟ نخیر، اصلاً حرام نیست. ولکن اگر مردی به زنی نگاه کند که احتمال انحراف جنسی است، این حرام است. حالا بحث حجاب را ما بر محور این آیات را که میکنیم، از نظر افراط مفرِطین و تفریط مفرَطّین خارج میشود. افراط مفرطین میگویند که حجاب مطلبی نیست، تفریط این است که حجاب طوری است که کلّ زن باید داخل گونی برود و هیچ چیزی پیدا نباشد! «وَلَا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ» نفرمود «و لا یبدین انفسهنّ»، پس زن کلّ جاهای بدنش را نباید بپوشاند، برای اینکه اگر کلّ بود، میفرمود «و لا یبدین انفسهنّ» پس زینت است.
سؤال: آیا زینت کلّ بدن هر زنی است؟ زن کور شَل کچل آبلهروی پیر، این زینت دارد؟ اصلاً نفرت دارد نگاه کند. آدم باید صدقه بدهد، باید کفّاره بدهد. من در بحث احرام نوشتم، در کتاب حجّ که بوسیدن زن در حال احرام حرام است، بوسه دادن زن حرام است، بوسیدن زن هم حرام است. ولکن حرمت از چه جهتی؟ حرمت از جهات شهوت جنسی است، شهوت است. ولکن اگر زنی که هیچ زینتی ندارد، پیر است، صد سالش است، نود سالش است، کور است، کچل است، بوگندو است، اصلاً بوسیدن او مستحبّ است، برای اظهار لطف و الّا باید کفّاره داد. بوسیدن چنین زنی که منفّرات زیاد دارد از نظر سنّ و جمال و غیره. بنابراین صرف بوسیدن نیست، بلکه نظر کردن از روی شهوت به زن خودت در حال احرام حرام است. ولکن اگر نظر کنی یا ببوسی یا دست بزنی یا چنین کنی به زنی که اصلاً باید از او فرار کرد کلّاً، این دیگر حرام نیست. در اینجا «وَلَا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ»، زینت زن، هر زنی زینت نیست.
و لذا «وَالْقَوَاعِدُ مِنَ النِّسَاءِ»[2] استثنا شده، چرا؟ برای اینکه زنان بازنشسته از ازدواج «فَلَيْسَ عَلَيْهِنَّ جُنَاحٌ أَن يَضَعْنَ ثِيَابَهُنَّ … وَأَنْ يَسْتَعْفِفْنَ خَيْرٌ لَّهُنَّ»،[3] بله، اگر حجاب کنند بهتر است، ولی واجب نیست حجاب کنند. نه اینکه لخت لخت، یعنی حجاب لازم نیست. اگر سرش، صورتش، یقهاش غیر از جاهای عورت پیدا باشد، اینجا تجاوز در کار نیست. چون تجاوز در کار نیست… قواعد دو بُعد است: یک قواعد من النساء، بازنشست از ازدواج جنسی است، یک مرتبه بازنشست از کلّ ازدواج است. ازدواج جنسی در اینجا مطرح است، برای اینکه ممکن است زنی هیچ جاذبهای نداشته باشد، ولیکن پولدار است، یک جوان بیست ساله برای پولش با او ازدواج میکند و الّا از او نفرت دارد، اصلاً با هم نمیخوابند. بنابراین این «وَالْقَوَاعِدُ مِنَ النِّسَاءِ»، زنان بازنشسته از نظر ازدواج جنسی، نه ازدواج ارثی، ازدواج شأنی و ازدواج مقامی نیست.
بنابراین در این «زِينَتَهُنَّ» هم نفی داریم، هم اثبات. نفی: اگر زنی اصلاً زینت نیست، نه بدنش، نه هیچ جایی از او، زینت نیست و بالاتر، موجب نفرت است، این اصلاً حجاب ندارد، چه پیر باشد، چه جوان باشد. مثلاً فرض کنید که زنی جوان است و سی ساله است، شما هم سی ساله هستید، ولی این زن کور است و کچل است و احمق است و دیوانه است و آبلهرو است و بوگندو است. اصلاً به او نگاه میکنید؟ فراری هستید، مگر استثنائاتی که استثنائات مناط نیست، بلکه مناط، عموم است. ولکن اگر زنی هفتاد ساله است شما بیست سالهاید، ولی زن زیباست، رعناست، عطر زده، بزک کرده، این «وَالْقَوَاعِدُ» نیست. پس «وَالْقَوَاعِدُ مِنَ النِّسَاءِ» کسانی هستند که از جهت جاذبه جنسی زناشویی –نه سن- بازنشتهاند. بنابراین محور، زینت است. چرا زینت؟ برای اینکه زینت زن است که جاذبه جنسی میآورد، نه خود زن بودن. خود زن بودن نیست، اگر خودِ مونّث بودن است، بچّه دو ماهه هم مونّث است، دختر دو ماهه هم مونّث است یا زن صد ساله. بنابراین زن بودن محور اوّل است و زینت داشتن و زینت بودن زن از هر نظر، اینجا مطرح است. بنابراین حجاب برای زن به عنوان زن، واجب نیست. زنی که زینت است.
«إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا»، البتّه اینجا عرض کردم اگر جوانی ادعا کند که من آنقدر مؤمنام، آنقدر با تقوا هستم، آنقدر مراقبم که اگر زن بیست ساله لختی باشد، گناه نمیکنم. نمیپذیریم، نمیتوانیم، برای اینکه قاعده کلّی این است که… قاعده کلّی تجاذب جنسی است یا نه؟ بنابراین شخص خاصّی را نمیتوانیم استثناء کنیم. ولکن اگر قاعده کلّی تجاذب جنسی نبود، مگر با احتمال غیر معقول، آنجا حجاب نیست. ولکن اگر قاعده کلی تجاذب جنسی بود، مگر با احتمال غیرمقبول، آنجا حجاب هست.
«وَلَا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا». «و لا تبدوا» که نیست «وَلَا يُبْدِينَ» است؛ ابدا نکنند. پس معلوم میشود که در زمان نزول آیه حجاب که این اوّلین آیه یا مقارن است با آیه احزاب، زنها حجاب داشتند، منتها حجاب بعضی داشتند. اگر زنها حجاب بعضی نداشتند، پس «وَلَا يُبْدِينَ» چیست؟ اگر زنها سرشان، صورتشان، یقهشان، پایشان باز بود، فقط لباس معمولی مردانه داشتند «وَلَا يُبْدِينَ» یعنی چه؟ اظهار نکنند. اظهار نکنند برای خفیّ است، چیزی که خفیّ است اظهار میکنند. بنابراین حجابی داشتهاند بیشتر از مردان، چون یک حجابی مردان دارند که عورت را میپوشانند. اضافه بر حجاب مشترک بین زنان و مردان که عورتین است، چون زن سه حجاب دارد: یک حجاب عورتین، یک حجاب معمولی که سرش مقداری پیداست، سینهاش هم پیداست، یک حجاب کامل در اینجا خُمُر را میگوید و در سوره احزاب جلابیب را میگوید. بنابراین در این بین، این زنان حجاب متوسطی در زمان نزول آیه داشتند که این حجاب متوسط را تکمیل میکند. نه کلّاً بیحجاب بودند. البته دارد که بعضی از زنان مشرکه لخت و عور، با عورت باز و پیدا دور خانه میگشتند. میگوید: «الیوم یبدو کلّه أو بعضه و الآخر». حجاب آنها همیشه یک وضعی داشته، آنها بودند، ولی استثنائی بودند. حتّی در اروپای ناجنسی که از نظر جنس آزادند، حتّی در اروپا نقل میکنند که زنان عورت بیرون نمیاندازند. اگر زنی عورت بیرون بیندازد، دنبال او میدوند، کما اینکه اتفاق افتاده است. گفتند یک زنی با عورت باز [بیرون آمده]، دور او صف کشیدند، با اینکه آنجا اینطور است.
بنابراین این با عورت باز بودن خلاف عادت است، بر مبنای عادت در کلّ اهل کتاب و در عهد مکّی حجاب متوسطی برای زنان بوده، منتها این حجاب متوسط را قرآن تکمیل کرده که حجاب بالاتر بشود. «وَلَا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ» پس «مَا ظَهَرَ» اینها دو زینت دارند: یک زینت که خودش آشکار است، ابدا نمیخواهد. یک زینت این است که آشکار میکنند، آنچه زیر حجاب است و حجاب متوسط است اظهار نکنند. رانشان را، پستانشان را، پشتشان را، سرشان را و… عورت که معلوم است. «إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا» در آن حجاب عادی متوسط چه پیدا بوده کلّاً؟ صورت و دستها. چرا؟ به دلیل «وَلْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ» پس خمر داشتند. در آیه احزاب جلابیب داشتند که اینها سرتاسری است. در این آیه خمر داشتند، منتها این روسریِ اینجا و سرتاسریِ اینجا کاملاً پوشا نبوده است. روسریِ اینجا طوری بوده است که گلوها پیدا بوده، سرتاسریها طوری بوده که جلوها احیاناً پیدا بوده است. در اینجا میگوید: «وَلْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَى جُيُوبِهِنَّ»، این دو طرف روسری که باز بوده، فقط سر پوشیده بوده، این طرفین را به سینههایشان بزنند، یعنی گلو و سینه باز بوده است. پس حجاب متوسط بوده، این حجاب متوسط تکمیل بشود. بنابراین «مَا ظَهَرَ مِنْهَا» قطعاً وجه و کفّین است. آقایانی که احتیاط میکنند یا اقوی میگویند که وجه و کفّین هم مستثنی نیست، اینها بر خلاف قرآن و برخلاف عرف عادت و بر خلاف احادیث حرف زدند. حتّی احادیث در اینجا متواتر است که «إِلَّا ما ظَهَرَ مِنْها قال الكفان و الوجه».[4] حالا بحثی هم بعد خواهد آمد که آیا وجه و کفّین زینت نیست؟ میگوییم زینت است، ولی زینت لابدّی است که بعداً عرض میکنیم. در اصل حجاب است «إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا».
– اگر فرضاً صورت شخصی غیرمعمول زیبا باشد، این زینت حساب نمیشود؟
– عرض میکنم. چون حجاب دو مرحله است: یک مرحله حجاب مردان نگاه نکردن، یک مرحله حجاب زنان نشان ندادن. زنان نباید نشان بدهند در غیر وجه و کفّین، ولکن وجه و کفّین که «مَا ظَهَرَ مِنْهَا» است، بارز است، ولی مردان نباید […] همه حجاب که برای زن نیست. زن دارای دو حجاب است، مرد دارای یک حجاب است. حجاب مرد نظر نکردن به زن است، نظری که مشهّی باشد، نظری که منحرفکننده باشد. زن دو حجاب دارد: زن هم نظر شهوتانگیز به مرد نکند و هم موارد زینت خود را به طور معمولی بپوشاند. امّا مرد حجاب دوم را ندارد و عللی دارد که بعد عرض میکنیم.
«وَلَا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَلْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ»، پس خِمار بوده، یعنی بیحجاب کلّی نبودند، پس روسری داشتند. اینجا روسری است و در سوره احزاب عرض کردم که جلابیب است، «يُدْنِينَ عَلَيْهِنَّ مِن جَلَابِيبِهِنَّ»، چنانکه آیه 59 «يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُل لِّأَزْوَاجِكَ وَبَنَاتِكَ وَنِسَاء الْمُؤْمِنِينَ يُدْنِينَ عَلَيْهِنَّ مِن جَلَابِيبِهِنَّ»، اینجا جلباب است، آنجا خمار است. پس اینها حجاب متوسطی داشتند، نه بیحجاب کلّی بودند، نه باحجاب کلّی. حجاب متوسط روی سرشان روسری بود و بدنشان لباس سرتاسری بود، مثل مانتوهای امروز. مانتوها و روسریهای امروز با تفاوتهایی که دارد. پس هم روسری داشتند، هم سرتاسری داشتند. اگر روسری و سرتاسری واجب نبود، پس وجوب […] یعنی چه؟ اگر روسری واجب نبود، پس روسری را نزدیک کن یعنی چه؟ اگر سرتاسری که جلباب است واجب نبود، پس سرتاسری را جمع کردن یعنی چه؟ پس این جمع کردن دلیل بر دو وجوب است، روسری را جمع کردن و سرتاسری را جمع کردن، دلیل بر دو وجوب است: یک وجوبی که بوده، چیزی بوده که دیگر نمیخواهد دوباره امر کند، پس روسری بوده است، اما گلو را نمیگرفته، سینه را نمیگرفته. سرتاسری بوده است، جلوی اندام بدن، پاها را نمیگرفته. بنابراین «يُدْنِينَ عَلَيْهِنَّ مِن جَلَابِيبِهِنَّ» در آیه نور دلیل است بر اینکه جلباب در کار بوده است. بنابراین این حدّ متوسط حجاب در زمان نزول آیه بوده است.
آیا این حدّ متوسط حجاب که در سیزده سال عهد مکّی بوده و برههای از عهد مدنی، این مورد رضایت شرع بوده؟ بله، بوده. اگر مورد رضایت شرع نبود، باید از اوّل نهی کند. بنابراین سیاست گام به گام احکام، مثل موارد خمسه شراب و موارد چندگانه ارث و موارد چندگانه نکاح که قبلاً هم عرض کردیم. اینجا موارد چندگانه متدرّج متعالی است که اوّل حجاب متوسطی بوده است، این حجاب متوسط مورد امضای شرایع قبلی بوده، اگر در شرایع قبلی این حجاب واجب نبوده است، پس چرا در عهد مکّی بوده است و در عهد مدنی اضافه میکند؟ پس در شرایع قبلی حدّاقل چنین حجابی بوده، بیشترش را نمیدانیم. و در مکّه مکرّمه در سیزده سال میبینیم حجاب بوده است. بعداً اضافه شده است بر این حجاب که در روسریشان «وَلْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ»، نفرمود «خُمُرَهُنَّ» اگر میفرمود: «وَلْيَضْرِبْنَ خُمَرَهُنَّ» یعنی روسری، نه روی سر، روی گلو، روی صورت، روی یقه، ولی باء، باء چیست؟ باء تبعیض است. برای اینکه مگر ضرب متعدّی نیست؟ ضرب متعدّی به نفس است، میفرمود «و لیضربن خمرهنّ»، اگر «وَلْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ» نبود، به این معناست که این روسری را تمامپوش کنند. در آنجا هم «يُدْنِينَ عَلَيْهِنَّ مِن جَلَابِيبِهِنَّ» جلباب سرتاسری است. «يُدْنِينَ» ادناء متعدّی به نفس است. اگر کلّ سرتاسری باید کلّ بدن را بگیرد، میفرمود «یدنین جلابیبهنّ»، در اینجا اگر روسری باید کلّ صورت را، کلّ یقه را بگیرد، میفرمود «خمرهنّ». پس این دلیل است بر اینکه هم «إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا»، هم «بِخُمُرِهِنَّ»، هم «مِن جَلَابِيبِهِنَّ» که مِن تبعیض است، باء هم باء تبعیض است، دلیل است بر اینکه حجاب اسلامی حجاب کلّی است، منهای صورت که «مَا ظَهَرَ مِنْهَا» است و منهای دست که «مَا ظَهَرَ مِنْهَا» است.
آیا صورت و دستهای زنان -مگر تصریح شود- بطبیعة الحال باز است یا نه؟ چه حجاب داشته باشند یا نداشته باشند. بعضیها برهنه باشند. صورت و دستها باز است. پس نسبت به صورت و دستها هرگز منعی در روایت, در قرآن, در حدیث و در عرف هرگز نیامده است. و اینکه سؤال میکنید که اگر زیبا باشد و جلب نظر کند، آنجا حرام است. درست است زن حرام نیست صورت خود را هر چیزی باشد بیرون بیاورد، ولی مرد حرام است نظر شهوتانگیز کند. اگر نظر شهوتانگیز نکند حرام نیست، اگر نظر شهوتانگیز بکند حرام است. امّا نسبت به سایر اجزای بدن سر و سایر بدن نظر شهوتانگیز هم نباشد، کلّاً برای دو جهت حرام است: «ذلِكَ أَزْكى»، «ذلِكَ أَدْنى»، «ذلِكُمْ أَطْهَرُ».
«وَلَا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا لِبُعُولَتِهِنَّ» که موارد حجاب است که بعداً ذکر میشود. پس بحث اوّلی ما سرجمع بُعد حجاب است. تکرار نمیکنم، اشاره میکنم. اگر تجاذب جنسی نوعی است، کلّاً حرام است. مگر در وجه و کفّین که وجه و کفّین بر زن حرام نیست، بر مرد حرام است، مگر در باب نهی از منکر که بحثش را دیروز عرض کردیم و اشاره خواهیم کرد. روی این جهت اینکه قرآن استثنا کرده «وَالْقَوَاعِدُ مِنَ النِّسَاءِ»[5] این استثنا است، ولی قبلاً معلوم هم بود. چون زنی که از نظر جنسی و زنانگی بازنشسته است، این زینت نیست. یا مردی که «أَوِ التَّابِعِينَ غَيْرِ أُوْلِي الْإِرْبَةِ مِنَ الرِّجَالِ»،[6] برای او زینت موثّر نیست. یا زینت نیست یا زینت مشهّی و موثّر نیست. از طرف مرد نسبت به زن زینت نیست و مشهّی هم نیست، چه طفل باشد که مادون شهوت باشد. چه رجل باشد که غیر اولی الاربة باشد. و «غَيْرِ أُوْلِي الْإِرْبَةِ مِنَ الرِّجَالِ» اربه یعنی حاجت. یا اصلاً حاجت ندارد، تخمش را کشیدند یا حاجت دارد و جرأت نمیکند. فلذا «أَوْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُهُنَّ»[7] یعنی چه؟ یعنی ملک یمین فقط؟ نخیر. آنچه را… «من ملکت» نگفت. این نکته خیلی لطیف است. «أَوْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُهُنَّ»، «مَلَكَتْ أَيْمَانُهُنَّ» سه بُعد است: زن کنیز، مرد غلام و غیر. «أو» عطف است دیگر، الّا، الّا «أَوْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُهُنَّ» «مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُهُنَّ». نفرمود که «من ملکت»، بلکه «ما ملکت».
– [سؤال]
– عطف است، تقسیم است.
«خيّر أبح قسم باو و أبهم و اشكك و إضراب بها أيضاً نمي»
«أَوْ مَا مَلَكَتْ»، «أو» همه عطف به قبل است، «أَيْمَانُهُنَّ» ببینید «مَلَكَتْ أَيْمَانُهُنَّ» «ما» است «الّتی» نیست، «الّذی» نیست که انسان باشد، نخیر «ما» اعمّ است، «ما» اعمّ است از اینکه انسان باشد یا غیر انسان باشد. حالا اگر انسانی نوکر است در خانه کسی یا زرخرید است یا غیر زرخرید است. آیا این مرد ملک یمین زن خانه و خانم خانه است یا نه؟ یعنی تحت اختیارش است یا نه. در صورتی انحراف برای زن امکان دارد که مملوک کسی و تحت اختیار کسی نباشد، امّا اگر تحت اختیار کسی باشد، قضیه به عکس میشود، زن تحت اختیار مرد است، مرد تحت اختیار زن است، ولکن هر زن و هر مردی اینطور نیست. اگر مردی که شهوت هم دارد، جوان هم هست، امّا نوکر خانه است، نوکر خانه «غَيْرِ أُوْلِي الْإِرْبَةِ» در بُعد اوّلی نیست، ولکن شهوت دارد، ولی امکان ندارد که به خانم خانه دستدرازی کند. پس زنهایی که مالک این مردها هستند، زن خانه که سیطره بر این مرد نوکر دارد که این مرد نوکر زرخرید چه غیر زرخرید، وقتی که سیطره دارد، این سیطره اجازه نمیدهد که مرد یک نظر بدی و یک عمل نامناسبی و یک انحراف جنسی داشته باشد. بنابراین نوکر خانه با این شرایط که تحت سیطره خانم خانه است، این هم… پس «مَلَكَتْ أَيْمَانُهُنَّ» لازم نیست زن باشد، چون زنی که کلفت شماست به شما محرم است، گفتن ندارد. زنی که کلفت است، کلفت نباشد یا باشد، هر طوری باشد محرم است. بنابراین یا اینکه اختصاص دادهاند که آن زنانی که مشرکاند و کلفت شما هستند، ولیکن به شوهرانشان تشکیلات شما زنان را نمیگویند، این لازم نیست. «ما مَلَکَتْ» آنچه تحت سیطره شما بانوان که جاذبه جنسی دارید، ولیکن جاذبه جنسی شما مملوک این زنان است. قدرت این زنان طوری است و سیطره و سیادتشان در خانه که مالک اختیارند، مالک قدرتاند، مالک مالند، مالک حالند. زنی که مالک مال و مالک حال و مالک اختیاردار این مرد است، این مرد هر قدر هم شهوت داشته باشد، نمیتواند اعمال کند.
پس «أَوِ التَّابِعِينَ غَيْرِ أُوْلِي الْإِرْبَةِ» اربه اصلی است و اربه فرعی. اربه اصلی این است که اصلاً شهوت ندارد، اربه فرعی آن است که شهوت دارد، ولیکن نمیتواند اعمال کند. بنابراین اگر شما زنی را نگرستید بدون حجاب و لذا در روایت دارد که اهل قُری، زنانی که اهل قریه هستند و حجاب کامل ندارند، نظر کردن به اینها اشکال ندارد. «لِأَنَّهُنَ إِذَا نُهِينَ لَا يَنْتَهِينَ»[8] مگر نظر شهوت باشد. اگر نظر شهوت باشد به هر زنی به هر جایی نگاه کنی حرام است. اگر نظر شهوت نباشد، اگر زنی است که متستّر است، خود را نمیپوشاند، آن هم جایز نیست، ولکن زنی که متستّر نیست چه مسلمان باشد چه غیر مسلمان باشد، اشکال ندارد. این بخش اصلی از بحث است که بحث فروعی دارد، بعداً باید که مفصّلاً بحث کنیم.
– مسلمان هم باشد اشکال ندارد؟
– برای اینکه اگر مسلمان باشد و بیحجاب است، بیحجاب رسمی، نه اینکه عورتش را بیرون بیندازد. اگر مسلمان است و بیحجاب است و چیز نمیکند، این احترام ندارد. چون حجاب یکی برای ترک تجاذب جنسی است و یکی برای احترام است. احترام زن به حجاب است و لذا در نماز باید حجاب کند. بنابراین زنی که خود احترام خود را از دست داده، نظر کردن به او حرام نیست، مثلاً غیبت کردن، غیبت کردن هر کسی حرام است؟ نخیر، کسی که خود را در معرض غیبت قرار داده و عمل حرامی را در ملأ عام کرده، این احترام ندارد.
– پس این کاری که او کرده, حرام است.
– بله، آن حرام است. برای آن زن حرام است و لذا نهی است. «إِذَا نُهِينَ لَا يَنْتَهِينَ» نهی از چیست؟ نهی از حرام است. آن زن کار حرامی انجام میدهد، ولی مرد اگر نظر غیرشهوانی بکند، اشکال ندارد.
– او کار خلاف انجام میدهد، وظیفه من چیست؟
– یک کسی دارد قمار میکند، من قمار نمیکنم، ولی نگاه کردن حرام است؟
– در قمار شهوت در کار نیست.
– قمار حرام است دیگر، قمار حرام است، شرابخواری حرام است، کلّاً حرام است، هر چه، آیا کسی که حرامی را انجام میدهد و شما او را نهی میکنید و فایده ندارد، نگاه کردن حرام است؟ بله، مجالسه و همجلسه بودن با کسانی که حرامی را انجام میدهند به طور کلّی حرام است. ولی دارید عبور میکنید، یک زنی بیحجاب است و او را نهی میکنید، زیر بار نمیرود، نگاه کردن به این زن اشکال ندارد. چرا؟ برای اینکه نگاه کردن به کسی که کار حرام انجام میدهد، مگر استثنائاً حرام نیست.
– آیه سوره اسراء را دیروز فرمودید که در عصر مکّی در زمینه تحریم زنا آیهای وجود ندارد.
– ولی فواحش وجود دارد.
– خود این سوره اسراء مگر مکّی نیست؟
– من چه گفتم؟
– شما فرمودید که ما در عهد مکّی تحریم مستقیم نداریم، پس اینجا «وَلاَ تَقْرَبُواْ الزِّنَى»[9] چه میشود؟ سوره اسراء است.
– یادم نیست.
– این نهی خیلی شدید است.
– اینکه فرمودید «وَلْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَى جُيُوبِهِنَّ»، باء آنجا تبعیض است یا برای تعدیه باشد؟
– تعدیه که نیست، برای اینکه خود «ضَرَبَ» متعدّی به نفس است، باء تبعیض است؛ یعنی بعضی از روسری و بعضی از جلباب.
– سوره اسراء مکّی است.
– مکّی است؟ من اشتباه کردم. پس یک آیه در سوره مکّی اسراء داریم که «و لا تقربوا»، منتها «و لا تزنوا» نیست «وَلاَ تَقْرَبُواْ الزِّنَى» است.
– این محکمتر از نهی مستقیم است.
– بله، در آن تعداد آیاتی که گفتیم نُه آیه است، قبلاً عرض کرده بودم که نُه آیه مدنی است، ولی اشتباه بوده است. بنابراین یک آیه درباره زنا در سوره مکّی است در سوره اسراء که «وَلاَ تَقْرَبُواْ الزِّنَى».
– «ذلک» هم میخورد به «يَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ وَيَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ».
–
«ذلک» مرجع ضمیر که فعل نمیتواند باشد، اسم است. آن وقت «غضّ» برداشت از «یَغُضُّوا»
و «يَغْضُضْنَ» است. «ذلک یغضّوا، ذلک یغضضن» غضّ چه غضّ مرد باشد چه غضّ زن باشد،
غضّ واحد است، این غضّ واحد «ذلک»…
[1]. اسراء، آیه 23.
[2]. نور، آیه 60.
[3]. همان.
[4]. الدر المنثور فى تفسير المأثور، ج 5، ص 41.
[5]. نور، آیه 60.
[6]. همان، آیه 31.
[7]. همان.
[8]. من لا یحضره الفقیه، ج 3، ص 470.
[9]. اسراء، آیه 32.